چقدر گراني يار مهربان!

با دوستش از کنار مغازه‌ها می‌گذرد و هر جنس جالبی را که می‌بیند با اشتیاق به او نشان می‌دهد و وارد مغازه می‌شود و بعد از کمی ‌چانه زدن با فروشنده کالا را می‌خرد و با خوشحالی از مغازه بیرون می‌آید. دوستش می‌گوید: به نظرت گران نبود؟ جواب می‌دهد: گران بود، اما ارزششرا داشت به نظرم خیلی قشنگ است. به اغذیه‌ فروشی می‌رسند و ساندويچ سفارش می‌دهد و بعد از آن هم به سینما می‌روند. وقت برگشتن به یک کتاب‌فروشی می‌رسند که روی در شیشه‌ای نوشته شده: «کتاب‌های جدید رسید» دوستش می‌گوید: اینجا را نگاه کن! نوشته کتاب‌های جدید، بیا برویم و کتاب بخریم، موافق نیست، اما برای اینکه دل دوستش را نشکند وارد مغازه کتاب‌فروشی می‌شود و به قیمت‌های پشت جلد کتاب‌ها خیره می‌شود و ناگهان به دوستش می‌گوید: چه خبر است؟چقدر گران! اصلاً به این قیمت نمی‌ارزد. دوستش با تعجب می‌گوید: ولی ما از صبح تا الان کلی پول بابت چيزهايي خرج کردیم که نیازی به آن‌ها نداشتیم، مگر یک کتاب چقدر گران است که آن را نخریم؟ جواب می‌دهد: کتاب می‌خواهیم چکار؟ درعوض با پولش دوباره می‌رویم سينما، این را می‌گوید و به‌سرعت از مغازه خارج می‌شود.
این ماجرایی است که در بسیاری از مواقع با آن برخورد کرده‌ایم و اگر از حق نگذریم شاید گاهی خودمان هم چنین رفتار و طرز تفکری داشته‌ایم. تا الان چندبار با خودمان فکر کرده‌ایم که بسیاری از هزینه‌های ما برای تامین وسایل غیرضروری زندگی است درحالی که بدون توجه به قیمت آن‌ها برای خریدشان هیچ درنگی نمی‌کنیم ولی تا به یک کتاب خوب می‌رسیم، نخستین کاری که می‌کنیم توجه به قیمتش است که در بیشتر مواقع هم از قیمت آن ناراضی هستیم و فکر می‌کنیم گران است درحالی‌که نویسنده آن کتاب ممکن است سال‌ها وقت صرف نوشتن همین کتابی کرده باشد که در دست ماست؟
متاسفانه با اینکه بسیاری از اندیشمندان دم از فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی می‌زنند، هنوز نتوانسته‌ایم به فرهنگ واقعی آن دست پیدا کنیم و شاید کتاب آخرین چیزی باشد که در سبد کالایی زندگی ما قرار می‌گیرد و تاسف‌برانگیزتر از آن هم استفاده ناصحیح از پیشرفت تکنولوژی دراین زمینه است به این شکل که یک کتاب بعد از سال‌ها زحمت و فکر چاپ می‌شود و خریداری نمی‌گردد، چرا که مردم می‌دانند مدتی بعد فایل‌های پی‌دی‌اف شده و کپی کتاب بدون اجازه نویسنده روی سایت‌های اینترنتی قرار می‌گیرد و به شکل رایگان قابل استفاده است و دیگر نیازی به پرداخت هزینه‌ای نیست و همین می‌شود که ممکن است کتابی ماه‌ها در گوشه یک کتاب‌فروشی خاک بخورد، در حالی که همه هم آن را خوانده‌اند غافل از آنکه این امر علاوه بر مشکلات قانونی و شرعی، زحمات چندین‌وچندساله یک شخص دیگر را برباد فنا می‌دهد. یکی دیگر از مشکلاتی که در این زمینه وجود دارد نبود تلاش مؤثر برای آشناسازی مردم با فواید مطالعه است. کتاب برای مردم هنوز جزو لوازم ضروری زندگیشان محسوب نمی‌شود. بسیاری از افراد بهانه‌شان برای مطالعه نکردن، نبود وقت است. درحالی‌که آن‌قدر به فرهنگ كتاب‌خواني نیاز داریم تا اشخاص نبود وقت را بهانه نکنند و همان‌طور که برای کارهای روزمره وقت می‌گذارند برای کتاب‌خوانی هم وقت ویژه‌ای درنظر بگیرند و آن را از ملزومات زندگی خود بدانند. شاید افراد و نهادهای زیادی در پایین بودن آمار کتاب و کتاب‌خوانی در کشور ما مقصر باشند. متاسفانه در جامعه فعلی حمایت کافی از نویسندگان کتاب نمی‌شود و با انواع سخت‌گیری‌ها، بسیاری از نویسندگان از نوشتن دلسرد می‌شوند و نویسندگان نتوانسته‌اند جایگاه واقعی خود را در جامعه پیدا کنند و زمانی‌که یک نفر درباره شغلش توضیح می‌دهد و می‌گوید نویسنده است همه به این فکر می‌کنند که این شخص یا آن‌قدر وقت اضافه دارد که کتاب بنویسد و برای چاپ آن دوندگی کند یا شغل دیگری در کنار نویسندگی دارد تا امرار معاش نماید. هفته کتاب آغاز شده است و هفت‌روز هم ادامه دارد، اما شاید برگزاری یک یا چند نمایشگاه به مناسبت هفته کتاب که یک بار در سال اتفاق می‌افتد، کافی نباشد تا مردم فرصتی پیدا کنند تا به یارمهربان سری بزنند و شاید با تخفیفی اندک بتوانند کتاب مورد نیاز خود را تهیه کنند. کشوری که آمار کتاب‌خوانی در آن کم است نیاز به کتابخانه‌های کوچک و بزرگی در سطح شهرهایش دارد تا افراد حتی بدون عضویت برای چندلحظه به آنجا سری بزنند و کتابی بخوانند و چه بسا با خواندن یک خط از یک کتاب خوب، مسیر زندگی شخصی تغییر کند. اینکه یک کتاب چقدر گران است اهمیت چندانی ندارد، اما اینکه نخواندن کتاب برای مردم چقدر گران تمام می‌شود خیلی مهم است.
http://shahrara.com/news/1391/8/23/pdf/11.pdf

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *