این گسست ازجامعه ی شهری همراه با ویژگی های زیست – حاشیه ای مانند شکل و نوع محل سکونت، مهارت های شغلی و ویژگی های روابط اجتماعی آن ها را از شهروندان متمایز می سازد. عمده حاشیه نشینان افرادی هستند که در گستره ی زندگی اقتصادی – اجتماعی شهرها قرار دارند اما در نظام اجتماعی آنها ادغام نشده اند لذا به عنوان شهروندان رسمی در جامعه محسوب نمی شوند و یا دست کم خود چنین برداشتی دارند. معمولاً حاشیه نشین ها افراد مهاجر کشورهای همسایه، مهاجرین روستایی و عشایری و یا افرادی با خصوصیات کمتر شهری، ازشهرهای دیگر یا خود شهر هستند که در سکونت گاه های غیر متعارف با ساکنین بافت اصلی و شهر زندگی می کنند. در سال های اخیر علاوه بر توسعه حاشیه نشینی به شکل مرسوم حالت دیگری ایجاد گردیده است که از آن با عنوان گریز از مرکز یاد می شود. در این حالت گروهی از شهروندان با دلایل مختلف از جمله وجود نابرابری، ساختار نامناسب شغلی، گرانی تسهیلات خدماتی و بهداشتی، مسكن نامناسب، پایین بودن سرمایه فرهنگی، افزایش سرسام آور تورم، افزایش بیکاری، آلودگی های زیست محیطی، افزایش هزینه های زندگی شهری و … توان ادامه زندگی در مرکز شهر و یا قلمرو قطعی شهرها را نداشته و به حاشیه شهر نقل مکان می کنند. این پدیده که آرام آرام رو به افزایش است زنگ خطری برای توسعه حاشیه نشینی و تبعات ناشی از آن محسوب می شود. بدین منظور مدیریت شهری وظیفه دارد در چارچوب مطالعات مربوط به امور اجتماعی و مسائل مربوط به حاشیه شهر این مهم را نیز به عنوان چالشی جدی در نظر داشته باشد و برای کنترل آن راهکارهای عملیاتی اتخاذ نماید. پدیده گریز از مرکز علاوه بر آسیب های مرسوم حاشیه نشینی مخاطرات امنیتی، شیوع مشاغل غیر رسمی و آسیب های خاص فرهنگی و اجتماعی نیز به دنبال دارد و سبب تحمیل هزینه های فراوان اجتماعی برای شهرها می گردد. برای ساماندهی و مدیریت پدیده حاشیه نشینی ابتدا باید مبدا افراد حاشیه نشین را شناسایی کنیم و از طریق باز ساخت اجتماعی امکانات از رشد آن جلوگیری نماییم.
منبع: روزنامه شهرآرا، یکشنبه 25 اردیبهشت 1401، شماره3664