از جمله راههايى که براى اثبات حقانيت معصومين(ع) استفاده مىشود و يا لااقل مؤيد قابل توجهى در اين راستا به شمار مىآید، احاطهی آن ذات مقدسه (ع) به حوادث گذشته، حال و آينده است و در اين ميان وجود نازنين پيامبراعظم (ص) جايگاهى بسيار ممتاز و ويژه دارند. وقتى ما به روايات نقل شده از معصومين(ع) مراجعه مي کنيم، گويا که هم اکنون در کنار ما در دنياى امروز بودهاند و اين بيانات را فرمودهاند و چنان توصيف چهارده معصوم(ع) از دورانى که در آن به سر مىبريم دقيق است که بايد اذعان کنيم که ايشان دنياى اين روزها را بىترديد مىديدهاند.
جالب است بدانيم که گاهى بعضى از تعابيرى که توصيف کنندهی جهان دوران ماست، براى راويان و حتى علما و محدثان پس از آنها گنگ و نامفهوم بوده است؛ به عنوان نمونه مىتوان به ترديد مرحوم “علامه مجلسى” دربارهی تعبيرى که در يکى از روايات به کار رفته و زنان آخرالزمان را لباس پوشيدهی عريان توصيف مىکند و از آنجا که جمع پوشيدگى و عريانى براى ايشان غير ممکن به نظر مىرسيده در اين روايت اظهار ترديد کرده بودند.
حال آنکه امروز اگر نگاهى به اطراف دنيا بيندازيم به ميزان دقت اين تعبير پى مىبريم و چارهاى جز «انگشت حيرت به دهان گزيدن» نداريم.
يکى از رواياتى که به طور جامع و کامل توصيف کنندهی ايامى است که در آن به سر مىبريم، روايتى است که “سلمان فارسى” و يا به تعبير پيامبراعظم(ص) سلمان محمدى از آن تعجب کرده و طبيعى است که خواننده مىتواند خود همزمان با توصيفات حضرت، نگاهى به اطراف خود بيندازد و به صدق گفتار آن حضرت(ص) و به علم بىپايان ايشان پىببرد.
“ابن عباس” نقل مىکند: در حجةالوداع با رسول خدا(ص) مشغول انجام مناسک حج بوديم ، حضرت حلقهی در کعبه را گرفته رو به ما کردند و فرمودند:
«آيا مىخواهيد شما را از نشانهها و حوادث پيش از قيامت (و ظهور حضرت مهدى علیهالسلام) خبردار کنم؟
سلمان که از همهی ايشان نزديکتر ايستاده بود، گفت: بلى يا رسولالله!
ايشان فرمودند:
از جملهی آنها ضايع و تباه کردن نمازها و تبعيت از شهوتها، متمايل شدن به هواهاى نفساني، تکريم و بزرگداشت ثروتمندان و مالپرستان و فروختن دين به قيمت دنياست. در اين زمان است که قلب مؤمن در درونش همانند نمک در آب حل مىشود؛ چرا که منکرات، کژيها و کاستيها را مىبيند و قدرت تغيير آنها را ندارد.
آيا واقعا چنين خواهد شد؟
اى سلمان، قسم به آنکه جانم در دست اوست، آري! و در آن موقع ولايت امور به دست حاکمان و اميران ستمگر و وزيران فاسق و معتمدان و مسئولان محلى ستمکار و امناء خائن مىافتد!
آيا واقعا چنين روزى خواهد آمد؟
سلمان، قسم به آنکه جانم به قبضه قدرت اوست، آري! در آن زمان است که منکرات و انحرافات، معروف؛ و خوب و اعمال پسنديده، منکر و ناپسند شمرده مىشود. شخص خائن، معتمد و شخص امين، خائن خوانده شود. دروغگو را تائيد و راستگو را تکذيب مىکند.
آيا واقعا چنين روزى خواهد آمد؟
قسم به آنکه جانم در دستانش است، آرى در آن زمان است که زنان فرمانروا مىشوند و سرورى مىيابند. با زنان و کنيزکان مشورت مىشود و کودکان بر منبرها مىنشينند و قبح دروغ ريخته مىشود. فىء، که حق عمومى و همگانى است غنيمت و بهرهی شخصى شمرده مىشود. شخص به والدينش ستم مىکند و در عين حال به دوستش خدمت، ليکن درآنجاست که ستارهی دنبالهدار طلوع مىکند.
آيا چنين چيزى اتفاق خواهد افتاد؟
سلمان، قسم به آنکه جانم در دست اوست، آري. در چنين شرايطى است که مرد با همسرش در تجارت شريک مىشود، خوى و عادتهاى شخصى و باطل زياد شده و خوبيها به شدت کم مىشود. شخصى به خاطر تنگدستى و فشار طلبکاران تحقير مىشود. زمانى است که بازارها به هم نزديک مىشوند و يکى مىگويد: چيزى نفروختم و ديگرى مىگويد: سودى نبردم و در نتيجه چيزى جز شکايت کردن و مذمت خود نمىبيني.
آيا واقعا چنين خواهد شد؟
سلمان، قسم به آنکه جانم در دست اوست آرى. در آن زمان است که به دنبال اين حوادث اقوامى بر آنها والى مىشوند که اگر حرفى بزنند آنها را مىکشند و اگر ساکت بمانند غارتشان مىکنند تا اينکه از اموالشان بهرهمند شوند و به حريمشان تجاوز کنند و حرمتشان را شکسته و خونشان را بريزند . قلبهاى آنها کاملا از ترس و خوف پرگشته و آنها را جز درحالت خوف و هراس و وحشت نمىيابي.
آيا واقعا چنين خواهد شد؟
سلمان، قسم به آنکه جانم به دست اوست آري. در آن زمان است که چيزى از مشرق و مغرب مىآيد و امت مرا رنگارنگ مىکند پس، واى به حال ضعيفان امت من! از دست آنها و واى بر آنها که خدا چه براى آنها مهيا کرده و چگونه مترصد آنهاست. نه به کوچکترها رحم مىکنند نه به بزرگترها احترام مىگذارند. از خطاکاران نمىگذرند. بدنهايشان بدن انسان و قلبهايشان قلب شيطان است.
آيا واقعا چنين خواهد شد؟
سلمان، قسم به کسى که جانم به دست اوست آري. در آن زمان ثروتمند از وضعيت فقير دلش نمىسوزد، به طورى که گدا بين نماز جمعه و نماز عصر از مردم گدايى مىکند، اما کسى را که چيزى در دستش بگذارد نمىيابد.
آيا واقعا چنين خواهد شد؟
سلمان، قسم به آنکه جانم در دست اوست آري. در آن زمان “روبيضه” به سخن مىآيد.
پدر و مادرم به فدايت، روبيضه چيست؟
کسى که تا به حال صحبت نمىکرد و براى عموم مردم به سخن مىآيد و جز کمى از او فرمان نبرند».
آنچه در اينجا آمد خلاصهاى از اين روايت مفصل نبوى بود. کسانى که مايل به مطالعهی متن کامل این روایت هستند به کتابهاى: منتخبالاثر تأليف “حضرت آيتالله صافى گلپايگاني”، صفحه 432 و بشارة الاسلام اثر “سيد مصطفى آل سيد حيدر کاظمى” مراجعه کنند.
تعبيرات متنوع و مفصلى که در روايت فوق و امثال آن آمده است، گاه بيانگر اوضاع و احوالى است که در سرتاسر دنيا حاکم است و جريان عمومى جهان را توصيف مىکند؛ گاه اشاره به برخى حوادث وجرياناتى است که در خارج از جهان اسلام اتفاق مىافتد و ربطى به مسلمانان ندارد و در ميان آنها شيوع زيادی ندارد و گاه هم به عکس، عبارات دقيقا فلاکت و بدبختى به بار آمده در جهان اسلام را توصيف مىکنند و سرنوشتى را که در انتظار ما بوده را پيشاپيش متذکر شده و به ما اخطار دادهاند. و بالاخره برخى تعابير هم شيعيان را قصد کرده و بيانگر احوال اين جمعيت ازمسلمين است.
به هر حال هر کدام از مصاديق فوق را به دو شکل مىتوان مورد مطالعه و مداقه قرارداد:
اول اينکه ما به آسيبها و آفتهاى جامعهی پيرامونمان وقوف پيدا کنيم و توجه وتمرکز خود را به جاهايى معطوف کنيم که ارزش و ضرورت دارد، به جاى آنکه همت خود را مصروف تحقق فلان شعار بکنيم که نهايتا مايه شادى و مسرت دشمنان ما خواهد شد، سراغ درمان آن دسته از دردها برويم که در حال خشکاندن ريشههاى جامعه اسلامى ماست.
دوم اينکه اگر به برخى از اين ابتلائات و بلا يافتن مبتلا نشدهايم، پيشاپيش خود را براى مقابله و رويارويى با آن مهيا کنيم و حداکثر تلاش خويش را به خرج دهيم شايد که بتوانيم از آفات و آثار سوء آن رهايى يافته و يا حداقل آنها را تقليل دهيم. اگر براى جامعه نمىتوانيم کارى بکنيم خود و خانوادهمان را در امان داريم و آنها را از آتش جهنمى که پيش رو داريم برهانيم. خداوند همهی ما را از فتنههاى تار و سياه آخرالزمان برهاند وخود ياريگر ما براى عبور از اين مسير پر پيچوخم آخرالزمان باشد که اگر کسى بتواند خود را نجات بدهد قطعا در دنيا سپر پيروزى و فلاح شامل حالش خواهد شد.
حال آنکه امروز اگر نگاهى به اطراف دنيا بيندازيم به ميزان دقت اين تعبير پى مىبريم و چارهاى جز «انگشت حيرت به دهان گزيدن» نداريم.
يکى از رواياتى که به طور جامع و کامل توصيف کنندهی ايامى است که در آن به سر مىبريم، روايتى است که “سلمان فارسى” و يا به تعبير پيامبراعظم(ص) سلمان محمدى از آن تعجب کرده و طبيعى است که خواننده مىتواند خود همزمان با توصيفات حضرت، نگاهى به اطراف خود بيندازد و به صدق گفتار آن حضرت(ص) و به علم بىپايان ايشان پىببرد.
“ابن عباس” نقل مىکند: در حجةالوداع با رسول خدا(ص) مشغول انجام مناسک حج بوديم ، حضرت حلقهی در کعبه را گرفته رو به ما کردند و فرمودند:
«آيا مىخواهيد شما را از نشانهها و حوادث پيش از قيامت (و ظهور حضرت مهدى علیهالسلام) خبردار کنم؟
سلمان که از همهی ايشان نزديکتر ايستاده بود، گفت: بلى يا رسولالله!
ايشان فرمودند:
از جملهی آنها ضايع و تباه کردن نمازها و تبعيت از شهوتها، متمايل شدن به هواهاى نفساني، تکريم و بزرگداشت ثروتمندان و مالپرستان و فروختن دين به قيمت دنياست. در اين زمان است که قلب مؤمن در درونش همانند نمک در آب حل مىشود؛ چرا که منکرات، کژيها و کاستيها را مىبيند و قدرت تغيير آنها را ندارد.
آيا واقعا چنين خواهد شد؟
اى سلمان، قسم به آنکه جانم در دست اوست، آري! و در آن موقع ولايت امور به دست حاکمان و اميران ستمگر و وزيران فاسق و معتمدان و مسئولان محلى ستمکار و امناء خائن مىافتد!
آيا واقعا چنين روزى خواهد آمد؟
سلمان، قسم به آنکه جانم به قبضه قدرت اوست، آري! در آن زمان است که منکرات و انحرافات، معروف؛ و خوب و اعمال پسنديده، منکر و ناپسند شمرده مىشود. شخص خائن، معتمد و شخص امين، خائن خوانده شود. دروغگو را تائيد و راستگو را تکذيب مىکند.
آيا واقعا چنين روزى خواهد آمد؟
قسم به آنکه جانم در دستانش است، آرى در آن زمان است که زنان فرمانروا مىشوند و سرورى مىيابند. با زنان و کنيزکان مشورت مىشود و کودکان بر منبرها مىنشينند و قبح دروغ ريخته مىشود. فىء، که حق عمومى و همگانى است غنيمت و بهرهی شخصى شمرده مىشود. شخص به والدينش ستم مىکند و در عين حال به دوستش خدمت، ليکن درآنجاست که ستارهی دنبالهدار طلوع مىکند.
آيا چنين چيزى اتفاق خواهد افتاد؟
سلمان، قسم به آنکه جانم در دست اوست، آري. در چنين شرايطى است که مرد با همسرش در تجارت شريک مىشود، خوى و عادتهاى شخصى و باطل زياد شده و خوبيها به شدت کم مىشود. شخصى به خاطر تنگدستى و فشار طلبکاران تحقير مىشود. زمانى است که بازارها به هم نزديک مىشوند و يکى مىگويد: چيزى نفروختم و ديگرى مىگويد: سودى نبردم و در نتيجه چيزى جز شکايت کردن و مذمت خود نمىبيني.
آيا واقعا چنين خواهد شد؟
سلمان، قسم به آنکه جانم در دست اوست آرى. در آن زمان است که به دنبال اين حوادث اقوامى بر آنها والى مىشوند که اگر حرفى بزنند آنها را مىکشند و اگر ساکت بمانند غارتشان مىکنند تا اينکه از اموالشان بهرهمند شوند و به حريمشان تجاوز کنند و حرمتشان را شکسته و خونشان را بريزند . قلبهاى آنها کاملا از ترس و خوف پرگشته و آنها را جز درحالت خوف و هراس و وحشت نمىيابي.
آيا واقعا چنين خواهد شد؟
سلمان، قسم به آنکه جانم به دست اوست آري. در آن زمان است که چيزى از مشرق و مغرب مىآيد و امت مرا رنگارنگ مىکند پس، واى به حال ضعيفان امت من! از دست آنها و واى بر آنها که خدا چه براى آنها مهيا کرده و چگونه مترصد آنهاست. نه به کوچکترها رحم مىکنند نه به بزرگترها احترام مىگذارند. از خطاکاران نمىگذرند. بدنهايشان بدن انسان و قلبهايشان قلب شيطان است.
آيا واقعا چنين خواهد شد؟
سلمان، قسم به کسى که جانم به دست اوست آري. در آن زمان ثروتمند از وضعيت فقير دلش نمىسوزد، به طورى که گدا بين نماز جمعه و نماز عصر از مردم گدايى مىکند، اما کسى را که چيزى در دستش بگذارد نمىيابد.
آيا واقعا چنين خواهد شد؟
سلمان، قسم به آنکه جانم در دست اوست آري. در آن زمان “روبيضه” به سخن مىآيد.
پدر و مادرم به فدايت، روبيضه چيست؟
کسى که تا به حال صحبت نمىکرد و براى عموم مردم به سخن مىآيد و جز کمى از او فرمان نبرند».
آنچه در اينجا آمد خلاصهاى از اين روايت مفصل نبوى بود. کسانى که مايل به مطالعهی متن کامل این روایت هستند به کتابهاى: منتخبالاثر تأليف “حضرت آيتالله صافى گلپايگاني”، صفحه 432 و بشارة الاسلام اثر “سيد مصطفى آل سيد حيدر کاظمى” مراجعه کنند.
تعبيرات متنوع و مفصلى که در روايت فوق و امثال آن آمده است، گاه بيانگر اوضاع و احوالى است که در سرتاسر دنيا حاکم است و جريان عمومى جهان را توصيف مىکند؛ گاه اشاره به برخى حوادث وجرياناتى است که در خارج از جهان اسلام اتفاق مىافتد و ربطى به مسلمانان ندارد و در ميان آنها شيوع زيادی ندارد و گاه هم به عکس، عبارات دقيقا فلاکت و بدبختى به بار آمده در جهان اسلام را توصيف مىکنند و سرنوشتى را که در انتظار ما بوده را پيشاپيش متذکر شده و به ما اخطار دادهاند. و بالاخره برخى تعابير هم شيعيان را قصد کرده و بيانگر احوال اين جمعيت ازمسلمين است.
به هر حال هر کدام از مصاديق فوق را به دو شکل مىتوان مورد مطالعه و مداقه قرارداد:
اول اينکه ما به آسيبها و آفتهاى جامعهی پيرامونمان وقوف پيدا کنيم و توجه وتمرکز خود را به جاهايى معطوف کنيم که ارزش و ضرورت دارد، به جاى آنکه همت خود را مصروف تحقق فلان شعار بکنيم که نهايتا مايه شادى و مسرت دشمنان ما خواهد شد، سراغ درمان آن دسته از دردها برويم که در حال خشکاندن ريشههاى جامعه اسلامى ماست.
دوم اينکه اگر به برخى از اين ابتلائات و بلا يافتن مبتلا نشدهايم، پيشاپيش خود را براى مقابله و رويارويى با آن مهيا کنيم و حداکثر تلاش خويش را به خرج دهيم شايد که بتوانيم از آفات و آثار سوء آن رهايى يافته و يا حداقل آنها را تقليل دهيم. اگر براى جامعه نمىتوانيم کارى بکنيم خود و خانوادهمان را در امان داريم و آنها را از آتش جهنمى که پيش رو داريم برهانيم. خداوند همهی ما را از فتنههاى تار و سياه آخرالزمان برهاند وخود ياريگر ما براى عبور از اين مسير پر پيچوخم آخرالزمان باشد که اگر کسى بتواند خود را نجات بدهد قطعا در دنيا سپر پيروزى و فلاح شامل حالش خواهد شد.
منابع : روزنامه ي رسالت، شماره ي 5846
كلمات كليدي : اثبات حقانيت معصومين(ع)، پيش بيني معصومين(ع)، زنان آخرالزمان، سلمان فارسي، نشانه ها و حوادث پيش از قيامت، آسيب ها و آفت هاي جامعه