همانطور كه تكنولوژي پيشرفت ميكند، عوامل استرسزا هم بيشتر ميشوند. استرس مخصوص افراد جامعه يا طبقه خاصي از مردم نيست و افراد با توجه به نوع و شرايط زندگيشان با عوامل استرسزاي گوناگوني مواجه هستند. بهطوري كه نميتوان آن را از زندگي حذف و جدا كرد. ساختار بدن انسان چنان است كه فقط ظرفيت پذيرش ميزان مشخص و محدودي از استرس را دارد.
استرس يك معضل نيست، بلكه از ابتداي پيدايش انسان همواره با او بوده است و هركس به اندازه ظرفيت خود تحت تأثير عوامل استرسزا قرار ميگيرد. بنابراين بايد روشهايي را براي مقابله با استرس پيدا كنيم. البته اين روشها با توجه به ويژگيهاي افراد در همه يكسان نيست. ناهماهنگي و تفاوت انسانها را ميتوان به ساختار ژنتيكي، پيشينه خانوادگي، ويژگيهاي شخصيتي، عادات تربيتي و تأثيرات محيطي نسبت داد. در صورت آگاهي از پيشينه و ساختار شخصيتي و خلق و خوي فرد، ميتوان واكنش او را در برابر وضعيتهاي تنشزا و پراسترس پيشبيني كرد. پاداش و تنبيه به ميزان درست و بهموقع ميتواند آثار ناشي از استرس و فشارهاي رواني را تا حدي تقليل دهد و نقش مهمي در حفظ سلامتي فرد ايفا كند.
انواع استرس عبارتند از: استرس فيزيولوژيك ـ استرس دوران يائسگي ـ استر دوران پيش از قاعدگي ـ افت ميل جنسي مردان ـ استرس دوره بارداري و شيردهي ـ استر دوره كودكي (رفتن به مدرسه بيش از آنكه لذتبخش باشد استرسزاست) ـ استرس دوره نوجواني ـ استرس تحصيلي ـ استرس در فعاليتها و كارهاي هنري و خلاق ـ استرس در ميحط خانه و خانواده ـ استرس زن خانهدار ـ استرس شغلي ـ استرس ناشي از نارضايتي شغلي ـ امنيت شغلي ـ مشاغل پرتنش ـ مشاغلي كه با سفرهاي مداوم همراه است و مشاغل پرخطر.
استرس شغلي
تا چند دهه پيش، غايت خواسته و آرزوي هر جواني كسب يك شغل دولتي يا ادامه حرفه پيشينيان خود بود. شغل دولتي امنيت خاطر لازم را براي مردها و زنهاي نسل پيشين فراهم ميكرد و شخص با پيشرفت تدريجي در حرفه خود، از حقوق و مزاياي مناسب برخوردار ميشد. امروزه چنين مشاغلي چندان مورد توجه نيست، مگر اينكه شخص از پست و مقام و حقوق بسيار بالا برخوردار باشد. مشاغل دولتي با وجود برخورداري از امنيت شغلي، جاذبه چنداني براي جوانان امروزي ندارند. جوانها حاضرند براي مواجهه با مسائل و مشكلات گوناگون و تجربه ابعاد مختلف زندگي نوين، خطرات عدم امنيت شغلي را به جان بخرند تا بتوانند در جهت پيشرفت خود گام بردارند. البته برخي از مشاغل دولتي نيز ميتواند عامل بروز تنش و استرس شود.
به هرحال هر نوع حرفه و شغلي مقداري تنش و اضطراب با خود به همراه دارد و اين ميتواند به وظايف يك زن خانهدار يا مسئوليتهاي اجرايي يك فرد در محيط كار مربوط باشد. اشخاص با كسب آمادگي جسمي و ذهني لازم ميتوانند حداكثر توان خود را به كار گيرند تا به موفقيت و برتري مربوط به حرفه خود برسند.
استرس شغلي شديد و مداوم و محيط كار نامناسب، در صورتي كه شخص ظرفيت كافي پذيرش استرس را نداشته باشد تخريب كننده است. شخصي كه تحت چنين شرايطي قرار دارد، به تدريج علائم افسردگي و خستگي مزمن را در خود آشكار ميسازد. ممكن است اين شخص پزشك، مدير شركت، كارگر متخصص كارخانه، منشي دفتر يا تاجري پرمشغله يا كارگر سادهاي باشد كه كاري خستهكننده و يكنواخت انجام ميدهد.
استرس تنها زماني ميتواند تأثير منفي بگذارد كه انسان به بنبست برسد و باور كند ديگر هيچ راهحلي وجود ندارد. در صورتي كه آدمي براي رسيدن به هدف خود فقط يك راهكار ندارد، بلكه ميتواند با استفاده از روشهاي گوناگوني به موفقيت دست يابد و هرگز اجازه ندهد كه مشكلات و مسائل او را از پاي درآورد. بينش عاقلانه و منطقي و توأم با آرامش به آدمي كمك ميكند تا بر استرس شغلي غلبه كند. اغلب افراد سختگير، دقيق، تندخو، و عصبي، بيشتر از افراد آرام و خونسرد و انعطافپذير تحت تأثير استرس شغلي قرار ميگيرند. زيرا افراد انعطافپذير هميشه آماده سازگاري با شرايط گوناگون را دارند.
اشخاصي كه از حرفه خود راضي نيستند و لذت نميبرند بيشتر در مقابل استرس تسليم ميشوند. به همين دليل از ناراحتي ناشي از آن رنج ميبرند كه اين امر با غر زدنهاي مداوم و كينهتوزي نسبت به ديگران همراه بوده و استرس ايجاد ميكند. در حاليكه انسانها موجوداتي انعطافپذيرند بهطوري كه ميتوانند خود را با محيط كارشان سازگار كنند حتي اگر شغلشان با علايق آنها همخوني نداشته باشد با تغيير بينش خود ميتوانند استرس ناشي از يأس و نوميدي را تا حد زيادي كاهش دهند.