بررسی تطبیقی ميزان گرايش مدیران گروه های آموزشی

بررسی تطبیقی ميزان گرايش مدیران گروه های آموزشی
به ویژگی های رهبری آموزشی بر اساس مدل دیموک و والکر

چکیده: دانشگاه ها برای ارتقای اثربخشی، چاره ای جز بهبود رفتار و عملکرد مدیران خود ندارند. مدیران گروه های آموزشی در این موسسات دارای نقش محوری در تحقق هدف های آموزش عالی از طریق تاثیر در فرایند پیچیده یاددهی-یادگیری می باشند. گرایش به سوی ویژگی های رهبری،به مدیران در ایفای این نقش کمک می کند. تحقیق حاضر با هدف آگاهی از میزان این گرایش با توجه به مقوله های هفت گانه مدل رهبری آموزشی دیموک و والکر، و به روش پیمایشی انجام شد. نمونه تحقیق 115 تن از مدیران گروه های آموزشی دانشگاه های علوم پزشکی و فردوسی مشهد بودند.كه به  پرسشنامه ای که اعتبار و روایی آن به تایید رسیده بودپاسخ دادنده ها .داده ها پس از تحلیل نتایج با استفاده از روش های آماری توصیفی و استنباطی مشخص شد که مدیران گروه های آموزشی نمونه تحقیق، به وظایف مدیریتی خود، نسبت به کیفیت های رهبری، تأکید بیشتری دارند. به علاوه تحلیل یافته ها برای پاسخگویی به پنج سوال فرعی تحقیق، نتایج جالبی را نشان داد که در مقاله ارایه شده است.
کلید واژه ها: رهبری آموزشی، مدیران گروه، دانشگاه علوم پزشکی، دانشگاه فردوسی، مشهد

مقدمه
از میانه سده بیستم به این طرف، روز به روز بر کاربرد اصطلاح «رهبری آموزشی» افزوده و در مقابل  از کاربرد اصطلاح «مدیریت آموزشی» کاسته شده است. صاحب نظران پیش بینی می کنند که این گرایش به سوی مفهوم رهبری آموزشی در نیمه اول سده بیست و یک، رو به گسترش بیشتری خواهد گذاشت (بوش، 2008). این استقبال ناشی از ویژگی های منحصر به فردِ «رهبری» است. ویژگی های رهبری آموزشی، به طور خاص با هدف همه موسسات آموزشی، یعنی یادگیری هر چه بهتر فراگیران، سازگار است (لیتوود و لوین، 2004). رهبری آموزشی، هدایت جریان های یادگیری در کلیه دوره های تحصیلی از جمله آموزش عالی را در بر می گیرد. سیاستگزاران آموزش عالی، به تجربه این واقعیت را در می یابند که برای تدارک بهترین آموزش، استقرار بهترین نظام رهبری ضروری است. در فرایند آموزشی فاقد طرح و روش متناسب، وجود بهترین و کامل ترین تجهیزات برای ارایه یک آموزش اثربخش کافی  نیست.  رهبری آموزشی مستلزم طرحی است که در آن درک درستی از مفهوم یادگیری، نقش عوامل موثر در آن، روش هماهنگ کردن منابع انسانی و مادی برای دستیابی به آن، و چگونگی حصول اطمینان از دستیابی به هدف های یادگیری وجود داشته باشد. در این طرح، رهبر آموزشی دارای یک نقش کلیدی و حساس است. به دلیل پیچیدگی یادگیری و تخصصی بودن محتوای دانشی در دانشگاه ها، وجود نیروهای حرفه ای و متخصص، تنوع منابع و روش ها، و تعامل گسترده نظام دانشگاهی با سایر نظام های اجتماعی، ضرورت گرایش روش اداره دانشگاه ها به سوی رهبری آموزشی محرز به نظر می رسد.
دیموک و والکر[5] (2005) دو تن از صاحب نظران معروف رهبری آموزشی بر اهمیت نقش و جایگاه رهبری آموزشی در کنار مدیریت آموزشی تاکید می کنند. آنان در مدل خود، مرز دقیقی برای تفکیک کارکردهای رهبری از مدیریت قائل نیستند. بر اساس این مدل، یک مدیر همزمان که به برنامه ریزی، تأکید بر قاعده ها، کنترل اجرای برنامه، و هماهنگی اجرای برنامه می پردازد در راه بهبود مداوم سازمان، توجه به ملاحظات فردی، و پشتیبانی از رشد نیز تلاش می کند. به این دلیل که رویکردِ مدل دیموک و والکر به مدیریت، آن را از تک بعدی نگریستن و افراط یا تفریط در نقش و تاثیری که کارکردهای نزدیک به رهبری یا مدیریت می تواند در   اثربخشی موسسات آموزش عالی داشته باشد، باز می دارد، در تحقیق حاضر این مدل مبنای سنجش عملکرد مدیران گروه های آموزشی دو دانشگاه قرار گرفت.
روشن است که در میان مدیران دانشگاهی، عملکرد مدیران گروه های آموزشی از لحاظ تاثیری که به طور مستقیم بر کیفیت آموزش اعضای هیئت علمی، یادگیری دانشجویان، و فعالیت سایر عناصر دخیل در امر آموزش به جا می گذارد، از حساسیت بالایی برخوردار است. بر اساس پیش فرض های منطقی که از سازه های نظری رویکرد دیموک و والکر (2005) برداشت می شود، مدیران سازمان های آموزشی به نسبت مدیران سایر سازمان ها، باید گرایش ویژه ای به سوی رهبری داشته باشند. کارکرد رهبری با اطمینان بیشتری موسسه آموزشی را به سوی اهداف خود پیش می برد زیرا در حالی که اعتماد کارایی منابع انسانی را ارتقا می بخشد، مراعات کیفیت ها یا ویژگی های رهبری بیشتر از وظایف مدیریت، اعتماد کارکنان را نسبت به مدیر افزایش می دهد (هارگریوز و فینک ،2006).
مسئله اصلی در تحقیق حاضر، تشخیص میزان انطباق عملکرد مدیران گروه های آموزشی با ویژگی ها و کیفیات رهبری آموزشی در مدل دیموک و والکر است. اگر نتایج تحقیق نشان بدهد که مدیران آموزشی دانشگاه های علوم پزشکی و فردوسی مشهد، گرانیگاه عملکردی خود را به جای رهبری بر مدیریت قرار داده اند، یکی از موانع جدی بر سر راه ارتقای اثربخشی این موسسات آموزش عالی شناسایی شده است.

مرور پیشینه
از کنار وجوه اشتراک مدیریت و رهبری که بگذریم، بحث تمایز آن دو، همیشه جزو موضوعات چالش انگیز بوده است. برای مثال رئوفی (1382)، برای تعیین تفاوت بین رهبری و مدیریت، رهبری را انتخابی، رشد دهنده، وابسته به ساختار غیر رسمی، و تعیین کننده مسیرها می داند و در مقابل مدیریت را انتصابی، کنترل کننده، وابسته به ساختار رسمی سازمان و پیروی کننده مسیرها می داند. به نظر علاقه بند (1384، الف) رهبری با بعد شخصی و مدیریت با بعد هنجاری رابطه دارد. به علاوه رهبری به زمان حال و آینده و مدیریت به زمان حال توجه دارد. او در جای دیگری می گوید (1384، ب) که فرد با انتصاب به  سمت مدیریت آموزشی، نقش رسمی رهبری را به عهده می گیرد، ولی در عمل رهبری را از طریق پیشرفت های مثبت در کار کسب می کند. بلم[6] (1999)، بین رهبری و مدیریت از این زاویه تفاوت قائل می شود که مسئولیت اصلی رهبری، قاعده بخشیدن به خط مشی ها و در موقع مقتضی، تحول سازمانی است. بوش[7] (2008)، مسئولیت اصلی مدیر را پیشبرد عملیات، چنان که به تحقق هدف های از پیش تعیین شده سازمان آموزشی بینجامد می داند. همین امر، مبنای داوری درباره کارآمدی مدیر است. مدیران کارآمد کسانی اند که بتوانند بین اهداف جزیی، راهبردها، و عملیات پیوند دقیق و شفافی برقرار کنند.
همان طور که گفته شد دیموک و والکر (2005) در مدل خود، به دقت و به روشنی، کارکردهای رهبری را از مدیریت تفکیک نکرده اند. در رویکرد آنان به رهبری، این کارکردها بر روی پیوستاری قرار دارد که در یک سر آن وظایف مدیر به سوی وظایف رهبری و در طرف دیگر به سوی وظیفه های مدیریتی گرایش پیدا می کند. به نظر می رسد که این دیدگاه متعادل تری برای تشخیص تفاوت ها ضمن توجه داشتن به اشتراک های وظیفه های رهبری و مدیریتی مدیران آموزشی است. بر اساس این رویکرد، یک مدیر همزمان که به برنامه ریزی، تأکید بر قاعده ها، کنترل اجرای برنامه، و هماهنگی اجرای برنامه می پردازد در راه توجه به ملاحظات فردی،  پشتیبانی از رشد، و بهبود مداوم نیز تلاش می کند.
در میان تحقیقاتی که در داخل کشور در این زمینه انجام شده و محققان به آن دسترسی پیدا کرده اند می توان به مطالعه محمود اکرامی (1382) اشاره کرد. او در تحقیق خود با هدف تهيه الگويي براي رهبران اثربخش در دانشگاه‎هاي دولتي برپايه جوّ سازماني و ويژگي هاي شخصيتي مديران،  تعداد 100 تن از مديران دانشگاهي و 300 تن از همكاران مستقيم آنها در دانشگاه‎هاي دولتي هفده استان كشور را به روش‎ تصادفي انتخاب کرده است. اکرامی در نتیجه گیری خود از مدل هایی که به اثربخشی رفتار رهبری مدیران دانشگاهی کمک می کند بیان می کند که: 1) اگر مديري با ويژگي مسئوليت‎پذيري نسبتا كم، در محيطي مٌمّلو از جّو دوستي و همكاري، حتي اگر پاداش دهي نسبتاً كم قرار گيرد، پيش بيني مي‎شود كه نوع رهبري اثربخش وي مشاركتي با ابعاد ترغيب مداري، تفاهم مداري، عدم تأكيد برهدف،‌ و عدم تأكيد بر كار مداري باشد؛ 2) اگر مديري با ويژگي خستگي ناپذيري نسبتا زياد، حتي اگر اندكي زود رنج و بدبين و بدون تفكّر ابتكاري باشد، اما در محيطي ممّلو از جّودوستي و همكاري، حتي توأم با خطرگريزي نسبي و نبودن ضابطه و خط‎مشي هاي روشن قرار گيرد، پيش بيني مي‎شود كه نوع رهبري اثربخش او سازش گرانه با ابعاد هدف مداري، ترغيب مداري، و تفاهم مداري، عدم تأكيد بر كار مداري، و عدم تأكيد بر توسعه و تحول باشد؛ و سرانجام 3) اگر مُديري خستگي‎ناپذير، تكرو، و داراي روابط شخصي قوي باشد، ولي درمحيطي بي توجّه به تشويق و پاداش و اما ضابطه‎مند قرار گيرد، پيش بيني مي‎شود نوع رهبري اثر بخش مورد انتظار وي رهبري ديوانسالار با ابعاد هدف مداري، و كارمداري باشد. به رغم آن که اکرمی در تحقیق خود بر رهبری آموزشی به عنوان یک متغیر اصلی تاکید دارد، توجه خود را بر مدل رگرسیونی برای پیش بینی رفتار احتمالی مدیر دانشگاهی در موقعیت های مختلف معطوف کرده است.و اثرات رهبری بر شکل گیری محیط های برانگیزنده یا ارتقا و بهبود آن را مورد بررسی قرار نداده است.
عیسی ابراهیم زاده و مژگان حیدری (1387) در تحقیق خود با عنوان عوامل موثر بر نظام مديريتي دانشگاه هاي باز و از راه دور در مقايسه با دانشگاه هاي مرسوم، نتیجه می گیرند که باید برای سمت های مدیریت در دانشگاه به ویژه در حوزه های آموزشی و دانشجویی که به نوعی با فرایند یاددهی-یادگیری در ارتباط هستند، افرادی از میان اعضای هیئت علمی که با ویژگی های نظام های آموزش عالی آشنا هستند، انتخاب شوند. تحقیق آنان مسئله تفاوت های عملکرد مدیران در دو دانشگاه بر اساس رفتار معطوف به رهبری یا مدیریت را در نظر نگرفته است. حمید رضا آراسته (1387) در تحقیق خود با عنوان ضرورت به كارگيري شيوه هاي نوين رهبري در ميان رئيسان دانشگاه هاي كشور ، با حجم نمونه 472 تن از اعضای شوراهای دانشگاه های کشور، به جمع آوری داده های مربوط به شیوه های رهبری در دانشگاه می پردازد. او نتیجه می گیرد که بی توجهی به رهبری اثربخش در دانشگاه ها، به افت کیفیت دانشگاه و انزوای جامعه دانشگاهی می انجامد. افرادی که با شیوه های مشارکتی، قدردانی از دیگران، نوآوری، و الگو قرار گرفتن، دانشگاه را رهبری می کنند، قادرند تا در برابر تغییرات سریع در فعالیت های دانشگاهی، بهتر عمل کنند. یافته های این تحقیق برای توجه دادن جامعه دانشگاهی به ارزش روآوری به کیفیت های رهبری در دانشگاه ها بسیار ارزشمند است اما از آنجا که نمونه تحقیق را شورای دانشگاه های کشور تشکیل می دهد که به طور معمول مدیران گروه های آموزشی در میان آنان قرار ندارند یافته های آن به طور مستقیم مورد توجه مطالعه حاضر نخواهد بود.
در مجموع، بررسی پیشینه تحقیق در ایران نشان می دهد که موضوع رهبری آموزشی به طور کلی و مسئله رهبری آموزشی مدیران گروه های آموزشی، به طور خاص، در میان آن دسته مباحث کلیدی که مهجور مانده است قرار دارند.

سوالات تحقیق
سوالات تحقیق به دو دسته سوال اصلی و سوالات فرعی تقسیم شدند. در مجموع داده ها برای پاسخگویی به شش سوال تحلیل شدند.

سوال اصلی
بر اساس مدل دیموک و والکر، مدیران گروه های آموزشی دانشگاه های علوم پزشکی و فردوسی مشهد در اداره گروه بیشتر به وظایف مدیریتی خود تأکید می کنند یا ویژگی های رهبری؟

سوالات فرعی
1- آیا بین مدیران گروه های آموزشی دانشگاه علوم پزشکی و فردوسی مشهد در گرایش کلی به سوی ویژگی های رهبری و وظایف مدیریتی تفاوت معنی داری مشاهده می شود؟
2- در وظایف وابسته به مدیریت و ویژگی های رهبری آیا تفاوت معنی داری بین مدیران گروه های آموزشی دانشگاه های علوم پزشکی و فردوسی مشهد بر حسب هر یک از مقوله های ارایه شده در مدل دیموک و والکر، وجود دارد ؟
3- آیا در گرایش مدیران گروه های آموزشی به سوی وظایف مدیریت و کیفیت های رهبری بر حسب جنسیت تفاوت معنی داری مشاهده می شود؟
4- آیا بین گرایش مدیران گروه های آموزشی نسبت به وظایف مدیریت و کیفیت های رهبری با مرتبه دانشگاهی (مربی، استادیار، دانشیار، استاد) آنان رابطه معنی داری مشاهده می شود ؟
5- آیا رابطه معنی داری بین میزان گرایش مدیران گروه های آموزشی به سوی وظایف مدیریت و کیفیت های رهبری با سابقه آموزشی و مدیریتی آنان مشاهده می شود؟

روش
روش پژوهش

پژوهش حاضر از نظر نتایج مورد انتظار در زمره پژوهش های کاربردی می باشد و از نظر روش تحقیق در زمره پژوهش های غیر آزمایشی و پیمایشی می باشد .

جامعه و نمونه آماری

جامعه آماری تحقیق را کلیه مدیران گروه های آموزشی دانشگاه علوم پزشکی و فردوسی مشهد تشکیل می دهد که تعداد آنها در سال تحصیلی 1388-1387برابر 115 تن است. نمونه تحقیق به دو گروه شامل 65 تن از مدیران گروه های آموزشی دانشگاه فردوسی مشهد و 50 تن از مدیران گروه های آموزشی دانشگاه علوم پزشکی مشهد تقسیم شدند. نمونه در مورد هر دو گروه به صورت سرشماری انتخاب شد. در مجموع 36تن از مدیران دانشگاه علوم پزشکی و 40 تن از مدیران گروه های آموزشی دانشگاه فردوسی مشهد به طور کامل و بدون نقص به پرسشنامه پاسخ دادند.

ابزار سنجش و روش جمع آوری داده ها

با مراجعه به مدل رهبری آموزشی دیموک و والکر، پرسشنامه ای حاوی 17 عبارت تهیه شد. از میان این عبارت ها 9 مورد در برگیرنده وظایف مدیریتی و 8 مورد کیفیت های وابسته به رهبری است که گزینه آنها در یک پیوستار هفت درجه ای از خیلی کم تا خیلی زیاد تنظیم شده اند.هر یک از این خرده مقیاس ها در بر گیرنده مقوله هایی می باشد که مؤلفه های تلاش در راه بهبود مداوم، ملاحظات فردی، و پشتیبانی از رشد مقوله های خرده مقیاس کیفیت های وابسته به رهبری را پوشش می دهد و مؤلفه های برنامه ریزی، هماهنگی اجرای برنامه، کنترل اجرای برنامه و تأکید بر قاعده ها مقوله های خرده مقیاس وظایف مدیریتی را در بر می گیرد. همسانی درونی مقیاس ضریب آلفای کرونباخ برای 17 عبارت برابر با 94/0 و برای خرده مقیاسهای وظایف مدیریت 86/0 و کیفیت های وابسته به رهبری 84/0 می باشد. این ضرایب، که اعتبار کافی پرسشنامه را نشان می دهد، از طریق اجرای آزمایشی بر روی 30 نفر از مدیران گروه های آموزشی قبل از اجرای نهایی به دست آمده است. در پژوهش حاضر ابزار سنجش به صورت حضوری در اختیار مدیران گروههای آموزشی قرار گرفت.

روش تجزیه و تحلیل داده ها
جهت تجزیه و تحلیل داده های پرسشنامه از بسته آماری spss.16 شامل روش های آمار توصیفی (شاخص های مرکزی و پراکندگی )؛ استنباطیِ پارامتری (t-test همبستگی پیرسون)؛ و استنباطیِ ناپارامتری (خی دو،کلموگروف اسمیرنوف، و همبستگی اسپیرمن) استفاده شد.

یافته ها
در قسمت یافته ها پس از بررسی تعیین معرف بودن صفات نمونه تحقیق داده های مربوط به سئوالات پژوهش تحلیل خواهد شد. برای بررسی معرف نرمال بودن صفات نمونه تحقیق به وسیله آزمون کولموگروف اسمیرنوف نتایج زیر (جدول1) به دست آمد.

جدول 1 نتایج مربوط به آزمون بررسی کولموگروف اسمیرنوف جهت آزمون نرمال بودن صفات نمونه تحقیق

کمیت Z

سطح معنی دار

وظایف مدیریتی 93/0 35/0
کیفیت ها ی رهبری 70/0 72/0

با توجه به بررسی به عمل آمده دو متغیر وظایف مدیریتی و کیفیت های رهبری دارای توزیع نرمال می باشند. بر این اساس، استفاده از آزمون های پارامتری در تحلیل ها مجاز می باشد.

سوال اصلی
بر اساس مدل دیموک و والکر، مدیران گروه های آموزشی دانشگاه های علوم پزشکی و فردوسی مشهد در اداره گروه بیشتر به وظایف مدیریتی خود تأکید می کنند یا کیفیت های رهبری؟
برای پاسخ به این سئوال از آزمون t وابسته استفاده شد که نتایج به دست آمده در جدول 2 ارایه شده است.

جدول 2 نتا یج آزمون t وابسته جهت آزمون تأکید مدیران گروه های آموزشی بر وظایف مدیریتی و کیفیت های رهبری

دانشگاه

وظایف

میانگین

انحراف معیار

t

درجه آزادی (df) معنی داری (sig  )
علوم پزشکی مشهد مدیریتی

53/46

17/8

17/9

35

0.000

رهبری

51/36

28/8

فردوسی مشهد مدیریتی

37/41

92/8

97/8

39

0.000

رهبری

72/32

59/7

نتایج جدول نشان می دهد که مدیران گروه های آموزشی دانشگاه علوم پزشکی و فردوسی مشهد به طور معنی داری  (t = 8/97, t=9/17, p<0/001)به وظایف مدیریتی خود نسبت به کیفیت های رهبری تأکید بیشتری دارند.

سوالات فرعی

سوال یک

آیا بین مدیران گروه های آموزشی دانشگاه علوم پزشکی و فردوسی مشهد در گرایش کلی به سوی ویژگی های رهبری و وظایف مدیریتی تفاوت معنی داری مشاهده می شود؟
جهت پاسخ به این سئوال از آمون t برای نمونه های مستقل استفاده شد که نتایج به دست آمده در جدول 3 ارایه شده است.

جدول 3 نتایج آزمون t مستقل جهت مقایسه تأکید مدیران گروه های آموزشی دانشگاه بر وظایف مدیریتی وکیفیت های رهبری

خرده مقیاس وظایف مدیریتی کیفیت های رهبری
میانگین انحراف معیار میانگین انحراف معیار
علوم پزشکی مشهد 53/46 17/8 51/36 28/8
فردوسی مشهد 37/41 92/8 72/32 59/7
آزمون t برای نمونه

های مستقل

25/2- 94/1-
درجه آزادی(df) 74 74
معنی داری 029/0 057/0

نتایج جدول 3 نشان می دهد که بین مدیران گروه های آموزشی دانشگاه علوم پزشکی و فردوسی مشهد در تأکید بر وظایف کلی تفاوت معنی داری وجود دارد (t =-2/25, p<0/05). به عبارت دیگر مدیران گروه های آموزشی دانشگاه علوم پزشکی مشهد نسبت به مدیران گروه های آموزشی دانشگاه فردوسی تاكيد بيشتري بر وظايف مديريتي خود دارند. در عین حال در كيفيت هاي رهبري بين مديران گروه هاي آموزشي دو دانشگاه تفاوت معني داري مشاهده نشد. به عبارت دیگر مدیران گروه های آموزشی هر دو دانشگاه به یک اندازه بر کیفیت های رهبری تأکید می نمایند.

سوال دو
در وظایف وابسته به مدیریت و ویژگی های رهبری آیا تفاوت معنی داری بین مدیران گروه های آموزشی دانشگاه های علوم پزشکی و فردوسی مشهد بر حسب هر یک از مقوله های ارایه شده در مدل دیموک و والکر، وجود دارد ؟
نتایج حاصل از آزمون خی دو نشان دهنده پاسخ به این سئوال می باشد (جدول 4).

جدول 4 نتایج مربوط به آزمون خی دو جهت آزمون تفاوت معنی داری تأکید مدیران گروه های آموزشی دو دانشگاه بر مقوله های وظایف مدیریتی و کیفیت های رهبری

خرده مقیاس مقوله ها درجه دانشگاه خی دو Sig-2 d.f
فردوسی علوم پزشکی
وظایف مدیریت برنامه ریزی کم 10 9 158/0 69/0 1
زیاد 27 30
هماهنگی اجرای برنامه کم 5 4 193/0 66/0 1
زیاد 32 35
کنترل اجرای برنامه کم 19 14 84/1 17/0 1
زیاد 18 25
تأکید بر قاعده ها کم 12 9 83/0 36/0 1
زیاد 25 30
کیفیت های وابسته به رهبری تلاش در راه بهبود کم 22 17 91/1 16/0 1
زیاد 15 22
ملاحظات فردی کم 18 8 67/6 01/0* 1
زیاد 19 31
پشتیبانی از رشد کم 17 11 57/2 10/0 1
زیاد 20 28

P=0/01*

نتایج جدول نشان می دهد که بر اساس هیچ یک از مقوله ها در وظایف وابسته به مدیریت تفاوت معنی داری بین مدیران گروه های آموزشی دانشگاه فردوسی و علوم پزشکی مشهد وجود ندارد .
همچنین نتایج جدول مذکور مبین آن است که در دو مقوله مطرح در کیفیت های وابسته به رهبری یعنی مقوله های تلاش در راه بهبود مداوم و پشتیبانی از رشد، بین مدیران گروه های آموزشی دو دانشگاه تفاوت معنی داری مشاهده نمی شود. ولی بر اساس مقوله ملاحظات فردی در بین مدیران دو دانشگاه تفاوت معنی داری وجود دارد. به نحوی که مدیران گروه های آموزشی دانشگاه علوم پزشکی مشهد تأکید بیشتر و معنی داری نسبت به مدیران گروه های آموزشی دانشگاه فردوسی بر ملاحظات فردی دارند. این تفاوت در سطح 99درصد معنی دار می باشد.

سوال سه
آیا در گرایش مدیران گروه های آموزشی به سوی وظایف مدیریت و کیفیت های رهبری بر حسب جنسیت تفاوت معنی داری مشاهده می شود؟
جهت پاسخ به سئوال فوق آزمون t مستقل جهت تحلیل داده ها استفاده شد که نتایج به دست آمده در جدول 5 ارایه شده است.

جدول 5 نتایج مربوط به آزمون t مستقل جهت آزمون تفاوت معنی داری بین جنسیت مدیر گروه ها

جنسيت تعداد میانگین انحراف معیار كميتt درجه ازادي معني داري
وظایف مدیریتی مرد 59 95/43 73/8 78/1- 71 078/0
زن 14 64/48 30/9
کیفیت های رهبری مرد 59 63/34 69/7 99/0- 71 32/0
زن 14 07/37 61/10

نتایج جدول 5 نشان می دهد که گرایش مدیران گروه های آموزشی به سوی وظایف مدیریتی و کیفیت های رهبری ارتباط معنی داری با جنسیت مدیران گروه ها ندارد و مستقل از جنسیت است.

سوال چهار
آیا بین گرایش مدیران گروه های آموزشی نسبت به وظایف مدیریت و کیفیت های رهبری با مرتبه دانشگاهی (مربی، استادیار، دانشیار، استاد) آنان رابطه معنی داری مشاهده می شود ؟
جهت پاسخ به سئوال بالا از آزمون همبستگی رتبه ای اسپیرمن استفاده شد که نتایج به دست آمده در جدول 6 ارایه شده است.

جدول 6 ضرایب همبستگی رتبه ای اسپیرمن بین مرتبه دانشگاهی و وظایف مدیریتی و کیفیت های رهبری

مرتبه دانشگاهی وظایف مدیریتی کیفیت های رهبری
مرتبه دانشگاهی 1
وظایف مدیریتی 23/0 1
کیفیت های رهبری 27/0* 81/0** 1

P=0/05,    *

P=0/01**
داده های به دست آمده از تحلیل همبستگی رتبه ای اسپیرمن بین متغیر های مرتبه دانشگاهی و وظایف مدیریتی و کیفیت های رهبری نشان داد که نتایج ضریب همبستگی بین مرتبه دانشگاهی و وظایف مدیریتی (r=0/23) در هیچ سطحی معنی دار نیست، ولی ضریب همبستگی بین مرتبه دانشگاهی و کیفیت های رهبری (r=0/27) در سطح 05/0معنی دار است. این نتیجه مبین آن است که هرچه مرتبه علمی مدیر گروه آموزشی بالاتر باشد گرایش او به سوی کیفیت های رهبری بیشتر می باشد.

سوال پنج
آیا رابطه معنی داری بین میزان گرایش مدیران گروه های آموزشی به سوی وظایف مدیریت و کیفیت های رهبری با سابقه آموزشی و مدیریتی آنان مشاهده می شود؟
برای پاسخ به سوال بالا همبستگی ساده پیرسون بین متغها محاسبه گردید. نتایج مربوط به ضرایب همبستگی در جدول 7 ارائه شده اند.

جدول 7 ضرایب همبستگی پیرسون بین سابقه مدیریتی و آموزشی و وظایف مدیریتی و کیفیت های رهبری

سابقه مدیریتی وظایف مدیریت سابقه آموزشی کیفیت های رهبری
سابقه مدیریتی 1
وظایف مدیریت 15/0- 1
سابقه آموزشی 42/0** 34/0** 1
کیفیت های رهبری 07/0 81/0** 36/0** 1

P=0/05    *

p=0/01 **
طبق این نتایج ضرایب همبستگی بین وظایف مدیریت و سابقه آموزشی (r=0/34) در سطح 01/0 معنی دار است . یعنی هرچه سابقه مدیریتی مدیر گروه بیشتر باشد گرایش به وظایف مدیریتی بیشتر است. از سوی دیگر ضریب همبستگی بین سابقه آموزشی و کیفیت های رهبری (r=0/36) در سطح 01/0 معنی دار است. به عبارت دیگر سابقه آموزشی مدیر گروه ها ارتباط مستقیمی با کیفیت های رهبری دارد. یعنی هرچه سابقه آموزشي مدیر گروه بیشتر باشد تاكيد او بر كيفيت هاي رهبري بیشتر مي شود.نتایج جدول همچنین نشان می دهد که بین تأکید مدیران گروه ها بر وظایف مدیریت و سابقه مدیریت آنها رابطه منفی وجود دارد (r=-0/15). این رابطه که در هیچ سطحی معنی دار نمی باشد احتمالاّ تصادفی، و ناشی از متغیر های دیگر می باشد. ضریب همبستگی حاصل از رابطه بین تأکید مدیران گروه بر کیفیت های رهبری و سابقه مدیریت آنها (r=0/07) ناچیز است و در هیچ سطحی معنی دار نمی باشد. به این ترتیب می توان نتیجه گرفت که سابقه مدیریتی مدیران گروه های آموزشی رابطه معنی داری با تاکید آنان بر کیفیت رهبری و وظایف مدیریتی آنان ندارد.

بحث و نتیجه گیری
هاوس، یکی از پیشگامان مطالعات رهبری، و همکارانش (1999)، رهبری را عبارت می دانند از توانایی نفوذ، برانگیختن، و توانا سازی دیگران برای بر عهده گرفتن سهمی در اثربخشی و موفقیت سازمان (ص. 184). رهبری به جز آن که یک لقب یا عنوان اجتماعی است، به مثابه یک کارکرد سازمانی ویژه شناخته می شود (جاویدان و همکاران، 2006). از مدیران آموزشی انتظار می رود که این وظیفه را بشناسند و خود را برای انجام وظایف مرتبط با ویژگی های رفتار رهبر آماده کنند (رئوفی، 1382؛  فرلی، لین و پالیت، 2005). این انتظار به طور طبیعی در دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی به عنوان سازمان هایی مرکب از نیروهای متخصص و حرفه ای، که وظایف بسیار پیچیده ای را بر عهده دارند، منطقی به نظر می رسد.
تحقیق حاضر، با هدف شناخت این مسئله، یعنی رهبری آموزشی در دانشگاه های علوم پزشکی و فردوسی مشهد انجام شد. از میان مدیران، مدیران گروه های آموزشی انتخاب شدند. مدیران گروه های آموزشی، یکی از کلیدی ترین منابع انسانی برای پیشبرد اهداف آموزش عالی هستند (گالوس، ملچ، و تانوسکی، 1997). آنان جزو آن دسته نیروهای انسانی متخصص و دارای شایستگی هستند که معمولا به دلیل کارآمدی که دارند از سوی اعضای هیئت علمی گروه آموزشی مربوطه به مدیریت انتخاب می شوند. وجود حجم زیاد وظایف اداری و اجرایی، از فعالیت های روزانه گرفته تا اقداماتی که در یک سال تحصیلی انجام می شود، مدیران گروه های آموزشی را به نیرویی در حد یک عامل اجرا در نظام مدیریت دانشگاهی سوق می دهد. اگر چنین باشد مانع بزرگی در سر راه دانشگاه ها برای بهبود مداوم و ارتقای اثربخشی وجود خواهد داشت.
دیموک و والکر، با معرفی مدل رهبری آموزشی خود، رویکرد متعادل و جدیدی به مدیریت آموزشی ارایه کرده اند. با استناد به آن مدل، تحقیق حاضر برای اندازه گیری میزان تاکید مدیران گروه های آموزشی دانشگاه های علوم پزشکی و فردوسی مشهد بر کیفیت های رهبری، به جمع آوری داده از این مدیران پرداخت. نتایج تحقیق نشان داد که مدیران گروه های آموزشی نمونه تحقیق، به وظایف مدیریتی خود، نسبت به کیفیت های رهبری، تأکید بیشتری دارند. به علاوه تحلیل یافته ها برای پاسخگویی به سوالات فرعی تحقیق نشان داد که بین مدیران گروه های آموزشی دانشگاه علوم پزشکی و فردوسی مشهد در تأکید بر وظایف کلی آنها تفاوت معنی داری وجود دارد؛ در حالی که در مقوله ملاحظات فردی از مجموعه ویژگی های رهبری بین مدیران گروه های آموزشی دانشگاه فردوسی و علوم پزشکی مشهد تفاوت وجود دارد، بر اساس هیچ یک از مقوله ها در وظایف وابسته به مدیریت تفاوت معنی داری بین مدیران گروه های آموزشی دانشگاه فردوسی و علوم پزشکی مشهد وجود ندارد؛ گرایش مدیران گروه های آموزشی به سوی وظایف مدیریتی و کیفیت های رهبری ارتباط معنی داری با جنسیت مدیران گروه ها ندارد؛ هرچه مرتبه علمی مدیر گروه آموزشی بالاتر باشد گرایش او به سوی کیفیت های رهبری بیشتر است؛ و در حالی که بین سابقه آموزشی مدیران گروه با تاکید بر وظایف مدیریتی و ویژگی های رفتار رهبری رابطه معنی داری وجود دارد، در مورد سابقه مدیریتی این رابطه مشاهده نمی شود.

منابع
آراسته، حمید رضا(1387). ضرورت به كارگيري شيوه هاي نوين رهبري در ميان رئيسان دانشگاه هاي كشور، فصلنامه پژوهش و برنامه ريزي در آموزش عالي، 4 (50)، 18-1.
ابراهيم زاده، عيسي, و حيدري، مژگان (1387). عوامل موثر بر نظام مديريتي دانشگاه هاي باز و از راه دور در مقايسه با دانشگاه، مجله آموزش عالي ايران، 1 (1)، 106-81.   هاي مرسوم
اکرامی، محمود (1382). الگوي رهبري آموزشي در دانشگاه هاي دولتي ايران، پژوهش و برنامه ريزي در آموزش عالی، 29(3)، 86-49.
رئوفی، محمد حسین (1382). مدیریت عمومی و آموزشی، مشهد: ناشر مولف.
علاقه بند، علی (1384، الف). مبانی نظری و اصول مدیریت آموزشی، تهران: نشر روان.
علاقه بند، علی (1384، ب). مقدمات مدیریت آموزشی، تهران: نشر روان.

Bush, T. (2008). Leadership and Management Development in Education, London: SAGE.
Dimmock, C. A. J., & Walker, A. (2005). Educational leadership: culture and diversity, Thousands Oak: SAGE.
Ferlie, E., Lynn, L. E., & Pollitt, C. (2005). Public Management, Oxford: Oxford University Press.
Hargreavs, A., & Fink, D. (2006). Sustainable Leadership, San Francisco, CA: Jossey Bass.
House,R. J. et al., (1999). Cultural influence on leadership and organization: Project GLOBE, In W. H. Mobley et al., (Eds.). Advances in global leadership, Stanford, CT: JI Press.
Javidan, et al., (2006). Conceptualizing and measuring cultures and their consequences: a comparative review of GLOBE’s and Hofstede’s approaches, Journal of International Business Studies, 37, 897–914.
Leithwood, K., & Levin, B. (2004). Assessing school leader and leadership program effects on Pupil learner: Conceptual and Methodological challenges. London: Department for Education and Skills.
Sarros, J. C.,  Gmelch, W. H., &  Tanewski, G. A., (1997). The Role of Department Head in Australian Universities: Tasks and Stresses, Higher Education Research & Development, 16 (3), 283 – 292.

موضوع:
بررسی تطبیقی ميزان گرايش مدیران گروه های آموزشی دانشگاه های فردوسی و علوم پزشکی مشهد به ویژگی های رهبری آموزشی بر اساس مدل دیموک و والکر

نویسندگان:
محمد رضا آهنچیان[1]
امین بابادی[2]
مجید رشید ترابی[3]
منصوره عتیقی[4]
1- عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد. مشهد: میدان آزادی، پردیس دانشگاه فردوسی، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی.
e-mail: ahanchi8@um.ac.ir
2- کارشناس ارشد تحقیقات آموزشی، رئيس گروه نظارت وارزيابي موسسات اموزشي وپژوهشي استان قدس رضوي.
3-  کارشناس ارشد مدیریت آموزشی، مربی دانشگاه علوم پزشکی مشهد
4- دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت آموزشی
[5] – Dimmock and Walker
[6] – Bolam
[7] – Bush

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *