نویسنده: احمدحسين شريفی
در دوران معاصر يكي از موضوعات و مسائلي كه به شدت اهتمام انديشمندان را در پي داشته، مباحثي است كه تحت عنوان تفكر نقدي مطرح ميشود. در برخي رشتههاي دانشگاهي نيز از جمله رشته فلسفه و رشتههاي وابسته آن طي سالهاي اخير واحدهايي با اين عنوان طراحي شده است. در اين رشته كه گاهي از آن به تفكر انتقادي يا منطق كاربردي نيز تعبير ميشود دانشجو با انواع زيادي از مغالطهها كه بعضاً تعداد آنها به بيش از يكصد مورد ميرسد آشنا ميشود. آشنايي كاربردي و دقيق با اين مغالطات براي كساني كه ميخواهند در مواجهه با انديشههاي گوناگون و همچنين در ابراز و اظهار يا دفاع از انديشه خاصي به شيوه منطقي برخورد كنند ضروري است. طبيعي است كه ارتكاب مغالطه در رد يا دفاع از يك انديشه علمي غيراخلاقي است و مغالطهگر نه تنها دچار خطاي منطقي و معرفتي است بلكه در صورتي كه آن را از روي عمد و آگاهي انجام دهد از حيث اخلاقي نيز كاري ناپسند مرتكب شده است. با اين همه آدميان به طور طبيعي و به مقتضاي ذات و سرشت انساني خود همان گونه كه حتي بيآگاهي دقيق از قواعد مدون منطق آنها را به صورت ناخودآگاه به كار ميگيرند به صورت طبيعي و فطري نيز از ارتكاب مغالطات منطقي پرهيز ميكنند. آنچه در اين ميان بسيار خطرناك است و بر جان فكر و انديشه آدمي افتاده سرمايه حقطلبي، سعادت خواهي و حقيقتدوستي او را به يغما ميبرد و رشد علمي جامعه را متوقف بلكه معكوس ميكند حجابها و لغزشهاي اخلاقي در ارائه افكار و انديشههاي خود يا دفاع از آنها و نيز خطاهاي اخلاقي در مواجهه با انديشههاي ديگران است. به همين دليل است كه در كنار آشنايي با مغالطات منطقي آگاهي از آداب و اصول اخلاقيِ ناظر بر اين عرصه نيز لازم است.
يكي ديگر از اصول و پيشفرضهاي مهم نقد علمي آغاز كردن از خود است. قرآن كريم در اين باره به مؤمنان توصيه ميكند: “يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ * كَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُواْ مَا لَا تَفْعَلُونَ “. پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله نيز در اين باره ميفرمايد: “طوبي لمن شَغَلَه عيبُه عن عيوبِ غيره” ؛ خوشا به حال كسي كه پرداختن به عيوب خود او را از پرداختن به عيوب ديگران باز دارد.
امام علي عليه السلام در اين باره ميفرمايد: “اكبرُ العيبِ ان تعيبَ ما فيك مثلُه” ؛ بزرگترين عيب اين است كه چيزي را بر ديگران عيب بداني كه خود بدان مبتلايي. بيترديد تأثير اخلاقي گفتار و توصيهاي كه خود فرد به آن عمل ميكند به مراتب بيشتر از توصيههايي است كه در كردار و رفتار فرد
توصيه كننده خلاف آنها مشاهده ميشود. كسي كه خود رطب ميخورد اگر ديگران را نهي كند گفتار او تأثير لازم را نخواهد داشت.
يكي ديگر از اصول اخلاقي توليد علم و جنبش نرمافزاري وجود نقدهاي عالمانه و متخصصانه است توضيح آنكه اگر در نقد علمي، ناقد در پي بيان درستيها و نادرستيهاي يك انديشه است، نخستين شرط اين است كه آن سخن را به درستي فهميده باشد پس هيچكس اخلاقاً مجاز نيست پيش از فهم درست و دقيق يك مدعا و به صرف داشتن يك تصور مبهم و اجمالي از آن دست به كار نقد شود. البته بايد توجه داشت كسي كه انديشه گفتار يا كردار او نقادي ميشود نبايد فوراً ناقد را به عدم فهم، عجله در نقد و امثال آن متهم كند. اين آفت بزرگي است كه متأسفانه در عرصه نقد و نقادي و مناظرات علمي مكتوب جامعه ما از هر دو سو به وفور مشاهده ميشود. در بسياري پاسخهايي كه نويسندگان و گويندگان به نقدهاي ناقدان ميدهند نخستين مسئله اين است كه “نكتهها چون تيغ پولاد است تيز” و كسي كه سپر ندارد و توانايي فهم اين ظرايف و دقايق را در خود نميبيند بهتر است يا پس كشد و عِرض خود نبرد و نويسنده و خوانندگان را به زحمت نيندازد!
يكي ديگر از مهمترين مسائلي كه رعايت آن شرط اصلي فهم سخن گوينده يا نويسنده و نيز شرط اصلي درك حقيقت يك گفتار يا رفتار است كنار نهادن حب و بغضهاست. تأثير حب و بغض تا آنجاست كه ميتواند هنر را عيب و عيب را هنر جلوه دهد.
“هر چه به دل فرود افتد در ديده نكو نمايد”.كسي كه به قصد مچگيري به نقد يك انديشه يا رفتار ميپردازد قطعاً از درك حقيقت آن عاجز خواهد بود ؛ نه تنها مشكل كه محال است كسي بتواند با نگاه عاشقانه يا با ديده مغرضانه و مبغضانه همه ابعاد و جنبههاي يك فكر يا رفتار را به درستي درك كند و بتواند سره و ناسره آن را تشخيص دهد. اصولاً براي چنين كسي درك مسئله موضوعيت ندارد بلكه مسائل ديگري در ميان است كه او را به نقد واداشته است. البته باز هم بايد توجه داشت كه شخص يا اشخاصي كه انديشه يا رفتار آنان نقد شده اخلاقاً مجاز نيستند كه ناقد را به سوء غرض و داشتن حب و بغض نسبت به خود متهم كنند. آنان موظفند به بررسي ادله ناقد بپردازند و درستي يا نادرستي آنها را بنمايانند.
يكي ديگر از اصول اخلاقي لازم كه مراعات آن نقش مهمي در توليد علم دارد پرداختن به انديشههاست؛ نه انديشمندان. نقد انگيختههاست؛ نه انگيزهها. نگريستن به گفتههاست؛ نه گويندهها و اين اصلي است كه متأسفانه در جامعه ما به ندرت مراعات ميشود. كسي كه نقد ميشود به جاي آنكه به پاسخ نقدهاي ناقد بپردازد به كالبد شكافي نيت و انگيزه او مبادرت ميورزد تا جايي كه هر گونه نقدي را به انديشههاي خود بخشي از يك توطئه بزرگ عليه انديشمندان و فرهيختگان جامعه ميپندارد. در حالي كه اگر ما واقعاً به دنبال حقيقتيم و دغدغه سعادت خود و ديگران را داريم نبايد در اين عرصه به انگيزهها اهميت دهيم.
به هر حال هم شخص ناقد و هم شخص يا اشخاص مورد انتقاد بايد به اين مهم توجه داشته باشند كه نقد را از ساحت نقد انديشه و كردار به نقد صاحب انديشه و كردار يا مقابله با ناقد نكشانند. نقد يك سخن يا رفتار نشان دهنده اهميت آن انديشه يا رفتار براي ناقد است. كسي كه به نقد يك انديشه يا سخن ميپردازد در حقيقت در جهت اصلاح و تكميل آن گام برداشته است. بنابراين هرگز نبايد نقد او را به معناي درافتادن با شخص صاحب انديشه يا رفتار تلقي كرد ؛ به تعبير ديگر كسي كه يك انديشه را نقد ميكند يا ناراستيهاي يك رفتار را نشان ميدهد در پي اعلام بيزاري خود از ناراستي و نادرستي است ؛ نه فردي كه مرتكب آن اشتباه شده است بلكه همان طور كه پيش از اين گفته شد دلسوزي و احساس مسئوليت در برابر ديگران موجب ميشود كه ناراستيها و نادرستيهايي را كه در انديشه يا كردار آنان مشاهده ميكنيم به آنان گوشزد كنيم ؛ اما متأسفانه “در فضاي غير اخلاقي نقد يك انديشه مساوي است با در افتادن نه با يك فكر بلكه يك فرد و بل يك قوم”.
يكي ديگر از پيشفرضهاي اخلاقي براي تحقق جنبش نرمافزاري پرهيز از برچسب زدنهاي غير اخلاقي به انديشهوران و ناقدان است؛ توضيح آنكه يكي از شيوههاي نادرست و خلاف اخلاق در مسئله نقد كه متأسفانه در جامعه ما بسيار رواج دارد برچسب و انگ زدن به صاحبان انديشه يا به ناقدان است. افراد به جاي نقد انديشهها و بيان نقاط ضعف دلايل و مستندات يك فكر يا بيان ناراستيهاي يك عمل با انتسابهاي غالباً نادرستِ افكار و انديشهها به افراد و مكاتب منفور و مطرود جامعه به خيال خود آن فكر را ابطال و آن انديشه را از ميدان به در كردهاند؛ برچسبهايي از قبيل “ارتجاعي” “قشري” “غربي” “غربزده” “علمزده” “عوامزده” “ليبرال” “فاشيست” “مستبد” “انحصارطلب” “مليگرا” “كهنهگرا” “ارسطويي” “پوپري” “هايدگري” “قرون وسطايي” و… كه اغلب به منظور تحقير منتقد يا شخص و گروه مورد انتقاد صورت ميگيرد كراراً از سوي افراد مختلف در نقد ديگران يا در پاسخ به نقدها به كار ميرود؛ در حالي كه اگر اندكي بينديشيم خواهيم ديد كه اين برچسبها حتي اگر هم درست باشند هرگز خللي در بنيانهاي منطقي يك انديشه ايجاد نميكنند. قرون وسطايي بودن يك انديشه هرگز مستلزم نادرستي يا درستي آن نيست ؛ چنانكه نو بودن يك فكر مستلزم درستي يا نادرستي آن نيست. اين عمل در حقيقت يكي از مغالطات منطقي است كه معمولاً در كتابهاي منطقي از آن به عنوان “مغالطه از طريق منشأ” ياد ميشود و زماني رخ ميدهد كه منتقد بخواهد يك انديشه يا رفتار را با بيان منشأ آن و انتساب آن به شخصيتها يا گروههاي مذموم و نامطلوب نادرست معرفي كنديا شخص مورد انتقاد بخواهد نقدهايي را كه به او شده است با بيان تأثيرپذيري منتقد از شخصيتها يا گروههاي منفور و مذموم پاسخ دهد.
رسالت