مقدمه
رهبری و ادارهی امور سازمانها در دنيای ناشناخته امروز، بدون بهرهگيری از دستاوردهای مشترک علوم مرتبط مانند مديريت و روانشناسی، هرگز نمیتواند تضمينی برای موفقيت در رسيدن به اهداف سازمانی باشد. «روانشناسی» دانش رفتار، تجربه و فرايندهای ذهنی؛ و «مديريت» دانش به کارگيری قابليتهای انسان در راستای اجرای برنامههای سازمان است؛ به همين دليل کاربرد روانشناسی در مديريت از اوايل قرن بيستم مورد توجه پژوهشگران و دانشمندان قرارگرفت. گزارشها و مستندات موجود، بيانگر تأثير شگرف کاربرد روانشناسی در موفقيت چشمگير مديران در بهرهگيری از نيروی انسانی در سازمانهايی است که به توصيههای روانشناسی عمل کردهاند. «تصوير ذهنی سازمانی»، نتيجه مطالعات روانشناسی در حوزه سازمان و مديريت است که مديران را بر مديريت هرچه بهتر رفتار سازمانی خود و کارکنان توانمند میسازد. لذا ضروری است که مديران و کارکنان بدانند که تصوير ذهنی و خودانگاره چيست؟ و چگونه بر عملکرد کارکنان و سازمان تأثير میگذارد؟
تصوير ذهنی
تصوير ذهنی؛ صورتِ حاصل از تجربه، آموزش، فکر، وَهم و خيال دربارهی خود و پديدهها در ذهن (موجود زنده به ويژه انسان) است. تصوير ذهنی میتواند به واقعيت نزديک و با آن منطبق و يا از آن دور باشد. تصوير ذهنی، امری لزوماً انفرادی نيست و گروهها، سازمانها و جوامع (اشخاص حقوقی) که به دليل وابستگی به انسان مجازاً از ارگانيزم برخوردارند، نيز میتوانند از تصوير ذهنی و خودانگاره برخوردار باشند. تصوير ذهنی به دو صورت مثبت و منفی ايجاد میشود.
خودانگاره
تصوير ذهنی میتواند مربوط به خود فرد باشد که در اين صورت از آن به «خودانگاره يا خود پنداره» تعبير میشود؛ و میتواند به هرچيز ديگری غير از خود مربوط شود که در اين صورت همان «تصوير ذهنی» ناميده میشود. بنابر اين تصوير ذهنی، عامِ مطلق و خودانگاره خاصِ مطلق است. خودانگاره يا خودپنداره، به تصوير ذهنی هر شخص (حقيقی يا حقوقی) در باره خودش اطلاق میشود. خودانگاره شخص حقيقی، همان ذهنيت و تصوير ذهنی فرد ازخودش است و خودانگاره شخص حقوقی؛ از برايند تصاوير ذهنی اعضا و اشخاص حقيقی و حقوقی مرتبط در داخل و خارج، حاصل میشود. خودانگاره، از عوامل تأثير گذار بر رفتار است. برای مثال تصميم به جراحی بينی در اثر خود زشت پنداری در ذهن قوّت میگيرد؛ و تصميم فرد برای انتخاب رشته تحصيلی، شغل و همسر؛ و تصميم سازمان برای تغيير خط توليد، افزايش صلاحيت کارکنان و تمرکز زدايی به خودانگارهی آنها مربوط میشود.
خودانگاره ی سازمانی و عوامل ايجاد کننده آن
خودانگارهی هر سازمان برآيند تصاوير ذهنی افراد شاغل در آن و افراد مرتبط با آن، از سازمان است. ميزان تأثير تصوير ذهنی هر فرد در خودانگارهی سازمان، رابطه مستقيمی با نقش و جايگاه وی در سازمان و يا در ارتباط با آن دارد. بطوری که سهم تصوير ذهنی مديران ارشد، مشتريان عمده و رقبای اصلی هر سازمان در خلق خودانگارهی سازمان به مراتب بيشتر از کارکنان عادی، مشتريان جزء و رقبای ضعيف است. اما در اين ميان، سهم تصوير ذهنی نيروهای درونی از انسانهای بيرون سازمان بيشتر است؛ به گونهای که میتوان از آن به استخوانبندی و چهارچوب اصلی خودانگارهی سازمان نام برد و پس از آن تصوير ذهنی مشتريان اهميت بيشتری پيدا میکند.
چرخه عملکرد تصوير ذهنی و خودانگاره
عملکرد تصوير ذهنی و خودانگاره به دوصورت مثبت و منفی قابل بررسی است. تصوير ذهنی و خودانگارهی مثبت، انگيزه برای بروز رفتار ايجاد میکند و فرد را به يافتن فرصت مناسب برای تجلی رفتار تشويق مینمايد، به محض يافتن فرصت، فرد رفتار خود را انجام میدهد و سپس(صرف نظر از تأثير ساير متغيرها) با بازخورد مثبت مواجه میشود و به رضايت خاطر و خشنودی میرسد و به اين وسيله تجربهی مثبتی به دست میآورد که بر تصوير ذهنی و خودانگارهاش افزوده میگردد و انگيزه جديدی بوجود میآورد و اين چرخه ادامه و ارتقاء میيابد. برای مثال، مديری که به زيردستان خود اعتماد دارد مايل است امور را به آنها واگذارکند و به محض يافتن فرصتی مناسب، اقدام خواهد کرد و کارکنان نيز پاسخ اعتماد او را با عملکرد مطلوب خواهند داد و در نتيجه تجربهی مثبتی بر تصوير ذهنی و خودانگارهی وی افزوده خواهد شد و در دفعات بعد بر دامنه تفويض اختيارش خواهد افزود. اما تصوير ذهنی و خودانگارهی منفی، چرخه و نتيجهای معکوس دارد؛ به اين صورت که انگيزهی عمل را از بين برده و يا تضعيف میکند و در نتيجه، فرد فرصتها را از دست داده و با تهديدها روبهرو میشود و وادار به بروز واکنش میگردد و سپس (صرف نظر از تأثير ساير متغيرها) با دريافت بازخورد منفی، تجربهای منفی در ذهنش ثبت و بر تصوير ذهنی و خودانگارهی وی افزوده میگردد و انگيزهاش تضعيف میشود. برای نمونه مديری که خود را در برابر پيشرفت فناوری عاجز میپندارد؛ از آن میگريزد و شيوههای سنتی مبتنی بر گردش کاغذ و انسان در سرتاسر سازمان (که گزينهی تهديدآميزی است) را بر اتوماسيون ترجيح میدهد و از آن در برابر تکنولوژی دفاع میکند؛ سپس در چرخهی رقابت، عقب مانده و شکست میخورد و بازخوردهای منفی در قالب انتقاد و اعتراض سرازير میشود و تجربهی منفی ديگری بر خودانگارهی منفی وی افزوده و پس از ناتوانی در برابر تکنولوژی، خود را در عرصه مديريت (که فناوری جزء لاينفک آن شده است) نيز ناتوان میپندارد.
تأثير متقابل تصوير ذهنی کارکنان و سازمان
تصوير ذهنی اعضای هر سازمان در جريان کار و تحت تأثير عوامل مختلف شغلی، سازمانی و محيطی به صورت مثبت يا منفی شکل میگيرد و به جزئی از پيکرهی تصوير ذهنی کلی سازمان تبديل میشود و با توجه به جايگاه و نفوذ فرد، بر تثبيت يا تغيير تصوير ذهنی سازمان تأثير میگذارد و متقابلاً تصوير ذهنی سازمان به عنوان يک عامل سازمانی از طريق تأثير بر افزايش يا کاهش رضايت شغلی کارکنان بر بهبود يا تضعيف عملکرد آنها تأثير میگذارد.
بهينه سازی تصوير ذهنی سازمانی
در عصر پيوند دانش و اطلاعات با دانايی و دارايی؛ رقابت و چالش برای ماندگاری به امری کاملاً جدی تبديل شده و سازمانهای ناکام به سرعت حذف میگردند. در چنين شرايطی بهينه سازی تصوير ذهنی سازمان، از ضروری ترين ابزار برای پيشبرد برنامههای آن به شمار میرود؛ زيرا قدرت رفع چالشهای خارجی را از درون خود سازمان ايجاد میکند. منظور از بهينهسازی، تغيير جهت و يا افزايش سرعت پيشرفت خودانگاره از حد منفی به حد مثبت است. برای اين منظور، میبايست مديران سازمانها علاوه بر درک اهميت و تأثير خودانگاره بر عملکرد کارکنان، تصميمات و اقدامات لازم برای کنترل و حذف عوامل منفی و گسترش عوامل مثبت به عملآورند.