روندهاي گوناگون و از جمله عواملي، چون جهاني شدن، موجب تغييرات زيادي در محيط بازرگاني بينالمللي خواهد شد. پيشبيني اين تغييرات براي افراد، سازمانها و دولتها- كه تحت تأثير اين تغييرات قرار ميگيرند – بسيار اهميت دارد. در اين پژوهش، با استفاده از تكنيك دلفي، نظرات و برآوردهاي تعدادي از متخصصان و خبرگان پيرامون وضعيت بازرگاني بينالمللي در ده سال آينده را گردآوري كرديم و در سه دور به اجماع و توافق عمومي ميان اين افراد رسيديم. چيزي كه اين پژوهش را از پژوهشهاي مشابه متمركز ميكند، تركيب منحصر به فرد پانل دلفي است كه از ميان سه گروه دانشگاهيان و مجامع علمي، سياستگذاران و دولتمردان و مديران شركتهاي فعال در بازرگاني بينالمللي انتخاب شد تا نتايج بدست آمده با در نظر گرفتن نگرشها و رويكردهاي متفاوت اين سه گروه، از جامعيت بيشتري برخوردار باشد. يافتههاي اين مطالعه شامل پيشبيني عوامل و روندهاي تأثيرگذار بر بازرگاني بينالمللي و همچنين استراتژيها و واكنشهاي شركتهاي فعال در محيط بينالمللي به اين تغييرات در ده سال آينده است.
● منبع: ماه نامه – اطلاعات سیاسی اقتصادی – شماره 346 – 345
1- پيشگفتار
در حالي چند سال آغازين قرن بيست و يكم ميلادي را پشت سر ميگذاريم كه سياستگذاران و دولتمردان، مديران شركتهاي خصوصي و مجامع علمي و دانشگاهي، بيش از پيش بر اهميت بازرگاني بينالمللي تأكيد ميكنند. جهاني شدن، بعنوان اولويتي انكارنشدني، در برنامههاي استراتژيك مديران عالي مطرح شده است تا آنها بتوانند از فرصتها و منابع موجود در مناطق گوناگون جهان بهرهمند شوند. دولتها و قانونگذاران، هر چه بيشتر مشاركت خود را در مباحث بازرگاني و سرمايهگذاري بينالمللي افزايش دادهاند و دانشگاهها برنامههاي تحصيلي و پژوهشي خود را براي پرداختن به مباحث بازرگاني بينالمللي تعديل كردهاند. (واك وارپان، 2002).
پيشبيني مشتركي كه تمامي صاحبنظران از چشم انداز جهاني شدن ارايه كردهاند، اين است كه؛ بازرگاني بينالمللي موجب بسياري از تغييرات ميگردد، هر چند كه خود اين پديده نيز موضوع دگرگونيهاي گستردهيي خواهد بود. دانينگ (1995)، معتقد است كه پيشبيني اين تغييرات و دگرگونيها بسيار داراي اهميت است. زيرا، به دولتها و شركتها و سازمانهاي بينالمللي – چون سازمان تجارت جهاني – امكان ميدهد كه با نظاممند كردن الگوهاي جديد، خود را با قواعد و مقتضيات آن وفق دهند.
در سالهاي اخير، محققان بيش از پيش بر ميزان هماهنگي و انطباق پژوهشهاي صورت گرفته پيرامون بازرگاني بينالمللي با نيازهاي آتي اين زمينه تأكيد كردهاند (باكلي، 2002). دولتها نيز، به اهميت روزافزون اين پديده پي برده و سعي كردهاند با ارايه مشوقهايي كيفيت و كميت پژوهشهاي صورت گرفته در زمينه بازرگاني بينالمللي و تجارت جهاني را افزايش دهند. با وجود اين مشوقها، تحقيقات اخير نشان ميدهد كه از هر بيست مقاله چاپ شده در مجلات معتبر مديريتي دنيا، تنها يك مقاله به مباحث بينالمللي پرداخته است (ورنر و بروترز، 2002).
ويژگيهاي مشترك متعددي ميان تحقيقهاي صورت گرفته پيرامون بازرگاني بينالمللي وجود دارد كه يكي از مهمترين آنها آن كه اين تحقيقات تنها به يك نوع نگرش در ميان صاحبنظران اكتفا كردهاند. با وجود اين كه تغييرات در بازرگاني بينالمللي از طريق تعاملات ميان بازرگانان، دولتها و سياستگذاران و همچنين مجامع علمي و دانشگاهي صورت ميگيرد، تحقيقات گذشته تنها يك گروه از بازيگران اين عرصه را مورد خطاب قرار دادهاند. در نتيجه، رويكردهاي ارايه شده، به ديدگاههاي گروه بررسي شده محدود شده و ديدگاههاي متفاوت دو گروه ديگر را منعكس نميكند.
اين نبود اشتراك و پوشش ميان ديدگاهها، بويژه در مورد نظريات و ديدگاههاي دولتها و سياستگذاران، نمايانتر است. نظريات و ديدگاههاي اين گروه نسبت به دو گروه ديگر بسيار كمتر مورد توجه محققان قرار گرفته است. شلگلميلچ (2003) در مطالعهيي كه بر روي مقالات منتشر شده، در نشريه بازاريابي بينالمللي در دوره ده ساله انجام داده، نشان داده است كه تنها 8/5 درصد مقالات چاپ شده بر جنبههاي سياستگذاري و وضع قانون تأكيد داشتهاند. بررسي و تحليل مقالات چاپ شده در دورهيي بيست ساله در نشريه سياست عمومي و بازاريابي (Public Policy and marketing) نشان ميدهد كه تنها 11 درصد مقالات مربوط به سياست، به موضوع سياستگذاران و تصميمگيران چند مليتي و بينالمللي پرداختهاند (اسپروت و ميازاكي، 2002).
با توجه به جستجوهاي انجام شده در مكتوبات و مجلات، ميتوان ادعا كرد كه در داخل كشور، هيچ پژوهشي؛ نگرشها و نظريات سه دسته صاحبنظران تأثير گذار بر بازرگاني بينالمللي (بازرگانان، سياستگذاران و مجامع علمي) را به طور همزمان مورد بررسي قرار نداده است. شواهد نشان ميدهد كه در ديگر كشورهاي دنيا نيز، كمتر از اين زاويه به بازرگاني بينالمللي پرداخته شده است. اين در حالي است كه تعامل ميان مجامع بازرگاني، سياستگذاري و علمي در زمينه چگونگي تغييرات و روندهاي بازرگاني بينالمللي، ميتواند منجر به كاهش ابهام در جهت پيشبيني محيط آتي بازرگاني بينالمللي گردد.
2- سودمندي پژوهش
اين مقاله، به دنبال آن است كه با رويكردي وسيعتر نسبت به مطالعات پيشين به ارزيابي تغييرات محتمل در زمينه بازرگاني بينالمللي بپردازد. مطالب ارايه شده در اين مقاله، نگاهي ويژه به جهاني شدن دارد و به خوانندگان كمك ميكرد كه دريافتهاي خود را در مورد سناريوهاي فعلي و آتي اين پديده شكل دهند. اين پژوهش، بويژه به سياستگذاران كمك خواهد كرد تا فراتر از نگاه به درختان، تمركزي دوباره بر جنگل داشته باشند. كنيچي امايي، معتقد است كه اكثر مديران، نزديكبين هستند. حتا، اگر رقابت امروز به حوزه جهاني كشيده شود، مديران آن چيزي را بهتر ميبينند كه فكر ميكنند بهترين است. يعني ؛ مشتريان و ارباب رجوعي كه به مركز فعاليتشان نزديكترند (آكر، 1386). نتايج اين تحقيق، به اين افراد كمك ميكند كه با شناسايي روندها و عوامل تأثيرگذار بر تجارت جهاني در 10 سال آينده، بر ميزان اثربخشي سياستها و استراتژيهاي خود بيفزايند.
از سوي ديگر، اين مطالعه ميتواند به عنوان يك ورودي براي تدوين استراتژيهاي كلان براي مديران سازمانهاي خصوصي به كار آيد. يكي ديگر از جنبههاي مديريتي – كه اين مطالعه برجسته ميسازد – اهميت درك تفاوت فرهنگي توسط مديران است كه گاهي از سوي آنان مورد غفلت قرار ميگيرد. اما، به نظر ميرسد وضعيت سازمانهاي امروز دنيا و روندي كه پيش گرفتهاند، اهميت اين موضوع را بيش از پيش، خواهد شناساند.
اين مطالعه، زمينههايي جديد را براي مجامع علمي و دانشگاهي- به منظور تحقيق و پژوهش – فراهم ميكند. پيشبينيهاي ارايه شده در اين تحقيق، ميتواند به عنوان يك الگو براي مقايسه نتايج تحقيقات جديد به كار آيد. همچنين، استادان دانشگاهها، با استفاده از يافتههاي ارايه شده در اين مقاله، ميتوانند در مشاوره دادن در زمينه كار راهههاي شغلي به دانشجويان، ارايه برنامههاي خود با مجامع بازرگاني و سياستگذاري، نقشي بهتر ايفا كنند.
3- روش و فرايند پژوهش
با روشهاي گوناگون، ميتوان به چگونگي نگرش و ديدگاه صاحبنظران مختلف در مورد آينده پي برد. يكي از اين روشها، تجزيه و تحليل ادبيات و متون موجود در آن زمينه است تا به روندهاي اشاره شده توسط صاحبنظران پي برد (نايسبيت، 1990؛ هيلر، 1988). هر چند كه اين روش بسيار وابسته به منابع بوده، ممكن است تأثير ادراكات و تفاسير تحليلگران موجب كاهش اعتبار آن شود. علاوه بر اين، همان طور كه قبلاً گفته شد محدوديت رويكردي جامع در ادبيات رايج بازرگاني بينالملل ديده ميشد كه بتواند پديده بازرگاني بينالمللي را از هر سه بعد علمي، حرفهيي و سياستگذاري، تحت پوشش قرار دهد، همچنين، اغلب مطالعات صورت گرفته بر اين كه این پديده چه بوده و در بهترين حالت چه هست، تمركز داشته و به سختي ميتوان رويكردي در ميان متون موجود پيدا كرد كه بر آينده استوار باشد.
گزينه ديگر براي جمعآوري اطلاعات، مصاحبه است كه مقبوليت زيادي در بين افراد و سازمانها دارد. اما، همان گونه كه نمونههايي از انجمنهاي بينالمللي نشان ميدهد، بسياري از كاربران چنين روشهايي، صرفاً به نظرات شخصي خود اكتفا ميكنند و از طرفي، به دليل ماهيت روش، امكان تعامل ميان افراد صاحبنظر وجود ندارد، البته، اشكال اخير را ميتوان از طريق گردآوردن متخصصان و خبرگان در يك محل، به منظور مباحثات و مذاكرت رودررو، برطرف كرد. هرچند، به منظور معنادار بودن و قابليت تعميم نتايج چنين رويكردي، بايد خبرگان و متخصصان، با زمينههاي تخصصي گوناگون را از نقاط مختلف گرد هم آورد كه البته، محدوديتهاي مالي و زماني، اين روش را بسيار دشوار و پرهزينه ميسازد.
تمامي ملاحظات ذكر شده و در عين حال، مزاياي منحصر به فرد روش دلفي، سبب شد كه در اين بررسي، براي جمعآوري و تجزيه و تحليل اطلاعات، از روش دلفي استفاده كنيم. روش دلفي، محدوديتهاي زماني، مكاني و هزينههايي روشهايي چون مصاحبه و گردآوري انديشمندان را ندارد و در همان حال، ابزاري است كه ميتوان با آن اهداف اين پژوهش را پوشش داد كه همانا رسيدن به توافق ميان انديشمندان و خبرگان بازرگاني بينالمللي است. روش دلفي، نخستين بار در دهه 1950 توسط شركت رند و به منظور پيشبيني در عرصه بازرگاني به كار گرفته شد (باكلي، 1995). هدف كلي روش دلفي، دستيابي به اجماع ميان افراد مختلف شركت كننده در آن است (بازرگان و ديگران، 1383). روش دلفي در عمل، از يك سري دورههاي متوالي تشكيل شده كه طي آن پرسشنامهها براي شركتكنندگان فرستاده ميشود و پس از جمعآوري، در دور بعدي، باز خور كنترلشدهيي، به منظور رسيدن به اجماع ميان خبرگان توزيع ميشود (هيسن و مك كنا، 2000). به عبارت بهتر، روش دلفي ؛ اجماع نظر صاحبنظران است.
روش دلفي، در آغاز، براي پيشبيني آينده به كار گرفته ميشد؛ اما، امروزه براي گردآوري دادههاي مربوط به زمان حال يا گذشتهيي كه به درستي معلوم يا موجود نيست و همچنين كشف روابط ميان پديدههاي پيچيده اجتماعي و اقتصادي نيز به كار گرفته ميشود. در مراحل گوناگوني از يك پژوهش، ميتوان از روش دلفي بهره گرفت. براي نمونه ميتوان از آن براي انتخاب متغيرها، شناخت ابتدايي روابط علي ميان متغيرها و تعريف سازهها استفاده كرد (اكلي پاولوفسكي، 2004). روش دلفي، به عنوان يك ابزار تفكر سيستماتيك، در زمينهها و شاخههاي متفاوتي ؛ از جمله در مطالعات جامعهشناسي، پزشكي (لينستون و توروف، 1975)، بيمه و بويژه در زمينههاي تجارت و بازرگاني، استفاده شده است (شوميكر، 1993).
همان گونه كه گفته شد، مشاركت كنندگان در روش دلفي، شامل خبرگان، متخصصان و حرفهييهاي زمينه علمي (يا حرفهيي) خود هستند كه در مطالعات از آنها تحت عنوان پانل دلفي نام برده ميشود. يكي از مهمترين مراحل فرايند به كارگيري روش دلفي، انتخاب و گزينش بهترين و صالحترين افراد براي عضويت در اين پانل است. زيرا، اين موضوع تأثير زيادي بر ميزان صحت و اعتبار نتايج پژوهش ميگذارد (استوري و همكاران، 2001). به خاطر حساسيت انتخاب نمونه، در روش دلفي، اغلب از روشهي نمونهگيري غيرتصادفي، مانند نمونهگيري قضاوتي (Judgmental) و نمونهگيري گلوله برفي (Snowbal Sampling) استفاده ميشود. در اين مطالعه، از هر دو روش براي انتخابات اعضاي پانل استفاده شد. معيارهايي كه براي انتخاب شركت كنندگان در اين تحقيق در نظر گرفته شد، عبارت است از: فعاليت مستمر پيرامون بازرگاني بينالمللي براي مدت بيش از ده سال، داشتن سوابق مديريتي و رهبري در زمينههاي حرفهيي وعلمي و البته علاقهمند بودن به مشاركت در اين مطالعه.
برخي از پژوهشگراني كه پيشتر تجربه به كارگيري روش دلفي را در مطالعات خود داشتهاند، تعداد مطلوب اعضاي پانل را حدود 30 نفر پيشنهاد كردهاند. تجربيات نشان داده است كه تعداد بيشتر شركتكنندگان، بيش از آن كه به عمق و دقت نتايج كمك كند، منجر به وسعت بيش از اندازه نظرات و دور شدن از هدف كلان اين روش ميشود كه دستيابي به اجماع ميان شركتكنندگان است (دلبك و ديگران، 1975). از چهل نامزد اوليه حضور در مطالعه، با سي و سه نفر ارتباط برقرار شد كه هر كدام، از سه بعد مورد بررسي را به خود اختصاص داد. در بعد سياستگزاري نيز، افراد انتخاب شده از اعضاي فعلي و سايق دستگاههاي قانونگذار و زير مجموعههاي دولت بودند. براي بعد مجامع علمي و دانشگاهي نيز، از 11 مدرس دانشگاه كه تخصصهايي در مورد بازرگاني بينالمللي داشتند، دعوت به همكاري شد. البته، دلايلي چون مسافرت، بيماري و محدوديتهاي زماني باعث شد كه برخي از اين افراد در دورهاي بعد، از پژوهش كنارهگيري كنند. در نهايت، شمار اعضاي پانل دلفي، به 25 نفر رسيد كه شامل 11 نفر از مدرسان دانشگاهها، 7 نفر از مديران دولتي و 7 نفر از مديران شركتهاي خصوصي بودند.
دور اول دلفي، با فرستادن يك پرسشنامه باز براي اعضاي پانل آغاز شد، كه به دنبال پاسخ به اين پرسش بود: «چه روندها و عوامل كلان مهمي در 10 سال آينده بر بازرگاني بينالمللي تأثيرگذار خواهد بود؟» به علاوه، از شركتكنندگان خواسته شد تا «پاسخها و واكنشهايي را كه شركتها بايد در برابر اين روندها و عوامل از خود بروز دهند، شناسايي و معرفي نمايند.» اعضاي پانل، شدت تأثيرگذاري هر كدام از روندها و عوامل پيشنهاد شده را بر روي مقياسي 10 درجهيي شناسايي كردند كه عدد 1، به معناي بسيار كم و عدد 10، به معناي بسيار زياد بود. دور اول، منتج به مجموعهيي از عوامل و روندهاي شناسايي شده توسط مشاركتكنندگان و طبقهبندي آنها بر اساس تشابهات و تفاوتها شد. علاوه بر آن، تغييرات پيشبيني شده با واكنشهاي شركتها در برابر اين تغييرات پيوند داده شد. يكپارچهسازي نظرات، موجب گرديد كه موارد همپوشا حذف شود تا ارزش و خلوص اطلاعات براي استفاده در دورههاي بعدي، بالاتر بود.
در دور دوم، اطلاعات و نظرات طبقهبندي شده، به اعضاي پانل ارايه و از آنها خواسته شد؛ به طور مشروح، نظر خود را در مورد اين اطلاعات و درجه موافقت و عدم موافقتشان را تعيين كنند. به علاوه، از شركت كنندگان خواسته شد تا شدت تأثير عوامل و روندهاي ارايه شده را، بر روي مقياس دهتايي مشخص كنند. دور سوم و نهايي اين مطالعه، بر يكپارچهسازي نظرات و رسيدن به اجماع و ديدگاهي مشترك تمركز داشت.