«دين» اگر براي اداره و مديريت دنياي آدمي، حرفي براي گفتن نداشته باشد، حقيقتا دين نيست. درست است که کمال نهايي انسان در اين دنياي فاني و محدود حاصل نمي شود، اما از طريق و در گذر از همين دنيا تامين و تحصيل مي گردد. مگر نه اين است که: «الدنيا مزرعه الاخرة» «دنيا کشتزار آخرت است» . بنابراين آنچه در اين دنيا بکاريم در آخرت درو خواهيم کرد. از اين رو معقول نيست که خداوند حکيم گام زدن در راستاي کمال نهايي اخروي را طلب کند، اما براي مديريت حيات دنياي بشر که کشتزار حيات و کمال اخروي است، برنامه اي نداشته باشد.
سکولاريسم (Secularism) به معناي جدا انگاشتن دين از دنياي آدمي، اساسا چيزي جز انکار دين نيست. «دين» وقتي هادي بشر است که راه زندگي و طريقه زيستن آدميان در ميان انبوهي از گرايشات و تمايلات و تزاحمات حيات مادي و طبيعي را ارائه دهد. از اين روست که دين علي الاصول نمي تواند از حقوق، سياست، جامعه شناسي، روانشناسي، تعليم و تربيت، اقتصاد، مديريت و… خالي باشد. ما اگر مثلا سياست را از ديانت مان جدا بپنداريم، اصلا ديانت هم نداريم و ديني که کاري به مديريت انسان در زمين و زمان نداشته باشد، اساسا دين نيست.
مع الاسف استعمار فرهنگي در طول ساليان متمادي، ذهنيت برخي از مومنان و متدينان و فرهيختگان ديني ما را چنان مورد هجوم و تحت تاثير خود قرار داده است که هنوز هم چنين مي پندارند که ديانت جداي از سياست است! پاره اي چنين توهم مي کنند که هرگونه تلاش براي کسب حکومت و قدرت، تلاش براي صرف دنياست و ربطي به دين و آخرت ندارد. اين پندار و توهم نادرست، در طول ساليان دراز زمينه را براي نفوذ اجانب و استعمارگران شرق و غرب در بلاد اسلامي فراهم ساخته و به تدريج دين را از صحنه هاي مديريت عالم و آدم به کناري زده و منزوي کرده است. چرا بايد آمريکاي مستکبر مدعي برقراري نظم نوين جهاني باشد؟ چرا ما مدعي نظم جهاني نباشيم؟ و چرا محور نظام و انتظام دنياي امروز، دين وحياني و کتاب آسماني نباشد؟ اديان الهي و کتب آسماني و پيامبران رباني همه براي تشکيل حکومت و به دست گرفتن قدرت و مديريت جوامع بشري آمده اند تا مردم در پرتو دين خدا به «قسط» و «اعتدال» در حيات نائل آيند و نظام و آئين و دولتي را بر جامعه و زندگي خويش حاکم کنند که زمينه هاي استکمال و تعالي و تقرب آدميان به سوي کمال مطلق را فراهم سازد. از اين روست که «اجتناب از طاغوت» همسنگ «عبادت خدا» قرار مي گيرد و خداوند مي فرمايد:
«ولقد بعثنا في کل امه رسولا ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت»(نحل: 36)
«ما در ميان هر امتي، پيامبري مبعوث کرديم تا به آنان بگويد خدا را عبادت کنيد و از طاغوت بپرهيزيد»
حکيمان و فقيهان ما بايد در راهکارهاي نظري و عملي محقق ساختن «قسط» در جامعه بشري، تامل و تدبر بيشتري بنمايند. مگر «قسط» هدف ارسال رسولان و غايت انزال کتاب و ميزان نيست؟ خداوند مي فرمايد:
«لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الکتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط» (حديد:25)
« ما رسولان خويش را با ادله و شواهد متعدد فرستاديم و با آنان کتاب و ميزان نازل کرديم تا مردم به قسط و انصاف برخيزند»
در زمان ما، مسئوليت قيام به قسط، پيش و بيش از ديگران بر دوش عالمان ديني سنگيني مي کند. از اين رو لازم است بحث هاي عدالت اجتماعي و مسائل سياسي و فلسفه حکومت ديني و… در حوزه هاي علميه کاملا جدي و ضروري تلقي شود و ذهن و ضمير طلاب و دانش پژوهان علوم ديني به سمت مباحث اجتماعي اسلام بيش از پيش سوق داده شود.
برگرفته از: روزنامه رسالت، شماره 6092.