روابط انساني مثبت گرا

 

چكيده: روابط بين انسان ها يكي از فرايندهاي مهم و حياتي زندگي بشر محسوب ميشود. از همين رو روابط انساني به يك موضوع مهم مطالعاتي با اهميت در زندگي بشر تبديل شده است. اين موضوع در سطح سازمانها نمود بيشتري پيدا ميكند چرا كه نوع روابط در نهايت بر روي عملكرد سازماني تاثير ميگذارد. در اين مقاله به بيان تعريف،‌ اهميت و مديريت روابط انساني مثبت گرا و ايجاد شبكه هاي انرژي مثبت گرا پرداخته شده است.
كليد واژگان: روابط انساني مثبت گرا،‌ روانشناسي مثبت گرا،‌ شبكه هاي انرژي مثبت 

روابط انساني مثبت گرا
روابط انساني جزء حياتي و هميشگي زندگي سازماني محسوب مي¬شود به طوريكه چرخه فرايندهاي سازمان اصولاً‌حول محور روابط بين افراد و واحدها و بخش هاي مختلف مي چرخد. روابط انساني مثبت و پويا باعث كاهش بسياري از هزينه ها گرديده و به اثربخشي سازمان كمك مي¬كند. در دهه اخير، با الهام از روانشناسي مثبت گرا، پژوهشگران به دنبال شناسايي الگوها، فرآيندها و نتايج روابط انساني مثبت بوده اند. روابط انساني مثبت‌ به کساني مربوط مي شود که “منبع مولد غني سازي، سر زندگي و يادگيري براي افراد و سازمان¬ها هستند” (داتون و راگينز، 2007، به نقل از كامرون، 2008: ترجمه رضا هويدا، محمد فروهر و عبدالرسول جمشيديان،‌1390؛ انتشارات پيام علوي، اصفهان). روابط انساني مثبت‌گرا بر روي سيستم هوروموني ، سيستم قلبي عروقي ، سيستم ايمني بدن، سطح سلامت، بهروزي و ماهيت روابط اجتماعي تاثیر می گذارد. روابط اجتماعي مثبت‌گرا باعث بهبود عملکرد تيمي افزايش تعهد سازماني، افزايش سطح انرژي، يادگيري مشارکتي، به¬کارگيري منابع، کاهش هزينه، صرفه‌جويي در زمان و توسعه سرمايه انساني در سازمان شده همچنين، سطح عملکرد پروژه‌ها در سازمان را نيز افزايش مي‌دهد (كامرون، 2008). يكي از مهمترين يافته¬هاي محققان در خصوص نقش روابط مثبت اين است كه يکي از مهمترين يافته‌هاي مرتبط با اين تحقيق اين است که به تبيين چرايي وقوع چنين نتايج مطلوبي مي‌پردازد. مهمترين فرضيه اين است که وقتي افراد عشق و محبت، حمايت و دلگرمي از ديگران دريافت مي‌کنند نيازهاي رواني و عاطفي‌شان ارضاء شده و احساس امنيت خاطر بيشتري پيدا مي‌کنند و در نتيجه عملکردشان نيز افزايش خواهد يافت. نکته بسيار مهم مرتبط با اين تحقيق اين است که در مبادله روابط اجتماعي آنچه که افراد نثار ديگران مي‌کنند بيشتر از آنچه که از ديگران به دست مي‌آورند اثرات مثبت روابط اجتماعي را آشکار مي‌سازد. اگر چه، پر واضح است که روابط مثبت‌ منافع جسمي، عاطفي و سلامت فيزيولوژيکي به همراه دارد اين تحقيق نشان مي‌دهدكه کمک به ديگران بيشتر باعث به دست آوردن اينگونه منافع مي‌شود. بروز نوع دوستي ، همدردي و محبت ، بخشش و مهرباني مواد ضروري روابط انساني مثبت‌گرا جهت به حداکثر رساندن بهروزي و عملکرد هستند.
شبکه‌هاي انرژي مثبت
تحقيق بارکر ، کراس و ووتن (2003) نشان داد که افراد را مي‌توان به دو گروه “توليدکننده انرژي مثبت ” و يا “توليدکننده انرژي منفي ” تقسيم کرد که اين تفاوت بين افراد مي‌تواند نتايج بسيار مهمي در پي داشته باشد.توليدکننده انرژي مثبت، سرزندگي و نشاط را در ديگران خلق و حمايت مي‌کند، به افراد روحيه‌داده و باعث ترقي و تعالي آنها مي‌شود. تعامل با اين افراد کمک مي‌کند تا ديگران احساس سرزندگي و انگيزش پيدا کنند. افراد توليدکننده انرژي مثبت، خوش‌بين، مراقب، قابل اعتماد و فداکار هستند. تعامل با افراد مثبت ضمن ايجاد انرژي در افراد، خودش يک تجربه روحيه برانگيز است. توليدکنندگان انرژي منفي، احساسات خوب و شور و اشتياق افراد را تحليل مي‌برند، انرژي و توان افراد را تخليه و باعث تضعيف آنها مي‌شوند. اين افراد کاري مي‌کنند که ديگران احساس واماند‌گي و ناتواني کنند. افراد توليدکننده انرژي منفي، انتقادگر، غيرقابل انعطاف، خودخواه و غيرقابل اعتماد هستند (بارکر، کراس و بارکر، 2003).
نكته مهم اين است كه توليد انرژي مثبت در انحصار انسان¬هاي اجتماعي و خوش‌ مشرب نيست. مولد انرژي بودن يک ويژگي ذاتي نيست، بلکه قابل یادگیری است. از اينرو،‌ مي¬توان آنرا بين افراد توسعه و رشد داد. افراد توليدکننده انرژي مثبت با توانا ساختن افراد به داشتن عملکرد بهتر به سازمانشان سود مي‌رسانند. مقايسه بين جايگاه افراد در شبکه‌هاي اطلاعات (چه کسي اطلاعات را از چه کسي بدست مي‌آورد)، شبکه‌هاي نفوذ (چه کسي به ديگري نفوذ دارد) و شبکه‌هاي انرژي مثبت (چه کسي به ديگري انرژي مي‌دهد) نشان مي‌دهد که موقعيت افراد در شبکه‌هاي انرژي نسبت به جايگاه افراد در شبکه‌هاي اطلاعات و شبکه‌هاي نفوذ، پيش‌بيني‌کننده بهتري از موفقيت مي‌باشد (باركر، 2004؛ به نقل از كامرون، 2008) باركر و همكاران (2003) دريافتند درجه¬اي كه شخص در يك شبكه اجتماعي توسط همكاران به عنوان يك شخص انرژي بخش در نظر گرفته مي¬شود، نسبت به قرار گرفتن در مركز شبكه اطلاعات سازمان پيش بيني كننده بهتري از عملكرد فرد است. كاشيرا و لابو (2008) نيز نشان دادند كاركنان تلاش مي¬كنند تا از افراد كاهنده انرژي اجتناب كنند، حتي اگر به كمك و اطلاعات آنها نياز داشته باشند. توليدکننده انرژي مثبت بودن افراد، احتمال موفقيت آنها را تا چهار برابر بيشتر از زماني که در مرکز شبکه‌هاي اطلاعات يا نفوذ قرار دارند بالا مي‌برد همچين اين موفقيت به کساني که با او در ارتباط هستند نيز سرايت مي‌کند (بارکر، کراس و ووتن، 2003). باکر نشان داد سازمان¬هاي با عملکرد بالا نسبت به سازمان¬هاي با عملکرد متوسط، سه برابر بيشتر توليدکنندگان انرژي مثبت در اختيار دارند. روابط ميان ‌فردي قوي، هماهنگي و همکاري ميان کارکنان و اثربخشي کار همه تحت تأثير کساني است که انرژي مثبت از خود ساطع مي‌کنند (کراس، بارکر، و پارکر، 2003). 

رهبري افراد ايجاد كننده انرژي مثبت در كار
رهبران نه تنها خودشان مي‌توانند يک منبع انرژي مثبت باشند بلکه مي‌توانند افراد توليدکننده انرژي مثبت در محيط کار را شناسايي کرده، پاداش داده و حمايت کنند. توليدکنندگان انرژي مثبت مي‌توانند با قرار گرفتن در نقش¬ها و وظايفي که به ديگران امکان ارتباط برقرار کردن به آنها را مي‌دهد، عملکرد طيف وسيعي از کارکنان را افزايش دهند. همچنين، مي‌توان از افراد توليدکننده انرژي مثبت خواست به هدايت و مربي‌گري ساير کارکنان بپردازند. از سوي ديگر، با کارکنان توليدکننده انرژي منفي که به خاطر استعداد يا تجربه مورد نياز سازمان هستند در عین حال، نقش سياه چاله را در سازمان ايفا مي‌کنند با استفاده از مراحل چهارگانه زیر بهترين برخورد را مي‌توان با آنها صورت داد (كامرون، 2008):
گام اول شامل ارائه بازخورد مستقيم و صادقانه با توجه به رفتارهاي ضد اجتماعي و نشان دادن تأثير اين رفتارها در سازمان به اينگونه افراد است. بيشتر افراد نسبت به بازخورد معتبري که هدفش کمک به آنها و سازمان باشد واکنش مثبت نشان مي‌دهند.اگر اين مرحله کارساز نبود گام دوم شامل فراهم‌سازي زمينه رشد افرد است. اغلب افراد توليدکننده انرژي منفي نسبت به رفتارها و عواطف جايگزين بي‌اطلاع هستند. در اين مورد مربي‌گري و آموزش مي تواند کارساز باشد. اگر فراهم‌سازي در زمينه رشد هم جواب نداد به منظور کاستن اثر انرژي اينگونه افراد، آنها را در موقعيت‌هاي حاشيه‌اي يا نقش¬هاي فني قرار مي‌دهيم. به اين معني که افراد توليدکننده انرژي منفي را به موقعيت‌هاي پيراموني سوق مي‌دهيم و به عبارت دیگر، فرصت اينکه بخواهند در يک موقعيت مرکزي قرار بگيرند را از آنها صلب مي‌کنيم. در موارد بسیار نادر اگر هيچ يک از اين مراحل ذکر شده مؤثر نبود است، ممکن است شخص نياز داشته باشد تا رشد و شکوفايي خود را در مکان‌هاي ديگري جست و جو کند.

نتيجه گيري
در اين مقاله به شكل مختصر به تعريف و بيان فوايد روابط مثبت گرا و اهميت آن در محيط كار پرداخته شد. همچنين نكات پژوهشي جالب توجهي نيز در خصوص شبكه هاي انرژي در محيط كار و نقش و تاثير آن بر روي تسهيم دانش و اطلاعات اشاره گرديد. روابط جزء‌حياتي و اجتناب ناپذير زندگي سازماني محسوب مي¬شود و از اينرو بخش عمده اي از موفقيت سازمان در گرو نوع روابط بين افراد نهفته شده است. روابط مثبت ضمن اينكه براي خود افراد سودمند است باعث بهبود فرايندهاي سازماني گردد و به همين جهت مطالعه آن در محيط كار از اهميت بسزايي برخور دار است. همچنين، اشاره شد كه سازمان¬هاي با عملكرد بالا بيشتر سازمان¬هايي هستند كه افراد پر انرژي در اختيار دارند، از اينرو توجه به روابط انساني مثبت گرا جهت بهبود و افزايش عملكرد يك امر حياتي محسوب مي¬شود.
منابع: در دفتر جمله موجود است. 
ماهنامه صنعت خودرو. شماره 180. دي ماه 1390 صص. 29- 32

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *