روش دلفی

نویسنده: علی راد
دلفی نام معبدی با شکوه و محل تشکیل جلسات نمایندگان یونان باستان بوده است. جایی که مشکلات آتن به رای دانشمندان آن زمان گذاشته می شد. نام دلفی بعداً به عنوان یکی از تکنیک‌های آینده‌پژوهی اختصاص یافت. این تکنیک به عنوان یکی از روش‌های مطرح در آینده‌پژوهی همواره راه‌گشای بسیاری از دغده‌های آینده بوده است. روش دلفی از جمله موارد روش کلان طوفان فکری است که در حقیقت اجماع  صاحب نظران روی مساله‌ای خاص است. از این روش برای  دستیابی به بهترین گزینه هنگامی که نظر افراد درگیر مهم است، استفاده می‌شود. همچنین هرگاه پیچیدگی های مسأله به گونه‌ای است که نمی‌توان از روش‌های معمول و متعارف مساله را حل کرد، از این روش کمک گرفته می‌شود.
از آن‌جا که همیشه “دو ذهن بهتر از یک ذهن کار می‌کند” باید دیدگاه دیگران به ویژه افراد خبره و کارشناس را نسبت به آینده جویا شویم. به عنوان نمونه، از طریق مشورت با دیگران می‌توانیم بفهمیم که آیا از مسافرت به یک شهر مشخص لذت خواهیم برد یا خیر؟ مدیران شرکت‌ها و مقام‌های دولتی برای درک بهترِ رویدادهای ممکنِ آینده و اتخاذ تصمیم‌های درست به طور مستمر از مشاوره بهره می‌جویند. اطلاعات را می‌توان از طریق گفت‌وگوی رو در رو، مصاحبه‌ی تلفنی و پرسش‌نامه‌ها جمع‌آوری کرد. روش “دلفی” یکی از روش‌های نظرخواهیِ مورد علاقه‌ی آینده‌پژوهان است. در این روش با استفاده از دستورالعمل‌های ساختاریافته، پیش‌بینی‌های دقیق‌تری صورت می‌گیرد.
بنیان روش دلفی بر پایه‌ی گردآوری نظرهای تمامی کارشناسان کلیدی استوار است. در این روش ، مدیر یا فرد مسوول حل مساله، فرمی را تهیه نموده، سوال مورد نظر را روی آن درج می‌کند و این فرم را برای کلیه‌ی افراد صاحب‌نظر ارسال کرده و از آن‌ها می‌خواهد در مدت زمان مشخصی  به سوال پاسخ گویند. پس از بازگشت پاسخ ها، مدیر آن‌ها را بررسی و دسته بندی می‌کند. او می‌تواند روی هر پیشنهاد تامل کوتاهی داشته باشد و تحلیل کند که آیا روش پیشنهادی، امکان‌پذیر و شدنی است یا خیر. پس از آن، مدیر برگه هایی حاوی فهرست کامل پیشنهادها، تهیه و آن‌ها را برای تمام افراد ارسال می‌کند و سپس آن‌ها را در جلسه‌ای حضوری گرد هم آورده، مدل‌های پیشنهادی را به بحث می‌گذارد تا در نهایت یکی انتخاب شود. برتری این روش این است که افراد در هنگام ارایه‌ی پیشنهاد تحت تاثیر عقاید یکدیگر قرار نمی‌گیرند و تاثیر جمع را احساس نکرده، آزادانه و به دور از تشویش حضور در جمع نظر خود را ابراز می‌کنند. نقد گروهی کارشناسان ممکن است به بهبود برخی پیشنهادها بیانجامد.
آینده‌پژوهان بر این ایده تاکید دارند که روش دلفی می‌تواند صرفاً به عنوان تکنیک طوفان فکری ساختاریافته قلمداد شود و غالباً در تمرین‌های آینده‌نگاری ملی مورد بهره‌برداری قرار می‌گیرد و دربردارنده‌ی سوالات پی در پی کارشناسان در قالب یک پرسشنامه ارائه شده، می باشد. هر بازگویی یک چرخه را به وجود می‌آورد و وسیله‌ای برای کارشناسان محسوب می‌شود تا دیدگاه خود را بیان کنند. ماحصل هر نوبت نظرسنجی و گردآوری آراء از لحاظ کیفی و کمی مورد بررسی قرار می‌گیرد و بر اساس نظر اکثریت، مخالفان اصلی برای ارایه‌ی دلایل مخالفت خود فراخوانده می‌شوند. تعداد نوبت‌های لازم در هر یک از مطالعات فرضی به درجه‌ی اجماع و توافقی بستگی دارد که هر تحقیقی بدان دست می‌یابد.
فرضیه‌ی اصلی یک طرح دلفی متداول، توافقی است که در میان یک گروه پژوهشی شکل می‌گیرد، توافقی که از قابلیت مبدل شدن به الگویی بهره می‌برد که به هر عقیده‌ی شخصی‌ مرجح است. بسیار حایز اهمیت است که کارشناسان در جایگاهی قرار داشته باشند که بیانگر نگرش‌های مستدل و مستند پیرامون موضوع مربوطه باشد تا حدی که به افق ذهنی و محدوده‌ی زمانی مطلوب دست یابند. در عمل، جنبه‌ی کار گروهی کارشناسان، برتری اصلی این روش به شمار می‌رود. با این وجود باید اذعان نمود که مضرات این روش عبارتند از: تمرکز و فشردگی منابع و حساسیت موجود در انتخاب کارشناسان و سوالات به کار گرفته.
آن‌چه که می‌تواند به عنوان معیاری در ارزشیابی دیدگاه‌ها و نظرهای ارایه شده توسط آینده‌پژوهان در روش دلفی مورد نظر قرار بگیرد، میزان آگاهی و اطلاعات موثق آن‌ها از ایده‌هایی است که مطرح می‌کنند. از دورانهای اولیه، آگاهی به آینده، تجربیات زندگی روزمره و هوشیاری نسبت به گذشته وحال بخش ذاتی هستی بشر بوده است. واضح است که بشر امکانات عقلانی در دسترس دارد تا بدان وسیله از اختلاف میان موقعیت‌های مختلف زمانی آگاه باشد و قادر باشد نسبت به تمامی بخش های زمان آگاهی یابد.
ما واقعیت را با حواس پنج‌گانه‌ی خود درک می‌کنیم و آنچه را که درک نموده ایم، به صورت اشکال نمادین در مغز و سیستم عصبی خود حفظ و ذخیره می کنیم، در نتیجه به اطلاعات واقعی عینی دست یافته و واقعیت زمانی را که در آن به سر می بریم، درک می نماییم. ما از طریق فرایندهای ذهنی خود، واقعیت را به خاطر می‌آوریم و آن را با قراین همسان‌سازی می‌کنیم و به واسطه‌ی آن، آگاهی تفسیری و ادراکی از واقعیت گذشته به دست می آوریم و می‌توانیم واقعیت را درک کنیم و پیش‌بینی نماییم. بنابراین، آگاهی ادراکی و بینشی نسبت به واقعیت آینده را کسـب می‌کنیم.
اگر بپذیریم که روش دلفی نیز برای تقویت این آگاهی به کار می‌رود، آن‌گاه می‌توانیم بگوییم آینده‌پژوهی چیزی نیست جز اصلاح هر روزه‌ی آگاهی و این امر  یعنی درک و پیش بینی آینده بر اساس توانمندی‌های عقلانی جاری.
وجود عینی آینده ناشی از ویژگی تصادفی بودن آن است، که ممکن است به وجود آید یا به وجود نیاید. یعنی حوادث آینده ممکن، چندگانه و تصادفی هستند نه این‌که حادث شدن آن‌ها از پیش تعیین شده باشد. بر این اساس ابداع و کاربرد اصطلاحات و تعابیری مانند “آینده‌ی مطمئن” یا “آینده‌ی پایدار” امری غیرعلمی و تمسخرآمیز است.  اما باید به این نکته نیز توجه داشت که وقایع آینده ، مصداق عینی احتمالات کنونی هستند، به این معنا که وقایع آینده، صرف نظر از نهفتگی واقعیت آینده، به طور بالقوه در زمان حال وجود دارند. البته بدیهی است که آگاهی نسبت به چنین وقایعی از آگاهی نسبت به وقایعی که در حوزه‌ی علوم رایج محسوس‌اند، متفاوت است. همانند هر دانش دیگری، آینده پژوهی نیز زمینه ها و شیوه های هستی شناختی و معرفت شناختی خاص خود را برای استدلال حقیقت ادعاهایی که به عنوان آگاهی مطرح می شود، داراست.
پیش از هر چیز باید بدانیم که آگاهی از آینده در چارچوبی نظام‌مند قابل بررسی و شناسایی است. نظام آگاهی نسبت به آینده را می‌توان از دیدگاه‌های فراگیر گوناگونی پیرامون اسلوب‌های “شناخت”، مورد بررسی قرار داد. نخست، اسلوب نحوی (نمادشناسانه) برای پژوهش‌های آینده‌گرا که بر شیوه‌شناسی  تاکید می‌کند. به بیانی دیگر، مجموعه‌ای از روش ها، سبک‌ها، الگوها و فنون کسب آگاهی در زمینه‌ی آینده‌پژوهی کاربرد دارند. دوم، اسلوب معنایی (معنا شناختی)  پژوهش‌های آینده‌گرا که بر موضوع، درونمایه‌های پژوهشی، معانی و جستارهای مفهومی امور مربوط به آینده تاکید دارد. و سوم، اسلوب واقع‌گرایانه پژوهش‌های آینده‌گرا، که این اسلوب زمانی قابل درک است که از خود می‌پرسیم: “چه اصولی برای اجرا، تصمیم‌گیری و تدوین خط مشی‌های پژوهش‌های مربوط به آینده، مدیریت و یا هدایت آن قابل کاربرد است؟”
اغلب دوران کنونی را به دلیل گسترش سریع اطلاعات و فناوری‌های ارتباطی و رشد پرشتاب صنعت و تجارت، عصر اطلاعات یا جامعه اطلاعاتی می نماند. گاهی از اصطلاح یا واژه‌ی “جامعه‌ی اطلاعاتی” استفاده می شود. اما “جامعه‌ی آگاه” چه طور؟ به نظر می رسد که آگاهی و اطلاعات ،اغلب به عنوان مترادف یا متضاد یکدیگر به کار برده می‌شوند. واقعیت این است که تمایز معناداری میان واژه‌های “آگاهی” و “اطلاعات” وجود دارد. قلمرو اطلاعات رو به گسترش است، اما این لزوماً به این معنا نیست که آگاهی نیز به همین سرعت در حال توسعه باشد.
ممکن است آگاهی قطعی نباشد و یا از لحاظ عقلانی، تعریف دقیقی از ان در دست نباشد. دریافت یک عقیده درست و ریشه دار باید به صورت یک ماهیت عقلانی باز باقی گذاشته شود. به این معنا که پذیرای درونمایه‌ها و ادراکات نوین باشد نه این‌که به عنوان پیش‌اندیشی شناخته شود. اگرچه، بعضی از بخش‌های آگاهی همیشه اندکی یا بیشتر قابل تمییز و از لحاظ عقلانی قابل درک هستند، ولی برخی دیگر از بخش های آگاهی می‌توانند قالب مادی به خود بگیرند یا در این قالب ارایه شوند مانند اساطیر یا افسانه ها، نمادها، موسیقی، دست نوشته ها، کتابها، تصاویر، فیلم ها، محاسبات وپالس‌های الکتریکی در رایانه ها و غیره. آگاهی تلویحی،  نوعی آگاهی است که به آسانی به صورت اطلاعات کدگذاری و نظام مند نمی‌شود.
شناخت ماهیت و چیستی “آگاهی” دروازه‌ای به سوی درک بهتر آینده‌اندیشی است. در این مسیر همگرایی علومی مانند عصب‌شناسی، هورمون‌شناسی و روان‌شناسی افق تازه‌ای را فراروی علاقمندان قرار می‌دهد و آنان را قادر می‌سازد شناخت واقع‌بینانه‌ای از شکوه روش دلفی یا هر تکنیک آینده‌پژوهی دیگری داشته باشند.
http://novin21.blogsky.com/1388/07/07/post-131/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *