اشاره
نوشتهای که در پیش رود دارید، متن سخنرانی حضرت آیتالله حاج آقا حسن امامی دام ظلّه میباشد که در تاریخ (9/4/1379) در مرکز آموزشهای تخصّصی تبلیغ حوزهی علمیّهی اصفهان خطاب به روحانیان، طلاب و مبلّغان ارجمند ایراد شده است و با اندکی تلخیص و تبویب و ویرایش، محضر مبلّغان گرامی تقدیم میگردد.
اهمیّت تبلیغ
خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: ««و من احسن قولا من دعا الی الله و عمل صالحا…»(1)؛ چه کسی از جهت گفتار بهتر است از کسی که به سوی خدا دعوت میکند و عمل صالح انجام میدهد… .»
رکن اساسی دین تبلیغ است و هدف از بعثت انبیای الهی نیز جز این نیست.
خداوند استعدادهای فراوانی به انسانها داده است. بعضی از این استعدادها در موجودات دیگر نیز به صورت محدود وجود دارد امّا در انسان به صورت بینهایت موجود است. زمینهی رشد در انسانها فراوان بوده و از راه شکوفایی استعدادها که خود مبتنی بر تعلیم و تربیت و محیط مساعد و تلاش و کوشش است، میتوان به مراحل عالی رشد و کمال دست یافت.
خداوند متعال پیامبران خودش را یکی پس از دیگری برای همین هدف فرستاده است. حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام در خطبهی اول نهج البلاغه میفرماید: «و واتر الیهم انبیائه لیستأدوهم میثاق فطرته و یذکّروهم منسی نعمته و یحتجوا علیهم بالتبلیغ و یثیروا لهم دفائن العقول؛ [خداوند متعال [پیامبرانش را پی درپی به سوی مردم میفرستاد تا عهد و پیمان خداوند را که جِبِلّی آنان بود، بطلبند و به نعمت فراموش شده (توحید فطری) یادآوریشان کنند و از راه تبلیغ با ایشان گفت وگو نمایند و عقلهای پنهان شده را بیرون آورده بکار اندازند.»
یکی از اهداف فرستادن پیامبران بر اساس این تعبیر علی علیهالسلام این است که دفینهها و ذخیرههای مغزهای انسانها را استخراج کنند و استعدادهایشان را شکوفا سازند. و پیامبران الهی چنین کردند.
پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله در دوران جاهلیّت اعراب به رسالت مبعوث شد. در دوران جاهلیّت، مردم از نظر اعتقادی، اخلاقی و علمی بسیار عقب مانده بودند و به برکت وجود پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله این مردم همه چیز پیدا کردند. هم از نظر فکری و هم در بعد تزکیهی اخلاقی و نیز در بُعد اقتصادی تقویت شدند. آنها مردمانی منزوی بودند و به برکت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله کار به جایی رسید که تا قلب اروپا پیش رفتند و آنجا را فتح کردند.
وظیفهی عالمان دین
وظیفهی تبلیغ دین که بر دوش انبیای الهی نهاده شده بود، بعد از آنها به علمای دینی واگذار شده است.
وظیفهی پیامبران الهی انذار بود. خداوند متعال در اولین فرازهای وحی به پیامبرش خطاب کرده، میفرماید: ««یا ایها المدثّر قم فانذر(2)»؛ ای جامهی خواب به خود پیچیده! برخیز و انذار کن.» و همین پُست را به ما داده است. آنجا که میفرماید:
««فلو لا نفر من کل فرقة منهم طائفة لیتفقهوا فی الدین ولینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم»(3)؛ چرا از هر گروهی از آنان، طایفهای کوچ نمیکنند تا در دین آگاهی یابند و به هنگام بازگشت به سوی قوم خود، آنها را بیم دهند؟»
البته انذار متفرع بر تفقه است. انسان اول باید خودش از نظر دانش دینی سرشار باشد تا بتواند دیگران را ارشاد و انزار کند. شاعر چه زیبا سروده است:
ذات نایافته از هستی بخش کی تواند که شود هستی بخش
تا خود انسان درایت و فقاهت دینی نداشته باشد، نمیتواند دیگران را به دین هدایت کند. فقه در این جا، فقه به معنای اعم است نه فقه به معنای علم به احکام. فقهی که صاحب معالم رحمهالله آن را به «الفقه هو العلم بالاحکام عن ادلّتها التفصیلیه» تعریف میکرد در این جا منظور نیست. فقه به معنای اعم عبارتست از: آگاهی نسبت به تمام معارف دینی، اخلاقی و فروع فقهی. انسان با تسلط کامل بر اینها میتواند مردم را از جهالت بیرون آورد.
اسوههای تبلیغ
انبیای الهی که مأموریت تبلیغی داشتهاند، برای ما الگو و اسوه هستند. باید دید آنها در مسیر تبلیغ دین از چه سرمایههایی استفاده کردهاند تا توانستهاند تحول بوجود آورند. با مطالعهی قرآن کریم و شرح دعوت انبیای الهی میتوان رموز موفقیّت آنان را کشف کرد.
یوسف علیهالسلام در مسیر تبلیغ
قرار بود که حضرت یوسف علیهالسلام محیط مصر را عوض کرده و ریشهی شرک را در این سرزمین از بن برکند. این تحول اساسی در جامعهی آن روز مصر کار سادهای نبود. ایجاد تحول بنیادین در آن جامعه نیاز به زیرکی، فطانت، حسن تدبیر و تلاش وافر داشت و حضرت یوسف با ویژگیهای شخصیتی و حسن تدبیر و تلاش و فداکاری خویش توانست این جامعهی شرک آلود را اصلاح کند.
رمزهای پیروزی یوسف علیهالسلام
با مطالعهی آیات قرآن کریم میتوان رمزهای موفقیّت حضرت یوسف علیهالسلام را در مسیر تبلیغ دین کشف کرد. او چه کرد تا وقتی که به مردم مصر فرمود: بگویید «لا اله الا اللّه»، تمام مردم به او گرایش پیدا کردند و به توحید روی آوردند؟ اینک رمزهای موفقیّت او را بررسی میکنیم. باشد که ما را در مسیر تبلیغ دین یاری رساند.
1 ـ تقوا زمینه ساز تبلیغ
حضرت یوسف علیهالسلام چهل سال تلاش کرد تا توانست مردم را هدایت کند. آنچه در این چهل سال سرمایهی کار او بود در درجهی اول تقوا بود. آن هم درجهی بسیار بالا.
این که زمینه برای انحراف به تمام معنا برای یک جوان در عنفوان جوانی پیدا شود و او بتواند با نفس خویش مبارزه کند، کار آسانی نیست.
البته خدای متعال نیز او را یاری داد. حضرت یوسف در آن شرایط حساس تنها بر خداوند متعال تکیه کرد و در آن لغزشگاههای خطرناک نیز خداوند به فریادش رسید. قرآن کریم شرح یاری خداوند را چنین بیان میکند:
«و لقد همّت به و همّ بها لولا ان رأی برهان ربه»(4)؛ آن زن قصد او کرد؛ و او نیز ـ اگر برهان پروردگار را نمیدید ـ قصد وی مینمود.»
«والا تصرّف عنی کیدهنّ اصب الیهن و اکن من الجاهلین»(5)؛ و اگر مکر و نیرنگ آنها را از من باز نگردانی، به سوی آنان متمایل خواهم شد و از جاهلان خواهم بود.»
«و ما ابرّیء نفسی ان النفس لامّارة بالسوء الا ما رحم ربّی ان ربی غفور رحیم»(6)؛ من هرگز خودم را تبرئه نمیکنم، که نفس بسیار به بدیها امر میکند؛ مگر آنچه را پروردگارم رحم کند. پروردگارم آمرزنده و مهربان است.»
تا کسی دست به دامن خدا نشود، در این بحرانها و طوفانها نمیتواند خودش را حفظ کند. حفظ تقوا در این موارد بسیار مشکل است و همین قداست و پاکی و عصمت بهترین زمینهسازی برای تبلیغ بود که حضرت یوسف علیهالسلام در این قسمت در حد اعلای موفقیّت بود.
زلیخا او را متهم کرد ولی در دراز مدت با یاری خداوند اتهام برطرف شد و زلیخا اعتراف کرد که من مقصّر بودم، و او پاک بود.(7)
داشته باشیم. امام صادق علیهالسلام میفرماید:
«العالم اذا لم یعمل بعلمه زلت موعظته عن القلوب کما یزل المطر عن الصفا(8)؛ دانشمند وقتی به علم خویش عمل نکند موعظهی او از دلها همچون باران روی سنگ صاف میلغزد [و در قلبها نفوذ نمیکند].»
باران که از آسمان میآید، استعدادهای زمین را شکوفا و بارور کرده، آن را شاداب میکند، اما هرگاه روی سنگ خارا بریزد، آن را ظاهرا و برای مدت کوتاهی خیس میکند ولی در آن نفوذ نمیکند و هیچ اثری ندارد.
اگر در باطن مبلّغ تقوا نباشد، موعظههای او چون بارانی است که بر روی سنگ خارا میریزد و تأثیری در دل مخاطبان او ایجاد نخواهد کرد.
ما افراد زیادی را دیدهایم که بیان آنچنانی نداشتهاند ولی تقوایشان موجب شده است که آنها کلمهای بگویند و آن کلمه کار صد منبر را انجام دهد.
میرزا علی آقا شیرازی نمونهی تقوا
مرحوم شهید مطهّری رحمهالله وقتی با آقای میرزا علی آقا شیرازی برخورد میکند،
فقه به معنای اعم عبارتست از: آگاهی نسبت به تمام معارف دینی، اخلاقی و فروع فقهی. انسان با تسلط کامل بر اینها میتواند مردم را از جهالت بیرون آورد.
پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله و ائمهی طاهرین علیهمالسلام قطع نظر از شیوههای تبلیغیشان، خدمات عجیبی به مردم کردند که اینها خود زمینهساز پذیرش دعوت و هدایت مردم و گرایش معنوی به سوی آنها بود.
الان قلمها و بیانهای قوی و فریبندهای استخدام شده است و در روزنامهها و از طریق تریبونها با بیانات شیوا مردم را میفریبند.
تحول عجیبی در روح او بوجود میآید. باید دید این تحول عظیم از کدام ناحیه حاصل شده است. مرحوم حاج میرزا علی آقا شیرازی رحمهالله آدم نطّاق و سخنوری چون سید جمال الدین اسدآبادی رحمهالله نبود ولی آن حقیقت و تقوا و واقعیّت او بود که روی کلماتش اثر گذاشته و کلمات او در جانها نفوذ میکرد.
2 ـ خدمت به مردم
حضرت یوسف علیهالسلام ابتدا در زندان انفرادی بود. زلیخا دستور داده بود مدتی حضرت یوسف علیهالسلام را تحت فشار و شکنجه قرار دهند، شاید از این راه متنبّه شده و به او گرایش پیدا کند ولی این فشارها در او اثر نکرد. چون زلیخا در باطن علاقهی شدیدی به یوسف علیهالسلام داشت تحمّلش تمام شد و دستور داد حضرت را به زندان عمومی ببرند. حضرت یوسف علیهالسلام در زندان عمومی با 1400 نفر هم زندانی بود. آن حضرت در زندان حلاّل مشکلات زندانیان بود. در بیماری پرستارشان بود و عیادتشان میکرد و در هنگام احتیاج، نیازهای آنان را مرتفع میکرد و همیشه انیس زندانیان بود و با غمخواری گرد وغبار غم و اندوه زندان را از آنان میزدود. او برای کسانی که به هیچ جایی دلبستگی نداشتند پناهگاه خوبی بود. خدمات حضرت یوسف علیهالسلام موجب جذب زندانیان به سوی او بود. جملات دو زندانی که از حضرت یوسف علیهالسلام تعبیر خواب خود میخواستند، گویای خدمات او در زندان است.
آن دو زندانی گفتند:
«نبّئنا بتأویله انا نریک من المحسنین(9)؛
مستمری در زندان داشته است.
راز موفقیّت یک روحانی این است که به مردم خدمت کند.
مبلّغان معصوم در خدمت مردم
پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله و ائمهی طاهرین علیهمالسلام قطع نظر از شیوههای تبلیغیشان، خدمات عجیبی به مردم کردند که اینها خود زمینهساز پذیرش دعوت و هدایت مردم و گرایش معنوی به سوی آنها بود. وقتی امام سجاد علیهالسلام را غسل میدادند، دیدند علاوه بر این که هفت موضع سجدهی او پینه دارد، پشت حضرت نیز پینه بسته است. معنای این عمل این است که همان طور که باید در مسیر عبادت تلاش وافر داشت، در مسیر خدمت به جامعه نیز این چنین باید تلاش کرد. در این صورت است که تبلیغات اثر میگذارد.
حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام به خانهی یک پیر زن میرود و بچهداری میکند تا پیرزن نان بپزد. این خدمت علی علیهالسلام به آن پیرزن از صد منبر اثرش بیشتر است. این یک امر طبیعی است که «الانسان عبیدالاحسان.»
خاطرهی تبلیغی
در اولین سفر تبلیغ ـ که خداوند توفیق تبلیغ داده بود ـ چون از منبر رفتن در شهر خجالت میکشیدم به یکی از روستاهای اطراف اصفهان رفتم تا راحتتر بتوانم صحبت کنم. مرد سابقهداری آنجا بوده و فوت شده بود. آنها کسی را نداشتند. وقتی به آنجا رفتم، در محل دو دستگی بود. یک عده میخواستند مرا به این مسجد ببرند و عدهای دیگر خواهان رفتن من به مسجد دیگر بودند. انتخاب هر یک از این دو اسباب دردسر و زحمت میشد. چون محیط کوچک بود و بخاطر رقابتهایی که وجود داشت، غائلهای بوجود میآمد. گفتم روزها به این مسجد و شبها به آن مسجد میآیم. این تدبیر سبب شد مردم یک محله روزها به مسجد محلّه دیگر بیایند و شبها بالعکس میزبان افراد محله دیگر باشند. چند روزی که از ماه مبارک رمضان گذشته بود و در بین اهالی هماهنگی و انسجام ایجاد شد، تصمیم گرفتم به حمام محل بروم. حمام را قرق کردند تا به حمام برویم. وقتی داخل حمام رفتم از بوی عفونت خزینه امکان رفتن به داخل آن نبود و آب آن یقینا مضاف بود. از وسط حمام برگشتم و لباسهایم را پوشیدم و برگشتم. شب منبر رفتم و به اهالی گفتم: شما چطوری حمام میروید؟ وضع حمامتان بسیار ناهنجار است. پیشنهاد میکنم یک حمام مناسب بسازیم. پیرمردی زمین حمام را داد و کار را شروع کردیم.
روز آخر ماه رمضان دیوارهای حمام تا زیر سقف رسیده بود. روز عید فطر مقداری پول به عنوان دستمزد برای بنده جمع کرده بودند و به من دادند. من همان جا معمار و مسؤول کار ساختمان حمام را خواستم و پول را به او دادم و گفتم: به اندازهی این پول چند روزی بخاطر ثواب برای من کار کن. وقتی مردم دیدند که هرچه به من داده بودند برای کار حمام دادم، آنها نیز به این کار خیر بیشتر تشویق شدند. وقتی میخواستم از آن روستا بیرون بیایم، یکی از حاجیهای روستا پانصد تومان که آن وقت ارزش زیادی داشت، داخل پاکت گذاشت و به من داد تا برای خودم باشد و آن را خرج حمام نکنم. امّا همین که به اصفهان آمدم، قبل از رفتن به خانه به کورهی آجرپزی رفتم و با آن پول آجر خریداری کرده و به روستای محل تبلیغ فرستادم. بعد از 35 سال هنوز اثر آن کار تبلیغی در آن روستا هست؛ یعنی، یک کار مثبت بیش از 30 روز سخنرانی در ماه رمضان اثر داشته است.
3 ـ تثبیت عِلمیّت
یکی از رازهای موفقیّت حضرت یوسف علیهالسلام بعد از مسألهی تقوا و خدمات اجتماعی این بود که علمیّت خودش را تثبیت کرد. این که مردم احساس کنند که گوینده از روی علم صحبت میکند، امر بسیار مهمی است. قرآن کریم ماجرای گفت وگوی دو زندانی و حضرت یوسف علیهالسلام را چنین بیان میکند:
«نبّئنا بتأویله انا نریک من المحسنین* قال لایأتیکما طعام ترزقانه الا نبّأتکما بتأویله قبل أن یأتیکما ذلکما مما علّمنی ربّی…(10)؛ ما را از تعبیر این خواب آگاه کن که تو را از نیکوکاران میبینیم. [یوسف علیهالسلام [گفت: پیش از آن که جیرهی غذایی شما فرا رسد، شما را از تعبیر خوابتان آگاه خواهم ساخت، این از دانشی است که پروردگارم به من آموخته است… .»
فرمود خدا این علم را به من داده است . این جا علمیّت خودش را ثابت کرد و نتیجه را آن جا گرفت که عزیز مصر خواب عجیبی دید و کاهنان، علما، ریاضیین و … نتوانستند آن را تعبیر کنند و گفتند: «اضغاث احلام و ما نحن بتأویل الاحلم بعلمین(11)»؛ خوابهای پریشان و پراکندهای است و ما از تعبیر این گونه خوابها آگاه نیستیم.»
آنها بر اثر جهالتشان میگفتند خواب پریشان است. ولی یکی از دو رفیق زندانی یوسف در دربار، ساقی بود. او گفت: در زندانی کسی بود که علم داشت. او به سراغ حضرت یوسف آمد و گفت: «یوسف ایها الصدیق افتنا فی سبع بقرات سمان یأکلهن سبع عجاف و سبع سنبلت خضر و اخر یا بست(12)»؛ یوسف، ای مرد بسیار راستگو! دربارهی این خواب اظهار نظر کن که هفت گاو چاق را هفت گاو لاغر میخورند و هفت خوشهی تر و هفت خوشهی خشکیده… .»
یوسف علیهالسلام خواب را چنین تعبیر کرد که: هفت سال قحطی میشود و هفت سال سبز سالی. در هفت سال قحطی تمام ذخیرههای هفت سال سبز سالی را مردم میخورند.
عزیز مصر برای جبران گذشته و سختیهایی که بر یوسف علیهالسلام وارد کرده بودند، از یوسف خواست کاری را در دربار بپذیرد. فرمود: «اجعلنی علی خزائن الارض انی حفیظ علیم»(13)؛ مرا سرپرست خزاین سرزمین (مصر) قرار ده، که نگهدارنده و آگاهم.
او با عبارت «حفیظٌ علیم» دو چیز را اثبات کرد. یکی امانت خود و دیگر علم خویش را.
یکی از رموز موفقیّت شما مبلّغان عزیز نیز همین است که مردم احساس کنند از سرچشمهی پرفیضی بهره میگیرند. اگر توانستید مایههای قوی علمی کسب کنید موفق خواهید بود.
یوسف؛ مبلّغ خدمتگزار
وقتی یوسف علیهالسلام وزیر کشاورزی شد، گفت: امسال رود نیل طغیان میکند و شما کشاورزان نمیتوانید تمام زمینهایتان را زیر کشت ببرید، پس اگر دلتان خواست زمینهایتان را به دولت واگذار کنید تا دولت آن زمینها را زیر کشت ببرد و 50% درآمد آن مال کشاورز، 30% از آن صاحبان زمین و 20% هم مال دولت باشد.
مردم زمینها را به یوسف علیهالسلام دادند، بعد از برداشت محصول، حضرت دستور داد 20% سهمیه دولت را با خوشهها انبار کنند تا بماند. تا هفت سال کشاورزی را به عهده گرفت و گندمها را در سیلوها ذخیره کرد. سال هشتم قحطی شد. در سال اول قحطی مردم مقداری ذخیره کرده بودند و بعضی هم گندم احتکار کرده بودند. حضرت دستور داد انبار گندم را به روی مردم باز کردند و با این تدبیر نرخ پائین آمد و احتکار کنندگان راه به جایی نبردند. همان سال اول گندمهای مردم تمام شد. سال دوم مردم پول آوردند و گندم خریدند. سال سوم چون پول نداشتند، خانههای خود را به حضرت یوسف واگذار کردند و گندم گرفتند. در طول هفت سال قحطی تمام مایملک مردم از خانه، فرش، ظرف، سرمایه، باغ و ملک، تمام اینها به حضرت یوسف واگذار شد. به این صورت که قبالهها را میآوردند و به یوسف علیهالسلام میدادند و گندم میگرفتند.
پس از هفت سال قحطی دوباره رود نیل طغیان کرد. مردم برای کشت هیچ نداشتند. از زمان وزارت حضرت یوسف چهارده سال میگذشت. مردم را جمع کرد و گفت: «امسال سالی است که باید زراعت کنید. گفتند: چیزی نداریم. نه زمین، نه خانه و نه باغ. همهاش مال دولت است.
حضرت پرسید: آیا من در طول این چهارده سال به شما احسان کردم؟ گفتند: اگر تو نبودی از قحطی مرده بودیم. گفت: تمام آنچه را که به دولت واگذار کردید، به شما بخشیدم. هرکس بیاید قبالههایش را بگیرد و برود. پس از چهارده سال خدمت خالصانه گفت: قولوا لا اله الاّ اللّه.»
مردمی که از او خدمت خالصانه، پاکی، امانت و علم دیده بودند، تسلیم شدند. راه موفقیّت در تبلیغ این است.
وظیفهی امروز ما
امروز کفر با تمام تجهیزات بسیج شده است. در روزنامهها نوشته بودند که 100 کشور دنیا با هم هماهنگ شدهاند تا برای استقبال از دموکراسی مجلسی تشکیل دهند، این کار معنا دارد. معنایش این است که دنیا دست به دست هم میدهد تا ریشهی دین کنده شود.
در چنین شرایطی یک دل خوشی وجود دارد و آن این که آنها به مو میرسانند ولی خدا نمیگذارد که پاره شود.
خداوند حفظ میکند. ولی باید متذکّر این نکته نیز بود که این مطلب از ما اسقاط تکلیف نمیکند. خداوند در قرآن کریم میفرماید اگر فکر میکنید که یک روزی از قدرت خودمان استفاده میکنیم و ریشهی دشمنان را میکنیم، این را از گوشتان بیرون کنید. دشمنان انبیا باید آزاد باشند تا خدا آنها را آزمایش کند. انبیای الهی همه دشمن داشتند. قرآن کریم میفرماید: «و کذلک جعلنا لکل نبیّ عدوا شیاطین الانس و الجن یوحی بعضهم الی بعض زخرف القول غرورا»(14)؛ این چنین در برابر هر پیامبری، دشمنی از شیاطین انس و جن قرار دادیم؛ آنها به طور سرّی (و در گوشی) سخنان فریبنده و بیاساس (برای اغفال مردم) به یکدیگر میگفتند.»
نمونهی کمک دادن شیطانهای جنی و انسی به یکدیگر در جریان هجرت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله اتّفاق افتاد. در جریان هجرت، کفّار مکّه با هم نشستند تا طرح قتل پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله را بریزند. شیطان در شکل پیرمرد نجّاری ظاهر شد و گفت: اگر میخواهید او را بکشید راهش این است.
به عبارت «زخرف القول» در آیهی فوق توجّه کنید. زخرف یعنی طلا و زخرف القول یعنی قول طلایی.
وقتی میخواهند بگویند جملهای خیلی زیبا و فریبنده است، میگویند زخرف القول است. دشمنان وقتی میخواهند مردم را فریب دهند، از زخرف القول استفاده میکنند و بهترین قلمها و بیانها را استخدام کرده به جان جامعه میاندازند و مردم را فریب میدهند.
الان قلمها و بیانهای قوی و فریبندهای استخدام شده است و در روزنامهها و از طریق تریبونها با بیانات شیوا مردم را میفریبند.
دانشگاه جایی است که با سوادهای جامعه غربال شده و نخبگان آنها به آن وارد شدهاند. جوانان خوش فکر در دانشگاه هستند. امروز دشمن در دانشگاه لانه کرده است؛ یعنی؛ روی قشر جوان غربال شدهی جامعه سرمایهگذاری کرده است. آنها با زخرف القول جلو آمدهاند و وظیفه ما بسیار سنگین است. گرچه قدرت و گروهمان کم باشد، در صورتی که تلاش کنیم، خداوند کمکمان خواهد کرد «کم من فئة قلیلة غلبت فئة کثیرة باذن الله» ما نباید مأیوس شویم بلکه باید دست به دامان ولیعصر شویم و زیر بناهای تبلیغی را فراهم کرده، دردهای جامعه را بفهمیم، بیماریهای عقیدتی و اخلاقی را ارزیابی کنیم، علاجها را کاملاً در نظر بگیریم و با صبر و استقامت در مقابل این طوفان خطرناک مقاومت کنیم «اِنْ تنصروا الله ینصرکم و یثبّت اقدامکم»
انبیای الهی رنج کشیدند. پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمود: «ما اوذی نبی مثل ما اوذیت» آنها راحتی را برای خودشان حرام کردند. ما نیز باید خواب را بر خودمان حرام کنیم و بیوقفه کار کنیم. انشاء الله خداوند به همهی ما توفیق دهد تا از حریم دین دفاع و دل امام زمان علیهالسلام را خوشحال کنیم.
پینوشتها:
1 ـ فصلت/33.
2 ـ مدثر/ 1 و 2.
3 ـ توبه/ 112.
4 ـ یوسف/24.
5 ـ همان/ 33.
6 ـ همان/53.
7 ـ همان/ 51.
8 ـ الحیاة، ج 1، ص 113.
9 ـ یوسف/36.
10 ـ یوسف/ 36 و 37.
11 ـ همان/ 44.
12 ـ همان/46.
13 ـ همان/ 55.
14 ـ انعام/112.
http://www.hawzah.net/hawzah/Magazines/MagArt.aspx?MagazineNumberID=4332&id=28374