سفری در مغز

نویسنده: توني بازان

ما مي خواهيم بر روي مطالعاتي که طي 50 سال گذشته بر روي مغز انجام شده است ، سفري مافوق صوت داشتهد باشيم . اين سفر از آزمايشگاه پروفسر «راجري » در « کاليفرنيا » آغاز شده و شرايطي را توصيف مي کند که سبب شد او در سال 1981 برنده ي جايزه نوبل شود . در دهه هاي 1950 و 1960 ، پروفسور ” اسپري ” در حال مطالعه بر روي عملکرد امواج مغزي بود. براي کشف فعاليت هاي متنوع فکري و تاثيرات آنها بر روي امواج مغزي ” اسپري ” و همکارانش از داوطلبان خواستند تا در اجراي چند تکليف روحي متفاوت آنها را ياري دهند.
اين تکاليف عبارت بود از : جمع و تفريق کردن اعداد به صورت فکري ، هنگام خواندن شعر ايجاد تصوير ذهني از خطوطي که قبلا به خاطر سپرده بودند ، فريفتن ، نگاه کردن به رنگ هاي مختلف ، رسم مکعب ، حل برخي از مشکلات منطقي و به رويا فرو رفتن .
” اسپري ” پيش بيني کرد که امواج مغزي به نوعي هنگام انجام امور مختلف با يکديگر متفاوتند و پيش بيني او صحت داشت . چيزي که او پيش بيني نکرده بود و يافته اي که طرز فکر انسان را درباره ي پتانسيل مغز انسان و توانايي اش براي تفکر خلاق عوض نمود ، افشاي موضوع زير بود :
به طور متوسط مغز فعاليت هايش را به شکل غريزي به عهده نيمکره ي سمت چپ مغز ( کرتکس چپ ) و نيمکره سمت راست ( کرتکس راست ) مي گذارد . اين تحقيق به نام « مغز چپ و راست » معروف شده است .

عملکرد مغز به طريق زير بين دو نيمکره تقسيم مي شد .
مغز چپ                                  مغز راست
کلمات                                  آهنگ
منطق                                  درک سه بعدي
اعداد                                 درک حجم
توالي                                 تصورات
درک خطوط                              روياهاي روزانه
تجزيه و تحليل                               رنگ
فهرست                                  کليت
” اسپري ” همچنين کشف کرد که وقتي کرتکس راست مغز فعال است نيمکره چپ مغز تمايل دارد حالت مراقبه و آرامش به خود گيرد و به شکل مشابه اگر کرتکس چپ مغز فعال  باشد ، طرف راست حالت آرام و آسوده به خود مي گيرد .
به نظر مي رسيد که نيمکره راست و چپ مغز با هم « مکالمه » داشتند . سمت چپ مغز ، اطلاعات را دريافت مي کرد و آنرا به سمت راست مغز ارسال مي داشت و اين سمت نيز با روش خود اطلاعات را پردازش مي کرد و دوباره آن را به چپ مي فرستاد و به همين ترتيب ….
با اين فرايند ، دو نيمکره مغز براي ساخت اطلاعات همکاري مي کردند و با ادغام عناصر متفاوت به نيروي خلاق و نبوغ خود مي افزودند .
در اوايل دهه 1980 ، اصطلاح « مغز چپ – راست » در سراسر جهان شناخته شد و کتابهاي زيادي درباره اين کشف خارق العاده منتشر شد و اين شروع مشکلات بود.
شايد شنيده باشيد که غعاليت هاي نيمکره چپ مغز ، تحت عنوان فعاليت هاي « هنري ، آفرينندگي و احساسي» طبقه بندي مي شوند.
مشکل دوم ، اصلي ترين است . فعاليت هاي ذهني نيمه چپ مغز تمايل دارند نام فعاليت هاي «مردانه » وفعاليت هاي خلاق و احساسي نيمه ي راست مغز نام فعاليت هاي «زنانه» به خود گيرد . اين عقيده به شکل خطرناکي اشتباه است .
ثمرات خلاقيت
1-براي امتحان کردن زندگي تان از مهارتهاي تمامي مغز خود استفاده کنيد .
ببينيد به چه ميزان از مهارتهاي مغز چپ خود استفاده مي کنيد و آنرا پرورش مي دهيد . همين کار را با مغز راست خود انجام دهيد . به آن مناطقي از مغز چپ و يا راست خود که توجهي نداريد توجه بيشتري معطوف داريد و بلافاصله شروع به تمرين و قوت بخشيدن به آنها نماييد .
2-تعليم و تربيت
اگر شما فرزندي داريد ، سعي کنيد در تمام طول تحصيل آنها ، فکر کردن با هر دو سمت مغز را به آنها بياموزيد . خصوصا در مدرسه ، در ارتباطات اجتماعي و در منزل ، سعي کنيد فرزندانتان تحت تعليمي متوازن قرار گيرند تا بتوانند زندگي خلاق تر و کامل تري داشته باشند و ديگر اينکه همين اصول را در زندگي خلاق تر و کامل تري داشته باشند .
3- استراحت کنيد .
با کمال تعجب بايد گفت که فکر کردن با تمام مغز ( اگر مي خواهيد کاملا و حقيقتا خلاق باشيد) نياز دارد تا به طور مستمر به آن استراحت دهيد.
4- بدون هدف قدم بزنيد .
رومي ها ، ضرب المثل خاصي دارند : ” هنگام قدم زدن مشکلات را حل کن ” .
آنچه که آنان با اين ضرب المثل به آن رسيده اند اين است که اگر مغز خود را به يک پياده روي دعوت کنيد ، خصوصا در حاشيه و اطراف شهر ، حرکات يکنواخت اعضاي بدن ، آهنگ يکنواخت و نيرومند تر تلمبه ي قلب ، ميزان بالاي نفوذ اکسيژن به درون خون و سروري که بر چشمها ، گوش ها و ديگر حواس غالب مي شود ، به مغزتان جاري مي گردد و همگي در تفکر خلاق و حل مشکلات شرکت مي کنند .
5- در زندگي روزمره خود خلاق باشيد .
6- نبوغ فکري شما
تمام نوابغ و قهرمانان کسي را داشته اند که از آنها الهام مي گرفتند . الکساندر کبير و معلم خود ارسطو ، جوليوس سزار و تمام نوابغ رنسانس ايتاليا ، همگي مثالهايي از پيشينيان کلاسيک  و باستاني هستند ! کاترين کبير از پطر کبير ، محمد علي ، از شوگرري رابينسون ، ايساک نيوتن از سقراط ، استفان هاوکينگ از ايساک نيوتن الهام گرفته اند .
تکنيکي که اين بزرگان به کار مي گرفتند اين بود که در ذهن خود با اين قهرمانان به صحبت مي پرداختند و از آنان براي دريافت «افکار» و « الهامات » کمک مي خواستند . اين نوع تکنيک براي تفکر خلاق مي تواند توسط همگان در زندگي طبيعي روزمره بکار رود و آنان را در بدست آوردن اهداف فرهنگي و علمي ياري کند .
افرادي که توني بازان از نبوغ فکري شان بهره مي بردعبارتند از :
لئونادو داوينچي ، به خاطر خلاقيت و اکتشاف بي پايانش
ملکه اليزابت اول ، بخاطر توانايي اش در غلبه بر مشکلات و تابت قدم بودن و در عين حال انعطاف پذيري اش و اينکه با سرعتي غير قابل وصف از همه چيز درس مي آموخت .
بودا ، به خاطر کشف عميق خود و توانايي اش در رياضت کشيدن
محمد علي ، به خاطر خلاقيت و اصالت او که با دفاع کردن از گروه اقليت آميخته بود .
موري هي يوشيبا ، کاشف هنر رزمي ” آيکيدو ” در ژاپن . در هنر رزمي آيکيدو فرد مقابل در عين حال ثابت قدم و پابر جاست ، سعي دارد وحشيگري را به آرامش تبديل کند .
8- تاکيد بر روي مغز راست
هر قدم هم که فرهنگ و مدرسه بر روي مهارت هاي مغز چپ ، تاکيد داشته باشند ، شما سعي کنيد آنرا با مهارتهاي سمت راست کامل کنيد . به راههايي بيانديشيد که بتوانيد مهارت هاي مغز راست را در زندگي تان بکار بريد ، با انجام اين عمل خواهيد توانست زندگي موثر تر و لذت بخش تري بسازيد .
9- از هر دو سمت بدن خود استفاده کنيد .
با استفاده از هر دو قسمت بدن خود از هر دو سمت مغز خود بهره مي بريد . تردستي را بياموزيد و از دست غير فعال خود بيشتر استفاده کنيد. مثلا موهايتان را شانه بزنيد ، دندانهايتان را مسواک بزنيد ، ماهي تابه را روي اجاق گاز بگذاريد ، بنويسيد و بسياري از کارهاي ديگر … حتي مي توانيد از کارد و چنگال ولو به اشتباه ، با دست ديگر استفاده کنيد.
فصل پنجم
شما به عنوان يک موسيقي دان خلاق
فصلي که در آن کشف خواهيد کرد که چرا عده ي کثيري از جمعيت دنيا معتقدند آنان يم موسيقيدان خلاق نيستند و نمي توانند آواز بخوانند . شما از اساتيد موسيقي درسهايي خواهيد گرفت ( پرندگان ) و متوجه مي شويد که بيشتر اوقات از عمر خود را حداقل به نواختن دو دستگاه مختلف موسيقي گذرانده ايد و شما هزاران تصنيف موسيقي را نواخته ايد!
نه تنها اين کار، بلکه در تمرين خلاقيت خود خواهيد آموخت که چگونه استعداد خارق العاده ي خود را بسازيد .
چرا اينگونه است که 95% از مردم دنيا که مورد تحقيق قرار گرفته اند،با درکي که از هنر خلاق دارند، معتقدند که “مي دانند” نمي توانند يک موسيقيدان باشند و چون نقاشان ،خلاقيت در موسيقي نيز نعمتي است که فقط در عده ي قليلي از مردم به وديعه نهاده شده است ؟ همچون نقاشان، عده اي از مردم سعي کرده اند موسيقي را نيز خلق کنند اما احساس کرده اند که شکست خورده اند. اما آيا آنان به واقع شکست خورده اند ؟ يا آنان رمز و راز يک موسيقيدان خلاق بودن را نمي دانند ؟براي داشتن يک زاويه ديد بهتر بر روي اين موضوع،اجازه بدهيد ببينيم که پرندگان چگونه آواز مي خوانند!
پرندگان چگونه موسيقي را مي سازند!
در ژاپن ،ميليونها نفر از مردم پرنده هاي آوازه خوان را در منزل نگهداري مي کنند و به اين دليل تقاضا براي چنين پرندگاني بسيار زياد بود. سوزوکي با خود فکر کرد يکي از بهترين مکان ها براي مطالعه ي تکامل آواز پرندگان يکي از اين خانه هاي پرورش پرنده است . جايي که هزاران تخم پرنده ي آوازه خوان در انتظار بيرون آمدن جوجه هاي اين پرندگان است . سوزوکي با کمال تعجب دريافت که جوجه هاي کوچک ذاتا قادر به آواز خواندن نيستند. آن ها به صداي “استاد آوازه خوان” که توسط پرورش دهنده ي آنان در آن محل گذاشته شده بود گوش فرا مي دهند و پس از صدها بار تلاش بالاخره مي آموزند که چگونه درست شبيه استاد آوازه خوان آواز بخوانند.
به عبارت ديگر درست همانند هنر نقاشي،پرندگان آوازه خوان نه به شکلي جادويي بلکه از طريق تمرين و تقليد از اساتيدي که از هزاران سال پيش خواندن را آموخته بودند ،چگونگي آواز خواندن را مي آموختند. سوزوکي حقيقتي را کشف کرد که مربوط به مغز تمامي پرندگان بود، مغز تمامي حيوانات و مغز تمامي انسان ها: آواز خواندن و موسيقي خلاق، مهارت هاي آموخته شده اي هستند که از طريق تقليد و تلاش مستمر به سوي کمال بدست مي آيد .
مطالعه موردي – لودوينگ ون بتهوون
در سال 1770، بتهوون نه تنها يک موسيقيدان بود،بلکه در دنياي موسيقي به دنيا آمد. بيشتر اقوام او،خواننده و نوازنده ي پيانو و آلتهاي ديگر موسيقي بودند و پدر او تا آن جا که امکان داشت او را در بهترين آموزش موسيقي غرقه ساخته بود. در نتيجه بتهوون تحت نظر بهترين نوازندگان عصر خود تعليم يافت. از جمله هايدن.
زندگي و تکامل در معيت چنين خوبها، بهترين ها را نتيجه داد . در شهري که بتهوون در آن زندگي مي کرد موسيقي جايگاه خاصي داشت و خود را به شکل جشنواره ، گردهم آيي هايي در خانه يا بيرون از منزل به عنوان کنسرت ، نوازندگان خياباني و نواختن و خواندن در کليساي محلي ظاهر مي ساخت .
درست به همان شکلي که شما زبان کلمات را آموختيد، بتهوون با همان آرامشي که شما داشتيد و با همان ظرافت”زبان نت ها” را آموخت . فقط به ساعاتي فکر کنيد که با فرزند خود و مغز او سپري کرديد تا زبان تمرين کند و بياموزد و اينکه هر ساله در مدرسه چه مدت زماني را براي فراگيري زبان طي کرده ايد ،بتهوون نيز با همان جديت کار کرد!
مطالعه ي موردي- يوهان سباستين باخ
باخ چون بتهوون و موتزارت، هنرمندي توانمند و حيرت آور بود. او ذاتا هنرمند بود و اگر کلمه ي “پرکار” به عنوان مترادف “ذاتا” بکار برده شود پس هنر او به واقع ذاتي بود!
باخ در سال 1685 همچون بتهوون و موتزارت،درخانواده اي چشم به جهان گشود که اساسا توسط موسيقيدانان احاطه شده بود. آنان به برادر کوچک خود «يوهان سباستين» آموختند تا براي برادر ديگرشان که کمي از يوهان سباستين بزرگتر بود، به نام «يوهان کريستوف» ارگ و پيانو را بنوازد . خانواده ي باخ از روش سنتي تبادل اطلاعات استفاده مي کردند. دانش آنان سينه به سينه مي چرخيد و آنان از خود به عنوان خانواده ي موسيقيدان شماره ي هفتاد ياد مي کردند !
اين کاميابي ژنتيکي نبود بلکه کاميابي سنت خانوادگي و دانش مشترکي بود که به «يوهان سباستين» جوان به ارث رسيده بود. باخ براي خود الگوهاي جديدي خلق مي کرد . يکي از آنها، نوشتن شعر يا داستان شعري بود که با آواز يک نفره همراه موسيقي خوانده مي شود. او اين کار را هفته اي يک بار حتي در مواقعي که بيمار بود نيز انجام مي داد. او با فروتني اعلام کرد : «هر کس به اندازه ي من سخت کوش باشد،مانند من خواهد شد».
سخت کوشي از نظر او به معناي روزي 10 تا 18 ساعت کار به مدت 60 سال بود. جمعا 500/328 ساعت!
ثمرات خلاقيت
1.آواز بخوانيد .
برگرديد (يا حتي با ذوق بيشتر) به خواندن ادامه دهيد . در دستشويي و يا در حمام. اگر کسي از شما گله کرد، از آنان بخواهيد در اين راه  شما را ياري دهند .
2.برقصيد!
رقصيدن يکي از راههايي است که از طريق حواس، با آهنگ، خود را بيان مي کنيد. تمرين انواع رقص ها را آغاز کنيد، از رقص هاي تند گرفته يا رقصهاي پرشي(که البته براي قلب و مغزتان نيز خوب است) و يا رقص باله. هر گاه مي رقصيد (و هر چه بيشتر بهتر) مقدار بيشتري از خلاقيت خود را از طريق تجربه و آموختن حرکات و ريتم هاي جديد آزاد سازيد .
3.براي خود يک آلت موسيقي جديد بخريد.
به يک فروشگاه آلات موسيقي برويد و به تماشا بپردازيد . براي خود يک ابزار موسيقي ساده خريداري کنيد،چيزي شبيه سوف يا طبل دو طرفه، گيتار و يا ارگ نيز بسيار مرسوم است . تصور کنيد که آرشيو ذهني صداهاي جديدي را براي خود توليد مي کنيد و در عين حال با گوش دادن به موسيقي هاي کشورهاي مختلف گوش خود را تقويت کنيد. بزودي مي فهميد که چگونه تمامي دنيا به شکل شگفت آوري سرشار از موسيقي خلاق است . اين عمل سبب تقويت اين آگاهي مي شود که هر کسي مي تواند يک موسيقيدان باشد و اشکال بيان موسيقي خلاق، حد و مرزي ندارد .
4.محدوده ي خود را گسترش دهيد .
بايد آن چه را که فکر مي کنيد واقعيت و حد و مرز شما را مي سازد بيابيد. اگر فکر مي کنيد نمي توانيد آواز بخوانيد يا هر آلت موسيقي را بنوازيد، پس واقعا نمي توانيد . توان شما قطعي است ،به همان ميزان که اگر فکر مي کنيد مي توانيد آواز بخوانيد يا آلت موسيقي را بنوازيد، پس واقعا خواهيد توانست . توان شما نامحدود خواهد بود. اين قانون توسط کاشف و رهبر “ارکستر فيل هارمونيک بوستون” پروفسور “بنيامين زندر” عنوان شد . پروفسور “زندر” شيوه اي منحصر به فرد در آموزش نوازندگي خلاق به هنرجويان پيشرفته ي موسيقي داشت .
5.به خود يادآوري کنيد که يک موسيقيدان خلاق هستيد.
به طور مستمر به خود يادآوري کنيد که يک موسيقيدان خلاق هستيد . هر گاه صداي آواز پرنده اي را مي شنويد، به خاطر آوريد که آنان نيز توسط تقليد و پافشاري ،آواز خواندن را آموختند.
6.فرصت هاي بزرگ موسيقي خلق کنيد .
اکنون که مي دانيد يک موسيقيدان خلاق هستيد از هر فرصتي براي ابراز خلاقيت خود استفاده کنيد. در مراسمي شرکت کنيد که بتوانيد آزادانه سرودهاي ملي يا آوازهاي دسته جمعي بخوانيد. به ميهماني برويد،اما فقط ننشينيد و تماشا کنيد ،بلند شويد و آواز بخوانيد! مهم نيست که اولين تلاشهايتان تا چه ميزان خوب از آب در مي آيد، پافشاري کنيد تا بهتر شود. در جشن ها و کلوپ ها، با موزيکي که مي نوازد، همراهي کنيد و بخوانيد .
7.معلم موسيقي بگيريد .
قانون ساده براي يافتن يک معلم خوب اين است که او شخصي باشد که :
•    به هر سازي که مي خواهيد بنوازيد، وارد و تعليم ديده باشد.
•    معتقد باشد که شما هر شکل از موزيکي را که دوست داريد ،مي توانيد بنوازيد و اين کار را با انرژي،اشتياق و فکر مثبت انجام دهد .
8.اخبار خوب را اشاعه دهيد .
اگر هر يک از دوستان يا همکاران شما درباره ي عدم داشتن خلاقيت در موسيقي با شما به بحث پرداخت، از اطلاعاتي که آموخته ايد استفاده کنيد تا به آنان کمک کنيد از زندان تنهايي، يکنواختي و بي صدايي که در آن زندگي مي کنند رهايي يابند و همان طور که مي دانيد به شکل فزاينده اي خواهيد توانست با خوانندگان و نوازندگان بيشتري آشنا شويد و اين سبب مي شود زندگي شما بيش از پيش آشنا شويد و اين سبب مي شود زندگي شما بيش از پيش شکل سمفوني به خود بگيرد .
فصل ششم :  ايجاد خلاقيت ، نيروي سرعت و حجم
يک تفکر خلاق سليس،به تعداد تصوراتي بر ميگردد که مي توانيد در ذهن خود خلق کنيد و هم چنين به سرعتي که آن ها را خلق مي کنيد.
فصاحت، يکي از اهداف اصلي متفکرين خلاق و نوابغ بزرگ است.
اين هدف به تنهايي مي تواند ايجاد مشکل کند و آن مشکل، کيفيت است. اگر سعي کنيد با سرعت بيشتري بينديشيد و تصورات بيشتري را در ذهن بپرورانيد، بر سر کيفيت انديشه ي خلاق شما چه خواهد آمد؟ آيا کيفيت آن بالا مي رود، در يک سطح باقي مي ماند و يا پايين مي آيد ؟ با کمال تعجب و تشکر بايد پاسخ داد که تعداد و سرعت تصورات بالا مي رود و کيفيت عمومي اين تصورات نيز همين طور است . به عبارت ديگر در تفکر خلاق، مي توانيد هم کيک خود را داشته باشيد و هم آن را بخوريد!  بگذاريد نگاهي به انديشمندان خلاق بزرگ بيندازيم و ببينيم اين فرآيند چگونه در مورد آنان صدق مي کند. حجم و ميزان توليد خلاقيت در اين متفکرين متحير کننده است :
ماري  کوري
اين دانشمند بزرگ نه يک جايزه بلکه دو جايزه ي نوبل دريافت کرد و نيز در مورد دو موضوع متفاوت، فيزيک کو شيمي . حوزه ي کاري او در مورد مغناطيس مواد راديواکتيو و توسعه ي طبي موارد مصرف اشعه ي ايکس بود. او هم چنين راديوم و پولونيوم را کشف کرد .
لئوناردو داوينچي
او ايده هاي زيادي را درباره ي موضوعات مختلف کشف کرد که هنوز هيچکس قادر نشده است آن ها را شمارش کند.
چارلز داروين
خالق تئوري کامل. او کتابي هزار صفحه اي دباره ي اين موضوع تاليف کرده و بيش از 119 مقاله،کتاب و مجله ي علمي نيز نوشته است .
توماس اديسون
او 1903 اختراع به نام خود ثبت کرده است که هنوز هيچکس در دنياي اختراعات به چنين رقمي دست نيافته است . او همچنين 350 دفترچه از کارها و ايده هايش دارد .
آلبرت انيشتين
علاوه بر رساله اي که درباره ي تئوري نسبيت نوشت،240 مقاله ي علمي ديگر نيز چاپ کرده است .
زيگموند فرويد
بالغ بر 330 مقاله ي روانشناسي منتشر کرده است .
گوات
بحر العلوم بزرگ آلماني و نابغه اي که در نوشته هايش از 000/50 لغت متفاوت استفاده کرده است .
گري کاسپاروف
بزرگترين شطرنج باز تاريخ،در هزاران بازي بزرگ جهاني شطرنج در آن واحد بازي مي کرد،تجزيه و تحليل مي کرد، به خاطر مي سپرد و به شکلي خلاق تفسير مي کرد .
موتزارت
در مدت عمر کوتاه خود ،اين نابغه ي خلاق دنياي موسيقي بيش از 600 قطعه ي موسيقي و 40 سمفوني کامل نوشته است .
پابلو پيکاسو
اين خلاق عظيم قرن بيستم بيش از 000/20 نقاشي کشيده است.
رامبراند
کارهاي بسياري انجام مي داد از جمله تجارت. او بيش از 650 نقاشي و 000/2 طراحي از خود به جاي گذاشته است .
ويليام شکسپير
اين نابغه ي خلاق که بزرگترين نويسنده ي انگستان در تمام ادوار است در کمتر از 20 سال ،37 نمايشنامه و 154 غزل از خود به جاي گذاشته است .
فهرست بالا نشانگر سوء تفاهمي مشترک است که نوابغ فقط تعداد محدودي عقايد را خلق مي کنند و سپس آن را بسط مي دهند. اما در واقع عکس اين موضوع نيز صدق مي کند که : آنان تعداد بيشماري از عقايد را خلق مي کنند،سپس خلاقيت خود را به عنوان راهي براي پيشرفت زندگي شان تسريع مي بخشند و انرژي خلاق آنان از آن چه که قبلا انجام داده اند بيشتر و بيشتر ،نيرو جمع آوري مي کند. و آيا بدين ترتيب است که نوابغ خلاق يکي پس از ديگري عقايد عالي را بيورن مي ريزند؟ قطعا نه!
آن چه که آنان انجام داده اند اين است که فقط عقايد را بيرون ريخته اند. بسياري از اين عقايد،خاص نبوده اند اما اين عقايد «غيرخاص» است که سبب مي شود عقايد خاص مشخص و پديدار شوند.
با بيرون ريختن عقايد به طور مستمر، صرفنظر از کيفيت آنها،نوابغ خلاق اين طور القاء کرده اند که اين عقايد از کيفيتي بالا نيز برخوردارند. آنان براي مغز راست و چپ خود تسهيلاتي فراهم کردند که اجازه داشته باشند با هم مرتبط باشند و فرآيندي از افکار «چندگانه» و مشترک را بوجود آورند که فقط مختص به کساني است که از «چگونگي استفاده از مغزهايشان» آگاهند.
لئوناردو،بهترين مثال براي توضيح اين موضوع است. در يادداشتهايش کتبا نوشته است که او به افکار پراکنده اجازه ي ورود به ذهنش را نمي داده و بدين ترتيب افکار«خلاق» جاي کافي براي ورود به آن جا را داشته است . توماس اديسون،يکي از هواخاهان لئوناردو با اين روند آشنا بود. او خلاقيت را صداقت،خوبي و لذت در کار و تفريح مي دانست .
او يک درصد از خلاقيت را مربوط به الهامات و 99 درصد از آن را کار و زحمت کشيدن مي دانست . او خود به همين طريق عمل مي کرد! او 000/9 بار ساخت شيشه ي لامپ را امتحان کرد و 000/50 بار سعي کرد تا توانست مخزن باطري را بسازد .
ثمرات خلاقيت
1.به تفکر خود سرعت ببخشيد .
اکثر مردم با سرعتي متوسط مي انديشند که در حقيقت پايين ترين ميزان ممکن براي انديشيدن است . فقط با دانستن اين مطلب و با تمرکز بر روي سرعت تفکر خود در مي يابيد که سرعت خلاقيت در شما رو به افزايش است .
2. بدانيد که توانايي شما در توليد ايده هاي جديد نامحدود است.
به زندگي گذشته ي خود نگاهي دوباره بيندازيد و کارهايي را که انجام داده ايد و بنا به تعريف،«خلاقيت» يا «خلاق» ناميده مي شوند، علامت بزنيد . هر چه عميقتر به نيروي خلاق و نامحدود خود پي ببريد، مغز شما به طور طبيعي دروازه هاي خلاقيت خود را بيش از پيش مي گشايد .
3.ارتباط بين چيزها را سريعتر درک کنيد .
4.فرهنگ لغات مورد استفاده ي خود را وسعت ببخشيد .
اگر هر روز يک کلمه ي جديد را به فرهنگ لغات خود اضافه کنيد توانسته ايد هر ساله بيش از 360 کلمه ي جديد را به آن بيفزاييد و بدين معناست که شما در مغز خود 360 مرکز جديد براي ايجاد ارتباط خلق کرده ايد که آماده اند تا ايده هاي احتمالي جديد را بقاپند و بگيرند.
5.سرعت تمرين و کشيدن اشکال هندسي.
6.برخي از صفحات دفترچه ي نقشه ي ذهني خود را خالي بگذاريد.
دفترچه ي نقشه ي ذهني خود را بر روي ميز تحريرتان و يا کنارتان بگذاريد تا هر گاه ايده اي جديد به ذهنتان رسيد سريعا در آن يادداشت کنيد و يا مطمئن شويد که دفترچه ي يادداشت ديگري را با خود حمل مي کنيد تا هر گاه «انفجار خلاقيت» به سراغتان آمد آن را به صورت نقشه ي ذهني درآوريد.
فصل هفتم : ابداع و انعطاف پذيري خلاق
تا کنون آموخته ايد که مغز شما يک دستگاه با هماهنگي و همکاري بالا است که براي خلاقيت طراحي شده است و مي توانيد با ادغام دو طرف آن،نيروي خلاقيت را در خود چند برابر کنيد . خصوصا اگر افکارتان را توسط نقشه هاي ذهني قابل مشاهده سازيد .
در تکميل گفته ي بالا، اکنون مي دانيد که شما طبيعتا داراي نبوغ موسيقي و نقاشي هستيد و پتانسيل شما در ايجاد خلاقيت قطعي و نامحدود است .
توسعه ي انعطاف پذيري و ابتکار
در تفکر خلاق ، انعطاف پذيري چون انعطاف پذيري جسمي است . بدان معنا که مغز شما قادر است بدون تلاش و با سيالي تمام به تمام جهات و زوايا حرکت کند . ابتکار خلاق به چگونگي متفاوت بودن ، منحصر به فرد بودن ، خاص بودن ، غير معمول بودن و دور بودن از افکار واقعي مرتبط است .
هنگامي که به” ابتکار” مي انديشيد ارزش اين را دارد که به ” نيروي گريز از مرکز” نيز بينديشيد.
اما نيروي گريز از مرکز به واقع به چه معناست ؟ «گريز» از «مرکز» پس فردي که از مرکز مي گريزد ، فردي است که از مرکز گريزان است و از سير عادي منحرف شده است .
در تفکر خلاق ، غير عادي بودن مهمترين چيز است ! چگونه به آن نائل مي شويد ؟ سه راه اصلي وجود دارد :
1- ديدن همه چيز از زواياي ديد متفاوت
يک فرد معمولي به همه چيز از يک زاويه مي نگرد ، از زاويه نامحدود ديد خودش . يک نابغه خلاق چيزها را از زوايا ، جهات و ديدگاههاي مختلف و نامحدود مي بيند .
اين تواناي که چيزها را از گوشه هاي متفاوت بنگريد ، به همان ميزان که مباحث شاعري ، تحصيل ، عمل کردن و رهبري گسترده است ، کيفيت لازم براي نبوغ است
چند مثال شگفت انگيز مي تواند اين نکته را به تصوير بکشد.
مطالعه موردي- الکساندر کبير
الکساندر کبير که خلاقيت بي پايان او در اختراعات نظامي و استراتژي جنگي به او لقب بزرگترين فرمانده ي نظامي و رهبر دوران را داده بود . او به اين معروف بود که به همه چيز با ديدي متفاوت مي نگريست . و اين ديد به انسان ختم نمي شد بلکه حيوانات را نيز شامل مي شد. اسبي بزرگ چون اسب اسکندر کبير به الکساندر کبير معرفي شد . هيچکس قادر نبود چنين جانور چموشي را رام کند و از او سواري بگيرد و همه در شگفتي بودند که او چگونه قادر به انجام چنين کاري خواهد بود . او نتوانست ؟
برعکس همه که سعي مي کردند در مقابل اين حيوان مقابله و مقاومت کنند او ذهنا با او به نبرد پرداخت . او دريافت که اين اسب از يک چيز مي ترسد ، از سايه اش. بنابراين الکساندر ، اسب را گرفت و صورت او را به سوي خورشيد بر گرداند . هنگامي که سايه ي او ناپديد شد و اسب آرام تر شد ، الکساندر از اسب بالا رفت و او را رام کرد .
مطالعه موردي – شاه مارتين لوتر
رهبر حقوق مدني سياه پوستان ، در دهه هاي 1950 و 1960 براي ايجاد عدالت اجتماعي و از ميان برداشتن تبعيض نژادي و نفاق بين سفيد پوستان و سياه پوستان در آمريکا ، بدون خستگي جنگيد .
رهبري خير خواهانه و سخنراني هاي هوشيار کننده ي او دهها هزار نفر از مردم را هم در آمريکا و هم در سراسر دنيا ترغيب کرد تا در جهت اعمال غير وحشيانه اقدام کنند و آنرا در وجدان دولت بيدار سازند .
شاه در ديدن چيزها از ديدگاه ديگران مهارت داشت :
از اين که اين سياه پوستان بيکار فقير نيز همانند همسايگان سفيد پوست خود در جستجوي کارند ، همانگونه که کارگران سفيد پوست فقير نگران گذران زندگي خانواده ي خود هستند و همان گونه که رئيس جمهوران و سياستمداران سعي دارند راي دهندگان خود را به هر نحوي راضي نگهدارند . اين کسب موفقيت به آن دليل بود که او مي توانست نظرات و مشکلات ديگران را ببيند و درک کند .
2-ساختن تلفيقات خلاق
علاوه بر توانايي ديدن چيزها از نقطه نظرات متفاوت ، خلاقان بزرگ قادر بودند چيزها را به شکلي به هم پيوند دهند که هيچکس تا آن زمان به ذهنش خطور نکرده بود . بار ديگر چند مثال مي تواند اين موضوع را روشن تر سازد.
مطالعه موردي – ايساک نيوتن
بررسي تلفيق سرنوشت اين دو ” توپ ” متفاوت بود که جرقه ي فرآيند تفکر خلاق در ذهن او زده شد و سبب شد يک تئوري شکل بگيرد که هنوز در علوم مهندسي نوين بسيار کاربرد دارد .
3- معکوس کردن چيزها
راه ديگر ساختن تلفيقات نوين ، هنر خلاق « معکوس نمودن » است . در اين روش شما هر چه را که موجود است مي گيريد و معکوس مي نماييد شما اغلب اين روش را بسيار مفيد و با نتيجه اي انحصاري مي يابيد .
مطالعه ي موردي – محمد علي
اکثريت مردم از محمد علي به عنوان يکي از بزرگترين ورزشکاران صد سال گذشته ياد مي کنند . علي براي پيشرفت خود از تکنيک تفکر خلاق معکوس نمودن استفاده مي کرد .
همه معتقدند که افراد سنگين وزن قادر به رقصيدن نيستند ، اما او مي رقصيد !
همه معتقدند که هنگام ورزش بوکس دستها بايد بالا باشد ، علي دستهايش را پايين مي گرفت .
همه معتقدند افراد با جثه بزرگ نمي توانند سريع عمل کنند ، علي سريعترين بوکس باز جهان بود !
توانايي علي در معکوس ساختن طرز تفکر سنتي بود که او را قادر ساخت سطح ورزشي خود را به بالاترين سطح برساند .
مطالعه ي موردي – ديک فاسبري
در دهه 1960 ، يکي از ورزشکاران در رشته ي پرش از روي مانع به نام ديک فاسبري مثل تمام ورزشکاران ديگر آموزش ديد که از روي موانع بپرد . فاسبري سئوال را وارونه از خود پرسيد : چه اتفاقي خواهد افتاد اگر من وارونه و از پشت از روي موانع بپرم؟
پاسخ چنان بود که توانست ارتفاع بيشتري را بپرد ! با وارونه نگريستن به موضوع ، فاسبري نه تنها توانست تکنيکي جديد را در ورزش پرش ابداع کند بلکه براي هميشه اين ورزش را دگرگون ساخت و با نام اين تکنيک جديد « پرش فاسبري » جاودان ماند .
ثمرات خلاقيت
1-گوش دهيد !
هنگامي که کسي چيزي را برايتان توضيح مي دهد و يا سعي دارد نکته اي را در يک بحث يا مشکل خاطر نشان کند ، نه تنها به آنچه که مي گويند گوش فرا دهيد بلکه ” به آنچه که هستند نيز گوش دهيد ” . سعي کنيد از نقطه نظرات آنان به موضوع بنگريد و ببينيد سعي دارند چه چيز را برايتان توضيح دهند .
هنگامي که چنين عمل کنيد ، عنوان يک شنونده ي خوب را به خود مي گيريد .
2- خود را به جاي ديگران بگذاريد .
فقط تاکيد بر روي نظرات ديگران نيست که اهميت دارد ، بلکه سعي کنيد چيزها را از نقطه نظرات مخلوقات  ديگر نيز ببينيد . هنگامي که به يک حيوان برخورد مي کنيد همان کاري را که ” تد هاگز ” انجام داد ، انجام دهيد و سعي کنيد جهان ( و خود ) را از آن زاويه بنگريد .
3- زندگي خود را وارونه کنيد !
به زندگي خود و تمام جنبه هاي آن نگاهي دوباره بيندازيد و اين بار همه چيز را به صورت واژگون ببينيد اين تمرين به شما کمک مي کند تا نگاهتان تازه تر باشد و ببينيد که دقيقا چه مي کنيد و کي هستيد ؟
اين کار سبب مي شود در مواقع لزوم مواردي را که بايد در زندگي تغييري مناسب دهيد و مواردي را که رضايت بخش و باارزش است را به حال خود رها کنيد . همه چيز از قبيل لباس ها ، دوستان ، غذاها ، اماکن ، فعاليت هاي فرهنگي و ورزشي را بازبيني کنيد .
4- تلفيقات جديد چيزها را امتحان کنيد .
همه چيز را در خانه و زندگي روزانه از نو مرتب کنيد . انواع جديدتر غذا را بپزيد ، در دکوراسيون اتاق ها از رنگ ها و پارچه هايي استفاده کنيد که به دطور معمول به استفاده از آنها فکر نمي کنيد ، سرگرمي هاي جديد تري بسازيد و چرخه ي فعاليت هاي اجتماعي تان را گسترش دهيد .
5- بياموزيد جوک بگوييد .
اگر درباره اش بيانديشيد ، خواهيد ديد که بهترين جوک ها از تلفيق راهها و چيزهاي جديد و نشاط انگيز ساخته شده اند و برخي از مفاهيم استاندارد ، وارونه شده اند . شوخ طبعي فعاليتي بي نهايت خلاق است ، پس هر چه بيشتر با مردمي که مدام مي خندند و بذله گويي مي کنند ، همراه باشيد . براي گسترش نيروي تفکر خلاق شما بهتر خواهد بود .
6- برقراري ارتباط را تمرين کنيد.
در زندگي روزانه تان به صورت شانسي دو موضوع متفاوت را انتخاب کنيد و سعي نماييد بين آنها ارتباطي مضحک بوجود آوريد .
به عنوان مثال : چگونه مي توانيد بين يک پشه و بازي بکس ، ارتباط برقرار کنيد ؟ محمد علي اين ارتباط را اينگونه توصيف کرد :« مثل يک پروانه شناور باشيد و مثل يک زنبور نيش بزنيد ».
7- فعاليت هاي گوناگون را در زندگي خود پيوند دهيد .
فصل 8-مغز شما :يک ماشين ارتباطي کامل تفکر سرزنده و منبسط
در اين فصل شما با اسرار بنيادين تمامي تفکرات خلاق آشنا خواهيد شد و به بازيهايي درباره ي تفکر خلاق مي پردازيد که به شما اطلاعاتي خارق العاده درباره ي طرز کار مغز خلاق خود و پتانسيل و نيروي آن داده خواهد شد ».
تاکنون شايد فهميده باشيد که در تمامي فصول مورد بحث گذشته ، يک مفهوم تداعي شده است ، ارتباط.
نفوذ ، انعطاف پذيري ، ابداع و تکنيک هاي روزانه همگي بستگي به اين دنياي جادويي دارند . اين رازي است که تمام نوابغ خلاق از آن سود جستند تا شاهکارهاي خويش را به ثمر برسانند و نحوه تفکر بنيادين مغز شما را اين راز يعني ” ارتباط ” تضمين مي کند .
ثمرات خلاقيت
1-نيروي خلاق نفوذ را تمرين کنيد
ثمرات خلاقيت هفت فصل گذشته را يکبار با سرعت مرور کنيد و کنار هر يک از آنها که با عناصر اصلي آن در ارتباط است علامت بگذاريد .
2-ارتباط- خوديابي
در اين ” بازي ” تصور کنيد که يک يک رايانه ي کامل هستيد . از شما خواسته مي شود به تعدادي از اطلاعات دسترسي پيدا کنيد و برخي چيزها را در رابطه با آن و نيز در رابطه با خودتان امتحان کنيد 3- نقشه ي ذهني
از هم اکنون ” هر گاه ” يک وظيفه ي فکري داريد ، نقشه ذهني آنرا بکشيد . از تمرين قبلي خواهيد فهميد که يادداشت برداري خطي نه تنها محدود کننده است بلکه چون شمشير سامورايي ها سبب مي شود افکارتان تکه تکه شود و از بين برود . نقشه هاي ذهني به شما اجازه مي دهند جهان هاي ارتباطي نامحدودي را که مغزتان مي تواند خلق کند ، کشف کنيد.
4- اصل ارتباط
يکي از سنگ هاي حاشيه اي به نام فرمول لئوناردوداوينچي ، براي توسعه ي فکري بزرگ و خلاق ، اصل ارتباطات او است
اين اصل نخست ، از اين جا نشات گرفت که « همه چيز با چيزهاي ديگر » در ارتباط است . همانطور که لئوناردو اذعان داشت : ” هر چيزي از چيزهاي ديگر نشات گرفته است و هر چيزي از چيز ديگر ساخته شده است و هر چيزي به چيزهاي ديگر باز مي گردد”.
5- علت و معلول
علت و معلول که اساس علوم جديد است بار ديگر ظرفيت تحير انگيز مغز در برقراري ارتباط است .
علت چيزي است که ” به صورت منطقي ” به چيز هاي ديگر مربوط مي شود.
به عنوان مثال اگر با شخصي مواجه مي شويد که عصباني است فکر کنيد که چه اتفاقي افتاده است که اين شخص بخصوص در اين شرايط عصباني است . سعي کنيد ده دليل بياوريد .
به شکل مشابه ، اگر يک دسته پرنده مي بينيد که در آسمان و در جهتي خاص در حال پروازند و ناگهان جهت خود را تغيير مي دهند ، سعي کنيد پنج دليل براي تغيير مسير آنان ذکر کنيد و به همين ترتيب الي آخر !

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *