سيستم

گردآوری: مهدی یاراحمدی خراسانی

مجموعه ای از اجزا به هم پیوسته که در راه نیل به یک یا چند هدف معین به هم وابسته اند

مفهوم سيستم
مفهوم سیستم که در بیان عامیانه مترادف با واژه های روش و شیوه یا متد به کار رفته است با تعاریف متعددی ارائه شده که هریک از نقطه نظر خاصی به تعریف سیستم پرداخته اند . برای دستیابی به تعریف کامل و جامعی از سیستم ، ابتدا برخی از تعاریف که توسط صاحب نظران بیان شده مرور می شود ، سپس با در نظر گرفتن مفاهیم حاصل از این تعاریف ، تعریفی از سیستم که برای بیان تعریف سيستم حسابداري  کاربرد کاملتری داشته باشد ، عرضه می گردد .

1- سیستم را می توان به عنوان مجموعه ای از عناصر که با هم روابط متقابل دارند ، تعریف کرد .
2- سیستم در معنای تمام آن عبارتست از یک مجموعه « فیزیکی یا تصوری ) که از اجزا به هم وابسته تشکیل شده است ، وابستگی اجزا به هم پیوسته رفتار و حرکت سیستم را تعیین می کند .
3-  سیستم عبارتست از گروهی از عناصر فیزیکی یا غیر فیزیکی که یک مجموعه به هم پیوسته و وابسته را تشکیل می دهند که برای نیل به یک یا چند هدف به هم وابسته اند .
4- سیستم مجموعه ای از اجزا به هم وابسته است که آن اجزا در راه نیل به هدفهای معین با هم هماهنگی دارند .

در تعریف اول ، به مجموعه ای از عناصر و روابط متقابل آنها اشاره شد ، در تعریف دوم از پیوستگی و وابستگی تعدادی از عناصر و اجزا یاد شده و هدف از تشکل اجزا مورد توجه قرار نگرفته است ، در تعریف سوم ، بر هدف و منظور سیستمها تاکید گردیده ، در تعریف چهارم اجزا سیستمها و هماهنگی بین آنها و هدفهای سیستم مورد نظر واقع شده است .

از چهار تعریف بیان شده که در بر گیرنده کلیه خصوصیات سیستم می باشد می توان به تعریف جامع و کاملی از سیستم دست یافت :
– سیستم عبارتست از مجموعه ای از اجزا به هم پیوسته که در راه نیل به یک یا چند هدف معین به هم وابسته اند ، به ترتیبی که ، هرگاه یک یا چندداده وارد آن می شوند ، یک یا چندین ستاده از آن خارج می گردند .
کره زمینی که ما در آن زندگی می کنیم ، قسمتی از منظومه شمسی است. آدمی برای زندگی خود ، “سیستمهای سیاسی و اجتماعی” خاصی بوجود آورده است. هر روز با “سیستمهای گوناگون حمل و نقل” روبرو هستیم. گاه از سیستمهای داخلی بدن خود ، مانند سیستم گوارش رنج می بریم. مهمترین دستگاه بدن ما ، یعنی دستگاه مغز و سیستم مرکزی اعصاب ، سیستم حیاتی و اسرار آمیزی است.
در نظر اول همه این سیستمهایی که برشمردیم ، بسیار متفاوت با یکدیگر جلوه می کنند. پس چرا ما همه آنها را با نام “سیستم” می خوانیم؟ سببش این است که همه آنها از یک لحاظ با یکدیگر شباهت دارند. البته همه آنها دستگاههایی هستند که از قسمت های گوناگون تشکیل شده اند اما همه این قسمتها به یکدیگر وابسته اند و با هم روابط متقابل دارند.
با این همه ، کلمه “سیستم” خالی از ابهام نیست. زیرا با آنکه ما معنی آنرا می دانیم (یا خیال می کنیم که می دانیم) ، بسیار دشوار است که بتاونیم تعریف روشن و دقیقی از آن به دست دهیم. به همین دلیل ، پیش از آنکه کلمه “سیستم” را تعریف کنیم ، بهتر است که اندکی بیشتر درباره موارد استعمال آن سخن بگوییم.

به هر جا که نظر افکنیم ، در دورادور خود سیستمهای گوناگونی را می بینیم: سیستمهای بسیار بزرگی چون “منظومه شمسی” – که تازه خود چون ذره کوچک و بی مقداری از “سیستم کهکشان” است ، و خود کهکشان نیز یکی از سیستمهای کهکشانهای بی شمار کیهانی است که دیدن آنها امکان پذیر می باشد- و سیستمهای بسیار کوچکی مانند “سیستمهای سلولی” در قلمرو بیولوژی و “سیستمهای اتمی” در قلمرو فیزیک. از اینها گذشته ، سیستمهای دیگری نیز وجود دارند مانند : “سیستمهای مکانیکی” مثل موتورها ومولدهای برق ، “سیستمهای بیولوژیکی” مانند انسان و حیوانات و نباتات ، و “سیستمهای اجتماعی” مانند کارخانه ها و احزاب سیاسی و خانواده. هنگامی که یک سیستم مکانیکی با یک سیستم بیولوژیکی با هم جمع آیند – مانند هنگامی که انسانی اتومبیل یا هواپیمایی را براند –  با نوع دیگری از سیستمها روبرو می شویم که نامشان “سیستمهای انسان به علاوه ماشین” است. همچنین مشاهده می کنیم که “سیستمهای طبیعی” ای نیز وجود دارند که بدون دخالت انسان کار می کنند ، مانند “جنگلها” و “رودخانه ها” که هر یک از آنها “سیستم طبیعی” مستقل و خاصی است.
تعاريف زيادي براي سيستم ارائه شده است که يکي از دلايل اين تنوع ، ديدگاه و نوع سيستمهاي مورد مطالعه توسط ارائه کننده تعريف است . در اینجا ، چند مورد از آنها ارائه می گردد:

1.سيستم ، مجموعه اي از اجزاء است که در يک رابطه منظم با يکديگر فعاليت مي کنند .
2.سيستم ، مجموعه اي از اجزاء مرتبط است که در راستاي دستيابي به مأموريت خاصي ، نوع و نحوه ارتباط بين آنها بوجود آمده باشد .
3.سيستم ، مجموعه اي است از متغيرها که بوسيله يک ناظر (Observer) انتخاب شده اند . اين متغيرها ممکن است اجزاء يک ماشين پيچيده ، يک ارگانيسم يا يک موسسه اجتماعي باشند .

طبق تعريف فوق که توسط اشبي در سال 1960 ارائه شده ، سه موضوع متفاوت وجود دارد :
·يک واقعيت (شئ مشاهده شده )
·يک برداشت (درک) از واقعيت
·يک بيان (نمايش) از برداشت صورت گرفته
اشبي ، اولي را Machine  ، دومي را System و سومي را Model مي ناميد .
4. سيستم ، بخشي از جهان واقعي است که ما انتخاب و آنرا در ذهن خود به منظور در نظر گرفتن و بحث و بررسي تغييرات مختلفي که تحت شرايط متفاوت ممکن است در آن رخ دهد ، از بقيه جهان جدا مي کنيم . ( اين تعريف از J.W. Gibbs  است)
5. تعريف راسل ايکاف از سيستم :
سيستم مجموعه اي از دو يا چند عنصر(element) است که سه شرط زير را داشته باشد :
هر عنصر سيستم بر رفتار و يا ويژگيهاي کل(whole) سيستم ، موثر است .
به عنوان مثال رفتار اجزايي از بدن انسان مثل قلب و مغز و شش مي توانند عملکرد و ويژگيهاي بدن انسان را به عنوان يک کل تحت تاثير قرار دهند .
بين عناصر سيستم از نظر رفتاري و نوع تاثير بر کل سيستم ، وابستگي متقابل وجود دارد .
يعني نحوه رفتار هر عنصر و نيز نحوه تاثير هر عنصر بر کل سيستم ، بستگي به چگونگي رفتار حداقل يک عنصر ديگر از سيستم دارد . به عنوان مثال در بدن انسان ، نحوه رفتار چشم بستگي به نحوه رفتار مغز دارد .
هر زير مجموعه اي از عناصر تشکيل شود ، بر رفتار کل سيستم موثر است و اين تاثير بستگي به حداقل يک زير مجموعه ديگر از سيستم دارد . به عبارت ديگر اجزاي يک سيستم چنان به هم مرتبط اند که هيچ زير گروه مستقلي از آنها نمي توان تشکيل داد .
تعريف فوق ، يکي از تعاريف عميق و دقيق سيستم است که درک آن نياز به تعمق دارد . نتايجي که از تعريف فوق در مورد سيستم مي توان گرفت :

1.هر سيستم ، يک کل است که نمي توان آنرا به اجزاء مستقل تقسيم نمود .
2.هر جزء سيستم ، ويژگيهايي دارد که اگر از سيستم جدا شود ، آنها را از دست مي دهد . به عنوان مثال چشم به عنوان جزئي از سيستم بدن انسان ، اگر از بدن جدا باشد ، نخواهد ديد .
3.هر سيستم ، ويژگيهايي دارد که در هيچ يک از اجزاء ، بطور مستقل وجود ندارد . به عنوان مثال ، انسان به عنوان يک سيستم مي تواند بخواند و بنويسد که هيچ يک از اجزاء بدن ، به تنهايي قادر به اين کار نيستند .
4.وقتي سيستم به اجزاء مستقلي تقسيم شود ، برخي از ويژگيهاي ضروري خود را از دست مي دهد .
5.اگر اجزاء يک موجوديت (entity) با يکديگر تعامل نداشته باشند ، تشکيل يک مجموعه مي دهند نه يک سيستم . به عبارت ديگر ، مشخصه مهم يک سيستم ، تعامل و ارتباط است و ويژگيهاي اصلي سيستم از تعامل اجزاء بدست مي آيد نه از رفتار مستقل اجزاء . به عنوان مثال اگر قطعات يک خودرو را به صورت منفک در يک مکان کنار يکديگر قرار دهيم ، تشکيل خودرو نخواهند داد .

بازخور( Feedback )
بازخور يا پس خوراند يکي از مکانيسمهايي است که در اغلب سيستمها به گونه اي موجود است . ترموستاتها ساده ترين دستگاههاي مکانيکي هستند که با مکانيسم بازخور عمل مي کنند . ترموستاتها با افزايش يا کاهش دما ، اقدام به قطع يا وصل دستگاه مي کنند . برخي موشکهاي رها شده از هواپيما از طريق بازدريافت برخورد امواج رادار  مسير خود را اصلاح مي کنند . در سيستمهاي طبيعي نيز نظام بازخور وجود دارد . موجودات زنده با دريافت نشانه هاي هشدار ، رفتار خود را تغيير مي دهند . رابطه يک ارگانيسم زنده و محيط آن ارتباطي دوجانبه و مبتني بر اصل بازخور است. يک ارگانيسم زنده بر روي محيط خودش تاثير مي گذارد . مکانيسم بازخور معمولا با مکانيسم کنترل همراه است . راننده اي که هدايت يک اتومبيل را برعهده دارد ، اطلاعاتي را از طريق حواس خويش از مسير دريافت و با آن اطلاعات اتومبيل را کنترل مي کند . بازخوردهايي که راننده پيوسته از محيط مي گيرد ، او را در تصميم هايش قبل از پيچاندن فرمان ، کم يا زياد کردن سرعت و ترمز بموقع و … ياري مي دهد . تعريفي ديگر از بازخور : بازخور ، فرايندي است که طي آن يک سيگنال ، از زنجيره اي از روابط علي عبور کرده تا اينکه مجددا بر خودش تاثير بگذارد . با توجه به نوع تاثير مجدد ، دو نوع بازخور وجود دارد :

بازخور مثبت : افزايش (کاهش) يک متغير ، نهايتا موجب افزايش (کاهش) بيشتر آن متغير مي شود .

بازخور منفي : افزايش (کاهش) در يک متغير ، نهايتا موجب کاهش (افزايش ) آن متغير مي گردد .

مثال : يک تغيير در دماي اتاق در اثر حمله هواي سرد را در نظر بگيريد . اين کاهش ممکن است منجر به فعاليت هاي مختلفي شود . مثلا افراد حاضر در اتاق لباس گرم بپوشند يا به اتاق گرم تر بروند يا ترموستات ، بخاري را روشن نمايد . فعاليت بخاري ممکن است موجب وقوع خيلي چيزها شود . مثلا سطح سوخت مخزن بخاري پايين بيايد و موجب خريد سوخت در آينده شود . يا موجب پوسيدگي و گسستگي کوره و تعمير آن در آينده گردد . اما هيچ يک از اينها تاثير بازخور روي دماي اتاق ندارند . فعاليت مهم کوره از ديد ما (به عنوان تحليل گر دماي اتاق) تشعشع گرما در اتاق است که موجب افزايش دماي اتاق مي گردد . يعني يک کاهش در دماي اتاق ، نهايتا موجب  افزايش در دماي اتاق شد .

محيط سيست( System Environment )
محيط سيستم را عواملي تشکيل مي دهد که در خارج از سيستم قرار مي گيرند . شناسايي محيط و عوامل محيطي معمولا به سادگي انجام نمي گيرد . زيرا مرز سيستم با محيط ، مرزهاي ظاهري آن نيست . طبق تعريف چرچمن ، محيط ، عوامل و اشيايي را شامل مي شود که در رابطه خود با سيستم موثر و غير قابل تغييرند . او به مديران توصيه مي کند در رابطه با شناسايي عوامل محيطي دو سوال مطرح کنند : اول اينکه ، آيا عامل مورد نظر سيستم را متاثر مي سازد يا خير ؟ اگر پاسخ اين سوال مثبت باشد ، سوال دوم را بدين سان مطرح مي سازد : آيا سيستم قادر به تغيير آن عامل است ؟ بعبارت ديگر مي تواند آن محدوديت يا مانع را از پيش پاي فعاليت هاي خود بردارد ؟ در صورتي که پاسخ سوال دوم منفي باشد ، آن عامل ، يک عامل محيطي است .
تعريف محيط بستگي به ناظر و منظور دارد . به عنوان مثال ، يک خانه ، براي يک معمار با تمام اجزاء ، يک سيستم است . ولي براي مهندس مکانيک ، سيستم حرارتي ، يک سيستم و خانه محيط آن است . براي يک روانشناس ، سيستم حرارتي و برقي ، نامربوط هستند ( جزئي از سيستم و محيط آن ، نيستند . )

سيستم بسته( Closed System )
سيستمي است که محيط ندارد . به عبارت ديگر ، سيستمي است که هيچ تعاملي با هيچ عنصر خارجي ندارد .

حالت سيستم(State of a System  )
مجموعه ويژگيهاي يک سيستم را در هر لحظه از زمان ، حالت سيستم در آن لحظه گويند .

سيستم ايستا
سيستمي است که يک حالت بيشتر ندارد . هيچ رويدادي در آن رخ نمي دهد .

سيستم ديناميک
سيستمي است که حالت آن در طول زمان تغيير کند . در اين سيستم رويداد وجود دارد . ديناميک يا استاتيک بودن يک سيستم بستگي به ناظر و منظور دارد . به عنوان مثال يک سازه فلزي ممکن است از ديد ما استاتيک و از ديد يک مهندس سازه ، ديناميک باشد .

سيستم هومواستاتيک(Homeostatic System )
يک سيستم استاتيک است که عناصر و محيط آن ديناميک باشند . اين نوع سيستمها در برابر تغييراتي که در محيط آنها بوجود آيد و نيز در برابر اختلال هايي که از درون بر آنها وارد آيد ، واکنش نشان داده و اين واکنش در برابر خنثي سازي تغيير است . به عنوان مثال يک ساختمان را در نظر بگيريد که دماي درون خود را در برابر تغيير دماي محيط ثابت نگه مي دارد . بدن انسان نيز که سعي مي کند دماي دروني خود را در ميزان مشخصي ثابت نگه دارد ، از اين ديدگاه يک سيستم هومواستاتيک است .

Systems theory

Systems theory was proposed in the 1940’s by the biologist Ludwig von Bertalanffy ( : General Systems Theory, 1968), and furthered by Ross Ashby (Introduction to Cybernetics, 1956). von Bertalanffy was both reacting agaInst reductionism and attempting to revive the unity of science. He emphasized that real systems are open to, and interact with, their environments, and that they can acquire qualitatively new properties through emergence, resulting in continual evolution. Rather than reducing an entity (e.g. the human body) to the properties of its parts or elements (e.g. organs or cells), systems theory focuses on the arrangement of and relations between the parts which connect them into a whole (cf. holism). This particular organization determines a system, which is independent of the concrete substance of the elements (e.g. particles, cells, transistors, people, etc). Thus, the same concepts and principles of organization underlie the different disciplines (physics, biology, technology, sociology, etc.), providing a basis for their unification. Systems concepts include: system-environment boundary, input, output, process, state, hierarchy, goal-directedness, and information.

The developments of systems theory are diverse (Klir, Facets of Systems Science, 1991), including conceptual foundations and philosophy (e.g. the philosophies of Bunge, Bahm and Laszlo); mathematical modeling and information theory (e.g. the work of Mesarovic and Klir); and practical applications. Mathematical systems theory arose from the development of isomorphies between the models of electrical circuits and other systems. Applications include engineering, computing, ecology, management, and family psychotherapy. Systems analysis, developed independently of systems theory, applies systems principles to aid a decisIon-maker with problems of identifying, reconstructing, optimizing, and controlling a system (usually a socio-technical organization), while taking into account multiple objectives, constraints and resources. It aims to specify possible courses of action, together with their risks, costs and benefits. Systems theory is closely connected to cybernetics, and also to system dynamics, which models changes in a network of coupled variables (e.g. the “world dynamics” models of Jay Forrester and the Club of Rome). Related ideas are used in the emerging “sciences of complexity”, studying self-organization and heterogeneous networks of interacting actors, and associated domains such as far-from-equilibrium thermodynamics, chaotic dynamics, artificial life, artificial intelligence, neural networks, and computer modeling and simulation.

Francis Heylighen and Cliff Joslyn

Prepared for the Cambridge Dictionary of Philosophy.(Copyright Cambridge University Press)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *