امام رضا (ع) با ابلاغيه اي ده ماده اي به نشانه هاي انسان كامل در بحث روابط اجتماعي او اشاره دارند . در اين ابلاغيه آمده است ، عقل يك مسلمان كامل نمي شود و انسان ، انساني تمام عيار نخواهد شد مگر اينكه داراي اين ده صفت باشد . اولين صفت در اين ابلاغيه مورد بحث ما است . اولين صفت بارز يك انسان شايسته و مدير ( كسي كه از لحظات عمرش به درستي استفاده مي كند و در عبور از خيابان دنيا ريزش وقت ندارد ) اين است كه ديگران از او انتظار خير و نيكي دارند . فردي كه داراي اين صفت باشد براي جامعه مفيد است . اين فرد كسي است كه ديگران از فكر ، قدرت و اموال او بهره مي برند و وي اهل بهشت است و دوران عمر خود را با مديريت مي گذراند .
حال اين سؤال مطرح است كه براي مفيد بودن و مدير بودن چه بايد كرد ؟ چگونه خير انسان به ديگران مي رسد ؟ لازم ترين زمينه در اوج گرفتن در مديريت خداحافظي با غيظ و غضب و عصبانيت است چه در روابط اجتماعي و چه در روابط خانوادگي ، در مراجعه به سيره نبي مكرم اسلام (ص) و سيري در زحمات بيست و سه ساله ايشان ، مشخص مي شود كه پيامبر مورد آزار و اذيت هاي فراوان قرار گرفتند به گونه اي كه اين بزرگوار در سال هاي پاياني عمر خويش چنين فرمودند : « هيچ پيامبري به اندازه اي كه من از امتم صدمه ديدم ، صدمه نديد . » در عين حال هيچ گاه كسي گره در پيشاني و چهره ايشان مشاهده نكرد اما اين بدان معني نيست كه حضرت بدون توجه به امور بوده باشند . بلكه در عين داشتن چهره اي بشاش و آغوشي باز ، داراي سنگيني ، وقار و قاطعيت بودند و براي برچيدن سفره گناه و بت پرستي برنامه ريزي مي كردند .
تاريخ بر اين امر گواه است كه حضرت محمد (ص) با داشتن سه روحيه توانستند انسان نماها را به انسان هايي واقعي مبدل كنند . اين صفات عبارتند از : نرمي ، لطافت و آغوش باز ، به گونه اي كه حتي كساني كه پيام ايشان را قبول نداشتند و بر تعصب خود اصرار مي كردند براي ديدن پيامبر ( ص ) گرد ايشان جمع مي شدند .
حال اگر خادمان حضرت رضا (ع) در زمان غيبت فرزند بزرگوار ايشان ، اين گستردگي سفره گناه در جامعه را مي بينند و مي خواهند پيام شان مؤثر باشد و در زندگي شخصي خود خواستار مطيع بودن فرزندان خويش هستند بايد با عصبانيت و غضب ، خدا حافظي كنند . نامناسب ترين زمينه در وجود يك مربي ، يك مدير در انواع مديريت ها چه در امر خانواده و چه در امر اجتماع ، عصباني شدن است .
امام صادق (ع) مي فرمايند : « از غضب و عصبانيت دوري كن ، اول آن جنون و پايان آن پشيماني است . » جاده دنيا در زمان غيبت كبري ، جاده اي لغزنده است و لغزش جوانان ريشه در خانواده هايشان دارد . در خانواده هاي ديني فرزندان افكار پدر و مادر را قبول ندارند و فكر آنها را مربوط به دوره هاي قبل مي دانند . شيوه هاي تربيتي ديروز ، امروزه پاسخگو نيست و بايد در آنها تجديد نظر كرد . مؤمن بايد با زمان خود همراه باشد و حساسيت هاي زمان را درك كند . دشمن امروز به دين اسلام حمله كرده است . حجاب ، مقدسات ، خون شهدا ، اشك بر امام حسين (ع) و … را زير سؤال برده است . نود درصد ريزش اخلاقي در جوانان امروزه مربوط به گره در چهره والدين است . اگر چتر محبت والدين در خانواده بسته شود فرزندان به سوي چترهاي محبتي كه در خارج از خانواده است كشيده مي شود و اين آغاز انحراف جوانان است . فرزندان ما داراي دو قسمت هستند ، يك قسمت مربوط به جسم ، ظاهر و ماديات و قسمت ديگر مربوط به شخصيت ، روح و روان آنان است كه در خانواده ها نود و نه درصد به قسمت اول توجه مي كنند و در آن موفق هستند اما از نظر شخصيت و روح و روان فرزندان سفره اي گسترده نمي شود .
بنابر اين اولين قدم گستردن سفره هاي تربيتي در عرض سفره هاي جسمي است . براي اين منظور بايد آموزش هاي كارشناسي ديني در قالب محفل هاي اُنس خانوادگي برگزار شود . اين كارشناس بايد امين و جوان شناس باشد تا بتواند فطرت خدا شناس فرزندان را رشد دهد .
فرمان خدا اين است كه ميزان موفقيت ، كلاس باطن است . بنابر اين اولين قدم براي اينكه خير ما به ديگران و به مسلمان برسد ، خداحافظي با عصبانيت سپس ايجاد زمينه آغوش باز و بعد از آن برنامه ريزي است . در اين بحث يك محور از توانايي هاي مديريت آن هم به ميزان بيست درصد بيان شد .