تلخيص: فاطمه سادات عطار طوسی
فروردین 1388
فهرست مطالب
عنوان صفحه
• فصل اول(استراتژی)
مدیریت استراتژیک………………………………………………………………….3
تعاریف و مفاهیم………………………………………………………………………4
رویکردهای استراتژیک……………………………………………………………..6
سطوح استراتژیک………………………………………………………………… 11
• فصل دوم(تکنولوژی)
تعاریف تکنولوژی و نگرش ها………………………………………………….14
نگرش های تکنولوژی…………………………………………………………….16
تاریخچه تکنولوژی…………………………………………………………………18
سیر تکامل وتکوین تکنولوژی…………………………………………………19
الگوهای ارزیابی و تعیین موقعیت تکنولوژی………………………………21
• فصل سوم(مدیریت تکنولوژی)
تعاریف و مفاهیم مدیریت تکنولوژی…………………………………………23
توسعه تکنولوژی…………………………………………………………………….24
نگرش های جدید توسعه تکنولوژی جدید………………………………..30
• فصل چهارم(استراتژی توسعه تکنولوژی)
مدیریت تکنولوژی…………………………………………………………………36
تقسیم بندی تکنولوژی از نظر اولویت واهمیت………………………….38
طرح ریزی تکنولوژی……………………………………………………………..40
• فصل پنجم(الگوی استراتژی توسعه تکنولوژی)
مدل تدوین استراتژی……………………………………………………………..47
پارادایم های تکنولوژی…………………………………………………………..49
محیط تکنولوژی…………………………………………………………………..51
طراحی استراتژی سطح واحد کسب وکار………………………………….57
فصل اول:
استراتژی
مدیریت استراتژیک
از یک دهه گذشته جریانی آکنده از رقابت و تحولات پر شتاب با سطح بالایی از نامعلومی شروع شده که اثرات و نتایج آن در محیط پیچیده و پر ابهام امروز به خوبی قابل مشاهده است.مدیران اگرچه تلاش می نمایند تا عدم قطعیت و پیچیدگی را در پیاده سازی انتخابهای خود کاهش دهند اما هرگز نمی توانند همه آنها را حذف نمایند.
برای مقابله با چنین وضعیتی هم زمان،نیاز به دو حرکت اصولی است.حرکت اول تشخیص عوامل کلیدی موفقیت است و حرکت دوم تدوین راه کارهایی است که توان برخورد با عوامل تهدید و ضعف و بهره گیری از فرصتها و قوت ها را در چنین محیطی برای مقاطع زمانی کوتاه مدت و بلند مدت پدید آورد.شناسایی مهمترین عوامل کلیدی موفقیت و تلفیق با الگو و راهکارهایی که در رسیدن به آن اهداف ما را یاری نمایند در قالب مدیریت یا تصمیم گیری استراتژیک تجلی می یابد.مدیریت استراتژیک یک ابزار چند بعدی است که نیاز های سازمان را در محور های مختلف پاسخ می دهد.
بهره گیری از روش و الگوریتم پویا در فعالیت های سازمانی امری بدیهی و ضروری می باشد،زیرا ما را از برخورد یک سویه و دیدگاهی خاص و بسته بر حذر می دارد و با چشم پوشی از کنترل محض بدون پاسخگویی اثر بخش به نتایج،تضمین اطمینان بخشی را برای طی مسیرفراهم می نماید.
تامین اثر بخشی در محیط رقابتی،واحدهای ملی و کسب و کار(تجاری) را برای حضور پایدار و دراز مدت سخت به مخاطره انداخته است. از این رو طراحی و پیاده سازی فرآیند تصمیم گیری و تدوین استراتژی به عنوان مهم ترین وظیفه مدیریت تلقی می گردد. فعالیت های استراتژیک مدیران در جهت بهره وری بیشتر سازمان،به صورت دراز مدت با جهت گیری مشخص و توسعه اثر بخش،و تامین انتظارات ذینفعان(مشتریان و کارکنان) به ظهور می رسد.مدیریت استراتژیک متکی بر مشارکت های فکری، بحث و مذاکره، تجزیه و تحلیل اهداف و اتخاذ راهکارهای اثربخش در تعامل بیت محیط بیرون و داخل واحد ملی یا سازمان میباشد.
مدیریت استراتژیک در حقیقت آرایه ای از گزینه های مختلف استراتژی می باشد که از تعامل سرایط داخلی و خارجی سازمان منتج می شود.به عبارت دیگر تصمیم گیری استراتژیک ، تصمیم گیری روی منافع اصلی و اصولی سازمان است که به تحول و تغییرات دراز مدت و اثربخشی آن منتهی میگردد.
تعاریف و مفاهیم استراتژی
واژه استراتژی به دلیل قدمت کاربری با تعابیر متنوع و مختلفی در فرهنگ و ادبیات مدیریت مطرح شده است. در کشور های بلوک غرب از جمله امریکا،استراتژی به عنوان یک واژه کلیدی برای مدیران مطرح است و در حقیقت تلفیقی از نگرش ،هدف،سیاست ها و راه کارهای اجرایی می باشد.
استراتژی در زمان پریکلس(450 قبل از میلاد) به معنای مهارت مدیریت(شامل اداره امور،رهبری،سخنوریو قدرت) به کار رفته است.در زمان اسکندر(330 قبل از میلاد) این واژه به عنوان مهارت در به کار گیری نیرو ها برای غلبه بر مخالفان و ایجاد نظام حکومتی متحد مورد استفاده قرار گرفته است.تعبیری که از زمان ناپلئون به جا مانده به این صورت است که استراتژی علم حرکات و طرحهای نظامی یا دانش جنگ و تهیه طرح ها و خط مشی واحد های نظامی میباشد. ماکیاولی اصطلاحات استراتژی نظامی را به صحنه سیاست وارد نمود و جلب و حفظ حمایت های سیاسی را محور تدوین استراتژی قرار داد.
اندروز تعریف نسبتا جامعی از استراتژی ارائه نموده است.وی معتقد است استراتژی مجموعه تصمیماتی است که یک سازمان اتخاذ می نماید از جمله:تعیین اهداف و آرمانها، سیاست ها و راه کارهای اجرایی حصول اهداف، تعیین حوزه و گستره فعالیت های سازمان،تعریف ساختار اقتصادی و نیروی انسانی سازمان.
استراتژی مکانیزمی است برای تغییر در پیش فرضهائی که در سطح سازمانها و حتی در سطوح ملی به عنوان اصول شناخته شده قلمداد می گردند.نظام اقتصادبازار و همچنین جامعه پذیری بازار نیز محصول این رویکرد می باشد.در کشور های شرقی و بعضا اروپایی،استراتژی به عنوان مرحله نخست درطراحی ساختار یک واحد ملی و کسب و کار تلقی نمی گردد،بلکه به عنوان راهکاری در مدیریت برای رسیده به هدف می باشد.
استراتژی در حقیقت بایستی پاسخگوی دو سوال باشد:سوال اول این است که چگونه عامل سود آوری و یا منافع خروجی به صورت دراز مدت برای ذینفعان یا مشتریان تضمین شود؟و به عنوان سوال دوم این مساله مطرح است که به چه نحوی جایگاه و موقعیت در محیط ملی یا تخصصی حفظ شود؟
این نگرش در مراحل ذیل عینیت پیدا می کند:
*توسعه مفاهیم ذهنی نسبت به مسائل و اهدافی که سازمان بایستی در جهت گیری به سمت آن قرار گیرد.
*تغییر و تبدیل اهداف به اهداف مشخص عملیاتی.
*عملیاتی نمودن استراتژی به نحوی که سبب کارآیی و اثر بخشی سازمان گردد.
*پیاده سازی و اجرای استراتژی منتخبی که سبب کار آیی و اثر بخشی سازمان گردد.
*ارزشیابی و مرو شرایط و تنظیم مسیر نسبت به اهداف در استراتژی و پیاده سازی آن به طوریکه بتواند چراغ راه تجربه ای جدید،شرایط جدید،عقاید جدید و فرصت های جدید گردد.
تصمیم گیری و تهیه استراتژی از محوری ترین ابزار های مدیریتی در انجام وظایف و تعامل با بازیگراین در محیط تخصصی خود می باشند.
استراتژی شامل کلیه حرکات و اقدامات رقابتی و رویکردهای سازمان برای کسب توفیق در عملکرد می گردد،از جمله طرح بازی مدیریتی برای پیش بردن کسب و کار ،تقویت موقعیت رقابتی شرکت،ارضای مشتری و دستیابی و به اهداف عملکردی.استراتژی بایستی دارای ضمانت دراز مدت برای بقاء شرکتهای کسب و کار در بازار رقابتی و ایجاد تمایز و اثر بخشی در دراز مدت باشد.
ابعاد استراتژی
1-استراتژی با تطبیق و تعامل فعالیت های محوری سازمان و محیطی که در آن عمل می کند شکل می گیرد.
2-استراتژی بر اساس توانایی ها و منابع سازمان (موجود یا قابل تامین)بنا می شود.
3-استراتژی نه تنها از عوامل محیطی و عوامل درونی سازمان تاثیر می پذیرد بلکه نقش ارزشها و انتظارات صاحبان قدرت نیز حائز اهمیت است.
4-تصمیمات استراتژیک در حوزه فعالیت های محوری سازمان قرا می گیرند.
5- تصمیمات استراتژیک روی فعالیت های بلند مدت سازمان تاثیر می گذارند.
هر شرایط خاصی،استراتژی خاص و منحصر به فردی را طلب می نماید.در شکل گیری یک استراتژی موفق یا ناموفق پارامترهای متعددی از جمله محیط بیرون ،محیط داخل،توقعا و انتظاران ذینفعان و سلیقه ها و شخصیت مدی نقش دارند. از این رو با طیف گسترده ای از انواع و رویکرد استراتژی مواجه می گردیم.
نیاز استراتژی
نقش استراتژی تمرکز فعالیتها،ایجاد سازگاری و تطبیق و همچنین ایجاد ایده ها و تصاویر جدیدی از آینده سازمان است.استراتژی به عنوان مکانیزمی برای خلق و توزیع ثروت در قالب تطبیق سازمان با محیط و دستیابی به اثر بخشی تلقی می گردد.برخی از اندیشمندان از جمله هوفر و شندل و هریسون روی این مسئله تاکید دارند که استراتژی ویژگی نائل شدن سازمان به تطبیق با محیط و مدیریت فرصتها و تهدیدات محیط خارجی هماهنگ با قابلیت های درونی سازمان است.
نیاز به تطبیق با محیط و اثر بخشی است که سازمان هارا مجبور می نماید بر اساس شرایط خاص خود اقدام به طراحی یا انتخاب راه کارهای استراتژیک نمایند.
تفکر استراتژیک
از میان مزایایی که برای تفکر استراتژیک در مدیریت بر شمرده میشود می توان به موارد زیر اشاره نمود:
*سازمان را هدایت می کند به اینکه چه کاری میخواهد انجام شود و به چه چیزی دست یابد.
*سطح مقاومت مدیریت در برابر تغییر را کاهش می دهد.
*مبنای توجیه بودجه مورد نیازبرای فعالیت های رقابتی را ایجاد می کند.
*در تصمیمات استراتژیک در سطوح مختلف سازمان یکپارچگی بوجود می آورد.
*در مقابل فضای انفعالی متداول و مرسوم یک فضای فعال در سازمان بوجود می آورد.
*عملکرد بلند مدت سازمان را توسعه می بخشد.
رویکردهای استراتژیک
در ادبیات علوم استراتژیک نظریه ها و رویکردهای مختلفی برای تدوین استراتژی مطرح گردیده که مبنای تحلیلی،مفهومی،ذهنی،تکاملی،ویا سیستمی دارند.نظریه پردازان استراتژی با توجه به اینکه در دنیای واقعی با تنوعی از مسائل و پدیده های پیچیده و غیر ساختاری مواجه هستند،دیدگاههای مختلفی را مطرح کرده و تلاش نمودخ اند با تعیین محورهای تمرکز،رویکردهای تدوین استراتژی را دسته بندی نمایند.اهداف،فرآیند،بعد زمانی،محیط و محتوای استراتژی از جمله محور هایی هستند که برای این منظور مورد ملاحظه قرار گرفته اند.
فرآیند تصمیم گیری استراتژیک
چهار مرحله آگاهی، فرمول بندی، توسعه راه کارها و انتخاب راه کار از دید کلیه اندیشمندان ارکان اصلی فرآیند تصمیم گیری استراتژیک تشخیص داده شده اند که بطور مشترک در تمام فرآیندها مشاهده می گردند.
-آگاهی
آگاهی نسبت به کاستی ها یا اشتباهات در وضعیت موجود،در مقایسه با شرایط مطلوب و دلخواه که نیاز به تقویت دارد،و یا فرصتهایی که باید برای توسعه بوجود آیند.آگاهی معمولا برای فرد یا گروه کوچکی از افراد در رابطه با استراتژی پدید می آید.این امر ممکن اسن در رابطه با عملیات بازار یابی ،تغییرمحصول،فروش و یا هرکدام از تخصص های موجود در صنعت بوسیله افرادی که در آن محیط کار می کنند پدیدار می گردد.
-فرمول بندی
فرمول بندی شامل گرد آوری اطلاعات درباره وضعیت حال; وبه هنگام و فرمول بندی کردن چشم انداز سازمان بر اساس آن می باشد.اطلاعات جمع آوری می گردد اما لزوما هدفمند و ساختار یافته نیست.در واقع نقش اطلاعات،که بر پایه تحلیل و اصول منطقی و عقلایی از وضعیت سازمان،برای مدیران،اهمیت پیدا می کند.
-توسعه راه کار
منظور از توسعه راهکار،ایجاد و خلق راه کارهای ممکن در رابطه با سازمانمی باشد.اصولا مدیران به دنبال تصمیمات تجربی یا طراحی شده از قبل می گردند و در برخی موارد به دنبال راه حل سفارشی برای استراتژی بر اساس تجارب قبلی می باشند.مدیران موفق و استراتژیک کسانی هستند که اهل مذاکره،چانه زنی و بحث های اقناعی برای جمع آوری اطلاعات و کمک گرفتن از دیگران برای دستیابی به راه حل ابتکاری می باشند.
-انتخاب راه کار
هدف تعیین ابزار و امکاناتی است که به وسیله آن تصمیم گیری قابل اجرا می گردد.مدیریت بایستی بتواند تصمیمات را مرور و بهترین تصمیمی که امکان پذیر است را استخراج و تبدیل به تصمیم نهایی بنماید.
تبیین اهداف اجرایی
منظور از تبیین اهداف تبدیل ماموریت به هدف های عملیاتی و اجرایی و هم چنین تعیین معیارهای سنجش عملکرد است.قابل دسترس بودن اهداف تعیین شده یکی از مهمترین ویژگی های قابل ذکر در این مرحله از فرایند است.عمدتا برای هر سازمان دو نوع هدف منظور می گردد:
*اهداف مالی
*اهداف استراتژیک
اهداف مالی به نتایج و دستاوردهایی اشاره دارد که با رشد عملکرد مالی سازمان مرتبط باشد.اهداف استراتژیک آن دسته از خروجی های سازمان است که به رقابت بیشتر و موقعیت قوی تر و بلند مدت تر در بازار می انجامد.
عوامل موثر بر تصمیم گیری استراتژیک
در نگاه سنتی مدیریت،محیط به مجموعه عواملی گفته می شود که تحت کنترل مدیریت سازمان نبوده لکن بر فعالیت سازمان اثر می گذارد.به صورت عام،استراتژی را وسیله انطباق و سازگاری سازمان با محیط تعریف کرده اند.
تجزیه و تحلیل محیطی به تشخیص دادن فرصت های ثروت آفرین آتی و دستیابی به دیدگاههایی از سایر جنبه های تحلیل استراتژیک کمک می کند.تجزیه و تحلیل محیط،پایه ای عقلائی تر برای تصمیم گیری در مورد تغییرات مورد نیاز جهت بهره برداری از فرصت های روت ساز و پرهیز از تهدیدات فراهم می آورد.
محیط جهانی
محیط جهانی به محیطی گفته می شود که عوامل موثر در آن برای سازمان و یا کشور به صورت مستقیم قابل کنترل نمی باشد و اصولا در تعامل با کشورهای دیگر قرار می گیرد.عوامل موثر محیط جهانی عبارتند از :
*عوامل جهانی
*سیستم اقتصادی
*عوامل سیاسی
*عوامل قانونی
*عوامل فناوری
*عوامل نظامی/امنیتی
-تحلیل عوامل جهانی
همکاری و تبادلات تجاری،اقتصادی،فناوری،نظامی_امنیتی،فرهنگی،اجتماعی و قانونی در صحنه جهانی با یک نگرش تحلیلی سیستم گرا و در قالب یک نظام یکپارچه و متعادل امکان پذیر است.
وجود پول واحد ،پارلمان، شورای وزیران، اتحادیه، سیاستها، قوانین و تعرفه های مشترک حذف مرز های سمبلیک، ایجاد بازار یکپارچه، قوانین تنظیم حضور و فعالیت های احزاب به صورت مشترک، وجود همکاریهای امنیتی مشترک و فعالیت های مشترک فراملی از جمله تحولاتی هستند که در سطح محیط جهانی رخ داده و کلیه کشورها وساز مانها را متاثر نموده اند.
با نوجه به مصادیق فوق الذکر به منظور ارتباط، همکاری، ایجاد منافع برای سازمان و یا کشور در سطح فراملی نیاز به شناخت دقیق بازیگران صحنه بین الملل، نیات، تحرکات، واکنشها، پیش فرضها و رفتارهای انها می باشدکه عمدتا بر اساس منافع یک کشور رقم نمی خورد،بلکه در قالب تعامل و همکاری های بین المللی جریان پیدا می کند.
محیط ملی
عوامل محیط ملی نیز مشابه عواملی هستند که در ارتباط با محیط جهانی مطرح شده اند.
*سیاسی
*قوانین و مقررات
*عوامل اقتصادی
*توسعه و فناوری
*فرهنگی و اجتماعی
*نظامی_امنیتی
-تحلیل عوامل ملی
در راستای تحلیل برای تصمیم گیری استراتژیک نیاز است تا بازیگران سیاسی کشورها و عاملان اقتصادی و رهبری ،مورد شناسایی قرار گیرند.در این ارتباط نقش مدیران ارشد به عنوان الگو و شخصیت های نمادین ،می تواند در نوع تعامل با آن ها مفید واقع گردد. از طرف دیگر نیات اصلی رهبران که در پشت بیان و کلام آنها نهفته است و هم چنین منافع اساسی آنها و کشورشان و هم چنین نقاط قوت و ضعف داخلی ویا پرستیژ بین المللی و تهدیدات آنها نیز در تصمیم گیری دخالت دارند.
محیط داخلی
تصمیم گیری استراتژیک در محیط داخلی سازمان با مسائلی چون سازماندهی ،برنامه ریزی ،کنترل و اثر گذاری در ارتباط است و غالبا تصمیم گیری ها حول این محور ها انجام می گیرند.به همین لحاظ مدیریت در چنین تصویری توجه خود را روی اتخاذ، تبادل و پیاده سازی تصمیمات معطوف می نماید.در این مورد ساختار سازمانی، فرهنگ سازمانی، منابع، اهداف، فناوری و سیستم های اطلاعاتی سازمان قابل بررسی است.
*ساختار سازمانی
*فرهنگ سازمانی
*اهداف سازمانی
*منابع
*فناوری و سیستم های اطلاعاتی
-تحلیل عوامل درون سازمانی
نگرش مدیران در سازمان در تلفیق و ترکیب و یکپارچه سازی عوامل سازمان وتشخیص درست در بکارگیری آنها و آگاهی از نقاط قوت و ضعف نسبت به هر کدام از عوامل سبب می گردد تا اتخاذ و اجرای تصمیمات استراتژیک در سازمان با موفقیت یا عدم موفقیت روبرو گردد.از این رو نگرش مدیران را می توان به عنوان یکی از عوامل حائز اهمیت در اولویت عوامل تاثیر گذار در نقش تصمیم گیرنده مطرح نمود که بر بخش بعد مورد اشاره و بررسی قرار خواهد گرفت.
ساختار نامناسب ،الگوی توزیع نامناسب نیروی انسانی، فرهنگ متعارض و غیر هماهنگ با استراتژی و اهداف سازمان ،همچنین وجود فرهنگ متفاوت بین سطوح مدیریت سازمان و منابع انسانی، کمبود وکاهش منابع و عقب ماندگی فناوری از مسائل اساسی و عمده ای است که در هر سازمان ممکن است مدیران را با یک یا چند مشکل روبرو نمایند.ضمن پدید آوردن فرصت های ترمیم و اصلاح مشکلات درونی سازمان ،از طریق عوامل بیرونی نیز بایستی شرایط بهسازی و بهینه سازی مجموعه عوامل را در فرآیند تصمیم گیری در کوتاه مدت و دراز مدت مورد لحاظ قرار داد.
مدیر(استراتژیست)
در زمینه نقش مدیران بر استراتژی های سازمان و عملکرد سازمان و برنامه ریزی مطالعات و تحقیقات زیادی انجام شده است و نتایج به دست آمده وجود این ارتباط را تایید کرده اند.اما در زمینه تاثیر خصوصیات مدیر بر تصمیم گیری استراتژیک اطلاعات زیادی در دست نیست و تحقیقات تجربی محدودی صورت گرفته است.به عنوان مثال در تحقیقات جدیدی که توسط هیت و تایلر به عمل آمده نقش ویژگی های اجتماعی (مثل تحصیلات آکادمیک)مدیر مورد بررسی قرار گرفته است.
*سبک مدیریت/تصمیم گیری
*پذیرش مخاطرات
*توانایی
*شخصیت
*نگرش و انگیزش
-تحلیل عناصر مدیر (استراتژیست)
عناصر شکل دهنده مدیر در اثر گذاری روی تصمیمات استراتژیک به نوعی است که به خودی خود وضعیت عوامل را با ویژگی های فردی تغییر می دهد.این تغییر بصورت مجرد قابل ارزیابی است و هم چنین در قالب تاثیر روی عوامل محیطی و داخلی قابل انتقال می باشد که امکان این تغییرات نوعا قابل توزیع بوده و نتیجه نیز یکی می باشد.سبک مدیریت، شخصیت، ادراک، توانایی، و انگیزش و ارزش ها نیز هرکدام به نوعی بر روی توانایی و ذینفع بودن مدیر در تصمیم گیری تاثیر خواهد داشت با این حال نقش سبک مدیریت و تصمیم گیری و نگرش ها و ارزش ها روی تصمیمات به مراتب بیشتر می باشد.لذا آثار هر یک از این عناصر ویژه مدیر ،در هر تصمیم جداگانه قابل طرح و بررسی مستقل است.
سطوح استراتژیک
تصمیم گیری و مدیریت استراتژیک بر اساس اینکه در حوزه چه مسائلی قرار گیرد به سطح ملی یا کلان ،سازمان ،کسب و کار و واحد عملیاتی دسته بندی می شود.ماموریت، اهداف و استراتژی ها در هر سطح زیر مجموعه ای از این مباحث در سطح بالاتر هستند.به بیان دیگر حرکت از سطح کلان به سطح واحد عملیاتی با کاهش بار مسئولیت و تغییر نگرش از کل نگری به جزء نگری همراه است. از اینرو طرح های استراتژی تدوین شده در سطوح کلان ، سازمان ،کسب وکار در سطح واحد عملیاتی به اجرا در می آید و بازخور آن بر اساس فرآیند سیستمی تدوین استراتژی به سطوح بالاتر بر می گردد.
معیار های تحلیل و انتخاب استراتژی
غالبا در انتخاب استراتژی ها ،با توجه به اهداف مورد نظر ساز مانها ، معیار های کنترل کننده نیل به اهداف معرفی و مورد ارزیابی قرار می گیرند. تصمیم گیری در مورد گزینه های مختلف بر اساس شاخص های کمی یا کیفی از عوامل محیط صورت می گیرد.
ارزیابی و انتخاب استراتژی صرفا بر اساس یک طراحی مناسب و سیستماتیک و روشمند نیست،بلکه نسبت به اجرا و پیاده سازی استراتژی و تخصیص منابع روی استراتژی نیز قابل ارزیابی می باشد.چنانچه این نوسان و محدودیت ها ،روی پیاده سازی انجام گردد فقط ارزیابی نسبت به استراتژی بایستی تعدیل گردد یا ممکن است مواردی از استراتژی ها نسبت به بازگشت سرمایه یا ایجاد سرمایه و هم چنین نسبت به مقدار ریسک قابل قضاوت باشد اما تعداد دیگری از این استراتژی ها بر اساس رضایتمندی ذینفعان و تامین خواسته های آنان ارزیابی می گردد.
الگوی ارزشیابی مالی و ریسک سرمایه گذاری
مهم ترین وظیفه یک استراتژی ایجاد سرمایه است که حتی مقدم بر بقاء است.
ارزیابی مالی و ریسک سرمایه گذاری به تحلیل گران در ارائه برآورد مناسب تری از در آمد و سود آوری کمک می کند.این ارزیابی منابعی که بایستی صرف گردد و مقدار ریسکی که روی منابع در استراتژی وارد می شود را شامل می شود که در این خصوص مواردی چون تحلیل فاصله در استراتژی ، مفهوم بازگشت سرمایه، تکنیک ارزیابی جریان نقدی ،تحلیل نقطه سر به سر ،تحلیل پرداخت های دوره ای ،نسبت نقدینگی و نهایتا تحلیل سناریو های پایه و شبیه سازی آنها قابل بهره گیری می باشند.
ماتریس ارزیابی 2*2
در این روش یک ماتریس 2*2 بر اساس مقادیر حدی دو شاخص ارزیابی مهم و اولویت دار تشکیل می شود.در هر خانه از ماتریس استراتژی مواجه با ترکیب دو به دو شاخص ها پیشنهاد می گردد.
ماتریس سهم و رشد بازار BCG
گروه مشاورین بوستن شاخص های رشد بازار و سهم بازار را در قالب روش فوق پیاده کرده اند که به عنوان یک مدل تحلیل استراتژی متداول شده است. استراتژی هایی که در هر مورد پیشنهاد شده بصورت استعاره با عبارات سگ، گاو شیرده، ستاره و بچه نا اهل آمده است.به عنوان مثال در حالتی که سازمان از سهم بازار و رشد بازار بالایی بهره مند گردد همچون یک ستاره خواهد درخشید. این ماتریس به ماتریس پورتفولیویسازمان نیز مرسوم است.
ماتریس SWOT
تحلیل SWOT نیز با تعیین و تطبیق نقاط قوت و ضعف و فرصت و تهدید از متداول ترین روش های تجزیه و تحلیل استراتژی می باشد. مناسب بودن استراتژی بستگی به شرایطی دارد که استراتژی در آن شرایط تحلیل و اندازه گیری می گردد.تشکیل ماتریس SWOT به شناسایی نقاط قوت و ضعف در محیط درونی سازمان ،فرصت ها و تهدید های محیط بیرونی سازمان و زمینه های تو سعه کمک می کند. تعامل نقاط قوت و ضعف و فرصت ها و تهدید ها به صورت یک تحلیل کیفی استراتژی های مناسب را از بین مجموعه طرح های استراتژی عام پیشنهاد می نماید.با این حال انتخاب نهایی استراتژی مستلزم تحلیل های کمی و دقیق تر می باشد.
استراتژیست ها با توجه به ماتریس SWOT چهار نوع استراتژی را می توانند معرفی کنند:
استراتژی قوت-فرصت(SO ) که از نقاط قوت سازمان در بهره برداری از فرصت ها استفاده می شود.
استراتژی ضعف-فرصت(WO) که راهکارهای غلبه بر نقاط ضعف جهت بهره برداری از فر صتها پیشنهاد می گردند.
استراتژی قوت-تهدید(ST) از نقاط قوت سازمان برای غلبه بر تهدید ها استفاده می کند.
استراتژی ضعف-تهدید(WT) تلاش در ارائه راه کارهایی برای کاهش نقاط ضعف و اجتناب از تهدیدها دارد.
اجرای استراتژی
اصولا هر مدل تئوری برای پیاده سازی، نیازمند حک و اصلاح متناسب با موقیت عملیاتی و اجرایی می باشد.از اینرو تلاش زیادی صورت می گیرد تا نظریه ها قبل از پیاده سازی کامل به نحوی شبیه سازی گردند و یا در صورت نیاز بصورت محدود در محیط تست شوند.
به طور مشابه استراتژی واقعی و قابل اجرا از تطبیق و تلافی ایده ها و طرح های استراتژی با شرایط محیط بعنوان واقیعتهای فضای حقیقی حاصل می شوند.به عبارتی ایده های تئوری در طراحی استراتژی عملیاتی نخواهند بود مگر در فضای واقعی قابل تجربه باشند و همواره با تغییرات شرایط محیطی قابلیت تطبیق و انعطاف داشته باشند.
در مرحله اجرا سعی می شود بین فعالیت ها و آنچه برای حصول اهداف و موفقیت استراتژی لازم است تطبیق صورت گیرد و در زمان مورد نظر نتایج مطلوب حاصل گردد.مهم ترین محورهای تطبیق استراتژی عبارتنداز:
*ظرفیت سازمان
*ساختار پاداش
*سیستم های پشتیبانی داخلی
*فرهنگ سازمانی
ارزیابی استراتژی
یکی از وظایف مدیران ارزیابی مستمر استراتژی سازمان می باشد.ارزیابی عملکرد سازمان با توجه به شرایط داخل سازمان و عوامل محیط بیرونی ،نشان می دهد که آیا استراتژی موجود می تواند بقاء سازمان را در محیط پو یای پیش روی ،تضمین نماید؟
با اهداف:
زمانی استراتژی مناسب است که سازمان را از بالاترین درجه هماهنگی و تطبیق سازمانی با محیط در مراحل اجرا و شبیه سازی اولیه برخوردار گرداند و کلیه عوامل داخلی و خارجی، قابلیت ها و تمایلات سازمان را مد نظر قراردهد.زمون مزیت رقابتی یک استراتژی خوب می تواند سازمان را از مزیت رقابتی مستمر و دراز مدت برخوردار نماید.استراتژی از یک طرف باید قابلیت پرکردن فاصله با رقبای پیش رو را داشته باشد و از طرف دیگر بین سازمان و رقبای پشت سر فاصله بیشتری را ایجاد نماید.یک استراتژی مناسب، در ارتقاء عملکرد و کارایی سازمان نقش موثری دارد. عمدتا دو بعد در توسعه و رشد کارایی حائز اهمیت است:
اولین اینکه سود آوری و منافع مناسب را ایجاد نماید، دوم اینکه در دراز مدت بتواند توانایی لازم را در شرایط رقابتی تضمین نماید.
فصل دوم
تکنولوژی
تعاریف تکنولوژی و نگرش ها
تکنولوژی ریشه یونانی دارد و از دو کلمهTechne و Logie تشکیل شده است.Techne به معنی هنر ، مهارت و آن چیزی است که آفریده انسان باشد و در مقابل Arche یعنی آفریده خداوند قرار دارد.Logie یا Logos در یونان قدیم به معنی علم، دانش و خرد بکار می رفته است.به این ترتیب تکنولوژی در ترکیب این دو کلمه هنر و مهارت در دانش و علوم را تداعی می نماید و این مفهوم نهفته است که انسان خردمند در تعامل با طبیعت به قوانین عام آن دست می یابد و با باز آفرینی این قوانین در محیط و شرایط دلخواه کاربردهای مورد نظر خود را ایجاد می نماید. بسیاری از تعاریف ارائه شده از تکنولوژی مضمون حل مشکلات علمی ، حاکمیت بر شرا یط محیط و توانایی تبدیل منابع و مواد اولیه به کالاهای قابل مصرف را دارند.
گالبریت
تکنولوژی عبارتست از کابرد سیستماتیک علوم یا نوع دیگری از دانش و اطلاعات نظام یافته که در جهت عملیاتی کردن نیازها مورد بهره برداری قرار می گیرد.
ارنست
تکنولوژی به عنوان راهکار ها و اهدافی تلقی می گردد که انسان ها را به تولید ماهرانه و اثر بخش رهنمون می کند.تکنولوژی به موافه هایی گفته می شود که هنرمندانه توسط انسان های با تجربه، با اطلاعات و دانش به کار گرفته می شوند و آنان را به خلق ایده ،محصول ویا سرویس نائل می کند.
روزنبرگ و فریشتاک
تکنولوژی عبارتست از دا نش مربوط به محصول ،فرآیند و سازمان تولید که برای تولید کالا و خدمات به کار گرفته میشود.
کلاکستون
تکنولوژی عبارتست از به کار گیری شاخه های مختل علم برای حل مشکلات علمی که بدلیل تنوع شرایط محیطی ممکن است از ناحیه ای به ناحیه دیگر تغییر کند.به بیان دیگر تکنولوژی مجموعه ای از روش ها ،تجربیات و علوم عملی است که انسان ها برای تسلط بر محیط و حل مشکلات مربوط به رابطه خود با محیط به کار می برند.
نژی
تکنولوژی در مطالعات مردم شناسی به ابزار یاشاره دارد که انسان های نخستین برای حفظ بقای خود به کار می برده اند.امروز کاربرد تکنولوژی به طور عمده اشاره به اسباب تکنیکی نظیر ماشینها، ابزار و تجیزات ، خودروها، ساختمان ها و بزرگراه ها دارد.
خلیل
تکنولوژی تمام دانش ها ،محصولات، ابزار ،روشها و سیستم هایی است که به خدمت گرفته می شود تا محصول یا سرویسی ارائه شود.تکنولوژی فرآیند انتقال و تبدیل منابع به محصول از طریق دانش ،تجربه، اطلاعات و ابزار است.
تکنولوژی و دانایی
تکنولوژی بخشی از دانایی است که برای خلق یک محصول، ارائه خدمات و یا توسعه بهره برداری از منابع محدود و گران بها به کار میرود،گرچه ممکن است در جهت تخریب و نابودی نیز مورد اسنفاده قرار گیرد.پیشرفت تکنولوژی در گرو توسعه و ارتقاء دانایی است.البته باید توجه داشت که دانایی مارادف با اطلاعات نیست، اما به میزان اطلاعات موجود بستگی دارد.دانایی قوه ادراک مغز انسان از اطلاعات است. انسان ها قادر هستند کلیه اطلاعات موجود در محیط اطراف خود را در قابل وقایع، اصول و تئوری ها که پایه یادگیری های او می باشند دسته بندی و پیاده ساز ی نمایند.با این حال تنها وقتی دانایی بصورت عملیاتی برای خلق چیزهای جدید، اجرای یک سیستم یا ارائه خدمات به کار گرفته شود وارد حوزه تکنولوژی می شود.
تکنولوژی و کسب و کار
در گذشته ارزش یک سازمان با عوامل زمین، سرمایه و تجهیزات سنجیده می شد، اما امروز تکنولوژی و دانش فنی که در انسانها و سیستم های توسعه آن هناده شده ارزش سازمان را تعیین می کند.کوئین نظریه ای را مطرح نموده است که بر اسا آن فعالیت شرکت ها در چهار سطح از تکنولوژی دسته بندی می شود:
1)دانایی اشراقی یاKnow-what ; این یک اصل اساسی و قابلیت ممتاز است اما برای موفقیت در کسب و کار کافی نیست.
2)تجربه پیشرفته یا Know-how ; که کاربرد یادگیری های آکادمیک در عملیات اجرایی است.
3)درک سیستمی یا Know-Why ; یک دانایی عات و معلولی است.
4)خلاقیت ذاتی یا Care-Why ; که شامل تمایلات ،انگیزه ها و قدرت تطبیق است که برای کسب موفقیت لازم هستند.
تکنولوژی و صنعت
نقش تکنولوژی در صنعت در سه سطح مطرح شده است:
*اولین و مهم ترین نقش ،تولید و فرآیند در کارخانجات و صنایع است که کیفیت محصول، هزینه تولید، تجارت و تخصص مورد نیاز ، نیازهای نگهداری ، هزینه مواد و ظرفیت تولید را مشخص می نماید. هم چنین استاندارد بهداشتن و امنیتی ،مسائل محیط داخلی/خارجی را تعیین می کند.
*دومین تکنولوژی ،تکنولوژی زیر ساخت و تاسیساتی است.که گرمایش، سرمایش، حمل و نقل داخل.بیرون، ارتباطات،اداری،برق، آب ، فاضلاب و سایر را رقم میزند.
*سومین تکنولوژی ،تکنولوژی محصول است.تکنولوژی محصول عمر یک خط تولید را مشخص می کند.انتخاب، طراحی، ظرفیت فنی و امکانات محصول را تعیین می کند. اگرچه از طرف دیگر کیفیت، قیمت نیز بسیار حیاتی در رابطه با رقبا می باشد.
نگرشهای تکنولوژی
*از دید مشاوران مدیریت، تکنولوژی در بر گیرنده خلق هنر ها و تعامل نظام های مدیریتی و طراحی و پیاده سازی سیستم های مدیریت و سازمان است.
*تکنولوژی از نظر مدیران خطوط تولید با فرآیند تولید، برنامه ریزی تولید، برنامه ریزی مواد، نوع ماشین آلات تولید و روش تولید، تنظیم و راه اندازی ماشین آلات، به کار گیری و تولید محصول همراه است.
*تکنولوژی از نظر تامین کنندگان مواد به عنوان فرآوری مواد جهت ارائه خالص ترین، دقیق ترین و مناسب ترین سرویس در پشتیبانی نیاز تولید کنندگان می باشد.
*در بین طراحان محصول، تکنولوژی به عنوان طراحی بهترین محصول از نظر کاربری ، نوع، تامین نیاز مشتری، زیبایی، انعطاف، اقتصادی بودن و فاکتورهایی از این قبیل می باشد.
در ادبیات عصر حاضر تعابیری که از تکنولوژی ارائه می شود اغلب منبعث از نقش جدید تکنولوژی در دو دهه اخیر و ورود به قرن بیست و یکم می باشد. همه جا صحبت از تکنولوژی پیشرفته، تکنولوژی جدید، تکنولوژی نوظهور و تکنولوژی پیشگام مطرح می شود که اشاره به سطوح تکنولوژی دارند.این ترکیبات یا ترکیبات مشابه آنچنان مصطلح شده اند که شاید کمتر کسی به معنای دقیق آن توجه نماید. در فرهنگ جوامع تکنولوژیک هر یک از این ترکیبات بیشتر تداعی کننده یک محصول یا صنعت می باشد. هر کجا نامی از تکنولوژی پیشرفته به میان می آید ناخودآگاه صنایعی چون میکروالکترونیک، روبوتیک، هوافضا و امثال آن به ذهن خطور می کند. تکنولوژی ، تکنولوژی پیشرفته، و تکنولوژی جدید واژه هایی هستند که امروز در مباحث مدیریت سیستمی از آن به کرات یاد می شود.
الف-تکنولوژی مفهومی است که دانشف مهارت و هنر و ذوق را در تعامل با یکدیگر قرار می دهد و هر سازمانی برای ایجاد ارزش افزوده ترکیب و تنوعی از آن را به کار میگیرد.
ب-تکنولوژی برتر به واسطه محصولات پیچیده، داشتن تعداد زیادی رقبای باهوش و مستعد، مشتریان پیچیده و تغییرات زیاد تشخیص داده می شود. این ویژگی ها در قالب دو پارامتر عمده تکنولوژی و بازار متغیر و غیر قطعی خلاصه می گردد.
الف-تکنولوژی یک ترکیب هماهنگ و سازگار از سخت افزار، نرم افزار، ومغز افزار است که در بستر یک شبکه زیر ساختاری مفهوم و معنای واقعی خودرا پیدا می کند. تکنولوژی صرفا یک ابزار یا دانش انجام یک کار یا یک ایده و طرح نیست، بلکه ماهیتی شبیه به جامعه با کل ارتباطات اجتماعی مربوط به آن را دارد و تنها با چنین نگرشی قابل درک و اراده و رهبری خواهد بود.
اجزاء اصلی و اساسی تکنولوژی که در ارتباط متقابل با یکدیگر و مکمل یکدیگر هستند و از اهمیت یکسانی برخوردار ند عبارتند از »
• سخت افزار : ساختار فیزیکی جانمایی منطقی ابزار و ماشین آلات برای تامین اهداف مشخص سازمان را در بر می گیرد.
• نرم افزار: شامل قواعد، راهنماها و الگوریتم های لازم برای استفاده از سخت افزار جهت عملی نمودن اهداف مشخص سازمان می باشد.
• مغز افزار : منظور از مغز افزار اهداف، کاربردها، تعادل و تنظیم بین نرم افزار و سخت افزار ،دانستن چه و چرا برای یک تکنولوژی می باشد.
• شبکه پشتیبانی: سازمان، امور اداری و مدیریتی و ساختار فرهنگی مناسب،شامل قواعد کار، سیستم های اندازه گیری استاندارد، سبک مدیریت و فرهنگ الگوهای سازمانی و غیره می باشد.
ب-تکنولوژی برتر: تکنولوژی برتر به سه دسته ای از تکنولوژی اطلاق می شود که تاثیر زیادی در ساختار و سازمان شبکه پشتیبانی ایجاد نماید. به عبارت دیگر تکنولوژی برتر ماهیت امور و کارایی و توانمندی آنها ، نوع ارتباط و ماهیت جریان های فیزیکی اطلاعات و انرژی ،نیاز های مهارتی ، قواعد و مقررات ، سبک مدیریت و هماهنگی و حتی فرهنگ سازمانی را تغییر می دهد. تکنولوژی برتر این امکان را فراهم می کند که هم کارهای جدیدی انجام شوند و هم کارها با روش های جدید و متفاوت انجام گردند.
اطلس تکنولوژی که به وسیله مرکز انتقال تکنولوژی آسیایی سازمان ملل متحد منتشر شده است مدعی ارائه مدل مناسبی برای اندازه گیری سطح تکنولوژی است.
در این مجموعه با این دیدگاه که تکنولوژی عامل تبدیل کننده منابع طبیعی ،زمین ، سرمایه و نیروی انسانی به کالای ساخته شده می باشد تکنولوژی به چهار جزءجداگانه تقسیم شده است.
• ماشین آلات و ابزار تولید; وسایلی که تکنولوژی در آن جای گرفته است و شامل تمام امکانات فیزیکی برای تبدیل می باشد.
• مهارتها و تجربیات تولیدی; تکنولوژی نهفته در انسانها که شامل تخصص، مهارت، چالاکی ، نوآوری ، ابتکار و نبوغ می باشد.
• اطلاعات و دانش فنی تولید; که تکنولوژی نهفته در اسناد مانند طرح ها ،نقشه ها، مشخصات، مشاهدات ، روابط، محاسبات ، نمودارها و نظریه ها میباشد.
• سازمان دهی و مدیریت; تکنولوژی نهفته در سازمان که شامل تمام چارچوب های مورد نیاز مانند سازماندهی، شبکه سازی، مدیریت و بازار یابی بصورت سیستماتیک می باشد.
تاریخچه تکنولوژی
پیدایش اولیل لایه های تکنولوژی مربوط به زمانی بوده که انسانها برای دفاع یا شکار ، سنگ های عادی را تراشیدند و به عنوان ابزار نبرد مورد استفاده قرار دادند. انگاه از تدابیر هنر و مهارت های خود در ساخت نیزه و تیر و کمان بهره گرفتند. شاید بتوان اختراع وسائل حمل و نقل، ابزار کشاورزی و لوازم خانگی اولیه و استخراج فلزات را نیز اولین پایه های تکنولوژی تجاری محسوب نمود.
گرچه اطلاعات موجود از سابقه تکنولوژی به مواردی منحصر می گردد که به دلیل ماندگاری بهره برداری یا نقش آنها درتحولات بعدی مورد شناسایی قرار گرفته اند، اما همه حکایت از بهره گیری تکنولوژی در زندگی اجتماعی، اقتصادی و دفاعی جوامع بشری دارند.
تحولات تکنولوژی
تکنولوژی جدید و یا تکنولوژی برتر در 50 سال گذشته تاثیرات ساختاری و محتوایی عمیقی روی سازمانها و مراکز تولید کننده تکنولوژی داشته است.به طوری که این ساختارها در روند خود بارها شاهد تغببر و تحول اساسی از نظر اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، بازار و اقتصادی بوده اند.
محور تغییرات مذکور در شرکتهای کسب و کار عمدتا تغییرات تکنولوژی در محصول ، فرآیند تولید و توسعه تکنولوژی بوده است. ایت تغییرات چنانچه از نظر زمان، محصول، بازار و تهدیدات رقبا درست انجام شود ماندگاری و بقای شرکتها را افزایش می دهد. در مقابل اگر مورد انتخاب نوع تکنولوژی و یا مقطع زمانی تغییر، تصمیم گیری مناسب صورت نگیرد شرکت را در لیست شرکتهای ناموفق و فراموش شده قرار خواهد داد.
استراتژی های کاهش هزینه(از طریق کاهش موجودی ، مشارکت در توسعه تکنولوژی، طولانی کردن سیکل عمر تکنولوژی ، انبوه سازی محصول و توسعه بازار ، تدوین نظام های کارایی و راه کارهای دیگر) ، افزایش کیفیت (بر اساس توسعه منابع انسانی،تدوین نظام های بهره وری و اندازه گیری، بهبود مستمر در محصول و تولید و افزایش سرویس به مشتری) و افزایش رضایت مشتری(قابلیت اتکاء مشتری به شرکت در دراز مدت، انعطاف پذیری در سرویس و محصول، سرعت در پاسخ گویی به نیاز مشتری و نهایتا سرویس و خدمات قبل و بعد از فروش) مورد نظر طراحان سیستم های مذکور می باشد.
براساس نگرش های نوین مدیریت، تحولات سریع در شرکت های بین المللی در حال انجام است. منظور از تحولات صرفا ایجاد تغییر نیست به انتخاب اهداف و استراتژی ها، آگاهی نسبت به تعیین محصول و تکنولوژی ، آگاهی نسبت به ساختار و فرآیند تولید، روند تغییر را به طور مناسب تعیین می نماید. بر این اساس می توان دسته بندی جدیدی از تکنولوژی محصول، تکنولوژی فرآیند و تکنولوژی سازمان مدیریت را در جهت توسعه و ارتقاء تکنولوژی ارائه نمود.
تکنولوژی محصول
توسعه تکنولوژی وابستگی زیاد به محصول/سرویس و بازار دارد.ابتکارات و اختراعات محصول در دو قرن گذشته سبب پیدایش سطح استاندارد بالاتری در زندگی مردم گردیده است.
سیر تکامل و تکوین تکنولوژی
الف)تکنولوژی تنها بر روی روندو جریان امور تاثیر می گذارد و زمینه را برای انجام سریع تر، گسترده تر و کاراتر فعالیتها فراهم می کند، در حالیکه در ماهیت کمب جریان، ساختار شبکه پشتیبانی، مهارت ها، سبک ها و اسلوب ها و فرهنگ سازمان تغییری حاصل نمی گردد.تکنولوژی این امکان را فراهم می کند که فعالیتهای جاری با روش موجود به نحو بهتری انجام گردد. مدیریت نقش اجرایی در ایجاد و بهبود بهره وری و کارایی، استانداردها، مهارت ها، سلسله مراتب اجرایی امور، بازار و تعادل دارد.
ب)تکنولوژی موجود(تثبیت یافته) در شرایطی مورد بهره برداری قرار می گیرد که شبکه پشتیبانی و جریان فرایندها ثابت است. به عبارتی همه فعالیت ها در یک ساختار ثابت همانطور که هست پیش میرود.این شرایط وضعیت تثبیت شده تکنولوژی رابیان میکند. نقش مدیریت در این تکنولوژی حفظ وضعیت موجود از نظر اداره استمرار فعالیتها، سیاستهای بروکراسی ، وابستگی ها و آداب و سنن است.
ج)تکنولوژی برتر تاثیر خود را روی جریان و ساختار نشان میدهد و در حقیقت ساختار طبیعی ارتباط و کارایی و پشتیبانی را با هم تغییر می دهد. به عبارتی قابلیت انجام کارهای متفاوت از وضعیت موجود را با روش های متفاوت میسر می سازد و از این جهت از هر دو تکنولوژی قبلی متمایز میگردد.در مجموع شبکگه پشتیبانی، وظایفف مهارتها، فرهنگ، کیفیت، کارایی، سبک، قابلیت تغییر در حجم و کیفیت و سایر پارامترهای سازمانی و تکنولوژیکی را تغییر می دهد. در این مورد مدیریت نقش رهبری و مربی را دارد؛ نوآوری، دانش، مهارتهای محوری، خود مدیری و فعالیت های چند رشته ای مقوله هایی هستند که مورد توجه خاص قرار می گیرند.
ویژگی تکنولوژی در قرن21
پویایی محیط و سرعت در رشد و تحولات بازار و تکنولوژی در قالب عدم قطعیت در بازار و عدم قطعیت در تکنولوژی به عنوان دو ویژگی برای تکنولوژی مطرح می گردد که خود شاخص تمایز میان تکنولوژی برتر و تکنولوژی ساده تلقی می گردد. عدم قطغیت بازار ناشناخته بودن ان دسته ار انتظارات و نیازهای مشتریان ست که با تکنولوژی جدبد قابل تامین است؛عدم قطعیت تکنولوژی در واقع عدم اطمینان به موفقیت و قابلیت تکنولوژی در پاسخگویی به نیاز مشتری است.
عدم قطعیت تکنولوژی
در مواردی که تکنولوژی جدید باشد یا با تغییرات سریع همرا ه باشد با عدم قطعیت بالاتری مواجه خواهیم بود.
1- عدم وجود اطلاعات کافی درباره عملکرد نهایی محصول و عدم اطمینان از این مطلب که عملکرد محصول دقیقا مطابق انتظار است و همانگونه که به مشتری وعده داده شده عمل خواهد کرد.
2- عدم برخورداری سازمان از یک برنامه و چارچوب زمانی مشخص و سازمان یافته برای عرضه و تحویل محصول. این مسئله خود ممکن است به دلیل عدم اطمینان از قدرت مالی خریدار بوجود آید.
3- ابهام تولیدکننده خدمات یا محصول نسبت به توانایی ارائه خدمات بعد از فروش با توجه به اهمیت سرویس دهی به مشتری.
4- خطرات ناشی از الگوهای نادرست کاربرد تکنولوژی جدید.
5- نگرانی درباره قدیمی شدن تکنولوژی های موجود. ترس از کنار گذاشته شدن تکنولوژی هایی موجود به واسطه ظهور تکنولوژی جدید موجب می شود که بازار در برابر ورود محصولات این تکنولوژی مقاومت نشان میدهد.
عدم قطعیت بازار
بعد دوم از ویژگی های تکنولوژی در بازار به ظهور میرسد.در فرهنگ سنتی، بازار یابی را استفاده از هر تکنیک و ترفندی برای تبادل محصول با پول مرسوم تلقی می کردند. اما در بازار یابی جدید تلاش برای سوق دادن فرآیند کسب و کار به سمت پوشش، ایجاد، توسعه نیازها می باشد ونهایتا جلب مشتری محورهای اصلی به شمار می آیند.
1- استفاده از محصولات تکنولوژی جدید بدون اطلاع کافی از کاربردهای صحیح و قابلیتهای آن.
2- تغییر نیازهای مصرف کنندگان(منطبق با شرایط محیطی) به نحو غیر قابل پیش بینی و بسیار سریع.
3- عدم وجود استانداردهای خاص دربازار و صنایع به منظور ایجاد سازگاری بین محصولات مختلف.
4- تغییر در سرعت تحولات و گسترش محصولات تکنولوژی پیشرفته و عدم امکان پیش بینی بازار آتی بر اساس روند گذشته.
5- نامشخص بودن حجو بازار محصولات و تکنولوژی جدید.
الگوهای ارزیابی و تعیین موقعیت تکنولوژیکی
تعیین موقعیت تکنولوژی و تشخیص فاصله تکنولوژیکی، با بررسی وضع موجود در مقایسه با وضع مطلوب و همچنین وضعیت جهانی میسر می گردد. مدلهای کمی و کیفی متعددی برای این منظور ارائه شده است که در ادامه مورد بحث قرار می گیرند.
تکنیکی که اطلس تکنولوژی معرفی کرده، در صددآن است که خلاء میان تکنولوژی موجود را از ابعاد مختلف توسعه تکنولوژی، با شرایط مطلوب مورد بررسی و مورد ارزیابی قرار دهد.
اجزاء چهارگانه تکنولوژی یعنی(1) ماشین آلات و ابزار تولید، (2) مهارتها و تجربیات،(3) اطلاعات و دانش فنی تولید و (4) سازماندهی و مدیریت روی چهار قطب یک محور مختصات متعامد در یک روند تکاملی، از نظر میزان پیچیدگی، قرار می گیرند. با وزن دهی هر عامل و سپس اتصال نقاط حاصل بر روی محورها، سطح چهار ضلعی محاط شده به عنوان شاخص ارزیابی و مقایسه تکنولوژی مورد لحاظ قرار می گیرد. فرآیندی که این چهار جزء را در سطح بالاتری از پیچیدگی به کار گیرد تکنولوژی پیشرفته تری به شمار می آید. ضمن اینکه این مدل از نظر ساختار و کاربرد به واسطه سادگی ونمایش تصویری ارزیابی، از ویژگی های مثبتی برخوردار است، اما متاسفانه با مشکلاتی چون تعامل کلیه اجزاء مواجه است.
عوامل تعیین کننده موقعیت تکنولوژی در متدولوژی زلنی شامل فاکتورهای زیر می باشد:
1-عوامل فضای فیزیکی و کارخانه؛ که مهم ترین اجزاء این عامل استقرار،اندازه، موجودی، امنیت محیطی، تعمیر و نگهداری و جابجایی مواد و کالا میباشد. این عامل بیشتر به فضای فیزیکی و مظاهر خط تولید و فرایند مربوط می گردد.
2-عوامل مالی/اقتصادی؛که اصولا منابع سرمایه گذاری ، کنترل هزینه و قیمت تمام شده و سلامت مالی سیستم را شامل می گردد.
3-عوامل استراتژیک؛ که تعامل رویکرد، اهداف سازمان و مسائل برون سازمان و تغییر محصول و بازار(سهم بازار، ترکیب مشتری، تهدید رقبا) ،پیچیدگی(انتخاب محصول،عرضه کنندگان و عملیات) را در بر می گیرد.
4-عوامل انسانی؛ که با مدیریت منابع انسانی، انعطاف پذیری سیستم های پاداش و ارتباطات همراه است.
5-عوامل کلیدی تکنولوژی؛ که از حساسیت بیشتری برخوردار است مسائلی چون نوآوری (در محصول، فرایند، تحقیق و توسعه) ، انعطاف (در توسعه، محصول، عملیات، تولید، فرایند، نگداری) ؛ قیمت (هزینه ها،اندازه اقتصاد، موجودیها، میزان مصرف) ، کیفیت (تلرانس ها، قابلیت اطمینان، بازرسی ، بهبود مستمر) و سرویس (خدمات، زمان تحویل، ارتباط با مشتری، زمان واکنش به تقاضای مشتری) را در بر می گیرد.
مدل ارزیابی تکنولوژی که بر اساس عوامل پنج گانه فوق بنا شده است ابزار متعددی برای این منظور می باشد.
روش دیگری که در سنجش و ارزیابی تکنولوژی مطرح می گردد شاخص گذاری رقابتی است. این معیاری است که شرکت ها به واسطه آن می توانند ابعاد توسعه مورد نیاز برای حضور در بازار های رقابتی و یا استراتژیک را تعیین نمایند.
محور اصلی شاخص گذاری رقابتی بر پایه کمپانی های مطرح در سطح منطقه ای و جهانی و پیشگام در تکنولوژی قرار می گیرد اما شرکت های مطرح نیز خود در سطوح مختلف تکنولوژی فعالیت می نمایند لذا در مرحله اول لازم است که سطح مطلوب به درستی مورد شناسایی قرار گیرد. آنگاه مطالعه و بررسی روند حرکت شرکت مورد نظر تا حدی می تواند به عنوان راهنمای گام برداشتن در مسیر توسعه و جذب تکنولوژی قرار گیرد.
فصل سوم
مدیریت تکنولوژی
تعاریف و مفاهیم مدیریت تکنولوژی
مدیریت تکنولوژی یک حوزه چند رشته ای از مهندسی،علوم طبیعی،علوم اجتماعی،تجارب صنعتی و تئوری های کسب و کار را شامل می شود.یک مهندس از دیدگاه ماشین ها و ابزار به تکنولوژی می نگرد.یک اقتصاددان تکنولوژی را عاملی برای کاهش هزینه ها و افزایش بهره وری می داند. برای مردم شناس مفهوم فرهنگی دارد و برای جامعه شناس نشانی از تحول اجتماعی است. با این حال همه این گروهها بر این مساله اتفاق نظر دارند که هدف از کاربرد تکنولوژی دگرگون کردن و متحول کردن محیطی است که انسان ها در آن زندگی می کنند. منظور از مدیریت تکنولوژی، مدیریت سیستم هایی است که بستر مناسبی برای خلق ، جذب و توسعه تکنولوژی فراهم می کند. تکنولوژی فی النفسه می تواند خوب و یا بد باشد. آنچه که سبب می گردد تکنولوژی مفید و ارزشمند معرفی گردد مدیریت و کاربرد آن است.
تحقیق و توسعه از مولفه های اساسی در خلق و ارتقاء تکنولوژی به شمار می آیند اما آنچه از نظر کسب ثروت به واسطه تکنولوژی حائز اهمیت است کاربردی کردن یا اصطلاحا تجاری کردن تکنولوژی است. و این وقتی محقق می شود که تکنولوژی با جامعه و نیاز های مشتری اتصال عمیق و حقیقی ایجاد نماید. مشتری می تواند به یک فرد، یک سازمان یا یک ارگان دولتی مثل نیروهای نظامی اطلاق شود.
مدیریت تکنولوژی در سطح سازمان یک حوزه چند رشته ای است که به برنامه ریزی، توسعه و پیاده سازی توان مندی های تکنولوژی در جهت تدوین و تحقق اهداف استرتژیک سازمان می پردازد.
مدیریت تکنولوژی در سطح ملی و دولت از دید کلان زمینه های دانایی است که به منظور تعیین و پیاده سازی سیاست های توسعه و کاربرد تکنولوژی با ملاحظه تاثیر تکنولوژی بر جامعه، سازمانها، افراد و طبیعت مورد استفاده قرار می گیرند. در سطح ملی تمرکز بیشتر بر روی نقش سیاست های عمومی است که به پیشرفت علوم و تکنولوژی می پردازد. تاثیر تکنولوژی بر جامعه به ویژه نقش آن در رشد توسعه اقتصادی پایدار،تاثیر تغییرات تکنولوژی بر جامعه و نوع آموزشی که نیاز دارند، هم چنین سلامت و امنیت جامعه و نهایتا محیط زیست از جمله محور های مورد توجه مدیریت تکنولوژی در این سطح به شمار میروند.
مدل مفهومی مدیریت تکنولوژی
در مدل مفهومی ارتباط بین اصول علم و مهندسی و اصول اداره بازار با اصول مدیریت مشخص گردیده است. این مدل بیانگر این ایده است که تکنولوژی بایستی به بازار و سیستم های اقتصادی مرتبط شوند. این وظیفه به عهده مدیریت تکنولوژی است که تمرکز بیشتری روی راهکارهای ایجاد و خلق تکنولوژی داشته با شد و به واسطه ایجاد فرصت های مناسب در بازار در جهت تولید ثروت بهره برداری نماید.
توسعه تکنولوژی
روند تغییر و توسعه تکنولوژی در دو جهت می باشد.اول در جهت عملکرد بالاتر و جهت دوم در تامین رضایت و نیازهای عمومی جامعه می باشد. عملکرد بالاتر در تکنولوژی به معنی سرعت بالاتر ، ظرفیت سازی بیشتر، توسعه اثر بخشی هزینه، کارایی بالاتر، افزایش توانایی، کاهش تلاش انسان ، آرامش بیشتر، کاربری های مکانیزه بیشتر می باشد.
توسعه تکنولوژی را زیر بنای رشد اقتصادی می دانند. بر اساس تئوری های موج بلند هر گونه تغییر در اقتصاد کشور های پیشرفته، براقتصاد کشورهای در حال توسعه تاثیر می گذارد. از این رو توسعه تکنولوژی سبب می شود کشور ها به هم نزدیک تر شوند و آنها را قادر می سازد تا در فعالیت های بین المللی مشارکت کنند و از آن منتفع گردند.
توسعه تکنولوژی در هر جامعه با سایر عوامل محیطی همچون ساختارهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و ساختار سازمان نیز در تعامل است. تویس معتقد است اهمیت توسعه تکنولوژی در فرآیند توسعه ملی از این حقیقت آشکار می گردد که کاربرد تکنولوژی تحولات عظیمی را در سطح استاندارد زندگی جوامع توسعه یافته و یا در حال توسعه بوجود آورده است.
در عصر حاضر پدیده های علمی و تکنولوژیکی نقاط عطف تازه ای در بروز مزیت های نسبی و رقابتی کشورها بوجود آورده اند. هم چنان که قدرت اقتصادی بازتابی از توسعه تکنولوژی تجاری آن کشور است، قدرت دفاعی نیز متاثر از توسعه تکنولوژی های دفاعی می باشد،اگرچه تحولات جدید تکنولوژیکی و پارادایم های جهانی مرز های بین تکنولوژی تجاری و دفاعی را تا حد زیادی از بین برده است.
عوامل توسعه
تکنولوژی در تعامل مستقیم با سایر عوامل محیط قرار دارد. تغییرات در تحولات سیاسی، نظامی، اجتماعی، اقتصادی، سازمان و مدیریت، مشتری ها، رقبا و بازار همواره بر روند توسعه تکنولوژی تاثیر گذاشته است و بالعکس توسعه تکنولوژی از دیر باز نقش عظیمی در ارتقاء سطح زندگی و رشد اقتصادی ملل جهان داشته است. امنیت جغرافیایی،سیاسی، دفاعی، و ملی نیازمند ایجاد توانایی در مقابل هرگونه تهدیدی از جانب محیط فراملی، ملی و داخلی سازمان می باشد. امروز تکنولوژی به عنوان محور اصلی موازنه قدرت شناخته می شود و زیر ساخت حاکمیت در ابعاد سیاسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی به شمار می رود. که هر یک در برهه ای از زمان محور قدرت محسوب گردیده اند.
تکنولوژی در محیط ملی- عمومی
مطالعات انجام شده نشان می دهد توسعه در هر کشور عبارتست از اصول ثابت ، پذیرفته شده و بدیهی همه ملل و کشورها. شاید نتوان ملت یا کشوری را سراغ گرفت که نسبت به موضوع توسعه بیگانه باشد ویا رسیدن به سطوح بالای توسعه را طلب ننماید. به همین منظور شاخص توسعه یافتگی اگر چه با سطح رفاه اجتماعی و در آمد سرانه ارزیابی می گردد اما بدون استثناء در همه زمینه ها فناوری، موتور توسعه نام گرفته است.
فناوری در سطح ملی بر اساس ظرفیت های ایجاد شده و کاربردآن اندازه گیری می شود. وجود مراکز تحقیقاتی، دانشگاهی ، آموزشی، تعداد نخبگانف اعضاء هیئت علمی، دانشجویان وسطح سواد به عنوان شاخص های بالقوه شناسایی می گردند و شاخص هایی چون حجم صادرات محصولات تولیدی، سهم بازارجهانی، تعداد محصولات ارائه شده،تنوع محصول، سطح فناوری و فرآیند، و محصول و خدمات از شاخص های بالفعل می باشند.
تکنولوژی در محیط ملی- اختصاصی
نوع و سطح فناوری که شامل رشد و توسعه فناوری در محیط قابل دسترس بوسیله همکاران و یا رقابت بر روی آن به وسیله رقبا می باشد از موضوعات مطرح در محیط اختصاصی است. دسترسی به فناوری مورد نظر در صنعت خاص که در محیط ملی(محلی) قابل دسترس و از پشتوانه های قانونی و سیاسی در جهت بهره برداری مضاعف برخوردار می گردد، سبب شکوفایی و خلاقیت در آن محیط می شود. هم چنین سرمایه گذاری روی فناوری پایه که مستلزم همکاریهای محیط اختصاصی و نظام ملی می باشد،سبب جلوگیری از سرمایه گذاری های سنگین و در مقابل تقویت ابتکارات موردی سازمانها می شود. از طرف دیگر تهاجم رقبا در بازار ملی(محلی) و ارائه فناوری برتر و پیشرو، سبب تغییرات جدی در استراتژی هایسازمانی می گردد. از اینرو محاسن و معایب فناوری محیط اختصاصی به عنوان پشتیبانی دهنده و یا تضعیف کننده از عوامل موثر بر تصمیم گیری استراتژیک یک سازمان می باشد وباید دقت و توجه کافی نسبت به آن مبذول گردد.
تکنولوژی و رشد پایدار
سیاستهای عمومی توسعه تکنولوژی که قادر باشند به چالش های قرن حاضر پاسخ دهند، برای دستیابی به رشد اقتصادی پایدار و سطح بالای استاندارد زندگی ضروری هستند. آغاز قرن 21 همراه با تغییرات شدید در تکنولوژی بوده و در این دوره ماهیت تجارت دگرگون شده است. سیستم های مدیریتی نیز همگام با این تغییرات متحول شده اند و در نتیجه پارادایم های جدید در کسب و کار مطرح گردیده است. به روایت دیگر بایستی در استراتژی های یک هارمونی بین سیستم های اقتصادی با ظرفیت های تکنولوژیکی و تجارت در داخل سازمانهای کسب و کار پدید آید.
تکنولوژی امروز
مهمترین تفاوت عصر حاضر با دوران گذشته در تغییرات سریع و تنوع زیاد تکنولوژی نهفته است. رقابت جهانی نیز موضوع جدیدی است. تکنولوژی در چند دهه اخیر با یک رشد نمایی مواجه بوده و بیش از مجموع رشد آن در چند هزار سال قبل بوده است. این تغییر همراه با تحولات شدید در تقاضای بازار ، نیاز به ساختار های انعطاف پذیر را توجیه نموده است. رقابت در سطح ملی و فراملی در گرو سیستم اقتصادی مناسب، توانمندی های تکنولوژیکی و قدرت تجارت در محیط جهانی است.
تولید ثروت
آدام اسمیت در قرن 18 در کتاب ثروت ملل موضوع تولید ثروت و توزیع آن را در قالب یک فرآیند مطرح نمود و قدرت ثروت را بر شمرد. او معتقد بود که سرمایه مهم ترین عامل در تولید ثروت است و هر ملتی باید بر اساس مزیت مطلق خود، محصول تولید کند. بوسکین و لو نشان دادند که سه عامل سبب رشد اقتصادی است: سرمایه، نیروی انسانی و توسعه تکنولوژی . سرمایه هر گونه منبعی اعم از کالا و سرویس است که سبب تولید کالا و سرویس دیگر می شود؛ مانند ماشین، ابزار و منابع طبیعی. منابع انسانی نیز سرمایه انسلنی برای کار است. ترکیب این دو عامل با تکنولوژی سبب رشد اقتصادی می گردد.
دوره موج بلند
بسیاری از صاحب نظران معتقدند که هر تکنولوژی جدید سبب توسعه اقتصادی می شود؛ که در ادبیات اقتصاد نظریه موج بلند یا دوره اقتصادی بلند مدت نامیده می شود. از جمله منش مطرح نمود که تکنولوژی های بنیادی جدید نقطه آغاز رشداقتصادی در هر موج هستند.اما بتز معتقد بود که در پس هر موج بلند تعامل بین تکنولوژی جدید، فرصت های ناشی از آن و افزایش سرمایه نقش آفرینی می کند. بتز بر این اساس چرخه این موج را بر8 اصل بیان کرده است.
تکنولوژی و اقتصاد ملی
کشورهای توسعه یافته به کشورهایی گفته می شود که به نحو مطلوب از تکنولوژی برای ایجاد ثروت استفاده می کنند.در واقع تکنولوژی به خودی خود تولید ثروت نمی کند بلکه استفاده و کاربرد مناسب و موثر تکنولوژی سبب توسعه کشورها می شود. وقتی که تکنولوژی در جهت ایجاد ارزش افزوده در منابع به کار می رود و محصول و سرویس آن وارد بازار شود افزایش ثروت صورت می گیرد.
اختراع
اختراع به یک ایده یا یک تکنولوژی بدیع گفته می شود که ممکن است به خلق یک محصول جدید ، یک فرآیند جدید و یا سیستم ناشناخته منجر گردد. ماشین بخار، ترانزیستور و ماشین زیراکس از جمله اختراعات مهم بشر هستند.
نو آوری
ابتکار و نوآوری عبارتست از خلق یک محصول، سرویس یا فرآیندی که برای یک سازمان جدید باشد و سبب حضور سازمان در بازار گردد. لزومی ندارد که این پدیده برای کل جهان باشد بلکه کافی است در یک سازمان برای اولین بار مطرح و پیاده سازی شود. فرآیند نو آوری تلفیقی از تکنولوژی های موجود و اختراعات انجام شده را در بر دارد که برای خلق یک محصول ، فرایند یا سیستم جدید و یا توسعه آنها به کار گرفته می شود. نوآوری تکنولوژی نیازمند فعالیت های زیادی در جهت توسعه گام به گام و تحولات رادیکالی در بیش از یک شاخه از صنعت می باشد.
مدل های نو آوری تکنولوژی
راتول در دهه 1950 این پیش فرض را مطرح کرده بود که نو آوری تکنولوژی یک فرایند متوالی است که با کشف علم شروع می شود و در نهایت به صورت محصول وارد بازار می گردد. با این حال مواردی مشاهده می شد که نیاز بازار سبب رشد تکنولوژی و بروز نو آوری می گردید. روند اول در فالب یک عامل درونی برای نو آوری تکنولوژی قرار می گیرد و مطرح می گردد که علوم و تکنولوژی ذاتا برای توسعه دچار تغییر می شوند. روند دوم نمایانگر عامل اقتصادی است، نیاز به بازار جدید، ایجاد سرمایه و توسعه اقتصادی به عنوان محرک در فرآیند نوآوری وارد می شود. حال آنکه در جهان واقعی ترکیب این دو روند حاکم هستند.
مدل کشش بازار
مدل نوآوری تکنولوژی بر اساس کشش بازار بعد از دهه 1960 مطرح شد. تکنولوژی اغلب برای پاسخ گویی به نیاز و تقاضای بازار شکل می گیرد. اما این مستلزم اطلاعات بالای مشتریان از سطوح تکنولوژی است که همیشه امکان پذیر نیست. به همین جهت در اکثر مواردی که نوآوری تکنولوژی در نتیجه کشش بازار اتفاق افتاده از نوع نوآوری گام به گام یا در حد یک مرحله رشد در تکنولوژی موجود بوده است.
فرایند نوآوری تکنولوژی
فرایند نو آوری به صورتهای مختلف بیان گردیده است که نمونه هایی از آن ارائه می گردد:
الف:فرآیند نوآوری تکنولوژی
فرایند نو آوری تکنولوژی 8 مرحله ای از تحقیق پایه (افزایش درک عمومی از قوانین طبیعی)، تحقیق کاربردی(حل یک چند مشکل عمومی جامعه)، توسعه تکنولوژی(فعالیتی که سبب تبدیل دانش و ایده به سخت افزار، نرم افزار و سرویس می گردد.) پیاده سازی تکنولوژی (فعالیتی که در جهت عرضه محصول به بازار صورت میگیرد) تولید( یک سری از فعالیتهایی که ایده و دانش و مفاهیم طراحی شده را تبدیل به محصول یا سرویس نماید که شامل ساخت، کنترل، لجستیک و توزیع است)؛ بازاریابی (ایجاد بازار برای تولید و جذب مشتریان)؛ باروری و رشد (توسعه و جلوه گر کردن تکنولوژی (ایجاد یک شرایط رقابتی با حضور بهتر برای تکنولوژی) تشکیل می گردد.
ب: فرایند نوآوری تکنولوژی(مدل عمومی)
این مدل عموما مورد توجه تعداد زیادی از دانشمندان قرار گرفته است که بلوک اصلی در مورد تکنولوژی ها وموقعیت چندان تفاوت ندارد اما در پیاده سازی ممکن است که سبب اعمال نظر روی اجرا و تغییر تکنیکها گردد.
ج:فرایندنوآوری تکنولوژی مارتین
در این مدل فرایند نوآوری تکنولوژیکی همانند یک معادله زنجیره ای در شیمی تجسم شده است. فرایندی در بازار به موفقیت می رسد که نتیجه بر همکنش پایدار اجزاء این زنجیره باشد.
ه:فرایند ابداع تکنولوژی به روش بردوگنا
بردوگنا مدلی متفاوت با فرایند خطی مرسوم در نوآوری یک فعالیت تعاملی و غیر خطی است. تنها علوم، مهندسی و تکنولوژی نیستند که در این فعالیت نقش دارند بلکه تعاملات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و سیاست های عمومی را که در فرایند ایجاد ثروت موثر هستند نیز در بر دارد.
و:فرایند ابداع تکنولوژی ذاکی
ذاکی و خلیل بر پایه تجارب بدست آمده در زمینه توسعه بیوشیمی فرایندی ارائه کرده اند که مولفه های آن بسیار شبییه به فرایند عمومی نوآوری تکنولوژی است.
فرایند توسعه تکنولوژی
هنگامی که سازمانی از تکنولوژی های موجود استفاده کند فرایند توسعه تکنولوژی الگوریتم دیگری پیدا می کند. در واقع این فرایندها برای سازمانهای مرسوم به دنباله رو و عقب مانده کارایی دارد، در حالیکه فرایند نوآوری تکنولوژی که در بخش قبل ارائه شد ویژه سازمانهای پیشگام است.
پژوهشگران این فرایند توسعه تکنولوژی را از ابعاد مختلف ارائه نموده اند.
انوس
انوس فرایند توسعه تکنولوژی را در دو فاز آلفا و بتا مطرح کرده است. فاز آلفا مربوط به مراحلی است که یک تکنولوژی نو و جدید را وارد محیط سازمان می شود.فاز بتا هرگونه اقدامی در جهت تطبیق تکنولوژی با محیط سازمان؛اصلاح و نوآوری در آن را شامل می گردد.
کیم
کیم مراحل توسعه تکنولوژی را در تطبیق با شرایط کشورهای در حال تو سعه بیان نموده است که به ترتیب عبارتند از :1) به کار گیری تکنولوژی جدید، 2) بومی سازی تکنولوژی با محیط سازمان، 3) اصلاح و بهبود تکنولوژی.
لال
لال نیز فرایند مشابهی را مطرح نموده است با این تفاوت که مرحله دوم ماهیت شبیه سازی تکنولوژی را دارد.
یونیدو
یونیدو نیز سه مرحله برای توسعه تکنولوژی معرفی کرده است: 1)انتخاب و کسب تکنولوژی خارجی، 2) تطبیق و جذب تکنولوژی، 3) ایجاد تکنولوژی جدید.
نگرش های جدید توسعه تکنولوژی جدید
نگرش تعمیق
در این نگرش تکنولوژی قدیم به روش پله ای و گام به گام با تکنولوژی جدید جایگزین می گردد و به مرور به سطوح عمیق تری از تکنولوژی می انجامد. (مثال: توسعه تکنولوژی لامپها خلاء به نیمه هادی و یا جایگزین شدن CD به جای صفحات گرامافون)
نگرش ادغام
هم افزایی توسعه تکنولوژی در ترکیب دو یا چند تکنولوژی مجزای قدیمی و یا جدید، محصولاتی را بوجود می آورد که باعث تحول عمیق در بازار می گردد. (مثال: اپتو الکترونیک محصول ترکیب تکنولوژی اپتیک و الکترونیک، و مکاترونیک محصول ترکیب مکانیک و الکترونیک)
تزریق و جذب تکنولوژی
نوآوری یک تکنولوژی ، ارائه ایده جدید ویاارائه یک سیستم جدید وقتی موفق است که به کاربری برسد و در جامعه مصرف کنندگان انتشار یابد. تزریق و انتشار فرایندی است که به وسیله آن یک نوآوری تکنولوژی در طول زمان از طریق کانال های مشخص به جامعه انتقل پیدا کند. جذب تکنولوژی بستگی به کارآیی یک نوع از تکنولوژی در حل دقیق یک مشکل دارد و میزان جامعه پذیری آن به عوامل زیر بستگی دارد:
درجه ایجاد مزیت نسبت به وضعیت گذشته.
درجه تطبیق با ارزش ها و نیاز کاربران.
درجه پیچیدگی و مشکل بودن کاربرد تکنولوژی.
امکان عرضه نمونه عملیاتی برای جلب اعتماد کاربران در کاربری واقعی.قابلیت مشاهده تکنولوژی و نتایج و آثار آن در کاربری واقعی.
تحقیق و توسعه در صنایع چند رشته ای
اساسی بودن زمینه تحقیقاتی از آنجا مشخص می شود که مدیریت از ابتدایی ترین مرحله پیدایش و شکل گیری تحقیقات تا توسعه پیشرفته ترین تحقیقات تا توسعه پیشرفته ترین محصولات نسبت به پروژه متعهد باقی بماند. به همین میزان رابطه متقابل در تکنولوژی ادغام امری ضروری است یعنی کلیه شرکای پروژه تحقیقاتی به یک میزان در اجرای پروژه دخا%D