نویسنده :سید محمد سید حسینی
مقدمه: معمولاً نيازهاي بشر اولين انگيزههايي هستند كه ارائه يا ساخت محصولي را ميسر ميسازد. اين انگيزهها گاهي باعث ميشوند كه سازمانهاي مختلف براي سودآوري ، بقا و رقابت وادار به انجام دادن فعاليتهايي شوند كه در آخر توليد محصول مشخص ميشود. محصول را ميتوان حاصل يك رشته فعاليتهايي دانست كه سازمانها و يا مراكز توليدي به سبب آنها به وجود آمده است.
اما ممكن است حاصل فعاليتهاي سازمانهاي مختلف يا مراكز توليدي، هميشه يك جسم فيزيكي قابل لمس نباشد، بلكه محصول دسترنج اين سازمانها بصورت خدمات و سرويسهايي به نيازمندان آن ارائه شود. آنچه كه از يك رشته فعاليتهاي مداوم يك سيستم توليدي حاصل ميشود محصول مي ناميم. محصول ميتواند يا بصورت يك جسم فيزيكي قابل لمس به نام قطعه، ماشين يا غيره باشد، يا بصورت خدماتي به استفاده كنندهگان عرضه شود.
«طرح ريزي انتخاب تجهيزات و خودكاري»
ماشين آلات و تجهيزات بيش از هر عامل ديگر بر يك استقرار مناسب تأثير مستقيم ميگذارند.
معمولاً مهندس طراح ماشينآلات و تجهيزات لازم براي توليد يك محصول مشخص را انتخاب نميكند بلكه اين كار عمولاً به وسيلهي مهندسي ابزار يا مهندسي توليد انجام ميشود اين تصميمگيريها بر حل استقرار تأثير زيادي دارد لازم است مهندس طراح در حين برنامهريزي مشورتهاي لازم را با مهندس ابزار به عمل آورد.
خصوصياتي كه در استقرار تجهيزات از اهميت فوقالعادهاي برخور دارند.
1- محل اپراتور
2- خدمات مورد نياز
3- نگه داريهاي اضطراري مورد نياز
4- نگهداريهاي دورهاي مورد نياز
5- محل استقرار كنترلها
6- ابزارهاي برقي و دستي مورد نياز
7- ابزارهاي مورد نياز
تقسيمات عمليات توليدي
با توجه به انواع كنترل كنندههاي متداول عمليات توليدي را ميتوان به 3 گروه توليد هستي مكانيزه و خودكار طبقهبندي كن كه انتخاب هر يك از شيوههاي توليدي تجهيزات و ماشينآلات مختص به خود را داراست.
استقرار ادارات و دفاتر
ادارات و دفاتر بايد در محلي قرار گيرند كه بتوانند به طور موثر و با بازدهي قابل قبول خدمات خود را ارائه دهند.
يك كارخانه معمولاً داراي 1- فضاي مخصوص مديريت و مدير عامل
2- دفاتر عمومي
3- دفاتر توليدي است كه نحوهي استقرار و انتخاب آشنا براساس نوع خدماتي است كه از آنها انتظار داريم.
محل استقرار ادارات
ادارات و دفاتر فني ميتوانند در محلهاي زير قرار گيرند:
1- در داخل ساختمان كارخانه
2- در يك ساختمان جداگانه در مجاورت ساختمان كارخانه
3- در يك ساختمان جداگانه با فاصله از ساختمان كارخانه
اگر محل دفاتر در داخل كارخانه انتخاب شود توصيه ميشود كه حتي الامكان در طبقه يا طبقات فوقاني قرار داده شوند زيرا از روشنايي كافيبرخوردار است و طبقات زيرين براي قطعات سنگين و ماشينآلات باقي بماند.
اگر ساختمان مجاور كارخانه توسط پلها و تونلهايي به ساختمان كارخانه مرتبط شود باعث ميشود كه سرپرستان و سركارگران بركار پرسنل نظارت بهتري داشته باشند.
استقرار ساختمان دفاتر اداري مستقل و با فاصله از كارخانه موقعي ميتواند مورد استفاده قرار گيرد كه رفت و آمد پرسنل بين كارخانه و دفاتر كم باشد.
گسترش كارخانه و طرح توسعه
طرح گسترش كارخانه يكي از اهداف مهمي است كه مديريت بايد هميشه آن را مدنظر داشته باشد شكل ساختماني و ميزان سرمايهگذاري از محدوديتهاي مهم براي رسيدن به اين هدف است دلايل زيادي براي طرح گسترش كارخانه وجود دارد.
1- به علت پايين بودن ظرفيت كارخانه ممكن است مقدار تقاضا برآورده نشود.
2- ممكن است محصول جديدي فه حفظ توليد اضافه شود.
3- ممكن است فرآيند جديدي براي ساخت در نظر گرفته شود.
4- ممكن است عمليات اضافي يا سرويس زيادتري مورد نياز باشد.
5- بعضي از قطعاتي را كه قبلاً با كارخانههاي ديگر قرار داد ساخت داشتيم ممكن است بخواهيم در كارخانه خودمان توليد كنيم.
تعادل خط توليد
تعادل خط توليد كه تعادل خط مونتاژ نيز ناميده ميشود.
تكنيكي است كه مديريت با تكيه بر آن ميتواند توازني بين ظرفيتهاي ماشين آلات ، تسهيلات و ….به وجود آورد.
تعيين فضاي انبار يكي از مراحل مهم طراحي كارخانه است روشهاي متنوعي براي انبار كردن مواد وجود دارد.
1- ظروف 2- قفسهها 3- كمد 4- چيدن اقلام روي هم 5- استفاده از نقاله 6- روشهاي مكانيكي و مكانيزه با استفاده از كامپيوتر
طراحي استقرار به كمك كامپيوتر
5 برنامه معمول وجود دارد كه استقرار را به كمد كامپيوتر طراحي ميكند.
اولين برنامه طراحي استقرار به كمك كامپيوتر است Craft
در سال 1963 نوشته شده است استقرار را بهبود و گسترش مي دهد
مخفف طراحي كامپيوتر و تسهيلات است Cofad
اصلاح شدهي برنامه Croft است و مدلي است كه هم طراح استقرار و هم سيستم جابهجايي موارد را با هم در نظر ميگيرد.
مخفف Planet
آناليز طراحي استقرار و تكنيك ارزيابي
براي توليد و ارزيابي استقرار به كارگرفته ميشود.
به روابط يك بخش با بخش ديگر ميپردازد و بيشتر به صورت Corlap رياضي است.
بر همان اصولي بنا شده است كه Cprlap بنا شده است Alper كه اگر مشكلي در خصوص انتخاب بين چند بخش وجود داشته باشد آن را به شكل تصادفي حل ميكند.
شرايط ايدهآل و ايمن كار حقي است كه همواره بايد توسط مديريت مدنظر باشد محيط سالم و ايمن علاوه بر افزودن بازدهي و بهرهوري انگيزههايمثبت افراد را افزايش ميدهد و از بي قيدي كاركنان نسبت به محيط كار ميكاهد. يك مديريت موثر با برنامهريزي صحيح باعث كاهش خطاها ميگردد و بازدهي را افزايش ميدهد.
«كوستاس ان درويتيسوتيس» تفاوت بين ارائه خدمات و محصول را براساس چندين نكته بيان كرده است. از جمله اينكه، ارائه خدمات ميتواند براي حفظ شرايط مناسب زندگي (تعميرات، نگهداري، بهداشت و غيره) است و يا براي فراهم كردن ساير نيازهاي جامعهي بشري مثل تفريحات، رستورانها، مساجد، حمل و نقل شهري و مانند آن ميتواند باشد.
دربارهي تفاوتهاي بين خدمات و محصولات ميتوان به نكات زير هم اشاره كرد:
1- خدمات معمولاً بايد در ارتباط با مردم و استفاده كنندگان آنها باشد، اين خدمات بطور كلي در هنگام ارائه مورد استفاده قرار ميگيرند مانند حمل و نقل، بهداشت، بيمارستانها و …
2- نحوهي توزيع و ارائه خدمات، داراي مشكلات و مسائل خاص بيمارستانها، صندليهاي خالي قطارها و ….
3- خدمات به سختي قابل استاندارد كردن هستند بنابراين گذاشتن معيارهاي مشخص و معين براي آنها مشكل است. مثلاً ممكن است روش خدمت دهي در بيمارستان يا نحوهي ويزيت دو پزشك كه در حدي تخصص يكساني دارند متفاوت باشد البته ميتوان در اين زمينه با ارائهي استانداردهاي خاص تا اندازهاي ضوابطي را اعمال كرد.
4- خدمات هم مانند محصولات با تغيير در مقدار تقاضا تغيير ميكند. اين تغييرات ميتواند فصلي، ماهانه و يا حتي ساعتي باشد.
5- عامل زمان ميتواند در نحوهي ارائهي خدمات موثر باشد، زيرا نيازهاي بشر به بهداشت، محيط زيست خدمات سريعتر و چيزهاي ديگر همواره در افزايش و تغيير است. بطور كلي اكثر سيستمهاي عملياتي، تركيبي از محصول و خدمات را ارائه ميكنند و تحقيقات و بررسيهاي لازم را چنان پي ميگيرند كه بتوانند به همراه محصول، يك سيستم خدماتي مناسب و در خور براي رضايت مشتري فراهم آورند.
طرح هر محصول يا ارائهي هر خدمت، بايد با نيازهاي مصرف كنندگان آن هماهنگ باشد. بنابراين براي ارائهي هر طرح خوب، بايد مصرف كننده را شناخت و با نيازهاي او براي اين نوع محصول يا خدمات آشنا شد.
بررسي مواد اوليه از نظر فرآيند: قابليت انتخاب مواد اوليه مختلف كه براي ساخت يا ارائهي خدمات مورد نياز است كه خصوصيات اقلام، تكنولوژي موجود، خصوصيات و ويژگيهاي هر يك از مواد مورد نظر بستگي دارد. هر محصول داراي ويژگي و محدوديت خاصي است؛
انتخاب مواد را ميتوان به سه مرحله تقسيم بندي كرد:
1- نوع موادي كه بايد در محصول نهايي بكار گرفته شود تا مورد پسند مشتري قرار گيرد. اين مواد بايد علاوه برداشتن خصوصيت مهندسي مثل دوام، مقاومت، تركيب، وزن و غيره از نظر شكل ظاهر، رنگ و ظرافت و حتي نوع بستهبندي هم مورد تأييد و پسند مشتري باشد. در اين مرحله طراح بايد با قسمت فروش و بازاريابي كارخانه، همكاري نزديكي داشته باشد، تا اطلاعات درستي در مورد نياز و سليقهي مصرف كننده بدست آورد.
2- موادي كه براي توليد محصول به كار برده ميشود بايد طوري انتخاب شود كه داراي مناسبترين خصوصيات لازم باشد. اين مواد را ميتوان به تهيهكنندگان مختلفي سفارش داد. در اين مرحله هدف اصلي، شناسايي اين تهيه كنندگان و نوع موادي است كه ارائه ميدهند. اين انتخاب بيشتر بر مبناي اقتصادي و با توجه به برآورده شدن هدف طراح از خصوصيات فيزيكي مواد، حاصل ميشود. همچنين عوامل ديگري مثل كيفيت ارائه خدمات پس از فروش ، قابليت اطمينان در ارائه اين خدمات و تحويل به موقع بسيار مهم است. مديريت در غالب اوقات بايد توازني بين افزايش قيمت مواد و افزايش قابليت اطمينان سرويسهاي خدماتي در انتخاب مناسب مواد ايجاد كند.
3- انتخاب مواد بايد با توجه به هزينههايي كه در آماده سازي و بكارگيري آن مصرف ميشود، صورت گيرد. طبعاً هزينهي تراشكاري يك فولاد سخت به مراتب بيشتر از تراشكاري آلومينيوم يا فلزات غير آهني است در نتيجه در درجهي اول بايد خصوصيات كاركردي آن مواد را دقيقاً شناسايي كرد سپس با در نظر گرفتن قابليت تجهيزات و كارهاي واحد توليدي به انتخاب آن اقدام كرد.
دقت عمل در عمليات و فعاليتهاي مختلف، هم به كيفيت محصول نهايي ميافزايد و هم در قيمت گذاري تأثير بسيار دارد. بارها ديده شده كه اگر دقت در ساخت محصولي را دو برابر افزايش دهيم، قيمت آن مسلماً بيشاز دو برابر تغيير خواهد كرد. هر محصولي به دقت و خطاي مجاز خاصي نياز دارد.
طرح ريزي فيزيكي در سيستم توليدي:
يكي از اركان مهم طراحي سيستم توليدي، روش قرار دادن وسايل و تجهيزات ، اعم از ساختماني يا مكانيكي اين است كه سيستم توليدي به بهترين نحوه و با كمترين هزينه، قادر به برآورد نيازها و استفادهي مفيد از وسايل باشد. براي تشكيل هر سيستم توليدي، ابتدا تصميم گرفته ميشود كه چه محصولي بايد ساخته شود ، سپس نمودارها و تعاريف اين اهداف مشخص ميشود، پس از آن مساله تعداد و اندازهها پيش ميآيد كه نشان دهندهي ميزان نياز پيش بيني آينده و روشهاي آماري و همچنين مشخص كنندهي جوابهاي مناسب براي اين لحظه از تصميمگيري است. سپس با استفاده از چنين اطلاعاتي كه سيستم توليدي طرح ريزي ميشود.
تصميمگيري براي ظرفيت كارخانه:
تصميمگيري در مورد ظرفيت كارخانه بايد به وقت صورت گيرد. در اين ميان بهترين عامل تعيين كننده در تصميمگيري ، نمودارهاي فروش يا تقاضاست. مثلاً فروش يخچال در تابستان زياد و در زمستان بسيار كم است.
بنابراين ظرفيت كارخانه اگر براساس بالاترين مقدار تقاضا (فروش يخچال در تابستان) در نظر گرفته شود، تصميمگيري بهينه نيست. بنابراين انتخابهايي كه در زمينهي استفاده از نمودارهاي فروش ميتواند گرفته شود به صورت زير خلاصه ميشود:
1- تعيين ظرفيت كارخانه بر طبق بالاترين نقطه فروش
2- تعيين ظرفين كارخانه به صورت معدل فروش در طول سال اگر معيار انتخاب بر طبق نمودارهاي فروش در نظر گرفته شود، تصميمگيرنده بايد مقدار احتمال يا ريسك هزينه انبار داري را به حداقل برساند همچنين بايد مقدار نيروي كار لازم و دستمزدها را بطور متغير انتخاب كند، يعني كارخانه غير از مواقعي كه در بالاترين حد، توليد دارد در بقيه مواقع كمتر از ظرفيت واقعيش كار ميكند.
بنابراين بايد از به حداقل رساندن هزينه انبار داري و داشتن نيروي كار متغير و بهترين استفادهي از آن ،حد متوسطي را براي توليد انتخاب كرد.
تعيين ظرفيت درآينده:
وقتي تخمين ميزنيم كه چه ظرفيت مجازي را براي كارخانه اعلام كنيم، با مسأله متعهدي روبرو ميشويم. اول اينكه آيا بايد اين تخمين را طوري انجام دهيم كه در آينده نيز جوابگوي نيازها باشد يا اينكه اين تخمين بايد براي آيندهاي مشخص مثلاً يك يا پنج يا ده سال آينده صورت گيرد؟ ثانياً آيا در حال حاضر امكان آن را داريم كه ظرفيت را چنان بالا بگيريم كه جوابگوي احتياجات ده سال آينده باشد؟
ثالثاً در صورت جواب مثبت آيا امكان فروش و نگهداري قطعات اضافي وجود دارد؟ نكاتي كه دران تصميمگيري ذكر شد مؤيد اين است كه توليد محصول بيشتر، ارزانتر از قطعات اوليهي توليدي است ، يعني مثلاً اگر توليد روزانه 1000 قطعه باشد و هر قطعه 50 تومان براي كارخانه تمام شود، در صورتي كه ظرفيت را به 2000 قطعه برسانيم، قيمت تمام شده مسلماً از 500 تومان كمتر خواهد شد. زيرا هر چه توليد زيادتر شود به همان نسبت قيمت تمام شدهي قطعه كمتر ميشود. نكتهي ديگر اينكه وقتي كارخانه كمتر از ظرفيت كار مي كند سطح توليد هر مقداري كه باشد، به هر حال مقداري وقت هدر رفته خواهيم داشت . چون به هر حال ما نميتوانيم از حداكثر ظرفيت ماشينها، حتي با برنامهي دقيق استفادهي صد در صد كنيم، بنابراين اضافه كردن ظرفيت ميتواند تا حدودي اين مسأله را حل كند و لزومي ندارد كه ماشين آلات جديد خريداري شود.
برنامهريزي شيفت مركب و تأثير آن بر ظرفيت طراحي شده:
سوال ديگري كه در مورد تعيين ظرفيت كارخانه مطرح ميشود اين است كه اضافه كردن تعداد شيفتها به چه نسبت ميتواند جوابگوي نياز باشد بيآنكه احتياجي به افزايش ظرفيت كارخانه احساس گردد؟ همان طور كه ذكر شد افزايش ظرفيت كارخانه نسبت مستقيمي با مقدار سرمايه گذاري داردكه معمولاً با ضريبي نشان داده ميشود:
= F
هر چه ظرفيت بالاتري مورد نظر باشد، نياز به تهيهي ماشين آلات مدرنتر و بزرگتر مطرح ميشود و بنابراين به مقدار سرمايهگذاري بيشتري نياز است. در اين ميان ميتوان راه ديگري را نيز در نظر گرفت و آن افزودن تعداد شيفتها يا بستن قرار دادهاي جداگانه با ساير كارخانهها براي توليد قطعاتي است كه سرمايهگذاري براي توليد آن فعلاً مقرون به صرفه نيست. در اينجا بايد متذكر اين نكته شد كه با اضافه كردن شيفتها ميتوان اين انتظار داشت كه از زمان بلا استفاده ماندن (خوابيدگي) ماشين تا حدي جلوگيري شود.
تبديل ظرفيت به واحد كار انجام شده:
وقتي از ظرفيت در حالت كلي بحث ميكنيم ، نميتوانيم تعريف مشخصي براي آن ارائه كنيم. مثلاً در صنايع فولاد ميتوان از مقدار توليد فولاد در روز يا هفته يا ماه بر حسبتن و دركاخانهي اتوموبيل سازي از تعداد اتوموبيل توليدي در سال بعنوان ظرفيت نام برد. حال اگر يك كارگاه تراشكاري كه كارهاي مختلفي را انجام ميدهد. در اين گونه كارخانهها توليد به اندازهاي مختلف است كه نميتوان ظرفيت خاصي براي هر يك از كارها تعريف كرد. در اينجا بايد يك تعريف عمومي از ظرفيت بشود تا امكان كاربرد آن در هر واحد توليدي و با هر سيستم كاري وجود داشته باشد.
واحدي كه در اينجا پيشنهاد ميشود تعداد ساعتي است كه يك ماشين در يك روز كاري انجام ميدهد كه اصطلاحاً آن را ساعات در دسترس براي ماشين مينامند. اين واحدي است كه براي هر نوع كارخانهاي و با هر نوع محصولي قابل استفاده است. به عبارت ديگر همان تعداد ساعات كار مفيدي است كه از كارخانه ميتوان انتظار داشت. با داشتن چنين واحدي تبديل آن نه ظرفيت فيزيكي بسيار آسان است.
برنامهريزي اوليهي توليد:
قبل از آنكه فرآيندهاي اصلي طراحي شروع شود، بايد اطلاعاتي را براي تصميمنهايي مهيا كرد. تهيهي اين اطلاعات بايد با سازمان دهي خاص و براي مقاصد خاص و تعريف شده تهيه شود. اين اطلاعات پس از بررسي و تحليل به شكلي قابل قبول براي استفاده در مهندسي فرآيند و برنامهريزي توليد در اختيار مسئولين و مجريان قرارخواهد گرفت. يكي از اطلاعات اساسي مورد نياز فرآيند طراحي، محاسبه حجم توليد ميباشد.
تخمين حجم توليد كه آيا 10، 100، 1000، 10000 يا 100000 قطعه يا بيشتر باشد و اين مقدار محصول بايد در طي چه مدت توليد شود مشكل است. همان طور كه در مباحث آينده اشاره خواهد شد بسياري از روشهاي توليد در ساختن قطعه بستگي زيادي به حجم ميزان توليد محصول دارند. اساساً مقدارحجم و ميزان توليد و اطلاعات در اين زمينه، بيشتر براي تخمين و پيش بيني فروش به كار ميرود و معمولاً هر دو براي پيش بيني فروش يا در برنامهريزي دراز مدتتر فروش ضروري است.
تجزيه و تحليل محصول:
پس از آنكه تصميمگيري اوليه دربارهي ادامه دادن برنامهريزي و مطالعهي بيشتر جزئيات آن گرفته شد، بايد مطالعهاي كلي دربارهي ارتباط بين محصول و فرآيند توليد نيز صورت گيرد محصولي كه در فرآيند توليد به وجود ميآيد بايد داراي خصوصياتي باشد كه براي آن تعريف شده است.
به عبارت ديگر خصوصيات آن براساس اهدافي باشد كه براساس آن توليد شده است. در تجزيه و تحليل محصول مراحل زير را بايد كاملاً در نظر گرفت: 1- محصول عمل ميكنيد معني مكانيسمي كه براي آن طراحي شده بود بطور صحيح كار ميكند.
2- كيفيت آن مناسب باشد يعني مطابق با استاندارد تعيين شده باشد.
3- محصول از نظر شكل ظاهري براي خريدار يا استفاده كننده قابل قبول باشد.
4- توليد شدني باشد و اين عمل با هزينه اي قابل مقايسه و رقابت با محصولات همنوع خود باشد.
دوره (سيكل) عمر محصول:
دوره (سيكل) عمر محصول نكتهاي است كه هميشه در نوشتهاي مديريت بازاريابي مورد بحث قرار ميگيرد، طبق اين نظريه، محصولات به مدت محدودي در بازار ميماند و در طول اين دوره، از مراحل معرفي ، رشد، بلوغ، اشباع و در نهايت نزول ميگذارند. نظرات چندتن از صاحبنظران از جمله «بوز»، «آلن» و «هاميلتون» در مورد فروش و سود حاصل از محصولات،توسط نويسندگان بسياري مورد استفاده قرار گرفته است. اگر اين نظريات صحيح باشد، منحني عمد محصول بايد در فرآيند طراحي محصول توسط مديران مورد توجه قرار گيرد. اگر اين حقيقت كه هر بازاري، عمر محدود دارد درست باشد.
مدير مطلع ميشود كه وضعيت هر محصول در بازار و مدت زمان دوام آ چگونه است. اگر نظريه دورهي عمر محصول معتبر باشد، مسلماً مورد استفاده مدير برنامهريزي محصول قرار خواهد گرفت. مراحل دورهي مزبور به شرح زير است.
الف) مرحلهي معرفي:
در اين مرحله، فروش و «حاشيه سود» در سطح نازلي است. سطح فروش پايين است زيرا تبليغات و فعاليتهاي فروش در بازارهاي مصرفي و صنعتي براي ايجاد تقاضا، به زمان نياز دارد. مصرف كنندگان و خريداران صنعتي ابتدا رغبت زيادي به مصرف كالاهاي ناشناخته نشان نمي دهند، بنابراين به دلايل متعدد سود در سطح پايين ميماند. براي بعضي اقلام مصرفي، تبيلغات زيادي مورد نياز است و شركت، مجبور به دادن تخفيف به خرده فروشان ميشود. در مراحل اوليه ممكن است مشكلات عمدهي توليدي وجود داشته باشد كه فايقي آمدن بر آنها گران تمام خواهد شد. به دليل بالا بون هزينهها زيان در اين مرحله زياد است.
خيلي از كالاها ممكن است در اين مرحله با شكست مواجه شوند. طبق نظر «پاتن»، راز موفقيت كه در اين مرحله، تحقيق و ميزان مهارت مهندسان در توليد محصول و مهارت در آزمايش و معرفي آن است.
ب) مرحلهي رشد:
اگر محصول، مرحلهي اول را با موفقيت پشت سربگذارد، در اين مرحله فروش بيشتر ميشود. مصرف كنندگان و خريداران صنعتي، محصول را مورد آزمايش قرار ميدهند. اگر از كالا رضايت داشته باشند خريدهاي خود را افزايش خواهند داد. بنا به گفتهي «فيشر» بازارهاي صنعتي در اين مرحله دچار خطا ميشوند چون مدتي طول ميكشد تا نتيجه ي مصرف آزمايشي آنان مشخص شود. در بعضي از بازارها، اين مرحله نمايشي خواهد بود چون بعضي به دليل خريد ديگران به خريد ترغيب ميشوند.
در مورد بعضي از محصولات، مصرف كنندگان شيوه هاي استفاده از محصول را در مييابند. پاتن معتقد است كه در اين مرحله ، مساله مديريت، افزايش حجم توزيع محصول در بازار و جلب اعتماد توزيع كنندگان ، خرده فروشان و مصرف كنندگان است در مورد محصولات مصرفي نام كالا از نظر مشتري مهم است.
بنابراين وظيفه اساسي توليد است. به عقيدهي پاتن بسياري از محصولات در اين مرحله از بين ميروند. زيرا گروه مهندسي و تحقيق آن قدر طراحي را طول دادهاند كه رقبا وارد بازار شده و آن را به دست گرفتهاند.
ج) مرحلهي بلوغ:
در اين مرحله رقابت به خوبي محسوس است وقتي يك محصول ، شرايط فروش خوبي پيدا ميكند رقبا نيز كالاي خود را به بازار عرضه ميكند. البته ممكن است كه رقبا در مرحلهي رشد، محصول خود را به بازار عرضه كنند. در اين مرحله نرخ رشد كلي بازار رو به كاهش مينهد، زيرا از جذابيت محصول در بازار كاسته ميشود و نرخ رشد فروش شركت اصلي نيز كاهش مييابد. به عقيدهي پاتن نقش اساسي در اين مرحله را بازاريابي ايفا ميكند. زيرا محصولات رقيب مورد اطمينان مصرف كننده قرار گرفته و كيفيت محصول چندان مورد توجه نخواهد بود. در حالي كه نحوهي فروش حساس بوده و محض شروع كاهش سوء شركت بايد به دنبال تحقيق و توسعه بيشتر در مورد محصول جديد باشد.
د) مرحلهي اشباع:
در اين مرحله تقاضا براي محصول به بالاترين حد خود ميرسد. براي مدتي بازار از اين محصول استفاده ميكند ولي طبق نظر «راندل» به دليل افزايش توليد توسط رقبا، عرضه نسبت به تقاضا فزوني مييابد و به همين منظور فروش شركت اصلي كم ميشود. رقابت در قيمت، كيفيت محصول و بازاريابي را افزايش ميدهد. بنابراين توليد كننده بايد به فكر ايجاد تنوع و تفسير در محصول باشد.
هـ) مرحلهي نزول:
در اين مرحله فروش با سرعت بيشتري كاهش مييابد. ممكن است كه كالاهي جديد نيازهاي مشتريان را برآورده نسازد، بنابراين حمايت از محصول اوليه در بازار بستگي به تثبيت هزينه ها دارد. چون اين مرحله حساس است صلاح نيست كه تغييرات كوچك با هزينه زياد در محصول در خط توليد قرار گرفتهاند به طور متوالي ميگذرند.
فرآيند توليد سفارشي يا كارگاهي:
براي توليد و خدماتي كه بايد در مقابل نيازهاي خاص مشتريان قابل انعطاف باشد فرآيند توليد ، پيوسته به دليل غير قابل انعطاف بودن جوابگوست. بنابراين بايد فرآيند ديگري براي پاسخگويي به اينگونه تغييرات جانشين شد. فرآيند توليد سفارشي يا كارگاهي، اين كمبود را در فرآيند توليد جبران ميكند.
بنابراين فرآيند توليد سفارشي فرآيندي تبديلي است كه براساس نياز مشتريان، محصولات گوناگوني را براي تبديل كامل از مسيرهاي مختلفي كه از منابع گوناگون تبديل سرچشمه گرفتهاند ميگذارند.
قابليت انعطاف براي توليد محصولات گوناگون، نياز به استفاده از افراد ماهر با تخصصهاي گوناگون و منابع و ماشينآلات دارد و اين بدان معناست كه كارگران ماهر با ماشين آلات عمومي كه براساس توليد، گروه بندي و نصب شدهاند توليد قطعات و سفارشها را به انجام برسانند.
انعطاف پذير بودن توليد در اثر هزينه هاي زيادي است كه از موارد ذيل ناشي ميشود:
1- طولاني بودن زمان فرآيند به علت استقرار متفاوت ماشين آلات
2- نياز شديد به موجودي كالا در جريان ساخت قطعات و لوازم
3- وظايف سنگين و سخت از نظر برنامهريزي سفارشهاي مختلف كه بايد فرآيندهاي مختلف را طي كنند.
4- زمان كاركرد ماشين آلات و ضريب بهرهوري آنها كه باعث بالا رفتن هزينههاست.
فرآيند توليد پروژه اي:
در بعضي مواقع بيشتر سازمانها براي ساخت و يا تهيهي يك محصول يا انجام دادن خدمت خاصي كه منحصر به فرد باشد، مجبور به انجام دادن يك رشته فعاليتهايي ميشوندكه ممكن است در آينده دوباره تكرار نشود. اين نوع كار از وظايف متنوعي تشكيل ميشود كه از منابع محدود و هماهنگي بالايي از نظر ترتيب كار برخوردار است.
بنابراين پروژه عبارت از فرآيند محصول يا خدمت نسبتاً پيچيدهاي است كه وظايف مشخصي را با منابع محدود و مورد نياز ايجاد ميكند. بنابراين در اين نوع فرآيند زمان بندي و برنامهريزي بسيار با اهميت است.
برخي از وظايف مانند برنامهريزي، طراحي، تداركاتف بازاريابي ، اجاره ماشين آلات و استخدام نيروي انساني كه روي توليد تأثير دارند و معمولاً در سيستمهاي توليد پيوسته و توليد كارگاهي به صورت جداگانه اداره ميشوند، در سيستم توليد پروژهاي بايد در يك جا به صورت مجموعهاي در يك مرحلهي زماني مشخص دقيقاً برنامهريزي شوند تا كار بطور سريع و اقتصادي انجام شود.
تحليل هزينهي ظرفيت توليد:
تعيين ظرفيت بهينه كارخانه كه به اندازه كارخانه بستگي دارد براساس تجزيه و تحليل جريانهاي نقدي شيوههاي (آنترناتيوهاي) اندازه كارخانه صورت ميگيرد در اين زمينه بايد با تخمين هزينه كل و در آمد شيوه هاي (آنترناتيوهاي) گوناگون را براي ظرفيتهاي مختلف، بررسي كرد. هزينه كل براي هر شيوه (آلترناتيو) با محاسبهي مقدار هزينه متغير هر واحد و هزينههاي ثابت واحد توليدي تحت مطالعه ميتواند محاسبه شود. براي محاسبهي درآمدهاي ميتوان با توجه به ظرفيت تعريف شده و تقاضاي مورد انتظار، درآمد واحد توليدي را محاسبه كرد. بنابراين با توجه به مقدار پيشبيني تقاضا براي هر سال ميتوان اندزاهاي را براي كارخانه انتخاب كرد كه مقدار برگشت سرمايه را سريعتر كند.