اسراف به معني هرگونه زياده روي واتلاف وتجاوزاز حد طبيعي واعتدال است به عبارتي روشن ترهر چيزي از نظر طبيعي حد ومرزي دارد و هر گونه بيهوده گرايي وعدم رعايت حدود در كميت وكيفيت مي توان آن را نوعي اسراف وتبذير ناميد.
اگر خواسته باشيم براي اسراف كاري هايي كه امروزه دامنگير بعضي جوامع شده است ،مثالي بيا وريم مثنوي هفتاد من كاغذ مي شود.از تولد كودك و خرج هاي آنچناني به مناسبت تولد او ومرگ انسان وخريد قبرهاي چند ميليون توماني ،مي توان نمونه هاي اسراف بعضي خانواده هارا در طول زندگيشان فهميد. « تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل »
عوامل اسراف درعلم اخلاق براي مبارزه با يك صفت زشت ابتدا به شناخت ريشه يا ريشه هاوسپس مبارزه باآن،توصيه مي شود وتنها دراين صورت است كه تلاش انسان نتيجه مي دهد واورا براي هميشه از رنجي كه بدان مبتلا شده است رهايي مي بخشد.مبارزه ي سطحي با يك خلق وخوي بد درست مثل اين است كه براي خشكاندن درختي بجاي نابود كردن ريشه هاي آن به قطع شاخه ها وبرگ هاي آن بپردازيم ،كه در اين صورت اگر چه ممكن است آن درخت به سبب اين عمل مدتي بي شاخ وبرك باقي بماند ولي پس از مدتي دوباره شاخه ها جوامه خواهند زد . اسراف نيز مانند بسياري از اعمال بر خاسته از ريشه ها وعواملي است كه بدون توجه وپرداختن بدان ها،حذف آن از زندگي فردي واجتماعي ما عملي نخواهد بود.مادر اينجا به بررسي اين عوامل گرچه ممكن است عوامل ديگري نيز در كار باشد مي پردازيم.
1- خود نمايي:
شخصي كه در دوران زندگي همواره در نيل به خواسته ها وآرزوهاي خويش نا كام مانده وبا تنگدستي ومحروميت وفقر دست به گريبان بوده است،اين سرخوردگي هاي انباشته شده به تدريج تبديل به عقده هاي رواني شده ودر شخصيت او ايجاد اختلال مي نمايد،در اين صورت شخص سرخورده براي حفظ شخصيت خود به ابزارهايي متوسل مي شود كه در روان شناختي از آن به عنوان مكانيسم هاي رواني ويا واكنش هاي دفاعي ياد مي كنند كه دراين صورت چنين فردي با اين عمل خود درجست وجوي بازيافتن شخصيت سركوب شده خوداست وفكرمي كند با اين روش دراجتماع به عنوان انساني دست ودل بازوبي اعتنابه ثروت مطرح مي شود. در خبر آمده است كه پيامبر اكرم (ص) در بين اصحاب خودفرمودند: هركس كه ساختماني از ريا بسازدعذاب الهي درانتظاراوست.شخصي پرسيد يارسول الله چگونه بنايي با اين صف ساخته مي شود؟ حضرت فرمودند:بدين صورت كه براي بزرگي فروختن برهمسايگان وفخرفروشي بربرادران ديني اش بيش ازحدلازم براي خودساختمان بسازد.كه دراين حديث باصراحت اشاره اي به اين شده است كه فرد براي خودنمايي وفخرفروشي به ديگران اسراف مي كند.
ازخصوصيات وويژگي هاي اساسي انسان تربيت پذيري اواست. انسان برخلاف سايرحيوانات كه اساس حركات آن هاغريزي است، شالوده شخصيت اورا،تربيت خانوادگي اش شكل مي دهد. روانشناسان سه عامل وراثت،خانواده ومحيط خارج را از عوامل مهم تربيت انسان شمرده اند وازنظربعضي ها عامل خانواده،ازدوعامل ديگر اهميت بيشتري دارد. يكي از روانشناسان بزرگ مي گويد يك مادر خوب ازصد استاد وآموزگاربرتراست.كسي كه در دامان مادر خود به خواب رفته است،نسل آينده را تشكيل مي دهد وكيفيت اخلاق وشخصيت وي در آينده مربوط به سرمشق و تربيتي است كه از نخستين مربي خود گرفته است ودرجايي ديگر مي گويد: به من بگوييد فلان شخص در چه خانواده اي رشد يافته وچه نوع تربيتي ديده است تابگويم فعلاً اوچگونه آدمي است! بهترين سخن دراين زمينه گفتارحضرت علي(ع) به فرزندش امام حسن(ع) است وآن اينكه همانا قلب نوجوان همچون زمين خالي است كه هرچه درآن بپاشي مي پذ يرد،پس من به تربيت تو پرداختم قبل از اينكه آن وقت بگذرد. بر اين اساس روشن است فردي كه در خانواده اي رشد وتربيت يافته كه بزرگترهاي آن خانواده الگوي صحيحي براي مصرف نداشته اندوبه هردليلي كه هست به زياده روي وبي بند وباري درمصرف خوگرفته اند.اين روش نيزهمانند سايرجهات اخلاقي درساختارروحي وشخصيتي اوتاُثيرخواهدگذاشت وآن رابه عنوان يك صفت به دست آمده ازخانواده به اجتماع ونيزخانواده اي كه خودآن راتشكيل خواهد داد منتقل خواهدكرد.مگراينكه باتغيير اخلاق وتربيت خويش،خود را ازگرفتاري بدان رها بخشد.
3- فساد اخلاقي :
در بعضي از مردم زمينه اسراف رابايد در شخصيت اخلاق وروحي آنان جستجو كرد،زيرا شخصي كه خود را به تجاوزوقانون شكني عادت داده وبه گناه وسركشي خو گرفته است معمولاًنمي تواند فرد معتدلي درامور مالي باشد وهمواره بر اساس پيروي از هوا وهوس در پي ارضاي تمايلات افسار گسيخته خويش مي باشد وسرمايه ي خود را در راه تامين خواسته ها وعادات زشت وهوسبازانه اش به هدر خواهد داد.به عنوان مثال فردي كه به موادمخدروحتي سيگاراعتياد دارد در حالي كه يقين دارداين اعتياد بخش مهمي ازسرمايه زندگي خود وخانواده اش را بلعيده ونابودمي كندوازاين راه ضررهاي بي شمارجسمي وروحي نيزبراو واردمي آيد،بازهم از اين عمل نادرست خويش دست برنمي دارد واين جزنداشتن يك شخصيت معتدل واراده ي محكم براي تصميم گيري وكنترل خواهش هاي نفساني نيست،ازاين رو دربعضي ازآيات قرآن عنوان اسراف دركناربرخي گناهان ديگرذكرشده است.درآيه ي 28سوره ي غافرآمده است:همانا خداوند اسرافگردروغگو راهدايت نمي كند.يا درآيه ي 34سوره ي غافر چنين آمده است:خداوند هراسراف پيشه را گرفتارشك وگمراهي وبه خود واگذار مي كند.
4- تقليد :
ازعوامل بسيارمهم درتربيت بشرتقليد است.انسان هميشه مي خواهد زندگي اش رابا كساني كه درنظراو شرافت وموفقيت دارند هماهنگ سازد.اين احساس اگرهمراه باهدايت عقل وانتخاب الگوهاي مناسب وصحيح باشد انسان رادررشد كمالات وفضائل اخلاقي به پيش مي برد وبرعكس چنانچه اين خوي انساني باتعصب وجهل وخواسته هاي نفساني همراه باشد، نتايجي خطرناك وزيان باردرزندگي انسان دارد كه اين خود بزرگ ترين مانع براي هدايت انسان مي باشد.تقليد وپيروي كوركورانه ازاين وآن ازعوامل اسراف نيز شمرده مي شود.از مهم ترين مصداق هاي اين عامل،اسوه پذيري وتاًثيرگيري نوع مردم از رهبران ومديران جامعه ونظام حاكم برخوداست.نحوه ي زندگي و چگونگي محيط كارمسئولان حكومتي نقش تعيين كننده وموُثري درانتخاب نوع زندگي ازسوي عامه مردم دارد وبراي اصلاح آن هركوششي درجهت تعديل مصرف وتصيح شيوه هاي آن در جامعه ناكام ويا بسياركم فايده خواهدبود.وضعيت معيشتي طبقه حاكم درمعرض توجه و ديد توده هاي مردم قرار دارد وطبقات مختلف اجتماع،سطح زندگي وميزان برخورداري خوداز امكانات مادي را به اندازه ونوع مصرف مديران جامعه ي خود مقايسه كرده وبه شدت تحت تاُثيرآن قرار مي گيرند. بدين جهت حضرت علي(ع) مي فرمايند: خداي متعال بر رهبران صالح وعادل اجتماع واجب كرده است تا اوضاع پوشاك وخورك و مسكن وسايرنيازمندي هاي خودراهم وزن با اقشارضعيف جامعه قرار دهد تاتحمل فقروسختي معيشت براي آنان آسان شود وازداشتن زندگي فقيرانه درخود احساس شرم و حقارت نداشته باشند. تقليد چهره هاي مختلف گونه اي ديگر نيزدارد.به عنوان مثال كسي كه الگوي مصزف خود رابه خصوص آنچه درمعرض ديد مردم است مانند نوع وسيه نقليه،لوازم زندگي،ضيافت و… براساس نوع وكيفيت مصرف ديگران قرار دهد ومبناي زندگي خود را برپايه ي تبعيت از برخورداري هاي آنان به خصوص دوستان،آشنايان،همكاران،اقوام وسايركساني كه با آنان درارتباط است،بنا نهد.چه بسا دربسياري از مواردخود را ملزم ببيند كه پا ازحد خويش فراتربگذارد واز حدوداجتماعي واقتصادي خود تجاوزنمايد وبه اسراف مبتلا گردد. اين افراد بايد بدانند تفاوت هاي مادي،ملاك ارزش انسان ها نيست واگرشخصي بخواهد بدون توجه به امكانات ودرآمد زندگي اش،به قناعت ورضايت به آنچه خداوند بدو داده است پشت كند وبه زندگي ووضع مادي ديگران چشم بدوزد به يقين بادست خويش راحتي وآسايش را ازخود وخانواده اش سلب كرده ورنج وزحمت بي پايان براي خود مهيا نموده است.زيراهر چه انسان دربرخورداري هاي مادي پيش رود،بازهم كساني هستند كه سطح زندگي وامكانات آنان از اوبالاتراست وبه اطمينان خاطردست نخواهد يافت. درحديثي از امام صادق(ع) آمده است: زينهاركه چشم خود رابه زندگي بالاتر ازخويش دوزي.
5- وسواس:
وسواسي بودن ازبيماري هاي رواني است كه اضافه برهدردادن عمروفرسودن اعصاب وقواي روحي وجسمي،ازموجبات وريشه هاي اسراف محسوب مي شود.به عنوان نمونه ممكن است كسي در موضوع ضيافت وپذيرايي از ميهمان،دچار وسواس باشد كه باوجود تهيه غذايي مناسب براي ميهمان،باز هم مرتب از اينكه نكند به طور شايسته ازميهمان خود پذيرايي به عمل نياورده باشد، دچار ناراحتي مي شود وبه دنبال آن درجهت فراهم كردن سفره اي پرخرج وسنگين به اسراف وتبذير درافتد ونيزكسي كه درنوع پوشش كفش ولباس ويا وسايل ولوازم منزل دچار وسواس است، همواره درانديشه ي تعويض وتبديل به احسن به سر مي برد وبامشكل، ازداشتن نوع معيني ازلباس ويا وسيله ي زندگي راضي مي شود وهميشه فكر مي كند آنچه دارد درخور وشايسته ي اونيست وبا شاُن او مناسبتي ندارد.اين گونه افرادوقتي براي خريد هم به بازار مي روند،تاجان خود وهمراهان را به لب نرسانند به چيزي براي خريداري رضايت نمي دهند ومجبورند اوقاتي از عمر گران بهاي خود را در پاساژها ومغازه ها ودرحال خريد صرف كنند وناگفته پيدا است كه دراين ميان چه بلايي بر سر اموال وسرمايه زندگي خويش مي آورند وهمچنين ممكن است بعضي درمورد نظافت شخصي دچاراين عذاب روحي باشند ودرحال استحمام ويا شستن لباس ها وظروف غذا و… گرفتارحالت وسواس وبدين وسيله اين نعمت عظيم خداوندي ومايه ي حيات را به نابودي بكشانند. بنابراين اسراف وتبذيربه خصوص درمصرف آب كه امروزه صرفه جويي كامل در آن ازضروريات حيات انسان است ازثمره هاي تلخ وسواس ونتيجه هاي ناگوارآن به شمارمي آيد.
6- ثروت اضافي :
خانواده اي كه درآمدمالي وسرمايه اش تنهابه اندازه ي ضرورت ها و نيازهاي اوست به ناچاربراي پاسخ گويي بدان ضزورت ها درصدد كنترل مصرف واندازه گيري درآن برخواهد آمد ولي اگرميزان ثروت ودرآمد آن برمقداراحتياجات ونيازهاي واقعي آن افزوده شود وچنانچه اعضا وبويژه مديرخانواده از تربيت اخلاقي وفرهنگ صحيح مصرف بي بهره باشند به خيال اينكه زياده روي واسراف به بنيه ي مالي آنان خللي نمي رساند،به اين عمل كشيده خواهد شد ولي بايد توجه داشت كه اولاً هميشه روال زندگي به يك منوال نبوده وفراز ونشيب هاي زيادي برسر راه انسان وجود دارد .چه بسا خانواده هايي كه زماني در اوج عزت ورفاه به سرمي برده اند وپس ازمدتي به مسكنت وفقرمبتلا شده اند.ازاين رو انسان معتدل و آينده نگردرروزگار وسعت به فكرروز محنت نيزهست وبا پرهيز ازاسراف وتبذيرآينده خويش را هم درنظر مي گيرد وثانياً چه اشكال دارد انسان به قدرضرورت ورفع نيازهاي معمولي از ثروت خوداستفاده كند واضافه ي آن را در راه برطرف كردن احتياجات و نيازمندي هاي سايرهم نوعان خويش به كار گيرد. اين از حيله هاي شيطان است كه هرچه انسان به اسراف وتبذير روي بياورد به او وعده ي فقر نمي دهد واين كار را به عنوان دست ودل بازي درنظرش جلوه مي دهد ولي همين كه بخواهد مقداري از ثروت خويش رادر راه رفاه جامعه به مصرف برساند، با هزاران وعده و وعيد او را از آينده خويش مي ترساند واز ابتلا به تنگدستي واحتياج نگران مي سازد. درآيه ي 268سوره ي بقره خداوند مي فرمايند: شيطان به شما وعده ي فقر وفرمان به گناهان مي دهد وخدا وعده ي آمرزش وافزون مي دهد وخداوند دانا وفضل او گسترده است.
7- طغيان واستكبار:
آن گاه كه روحيه ي استكبار وطغيان در وجود انساني ريشه دواند، باسرعت وشتاب وصف ناپذيري به سوي زندگي همراه با اسراف وتبذيرپيش مي رود.اين حركت،معلول دو امر است: الف) حالت بي نهايت طلبي انسان ب)انگيزه،تحمیل استعمار و حاكميت خود برجامعه براساس امر اول از آن جا كه انسان موجودي مرزشناس ومطلق گرا است طالب قدرت وامكانات بي شمار وبي حد ومرز است ولذا همين كه خود را در مسير وصول به تمنيات خويش يافت وامكان بهره وري هرچه بيش تر را براي خويش پيدا كرد،براساس همان روح افزون طلبي به سوي برخورداري از يك زندگي غرق در رفاه وآميخته با اسراف وتبذيرهاي بي حساب حركت مي كند. براساس امردوم،مستكبر ونظام استكباراز اين جهت كه دوام قدرت وسلطه خودبرجامعه وتسليم بودن توده هاي مردم دربرابرخويش را هرچه باشكوه ترجلوه دادن دستگاه حاكميت وامكانات وبرخورداري هاي بيش ازحدخويش ميداند،كوشش بي اماني رادرجهت بلعيدن ثروت مردم وجذب آن به هزينه هاي كاخ سازي وتجملات رويايي وهسراف وتبذيرهاي بي پايان خويش، آغازوتعقيب مي نمايدوبه اين عمل درجهت تحكيم موقعيت خود دربين مردم سخت احساس نياز مي كند.درقرآن كريم،آنجاكه فرعون درمقام تثبيت حاكميت خودوتضعيف حضرت موسي،به اظهارقدرت وامكانات خويش مي پردازداين چنين آمده است : فرعون خطاب به مردم خود گفت آيا پادشاهي مصر از آن من نيست واين نهرها كه از زيرقصرهاي من جاري است،نمي بينيد.بي گمان من از اين انسان ضعيف وبي مقداركه از بياني شيوا نيز بي بهره است،برترم.چرا اوبا دستبندهايي ازطلامزين نشده ويا فرشتگان پيوسته به هم درجهت اظهار عظمت وهمكاري با اوفرود نيامده اند؟ بدين صورت فرعون مردم خود راتحقير كرد وخوار شمردودر نتيجه آنان نيزازاواطاعت كردند. بنابراين ريشه روآوري طاغوتيان به اسراف وتبذيررا بايد دردوامر مذكورجست وجوكرد.مدتي است هرگاه ازثروتمندترين مردان جهان گفت وگو مي شود،بسياري از حكام وسلاطين كشورهاي اسلامي درهمان رديف اول قرارميگيرند.خبرگزاري(اسوشيتدپرس)در22مارس1990گزارشي منتشركرده كه قسمتي از آن را مي خوانيد: شاه فهدكه از سال 1982برتخت سلطنت نشسته است،طبق نظرات موجود دومين ثزوتمندجهان است.مجله(خورچون) دارايي اورا درسال1988حدود 18ميليارد دلار برآورد كرد.سلطان برونئي چند ميليارد دلار بيش تر دارد. فهد يك بوئينگ 747 بادكراسيوني بسيارتجملي دارد وبراين يك كشتي مسافربري را كه توسط موشك هاي فندهوايي(استينگر) محافظت مي شود وخانه هاي باشكوهي دراسپانيا، بريتانيا وفرانسه را بيفزاييد.وي درزمان جواني اش شاهزاده ي فاسدي بوده كه پاتوقش كلوپ هاي قماراروپا بود. آيا به راستي ننگ عالم اسلام نيست كه مدعي(رهبري عالم اسلام وخادم الحرمين) درهمان حالي كه فقروبدبختي دربسياري ازنقاط جهان اسلام وحتي خود عربستان بيداد مي كند، با ايسن كارنامه ي سياه وشوم در روزنامه ها ومجلات رسمي دنياي كفر،مطرح شود واين همه اسرافگري ها وتجاوز به حقوق ومنابع ثروت مسلمانان مظلوم ومحروم رابايد كجاريشه يابي كرد.بهتر است باز از قرآن مدد جوييم وپاسخ اين پرسش را از آيات الهي بهره گيري كنيم .قرآن كريم مي فرمايد: به درستي كه فرعون در روي زمين استكبار ورزيد وهمانا او از اسراف پيشگان بود.وباز مي فرمايد وبه تحقيق ما بني اسرائيل را از عذاب خواركننده اي كه از ناحيه ي فرعون متوجه شان بود رهانديم وهمانا فرعون برتري جو وازاسرافگران بود.دراين صحيفه نور،فرعون تنها دراين دوآيه باصفت مسرف معرفي شده است ودرهر كدام اين صفت پس از ذكراستكبار ورزي وبرتري طلبي او بيان گرديده كه اين خود گوياي ارتباطي تنگاتنگ وجدايي ناپذير،بين اين دو خصيصه ي شيطاني است وبيان گر اين نكته است كه طاغوت منشي واستكبار،خود از عوامل اساسي تجاوز به حقوق واموال مردم وزياده روي در بهره جويي هاواسراف درسرمايه هاي عمومي وشخصي به حساب مي آيد.
8- استعمار:
غارتگران جهاني كه درصدد تحميل سلطه ي شوم خود برملت هاي ضعيفند،بيداري وهشياري توده هاي مردم را بالا ترين خطر براي خود در راه نيل به اهدافشان،احساس مي كنند ولذاهمواره مي كوشند تا اين مانع بزرگ راازمسير خود بردارندواين مقصودراازطريق گرفتن فرصت انديشه در واقعيت هاي موجود وفهم درست آن ها از مردم وناتوان كردن آنان ازشناخت صحيح دوست ودشمن واقعي،عملي مي كنند وازهمين رو به روش ها وابزارهاي گوناگون توسل مي جويند. مشغول نمودن اقشار مردم به انواع سزگرمي هاي تخريرآميز همچون اشاعه فحشا دربين جوانان-كه مهم ترين آن روش هابه حساب مي آيد-، گسترش فرهنگ ولخرجي واسراف نيزدرجوامع بشري،خصوصاًدرملل تحت سلطه مي تواند به عنوان حربه بسيار كارآمد براي اين منظورباشد زيرا استعماراز اين طريق هم توانسته بازار فروشي براي كالاهاي مصرفي اضافي خويش فراهم كند وموفق شده تا توده هاي مردم را همواره درگير تاُمين هزينه سنگين زندگي براي پركردن خلاً ناشي از مصرف بي رويه ثروت سازد.بنابراين مردم فرصتي براي انديشيدن صحيح نخواهند يافت ومجبور خواهند بودتمام لحظات زندگي خويش را در راه تاُمين رفاه مادي بهترورقابت درآن صرف نمايند.بر اين اساس،مقابله ودفاع دربرابر تهاجمات فرهنگي واقتصادي استعمار تنها با توجه وتبعيت از اين دو اصل مهم وبنيادين علمي است،يعني نخست توجه وآگاهي به وجود دشمن ودسيسه هاي او وغافل نشدن از حيله ومكر او،كه بنا به فرموده ي قرآنجزپشت كردن مسلمانان به دين ودست كشيدن ازتعقيب هدف هاي والاي خود،پاياني براي آن متصور نيست وسپس آگاهي وبينش به راه هاي مقابله ومبارزه بااو در ابعاد مختلف نظامي وفرهنگي واقتصادي وتنها دراين صورت است كه مي توان بادرپيش گرفتن خلاف آنچه رااستعمار درصدد تحميل آن برجامعه اسلامي است،اورا از كاميابي ووصول به خواسته هاي شوم وآرزوهاي باطلش نااميد كرد. آثارمثبت پرهيزازاسراف :
پرهيز از اسراف داراي اهميت بسياري است چراكه همواره بايد اعتدال در مخارج را در نظر داشت وازآن غفلت ننمود.مطابق مذهب شيعه همه ي احكام وقوانين اسلامي داراي مصالح ومفاسد واقعي هستند وبراساس انگيزه ها وفلسفه هاي محكمي استوار شده اند وهر يك از آن ها در جايگاه خود عالي ترين هدف ها ومقصد ها را در زمينه هاي گوناگون- در زندگي فردي واجتماعي انسان- دنبال مي نمايد كه بعضي از آن ها را امامان معصوم بيان داشته وبرخي رانيز، عقل درك مي كند وبسياري از آن ها هم از دسترس فكر وانديشه ما دورند وبه ناچار ظرف ذهن وعقل ما از دستيابي بدان ها محجوب است. دراين بحث تا حدودي به آثارمثبت ميانه روي وپيامدهاي سوٍ اسراف وبه سخن ديگر،به فلسفه ي تحريم اسراف پرداخته خواهد شد گرچه اين نوشتارمدعي نيست كه تمام دلايل اين حكم نوراني رابيان كرده ولي شايد بتواند با استفاده از سخنان اهل بيت معصوم به موارد مهم آن اشاره كند.پرهيز از اسراف در زمينه ي اقتصادي سرمايه هاي فرد وجامعه رااز تلف شدن نگاه داشته ودوام حيانت مادي انسان را در هنگام مواجهه بامشكلات زندگي بيمه خواهد كرد ودر بعد اخلاقي مبارزه با اسراف خود وجامعه را قادر مي سازد، تا به اساسي ترين مسوُوليت انساني واخلاقي خود- كه كمك به مستمندان وهم دردي باآن هاست- بپردازد.دوري از اسراف كه خيمه زندگي را همچنان بر پايه ي محكم اعتدال نگه مي دارد وجامعه را از وقوع جرم هايي از قبيل دزدي،رشوه وكلاهبرداري وپيامدهاي آن،محافظت مي نمايد.ميانه روي واعتدال دربعد سياسي،مبارزه اي كارآمدبااستعمار- كه درصدد تحميل زندگي آميخته به اسراف وتبذير درممالك تحت سلطه است- به شمار مي رود وسرانجام با پرهيزاز اسراف در زمينه ي شرافت انساني،بشر به بالاترين وظيفه ي خود دربرابر خداوند وپروردگار خود- كه شكرگزاري واحترام به نعمت هاي بي پايان اوست- لباس عمل مي پوشاند.اكنون به تقصيل درباره ي بعضي از موارد ياد شده سخن مي گوييم.
تاُمين بنيه مالي :
توجه به اعتدال وصرفه جويي در هزينه زندگي مايه ي بقا وتوانايي مالي زندگي ودرنتيجه، حافظ مناعت وشخصيت انساني،آدمي است.در حالي كه عدم رعايت آن،تنگدستي وسختي معشيت به بار مي آورد و شيرازه حيات اقتصادي انسان را ازهم مي گسلد. درآمد زندگي به سان چشمه آبي است كه دربستر رودي به جريان مي افتد.اين آب اگر مهار نشود،به هدر مي رود ولي اگر درجاي مناسبي سد زده شود وبامحاسبه ي دقيق،مقدارآب ورودي آن تعيين وبرهمان اساس راه هاي خروجي اندازه گيري شود،نه تنها آبي به هدر نمي رود بلكه مي توان از آن با برنامه ريزي صحيح استفاده ي خوبي برد ومقدار زيادي نيز ذخيره خواهد گشت تا درفصل تابستان- كه سد با درآمد گستري از آب وتقاضاي بيش تري روبه روست- مورد بهره برداري قرارگيرد. در روايتي اميرالموُمنين فرمودند: ميانه روي مايه فزوني ثروت واسراف مايه ي تباهي آن است. ونيز همان حضزت مي فرمايد:اي انسان اگر از دنيا به اندازه ي رفع نياز بخواهي،كم ترين درآمد هم تورا بس است واگرطالب زندگي مسرفانه وبيش از حد كفايت باشي،تمام در آمد دنيا هم تورا كافي نخواهد بود. اختلاف فاحش بين هزينه ودرآمد، به خصوص در خانواده هاي شهري راچگونه مي توان حل كرد؟ اولين پاسخي كه در مورد اين سوُال به ذهن هركس وارد مي شود،بالا بردن مقداردرآمد است ولي تجربه نشان مي دهد كه افزايش درآمد جزبه افزودن خواسته ها وهزينه كمك نمي كند،از آن گذشته آيا افزايش درآمد به طور صحيح براي همگان ميسر است وآيا اين پيشنهاد،دعوت غيرمستقيم از عده اي براي ارتكاب جرم نيست،ممكن است گفته شود برايازبين بردن اين نابرابري مي توان به پايين آوردن نرخ كالاهاوكاهش تورم توسل جست.اين سخن گر چه درست است ولي آياچنين كاري درهراوضاعي به آساني قابل دست يابي ودوام است؟تا به عنوان راه حل اساسي مطرح شود،دراين صورت به اعتقاد مابراي نزديك نمودن اين فاصله راهي بجز قناعت وكنترل خواسته ها وقطع مصارف بي ثمر ويا مضري همچون دخانيات كه رقمي بالادر كل هزينه راتشكيل مي دهد،باقي نمي ماند . تامين آينده ي زندگي: چرخ زندگي درمسير پرفرازونشيب خود،همواره در خطر مواجهه با حوادث واتفاقات غير قابل پيش بيني قرار دارد.اندازه گيري در مخارج نسبت به درآمد،براساس ضرورتها وپس ازمقداري ازمازاد بر مصرف بنيان زندگي را تا حد زيادي در مقابله با اين خطرها،محافظت خواهد نمود اين آينده نگري تنها درمحدوده ي مسائل شخصي وخانواده نبوده بلكه فراتراز آن در اقتصاد جامعه ونظام حكومتي از اهميت بيشتري برخوردار است زيرا حوادثي از قبيل زلزله هاي ويرانگر،سيل هاوطوفان هاي خانمان سوز،جنگ وساير سوانح غير قابل پيش بيني،در هر زمان ممكن است براي جامعه پيش آيد .مسئولان حكومتي بايد همراه با تاًمين نيازهاي ضروري مردم وپرهيزازاسراف وتبذيردر اموال عمومي،مقداري ازدرآمد اضافي را براي شرايط اضطراري در نظر بگيرند. نفي زمينه ي جرم هاي مالي : گرچه اين بحث را مي توان تكمله اي ازموضوع پيش به حساب آورد ولي به جهت اهميت بسيارآن،به عنوان اثري مستقل ازآثار پرهيزاز اسراف بيان مي گردد.همان گونه كه گفته شد اسراف موجب افزايش مخارج زندگي خواهد بود ودر نتيجه وقتي درآمد طبيعي مشروع زندگي جواب گوي آن هزينه سنگين نباشد، چنانچه انسان ازوجود ايماني ريشه دار وعميق بي بهره باشد- كه نوعاً كساني كه داراي يك چنين زندگي مسرفانه اي مي با شند همين گونه هستند- به جرايم اقتصادي واجتماعي كشيده خواهدشد.جرم هايي نظير گران فروشي،احتكار، رشوه خواري، دزدي،كلاهبرداري و…، يا مانند حرص وآز ومال اندوزي ريشه دراخلاق دارد ويا مثل ترس از تنگدستي وفقر از عوامل رواني برخوردار است ويااينكه جنبه سياسي ومبارزه بانظام وحكومت دارد. دربسياري ازموارد هم معلول وضعيت اقتصادي ومالي مجرم است واين وضعيت نامطلوب اقتصادي نيزعوامل مختلفي دارد، كه مهم ترين آن ها اسراف وتبذير وناهماهنگي بين درآمد وهزينه است. اسراف برهم زننده ي تعادل وموازنه بين دخل وخرج ونيزنابودكننده ي توانايي مالي زندگي وفرساينده ي ثروت وامكانات حيات است. اسرف است كه شخص مسرف را دچارفقروعدم كفاف درآمد مي سازد و او را در جهت تاُمين مخارج زندگي با اشكال مواجه مي نمايد.اگر اوبخواهد به همين درآمد عادي وطبيعي اش اكتفا كند،توانايي پاسخگويي به نيازهاي خود وخانواده اش را ندارد ودر نتيجه يا بايد تن به اضافه كاري هاي طاقت فرسا وملال آور بدهد- اگر ازارتكاب جرم درخود احساس گناه كند- ويا ناچار دامن خويش را به جرايمي از قبيل آنچه گفته شد بيالايد، تابتواند بدين وسيله چرخ زندگي پرخرج وپرهزينه خود را هم چنان درحركت گه دارد.تنها راه نجات نجات و بهترين حربه براي مسدود نمودن راه هاي ارتكاب جرم، پرهيز از اسراف وتبذيرو اتخاذ طريقه ي ميانه روي درمخارج زندگي است. كمك به نيامندان: فاصله ي عميق وشرم آور زندگي فقير وغني لكه ي ننگي است كه هنوز از دامن بشريت زدوده نشده است وتاكنون هيچ گاه- علي رغم تلاش انبيا ومصلحان در جهت تعديل وكم كردن اين فاصله- جزدر موارد محدود موفق به حل آن نگرديده است. به راستي چرا بايد انساني به خود اجازه دهد در رفاه كامل به سر برد، درحالي كه مي داند كساني از همنوعان او حتي از امكانات اوليه براي زندگي محرومند.در اين جا ممكن است اين اشكال به ذهن بيايد كه خداوند امكانات وآسمان را در اختيار بشر قرار داده وقوه كار وتوانايي فعاليت به همگان بخشيده است ولذا برهركس لازم است تا خود عهده دار تاُمين زندگي شخصي خويش باشد وبراين اساس دعوت به كمك به ديگري چيزي جز ترويج تنبلي وسربارگي نيست. پاسخ اين است كه قاعده واصل هم برهمين است وكسي حق ندارد بي جهت بار زندگي خويش رابه دوش ديگران بگذارد وخود را كل برآنان نمايد بلكه موُظف است بابه كار گيري توان واستعداد خدادادي اش ونيز با استفاده از مواهب الهي،چرخ زندگي خويش را خود درحركت نگه دارد ولي آيا هميشه ودر تمام افراد جامعه انجام اين وظيفه عملي است.نقص استعداد و عدم توانايي كار چه در اصل خلقت وچه دراثر سانحه هاي اتفاقي ياتلف شدن سرمايه به جهت رويدادهاي طبيعي وامثال آن لازمه وجود اين نظام احسن است كه خداي بزرگ، جهان را بر اساس آن آفريده است ودر اين صورت آيا قانون،مطابق همان نظام احسن حكم نمي كند. كه اين گونه افرادبايد در جامعه اداره گردند وحق حيات داشته باشند وآيا تاُمين زندگي اين انسان ها كه دستشان از تصرف در منابع درآمد زا كوتاه شده است،جز با كمك ومساعدت متمكنان واهل ثروت راه ديگري دارد.دعوت به دستگيري وانفاق به نيازمندان،نه تنها تشويق به تنبلي نيست بلكه خود دعوتي براي كار وتلاش بيش تراست زيرا وقتي شخصي اطمينان يافت كه اگر درطريق حركت وسعي براي تاُمين زندگي خود دچار آفت ونقصي شود، جامعه او رارها نكرده ومخارج او را به عهده خواهد گرفت، باشوق ونيروي بيش تري به دنبال كسب وكار خواهد رفت وهمين طور در جهت مصالح اجتماع باعلاقه واطمينان خاطر جانفشاني واز خودگذشتگي نشان خواهد داد.ولي اگر ببيند چنان چه درراه كاربراي خود ويا مصالح عمومي، صدمه اي به او وارد شود جامعه بدو بي توجهي خواهد كرد گذشته ازاين كه به سرنوشت اجتماع بي علاقه خواهد شد، انگيزه هاي كار براي امور شخصي نيز در وجودش سست مي شود وهميشه سعي خواهد كرد درپيشه ي خود با احتياط عمل نمايد وكارهاي بي خطر وساده اي برگزيند تااساس زندگي اش تهديد نشود.لذا درحقيقت آنچه بايد اهل ثروت به نيازمندان بدهند، چيزي است كه آفريدگار جهان لازم فرموده است وآن را روزي وحق آنان دانسته است واز آثار مهم تحريم اسراف اين است كه با پرهيزاز آن درمخارج زندگي،متمولان فرصت مي يابند تا از درآمد اضافه بر نيازهاي خود به ديگران كمك كنند وبه اداي اين حق الهي وانساني به پا خيزند. گرسنگي درجهان : دراين زمينه به خبرهايي تكان دهنده اززبان آمارمي پردازيم.طبق برآوردكارشناسان بانك جهاني درچندسال پيش 500 ميليون كودك وسالمند،گرفتاركم غذايي مزمنندوبيش از800 ميليون انسان درشرايط فقرمطلق به سرمي برند. درسال1984 دبيركل(يونيسف)اظهارداشت: شماركودكاني كه به دليل كم غذايي وگرفتارشدن به بيماريهاي عمدتاً پيش گيري پذير،قبل ازپنجمين بهارزندگي خودجان ميسپارند،به اين شرح است:15 ميليون نفردرهرسال و14000 نفردرهرروزو28 نفردرهردقيقه. فائوپيش بيني كردهاست كه24 كشورآفريقايي عمدتاًبه دليل خشكسالي درمعرض كم بودشديدغذايي قراردارند.
دنياي استكبار:
اكنون كه تاحدي گوشه اي ازوضعيت دردآوروزندگي جانكاه گرسنگان ازنظرتان گذشت نگاهي نيزبه اردوگاه استكبارمي افكنيم ،گرچه هيچ گاه نمي توان تنهابااين ارقام جزيي ومحدود،به واقعيت آن چه درآن جامي گذرد،پي برد.كافي است بدانيد،هم اكنون سالانه درسطح جهان درحدود1000 ميليارد دلارصرف هزينه هاي تسليحاتي مي شود.ويلي برانت مي گويد:جهان درهشت يانه ساعت،حدوديك ميليارددلارصرف تسليحات مي كند.پولي كه مي شودكم وبيش درهرروز(سه برنامه آفريقا) راباآن به سامان رساندواين پولي است كه درهرروزازهرسال تلف مي شود.ونيزهمومي گويد:اگربخش كوچكي ازمنابع پرارزشي كه اكنون درراه تداركات بيهوده نظامي به هدرمي رود، صرف توسعه اجتماعي و اقتصادي به ويژه مبارزه باتنگدستي دوسوم ازمردم جهان گردد،درشرايط زندگي وامنيت دنياي مابي گمان بهبودچشمگيري پديدخواهدآمد. وبازمي نويسد:هزينه هاي نظامي يك نيم روزجهان براي تاُمين اعتبارموردنيازبرنامه مبارزه بامالارياي (سازمان بهداشت جهاني) كفايت مي كندوباپولي كه صرف توليديك تانك مدرن مي شود،مي توان كيفيت ذخيره سازي 100000تن برنج رابهبودبخشيدوازاين راه ازضايع شدن بيش از4000 تن برنج درسال،ياغذاي روزانه 8 ميليون نفر،پيش گيري كرد. باهمين مبلغ مي توان براي 3000كودك حدود1000كلاس بنا كرد. با هزينه يك هواپيماي جنگي مي توان حدود40000داروخانه روستايي بر پا كرد.هزينه توليد يك زير دريايي هسته اي مساوي است بامجموع بودجه هاي آموزشي 23كشور روبه رشد با 160كودك كه در سنين مرسه رفتن هستند.مقامات بازارمشترك اروپا مي كوشند با دادن كره اضافه به گوساله ها وپودرهاي شير اضافي به گاوها از ذخائر انبوه خود بكاهند،اما بنابربرآورد كارشناس امر حدود نيمي از اين كره ها وديگرموادي كه درسردخانه ها نگهداري مي شود فاسد شده وديگر براي خوراك انسان ها وحتي حيوانات مناسب نيست. شراب هاي مازاد اين بازار اكنون1500استخر بزرگ به ابعاد استخرمسابقات المپيك رالبريز مي كند.
مبارزه با استعمار:
همان گونه كه در گذشته بيان شد ترويج از مصرف زدگي واسراف وتبذير،از شيوه هاي استعمار براي نفوذ واستيلاي بر تمام شؤون وجوانب مختلف كشورهاي ضعيف به خصوص كشورهاي اسلامي است دراين صورت مبارزه با ا سراف در هر شكلي از آن،ازمخارج كلان تا مصرف جزئي خود نوعي مبارزه با استعمارومقابله با ريشه ها وزمينه هاي نفوذ آن نيز خواهد بود.اين موضوع را گرچه نمي توان فلسفه اي براي حرمت اسراف دانست،ولي مصلحت جوامع وامري مسلم وغير قابل ترديداست.
احترام به نعمت ها:
ازآثار مثبت پرهيز از اسراف،احترام به نعمت هاي خداوندي است،در حالي كه اسراف ،نوعي توهين وكم بهاء دادن به الطاف ومواهب الهي است كه آن هم ره آوردي جززوال وسلب نعمت هاي الهي نخواهند داشت اين مطلب در روايات به ويژه در باره ي آنچه مربوط به آذوقه واز همه مهم تر نان- كه اصلي ترين وعمومي ترين غذاي انسان است – تاًكيد وسفارش بيش تري شده است.امام صادق (ع) ازجد گرامي اش رسول اكرم (ص) نقل كرده اند كه فرمود:هركس به پاره نان ويا خرمايي برخورد كند سپس آن را تناول كند پيش از آنكه شكمش از آن فارغ شود خداوند اورا خواهدآمرزيد.
اسراف ورفاه عمومي:
درخاتمه،بحث را باطرح يك سئوال وپاسخ بدان به پايان مي بريم: اگر فرض كنيم روزي بيايد كه تمامي انسان ها در رفاه وآسايش بسر ببرند وصفحه ي گيتي از وجود انسان هاي تنگدست ونيازمند خالي بماند آيابازهم اسراف عملي نكوهيده وناپسند به شمار خواهد آمد؟ پاسخ به اين سئوال ازآنچه تا كنون گفته شد روشن است،زيرا همه ي فلسفه ي تحريم اسراف امكان كمك به تهي دستان نيست بلكه برخي ازآنها مانند احترام به نعمت هاي الهي وتاًمين بنيه ي مالي در هر دوره وبا هر شرايطي وجود دارند،اضافه بر اينكه اصولاً تامين رفاه وآسايش جهاني- كه تنها در عصر حكومت حضرت مهدي (عج) تحقق خواهد يافت-يكي از عوامل عمده ي آن همين جلوگيري از اسرافگري ها وبر چيدن بساط مسرفان در سطح جهان است وباز هم در سايه ي عمل به همين دستور الهي است كه ريشه ي فقر وتنگدستي خشكيده وجهان غرق در نعمت ورفاه وبقاي اين حالت نيز در پرتو آن عملي مي شود.
نتيجه:
اسراف وتبذير از اعمال وكجروي هاي ناشايست جامعه انساني است وباشناخت عوامل آن مي توان آن را كاهش ويا از بين برد،انسان در پرتو احكام دين مبين اسلام ودستاوردهاي فرهنگي بشري مي تواند بر اين پديده ي زشت اجتماعي غلبه وبراي انسان بشارت بياورد كه با اندكي تفكر وتاًمل مي توان راه هاي صحيح استفاده وصرفه جويي را انتخاب نمود.انسان اگر همنوعان خود را درك كرده وبه دردهاي فقر آنان گوش فرادهد وجدانش او را نهيب مي زند كه با صرفه جويي وقناعت ومبارزه بااسراف مي تواند به تعبير قرآن اشرف مخلوقات بودن خود را به اثبات برساند .