نابغه های کارآفرینی

نویسنده : احسان گریوانی
خلاصه كتاب: مجید حسنی

پیشگفتار: با توجه به فرهنگ کار و کارآفرینی مهمترین انگیزه پیشرفت اقتصادی خود ، کشور و چامعه است. در همین دنیایی که ما زندگی می کنیم کسانی هستند که با تلاش شبانه روزی و بی وقفه و با پشتکار و اعتماد به نفس بالا از هیچ به همه چیز رسیدند. این چهره ها که خود بیشتر از طبقه میانی و فقیر جامعه برخواسته اند. چهره های گمنامی که امروز همگی از سرشناسترین مردم جامعه خود هستند. این خلاصه بر گزیده ای از زندگی نماد و نشانی از مردان و زنان پیروز امروز است. امیدوارم از آن لذت ببرید و همیشه پیروز باشید.

1- کنراد هیلتون
بنیان گذار هتل های زنجیره ای هیلتون
به راستی شما هم نام هتل هیلتون را شنیده اید. هتل های شیک، راحت و با بالاترین امکانات در سرتاسر جهان که از نظر خدمات و سرویس دهی به مشتریان در گونه خود بی همتا می باشد.
کنراد هیلتون سال 1888 در «سنت آنتونیو» ایالت مکزیکو به دنیا آمد. پدرش مردی پر انرژی و پر کار بود. او در شهرشان یک فروشگاه مواد غذایی دایر کرده بود، هم چنین رئیس پستخانه، به خرید و فروش دام هم می پرداخت.
افزون بر آن ها دارای داروخانه و پمپ بنزین هم بود. مادرش زنی دین دار بود و فرزندانش را با باورهای دینی بزرگ می کرد.
کنراد در سن نوجوانی به آموزشگاه نظامی رفت. تعطیلات تابستانش را در فروشگاه پدر به کار می پرداخت و ماهانه پنج دلار دست مزد می گرفت. پیروزی های کنراد در کار انگیزه ای شد که مدرسه نظام را رها کند و به یاری پدرش بشتابد.
در این زمان خانواده هیلتون کسب و کار موفقی داشتند به طوری که پدر خانواده با خرید معدن ذغال سنگ توانست خانواده اش را برای گردش به شیکاگو ببرد تا در هتل با شکوهی اطراق کنند. این سفر تاثیر شگرفی بر کنراد گذاشت.
تنش اقتصادی سال 1907 انگیزه ای شد که پدر خانواده اندوخته هایش را یکباره از دست بدهد و ورشکسته شود. او با خانواده اش به رای زنی پرداخت و نظر آن ها را برای در آمد کار و زندگی جویا شد. چون در خانه شان 5-6 اتاق بسیار بزرگ وجود داشت و شهرشان هم جای رفت و آمد مسافران و توریستی بود. کنراد پیشنهاد کرد اتاق ها را به مسافران اجاره دهند و اعضای خانواده هم پذیرفتند.
کنراد شبها پس از شام می خوابید. نیمه شب از خواب بر می خاست و برای جستجوی مسافرانی که نیمه شب از قطار پیاده می شدند، به ایستگاه می رفت. پس از آوردن مسافران و نام نویسی آن ها ابزار و نیاز در اتاق اه را بررسی و سپس کالای سفارشی را تهیه کرده و دوباره برای آوردن مسافرانی که ساعت سه پس از نیمه شب می آمدنمد به ایستگاه قطار باز می گشت. این کار تا اندازه ای تنگنای خانواده را بر طرف می کرد و کنراد فرصت یافت در دانشکده معدن نیوکوزیکو نام نویسی کند و به درس بپردازد. پس از چندی با یک جوینده طلا آشنا و در خرید معدن با او شریک شد. اما بزودی شریکش از دنیا رفت و کنراد سرمایه اش را از دست داد و این زمان او بیست و سه ساله بود.
با کوشش خود به عنوان نماینده ایالتی به مجلس رفت، اما از دو رویی و تزویرهای سیاست بازان خوشش نیامد، آن را کنار گذاشت و به فکر بانکداری افتاد.
در 27 سالگی جانشین بانک شد، اما رشک و هم چشمی و بدخواهی همکاران انگیزه ای شد از این کار هم دست بکشد. با آغاز جنگ جهانی اول وارد ارتش شد و به سرپرستی کارپردازی ارتش گمارده و سپس در سال 1918 به فرانسه گسیل شد. با مرگ پدر از ارتش کناره گرفت و به آمریکا بازگشت. او بانکی در سان فرانسیسکو خرید و در همین زمان هتل «ملبا» را به بهای چهار هزار دلار خرید. بدین گونه او هتل های دیگری را نیز خرید. اما پس از چند سال در اندیشه شد تا هتل هایی در بیرون از آمریکا هم بخرد، و آن گاه در ساخت یک هتل با شکوه در اسپانیا با دولت پورتوریکو هم پیمان شد.
سال 1965 شرکت هیلتون دارای 65 هتل در 19 کشور جهان بود. به سخن دیگر دارای چهل هزار اتاق و چهارصد هزار کارمند و کارگر بود. سی درصد از در آمد این هتل ها که بیش از پانصد میلیارد دلار می باشد از هیلتون بود.
او ساعت ها با خو.د تنها می نشست و در اندیشه کار بود. همه این پیروزی ها ناشی از کوشش، توان و اندیشه ناب او بود.

2- آنتونی رابینز
نویسنده و مشاور شیوه های پیروزی نوین
رابینز، سال 1961 در خانواده ای نادار به دنیا آمد. پس از گرفتن دیپلم به کارهای گوناگون مانند ظرفشویی، کارگری و نوکری روی آورد. وی خانواده ای از هم گسیخته داشت. با تنگدستی دست و پنجه نرم می کرد و در کودکی تماشاگر جنگ و تنش پدر-مادر خود بود تا این که آن ها از هم جدا شدند.
در سن 22 سالگی یک آپارتمان 40 متری در پایین شهر کرایه کرد و زندگی تنها و ساده ای داشت. او ناچار بود ظرف های خود را در وان حمام بشوید.
گذشته ای تنگدستی بسیار، وی بر اثر پرخوری و خوردن غذاهای چرب و مانده ی رستوران ها چاق شد و وزنش به 120 کیلو رسید.
اما با همان چاقی و ناداری،  آرزوهای بلند پروازی داشت و در دنیای گمانه زنی خود کاخ زیبای را کنار جنگلی بزرگ تصور می کرد، او سرانجام اراده کرد برای رسیدن به آرزوهایش کمر همت ببندد و با چاقی اش مبارزه کند. از همین رو برای رسیدن به هدفش به خواندن کتاب پرداخت . اما به باور او نوشته ها همه ناسازگار آمد و خودش به این سرانجام رسید که :
«انسان با اندیشه سالم می تواند بدنی سالم داشته باشد.»
سپس او با پشتکار توانست 15 کیلوگرم از وزن خود در دو ماه کم کند. رابینز سال 1984 شیوه های تازه ی رو.انشناسی را برای برخی از قهرمانان ورزشی به آزمایش گذاشت و دستمزد خوبی دریافت کرد و به زندگی فقیرانه اش سر و سامانی داد.
وی که سمت و سوی خود را در زندگی پیدا کرده بود. از این رو وارد رشته ی روانشناسی شد، سمینارها و سخنرانی ها را در شهر های گوناگون برگزار کرد.
او با شیوه های روان درمانی ویژه خود به چگونگی رهانیدن سختی ها و درمان نگرانی های مردم مانند :ترس، افسردگی، یاس و نا امیدی پرداخت.
آنتونی رابینز سال 1986 در حالی که 25 سال بیشتر نداشت، دستاور اندیشه ها و تجربه های کاری خود را در کتابی با نام «به سوی کامیابی» نوشت و در آن رازهای پیروزی خود و بسیاری از مردان موفق را اشکار ساخت.
این کتاب در سال 1987 نام پر فروش ترین کتاب سال جهان را ویژه ی خود کرد .(هم چنین در ایران سال 1378) رابینز برای بهبود کار آمدی کارکنان ادارات، نکات روانشناسی سودمندی را یادآوری ، و رای زنی مردان بزرگ را در دنیای دانش و کار عهده دار شد. وی شیفتگی بسیاری به دستگیری نیازمندان دارد و می خواهد جهان را برای زیستن بهتر سازد. او سال هاست که بدون چشم داشتی، نیرو و دانش خود را در دسترس نیازمندان گذاشته و در سال 1991 بنیادی غیر انتفاعی را پایه گذاشت که هدفش یاری به کودکان عقب مانده و افراد بی خانمان، سالمندان و زندانیان است. رابینز اکنون بیش از 50 سال دارد و با همسر و دو فرزندش در «دلمای کالیفرنیا» در همان کاخی که در رویاهایش می پروراند زندگی می کند و از دستگیری به دیگران دریغ ندارد. هم چنین چندین بنیاد خیریه رای زنی رایگان را پایه گذاری کرده است. کتاب های وی همیشه جزء پر فروش ترین کتاب ها در سراسر جهان و البته ایران است.
3- مایکل دل
کارآفرین تکنولوژی کامپیوترهای خانگی
Dell، جوان ترین مدیر سال 1992، مدیر شایسته ی سال 1995، مدیر سومین کمپانی برتر سال 2000، مرد سال 2001، کار آفرین نمونه ی سال 2002 و … همه و همه از نام های کسی است که کمپانی خود را تنها با هزینه هزار دلار سرمایه اش بنا کرد و هم اکنون روزانه بیش از 40 میلیون دلار فروش دارد.
دل 23 فوریه سال 1965 در تگزاس به دنیا آمد. او برای گرفتن گواهی نامه ی پزشکی وارد دانشگاه Austin تگزاس شد، اما به سبب شیفتگی فراوانش به کامپیوتر رشته ی پزشکی را ادامه نداد. در دوران دانشجویی، زمانی که در خوابگاه دانشجویان به سر می برد، دست به کار فروش کامپیوتر به دانشجویان کرد، پس از آن بود که این کار پایه رشد چشمگیر او به شمار آمد.
در این فروش ساده دریافت اگر کالای مصرف کننده به طور یکراست به دست آن ها برسد و هیچ واسطه ای به میان نباشد، سود در خور و شایسته ای برای هر دو تولید کننده و مصرف کننده خواهد داشت.
پس از چندی توانست از راه همین داد و ستد، پولی برابر 1000 دلار پس انداز نماید و سر انجام سال 1984، یعنی در سن 19 سالگی کمپانی خودش را زیر نام Dell به ثبت برساند.
از ویژگی های بارز او پس از بازگشایی شرکتش، فروش تلفنی و سپس اینترنتی کامپیوتر بود. با یک تلفن سفارش کامپیوتر می گرفت و پس از اندکی کامپیوتر درخواستی به درب خانه یا جای کار خریدار داده می شد.
با این پروژه کمپانی ساده و کوچک «دل» که سال 1984 با هزار دلار بنا شده بود، در سال 2000 پس از گذشت 16 سال ، بیش از 2/31 میلیارد دلار ارزش داشت.
هم اکنون کمپانی دل به ساخت قطعات کامپیوتر، ارائه ی خدمات و گسترش توانمندی های شبکه ی اینترنتی سرگرم به کار است.
بیش از 40 هزار کارمند در بیش از 170 نمایندگی در سراسر جهان و در آمریکا، کانادا، انگلستان، سنگاپور، ژاپن، و … در این کمپانی کار می کنند.
رشد 50 هزار درصدی سهام این کمپانی نشان از توانایی است که خواسته ی هر سرمایه گذاری را برای شرکت در بخش بازرگانی آن بیشتر از پیش دل گرم می کرد. این کمپانی در بازپرداخت سود به سهام داران و سرمایه گذارانش پایه نخستین را در آمریکا داشته و همه ی این پیروزی ها وام دار اندیشه و نوآوری مدیری شایسته و کار آفرینی نمونه به نام مایکل دل است. افزون بر کوشش های بازرگانی، دل چندین بنیاد خیریه و بشر دوستانه بنا کرده است که در آن جا به کارهای آموزشی، زیست محیطی، یاری به بازگشایی تنگناهای اجتماعی و … سرگرم است.
او همچنین به سبب نبوغ بالایش در شورای مشاورین علمی و تکنولوژی رئیس جمهور آمریکا عضو است و نیز با سمت یکی از اعضای اتاق بازرگانی در شورای اقتصاد آمریکا به کار گرفته شده است.
4- کرک گرگوریان
پدر هتل داری جهان
وی چهارمین فرزند خانواده است که ششم ژوئن سال 1979 در «فرسنو» آمریکا به دنیا آمد. با اینکه او در آمریکا به دنیا آمده بود، و تا زمانی که سن و سالی پیدا نکرد، نمی توانست انگلیسی را خوب گفتگو کند. چرا که زبان خانوادگی آن ها «ارمنی» بود و همه ی اعضای خانواده به این زبان سخن می گفتند.
با واداری برادرش به رشته بوکس رفت و همه ی زمان خود را به این رشته ویژه کرد. پس از اندکی با پشتکاری که داشت به جایگاه خوبی دست یافت و مدال هایی هم گرفت.
چند سالی گذشت. او جوان خوش قد و قامتی شد. خانواده اش سامان مالی مناسبی نداشت. از همین رو دوباره وارد بازار کار و کوشش شد و در پاییز سال 1939 سراغ یکی از دوستان خانوادگی خود رفت و به کار نصب بخاری های دیواری در جاهای عمومی سرگرم شد.
یک روز به همراه کار فرمایش برای انجام سفارشی که با هواپیما به شهر دیگری می رفتند اندیشه ای ذهن او را به خود آورد و آن این که او می خواست خلبان شود.
پس از پرس و جوی فراوان دریافت یکی از ماهرترین زنان خلبان در زمینی بسیار بزرگ به کار آموزش خلبانی است. هر چه زودتر به آنجا رفت و سرغ زن خلبان را گرفت و گفت که هیچ سواد و گواهی تحصیلی ویژه ندارد. پولی هم ندارد تا بتواند آبونه ی کلاس های آموزش را بپردازد، اما فراوان شیفته ی پرواز است. «بارنس» زن خلبانی که شور و شوق بسیار او را دید، به او آموزش داد. شش ماه، از این تاریخ گذشت و «کرک» توانست گواهی خلبانی و بازرگانی خود را دریافت نماید و در همان جا به آموزش این فن سرگرم به کار شد.
پس از چندی وظیفه جابجایی هواپیماهای بمب انداز را به همراه تانکرهای سوختشان به اسکاتلند به او سپردند.  و از این راه توانست دارایی خوبی به دست بیاورد. پس از چندی هم نام او در لیست خلبانان زبده و پرکار با دستاوری بالا جای گرفت.
یکی از بازرگانان لس آنجلس او را خلبان ویژه ی خود برای سه سفر در هفته بر گماشت. هم زمان با بودنش در لاس وگاس، در همه ی لاتاری های این شهر شرکت کرد و در همه ی آن ها برنده شد، و دارایی بسیاری به دست آورد.
سپس همسر گزید و دارای دو فرزند شد و یک کمپانی هوایی کوچک با نام Tracinda که برگرفته از نام دخترانش بود بنیاد کرد. سال 1965 وارد بورس شد و سهام آن را مردم فروخت. پس از زمان کوتاهی ارزش سهام آن از 5/98 دلار به 320 دلار افزایش یافت.
سال 1962 در یک آغاز دلاورانه زمینی به اندازه ی 320 هزار متر به بهای 960 هزار دلار خریداری کرد و آن را به یک کمپانی بزرگ اجاره داد و سپس هم به همین کمپانی به بهای 5 میلیون دلار فروخت.
در آغاز سال 1967 زمینی دیگر به بهای 5 میلیون دلار خرید و خودش آن را به کار گرفت، و آغاز به ساخت بزرگ ترین هتل آن زمان در دنیا نمود.
هتلی 30 طبقه با 1512 اتاق که در سال نخست بازگشایی آن بیش از 3 میلیون دلار در آمدش شد. او روز بروز بر دارایی و آوازه ی خود افزود تا این که ناگهان دشواری بزرگی پدید آمد.
ارزش های سهام در جهان پایین آمد و او می بایست سود وام های کلانی را که گرفته بود پس دهد. در این بین ناچار شد نیمی از سهامش را به هتل بین المملی هیلتون بفروشد. او خانه، هواپیما و قایق گردشی اش را نیز فروخت.
پس از پایان این زیان به سراغ هالیوود رفت. سال 1972 هتل دیگری دارای 26 اشکوبه (طبقه)، 2084 اتاق ساخت و آن را گراند هتل نامید. و با نام بزرگ ترین هتل جهان به ثبت رسانید. سال 1980 گراند هتل دچار رخ داد آتش سوزی شد و 85 نفر جان باختند. پس از هشت ماه هتل بازسازی و راه اندازی شد. سال 1993 وی Mgm granod را که دارای 5000 اتاق، هشت رستوران، باشگاه ورزشی، پارک و سالن نمایش بود بازگشایی کرد. نام وی هم به عنوان پدر هتل دارای جهان به ثبت رسیده است.
5- چاب چارلس
طراح تجارت الکترونیک
وی سال 1937 در «ساکرامانتوی کالیفرنیا» به دنیا آمد. از آنجا که در آن زمان دانش پزشکی به پیشرفت های کنونی دست نیافته بود، و خانواده ها به سلامتی فرزندان خود توجه نمی کردند، هیچ کس در نیافت چارلس چه بیماری دارد که در اثر آن توانایی شناخت واژه ها را ندارد، از این رو ناتوانی او را در خواندن و نوشتن به گونه هایی چون بی علاقگی به درس و یا تنبلی نسبت می دادند.
از همین رو به نشان همین دشواری ، بیشتر به کتاب های نگاره ای روی می آورد و می کوشید از راه پرتره مفاهیم را بهتر بیاموزد اما نگذاشت این مشکل به سادگی به او چیره شود. از آنجا که شیفتگی فراوانی به کار کردن داشت، بدون توجه به دشواری بینایی اش سرگرم به کار شد. نخستین کارش، بسته بندی مغز گردو و فروش ان بود، سپس مرغ و تخم مرغ را نیز به کارش افزود.
از همان آوان زندگانی اش آموخته بود که برای داشتن یک کار پر در آمد به دو راه نیازمند است:
«نخست داشتن ایده مناسب، و دوم شیفتگی و پشتکار فراوان.»
او توانست دبیرستان را با بالاترین نمرات در دروس ریاضی و علوم به پایان برساند و وارد دانشگاه «استن فورد» گردد. در همان سال از درس انگلیسی و فرانسه نمرات پایینی دریافت کرد، اما به یاری دوستان هم اتاقی اش توانست مهارتش را در این درسها افزایش دهد و پذیرفته شود.
چندی گذشت و او دریافت که گرایش ویژه ای به اقتصاد و بازرگانی دارد و این گرایش سبب شد با تلاش فراوان سال 1959 لیسانس خود را در رشته اقتصادی بگیرد و در همین زمینه را دنبال کرد و سال 1961 گواهی MBA را از دانشکده بازرگانی «استن فورد» گرفت.
سال 1963 ، به همراه دو تن از دوستانش نشریه ای راه اندازی کردند که در آن به رایزنی اقتصادی مردم می پرداختند، در این کار چنان پیروزی به دست آوردند که در عرض دو سال بیش از سه هزار نفر از خوانندگان و مشترک دائمی آن ها شدند.
در آغاز دهه 1970 او رسما وارد بازار کار شد و با صد هزار دلاری که از عمویش وام گرفت، یک بنگاه بزرگ بازرگانی در «سانفرانسیسکو» بنا کرد.
او باور داشت سرمایه های خفته در جامعه همگی باید به کار گرفته شوند. به باور او تک تک مردم در خانه یا حساب های بانکی شان سرمایه ای دارند که اگر همه آن ها را کنار هم بگذاریم پروژه های بسیار بزرگی به سر انجام خواهند رسید. وی نخستین کسی بود که خواستار آمدن تک تک مردم به بخش سهام داری شرکت ها و کارخانه ها شده بود.
سال 1974 کمپانی اش به بزرگ ترین شرکت داد و ستد بازرگانی در سراسر کشور تبدیل شد.
سال 1977 پروژه تجارت الکترونیک را پیشنهاد کرد و خودش با نام نخستین سرمایه گذار این پروژه گام به پیش گذاشت و در چارچوب برنامه بتا همه ی کار بازرگانی و خرید – فروش را به صورت خودکار و از راه دور میسر ساخت و پیروزی بزرگی را از آن خود و شرکتش نمود.
سال 1983 کمپانی وی که نزدیک به نیم میلیون مشتری داشت، با همیاری امریکن بانک به مبلغ 57 میلیون دلار خریداری شد. سال 1984 سه برنامه دیگر برای فروش اینترنتی طراحی کرد و توانست نخستین کتاب خود را با نام «چطور سهام خود را به فروش برسانید» نوشت و راهی بازار کرد.
سال 1998 کتاب دومش را با نام «راهنمایی های schwab برای داشتن استقلال مالی» پخش شد. سال 1999 تبلیغات خود را به تلویزیون کشاند و دفتر تازه اش را در استرالیا گشود. در ژانویه سال 2001 جمله Business وی را مدیر موفق سال 2002 کرد. سومین کتابش با نام «شما 50 سال دارید، حالا باید چه کار کرد؟» را چاپ کرد و هم اکنون کمپانی اش با بیش از ده میلیون سرمایه گذار از سراسر جهان سرمایه ای بیش از 900 میلیارد دلار دارایی دارد.
فهرست مطالب
پیشگفتار
1- کنراد هیلتون
2- آنتونی رابینز
3- مایکل دل
4- کرک گرگوریان
5- چاب چارلس

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *