نقش تكنولوژی و انتقال آن در استراتژی‌های مديريتی

نویسنده: محسن حاجي محمد تقي دولابي

مقدمه:مديران در سازمانها براي ماندگاري و موفقيت،نياز به الگو و پيش بيني آينده دارند.بي شك مهمترين مولفه درموفقيت سازمانها در حوزه هاي اقتصادي در جهان امروز ”تكنولوژي“ است.گروهي از دانشمندان اقتصادي تكنولوژي را ”موتورتوسعه“خوانده اند.تكنولوژي عامل برتري و پيشگامي در رقابت شركت ها وكشورهاي صاحب آن شده است وامروزه علاوه بر توليد سرانه كشورها استانداردهاي ديگري با نام توسعه يافتگي به ويژه بامحوريت تكنولوژي در گروه بندي كشورها نقش پيدا كرده اند. گرچه تدوين استراتژي تکنولوژي تا حد زيادي از منطق تدوين ديگر استراتژي‌ها پيروي مي‌کند، اما به دليل ماهيت ويژه‌ي تکنولوژي، تدوين استراتژي آن نيز با مسايل ويژه‌اي روبه‌روست. به‌طور کلي در اين معنا ترديد نيست که استراتژي تکنولوژي يکي از مهم‌ترين استراتژي‌هاي کارکردي (وظيفه‌اي) در هر بنگاه است و بايد پشتيباني‌کننده‌ي هدف‌هاي استراتژي بزرگ (مادر) سازمان باشد.


تعريف استراتژي:

استراتژی: شناخت اینده سازمان و برنامه ریزی در جهت تحقق اهداف دراز مدت بواسطه آن.
استراتژی در مفهوم تجاری شامل برنامه و طرح لازم برای پیروزی سازمان در برابر رقابا می با شد.
استراتژی در گام اول باید محور اصلی فعالیت های سازمان را تائید کرده و سپس آنچه را که سازمان می تواند انجام دهد، تدوین نموده و فعالیت های برنامه ریزی استراتژیک را نهادینه نماید. این امر به آنها کمک می کند تا بهتر رقابت کرده، و موقعیت خود را در بازار تقویت کنند.

فرايند ارزيابی توانمندی های تكنولوژيك Panda & Ramanathan

Panda & Ramanathan در سال 1996 فرايندی را برای ارزيابی توانمندی های تكنولوژيكی ارائه دادند. آنها با استخراج شاخص‌هايی اين فرايند را در صنعت برق فرانسه و تايلند به كار برده و نتايج حاصله را در سال 1997 مورد مقايسه قرار دادند. فرايند پيشنهادی آن به شرح زير است:

گام اول: شناسايی مراحل ايجاد ارزش افزوده‌ای كه توسط شركت انجام میشود:

فرايند ارزيابی توانمندی های تكنولوژيك با شناسايی مراحل ايجاد ارزش در شركت آغاز مي‌شود. از آنجائی كه يك شركت در تمام مراحل ايجاد ارزش افزوده يك كالا يا خدمت بطور كامل دخالت ندارد، بنابراين تحليلی جامع از مراحل ايجاد ارزش افزوده كه شركت عهده دار انجام آن است، ضروری و لازم می باشد. اين تحليل میتواند پويائيهای مراحل ارزش زا را نسبت به كل ارزش افزوده ايجاد شده مورد بررسي قرار داده و در شناسايي مراحل كليدی و مهم به سازمان ياری دهد.

گام دوم: شناسايی توانمندی تكنولوژيكی مورد نياز:

هر فعاليتی كه يك شركت انجام می دهد مستلزم سطح توانمندی تكنولوژيكی معينی است. بنابراين به وسيله يافتن فعاليت‌های معينی كه در مراحل ارزش افزايی توسط شركت انجام مي‌شود، نيازهای شركت از لحاظ توانمندی تكنولوژيكی را مي توان شناسايی كرد.

گام سوم: تدوين شاخص‌‌هايی برای ارزيابی هر توانمندی تكنولوژيك:

سومين گام در ارزيابی توانمندی تكنولوژيك مستلزم تدوين مجموعه‌ای از شاخص‌ها می باشد كه بتوان آنها را اندازه گيری كرد. برخي شاخص های عينی و ذهنی را مي‌توان برای الگوبرداری در اجزای توانمندیهای تكنولوژيك بكار برد. اين شاخص‌ها بايد معيارهايی مانند موارد زير را نشان دهند:
داشتن توانمندی نظارت بر نتايج بنيادی به جای ارزيابی عملكرد فرايندهای ميانی و برنامه‌های انفرادی
عينی و عادلانه بودن
توانمندی بكارگيری و در حد امكان توانمندی جمع آوری راحت داده‌ها
توانمندی ايجاد چشم انداز يا مفهوم، بدون نياز به آگاهی كامل از اعمال و طرح‌های تولیدی

علاوه بر اين، استفاده از اين شاخص ها بايد متضمن موارد زير باشد:
نتايج بايد راهنمای هدف گذاری باشند
تاكيد بر بهبود ارزش شاخص‌ها نبايد منجر به اقدامات عملی نامطلوب شود
نتايج، فقط عملكرد آن نواحی كه تحت كنترل بوده يا تحت نفوذ مديريت سیستم تولیدی مي باشد را منعكس می كند.
نتايج توانمندی كاربردی وسيعی داشته باشند.

از آنجايي كه سنجش برخي از اجزاء توانمندیهای تكنولوژيك می تواند مستقيم باشد. اين چنين اندازه گيریهايی دشوار است. بنابراين بايد شاخص‌هايی تدوين نمود كه بتوان آنها را به عنوان معيارهای نمايانگر اين توانمندیها بكار برد.

گام چهارم: محك زنی يا الگوبرداری توانمندیهای تكنولوژيكی:

در دنيايی كه جهانی سازی و جهانی شدن رشدی فزاينده دارد، يك شركت نمي تواند در خلا كار كند. بنابراين ارزيابی توانمندی تكنولوژيك، بدون دانستن وضعيت فعلی توانمندی نسبت به بهترين وضعيت آن، هيچگاه كامل نخواهد بود. با استفاده از مجموعه شاخص‌های معين و مشابه براي يك شركت پيشرفته و شركت تحت بررسی می توان به نتايجی كه نشان دهنده نقاط قوت و ضعف هستند دست يافت.لازم نيست‌ كه هميشه يك شركت پيشرو در صنعت و در جهان به عنوان شركت مدرن انتخاب شود، بلكه میتوان شركتی كه از لحاظ تكنولوژيك پيشرفته است را به عنوان الگو انتخاب كرد، حتی ممكن است اين شركت در صنعت ديگری باشد ولی فعاليت تكنولوژيكی مشابهی را انجام دهد. در اين مرحله از فرايند ارزيابی توانمندیهای تكنولوژيك، اگر نتوان شركتی را به عنوان شركت مدرن يا الگو پيدا كرد میتوان از خبرگان درون شركت به عنوان مشاور استفاده كرد. اين خبرگان به واسطه تجارب عملی، آموزش و آگاهی نسبت به زمينه‌های توسعه يافته جديد، مي‌توانند معيارهای مناسب براي شاخص‌های الگو را ايجاد كنند.

گام پنجم: تجزيه و تحليل شكاف:

آخرين گام در ارزيابی توانمندیهای تكنولوژيك تعيين شكاف بين توانمندیهای شركت الگو و شركت تحت مطالعه مي‌باشد. اين امر مي تواند ديدگاه مفيدی درباره قوت‌‌ها و ضعف های شركت فراهم كرده و آن قسمت ‌هايی كه نياز به اقدامات اصلاحي دارند را نشان دهد.

مديريت استراتژيك:

مديريت استراتژيك، ابزاري چندبعدي است كه نيازهاي سازمان را در محورهاي مختلف پاسخ مي دهد. در سالهاي اخير روش هاي بسياري براي پياده سازي تصميمات استراتژيك پيشنهاد شده است و بسياري از اين روش ها نيز براي تطبيق سازي در سازمان هاي دولتي به كار گرفته شده است كه با لحاظ كردن تاثيرات محيط رقابتي توانسته است درجه رضايت ذينفعان اعم از مردم ، مشتريان و كاركنان را فراهم نمايد. مديريت استراتژيك متكي بر مشاركت هاي فكري ، مذاكره ، تجزيه و تحليل اهداف و اتخاذراهكارهاي اثربخش در تعامل بين محيط بيرون و داخل سازمان است. به بيان ديگر ارائه اي از گزينه هاي مختلف استراتژي است كه از تعامل شرايط داخلي و خارجي سازمان حاصل مي شود.

—مدیریت استراتژیک ، فرایندی است که از سه بخش مهم و مرتبط به هم تشکیل شده است:
—برنامه ریزی استراتژیک:
—تعیین دورنمای استراتژیک و تدوین استراتژی
—پیاده سازی استراتژیک:
—فهرست تمام فعالیت هایی که باید صورت گیرند، تعیین و گماردن واحدهای عملیاتی مناسب برای پیاده سازی اقدامات اجرایی
—ارزیابی استراتژیک:
—شامل معیارهای عملکرد، سازو کارهای بازخور، بهبود مستمر فرایند یادگیری سازمانی که امکان پالایش استراتژی و اصلاح طرحها و برنامه های سازمان را فراهم می کند.

مديريت تكنولوژي:

•تكنولوژي و مديريت آن، پديده جديدي نيست. انسان همواره از تكنولوژي استفاده و آن را مديريت كرده است. تكنولوژي‌هاي پيشرفته با تاكيد بر اثربخشي، ارزش افزايي و سرعت، اقتصاد جهاني را به شدت دگرگون ساخته است. همه سازمانها زير فشارند تا كارهاي بيشتري را سريع‌تر، بهتر و با منابع كمتري انجام دهند. مديريت تكنولوژي به عنوان شايستگي محوري محسوب شده و به گونه عملي براي بقا و رشد هر بنگاهي ضروري است. مديريت تكنولوژي، هنر و علم خلق ارزش با استفاده از تكنولوژي در كنار ساير منابع سازمان است. شركتهايي كه بتوانند در فضاي امروزي به حيات خود ادامه دهند و موفق باشند، توان رويارويي با انواع چالشها از جنس سرعت، هزينه و كيفيت را دارند.

تعريف مديريت تكنولوژي

qمديريت تكنولوژي به معني استفاده از ابزار علمي در برنامه ريزي ، سازماندهي ، هدايت ، رهبري و نظارت برفعاليتهاي مربوط به انتخاب، اكتساب، به كارگيري، بهر هبرداري و توسعه تكنولوژي است.از اين رو مديريت تكنولوژي، تخصصي ميان رشته اي است كه علوم مديريت و مهندسي را شامل گشته و در آن بر تكنولوژي به عنوان عاملي براي خلق ثروت ملي تأكيد مي شود.
qمدیریت تکنولوژی، در واقع مدیریت سیستمی است که خلق، کسب، و به‌کارگیری تکنولوژی را ممکن می‌سازد و شامل مسوولیتی است که این فعالیت‌ها را در راستای خدمت به بشر و برآورده ساختن نیازهای مشتری قرار می‌دهد.
qمدیریت تکنولوژی یک مبحث بین‌رشته‌ای است که علوم، مهندسی، و مدیریت را به‌هم پیوند می‌زند. از دیدگاه مدیریت تکنولوژی، تکنولوژی اصلی‌ترین عامل تولید ثروت است که می‌تواند عواملی همچون ارتقاء دانش، سرمایه‌ی فکری، استفاده‌ی موثر از منابع، حفظ منابع طبیعی و سایر عوامل موثر در ارتقاء استاندارد و کیفیت زندگی را شامل شود.

تكنولوژي:

مجموعة دانش ها، فرايندها، ابزارها، روش ها و سيستم هاي بكاررفته در ساخت محصولات و ارائه خدمات را مي توان تعريفي از تكنولوژي دانست.تكنولوژي در ترجمه رايج فارسي با عنوان فناوري از آن ياد شده است ، درصورتي كه فناوري= فن+آوري= انتقال تكنولوژي. به بياني ساده تر، تكنولوژي متد انجام كار و ابزاري است كه توسط آن به اهداف خود دست مي يابيم. در حقيقت تكنولوژي، كاربرد عملي دانش و ابزاري جهت كمك به تلاش انسان محسوب مي شود .

تعريف استراتژي تكنولوژي

•بکارگیری، توسعه و نگهداری کلیت دانش و توانایی شرکت است.
•يک استراتژي عملياتي است که مي‌توان آن را ترجمان استراتژي کلان سازمان در حوزه‌ي تکنولوژي دانست، به‌طوري که روش کسب موقعيت برتر رقابتي يا روش تحقق هدف‌هاي بلندمدت سازمان را از طريق تکنولوژي تعيين مي‌کند.
•مدیریت تکنولوژی زمانی موفق خواهد بود که میان استراتژی کسب و کار و استراتژی تکنولوژی، ارتباطی مناسب برقرار شود. یکپارچه سازی نوآوری تکنولوژی با تولید، بازاریابی،مالی و نیروی انسانی در راستای تحقق اهداف تعیین شده است.

ضرورت مدیریت تکنولوژی

دنیا در حال تغییر است و سرعت این تغییر روزبه روز بیشتر می‌شود. تکنولوژی‌های جدیدی ظهور می‌کنند و معادلات بازرگانی را برهم می‌زنند. سیستم‌های مدیریت نیز باید بتوانند با این تغییرات کنار بیایند.مهمترین تفاوت دنیای امروز با دیروز، سرعت تحولات تکنولوژیک عنوان شده است. این موضوع با تغییر در قلمرو به‌کارگیری تکنولوژی همراه است. رقابت جهانی نیز تقریباً مقوله‌ جدیدی است. در دهه‌های 1980 و 1990، با ظاهر شدن کشورهای جدیدی در صحنه‌ی بین‌الملل، رقابت جهانی شدت گرفت. از آن به بعد، موازنه‌ی قدرت اقتصادی دائماً در حال تغییر بوده است. هم‌اکنون اکثر کشورهای جهان تجارت آزاد جهانی را تجربه می‌کنند و شکل‌گیری بلوک‌های تجاری به یکی از ویژگی‌های بارز عصر حاضر تبدیل شده است.üتصميم گيري استراتژيك در محيط داخلي سازمان با مسائلي چون سازماندهي ، برنامه ريزي ، کنترل و اثرگذاري در ارتباط است و اغلب تصميم گيري ها حول اين محورها انجام مي گيرد. در اين مورد ساختار سازماني ، فرهنگ سازماني ، منابع ، اهداف ، فنآوري ، و سيستم هاي اطلاعاتي سازمان قابل بررسي است.üاگر چه نگرش هاي مختلفي در مورد وزن و تاثيرگذاري عوامل محيط هاي جهاني،ملي، اختصاصي و داخلي بر موفقيت يا عدم موفقيت تصميم گيري استراتژيك وجود دارد ، اما بايستي به عوامل داخلي يعني منابع انساني به عنوان ذينفعان اصلي و پس از آن فنآوري و سيستم هاي اطلاعاتي ، وزن قابل توجهي داد.

نتیجه گیری:

تكنولوژي كاربرد علم در حوزه فنون و مهار تهاي كاربردي است و منابع طبيعي، سرمايه و نيروي انساني را به كالا و خدمات تبديل مي كند. با توجه به نیاز سازمان ها وشرکت ها جهت رشد و توسعه در زمینه های مختلف،به برنامه ریزی استراتژیک نیاز ویژه ای احساس میشود. همچنین با توجه به رشد تکنولوژی و تنوع روزافزون آن برای سازمانها ضرورت ایجاب میکند که از تکنولوژی روز در زمینه های منابع انسانی،مالی وحسابداری و ماشین آلات صنعتی و تولیدی روز استفاده و برنامه ریزی استراتژیک سازمان را بهبود بخشند و در نتیجه اثر بخشی و کارآیی آن را افزایش دهد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *