در جامعه اي که در آن زندگي مي کنيم ارزش هاي بسيار زيادي وجود دارند که صرفاً جنبه اقتصادي ندارند. بسياري از مسائل مطرح در اجتماع ارزش فرهنگي، معنوي و اعتقادي دارند که جامعه بشري را به سوي نوع دوستي و انسانيت سوق مي دهند. اسلام، اين ارزش ها را در جامعه در ارتباط با عدالت اجتماعي مطمح نظر قرار مي دهد، چرا که افراد مختلف روش هاي گوناگوني را در تامين معاش بر مي گزينند. اسلام دلايل قابل توجيه اين اختلافات را از جهت اختلاف در توانمندي و استعداد مي پذيرد، ليکن اختلافات مبتني بر شان و مقام و جايگاه آن را شديداً نفي مي نمايد.
بدين گونه، برابري ثروت به مفهوم متعارف آن مورد نظر اسلام نيست. از ديدگاه اسلام توزيع ثروت مرتبط است با استعداد افراد که يکسان و شبيه به يکديگر نيستند. بنابراين تا آنجا که عدالت انساني فرصت مساوي براي تمامي افراد را تامين مي نمايد، عدالت مطلق ايجاب مي کند که پاداش آنان به تناسب با يکديگر متفاوت باشد. لذا شان و مقام آموزش و پرورش، اصل و نسب يا طبقه نبايد مانعي بر سر راه افراد قرار دهد يا آن را درگير قيودي نمايد که مانع از کسب و کارشان گردد. همچنين عدالت مي بايد در تامين و تجلي تمامي ارزش ها به کار افتد يعني در آزاد سازي ذهن آدمي از ظلم و ستم ناشي از روش هاي اقتصادي، محض و قرار دادن هر يک از ارزش ها در مکان و جاي مناسب خود.
ارزش هاي اقتصادي نبايد به عنوان ارزش هايي بالذات تلقي گرديده و در جايگاه رفيعي قرار گيرند، چنان که در بعضي جوامع مشحون از ارزش هاي مادي فاقد ارزش هاي واقعي ملاحظه مي شود و يا اهميتي براي ارزش هاي مذکور قائل گرديده که به هيچ روي در خور آن نمي باشند. زيرا در چنين شرايط است که پول، في نفسه، ارزش برتر و بنياني کسب مي نمايد. بايد به مسائل مطرح در جامعه و انسان ها از لحاظ آرمان ها، رفتار اجتماعي شايسته و ديدگاه معنوي آنها ارزش قائل شد. انسان ها را بايد از لحاظ مسائلي که در به دست آوردن آن نقش و حق انتخاب دارند نظير تحصيل علم و کسب معرفت الهي سنجيد نه در امور انتسابي مثل پايگاه طبقاتي و اقتصادي.
اسلام براي پول و ماديات قائل چنين ارزشي نيست. از ديدگاه اسلام زندگي در لقمه اي نان، تمايلات جسماني يا مشتي پول خلاصه نمي شود. در عين حال، اسلام قائل بدين معني است که هر فرد مي بايد توان آن را به تمام معني داشته باشد که ترس از تهيدستي را از خود بزدايد. از سوي ديگر، اسلام تجملات و اميال بي انتها را که در تحليل نهايي موجد تقسيمات و طبقات اجتماعي است منع مي نمايد. به دعوت فقرا در قبال ثروت اغنيا به لحاظ نيازهايشان و به لحاظ تامين منافع جامعه صحّه مي گذارد تا از اين رهگذر زندگي اجتماعي حياتي باشد سرشار از روح زندگي، عادلانه و توليدي.
بنابراين چنين نيست که تنها يکي از جنبه هاي مختلف زندگي: زندگي مادي، معنوي، مذهبي و دنيايي به تنهايي مطرح باشد. اسلام تمامي آنها را در يک مجموعه سازمان مي دهد به گونه اي که وحدت و انسجام يکپارچه آن حفظ گردد و در عين حال، هر يک از اجزاي تشکيل دهنده اين مجموعه مقام و مرتبت خود را حفظ نمايند. لذاست که اجزاي مختلف زندگي به صورت مجموعه واحدي در مي آيد همانند وحدت آفرينش، وحدتي که ناظر بر زندگي، ملت و تمامي بشريت است. چرا که تمامي عرصه هاي زندگي به صورت پيچيده و در هم تنيده است و رابطه متقابل آنها باعث مي گردد که به صورت مجموعه اي واحد و سيستمي مورد توجه قرار گيرد.
رسالت