ويژگی‌های اجتماعی یک مدير

نویسنده: محبوبة عظيم زاده آرانی

مدير پس از داشتن شرايط عمومي ايماني و اخلاقي، بايد ويژگي‌هاي اجتماعي زير را داشته باشد؛ تا بتواند در تدبير امور، توفيق پيدا کند. اين ويژگي‌ها عبارتند از: قاطعيت، مشورت، جاذبه و دافعه، وقار و هيبت، گشاده‌رويي، سخن گفتن به زبان عامه(فصاحت)، دور انديشي، شهامت و اعتماد به نفس،برخورداري از صبر و حوصله کافي، احساس مسئوليت و وظيفه‌شناسي، منظم بودن در کارها و داشتن قوة ابداع و ابتکار.

1. قاطعيت؛
قاطعيت، يکي از لوازم اجتناب ناپذير و قطعي مديريت است. قاطعيت، از ريشة قطع و به معناي برش برداشتن است. مدير شايسته، کسي است که در ادارة سازمان و افراد تحت مديريت خود، کمتر دچار ترديد و ضعف در تصميم‌گيري مي‌شود؛ بلکه با قاطعيت تمام، موانع پيشرفت کار را از سر راه بر مي‌دارد و گر‌هاي کور را مي‌گشايد. بنابراين، در حقيقت، آخرين مرجع براي تجزيه و جمع‌بندي و اتخاذ تصميم، قاطعيت در عمل است و از اين جهت، به ارادة نيرومندي نياز است؛ تا انسان پس از بررسي تمام جوانب، تصميمي قاطع بگيرد و هر نوع ترديد را کنار بگذارد و با اعتماد به عنايت الهي، نظر خود را بيان کند. اميرالمومنينعلیه السلام مي‌فرمايد:
«ضادوا التواني بالعزم1؛سستي‌ها را با ارادة نيرومند، از خود دور کنيد».

2. مشورت؛
مشورت از استخاره مهم‌تر است و انسان را از خودرأيي و جهالت، نجات مي بخشد. استفاده از نظر ديگران و تحليل و تفکر راجع به نظرات آنها، بسيار مفيد و سودمند است و در اسلام در مورد آن، سفارش زيادي شده است. چگونگي استخراج نظرات مشورتي ديگران، به ويژه زير مجموعه، نشان‌گر توان‌مندي يک مدير است.
گاهي به علت عدم مشارکت با ديگران و عمل نادرست يک مدير، سازمان با بي‌تفاوتي و بي‌انگيزگي مجموعه‌ها نسبت به سيستم، مواجه مي‌شود.
هر قدر مشارکت مردم در کارها (به ويژه ارائة نظر) بيشتر شود، ثبات مدير و نفوذ او نيز بيشتر خواهد شد و هر چه روحية خودرأيي و عدم مشارکت در وجود مدير بيشتر تقويت شود، کارهاي وي(حتي کارهاي مثبت)، بيشتر زير سؤال مي‌روند و ماندگاري آن کارها، کوتاه خواهد شد2.

3. عدم شتاب زدگي؛
يکي از مباحث قابل توجه در موضوع اخلاق مديريت، بحث شتاب‌زدگي يا عجله است. بخش قابل توجهي از مشکلات و نابساماني‌هاي حوزّه مديريت، ناشي از همين صفت است. امام عليعلیه السلام در فرمان خويش به مالک اشتر مي‌فرمايد:
«اياک و العجله بالامور قبل اوانها3»؛ اي مالک! بترس از شتاب‌زدگي در کارها؛ پيش از آن‌که زمانش فرا رسد». شتاب‌زدگي و سرعت در کارها، دو مقولة متفاوت هستند. شتاب‌زدگي به معناي پيشي جستن در امري است که سبقت در آن جايز نيست؛ ولي سرعت، به معناي سبقت جستن امري است که همة شرايط انجام آن فراهم است. شتاب‌زدگي در کارها، موانعي را در کارها ايجاد مي‌کند؛ مانند عدم تصور صحيح کار، عدم تصديق صحيح آن، عدم شناخت مقدمات لازم کار و عدم تأمين مقدمات شناخته شده. در منابع اسلامي، شتاب‌زدگي مورد تقبيح قرار گرفته و از آن با عناوين شرّ، خوي شيطاني، عامل ندامت و پشيماني و علت ناکامي، ياد شده است4.

4. شرح صدر؛
ما در ابعاد گوناگون زندگي خويش، نيازمند شرح صدر هستيم و نه فقط براي چيزهايي که از دست مي‌دهيم، بلکه براي آن‌چه به دست مي‌آوريم نيز محتاج شرح صدريم. مديران و رهبران. به دليل اين‌که با مشکلات متنوعي در مديريت‌ها مواجه هستند، نيازمند قدرت روحي در رودررويي با مشکلات هستند. اين مشکلات، يا انساني‌اند و يا مادي. مشکلات انساني، ناشي از همکاران، ارباب رجوع و دشمنان مي‌باشند و مشکلات مادي يا از شرايط طبيعي ناشي مي‌شوند و يا منشأ ارادي دارند. در هر حال، هر يک از اين مشکلات مي‌توانند موجي از خشونت و ترس و يأس و اضطراب و تزلزل را به وجود آورند و مديران تنها در ساية سعة صدر مي‌توانند بر آنها غالب شوند و اين نکته‌اي است که در قرآن کريم و روايات به آن اشاره شده است.

5. علو همت؛
همت در لغت به معني عزم و ارادة قوي است. علو همت نيز به معني اتخاذ اهداف و مقاصد عالي است و در مقابل آن، دنائت همت قرار دارد که به معني پست همتي و راضي شدن به مقاصد کوچک است. اهميت و نقش علو همت در مديريت، از حيث افزايش کارآيي و احياي استعدادها و ايجاد تحرک و نشاط در کارگزاران و همکاران، غيرقابل انکار است. اين امر در مديريت‌هاي اسلامي که تأمين امور دنيوي و اخروي انسان‌ها را عهده‌دارند، بسي مهم‌تر است. مهم‌ترين منشأ علو همت، وسعت نظر و وسعت روح و در يک کلمه، شرح صدر است. آنان که نگرشي محدود و ماده گرايانه نسبت به انسان، جامعه و جهان دارند، مقاصد والا را نمي‌شناسند و نسبت به آنها کور و گرفتار ابهام هستند و نمي‌توانند قصد و عزم عالي داشته باشند. اسلام که در مورد انسان و جهان، وسيع‌ترين نگرش‌ها را ارائه داده است، عميق‌ترين منابع را براي علو همت، نيز عرضه کرده است6.

6. فصاحت؛
سخن، وسيله‌اي است که مدير را با افراد تحت مديريت، مرتبط مي‌سازد و ديگران را به تلاش براي تحقق اهداف مديريت، وا مي‌دارد. بنابراين، هر قدر مدير بتواند از اين وسيله بهتر استفاده کند، در اعمال مديريت، موفق‌تر است. در ميان اموري که مي‌توانند براي مدير جاذبه ايجاد کنند و ديگران را در جهت اهداف مديريت با او هم عقيده نمايند، هيچ چيزي به اندازة نفوذ کلام، توانايي در گفتار و رسايي سخن، مؤثر نيست. امام علي علیه السلام در اين زمينه مي‌فرمايد: «ما من شيء اجلب لقلب الانسان من لسان7؛ هچ چيز به اندازة زبان دل، انسان را به دنبال خود نمي‌کشد». کساني که فاقد هنر سخنوري هستند، کمتر اتفاق مي‌افتد که سخن آنها، هر چند متقن و ارزنده و آموزنده، در شنوندگان، اثر قابل توجهي داشته باشد.
بنابراين، سخنوري يکي از لوازم اجتناب‌ناپذير مديريت است. هر چه شعاع مديريت گسترده‌تر باشد، نياز مدير به گويا‌تر بودن زبان و رساتر بودن سخن، بيشتر است.

7. اعتماد به نفس؛
يکي ديگر از عوامل موفقيت در مديريت، اعتماد به نفس است. مديري که با تکيه بر قدرت ايمان و آگاهي، به لياقت و کفايت خويش متکي باشد و در ميدان فعاليت، تنها خود را مسئول کارهاي خويش بداند و با جديت و اميد به پيشرفت، اراده و عمل را تکيه‌گاه خود قرار دهد، اعتماد به نفس دارد و مديري که از صفت سازنده و امتياز ارزندة اعتماد به نفس برخوردار باشد، بار مشکلات حوزة مديريت را به راحتي بر دوش پر توان خود مي‌گذارد و آن را از پيچ و خم تشکيلات، عبور داده، به نحو شايسته‌اي به سر منزل مقصود مي‌رساند8.

8. برخوردار بودن از تأني و حوصلة کافي؛
يکي از لوازم موفقيت و قبول شايستگي مدير در نظام اسلامي، آن است که وي همراه با سرعت عمل در کاري که بر عهده دارد، بدون شتاب‌زدگي و عجله، کارها را با حوصلة کافي انجام دهد؛ تا موجب خستگي و بي‌رمقي وي نشود. امام عليعلیه السلام مي‌فرمايد:
«من اتاد أمن من الزلل10؛ هر که با تأني و آرام باشد، در کارها از لغزش‌ها ايمن مي‌شود».

9. احساس مسئوليت و وظيفه‌شناسي؛
مديري که در نظام اسلامي، احساس مسئوليت نکند و سنگيني وظيفه و تکاليفي را که بر عهده‌اش است، احساس نکند و تمام وقت و زمان خويش را به امور فرعي گذرانده، از زير کار فرار کند و کار و اموري را که مسئوليتش را بر عهده دارد، به درستي انجام ندهد، هيچ‌گاه قادر به ادارة امور تحت سرپرستي خود نخواهد بود و همواره با مشکلات و مسائل گوناگون و نارسايي‌ها مواجه مي‌شود و کارآيي و بازدهي لازم را نخواهد داشت11.

10. منظم بودن کارها؛
مدير در نظام اسلامي بايد همواره کارها و امور خود را سرو سامان داده، به نظم و ترتيب اهميت بدهد؛ تا از به هم ريختگي و از هم پاشيدگي کارها، پرهيز شود و نه تنها در کارها و فعاليت‌هاي خود، بلکه در اعمال و رفتار و روش زندگي و شيوة برخورد با زيردستان و عمومي مردم نيز بايد انضباط و رعايت مقررات را پيشة خود سازد؛ تا سرمشق زيردستان خود قرار گيرد.

11. داشتن قوه ابداع و ابتکار؛
از ديدگاه اسلام، بهترين مدير، کسي است که بتواند کارهاي نو ارائه دهد؛ کارهايي که از يک سو موجب رشد و کمال دستگاهش شود و از سوي ديگر، درخششي براي امت اسلامي محسوب شود. بنابراين، مدير اسلامي نبايد در برنامه‌ريزي‌هاي خود از اسلوب و روشي يک نواخت و يکسان استفاده کند. يک مدير اسلامي در مواقع لزوم، بايد با خلاقيت، دست به ايجاد روش‌ها و شيوه‌هاي نو و ابتکاري زده، طرح‌هايي را به اجرا بگذارد که موجب سرعت عمل ر اجراي برنامه مي‌شوند12.

12. انعطاف‌پذيري؛
انعطاف‌پذيري که نقطة مقابل سرسختي است، اگر به معناي واقعي آن ملکه ذهن مدير شود، نه تنها رشد خوبي را ايجاد مي‌کند، بلکه عوارض و آفت‌هاي اجتماعي تصميم مدير را به حداقل مي‌رساند. گاهي مديران از ترس اين که به قاطعيت آنها در تصميم خدشه وارد نشود، به جاي انعطاف همراه با تدبير، سرسختي نشان مي‌دهند. انعطاف، هرگز تغيير در تصميم نيست؛ بلکه ايجاد زمينه يا فضايي است که افراد و مجموعه، نسبت به تصميم اتخاذ شده، عکس العمل خود را نشان دهند. رفق و مدارا نيز همچون انعطاف، به معناي عدم انجام قانون نيست؛ بلکه انجام کار با معرفت است. بايد صبر کنيم تا طرف مقابل، عقيدة خود را در مقابل تصميم ما بگويد و فرصت فکر کردن و ارائة فکر را به او بدهيم و بعد فکر و تصميم خود را همراه با تدبير، به اندازة توان او، ارائه کنيم13.

13. اعتماد کردن؛
اعتماد يکي از عوامل پيشرفت در امور است و از رکورد، جلوگيري مي‌کند؛ اما به هر کس نمي‌توان اعتماد کرد؛ به ويژه در کارهاي بزرگ و در مسائلي که با جان، مال و آبروي مردم سرو کار دارند. بنابراين، بايد نوعي معيار جهت شناسايي افراد معتمد وجود داشته باشد. بر يک مدير اسلامي لازم است که نسبت به اين معيارها، شناخت کافي داشته باشد؛ تا براي شناسايي افراد مورد اعتماد در محيط کار، از اين معيارها بهره‌مند شود؛ هر چند در اين امر، بايد حساسيت لازم اعمال گردد14.

14. حسن تدبير؛
تنظيم امور يا نيک انديشيدن به عاقبت و پايان کار را تدبير گويند. مشکل گشايي مدير هنگام وجود مانع در پيشرفت کار، تدبير است. مديراني بوه‌اند که با تدبير، مجموعة خود را سال‌ها جلو برده‌اند و بر عکس، برخي با يک بي تدبيري، زحمات ديگران را هم به هدر داده‌اند. تدبير، اثر بخشي بهره وروي را دو چندان و کارآفريني را پويا مي‌کند و ارزش ساز است. غالباً سازمان‌هايي که مديري با تدبير دارند، سال‌هاي زيادي از برنامه جلوتر هستند.

15. حق گرايي؛
در جامعة اسلامي، يکي از جنبه‌هاي شجاعت مديران، آن است که حق را وراي تمام امور قرار دهند و با الگوبرداري از امام عليعلیه السلام، هيچ گاه از محور حق و حق‌گرايي، دوري نجويند. بسيار اتفاق افتاده که مديران به خاطر مصلحت خواص، حق را قرباني کرده‌اند؛ غافل از اين‌که اين کار، بي اعتمادي به مدير را در پي خواهد داشت.

پی نوشت:
1.تميمي آمدي؛ تصنيف غرر الحکم و در الکلم، ص476، ح1098.
2.ابراهيم تفرشي، همان، ص149-150.
3. شرح نهج البلاغه، ترجمة فيض الاسلام، ص1031.
4.واثقي، درسهايي از اخلاق مديريت، ص67.
5.همان، ص216.
6.ري شهري، ميزان الحکمه، ج8، ص490.
7.محمدي ري شهري، اخلاق مديريت، 166-168.
8. سيد رضا، تقوي دامغاني، نگرشي بر مديريت اسلامي، ص164.
9.شرح غرر الحکم و درر الحکم، ج5،ص216.
10. روابط عمومي سازمان امور اداري و استخدامي کشور، مديريت اسلامي، ص56.
11. همان، ص57.
12. تفرشي، ابراهيم، همان، ص51.
13. همان، ص38.
14. همان، ص86.

http://www.ayineh.com/defaulte.aspx?namayesh=693

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *