اشاره :آنچه در پى خواهد آمد حاصل گفت و گوى ما با حجت الاسلام نجم الدين طبسي است. بفرماييد منظور از دو واژه »آخرالزمان« و »عصر ظهور« كه در روايات آمده است، چيست؟ و به كدام برهه از زمان اشاره دارند؟ بسم اللَّه الرحمن الرحيم. الحمدللَّه رب العالمين و صلّى اللَّه على سيدنا محمد و آله الطاهرين. براى روشن شدن پاسخ اين سؤال بايد ببينيم كه در روايات از اين دو واژه چگونه تعبير شده است. با مرورى سطحى در جلد چهارم معجم الأحاديث الامام المهدى(ع) ديدم كه در روايات ائمه طاهرين(ع) درباره »عصر ظهور« چنين تعبيراتى آمده است: »دولة القائم«، »ظهور الحق«، »إذا قام قائمنا«، »قام القائم«، »يخرج قائمنا« و »الذى يطهّرالأرض من أعداء اللَّه« (كسى كه زمين را از دشمنان خدا پاك مى كند). گويا بزرگ ترين افتخارى كه ائمه معصوم(ع) به خود نسبت مى دهند برخاستن قائم از ميان ايشان و برپايى دولت حق به دست آن حضرت است.
درباره »آخرالزمان« هم به دو روايت از امام صادق(ع) و امام باقر(ع) اشاره مى كنم كه در آنها به ويژگيهاى اين دوران اشاره شده است: امام صادق(ع) در روايت مفصلى پس از اشاره به سيره حكومتى امام على(ع)، خطاب به بريدبن معاويه كه راوى اين حديث است در توصيف زمان خود فرمودند: »لاواللَّه ما بقيت للَّه حرمة إلّا انتكهت«؛ به خدا قسم، ديگر هيچ حريم و حرمتى براى خدا نمانده مگر اين كه به آن حريم تعدى و تجاوز شده است. »ولا عمل بكتاب اللَّه ولا سنّة نبيّه فى هذا العالم«؛ در اين جهان نه به كتاب خداوند و نه به سنت پيامبر او(ص) عمل نمى شود. »ولا أقيم فى هذا الخلق حدّ منذ قبض اللَّه اميرالمؤمنين، صلوات اللَّه و سلامه عليه«؛ از زمان شهادت اميرالمؤمنين على(ع) در ميان اين مردم حدى بر پا نشده است. پس از آن حضرت ادامه مى دهد: »ولا عمل بشى ء من الحق إلى يوم الناس هذا«؛ و تا اين زمان به چيزى از حق عمل نشده است. مى توانيم بگوييم فتنه هاى آخرالزمان، هتك حرمتها، عمل نكردنهاى به قرآن، رواج انحرافات و ديگر ويژگيهايى كه براى آخرالزمان نقل مى كنند، از وقتى كه اميرالمؤمنين(ع) به شهادت رسيدند، شروع شد. اما اوج اين ويژگيها در دوران قبل از ظهور امام زمان(ع) نمايان مى شود، آن هم به حدى كه، به بيان برخى روايات، طلب و آرزوى منجى ورد زبان مردم مى شود.
امام صادق(ع) در ادامه روايت مى فرمايند: »أما واللَّه لا تذهب الأيّام والليالى حتى يحيى اللَّه الموتى و يميت الأحياء و يردّاللَّه الحقّ إلى أهله«؛ اما سوگند به خدا، دور روزگار به پايان نمى رسد تا اين كه خدا مردگان را زنده كند و زندگان را بميراند و حق را به اهلش برگرداند. »و يقيم دينه الذى ارتضاه لنفسه و نبيّه«؛1 و دينى را كه براى خودش و پيامبرش مى سندد برپا سازد.
در روايتى ديگر، امام باقر(ع) مى فرمايند: »لا يقوم القائم إلّا على خوف شديد من الناس و زلازل و فتنة و بلاء يصيب الناس«؛ دولت حق برپا نمى شود مگر در شرايطى كه ترس همه را فرا گرفته و همه كس و همه جا دچار فتنه و بلايا و زلزله و طاعون و ديگر بيماريها شده باشند. »وسيف قاطع بين العرب و اختلاف شديد بين الناس«؛ جنگ كشورهاى عربى را فرا گرفته و در ميان مردم اختلاف نظرها شدت يافته است. »و تشتيت فى دينهم و تغيير فى حالهم«؛ چنان مردم از حيث عقيدتى پراكنده شده اند و حالات آن دگرگون شده است. »حتى يتمنّى المتمنّى الموت صباحاً و مساء« چنان اوضاع عمومى سخت مى شود كه آرزوى مردم در هر صبح و شام مرگ مى شود. در ادامه روايت درباره علت اين موضوع چنين مى خوانيم: »من عظم ما يرى من كلب الناس و أكل بعضهم بعضاً«؛ از شدت فشارها و ناراحتيها و اين كه مى بينند مردم همانند سگ به هم مى پرند و همديگر را تكه پاره مى كنند.
درباره »آخرالزمان« هم به دو روايت از امام صادق(ع) و امام باقر(ع) اشاره مى كنم كه در آنها به ويژگيهاى اين دوران اشاره شده است: امام صادق(ع) در روايت مفصلى پس از اشاره به سيره حكومتى امام على(ع)، خطاب به بريدبن معاويه كه راوى اين حديث است در توصيف زمان خود فرمودند: »لاواللَّه ما بقيت للَّه حرمة إلّا انتكهت«؛ به خدا قسم، ديگر هيچ حريم و حرمتى براى خدا نمانده مگر اين كه به آن حريم تعدى و تجاوز شده است. »ولا عمل بكتاب اللَّه ولا سنّة نبيّه فى هذا العالم«؛ در اين جهان نه به كتاب خداوند و نه به سنت پيامبر او(ص) عمل نمى شود. »ولا أقيم فى هذا الخلق حدّ منذ قبض اللَّه اميرالمؤمنين، صلوات اللَّه و سلامه عليه«؛ از زمان شهادت اميرالمؤمنين على(ع) در ميان اين مردم حدى بر پا نشده است. پس از آن حضرت ادامه مى دهد: »ولا عمل بشى ء من الحق إلى يوم الناس هذا«؛ و تا اين زمان به چيزى از حق عمل نشده است. مى توانيم بگوييم فتنه هاى آخرالزمان، هتك حرمتها، عمل نكردنهاى به قرآن، رواج انحرافات و ديگر ويژگيهايى كه براى آخرالزمان نقل مى كنند، از وقتى كه اميرالمؤمنين(ع) به شهادت رسيدند، شروع شد. اما اوج اين ويژگيها در دوران قبل از ظهور امام زمان(ع) نمايان مى شود، آن هم به حدى كه، به بيان برخى روايات، طلب و آرزوى منجى ورد زبان مردم مى شود.
امام صادق(ع) در ادامه روايت مى فرمايند: »أما واللَّه لا تذهب الأيّام والليالى حتى يحيى اللَّه الموتى و يميت الأحياء و يردّاللَّه الحقّ إلى أهله«؛ اما سوگند به خدا، دور روزگار به پايان نمى رسد تا اين كه خدا مردگان را زنده كند و زندگان را بميراند و حق را به اهلش برگرداند. »و يقيم دينه الذى ارتضاه لنفسه و نبيّه«؛1 و دينى را كه براى خودش و پيامبرش مى سندد برپا سازد.
در روايتى ديگر، امام باقر(ع) مى فرمايند: »لا يقوم القائم إلّا على خوف شديد من الناس و زلازل و فتنة و بلاء يصيب الناس«؛ دولت حق برپا نمى شود مگر در شرايطى كه ترس همه را فرا گرفته و همه كس و همه جا دچار فتنه و بلايا و زلزله و طاعون و ديگر بيماريها شده باشند. »وسيف قاطع بين العرب و اختلاف شديد بين الناس«؛ جنگ كشورهاى عربى را فرا گرفته و در ميان مردم اختلاف نظرها شدت يافته است. »و تشتيت فى دينهم و تغيير فى حالهم«؛ چنان مردم از حيث عقيدتى پراكنده شده اند و حالات آن دگرگون شده است. »حتى يتمنّى المتمنّى الموت صباحاً و مساء« چنان اوضاع عمومى سخت مى شود كه آرزوى مردم در هر صبح و شام مرگ مى شود. در ادامه روايت درباره علت اين موضوع چنين مى خوانيم: »من عظم ما يرى من كلب الناس و أكل بعضهم بعضاً«؛ از شدت فشارها و ناراحتيها و اين كه مى بينند مردم همانند سگ به هم مى پرند و همديگر را تكه پاره مى كنند.
در ادامه روايت، حضرت ظهور حضرت مهدى(ع) را چنين توصيف مى كنند: »فخروجه إذا خرج يكون عند اليأس و القنوط من أن يروا فرجا«2؛ هنگامى كه همه مردم نااميد شده اند و ديگر هيچ اميدى براى فرج باقى نمانده است، آن حضرت ظهور مى كنند. خلاصه در اين دوران افراد نه امنيت و آسايش دارند و نه هيچ خير و پناهگاهى مى يابند و وقتى چنين شد حضرت ظهور مى كنند.
يعنى حضرت عالى آخرالزمان را همان دوران ظهور مى دانيد؟
اوج آخرالزمان را، بله! اوج آن همان دوران نزديك به ظهور است ولى اصل آن همانطور كه در روايت امام صادق(ع) ديديم از زمان شهادت حضرت امير(ع) شروع شد.
پس چرا از حضرت رسول(ص) به عنوان پيامبر آخرالزمان ياد مى شود؟
اين دو مطلب با هم منافات ندارند؛ از آنجا كه پس از ايشان پيامبرى نيست، آن حضرت پيامبر آخرالزمان خوانده مى شوند و همانطور كه گفتيم آخرالزمان هم محدود به دوران نزديك ظهور نمى شود.
دوران ظهور حضرت چه ويژگيهايى دارد؟
دوران ظهور، دورانى است كه حاكم آن امام معصوم(ع) است و بر كل جهان حكومت مى كند و اين حاكميت سراپا عدل و عدالت است و قابل مقايسه با هيچ حكومت و حاكميتى نيست و آرزو و نويد هميشگى همه معصومين(ع) تحقق اين چنين حكومتى بوده است.
در چنين دورانى آيا ما تنها شاهد تحول در عرصه حكومت هستيم يا باقى عرصه ها هم دچار تحول مى شوند؟
تحقق حكومت امام زمان(ع) تحول عميقى را در جهان، جامعه و انسانها به وجود مى آورد. اين روزها شاهديم كه دولتهاى استكبارى براى دستيابى به منافع و مطامع پست مادى شان از آن سوى دنيا بلند شده و به منطقه خاورميانه آمده اند، اين همه جنايات مرتكب مى شوند و با اين حال نه تنها اصلاً ذره اى ناراحت و متأثر نمى شوند، بلكه اسم اين عمل شنيع را پيروزى مى گذارند. اما با ظهور امام زمان(ع) انسانها چنان متحول مى شوند كه خودخواهى در آنها كشته مى شود و به جاى كشتن همنوعان خود، به خدمت كردن به ايشان افتخار مى كنند.
امام باقر(ع) در اين زمينه مى فرمايد: »إذا قام قائمنا وضع اللَّه يده على رئوس العباد، فجمع بها عقولهم و كملت به أحلامهم«3؛ وقتى حضرت قائم(ع) ظهور كنند دستشان را بر سر مردم مى گذارند و عقلها و آرزوها و خلاصه اخلاقشان كمال مى يابد. طبيعى است وقتى كسى عقلش كامل شد و آرزوها و اخلاقياتش تغيير كرد، به قول پيامبر اكرم(ص) »ذهبت الشحناء والبغضاء«؛4 ديگر كينه توزى از بين مردم رخت برمى بندد. آيا تحولى از اين بالاتر مى توان تصور كرد؟ امام زمان(ع) چنان تحولى در افراد به وجود مى آورند كه وقتى اعلام مى كنند هر كس پول و جواهرات مى خواهد، بيايد بگيرد، جز يك نفر بلند نمى شود كه او هم بعداً از كرده خود پشيمان مى شود5. علت چنين حركتى غناى مردم نيست بلكه استغنايى است كه در آنها پديدار شده و تغييراتى است كه در روحيات آنها به وجود آمده است. آن كسى كه بلند مى شود و ابراز نياز مى كند چنان در دامنش پول و جواهرات مى ريزند كه نتواند جابه جا شود. او هم وقتى مى بيند كه فقط خودش بلند شده پشيمان مى شود و مى خواهد آنچه را گرفته، پس بدهد كه از او قبول نمى كنند.
چنين تحول عميق و ريشه دارى مختص انسانها نيست بلكه حتى تجلى آن را در حيوانات هم مى توان مشاهده كرد. بنا بر بعضى روايات حيوانات درنده و غير درنده با هم صلح مى كنند6 و چوپانها خيالشان از گرگها راحت است، تازه خود گله هم در طول مسيرش تا چراگاه پا روى گندمها و دانه هاى درشت نمى گذارند.7 حاكميت جهانى حضرت چنين تحولى جهانى را به دنبال دارد.
عمده اين تغييرها را در كدام عرصه ها مى توان ديد؟
در تمام عرصه هايى كه شما به نظرتان مى رسد، قطعاً شاهد تغيير خواهيم بود. طبق رواياتى كه از امام صادق(ع) نقل شده: »إذا خرج القائم يقوم بأمر جديد و كتاب جديد و سنة جديدة و قضاء جديد«8 معناى اين سخن اين نيست كه نعوذ باللَّه ايشان دينى غير از اسلام و كتابى غير از قرآن مى آورند، بلكه تحريفات در عرضه و تفسير اين دو، آنقدر زياد شده كه وقتى حضرت مى خواهند اصل مطلب و صحيح آنها را بيان كنند، براى مردم همانند امر جديدى وانمود مى شود. روش ايشان چيزى جز بيان قرآن و مفاهيم آن و احياى سنت رسول اللَّه(ص) نيست با اين تفاوت كه براساس اسلام اصيل وناب محمدى(ص) در همه عرصه ها تغيير و تحول به وجود مى آورند؛ به عنوان مثال شما ببينيد، براساس آنچه در روايات آمده است تمام علومى كه انبيا براى بشريت از آدم تا خاتم(ص) آورده اند، دو حرف است حال آن كه در زمان حضرت مهدى(ع) علم بيست و هفت حرف خواهد شد9. يعنى حدود سيزده برابر. با اين تحول عظيم علمى ديگر تكليف همه چيز معلوم است كه چه خواهد شد. فرهنگ، صنايع، اقتصاد، كشاورزى و خلاصه همه چيز دچار تحولى اساسى مى شود. طبق بعضى روايات، در زمان ظهور حتى يك وجب زمين باير و لم يزرع روى زمين باقى نمى ماند10 و بيابانهاى مكه و مدينه با اشاره حضرت به نخلستان مبدل مى شوندو يا انارهايى كه از باغها در آن دوران به عمل مى آيند به گونه اى هستند كه مى توانند چند نفر را سير كنند11 و يا سلاحهايى كه حضرت از آنها استفاده مى كنند هر چند به ظاهر آهنين هستند (من حديد) ولى در واقع چيزى غير از آن12 و در سطح بالاترى است و اصلاً قابل قياس با تسليحات كنونى جهان نيست.
در خصوص امنيت، الان هر چند سازمانها و تشكيلات بين المللى مدعى نظم و امنيت جهانى بسيارند وليكن جايى كه حقيقتاً افراد بتوانند به آنها پناه ببرند و دادخواهى كنند وجود ندارد و اين همان چيزى است كه در روايات از آن با تعبير »لايجد ملجاء«13 ياد شده است. همين موضوع امنيت در زمان ظهور به قدرى تغيير مى كند كه از سويى حتى اگر به اندازه مقدار غذايى كه لاى دندان مى ماند14 حق كسى پايمال شده باشد آن را باز مى ستانند و از سويى ديگر خانمها چه پيرزن باشند و چه دختران جوان از يك سمت دنيا به سمت ديگر براى به جا آوردن حج مسافرت مى كنند و احدى متعرض آنها نمى شود.15
اگر روايات پيش و پس از ظهور را كنار هم بچينيم نكات جالبى به دست مى آوريم:
پيش از ظهور، فرد بر سر قبر مردگان مى رود و آرزو مى كند كه كاش جاى آنها بود16 و بعد از ظهور شخص بر سر قبر برادرش مى رود و به او مى گويد: كاش تو هم بودى و از اين بركاتى كه ما بهره مند شده ايم متنعم مى شدى17. يا پيش از ظهور خون ريزى مفصلى در منا به وجود مى آيد18 و پس از ظهور مردم آنقدر به حج اقبال مى كنند كه حضرت از آنها كه طواف مستحبى مى كنند، مى خواهند كه مطاف را براى آنها كه حج واجب دارند رها كنند19. مساجد پيش از ظهور زيبا و با شكوه اما خالى از مؤمنان و معنويت اند20 ولى پس از ظهور يكى از مساجدى كه ساخته مى شود پانصد در دارد كه حكايت از بزرگى و وسعت آن مى كند21 و يا آنها كه مى خواهند در نماز جمعه كوفه كه به امامت حضرت برپا مى شود، شركت كنند، صبح زود هم كه حركت مى كنند باز موفق به پيدا كردن جا نمى شوند.22
قبل از ظهور مرگهاى ناگهانى (موت فجاة)، بيماريهاى متنوع و همه گير نظير طاعون و وبا گسترش قابل توجهى دارند23 و مرگ و مير زياد چنان شايع مى شود كه درصد قابل توجهى از مردم مى ميرند24 ولى بعد از ظهور امام زمان(ع) افراد چنان عمر مى كنند كه حتى هزار فرزند بلاواسطه خود را مى بينند25 كه از آن علاوه بر كثرت اولاد، حد اعلاى صحت، سلامتى، نعمت و خدمات را مى توان برداشت كرد. خلاصه اين تحول در همه ابعاد و عرصه هاست.
با توجه به اين كه دوران پيش از ظهور سياهى محض است و پس از آن روشنايى مطلق؛ گذار از آخرالزمان به عصر ظهور چگونه رخ مى دهد و چطور اين دو دوره كاملاً متفاوت به هم متصل مى شوند؟
با گسترش يافتن و شيوع فشارها و مشكلات، خود به خود توجه مردم به حكومتى كه منجى موعود برپا خواهد ساخت بيشتر مى شود و اين فشارها مقدمه اى است براى اين دگرگونيها و البته اصل اين تحول يك شبه انجام مى شود: »يصلح اللَّه له أمره فى ليلة واحدة«26.
از جمله صفاتى كه براى حضرت در دعاى ندبه بيان شده »هادم ابنية الشرك والنفاق« است. آيا مى توان از اين بناهاى شرك و نفاق كه توسط حضرت درهم شكسته مى شوند، مصاديقى را نام برد؟
در جوابتان بهتر است روايتى از امام صادق(ع) را بخوانم كه در دل خود مطالب زيادى دارد. حضرت مى فرمايند: »يصنع كما صنع رسول اللَّه«؛ حضرت مهدى(ع) همان كارى را كه پيامبر اكرم(ص) كرد، انجام مى دهند. »يهدم ما كان قبله«؛ همه بناهاى پيش ازخود را درهم مى شكند. »كما هدم رسول اللَّه أمر الجاهلية«؛ همانند پيامبر اكرم(ص) كه بناها، اعتقادات، باورها و همه بافته هاى جاهليت را فرو ريختند حضرت مهدى(ع) نيز همه آثار دوران جاهليت بشر را متلاشى مى كنند؛ »و يستأنف الاسلام جديداً«27؛ اسلام را از نو بنا مى كنند.
گسترش رعب، وحشت، آدم كشى چيزهايى نيستند كه براى كسى قابل تحمل باشند ولى همه اينها زير سر مشركين است كه در رأس آنها يهود قرار دارد و جالب اين است كه آقا اميرالمؤمنين(ع) قرنها قبل نسبت به اين مطلب در مسجد كوفه هشدار داده بودند. آن حضرت به مردم رو كرده و فرمودند: »واللَّه لتسألن ماتؤمرون«؛ يا هر آنچه را به شما مى گوييم اطاعت و اجرا كنيد: »او لتركبن أعناقكم اليهود والنصارى28«؛ يا منتظر حاكميت يهود و نصارا بر خود باشيد. يا در جاى ديگر فرمودند: »ليستأمرون عليكم اليهود والنصارى…«29 چنان يهود و نصارا بر شما حاكم مى شوند كه عرصه را بر شما تنگ كرده و شما را از شهرهايتان بيرون خواهند كرد.
مشركان در دوره حاكميتشان يك سرى بافته ها، عقايد و فرهنگ را بر مردم تحميل مى كنند كه از جمله عوارضش گسترش فساد، بى بند و بارى، بى عفتى و هدف قرار گرفتن اعتقادات مردم است. در كنار حاكميت يهود، حكومتهايى ديده مى شود كه تشكيل شده از مشركان، منافقان و همه آنهايى كه ظاهراً همراه مردمند ولى در حقيقت بقاى خود را وامدار همدستى و همراهى مشركان هستند.
قبل از ظهور امام زمان(ع) دنيا گرفتار مشركان؛ يعنى يهود و نصاراست كه مصداق بارزش در جهان امروز همان آمريكا و مولود نامشروعش اسراييل است كه حكومتهاى دست نشانده اى كه به جز رضايت آنها به هيچ چيز ديگرى فكر نمى كنند، همراهشان هستند. حضرت در همان ابتداى امر با تمام قوا با ايشان رودررو شده و جنگ خونينى با ايشان به پا مى كنند. در اين جنگ تمام عيار، حتى سنگها و درختها به يارى حضرت و سپاهيانش آمده و ايشان را خطاب مى كنند كه يك يهودى يا دشمن خدا پشت من پنهان شده، بياييد او را بگيريد و بكشيد.30
برخى روايات هم به جنگ حضرت با حكومتهاى عربى و دست نشانده هاى آنها اشاره مى كنند كه »على العرب شديد«31 »لا واللَّه ما بينه و بينهم إلّا السيف«32؛ البته نكته اى را كه مى بايست در اينجا متذكر شوم، اين است كه جنگهاى خونين و شديد حضرت تنها با حكومتهاى مشرك و سردمداران شرك و نفاق است والا اصل حكومت ايشان حكومت سفاك و خونريزى نيست كه بين عوام مردم شايع كرده اند.
حضرت با شيطان درگير مى شود33 كه »إلى يوم وقت المعلوم«34 مهلت خواسته است؛ البته اين كه منظور همان ابليس است يا شيطان بزرگ بماند تا زمانى كه خود حضرت ظهور كنند.
با استقرار حكومت حضرت چه كسانى از اين نعمت بهره مند مى شوند؟
اولاً طبق برخى روايات، همه در دوران امام زمان(ع) موحد مى شوند و ديگر هيچ حد و مرزى باقى نمى ماند كه فلانى مثلاً يهودى يا نصرانى است: »له أسلم من فى السموات والأرض«35؛ همه در دوران حكومت امام زمان(ع) مسلمان مى شوند.
نكته دوم اين كه با توجه به بعضى ديگر از روايات كه مى فرمايد: »وضع اللَّه يده على رؤس العباد«36 نه رئوس مؤمنان يا شيعيان، حضرت دست مباركشان را بر سر تمام بندگان مى گذارند و عقول همه بندگان كامل مى شود و نه عقل جمعيتى خاص.
نكته سوم اين كه سرور ناشى از ظهور امام زمان(ع) حتى شامل حال اهل برزخ و مردگان هم مى شود37 يعنى علاوه بر شيعيان و كل انسانهاى زنده، مردگان هم از فرج بهره مند مى شوند: »دخلتهم الفرحه«38.
آيا مى توان تعريف جامعى از حكومت حضرت ارايه كرد به طورى كه مشخص شود ابعاد، الگوها، قوانين و سيره اى كه قرار است ايشان برقرار كنند چيست؟
مى دانيد كه ما ده قانون يا ده دين نداريم. در نگاه ما دين و قانون حق جز يكى و اسلام نيست: »إنّ الدين عند اللَّه الإسلام«39. افتخار و هنر حضرت مهدى(ع) پياده كردن همان چيزى است كه رسول اللَّه(ص) به بشر ارائه كرده اند؛ چرا كه به فرموده قرآن »لقد كان لكم فى رسول اللَّه أسوة حسنه«40. به عبارت ديگر نه تنها سيره ايشان كه سيره حضرت على(ع) همان سيره رسول خدا(ص) بود و همگى افتخارشان اين است كه قدم جاى قدم پيامبر(ص) مى گذارند. البته نتيجه تأسى و عمل به اين سيره بنا بر آيه »ولو أنّ أهل القرى آمنوا واتقوا لفتحنا عليهم بركات من السماء والأرض«41 وفور و نزول بركات از آسمان و زمين است و طبيعى است در چنين حالتى ديگر زمين با اهل خود قهر نيست و رود و درياچه اى خشك نمى شود و بسيارى مسايل از اين قبيل وجود نخواهد داشت.
آيا براى تحقق چنين حكومتى زمينه سازى هم مى توان كرد؟
پاسخ اين سؤال به بحث انتظار برمى گردد كه مرحوم مجلسى در جلد 52 بحارالانوار بيش از هشتاد روايت در اين رابطه آورده اند كه در بعضى از آنها از انتظار با تعبيرى همچون »أحبّ الاعمال«42 يا »أفضل أعمال أمتّى«43 ياد شده و شخص منتظر را در برخى ديگر به كسى تشبيه كرده اند كه در خيمه رسول اللَّه (ص) باشد.44 مسلماً كسى كه در خيمه رسول اللَّه(ص) باشد براى تهاجم به دشمن و ويران كردن ابنيه شرك و نفاق در حالت آماده باش به سر مى برد؛ يا وقتى حداقل ثواب انتظار را معادل ثواب هزار شهيد بدر و احد بيان مى كنند45 معنايش اين است كه هر منتظر بايد رنج و زحمتى معادل رنج و زحمت هزار شهيد بدر و احد را تحمل كند. به هر حال مردم بايد با اين موضوع و اين فرهنگ و خود امام(ع) و دشمنان ايشان آشنا شوند و براى مردم روشن شود كه دشمنان آن حضرت به دنبال چه مى گردند و چه هدفى را دنبال مى كنند.
به نظر حقير بهترين وسيله براى آگاه كردن مردم، پياده كردن فرهنگ مهدويت و برحذر داشتن آنها از فرهنگ ضد آن است. بهترين حالت آن هم وقتى است كه حكومت به پا مى شود. با برپايى حكومت و دستيابى به امكانات بيشتر، مسئوليت هم بيشتر مى شود. مى بايست با استفاده از صدا و سيما و ديگر رسانه هاى گروهى ابعاد مختلف موضوع را براى مردم تبيين كرد و به معناى واقعى براى برپايى حكومت امام زمان(ع) مقدمه چينى نمود. البته در اينجا مجال پاسخ به آنها كه با استناد به حديث ضعيف السندى اصل تشيكل حكومت در عصر غيبت را زير سؤال مى برند، نيست و به همين قدر بسنده مى كنم كه به نظر بنده الان اوجب واجبات و اهم مسايل تشكيل و حفظ حكومت اسلامى است.
با گذشت بيش از دو دهه از آغاز انقلاب در ايران عملكرد اصل نظام را در اين راستا چگونه مى بينيد؟
هر چند كه انتظار بيش از اين بوده ولى بينى و بين اللَّه كوتاهى نكرده اند.
يك تذكر و درخواست هم از آقايان دارم اين كه بياييد فرهنگ مهدويت را مثل كتابهاى مدارس كه به تناسب سطوح مختلف سنى نوشته شده، بازنويسى كنيم و براى هر مقطعى كتاب و اسلايد، سى دى، فيلم و برنامه هاى مختلف و مناسب داشته باشيم كه در اين راستا مى طلبد هم فضا و هم ابزار را به خوبى بشناسيم و هم مناسب ترين نحوه استفاده از ابزار را در شرايط كنونى اعمال كنيم. در ورود به اين ميدان هم ان شاءاللَّه موفق خواهيم بود.
تا كنون در بين طلبه ها و عامه مردم چقدر در زمينه فرهنگ انتظار كار شده است؟
راستش را بخواهيد ما در برابر ساحت مقدس امام زمان(ع) سراپا تقصيريم. آبرو و اعتبار ما طلبه ها به همين عمامه هايمان است. اين عمامه ها هم اعتبارش به همان اصل و پشتوانه اش است. همانند پول كه كاغذى عادى است و با پشتوانه اى كه در بانك مركزى دارد معتبر مى شود. اين احترامى كه مردم به ما مى گذارند، دستمان را مى بوسند، وجوهات را براى صرف در امور مذهبى پيش ما مى آورند و خلاصه يك جور ديگر نگاهمان مى كنند همه به خاطر آن بزرگوار است و متأسفانه ما در واقع يك هزارم حقى را كه آن حضرت بر گردن ما دارند ادا نكرده ايم.
از ساحت مقدس امام زمان(ع) پوزش مى طلبيم كه سرباز خوبى براى ايشان نبوده و نيستيم ولى اميدواريم به خوبى و بزرگى و بزرگوارى خودشان ما را عفو كرده و نظر لطفشان را از ما برنگردانند.
در پايان اگر مطلبى ناگفته مانده بفرماييد.
اميدواريم خداوند، عزّوجلّ، اين توفيق را به ما بدهد كه حكومت موعود جهانى را درك كنيم كه ان شاءاللَّه به زودى شاهدش خواهيم بود. اميدواريم كه خيلى ها اين ايام را درك كنند و جزء ياران و سربازان حضرت باشند و باشيم و ان شاءاللَّه از اجر شهادت در جبهه ايشان كه دو برابر اجر ديگر شهداست بهره مند شويم.
در پايان اين گفت وگو از شما و مجله وزين موعود تشكر و تقدير مى كنم كه سعى بليغ داريد و مجدانه در راه نشر فرهنگ مهدويت و آشنايى با اين بزرگوار تلاش مى كنيد
پى نوشتها :
1 . محمدبن يعقوب كلينى، الكافى، ج3، ص536-538.
2 . محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج52، ص231.
3 . همان، ج52، ص328.
4 . سيدبن طاووس، الملاحم والفتن، ص152 به نقل از: نجم الدين طبسى، چشم اندازى به حكومت مهدى(ع)، ص184.
5 . جامع احاديث الشيعه، ج1، ص34.
6 . محمدبن الحسن الحرالعاملى، اثبات الهداة، ج3، ص542، ح521.
7 . عقدالدرر، ص159.
8 . الملاحم والفتن، ص97 به نقل از: چشم اندازى به حكومت مهدى(ع)، ص189.
9 . بحارالانوار، ج52، ص326.
10 . شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج1، ص331.
11. الملاحم والفتن، ص152.
12. ر.ك: چشم اندازى به حكومت حضرت مهدى(ع)، ص118.
13. المستدرك على الصحيحين، ج4، ص514؛ عقدالدرر، ص150.
14. عقدالدرر، ص36؛ ملاحم، ص68.
15. شيخ صدوق، الخصال، ج2، ص626؛ بحارالانوار، ج52، ص316.
16. عقدارلدرر، ص236 به نقل از همان.
17. الاذاعه، ص119، به نقل ازهمان.
18. بحارالانوار، ج52، ص374.
19. همان، ج52، ص190.
20. همان، ج52، ص375.
21. همان، ج52، ص330 و 337.
22. همان، ج52، ص269.
23. بيان الائمه(ع)، ج8، ص102.
24. بحارالانوار، ج52، ص337.
25. عقدالدرر، صص 90-99؛ كشف الاستار: ص137.
26. بحارالانوار، ج52، ص352.
27. الغارات، ج2، ص333.
28. در منابع عين عبارت يافت نشد.
29. مسنداحمد، ج2، ص398.
30. بحارالانوار، ج52، ص349.
31. همان، ج52، ص355.
32. همان، ج60، ص254؛ اثبات الهداة، ج3، ص551.
33. حجر (15)، آيه 38.
34. آل عمران(3)، آيه 83.
35. ر.ك: پاورقى 3.
36. بحارالانوار، ج52، ص328.
37. كامل الزيارات، ص30.
38. آل عمران(3)، آيه 19.
39. احزاب (33)، آيه 21.
40. اعراف (7)، آيه 95.
41. بحارالانوار، ج52، ص123.
42. منتخب الاثر، ح570.
43. بحارالانوار، ج52، ص146.
44. همان، ج52، ص126.
موعود شماره 45
يعنى حضرت عالى آخرالزمان را همان دوران ظهور مى دانيد؟
اوج آخرالزمان را، بله! اوج آن همان دوران نزديك به ظهور است ولى اصل آن همانطور كه در روايت امام صادق(ع) ديديم از زمان شهادت حضرت امير(ع) شروع شد.
پس چرا از حضرت رسول(ص) به عنوان پيامبر آخرالزمان ياد مى شود؟
اين دو مطلب با هم منافات ندارند؛ از آنجا كه پس از ايشان پيامبرى نيست، آن حضرت پيامبر آخرالزمان خوانده مى شوند و همانطور كه گفتيم آخرالزمان هم محدود به دوران نزديك ظهور نمى شود.
دوران ظهور حضرت چه ويژگيهايى دارد؟
دوران ظهور، دورانى است كه حاكم آن امام معصوم(ع) است و بر كل جهان حكومت مى كند و اين حاكميت سراپا عدل و عدالت است و قابل مقايسه با هيچ حكومت و حاكميتى نيست و آرزو و نويد هميشگى همه معصومين(ع) تحقق اين چنين حكومتى بوده است.
در چنين دورانى آيا ما تنها شاهد تحول در عرصه حكومت هستيم يا باقى عرصه ها هم دچار تحول مى شوند؟
تحقق حكومت امام زمان(ع) تحول عميقى را در جهان، جامعه و انسانها به وجود مى آورد. اين روزها شاهديم كه دولتهاى استكبارى براى دستيابى به منافع و مطامع پست مادى شان از آن سوى دنيا بلند شده و به منطقه خاورميانه آمده اند، اين همه جنايات مرتكب مى شوند و با اين حال نه تنها اصلاً ذره اى ناراحت و متأثر نمى شوند، بلكه اسم اين عمل شنيع را پيروزى مى گذارند. اما با ظهور امام زمان(ع) انسانها چنان متحول مى شوند كه خودخواهى در آنها كشته مى شود و به جاى كشتن همنوعان خود، به خدمت كردن به ايشان افتخار مى كنند.
امام باقر(ع) در اين زمينه مى فرمايد: »إذا قام قائمنا وضع اللَّه يده على رئوس العباد، فجمع بها عقولهم و كملت به أحلامهم«3؛ وقتى حضرت قائم(ع) ظهور كنند دستشان را بر سر مردم مى گذارند و عقلها و آرزوها و خلاصه اخلاقشان كمال مى يابد. طبيعى است وقتى كسى عقلش كامل شد و آرزوها و اخلاقياتش تغيير كرد، به قول پيامبر اكرم(ص) »ذهبت الشحناء والبغضاء«؛4 ديگر كينه توزى از بين مردم رخت برمى بندد. آيا تحولى از اين بالاتر مى توان تصور كرد؟ امام زمان(ع) چنان تحولى در افراد به وجود مى آورند كه وقتى اعلام مى كنند هر كس پول و جواهرات مى خواهد، بيايد بگيرد، جز يك نفر بلند نمى شود كه او هم بعداً از كرده خود پشيمان مى شود5. علت چنين حركتى غناى مردم نيست بلكه استغنايى است كه در آنها پديدار شده و تغييراتى است كه در روحيات آنها به وجود آمده است. آن كسى كه بلند مى شود و ابراز نياز مى كند چنان در دامنش پول و جواهرات مى ريزند كه نتواند جابه جا شود. او هم وقتى مى بيند كه فقط خودش بلند شده پشيمان مى شود و مى خواهد آنچه را گرفته، پس بدهد كه از او قبول نمى كنند.
چنين تحول عميق و ريشه دارى مختص انسانها نيست بلكه حتى تجلى آن را در حيوانات هم مى توان مشاهده كرد. بنا بر بعضى روايات حيوانات درنده و غير درنده با هم صلح مى كنند6 و چوپانها خيالشان از گرگها راحت است، تازه خود گله هم در طول مسيرش تا چراگاه پا روى گندمها و دانه هاى درشت نمى گذارند.7 حاكميت جهانى حضرت چنين تحولى جهانى را به دنبال دارد.
عمده اين تغييرها را در كدام عرصه ها مى توان ديد؟
در تمام عرصه هايى كه شما به نظرتان مى رسد، قطعاً شاهد تغيير خواهيم بود. طبق رواياتى كه از امام صادق(ع) نقل شده: »إذا خرج القائم يقوم بأمر جديد و كتاب جديد و سنة جديدة و قضاء جديد«8 معناى اين سخن اين نيست كه نعوذ باللَّه ايشان دينى غير از اسلام و كتابى غير از قرآن مى آورند، بلكه تحريفات در عرضه و تفسير اين دو، آنقدر زياد شده كه وقتى حضرت مى خواهند اصل مطلب و صحيح آنها را بيان كنند، براى مردم همانند امر جديدى وانمود مى شود. روش ايشان چيزى جز بيان قرآن و مفاهيم آن و احياى سنت رسول اللَّه(ص) نيست با اين تفاوت كه براساس اسلام اصيل وناب محمدى(ص) در همه عرصه ها تغيير و تحول به وجود مى آورند؛ به عنوان مثال شما ببينيد، براساس آنچه در روايات آمده است تمام علومى كه انبيا براى بشريت از آدم تا خاتم(ص) آورده اند، دو حرف است حال آن كه در زمان حضرت مهدى(ع) علم بيست و هفت حرف خواهد شد9. يعنى حدود سيزده برابر. با اين تحول عظيم علمى ديگر تكليف همه چيز معلوم است كه چه خواهد شد. فرهنگ، صنايع، اقتصاد، كشاورزى و خلاصه همه چيز دچار تحولى اساسى مى شود. طبق بعضى روايات، در زمان ظهور حتى يك وجب زمين باير و لم يزرع روى زمين باقى نمى ماند10 و بيابانهاى مكه و مدينه با اشاره حضرت به نخلستان مبدل مى شوندو يا انارهايى كه از باغها در آن دوران به عمل مى آيند به گونه اى هستند كه مى توانند چند نفر را سير كنند11 و يا سلاحهايى كه حضرت از آنها استفاده مى كنند هر چند به ظاهر آهنين هستند (من حديد) ولى در واقع چيزى غير از آن12 و در سطح بالاترى است و اصلاً قابل قياس با تسليحات كنونى جهان نيست.
در خصوص امنيت، الان هر چند سازمانها و تشكيلات بين المللى مدعى نظم و امنيت جهانى بسيارند وليكن جايى كه حقيقتاً افراد بتوانند به آنها پناه ببرند و دادخواهى كنند وجود ندارد و اين همان چيزى است كه در روايات از آن با تعبير »لايجد ملجاء«13 ياد شده است. همين موضوع امنيت در زمان ظهور به قدرى تغيير مى كند كه از سويى حتى اگر به اندازه مقدار غذايى كه لاى دندان مى ماند14 حق كسى پايمال شده باشد آن را باز مى ستانند و از سويى ديگر خانمها چه پيرزن باشند و چه دختران جوان از يك سمت دنيا به سمت ديگر براى به جا آوردن حج مسافرت مى كنند و احدى متعرض آنها نمى شود.15
اگر روايات پيش و پس از ظهور را كنار هم بچينيم نكات جالبى به دست مى آوريم:
پيش از ظهور، فرد بر سر قبر مردگان مى رود و آرزو مى كند كه كاش جاى آنها بود16 و بعد از ظهور شخص بر سر قبر برادرش مى رود و به او مى گويد: كاش تو هم بودى و از اين بركاتى كه ما بهره مند شده ايم متنعم مى شدى17. يا پيش از ظهور خون ريزى مفصلى در منا به وجود مى آيد18 و پس از ظهور مردم آنقدر به حج اقبال مى كنند كه حضرت از آنها كه طواف مستحبى مى كنند، مى خواهند كه مطاف را براى آنها كه حج واجب دارند رها كنند19. مساجد پيش از ظهور زيبا و با شكوه اما خالى از مؤمنان و معنويت اند20 ولى پس از ظهور يكى از مساجدى كه ساخته مى شود پانصد در دارد كه حكايت از بزرگى و وسعت آن مى كند21 و يا آنها كه مى خواهند در نماز جمعه كوفه كه به امامت حضرت برپا مى شود، شركت كنند، صبح زود هم كه حركت مى كنند باز موفق به پيدا كردن جا نمى شوند.22
قبل از ظهور مرگهاى ناگهانى (موت فجاة)، بيماريهاى متنوع و همه گير نظير طاعون و وبا گسترش قابل توجهى دارند23 و مرگ و مير زياد چنان شايع مى شود كه درصد قابل توجهى از مردم مى ميرند24 ولى بعد از ظهور امام زمان(ع) افراد چنان عمر مى كنند كه حتى هزار فرزند بلاواسطه خود را مى بينند25 كه از آن علاوه بر كثرت اولاد، حد اعلاى صحت، سلامتى، نعمت و خدمات را مى توان برداشت كرد. خلاصه اين تحول در همه ابعاد و عرصه هاست.
با توجه به اين كه دوران پيش از ظهور سياهى محض است و پس از آن روشنايى مطلق؛ گذار از آخرالزمان به عصر ظهور چگونه رخ مى دهد و چطور اين دو دوره كاملاً متفاوت به هم متصل مى شوند؟
با گسترش يافتن و شيوع فشارها و مشكلات، خود به خود توجه مردم به حكومتى كه منجى موعود برپا خواهد ساخت بيشتر مى شود و اين فشارها مقدمه اى است براى اين دگرگونيها و البته اصل اين تحول يك شبه انجام مى شود: »يصلح اللَّه له أمره فى ليلة واحدة«26.
از جمله صفاتى كه براى حضرت در دعاى ندبه بيان شده »هادم ابنية الشرك والنفاق« است. آيا مى توان از اين بناهاى شرك و نفاق كه توسط حضرت درهم شكسته مى شوند، مصاديقى را نام برد؟
در جوابتان بهتر است روايتى از امام صادق(ع) را بخوانم كه در دل خود مطالب زيادى دارد. حضرت مى فرمايند: »يصنع كما صنع رسول اللَّه«؛ حضرت مهدى(ع) همان كارى را كه پيامبر اكرم(ص) كرد، انجام مى دهند. »يهدم ما كان قبله«؛ همه بناهاى پيش ازخود را درهم مى شكند. »كما هدم رسول اللَّه أمر الجاهلية«؛ همانند پيامبر اكرم(ص) كه بناها، اعتقادات، باورها و همه بافته هاى جاهليت را فرو ريختند حضرت مهدى(ع) نيز همه آثار دوران جاهليت بشر را متلاشى مى كنند؛ »و يستأنف الاسلام جديداً«27؛ اسلام را از نو بنا مى كنند.
گسترش رعب، وحشت، آدم كشى چيزهايى نيستند كه براى كسى قابل تحمل باشند ولى همه اينها زير سر مشركين است كه در رأس آنها يهود قرار دارد و جالب اين است كه آقا اميرالمؤمنين(ع) قرنها قبل نسبت به اين مطلب در مسجد كوفه هشدار داده بودند. آن حضرت به مردم رو كرده و فرمودند: »واللَّه لتسألن ماتؤمرون«؛ يا هر آنچه را به شما مى گوييم اطاعت و اجرا كنيد: »او لتركبن أعناقكم اليهود والنصارى28«؛ يا منتظر حاكميت يهود و نصارا بر خود باشيد. يا در جاى ديگر فرمودند: »ليستأمرون عليكم اليهود والنصارى…«29 چنان يهود و نصارا بر شما حاكم مى شوند كه عرصه را بر شما تنگ كرده و شما را از شهرهايتان بيرون خواهند كرد.
مشركان در دوره حاكميتشان يك سرى بافته ها، عقايد و فرهنگ را بر مردم تحميل مى كنند كه از جمله عوارضش گسترش فساد، بى بند و بارى، بى عفتى و هدف قرار گرفتن اعتقادات مردم است. در كنار حاكميت يهود، حكومتهايى ديده مى شود كه تشكيل شده از مشركان، منافقان و همه آنهايى كه ظاهراً همراه مردمند ولى در حقيقت بقاى خود را وامدار همدستى و همراهى مشركان هستند.
قبل از ظهور امام زمان(ع) دنيا گرفتار مشركان؛ يعنى يهود و نصاراست كه مصداق بارزش در جهان امروز همان آمريكا و مولود نامشروعش اسراييل است كه حكومتهاى دست نشانده اى كه به جز رضايت آنها به هيچ چيز ديگرى فكر نمى كنند، همراهشان هستند. حضرت در همان ابتداى امر با تمام قوا با ايشان رودررو شده و جنگ خونينى با ايشان به پا مى كنند. در اين جنگ تمام عيار، حتى سنگها و درختها به يارى حضرت و سپاهيانش آمده و ايشان را خطاب مى كنند كه يك يهودى يا دشمن خدا پشت من پنهان شده، بياييد او را بگيريد و بكشيد.30
برخى روايات هم به جنگ حضرت با حكومتهاى عربى و دست نشانده هاى آنها اشاره مى كنند كه »على العرب شديد«31 »لا واللَّه ما بينه و بينهم إلّا السيف«32؛ البته نكته اى را كه مى بايست در اينجا متذكر شوم، اين است كه جنگهاى خونين و شديد حضرت تنها با حكومتهاى مشرك و سردمداران شرك و نفاق است والا اصل حكومت ايشان حكومت سفاك و خونريزى نيست كه بين عوام مردم شايع كرده اند.
حضرت با شيطان درگير مى شود33 كه »إلى يوم وقت المعلوم«34 مهلت خواسته است؛ البته اين كه منظور همان ابليس است يا شيطان بزرگ بماند تا زمانى كه خود حضرت ظهور كنند.
با استقرار حكومت حضرت چه كسانى از اين نعمت بهره مند مى شوند؟
اولاً طبق برخى روايات، همه در دوران امام زمان(ع) موحد مى شوند و ديگر هيچ حد و مرزى باقى نمى ماند كه فلانى مثلاً يهودى يا نصرانى است: »له أسلم من فى السموات والأرض«35؛ همه در دوران حكومت امام زمان(ع) مسلمان مى شوند.
نكته دوم اين كه با توجه به بعضى ديگر از روايات كه مى فرمايد: »وضع اللَّه يده على رؤس العباد«36 نه رئوس مؤمنان يا شيعيان، حضرت دست مباركشان را بر سر تمام بندگان مى گذارند و عقول همه بندگان كامل مى شود و نه عقل جمعيتى خاص.
نكته سوم اين كه سرور ناشى از ظهور امام زمان(ع) حتى شامل حال اهل برزخ و مردگان هم مى شود37 يعنى علاوه بر شيعيان و كل انسانهاى زنده، مردگان هم از فرج بهره مند مى شوند: »دخلتهم الفرحه«38.
آيا مى توان تعريف جامعى از حكومت حضرت ارايه كرد به طورى كه مشخص شود ابعاد، الگوها، قوانين و سيره اى كه قرار است ايشان برقرار كنند چيست؟
مى دانيد كه ما ده قانون يا ده دين نداريم. در نگاه ما دين و قانون حق جز يكى و اسلام نيست: »إنّ الدين عند اللَّه الإسلام«39. افتخار و هنر حضرت مهدى(ع) پياده كردن همان چيزى است كه رسول اللَّه(ص) به بشر ارائه كرده اند؛ چرا كه به فرموده قرآن »لقد كان لكم فى رسول اللَّه أسوة حسنه«40. به عبارت ديگر نه تنها سيره ايشان كه سيره حضرت على(ع) همان سيره رسول خدا(ص) بود و همگى افتخارشان اين است كه قدم جاى قدم پيامبر(ص) مى گذارند. البته نتيجه تأسى و عمل به اين سيره بنا بر آيه »ولو أنّ أهل القرى آمنوا واتقوا لفتحنا عليهم بركات من السماء والأرض«41 وفور و نزول بركات از آسمان و زمين است و طبيعى است در چنين حالتى ديگر زمين با اهل خود قهر نيست و رود و درياچه اى خشك نمى شود و بسيارى مسايل از اين قبيل وجود نخواهد داشت.
آيا براى تحقق چنين حكومتى زمينه سازى هم مى توان كرد؟
پاسخ اين سؤال به بحث انتظار برمى گردد كه مرحوم مجلسى در جلد 52 بحارالانوار بيش از هشتاد روايت در اين رابطه آورده اند كه در بعضى از آنها از انتظار با تعبيرى همچون »أحبّ الاعمال«42 يا »أفضل أعمال أمتّى«43 ياد شده و شخص منتظر را در برخى ديگر به كسى تشبيه كرده اند كه در خيمه رسول اللَّه (ص) باشد.44 مسلماً كسى كه در خيمه رسول اللَّه(ص) باشد براى تهاجم به دشمن و ويران كردن ابنيه شرك و نفاق در حالت آماده باش به سر مى برد؛ يا وقتى حداقل ثواب انتظار را معادل ثواب هزار شهيد بدر و احد بيان مى كنند45 معنايش اين است كه هر منتظر بايد رنج و زحمتى معادل رنج و زحمت هزار شهيد بدر و احد را تحمل كند. به هر حال مردم بايد با اين موضوع و اين فرهنگ و خود امام(ع) و دشمنان ايشان آشنا شوند و براى مردم روشن شود كه دشمنان آن حضرت به دنبال چه مى گردند و چه هدفى را دنبال مى كنند.
به نظر حقير بهترين وسيله براى آگاه كردن مردم، پياده كردن فرهنگ مهدويت و برحذر داشتن آنها از فرهنگ ضد آن است. بهترين حالت آن هم وقتى است كه حكومت به پا مى شود. با برپايى حكومت و دستيابى به امكانات بيشتر، مسئوليت هم بيشتر مى شود. مى بايست با استفاده از صدا و سيما و ديگر رسانه هاى گروهى ابعاد مختلف موضوع را براى مردم تبيين كرد و به معناى واقعى براى برپايى حكومت امام زمان(ع) مقدمه چينى نمود. البته در اينجا مجال پاسخ به آنها كه با استناد به حديث ضعيف السندى اصل تشيكل حكومت در عصر غيبت را زير سؤال مى برند، نيست و به همين قدر بسنده مى كنم كه به نظر بنده الان اوجب واجبات و اهم مسايل تشكيل و حفظ حكومت اسلامى است.
با گذشت بيش از دو دهه از آغاز انقلاب در ايران عملكرد اصل نظام را در اين راستا چگونه مى بينيد؟
هر چند كه انتظار بيش از اين بوده ولى بينى و بين اللَّه كوتاهى نكرده اند.
يك تذكر و درخواست هم از آقايان دارم اين كه بياييد فرهنگ مهدويت را مثل كتابهاى مدارس كه به تناسب سطوح مختلف سنى نوشته شده، بازنويسى كنيم و براى هر مقطعى كتاب و اسلايد، سى دى، فيلم و برنامه هاى مختلف و مناسب داشته باشيم كه در اين راستا مى طلبد هم فضا و هم ابزار را به خوبى بشناسيم و هم مناسب ترين نحوه استفاده از ابزار را در شرايط كنونى اعمال كنيم. در ورود به اين ميدان هم ان شاءاللَّه موفق خواهيم بود.
تا كنون در بين طلبه ها و عامه مردم چقدر در زمينه فرهنگ انتظار كار شده است؟
راستش را بخواهيد ما در برابر ساحت مقدس امام زمان(ع) سراپا تقصيريم. آبرو و اعتبار ما طلبه ها به همين عمامه هايمان است. اين عمامه ها هم اعتبارش به همان اصل و پشتوانه اش است. همانند پول كه كاغذى عادى است و با پشتوانه اى كه در بانك مركزى دارد معتبر مى شود. اين احترامى كه مردم به ما مى گذارند، دستمان را مى بوسند، وجوهات را براى صرف در امور مذهبى پيش ما مى آورند و خلاصه يك جور ديگر نگاهمان مى كنند همه به خاطر آن بزرگوار است و متأسفانه ما در واقع يك هزارم حقى را كه آن حضرت بر گردن ما دارند ادا نكرده ايم.
از ساحت مقدس امام زمان(ع) پوزش مى طلبيم كه سرباز خوبى براى ايشان نبوده و نيستيم ولى اميدواريم به خوبى و بزرگى و بزرگوارى خودشان ما را عفو كرده و نظر لطفشان را از ما برنگردانند.
در پايان اگر مطلبى ناگفته مانده بفرماييد.
اميدواريم خداوند، عزّوجلّ، اين توفيق را به ما بدهد كه حكومت موعود جهانى را درك كنيم كه ان شاءاللَّه به زودى شاهدش خواهيم بود. اميدواريم كه خيلى ها اين ايام را درك كنند و جزء ياران و سربازان حضرت باشند و باشيم و ان شاءاللَّه از اجر شهادت در جبهه ايشان كه دو برابر اجر ديگر شهداست بهره مند شويم.
در پايان اين گفت وگو از شما و مجله وزين موعود تشكر و تقدير مى كنم كه سعى بليغ داريد و مجدانه در راه نشر فرهنگ مهدويت و آشنايى با اين بزرگوار تلاش مى كنيد
پى نوشتها :
1 . محمدبن يعقوب كلينى، الكافى، ج3، ص536-538.
2 . محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج52، ص231.
3 . همان، ج52، ص328.
4 . سيدبن طاووس، الملاحم والفتن، ص152 به نقل از: نجم الدين طبسى، چشم اندازى به حكومت مهدى(ع)، ص184.
5 . جامع احاديث الشيعه، ج1، ص34.
6 . محمدبن الحسن الحرالعاملى، اثبات الهداة، ج3، ص542، ح521.
7 . عقدالدرر، ص159.
8 . الملاحم والفتن، ص97 به نقل از: چشم اندازى به حكومت مهدى(ع)، ص189.
9 . بحارالانوار، ج52، ص326.
10 . شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج1، ص331.
11. الملاحم والفتن، ص152.
12. ر.ك: چشم اندازى به حكومت حضرت مهدى(ع)، ص118.
13. المستدرك على الصحيحين، ج4، ص514؛ عقدالدرر، ص150.
14. عقدالدرر، ص36؛ ملاحم، ص68.
15. شيخ صدوق، الخصال، ج2، ص626؛ بحارالانوار، ج52، ص316.
16. عقدارلدرر، ص236 به نقل از همان.
17. الاذاعه، ص119، به نقل ازهمان.
18. بحارالانوار، ج52، ص374.
19. همان، ج52، ص190.
20. همان، ج52، ص375.
21. همان، ج52، ص330 و 337.
22. همان، ج52، ص269.
23. بيان الائمه(ع)، ج8، ص102.
24. بحارالانوار، ج52، ص337.
25. عقدالدرر، صص 90-99؛ كشف الاستار: ص137.
26. بحارالانوار، ج52، ص352.
27. الغارات، ج2، ص333.
28. در منابع عين عبارت يافت نشد.
29. مسنداحمد، ج2، ص398.
30. بحارالانوار، ج52، ص349.
31. همان، ج52، ص355.
32. همان، ج60، ص254؛ اثبات الهداة، ج3، ص551.
33. حجر (15)، آيه 38.
34. آل عمران(3)، آيه 83.
35. ر.ك: پاورقى 3.
36. بحارالانوار، ج52، ص328.
37. كامل الزيارات، ص30.
38. آل عمران(3)، آيه 19.
39. احزاب (33)، آيه 21.
40. اعراف (7)، آيه 95.
41. بحارالانوار، ج52، ص123.
42. منتخب الاثر، ح570.
43. بحارالانوار، ج52، ص146.
44. همان، ج52، ص126.
موعود شماره 45
http://mouood.org/content/view/285/3/