آسيب‌شناسي جهاني‌شدن و جهاني‌سازي با مدل جهاني گرايي مهدويت

چكيده: «جهاني گرايي»، پديده‌اي جدّي، جاري و فراگستر در عرصة کنوني و دهه‌هاي فراروي است. در رهيافت‌هاي اسلامي ـ قرآني، روايي و علمي ـ سياسي، سه گونه جهان گرايي وجود دارد: يکي جهان‌گرايي راستين و کامل هم مادّي و هم معنوي و اعمّ از توسعة اقتصادي، تعادل سياسي و اجتماعي و تعالي فرهنگي و انساني؛ ديگري جهاني‌گرايي ناقص و نارسا و صرفاً اقتصادي و تك ساحتي، و سوم جهاني‌گرايي کاذب و سلطه جويانه و تنازعي. برخي شباهت‌هاي هر چند ظاهري، ميان جهان‌گرايي مهدوي و جهاني‌گرايي جاري، سبب برخي مباحث مقايسه‌اي و تطبيقي در اين زمينه‌ها شده است.
با جهاني گرايي مهدوي و نگرش و گرايش آن به قدر امکان فهم، توان و به تناسب مقتضيات حاضر و فراروي، در جهان معاصر مي‌توان از فرصت‌هاي جهاني و جهان‌گرايي، در حدّ ممکن بهره برد و تهديدهاي آن‌ها را کاهش داد. ارتقاي کارآمدي علمي و عملي جمهوري اسلامي ايران و مسلمانان و فرهيختگان جهان به ويژه ارتباطات، تبادلات و سازماندهي متناسب آنان، با آگاهي هرچه بيش‌تر بر گزينة جهاني گرايي مهدوي و نقّادي بهينة جهاني‌گرايي‌هاي غير مهدوي ميسّر بوده، در ارتقا و استقرار جهاني گرايي مهدوي و حقيقي کارساز خواهد شد.
واژگان كليدي: آسيب شناسي، آسيب‌ها‌، مهدويت، جهاني‌گرايي، جهاني‌شدن، جهاني‌سازي.

پيش‌درآمد
پيشرفت و گسترش جهاني و جهش تكنولوژيك دانش فني، ابزاري و صنعتي، به سان هر فرايند ديگر، يك سري فرصت‌هاي بس خطير و سرنوشت‌ساز و يك سري تهديدهاي بس خطرناك و ويرانگر را فراهم كرده و فراروي جامعة جهاني، جهان اسلام و ايران اسلامي قرار داده است. سازندگي و كسب مادّي، از سويي، و تخريب، قدرت تهديدكنندگي و سلب آرامش معنوي و روحي از ديگر سوي، از اركان اصلي اين فرصت‌ها و تهديدها است. به ويژه تحوّل شگفت‌انگيز، انفجاري و انقلاب‌گونه در بخش فن‌آوري و شبكة جهاني ارتباطات، اطّلاعات، تبادلات و از جمله توليد، ترابري و حمل و نقل و سهولت، سرعت و شدّت بسيار فزاينده و بلكه دم افزون اين جريان‌هاي جهاني، زمينة همگرايي جهاني را به مراتب بيش از پيش فراهم ساخته است. همين جريان همگرايي جهاني نيز به سان هر پديده و جريان سياسي و اجتماعي ديگر، باز فرصت‌ها و تهديدهاي خاص خود را در بر دارد و پيامدهاي خود را در پي خواهد داشت؛ امّا مسلّم است كه اين شرايط، جهاني‌گرايي را از آرزو، به اميدي دست يافتني؛ از گزينه و فضيلت، به گزير و ضرورت اجتناب ناپذير، و از آرمان دورنما، به عمل و تحقّق، سخت نزديک و نزديک‌تر ساخته است و مي‌سازد؛ فرايندي که تمام بخش‌ها، ارکان و نهادها و حتّي نيروهاي سياسي، اقتصادي، فرهنگي جهاني، ملت‌ها و دولت‌ها را تحت تأثير و حتي تحت شعاع خود قرار داده و بيش از پيش قرار خواهد داد. خيلي غير طبيعي نيست که برداشت‌ها و انگيزه‌هاي متفاوت و گاه متعارضي در پيگيري پرسه و بلکه پروژه و طرح جهاني‌گرايي، شکل گرفته و در جريان باشند؛ نگرش‌ها و گرايش‌هايي در طيف و پيوستاري از اشکال گوناگون همگرايي جهاني؛ از همکاري جهاني، در حدّ ميانه و وسط، همبستگي جهاني تا سر حدّ پيوستگي جهاني در طرف مثبت و حتّي وابستگي جهاني تا حدّ ادغام و همگونگي ويک شکل‌سازي جهاني، در طرف ديگر و منفي.
همبستگي جهاني همکاري جهاني وابستگي جهاني
پيوستگي جهاني ادغام جهاني
همــــــــــگرايي جهــــــــــــاني
بر اين اساس، مهم‌ترين راهبردهاي جهاني‌گرايي سه گونه است:
1. جهان‌گرايي حقيقي و همه جانبة فرهنگي، سياسي و اقتصادي؛
2. جهان گرايي ناقص و نارسا و ناتمام يا تک ساحتي و صرفاً اقتصادي و در نتيجه ظاهري و پنداري؛
3. جهان گرايي متناقض، ناسازوار، تنازعي و در نتيجه کاذب، توهّمي و دروغين*.
بدين ترتيب، اكنون سه گونه جهاني گرايي در قالب سه راهبرد جهاني، به گونه آميخته درهم و ناموزون در جريان است:**
يکم. راهبرد جهاني گرايي حقيقي(Globalism) که ماهيتي فرهنگي دارد و خواهان و در پي همبستگي جهاني است. اين جريان بيش‌تر مطلوب فرهيختگان جهان، و معتقَد و مدّعاي جامعة مدني جهاني يا مدينة عظما در اصطلاح فارابي و حتّي جمهوري جهاني است. طرح گفت‌وگوي تمدّن‌هاي ايران، استقبال و اتّفاق آراي جهاني به‌ويژه در مجمع عمومي سازمان ملل متحد، مبيّن مقبوليت و مشروعيت زمينه‌اي و فراگير آن است.
اين راهبرد صرفاً انتخاب نبوده؛ بلکه نياز جدّي و جهاني است؛ هر چند ممکن است تا حدود بسياري اين راهبرد؛ آرماني، ايده‌آليستي، خيال‌پردازانه و دست نايافتني به نظر آيد يا اين گونه گفته و تبليغ شود. صد البتّه، اين گرايش، ضمن اين که دشمنان جدّي داشته و دشمني‌هاي لجوجانه؛ هم قدرت‌طلبان جهاني و هم منفعت‌طلبان بين‌المللي و به ويژه صهيونيسم جهاني را به صورت برآمد اين دو جريان‌، رو در روي خويش دارد، تشکّل و سازماندهي شبکه‌اي جهاني طرفداران آن كه كم هم نيستند مي‌تواند احتمال و درصد تأثيرگذاري و توفيقات آن را افزايش دهد. تقويت و قوام گرفتن گروه‌هاي روشنفكري و فرهيختگي، نهادهاي مدني و از جمله نيروها و نهادهاي ديني از قبيل «NGO» گروه‌هاي اجتماعي و سازماندهي شبکه‌اي و جهاني آن‌ها مي‌تواند بسترساز اين جريان و تحقّق‌بخش هر چه بيش‌تر اين راهبرد باشد. اين گرايش به سبب تأکيد بر ساحت معنوي، تمدّني و فرهنگي و فرهيختگي، افزون بر ساحت اقتصادي و توسعة مادّي، بيش‌تر «جهاني‌گرايي حقيقي» به شمار مي‌رود. مي‌توان حقيقت جهاني‌گرايي را «جهان‌داري» و جهان‌سازي حقيقي دانست.
دوم. راهبرد جهاني‌شدن (Globality) که ماهيتي اقتصادي دارد و خواهان و در پي همکاري جهاني است. اين جريان، بيش‌تر مطلوب اقتصاديان و فن سالاران و سرمايه‌داران جهاني، و معتقَد و مدعاي جامعة اقتصادي جهاني يا بازار جهاني آزاد سرمايه، کار و کالا و احياناً نيروهاي کار است. جهاني شدن، آميخته‌اي از جريان‌هاي غير ارادي و ارادي بوده و خواهان گونه‌اي تقسيم کار و منابع جهاني، نظام کار جهاني و تبادلات آزاد جهاني بر اساس مزيت‌هاي نسبي مناطق است. اين گرايش به سبب تأکيد صرف بر ساحت مادّي، اقتصادي و توسعه‌اي و نيز به مناسبت توسعة ابزاري و عدم اهتمام به ساحت معنوي، در نتيجه جزءنگر و ظاهرگرا و بنابراين جهان گرايي پنداري يا ظنّي شمرده مي‌شود. انريکوداسال، آن را بازاري‌سازي و انحصار گرايي بازار نام برده که جرياني کاملاً غير اخلاقي، غير انساني و ارزش زدايي شده، بلکه ضدّ ارزشي و ضدّ اخلاقي است.
سوم. راهبرد جهاني سازي(Globalization) امريکايي که ماهيتي سياسي دارد و خواهان و در پي سلطه، انحصار گرايي و يکّه‌تازي و وابستگي جهاني است؛ جهاني وابسته و وابستگي جهاني به کانون قدرت جهاني يعني امريکا در جايگاه رأس هرم قدرت. اين جريان بيش‌تر مطلوب قدرت گرايان و تنازع‌گران در صحنة جهاني و در عرصة بين المللي و در رأس آن‌ها امريکا و نومحافظه کاران حاکم بر آن است.
اينان معتقد و مدّعي جامعه جهاني تک‌قطبي و سرمايه‌سالارانه با سلسله مراتب قدرت و سلطه‌اند. اين گرايش به همين سبب و به سبب استفاده از شيوه‌ها و ابزار نو تحميق علمي و فرهنگي، تطميع اقتصادي و تکنولوژيکي به اشكال نو و تحت عناوين كمك‌ها، همكاري‌هاي مشترك و تبادلات، به ويژه تهديد و ارعاب نظامي و امنيتي و براندازي يا اشغال‌گري و تجزية کشورها و دولت‌ها، تنازعي و توهمي به شمار مي‌آيد؛ به ويژه که از حيث نظري نيز به‌گونه‌اي سوفيسم، نيهيليسم و نسبت‌انگاري نيازمند بوده، آن را ترويج مي‌دهد؛*
به همين سبب‌ها، برخي همانند والراشتاين، دان دريج و لستي، با نگاهي بدبينانه يا پسي ميستي، جهاني سازي را اقتصادي سازي جهان و استثمارگري ـ استثمار شوندگي جهاني مي‌دانند؛ چرا که نظرية آنان به جوهرة هژمونيک، تنازعي و هابسي- داروينيستي اين فرابرد معطوف شده است؛ فرايندي که در حقيقت‌، داروينيسم جهاني را ترويج مي‌کند. نظرية “سياست قدرت” مورگنتا، نظريه و بلكه راهبرد و دكترين تنازع تمدن‌هاي هانتيگتون، سياست جنگ صليبي‌هاي همان نومحافظه‌کاران امريکايي، اشغال، يکّه‌تازي، يک جانبه‌گرايي، ميليتاريسم، نظامي‌گري آن‌ها تحت عنوان مبارزه با تروريسم، از جمله آثار و عوامل تحقّق آن است. كتاب و در حقيقت نظريه و راهبرد ثروت ملل آدام اسميت، فيلسوف و اقتصاد سياسي‌دان قرن نوزدهم، چه بسا زيرساخت نظري اين راهبرد و رهيافت آن باشد. پولاني، اسکات گري، هوتن و فرکلا نيز از اين فرابرد جهاني‌سازي، غربي‌سازي، امريکايي‌سازي، وگاه نئوامپرياليسم در قالب نظام نو تک قطبي‌دهکده جهاني ياد کرده اند.**
جهاني گرايي مهدوي؛ حدّ اعلا، کامل و کارامد جهاني گرايي حقيقي و يقيني، و جهاني‌گرايي (حقيقي) جاري؛ حدّ نسبي، ممکن و ميسّر جهان‌گرايي مهدوي است. جهان گرايي جاري، بدين ترتيب، به صورت انتظار فعّال، سازنده و پوياي انقلابي، چه بسا قادر باشد زمينه ساز گرايش هر چه بيش‌تر بدان بوده، زمينه‌هاي تحقّق آن را تسهيل كند.
بر اين اساس، تبيين هر چه بهتر جهاني گرايي مهدوي، هم در روشن سازي هر چه بيش‌تر جهاني‌گرايي جاري و فراروي‌، کمک شايان مي‌كند، چنان که در روشنگري نقاط قوّت و ضعف و نيز فرصت‌ها و تهديدهاي دو جريان اثربخش است. و در مواجهة نقّادانه و فعّال؛ هم با فرايند جهاني شدن اقتصادي و هم با فرابرد جهاني سازي امريکايي، راهنما و راهگشا خواهد بود. بررسي آسيب شناسانة جهاني گرايي مهدويت، به ويژه آن که اساساً هم جهاني گرايي پنداري يعني جهاني شدن و هم جهاني گرايي کاذب و تنازعي يعني جهاني سازي، به سبب غير و ضدّ حقيقي و يقيني و غير و حتي ضدّ علمي واقعي بودن آن‌ها، مهم‌ترين آسيب‌هاي سياسي و اجتماعي مهدويت به شمار مي‌روند؛ بنابراين آسيب شناسي آن، اهميت و ضرورت دارد.* براين اساس، تبيين آسيب شناسانة مهدويت به ويژه با عنايت به شباهت ظاهري جهان گرايي مهدوي، جهاني شدن و جهاني سازي، در زمينة به ظاهر جهاني شمولي اين سه جريان و راهبرد، صورت مي‌پذيرد. در اين رهيافت، جهان گرايي مهدوي، جهاني شدن اقتصادي و جهاني سازي امريکايي به ترتيب؛ جهان گرايي حقيقي، شبه جهاني گرايي و ضدّ جهاني‌گرايي شمرده مي‌شوند.** بر اين اساس، يکي از مهم‌ترين شباهت‌هاي مهدويت و فراشد جهان‌گرايي مهدوي، با فرايند جهاني شدن و فرابرد جهاني سازي، همان ويژگي جهان گستري و جهانشمولي آنها است. توسعة فن‌آوري و شبکه جهاني ارتباطات و اطلاع رساني نيز همان گونه که اشاره شد، به اين شبهه دامن زده است؛ امّا به طور قطع هم توسعة فن‌آوري مهدوي، تخريبي نيست و به اصطلاح سبز است، و هم توزيع جهاني آن، غير عادلانه، تبعيض‌آميز و ضدّ انساني نخواهد بود. همچنين جهان گرايي مهدوي همان گونه که اشاره شد، جهان گستري و جهانشمولي حقيقي، يقيني و جهان دارانه، و جهاني سازي حقيقي است. به تعبير حکيم فردوسي؛ «جهان گردد آباد با داد او» و نيز
وزان پس جهان يکسر آباد کرد همه روي گيتي پر از داد کرد (فردوسي)
همگرايي و همبستگي تا حدّ پيوستگي جهاني و جهان گستري، همچنين جهانشمولي در شکل جهان‌داري بر اساس قسط و عدل، يعني داد و دهش، ارکان و شاخصه‌هاي اصلي جهان‌گرايي مهدوي و حقيقي شمرده مي‌شوند؛ در نتيجه ضدّ سلطه و ستم و استثمار و استکبار است؛ بنابراين، جهان‌گرايي، نه جهان گستري، جهانشمولي و جهان گرايي پنداري، تک ساحتي و صرفاً اقتصادي و شبه جهان گرايي راهبرد جهاني شدن بوده و نه جهان گيري و جهان گرايي توهّمي، تنازعي و جهان خوارانه و در حقيقت، ضدّ جهاني راهبرد جهاني سازي است. مواردي که بر اساس مدل و نمونه جهان گرايي مهدويت و در آسيب شناسي سياسي و اجتماعي آن، خود، مهم‌ترين آسيب‌هاي دوگانة مهدويت نگري و مهدويت گرايي جهاني و جهان گرايي مهدوي و غير و ضدّ آن به شمار مي‌روند.*

درآمد
اوّل. آسيب شناسي جهاني پيشامهدوي در فراگفتمان اسلامي
در فراگفتمان اسلامي‌، دين اسلام، عبارت از مکتب مدني، مردمي و متکامل نهايي الاهي است. ديني مدني که از آدم? و با خلافت و مدنيت او آغاز شده و تا نظريه و نظام علمي و عملي نمونه اعلاي نبوي?، در صدر اسلام فرا آمده است. اين مکتب و فرايند مدني، بر اين اساس و در اين جهت تا دولت و جامعة مدني و سياسي کامل و جهاني مهدوي ـ عجل الله تعالي فرجه الشريف ـ فراخواهد رفت؛ گرچه به سبب انحراف و تحريفي كه در اعتقاد شيعه از جريان سقيفه در صدر اسلام پيش آمده، اين فرارفت دچار تنش شده، با فراز و فرودها و کژ و راست‌تابي‌هايي پيش مي‌رود. فرايندي که با تلاش و تدابير انساني از سويي و با جلب توفيق الاهي از ديگر سو، قابل تحقّق و دست يافتني يا آمدني و بلکه آوردني است. اكنون جامعة بشري در مرحله‌اي از اين فرايند تاريخي و جهاني قرار دارد.
آسيب‌ها و آسيب شناسي جهاني، و فراشد جهاني گرايي، فرايند جهاني شدن و فرابرد جهاني‌سازي نيز به مراحل فرود و کژتابي‌هاي سير و ساختار اين فرايند مربوط است. در اين سير و ساختار، فرايند تک ساحتي جهاني شدن اقتصادي و فرابرد هژمونيک تنازعي و سلطه گرايانه اقتصادي سازي جهان و امريكايي سازي آن، از مهم‌ترين آسيب‌هاي سياسي و اجتماعي جهاني و جهاني‌گرايي راستين يعني فراشد مهدويت به شمار مي‌روند. به تعبيري ديگر، در گفتمان اسلامي، جهاني شدن اقتصادي لازم است؛ امّا تك ساحتي و نارسا است؛ چنان كه در اين گفتمان، جهاني سازي سلطه گرانه و استکباري از نوع امريكايي و حتّي اقتصادي سازي جهان از نوع سيطرة تفكّر و رويكرد انحصاري و تنازعي بازاري، خطرناک و زيانبار است؛ در نتيجه، هر دوي اين رهيافت‌ها‌، از آسيب‌هاي سياسي و اجتماعي هدايت و مهدويت ورهيافت جهان‌گرايي آن تلقّي مي‌شوند؛ چنان که توسعة فن‌آوري وعمران‌، اساسي ومثبت بوده‌، امّا در حدّ ضرورت و سازندگي، نه به قيمت تخريب و تهديدهاي روزافزون از جمله نابودي محيط زيست طبيعي و تزلزل محيط زيست فرهنگي انسان‌، آن گونه كه امروزه و به صورتي فزاينده در جريان است.
گفتمان اسلامي، که در حقيقت در بر دارندة نظام نظرية علمي و عملي راهبردي مهدويت، و به صورت بنيادين، فراگير يعني هم شامل و هم مانع و نيز به شکلي سازمند و هدفمند، به طرح و تبيين تاريخي و ساختار جهاني مهدويت پرداخته است، هم يک بعدي و تک ساحتي صرفاً مادّي و اقتصادي بودن فرايند جهاني شدن را بر نمي‌تابد و به سبب غفلت اين فرايند از ساحت معنوي حيات و هستي انساني، تحت عناوين ظلم به نفس و به بعد متعالي و حقيقي انسان و زندگي اجتماعي و سياسي‌، به صورت كامل تأييد نمي كند و آن را گمراهي، فساد يا تباهي و در نتيجه تنگنايي در زندگي، و سرانجام آسيب سياسي و اجتماعي جوامع و جهان مي‌داند؛ بدين سبب، هرگونه دغدغه و به ويژه داعية جهاني در اين زمينه را مانع سير تحقّق درست و بهينة مهدويت و جهان گرايي حقيقي، کامل و کارامد قلمداد مي‌سازد؛ چنان كه همچنين فرابرد تنازعي، هژمونيک و سلطه طلبانه استکباري از نوع غربي سازي و امريکايي سازي از جمله با سياست‌ها و حرکات يک جانبه گرايانه و يکّه تازانة نو محافظه کارانه‌، به گونة جاري يعني امريکايي را نيز آسيب دانسته، بر نمي‌تابد؛ چرا که آن را عامل سير قهقرايي و واپس‌گرايي مهدويت حقيقي و يقيني تلقّي مي‌كند؛ زيرا اين فرابرد، همان عامل تحريف و انحراف و سبب بازدارندگي از سير حرکت متعادل و متعالي اقتصادي، سياسي و فرهنگي جهاني شمرده مي‌شود.
فرا گفتمان اسلامي، به يک اعتبار به ترتيب از گفتمان‌ها و رهيافت‌هاي قرآني، روايي و علمي به معناي اعم تشکيل شده است؛ چنان که فراگفتمان اسلامي به اعتباري ديگر از اوّل، گفتمان و رهيافت عقلاني، فلسفي و عقلاني، و دوم، گفتمان رهيافت وحياني، ديني و شرعي و سوم، گفتمان و رهيافت علماني يا علمي تجربي و عرفي سياسي فراهم آمده است. رهيافت و گفتمان قرآني، مباني مهدويت و آسيب‌هاي آن را (گرچه به صورت اجمالي و کلّي)، پيش‌بيني و حتي پيش‌گويي مي‌كند. رهيافت و گفتمان روايي، يا سنّت معصوم?، تفسير، تفصيل و تطبيق عيني و عملي مباني و اصول مهدويت و آسيب‌هاي آن را بر عهده داشته و به صورت کامل و فراگيري به انجام رسانده است و مي‌رساند.
رهيافت و گفتمان علمي، اعم از گفتمان‌ها يا خُرده گفتمان‌هاي فلسفي سياسي، علمي تجربي سياسي و از جمله ريز گفتمان روان کاوي، روان شناسي و انسان‌شناسانة سياسي و خرده گفتمان جامعه‌شناسي سياسي و حتّي گفتمان عملي و فنّي يا سياست گذاري عمومي و حتّي ريز گفتمان فلسفي تاريخ سياسي با تاريخ‌نگري و تاريخ گرايي سياسي است. گرايش علمي سياسي بدين ترتيب به توضيح و تا حدودي و به صورت احتمالي، به پيش بيني اصول، ساز و کارها و راهبردهاي مهدويت پرداخته، آسيب‌هاي مهدوي، در دوران غيبت و انتظار را، کشف و نمودار ساخته، به کار مي‌گيرد.
رهيافت و گفتمان عقلي، فلسفي و استدلالي از جمله کشفي و ذوقي سياسي، اصل ضرورت، غايت و علّت غايي هدايت و مهدويت و نيز مبادي و آثار آن را به صورت فطري، ولي کاملاً اجمالي و کلّي در مي‌يابد؛ چنان که اين گفتمان در تبيين داشته‌ها، دريافته‌ها و ادراکات عقلي و فطري، نيازمند تفسير، تفصيل و تطبيق وحياني، شرعي و ديني بوده و در نمودن راهبردها و ساز و کارهاي عملي و عيني نيز، نيازمند گفتمان علمي و عملي است. بر اين سياق، مهم‌ترين هنجارهاي سياسي و اجتماعي، همانند اصل ضرورت و ايجاد امنيت، عدالت، نظم، آزادي، ثبات، امانت، وحدت و همگرايي و مانند اين‌ها تا سر حدّ جهاني‌گرايي را عقل به صورت فطري و در قالب اوليّات و ضروريات عقلي درک، و فلسفة سياسي و حکمت مدني آن را طرح و تنظيم مي‌كند؛ چنان که به تعبير حضرت امام خميني? اين هنجارها را عقل و حکمت سياسي به صورت اصيل در مي‌يابد؛ چنان که عقل و حکمت سياسي نيز مهم‌ترين نابهنجاري‌ها يا آسيب‌هاي مربوطه را به صورت تبعي درک مي‌كند و ضرورت رفع آن‌ها را بايسته و شايسته دانسته، مي‌طلبد. همچون درك عدم ضرورت و بلکه ضرورت عدم نابهنجاري‌ها و آسيب‌هايي به سان ناامني، بي ثباتي، ناپايداري، بي‌عدالتي، بي‌نظمي و آنارشي يا نظام‌هاي نامتعادل و نامتعالي يعني تک ساحتي و تنازع خيز، جبر و عدم آزادي، كه فطري تبعي هستند. گفتمان ديني، شرعي و وحياني، به يك اعتبار، به تبيين حدود، مفاهيم و تعاريف اين هنجارها و نابهنجاري‌ها يا آسيب‌ها و روابط، مؤثرات، آثار و نيز زمينه‌هاي ظهور و بروز، شدت يا ضعف، سرعت يا کندي و افزايش يا کاهش هر يک از اين‌ها، گروه‌هاي آن‌ها و نظام کلّي هنجارها و نيز نابهنجاري‌ها و آسيب‌ها، علل و عوامل و نيز آثار و تبعات آن‌ها و پيش‌بيني‌ها، پيشگويي‌ها و پيشگيري‌هاي آن مي‌پردازد. همچنان که آدمي با داشته‌هاي فطري، عقلي و خدادادي، داده‌هاي اطلاعاتي وحياني، اعمّ از قرآني و روايي و با کمک تجارب علمي و علم تجربي سياسي و تاريخي خويش، از نابهنجاري‌ها و آسيب روي برتافته، به نظام هنجارهاي هدايت و مهدويت مي‌گرايد.
دوم. آسيب شناسي و آسيب‌هاي جهاني گرايي غير و ضدّ مهدويت
آسيب شناسي و آسيب‌هاي جهان گرايي‌هاي غير و ضدّ مهدويت يا جهاني شدن اقتصادي و جهاني سازي نوع امريکايي، در گفتمان اسلامي، اعمّ از رهيافت‌هاي قرآني، روايي و علمي سياسي به ترتيب ذيل هستند:
أ. آسيب شناسي و آسيب‌هاي جهاني پيشامهدوي در رهيافت قرآني
در فراگفتمان اسلامي كه اسلام، مکتب مدني و نهايي الاهي بوده، در بردارندة نظريه و نظام سياسي کامل و کارامد، انساني و متعالي، جهاني و تاريخي است؛ نظريه و نظامي متکامل که از آدم? و در برد خانوادگي آغاز و تا پيامبر خاتم? و در برد امت اسلامي فراگسترده شده است؛ فرايندي که تا ظهور و حاکميت امام خاتم ـ عجل الله تعالي فرجه ـ و جهان گستري آن پيش خواهد رفت. در اين گفتمان، قرآن، کتاب مکتب مدني اسلام به شمار مي‌رود. قرآن از همان ابتدا، يعني در سورة مبارکة حمد که با عنوان فاتحة الکتاب، امّ الکتاب و اساس الکتاب و حتّي سبع المثاني، به مثابه پيش درآمد و مدخل قرآن، گزيده و فهرست قرآن، اساس و چهارچوبة موضوعي قرآن و نقاط عطف و سير و تحولات محتوايي قرآن و تکامل تاريخي و جهاني تمدن و فرهنگ بشر تا سر حدّ نهايي، شمرده مي‌شود، زير ساخت راهبردي هدايت و مهدويت راستين را نشان داده است؛ يعني صراط مستقيم راه راست، ميانه، متعادل و متعالي يعني تعالي بخش را بر نموده است. بر اين اساس، يکي، «مغضوبين»، ستمگران و زورگويان را که نماد غصب و غضب، يا خشم و خشونت حيواني و درندگي طبيعت غريزي بشر، و افراد بشر شمرده مي‌شوند، رو در رو و ضدّ هدايت، راستي و استقامت معرّفي مي‌كند. موضوعي که در تعبير فيلسوفان و دانشمندان اسلامي از آن به بدراهي و بيراهي يا مدن و سياست فاسقه تعبير مي‌شود. ديگري، «ضالّين» که نماد گمراهي، گمگشتگي و کژتابي يا كج‌راهي غير فاضله بوده و سير و سياست غير راستين يا غير مستقيم و غير مهدويت گرايي به شمار مي‌روند.
بدين ترتيب، هر دو نماد، نمودار و نتيجة جهل و جهالت اعمّ از ناداني و ناآگاهي و ناشي از به خود واگذاشتگي يا احساس آن هستند. مهم‌ترين مواردي که از آن‌ها تعبير به مدن، سياست، اجتماعات مدني دولت و نهادهاي مدني جاهله و نادان، غير علمي و فاقد مباني نظريه و نظام سياسي استوار‌، سازوار و به سامان شده است (فارابي، 1358: ص168 ـ 207). براساس اين مبنا و با اين مدل، در رهيافت قرآني، هم فرآيند جهاني شدن تک ساحتي مادّي و ابزاري و صرفاً اقتصادي، جهاني نگري و جهاني گرايي ناقص و نارسا يا کژتاب و ضالّه يعني گمراه به شمار مي‌رود و هم فرابرد جهاني سازي تک قطبي، يک جانبه گرا و يکّه‌تازانه استکباري و سيطره طلبانه جهاني صرفاً امريکايي و ميليتاريستي نومحافظه‌کارانه و نئوليبرالي، جهاني نگري و جهاني گرايي ناسازوار و تنازعي و تنازع خيز بوده و بدراه و بيراهه يا فاسقه يعني ضدّ مهدويت راستين، ضدّالاهي و ضدّ اسلامي و در نتيجه قهقرايي است. صهيونيسم، نئوصهيونيسم و صهيونيسم مسيحي نيز در اين جهت قلمداد مي‌شوند. (ر.ك: هال سل، 1377).
قرآن در ادامه و طيّ سوره بقره، يکي فساد يعني تباهي و ديگري خونريزي يعني سلطه گري و جنگ افروزي در زمين را از زبان ملائکه در محضر الاهي که خلافت آدم? بر زمين را اعلام فرمود، به صورت دو نا بهنجاري اصلي در آيندة بشر عرضه مي‌دارند. پيش بيني هايي که از طبيعت مادّي انسان ناشي و نتيجه مي‌شوند. خداوند با توجّه به ظرفيت والاي انسان و چه بسا با عنايت به مرحلة مهدوي و انسانيت انسان، ضمن اعلام «اني اعلم مالاتعلمون» ( بقره (2): 30)، عملاً حق و برتري جهات برتر انسان و جامعه و جهان انساني را در مقابل اين نابهنجاري‌هاي دوگانه مطرح مي‌سازد؛ نابهنجاري‌هايي که به سان ارکان باطل، گذرا است، و خداوند، ناپايداري و مغلوبيت آن‌ها را در مقابل حق، هدايت، صراط مستقيم پيش‌بيني، و شکست نهايي‌شان را در برابر راه راستين، تسبيح و تقديس الاهي پيش‌گويي مي‌کند.
ذات الاهي با اين روش، اين جريان‌ها و سرنوشت نهايي آن‌ها را بدين ترتيب، يعني آن گونه که در فراشد مهدويت و نظريه و نظام راهبردي سياسي و مدني مهدوي موضوعيت دارد، گوشزد کرده، مورد تأکيد قرار مي‌دهد. قرآن در ادامه و طي ساير آيات و سوره‌ها، ضمن تبيين و تفصيل اين راهبردهاي سه گانه هدايت، بدراهي و کژراهي يا گمراهي‌، عموماً و به ويژه در سطح جهاني، هدايت و مهدويت را نعمت و سبب رستگاري دو سراي خوانده و آن دو را يکي فساد و ديگري فسق دانسته و آن‌ها را يکي سبب ايجاد و افزايش حزن و افسردگي و اضطرار مي‌داند که به زندگي و معيشت ضيق يا تنگي و احساس تنگنايي مي‌انجامد. ديگري نيز مسبب ايجاد و گسترش خوف و ترس و وحشت‌، يعني اضطراب و ترور و نيز بي‌ثباتي و ناامني، جنگ، تبعيض و سرانجام اختناق و استبداد تا سر حدّ جهاني قلمداد مي‌شود؛ جرياني كه ره سوي انحطاط برده و عاقبت به زندگي و معيشت ضنک يا تنازع، تسلّط، تعارض و هژموني در زندگي، روابط و ساختارهاي داخلي‌، ملّي، خارجي، بين المللي و جهاني و در تمام بخش‌هاي اقتصادي سياسي و فرهنگي مي‌انجامد (بقره (2): 38 ). *
قرآن در همين جهت، جريان يهوديت را رو در روي جريان اسلام، اسلاميت و اسلامي، به صورت دو جريان اصلي و عمدة ستيزش سازش ناپذير تاريخي و جهاني به ميان مي‌آورد.* دو نزاعي که خواه به صورت مستقيم يا غير مستقيم، چه به صورت آشکار يا پنهاني و حتّي سِرّي، خواه به شکل اقتصادي يا فرهنگي و سياسي و حتي نظامي، تا ظهور و پيروزي انقلاب نهايي اسلام و شکست واپسين و ريشه‌اي يهوديت، همواره ادامه و كمابيش با شدّت و ضعف جريان داشته است و خواهد داشت؛ همان‌گونه که مي‌توان به راحتي نشان داد به ويژه، صهيونيسم سياسي پشتوانة فرابرد جهاني سازي يکّه‌تازي امريکايي و حتّي به سان پيشينة فرايند جهاني شدن اقتصادي و بازاري شمرده مي‌شود؛ يعني مجامع صهيونيسم جهاني، غالباً يا نوعاً در عقبه؛ هم جهاني سازي سرمايه سالاري و سرمايه‌سالاري سازي جهاني، هم عقبه جهاني شدن سرمايه داري و سرمايه داري جهاني، پنهان بوده، آن‌ها را خط داده و بدين‌سان فعاليت مي‌كند (ر.ک: هال سل، 1377). آيا ممکن است دجال و خر و آونگ آن و نيز مدفوع آن که در روايات آخرزمان آمده‌اند، همين نظريه‌ها، نظام‌ها و دولت‌هاي پر زرق و برق مادّي و ابزارهاي گوناگون آن‌ها از جمله فن‌آوري‌هاي ارتباطي، اطلاعاتي و تبادلي و مانند اين‌ها باشند؟ مواردي که به تعبير فارابي، به سان پارچه و پيراهني رنگين، افکار و قلوب ظاهر بينان، عوام و خواص را هر يک به نحوي و از طريقي به خود جذب و جلب کرده و مفتون و پيرو خود مي‌سازد (فارابي، 1358: ص 192).
اين مي‌تواند خود يک فرضيه بسيار مطرح در اين زمينه باشد. آيا ممکن است به صحنه آمدن و حاکميت هر صاحب ادعايي، همان‌گونه که در روايت آمده است، همان مطرح شدن هر اسم و ايسم و مکتبي از جمله سوسياليسم، کمونيسم و مارکسيم و متقابلاً ليبراليسم و کاپيتاليسم و مانند اين‌ها بوده باشد که با ظهور و بروز بحران‌ها و بحران‌زايي‌ها و بحران فزايي‌هاي آن‌ها، از صحنه خارج مي‌شوند؟ همان سان که هم اكنون اين جريان‌ها، به فروپاشي چپ، و به گرفتاري تا سر حدّ بن بست راست کشيده شده است، در چالش نهيليسم و پوچ انگاري يا چشم انداز يا استبداد جهاني و يا آنارشي و هرج و مرج جهاني، منجر شده و مي‌شود. شکست و انسدادي تا بدان‌جا که ديگر هيچ فرد يا گروه صاحب نظريه يا مدّعي عملي، معتقد نبوده و مردم نيز بدان‌ها اميد نداشته باشند که آن‌ها قادر به تأسيس نظام و دولت جهاني، با تضمين وحدت، امنيت، اثبات، عدالت توامان با آزادي هستند و مي‌توانند توسعه متعادل و متعالي جهاني را بدون کم‌ترين تبعيض، ناسازواري، نارسايي و ناروايي، تامين كنند).
ب. آسيب شناسي و آسيب‌هاي جهاني پيشا مهدوي در رهيافت و گفتمان روايي
مقصود از روايت، سنّت معصومان? و اعمّ از سنّت قولي، تقريري و عملي آن بزرگواران است. خواه شخص پيامبر? و حتّي ديگر انبياي پيشين الاهي و به ويژه دانيال نبي حضرت عيسي?، که داراي نصوص و گفته‌هاي مفصّل‌تر، مشخّص‌تر و جامع‌تري در زمينة پيش‌گويي مهدويت و از جمله انتظار و به ويژه آسيب‌هاي موعود نگري و هدايت، مهدويت و مهدي‌گرايي عمومي و موعود در دوران پيشامهدوي هستند. در روايات اسلامي، به طور گسترده به تفسير و تبيين نظر مباني و مفاهيم مهدوي و آسيب‌هاي آن پرداخته‌اند و در مقام تطبيق عيني و عملي، مصاديق کلّي يا بارز آن را به گونه‌اي کاملاً مبسوط و مشروح نشان داده و باز كرده‌اند تا جايي که مي‌توان ادّعا كرد نظرية نظام راهبردي مهدويت و از جمله آسيب شناسي و آسيب‌هاي آن را به صورت مفصل و کامل و چه بسا با نشانه‌هاي عيني در اختيار داريم.روايت «يملاء الارض قسطاً و عدلاً کما ملئت ظلماً و جورا».*
از حيث کمّي، بيش‌ترين سهم را ميان روايات اسلامي در زمينة مهدويت به خود اختصاص مي‌دهد. بدين ترتيب به نظر مي‌آيد در قرائت روايي، ظلم و جور، برترين، بيش‌ترين و فراگيرترين آسيب‌هاي دوران غيبت در فرايند موعود نگري و مهدويت گرايي بوده؛ چنان که قسط و عدل، به صورت جايگزين آن‌ها، برترين هنجارها در جهان گرايي مهدوي شمرده مي‌شوند. ديگر آسيب‌ها و نابهنجاري‌ها يا علل، عوامل، زمينه‌ها و شرايط اين آسيب‌هاي دوگانه بوده يا اجزا، نشانه‌ها، نمودها و نيز آثار و پيامدهاي آن دو به شمار مي‌روند. بدين ترتيب يکي جور به معناي ستم و تعدي و نيز سلطه و زورگويي در جهان پيشامهدوي را مي‌توان برترين شاخصة جهاني سازي امريکايي امروزين دانست؛ چنان که ديگري يعني ظلم به نفس و به ساحت متعالي انسان، هستي، زندگي و سياست به معناي فساد، تباهي، گمراهي و عدم عدالت و اعتدال و عدم رعايت توازن و تناسب ميان ساحات مادّي و معنوي را برترين شاخصة جهاني شدن اقتصادي قلمداد كرد؛ چرا که تعلّل و عدم رعايت حدود و ساحت الاهي انسان، اولويت، بهاي بيش از اندازه به جهات مادّي و اصالت مادّي، اقتصادي و جسماني يا همان ماترياليسم، يوتيليتاريانيسم يا منفعت خواهي و سود و سوداطلبي و هدونيسم يا لذّت جويي مدرنيستي و ليبراليستي در اين راهبرد، همچنين سکولاريسم و لائيسم يا جدايي دين از سياست و سياست‌زدگي دنيايي و مادّي گرايانه ناشي از آن، مهم‌ترين مواردي بوده که جهاني شدن اقتصادي مدّعي و مروّج آن است يا اين‌ها از استلزامات و نيز عواقب آن به شمار مي‌روند. جهات مثبت و قابل استفاده رهيافت جهاني شدن اقتصاد، همان توسعة ابزاري و اقتصادي است. حال اين که جهات قابل توجّه رهيافت جهاني سازي، در صورت امکان، زير ساخت سخت افرازانه و شبکة جهاني آن ممكن است باشد.
ج. آسيب شناسي و آسيب‌هاي جهاني پيشا مهدوي در رهيافت علمي سياسي
آسيب شناسي و آسيب‌هاي جهاني پيشامهدوي، در رهيافت علمي و نظري بر اساس، در جهت و در حدّ توجيه و تکميل علمي پديدة مهدويت و آسيب‌هاي آن و نمودن ساز و کارها و روش‌ها يا راهبردهاي عملي، عيني و تحقّق واقعي و خارجي آن‌ها است. رهيافت علمي مهدويت پژوهي و آسيب شناسي و آسيب‌هاي جهاني پيشامهدوي، خود ممکن است با راهبردهاي فلسفي سياسي خواه نظري و عملي صورت گيرد يا با راهبرد فقهي سياسي و در حدّ تبيين احکام وحدود حقوقي و وظايف و تکاليف همگاني نيروها و نهادهاي مدني، مردمي و سياسي انجام پذيرد. همچنين امکان دارد با راهبرد علمي به معناي خاص، يعني علمي تجربي و تجربي علمي سياسي عملي شود؛ به ويژه اين فرايند خواه در حدّ علمي ـ انساني ـ سياسي يا در حدّ علمي ـ اجتماعي ـ سياسي قابل تحقيق و بررسي است. فرايند جهاني شدن اقتصادي، فرابرد جهاني سازي امريکايي و فراشد جهاني گرايي مهدوي، همچنين با راهبرد سياست‌گذاري عمومي نيز قابل تحقيق و قابل ترسيم است. رهيافت علمي سياسي مهدويت و آسيب‌شناسي و آسيب‌هاي جهاني پيشامهدوي، به ويژه در حوزة انديشگي فيلسوفان، فيلسوفان سياسي، فيلسوفان تاريخ و تمدّن، برجستگي خاصي دارد. تاين بي، ويل دورانت، سوروکين، ياسپرس و حتّي مارکس در غرب مدرن با نوعي تاريخ‌نگري و تاريخ‌گرايي و از آن فراتر با نوعي آينده نگري و موعودگرايي، بدين مهم توجّه كرده‌اند (ياسپرس، 1364).
برخي همانند شوپنهار، اشپنگلر و نيچه كه با گونه‌اي بدبيني به حال و آينده جهان به ويژه غرب مدرنيستي و مدرنيسم غربي اعمّ از شاخة سوسياليستي و کمونيستي يا شاخة ليبراليستي و کاپيتاليستي آن پرداخته‌اند(شوپنهاور، )، از سويي و جرياناتي همچون هستي‌شناسي و اگزيستانسياليسم کي يرکگارد، پديدارشناسي هوسرلي، بودشناسي معناکاوانه هايدگري، به گونه‌اي ديگر و به صورت نسبي، ضمن شک و انتقاد به بنيادها و باورهاي مدرنيسم، به منظور پي‌جست راه رهايي، به دنبال نظريه‌هاي راهگشايي به گمان خويش بوده‌اند. (داوري، 1378). هر چند جريان غالب اين راهبرد در غرب، به پسامدرنيسم فوکويي و به پوچ انگاري نهيليستي مدرن در غلتيده و خود مزيد بر درد و بر علّت شده‌اند(ورنو، 1372)؛ امّا برخي سرشاخه‌هاي آن‌ها از قبيل لئواشتراوس و به ويژه هانري کربن فرانسوي و برخي سنّت گرايان معاصر همچون شووان، رنه گنون و حتّي سيد حسين نصر، با گرايش اسلامي، شيعي و ولايي، تا حد مهدويت راستين و موعود فرا رفته اند (رنه گنون، 1365).
حكيم فارابي، خواجه نصير، آيت الله نائيني، حضرت امام خميني? و در اين جهت علامه مطهري، داراي آراي جامع و راهگشايي در زمينه آسيب‌هاي مهدويت نگري و مهدويت گرايي در زمان غيبت و انتظار هستند. اينان در نظريه خويش، هر يک به گونه‌اي و از زاويه‌اي خاص به تشريح اين آسيب‌ها اعم از تحريف و انحراف‌ها و يا موانع و شبهات و ضدّيت‌ها و اضداد مهدويت راستين مي‌پردازند؛ خواه در سطح و گسترة ملّي و به اصطلاح مدني و خواه در سطح و گسترة جهاني و به اصطلاح مدينه عظما يا جامعة جهاني در تعبير فارابي و خواجه نصير(فارابي، 1358: ص 136). مدن جاهلة ضالّه در تعبير و نظرية فارابي، به ويژه در مراحل مدن ضروريه، بداله و خست يا ثروت اندوزي و سرمايه داري رفاه و لذّت طلبانه و جهان‌گستر، همگن جهاني شدن اقتصادي در حال حاضر شمرده مي‌شوند و مراحل شکل گيري آن را برمي‌نمايانند؛ چنان که مدن جاهلة فاسقه به ويژه در مراحل مدن کراميه، تغلبيه سلطه و استکبار طلبي و جهان گيري و نيز مدن جماعيه يا جهان‌خواري فرا استکباري و سرمايه سالارانه، همگون جهاني سازي امريکايي کنوني به نظر مي‌آيد.
مهم‌ترين مواردي که خواجه نصير، در کتاب اخلاق ناصري خويش، از سويي به تشريح آن‌ها مي‌پردازد و از ديگر سوي، انواع سياست‌هاي سه گانه اعم از يكي، سياست امامت و هدايت، ديگري سياست ناقصه به سان سياست و توسعة تک ساحتي و صرفاً اقتصادي جهاني شدن، و سوم، سياست سلطه گرانه و سيطره گرايانه جهاني‌سازي نوع امريکايي را ترسيم و روشن مي‌سازد. امام خميني? نيز با ترسيم و ارائة تقسيم‌هاي سه‌گانة سياست، آن‌ها را شامل سياست انساني يا الاهي و اسلامي، سياست حيواني يا مادّي، اقتصادي و طبيعي و سرانجام سياست شيطاني يا ضدّ انساني، ضدّ اسلامي و ضدّ الاهي مي‌خواند؛ سياست‌ها و سامانه‌هايي که به ترتيب بر سياست مهدويت و هدايت راستين، سياست جهاني شدن اقتصادي و سياست جهاني سازي امريکايي قابل تسرّي و تعميم بوده و قابل تطبيق هستند. آيت الله نائيني نيز در کتاب تنبية الامه و تنزيه الملة خويش در قبال نظريات و نظامات ناقصه و نامشروع، ملوکي خواه سرمايه دارانه يا سرمايه سالارانه که در آن رابطة حاکم، دولت و کانون‌هاي قدرت با مردم و ملت‌ها، به سان رابطة مالک و سرمايه داران با مِِلک و مايملک و مملوک زر خريد خويش است، از طرفي نظريه و نظام نهايي و کامل مهدوي را مطرح ساخته، از ديگر سو و در دوران غيبت و انتظار، ضرورت نظريه و نظام قدر متيقن و قدر مقدور اسلامي را به ميان مي‌کشد. در نگاه وي، به تناسب ميزان فهم و به ميزان توان، امکانات و مقتضيات، لازم است، حکومت و نظام قانوني، اسلامي و عادلانه‌، اجرا شود. معناي آن اين است که ضمن اعلام هرگونه سياست گرايي و جهان گرايي غير اسلامي و ضدّ اسلامي که به گرايش‌هاي غير الاهي و ضدّ الاهي و انساني و نامشروع، معتقَد و مدّعاي سياست گرايي و به تبع آن جهاني‌گرايي نسبي و به تناسب توان علمي و عملي در زمان غيبت و انتظار است، او آن را زمينه ساز مهدويت و جهان‌گرايي نهايي، کامل و نيز جهاني سازي حقيقي و يقيني مهدوي مي‌داند.
وي بدين ترتيب هرگونه تعلّل و سستي يا نارسايي و کاستي و به ويژه مخالفت و ناسازواري با اين فراشد هدايت، اسلاميت، ولايت، مشروعيت و در يک کلام مهدويت را بدترين آسيب‌ها و نابهنجاري‌ها مي‌خواند. آسيب هايي که به گمان وي، ناشي از عدم درک و اجراي درست اسلام، جهل، اعمّ از ناداني و به ويژه ناآگاهي مسلمانان و حتّي رهبران آنان به حقوق، رسالت و نيز ارزش و نقش خويش دانسته، آسيب‌هاي استبداد و خودکامگي سياسي دولت و دولتمردان را از يک سو و عافيت‌طلبي رهبران مردمي و توده‌هاي مردم را از ديگر سو، ناشي از آن‌ها تلقّي مي‌كند. آسيب‌هايي که مسبّب فقر، فساد، فحشا، تبعيض، تفرقه، تنازع و عقب ماندگي مسلمانان و به ويژه شيعيان در آن زمان شمرده مي‌شدند؛ بنابراين در اين نگاه، همان گونه که هم استبداد و هم تک‌ساحتي بودن سياست در گسترة داخلي پذيرفته نمي‌شود، با همين قياس و در همين جهت، جهاني‌سازي تک‌قطبي و سلطه‌طلبانه و نيز جهاني‌شدن تک ساحتي و رفاه طلبانه را بر نمي‌تابد. در عين حال، سياست‌گرايي و بر همين اساس، جهاني گرايي مهدوي هر چند به صورت نسبي، به تناسب قدر متيقن و قدر مقدور، مورد توجّه وي بوده و به صورت زمينه ساز آمادگي پويا و انقلابي و انتظار مثبت، فعّال و سازنده، مورد تأکيد وي تا حضرت امام? و علامه مطهري است.*
برآمد فرايند جهاني شدن اقتصادي، فرابرد جهاني سازي امريکايي، از حيث ظاهري و صرفاً در حدّ نگرش جهاني و گرايش به ساختار و شکل جهاني، شبيه به فراشد جهاني گرايي مهدوي و مهدويت نگري و مهدويت گرايي جهاني هستند؛ امّا در حقيقت، ضدّ آن بوده؛ بلکه هر دو، مهم‌ترين آسيب‌هاي دوگانه مهدويت گرايي جهاني راستين و جهاني گرايي درستين مهدوي و مهدويت به شمار مي‌روند.
به تعبيري ديگر، جهاني شدن شبه جهاني گرايي بوده و جهاني سازي، ضدّ جهاني گرايي به شمار مي‌آيد. جهاني شدن به سبب تک ساحتي صرفاً مادّي، در پي تحقّق و تأمين سرمايه‌داري جهاني بوده؛ بدين سبب، عامل تحريف و انحراف و مانع جهاني‌گرايي مهدويت است و جهاني سازي نيز به سبب تک قطبي گرايي، يک جانبه گري نظامي و مداخله جويانه هژمونيک، سلطه طلبانه و سيطره جويانه امريکايي، ضد جهاني گرايي مهدويت بوده و عامل تخريب، تضعيف و سرکوب جهاني گرايي مهدويت خواهد بود.* در مقابل، جهاني گرايي مهدويت و مهدويت گرايي جهاني، با نقد درست مدرنيسم، اعم از شعبة سوسياليستي، کمونيستي و مارکسيستي آن و نيز شعبة ليبراليستي، کاپيتاليستي و انديودوآليستي آن و با نفي نارسايي و خلا معنويت داخلي و نيز ناسازواري و هژموني امپرياليستي و استکباري سلطه گرانة اقتصادي، فرهنگي و سياسي خارجي ذاتي و ضميري هردوي آن‌ها، روشن و روشنگرتر خواهد بود. در اين صورت و با اين الگو، به ويژه با نقّادي بهينة جهاني شدن اقتصاد و فرايند آن از يک سو و جهاني سازي امريکايي و فرابرد آن از ديگر سو مي‌توان اوّلاً به بهره برداري از فرصت‌هاي جهاني، به ويژه در بخش سخت افزاري و نيز نرم افزاري توسعة جهاني به خصوص در زمينه‌هاي ارتباطات، اطلاعات و تبادلات پرداخت و در عوض، تهديدهاي تک ساحتي جهاني شدن يا تهديدهاي سلطه جويانه امريکايي را به تعويق انداخت يا به حداقل کاهش داد؛ بلکه آن‌ها را بهانه و فرصتي براي ارتقاي کارامدي و انگيزه‌اي براي تجديد، مهندسي مجدّد، تقويت و ارتقاي هويت، همبستگي و بهره‌وري ايراني و بين المللي اسلامي خويش تلقّي كرد و قرار داد.
ثانياً با عنايت به بحران تا حدّ بن‌بست خلا معنويت نهيليسم معرفتي از سويي و بي‌عدالتي و تبعيض و تروريسم يا ناامني و بي‌ثباتي و وحشت ناشي از آن از سويي ديگر مي‌توان با تبيين هر چه بهينه‌تر نظريه و نظام کامل و کارامد نهايي مهدوي و جهاني‌گرايي آن‌، به صورت چشم انداز و نيز با ترسيم و تحقّق هر چه فراتر نظريه و نظام قدر متيقن و قدر مقدور اسلامي، انساني و مهدوي در دوران غيبت به صورت زمينه ساز انتظار و آمادگي فعّال، پوينده و انقلابي سازنده، به ويژه با ارتقاي هر چه بيش‌تر کارامدي نظام و دولت جمهوري اسلامي ايران كه شاهد عيني و نمونة عملي رهيافت جهان گرايي راستين و مهدوي است، راه برون رفت از چالش جهاني را بازيافت و باز نُمود؛ راه و راهبردي که در صورت تبيين درست و تحقّق عملي هر چه نزديک‌تر آن به نمونة نظري و اصيل نهايي جهاني گرايي مهدويت مي‌تواند در مهدويت گرايي جهاني، سخت کارساز شود. در اين صورت مي‌توان از تمام فرصت‌هاي چالش جهاني، جهاني شدن و جهاني سازي بهره‌مند شد و از تهديدهاي آن‌ها بازداشت و يا کاست؛ بلکه آن‌ها را به فرصت‌هاي طلايي و بس مغتنمي تبديل کرد که در تحکيم، تداوم و توسعه و تعالي جمهوري اسلامي کارامد بوده، در بيداري و همگرايي جهان اسلام و مسلمانان جهان اثربخش باشد و سرانجام در رواج و ترويج جهاني گرايي مهدوي ولو به صورت نسبي و نمونه قدر مقدور، کارساز خواهد بود. نمونه‌اي عملي و تحقّق پذير در جايگاه رقيب و جايگزين (آلترناتيو) جهاني شدن به ويژه جهاني سازي که حاميان و پيروان آن‌ها، هر کدام با تمام توان و ابزار در پي اعلام و تثبيت خويش در جايگاه گزينه بي‌رقيب و گزير ناپذير جهاني هستند.*
اميد که فرهيختگان هماره تيزفهم ايراني، نوانديشان اسلامي و متفکّران اصالت گرا و آزادة جهاني، با برخورد راهبردي و نقّادانه با اين جريان‌هاي جهاني، پيش از اين که جهان کنوني از چالة ماديت مدرنيسم به چاه ويل نهيليسم، آنارشيسم و فاشيسم پسامدرنيستي نئوليبراليستي و نومحافظه کاري سرمايه‌دارانه تا سرمايه‌سالارانه، فرو برده شود، با هم انديشي و همياري جهاني، چالش جهاني گرايي را به چشم اندازي بس روشن در جهت توسعة اقتصادي، عمراني و ابزاري، تعادل سياسي و عدالت اجتماعي و در جهت تعالي فرهنگي، اخلاقي و انساني الاهي و در نتيجه ديني و اسلامي مبدل سازند؛ ان‌شاءالله.

منابع و مآخذ
افزون بر قرآن و آثار پربار روايي و تفسيري‌، منابعي که در اين مقاله از آن‌ها استفاده يا بدان‌ها ارجاع داده شده، به ترتيب ذيل است:
اشتراوس، لئو، گراپسي، جوزاف، نقد نظرية دولت جديد، تدين، تهران، کوير، 1373ش.
اشتراوس، لئو، فلسفه سياسي چيست؟ رجايي، تهران، علمي و فرهنگي، 1373ش.
توين بن، آرنولد، تاريخ تمدن، آژند، تهران، مولي، 1364ش.
حکمت جاويدان،گردآوري خندق‌آبادي، تهران، مؤسّسة توسعه دانش و پژوهش ايران،1380ش.
خردجاويدان، به کوشش يوسفي فرد، تهران، دانشگاه تهران، 1380ش.
خواجه نصير، اخلاق ناصري، به کوشش حيدري و مينويي، سوم، تهران، خوارزمي، 1364ش.
داوري، رضا و جوزي، فلسفه و بحران غرب، تهران، هرمس، 1378ش.
فارابي، سياست مدينه، سجادي، تهران، انجمن فلسفه ايران، 1358ش.
ـــــ ، آراء اهل مدينه فاضله، سجادي، دوم تهران، طهوري، 1361ش.
ــــ ، احصاء علوم، خديو جم، دوم تهران، علمي فرهنگي، 1364ش.
گنون، رنه، سيطره کميت و علائم آخر زمان، کاردان، دوم، تهران، نشردانشگاهي، 1365ش.
نائيني، تنبيه الامة و تنزيه الملة، به کوشش طالقاني، تهران، سهامي کتاب، بي تا.
ورنو، روژه و وال‌، ژان‌، نگاهي به پديدارشناسي و فلسفه‌هاي هست بودن‌، مهدوي ن تهران‌، خوارزمي‌، 1372ش.
هال سل، گريس، تدارک جنگ بزرگ، اسلامي، تهران، رسا، 1377ش.
هولاب‌، رابرت‌، يورگن هابرماس‌، نقد در حوزة عمومي‌، بشيريه‌، تهران ني‌، 1375ش.
هيوبرت‌، دريفوس، رابينو‌، پل‌، ميشل فوكو، فراسوي ساختارگرايي و هرمنوتيك‌، بشيريه‌، ني‌، 1376ش.
ياسپرس، کارل، آغاز و انجام تاريخ، لطفي، تهران، خوارزمي، 1364ش.
گردآوری: rahpooo@yahoo.com

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *