زمانه زندگي
ابوريحان بيروني، در دوره اي به دنيا آمد و زيست که در تاريخ ايران به عصر «حکومت هاي متقارن» معروف است. در اين دوره ايران از حکومتي متمرکز و سراسري برخوردار نبود و در بخش هاي مختلف آن سلسله هاي متعددي حکومت مي کردند در ماوراءالنهر و شرق ايران و خراسان بزرگ سامانيان، خوارزم، آل عراق و مامونيان، در طبرستان اسپهبدان طبرستان، در گرگان آل زيار و سلطان قابوس بن وشمگير، در قسمت جبال و غرب ايران، آل بويه و در ادامه اينان غزنويان در شرق ايران حکومت مي کردند که با هجوم سلجوقيان و برانداختن سلسله غزنويان و ديگر حکومت هاي محلي، حکومت فراگير مرکزي با عنوان سلجوقيان در پهنه ايران زمين مستقر شد و عصر تازه اي در تاريخ ايران پديد آمد. اين حکومت هاي متعدد اگر چه هر يک مجزا بودند اما همگي هويت ايراني داشتند و رفت و آمد دانشمندان در اين سرزمين ها دشوار نبود. دانش پروري و عالم دوستي ويژگي بسياري از حکومت هاي اين دوران بود. وجود دانشمندان برجسته و کم نظيري چون بوعلي سينا، ابوريحان بيروني و حکيم فردوسي که مانند آن ها را در ديگر ادوار تاريخ ايران کمتر مي توان سراغ گرفت،به خوبي گوياي رونق و رواج علم و دانش در اين دوران است. بيروني، در سال ۳۶۲ ( هـ.ق) در روستاي بيرون نزديک خوارزم به دنيا آمد و تحصيلات خود را در خراسان و ري و خوارزم پي گرفت. او در جواني به دربار سامانيان راه يافت و با سلطان منصور که خود از رياضي دانان بزرگ بود، آشنا شد و تحت تعليم وي قرار گرفت. در ۳۰ سالگي به دربار قابوس بن وشمگير حاکم زياري در گرگان رفت و «آثارالباقيه» را درباره آداب و رسوم ايرانيان، عرب ها، رومي ها و يهوديان نوشت. او پس از مدتي دوباره به موطن خود خوارزم بازگشت و در آن جا بود که با حمله محمود غزنوي به خوارزم مواجه و توسط وي اسير شد و به غزنين و خراسان بزرگ رفت. به همراه سلطان محمود که به هند لشکر کشيده بود، به اين ديار سفر کرد و کتاب ارزشمند «تحقيق ماللهند» را نگاشت.
مطالعه تطبيقي در فرهنگ و اديان
او در اين کتاب به مطالعه و مقايسه عقايد هندوها با ملت هاي ديگر چون يهود و نصاري، مسلمانان و مانوي ها پرداخت و به گفته ذبيح ا… صفا يکي از قديمي ترين مطالعات دين شناسي تطبيقي را رقم زد. بيروني در اين راستا و براي آشنايي با افکار و انديشه تمدن هاي مختلف به نقل و اقتباس از آثار دست دوم دست نيازيد بلکه سعي کرد با فرا گرفتن زبان مورد نياز از مآخذ دست اول استفاده کند. لذا زبان هاي سرياني، عربي، عبري، سانسکريت و کمي هم يوناني را فرا گرفت و آثار ملت ها و فرهنگ هاي گوناگون را به زبان اصلي مطالعه کرد. به اين خاطر او وقتي از عقايد فلاسفه قديم يونان بحث مي کند، درست مانند اين است که آثار و نظريه هاي آنان را پيش چشم داشته و مستقيما از آن ها استفاده کرده است.(صفا/ مقاله ابوريحان) بيروني در حقيقت يک حکيم مدرسه نيست که کتاب هاي افلاطون و ارسطو و شارحان را خوانده و براي تعليم و تاليف به کار برده باشد بلکه محققي است که مدرسه هاي مختلف فکري از يونان تا هند را مرور کرده و تحت نظر و دقت قرار داده و حتي آن ها را با هم مقايسه کرده است. از اين رو در دوره اي که فلسفه مشايي ارسطويي در مراکز علمي اسلامي جولان مي داد و ابن سينا به عنوان بزرگ ترين نماينده اين مکتب از آن دفاع مي کرد، ابوريحان فلسفه ارسطويي را از غربال يک نقد عميق علمي گذراند و سوال و جواب سنگيني را با ابن سينا آغاز و نظريات فيزيکي مشايين را رد کرد. او در عين احترام به استدلال هاي عقلي و روش قياسي، روش تجربه و استقراء را در علوم طبيعي در پيش گرفت و کاري که اروپاييان در جريان انقلاب علمي خود با بنيان نهادن علوم و معارف جديد در قرن شانزدهم کردند، بيروني در قرن دهم انجام داد. (انديشه هاي سياسي بيروني/ مقيمي به نقل از ابوريحان بيروني/ پرويز اذکايي) توجه او به علوم طبيعي مرهون روش تحقيقي اش بود که بسيار به تجربه اهميت مي داد. اين امر سبب پيدايي نظريات ابتکاري و نوآوري هاي علمي بسياري شد که از جمله آن ها مي توان به کشف علل طبيعي و کيفيت فوران آب از برخي چشمه ها و چاه ها، اختراع ترازوي دقيق براي تعيين وزن مخصوص برخي از اجسام، تعيين مساحت محيط و قطر کره زمين، اعتقاد به حرکت وضعي زمين ، تعيين تاريخ دقيق تاسيس دولت ساسانيان، خبردادن از حفر کانال سوئز توسط داريوش و ساخت ابزار و آلات مربوط به علوم نجوم اشاره کرد. براي ابوريحان بيروني تاليف ۱۸۵ کتاب و رساله ذکر شده است که بيشتر آن ها از گزند حوادث روزگار در امان نمانده و از بين رفته است. لکن بخشي از آثار مهم او چون : تحقيق ماللهند، الآثار الباقيه، قانون مسعودي (وي اين کتاب را براي سلطان مسعود غزنوي نوشت) التفهيم، (در علم نجوم) الصيدنه ( در علم طب و داروشناسي)، الجماهر في معرفة الجواهر ( در کاني شناسي) و پرسش و پاسخ هايي که بين او و بوعلي سينا رد و بدل شده است، باقي مانده و به چاپ رسيده است. ويژگي علمي او اين بود که در هر علمي متناسب با آن روش تحقيقي ويژه اي در پيش مي گرفت چنان که در بحث مردم شناسي و مطالعات فرهنگي به مقايسه و استقراء اهتمام ورزيد و در کتاب «تحقيق ماللهند» آن را به کار گرفت. در «آثار الباقيه» به روش استنادي تمسک جست. زيرا معتقد بود براي مطالعه تاريخ ملت ها نمي توان از روش عقلي بهره برد چنان که مي گويد: بيشتر اين احوال، عادات و اصولي که از ايشان و نواميس ايشان (قرون گذشته) باقي مانده (است) اين کار را از راه استدلال به معقولات و قياس معقول به محسوس نمي توان دانست و منتها راه موجود، اين است که از اهل کتب و ملل و اصحاب آرا و نحل که اين گونه تواريخ مورد استناد آن هاست، تقليد و پيروي کنيم و آن چه آنان براي خود مبنا قرار داده اند ما نيز چنين کنيم.» (آثار الباقيه) و يا در جاي ديگر مي گويد: «از روي قياس عقلي نمي توان مدت پادشاهي هريک از اشکانيان و ديگر ملوک طوايف را که به سلطنت قيام کردند، دانست چه اين قبيل موضوعات را تنها از راه نقل بايد فهميد.» (همان) سرانجام اين دانشمند رياضي دان و فرهنگ شناس برجسته در سال ۴۴۰ (هـ.ق) در غزنه درگذشت.
خراسان – مورخ دوشنبه 1391/06/13 شماره انتشار 18208