مولف: آيت الله حسين مظاهری
به دليل همين ويژگي ،اخلاق در اداره ،ضرورت خاصي پيدا مي كند و اداريان به رعايت نكته هاي اخلاقي دقيقي ملزم مي شوند.كتاب حاضر ،متشكل از مجموعه بحثهاي اخلاقي است كه فقيه ومعلم اخلاق ،حضرت آية الله مظاهري درجمع كاركنان اداره ها مطرح كرده اند. اين كتاب وظايف كارمندان شريف را در برخورد با ارباب رجوع ،تبيين مي كند وچگونگي پاسداشت كرامت آنان را گوشزد مي كند.
ارزش كاراداريان
اقتصاد هر مملكتي متوقف بر كار است :كارتوليدي،كارتوزيعي و كار خدماتي.از نظر اسلام ،قرآن وروايات اهل بيت (ع) كارهاي خدماتي نظير اداره ها اهميت بيشتري دارد،يعني اسلام كه مردم را بركارتوليدي مثل تجارت سفارش كرده، به كار خدماتي اهميت بيشتري داده و تاكيد نمو ده است تاجايي كه مي توان گفت: عبادتي بالاتر از خدمت به جامعه نيست.
ثواب كارخدماتي از نماز شب ،روزه مستحبي،حج وحتي جهاد بالاتر است . درروايتي آمده: قضاء حاجه المؤمن يعدل سبعين حجة مبرورة يعني : برآوردن حاجت مردم مساوي با 70 حج مقبول است.
سعي وكوشش پيغمبراكرم(ص) اين بود كه گره اي از كار مسلماني باز كند يا اگر اميرالمؤمنين (ع) گره اي از كار يك مسلماني مي گشود ،برايش از نماز شب خوشحال كننده تر بود.
نقش سعه صدردر گره گشايي از كارمردم
كارمندي كه پشت ميز اداره اش نشسته ورئيسي كه بر مسند رياست تكيه زده ،بايد خوش برخورد بوده وسعه صدر داشته باشد .كسي كه ارباب رجوع داردسعه صدرش بايد به قدري باشد كه بتواند با پرتوقع ها بسازد. با تبسم جواب دهد و مردم را به اسلام وانقلاب بدبين نكند و اگر با افرادي مواجه گردد كه زود عصباني مي شوند –حتي بيجا- بر اعصابش مسلط گردد ويا درباره افرادي كه نادان هستند –وتعدادشان كم نيست- وتا حاجت وخواسته شان برآورده نمي شود به انقلاب جسارت مي كنند ، سعه صدر به خرج دهد وبه مسلمان توهين نكند، امام صادق (ع) مي فر مايد: من اهان ولياً فقد بارزني بالمحاربة اگر كسي به مسلماني توهين كند گناهش همانند آن است كه جنگ با خدا كرده باشد.
خدمت خالصانه
“خلوص” واژه اي است كه همواره تقدس و نورانيت و نجات را به همراه دارد. در مقابل خلوص “ريا وتظاهر” است كه ناميموني وظلمت را در ذهن تداعي مي كند. وقتي به قرآن و روايات اهلبيت (ع) رجوع مي كنيم ، مي بينيم كه درمورد كسب خلوص و پرهيز از ريا و تظاهر تاكيد فراوان شده است.قرآن كريم مي فرمايد : اگر مي خواهي به مقام لقا وفنا برسي ، اولين چيزي راكه بايد سر لوحه زندگيت قرار دهي اين است كه به همه كارهايت رنگ خلوص بدهي.
چه بسا كار خوبي از جهت مادي و تاثير گذاري بسيار بزرگ ووسيع است ، ولي از آنجا كه رنگ خلوص به خود نمي گيرد در نزد خداوند هيچ ارزشي ندارد و اگر خداي نكرده عملي رنگ ريا و تظاهر داشته باشد ،نه تنها باطل ، كه گناهي بس بزرگ در حد كفر است. قرآن كريم اهميت زيادي به خلوص داده ومي فرمايد: وما امروا الا ليعبدوا الله مخلصين له الدين يعني: وامر نشدند مگر بر اينكه خدارا به خلوص كامل دردين پرستش كنند.
بايد خود را اصلاح كرد وريا وتظاهر را ازخود دور ساخت. ريا دل را تاريك و عمل را باطل مي سازد وانسان را از جامعه طرد مي كند.انسان ظاهرساز مي كوشد تا خودرابالا ببرد اما هم در ميان مردم منفور مي شودوهم ازنظر خدامي افتد.انسان مي تواند به تمام كارهايش رنگ اخلاص و عبادت بدهد. حتي با خوردن وآشاميدن و خوابيدن و… مي تواند ثواب كسب كند.روايت داريم كه :‹‹اگر زني سفره اي پهن كند ،غذايي آماده كند، ظرفي بشويدو… ثواب يك شهيد در نامه عملش نوشته مي شود.››
نتايج اخلاص
انسانهاي الهي با عمل خالصانه به مقام بلندي در معنويت و سلوك،دست يافته اند؛ به طوري كه كارهايشان يا واجب است يا مستحب ؛ يعني حرام ويا مكروه در زندگي ندارندوبه كارهاي مباحشان نيز رنگ عبادت وخلوص مي دهند.شما اگر نمي توانيد درهمه كارهايتان چنين باشيد حداقل در اداره و محل كار خود به وظيفه انساني و الهي تان عمل كنيد وآن را في سبيل الله و براي رضاي خدا به جا آوريد.علامه طباطبايي (ره) مي فرمايند: خلوص اكسير عجيبي است. درعلوم غريبه گفته اند كه اكسير ماده اي است كه اگربه مس بخورد آن را طلا مي كند ، نمي ندانم چنين چيزي درست است يا خيراما مي دانم كه اگر به عمل انسان ، رنگ خلوص بخورد
-اگر چه آن عمل خيلي هم كوچك باشد- نزد خدا بسيار جلوه مي كند.
انسان گاهي كارخوب انجام مي دهد تابه بهشت برود ،اين عمل ريايي نيست وقصد قربت نيز هست . يا كاري مي كند تابه جهنم نرود اين هم براي خداست وريا محسوب نمي شود اما گاهي كاري مي كند نظرش نه بهشت است ونه جهنم،بلكه آن عمل را به جا مي آورد چون خداراضي است .اگرانسان بتواند به اين حدازكمال برسدمقام والايي را كسب كرده است.درروز قيامت عمل انسان رامي سنجند و مي بينند كه سبك است و نجاتبخش نيست،لذا يك عمل فوق العاده كوچكي رابه آن ضميمه مي كنند كه بسيار سنگين مي شود، تاجايي كه بهشت بر انسان واجب مي گردد، به فرشتگان خطاب مي شود كه: اين بنده من به خاطر گناهش ازمن خجالت كشيد وقطره اشكي ريخت ،وآن قطره اشك چون به خاطر من بودارزش والا دارد وسنگين است.
اگر مصمم شويم كه ريشه ريا وتظاهر را از دل خودبركنيم مرتبه اول خلوص را پيموده و مي توانيم گاهي به تأسي از اميرالمؤمنين (ع)وحضرت زهرا(س) اعمال خالص انجام دهيم.
هركدام ازما مي توانيم براي كسب اخلاص به گونه اي تلاش كنيم ؛ مثلا زماني كه از خانه قدم بيرون مي گذاريم بگوييم: خدايا! براي خدمت به خلق تومي خواهم به اداره ومحل كاربروم. وهنگامي كه وارد محل كارشدي با خدايت پيمان ببندي كه خدايا! براي رضا وخشنودي تو مي خواهم با بندگانت كه ارباب رجوع من هستند برخورد انساني داشته باشم وبه خاطرتو مي كوشم كه مشكل انسانهاي گرفتار راحل كنم.شايد درابتدا فقط لفظ باشد ولي كم كم لفظ در عقل رسوخ مي كندوسرانجام به دل راه پيدا مي كندوپروردگارعالم عنايت وتوجهش راشامل انسان مي كند واعمالش به تدريج رنگ اخلاص به خود مي گيرد ودرروز قيامت درصف دوستان و محبان اميرالمؤمنين (ع) قرار مي گيرد.
علامه بحر العلوم (ره) روزي بالاي منبر رفت درحالي كه بسيارشاد وخوشحال به نظر مي رسيد، درحضور شاگردانش ادعاكردكه : من توانستم ريشه ريا را ازدل بركنم و خلوص را جايگزين آن گردانم. مدتها بود كه كم توفيق شده و حال خواندن قرآن ونمازشب و راز ونياز را نداشتم، يك حالت سستي درعبادت دروجود من ايجاد شده بود،از اين وضع تعجب مي كرئم تااينكه سرانجام خوابي ديدم ودر خواب خطاب به من گفتند : ‹‹شكت عنك عصفورة في الحضرة ›› اين حالتي كه درتوبه وجود آمده به خاطراين است كه گنجشكي نزد خداوند ازتو شكايت كرده است! ازخواب بيدار شدم وبه خاطرم رسيد كه چندروز قبل درحال رفتن بودم كه ديدم بچه گنجشكي دردست بچه اي است ودارد با اوبازي مي كند ومن در حالي كه مي توانستم آن بچه گنجشك رانجات دهم چنين نكردم وبا بيتفاوتي ازكنارآن گذشتم وبادين اين خواب فهميدم كه آن سلب توفيقها به خاطراين قضيه بوده است . بعدازبيداري ، بسيارناراحت وتحير بودم كه چه كنم؟! بايك حالتگرفتگي وپريشاني راهي صحراشدم ،اتفاقا ازعنايت خدا ديدم كه ماري درحال شكاربچه گنجشكي است. عصايم رابلند كرده وماررا متواري ساختم و بچه گنجشك را ازخطر نجات داده واز زمين برداشته و نوازشش كردم .شب بعد درخواب ديدم كه به من مي گويند: ‹‹ شكرت عنك عصفورة في الحضرة ›› بچه گنجشكي نزدخداوند ازتو قدرداني و تشكر كرد. بعد ازاين خواب بود كه آن حالت بي نشاطيم برطرف شد.
پرهيز از منت گذاري
امام علي (ع) منشوربسيارارزشمندي به مالك اشتر ودر واقع خطاب به سياستمداران و حكومتگران ونيز تمام كساني كه به نحوي با ارباب رجوع سرو كار دارند،نوشته است.علي (ع) در اين منشور به مالك اشتر مي فرمايد: ‹‹ اياك والمن علي رعيتك باحسانك … فان المن يبطل الاحسان ›› مبادا هرگز با خدمتهايي كه انجام دادي بر مردم، منت گذاري … زيرا منت نهادن پاداش نيكوكاري رااز بين مي برد.
انسان وقتي سيره اهل بيت (ع)را مطالعه مي كند مي بيند كه آن بزرگواران تلاش فراوان داشتند كه چشم ارباب رجوع ، مستمندان و گرفتاران به چشم آنان نيفتد. كه در نتيجه خجالت بكشند. از اين رو هميشه سعي مي كردند كه در نيمه هاي شب به سراغ محرومان رفته ونيازهاي آنان را برطرف كنند؛ به طوري كه محرومان متوجه نمي شدند چه كسي است كه به ياري آنان ميشتابد.
برادر وخواهري كه مسئوليتي را پذيرفته اي ! كارارباب رجوع را به فردا و فرداها موكول نكن اگر در ساعت اداري رجوع كرده ،وظيفه تو است كه گره از كارش بگشايي . واگر خارج از ساعت اداري است، بزرگواري كرده و مشكلش را حل نما و مواظب باش كه منت نگذاري. كسي كه كاري وخدمتي براي شخصي انجام مي دهد و منت برسرش مي گذارد همانند گاو نه من شير است كه زحمتش راكشيده و وظيفه اش را انجام داده ، اما بايك منت همه را نابود كرده است . انسان با منت گذاشتن ،علاوه براينكه پاداش عملش راباطل و نابودمي كند، مرتكب گناه نيز مي شود .منت گذاشتن ،اجرو ثواب را محو ونابود مي كند.
پرهيز از عجب وتفاوت عجب وريا
يكي از صفات رذيله وزشتي كه بايد ازآن دوري كنيم و مواظب باشيم كه با متصف شدن به آن اعمال خود را حبط نكنيم عجب است .امام علي(ع) مي فرمايد: عمل خودرابزرگ حساب نكنيد كه اگر چنين نموديد، نورحق ازآن عمل مي رود. وبه فرموده قرآن چنين عملي مربوط به جهنم است ، هم خودعمل وهم صاحبش.
تفاوت عجب وريا دراين است كه: ريا در عمل است ؛ يعني انسان عمل را در ظاهر براي خداانجام مي دهد امادر واقع و حقيقت براي تظاهر و نشان دادن خود است تا اينكه به او اعتماد كنند واورا آدم خوبي حساب نمايند. اما عجب يعني عمل رابزرگ ديدن وبه آن باليدن؛ كاري كه انجام مي دهد آن كار درنظرش بزرگ جلوه كند.
امام صادق(ع) مي فرمايند: دونفر وارد مسجد شدند كه يكي فاسق بود و ديگري صديق ، وقتي ازمسجد بيرون آمدند، فاسق صديق شده بود وصديق فاسق . زيرا فاسق به خاطر گناهانش اشك ريخت و اظهار ندامت وپشيماني از گذشته كرد، اما صديق به عمل خودش افخاركرد وبه خود باليد وعملش در نظرش بزرگ جلوه نمود ودرنتيجه ازآن درجه صديقي سقوط نموده و فاسق گرديد.
انسان اگر مي خواهد به رستگاري برسد ،اگر مي خواهد اهل بهشت شود بايد دوچيز رادر نظرداشته باشد: 1- خلوص و يكرنگي برزندگي ، بركاراداريو خلاصه بر تمام اعمال انسان حاكم باشد. –- مواظب باشد كه شيطان با عجب ،اورابه انحراف نكشاند. البته بديهي است كسي كه خدمت به خلق خدا كند و ياهرعمل نيك ديگري انجام دهد خوشحال مي شود ، تنها چيزي كه هست اينكه: انسان نبايد به عمل خود ببالد و آن رابزرگ ببيند.
ويژگي هاي مديران موفق
رياست وسرپرستي ، يك امر عقلايي بوده و اسلام آن را پذيرفته است؛ يعني بودن رئيس وسرپرست درهراداره وتشكيلاتي ضروري است؛ خواه تشكيلات طاغوتي باشد خواه الهي. البته براي ايجاد نظم وبه وجودآوردن تشكل ، تنها وجود رئيس كافي نيست بلكه افراد تحت امر يك فرمانده و افراد زير دست يك رئيس ، بايد اطاعت پذيري داشته باشندواز او پيروي كنند؛ اما رؤسا ومديران بايد ويژگيهايي داشته باشند تادركارخود موفق باشند كه عبارتنداز:
1) تخصص وتعهد: در قرآن كريم در رابطه با طالوت وجالوت آمده است: جنگي بين حق وناحق افتادوازپيامبرآن زمان خواسته شد كه رئيس و فرمانده اي براي لشكر تعيين كند.آن پيامبرازخداوندخواستتافرماندهاي معرفي نمايد؛ پروردگارعالم جواني رابراي فرماندهي لشكربرگزيد مردم اعتراض كردند اما آن پيامبر ازسوي خداوند به مردم اعلام كرد كه اين جوان، دوصفت دارد: تخصص وتعهد. ازاين بيان قرآن مي فهميم كه اين دو صفت ويژگي اوليه يك مدير موفق مي باشد.
2) ايجاد مواسات : بايد همه سعي كنيم چه درخانه وچه دراداره ويا هرجاي ديگري بازيردستان خود مدارا نموده وباآنان مثل يك رفيق صميمي و برادر برخورد كنيم و قانون مساوات بين ماحاكم باشد.مواسات قانون بسيارمهمي است وكپي شده ازعالم تكوين است. مواساتي كه اسلام دارد ازعالم تكوين نشات گرفته است. اميرالمؤمنين (ع) به ملك اشتر مي فرمايند: اي مالك فرماندارها و فرمانداران لشكرتو بايد از افرادي باشند كه مساوات بر وجود آنان حاكم است.
3) منطقي بودن : يكي ديگر از ويژگي هاي مدير موفق اين است كه رئيس و مسئول با استدلال ومنطق به ميدان كار وارد شود نه با زور وقلدري. البته ممكن است بازور وتحميل تشكل به وجود بيايد اما به قول شيخ الرئيس ابو علي سينا چنين نظمي دوام نخواهد داشت.طبق فرموده قرآن ،اگر پدر،مادر،رئيسي بخواهد نظرش رابرزيردستانش تحميل كند نه تنها پيشرفتي ندارد كه آنان راعقده اي بارخواهدآورد .لذا اگر تندخوييوخشونت به وجودآمد انسان به جاي گرفتن نتيجه مثبت ،باسرعت تمتم به سوي ضد مطلوب خود مي رود. امام حسين(ع) ميفرمايند: ‹‹ من هاول امرا بمعصية الله كان افوت لما يرجوا…›› يعني : اگر كسي ازراه گناه و خلاف چيزي رابدست آورد مسلما اميد او قطع مي شود وبه ضد مطلوب خود مي رسد.
4) پرهيزازتندخويي: رئيس تندخو ونامهربان ، گذشته از اينكه درمسند مديريت ناموفق بوده و شكست مي خورد، مصيبت فشارقبر رانيز براي خود خريده است .
5) سعه صدر: دريادلي وسعه صدر ، ازصفات لازم يك مدير است .بااين ابزار است كه مسئولين و مديران مي توانند با حوادث روبرو شوند ومشكلات مردم را درك كنند. ازهمين روست كه امام علي(ع) مي فرمايند: ‹‹آلة الرياسة سعة الصدر›› يعني: ابزاررياست ،سعه صدراست.
مسئول ورئيس ، دراثر زيادي ارباب رجوع و سختي كار ، وبدبودن افراد زيردست هرچه كه خسته وعصباني باشد باز نمي تواند بداخلاقي كند وازمرز اعتدال خارج شودوبرخورد خشن ونامناسب باارباب رجوع داشته باشد ودر نتيجه ،كارخوب وخدمات گذشته اش را حبط ونابود كند.پس نبايد به خاطرداشتن ميزرياست يامعاونت مغرورشد وخودراگم كرد چرا كه اين عنوانها همه هيچ است.
نتايج سعه صدر
اگر كسي سعه صدر داشته باشد ، اراده اش قوي مي گردد. وقتي اراده اش قوي شد تسلط براعصاب پيدا مي كندودرنتيجه باآرامش و حوصله حرف مي زند. وبا مراجعه كنندگانش برخوردمنطقي مي كندو آنان را راضي وخوشحال راه مي اندازد.به جرأت مي توان گفت كه تأثير سعه صدر، ازهرقدرت ومكنتي وازهر لشكرمجهزي براي انسان بيشتر است.يك رئيس اگر سعه صدرنداشته باشد نمي تواندرياست كند.اگر براي به دست آوردن سعه صدر تلاش نكنيد نه درپست ومقام موفق مي شويد ونه در زندگي .رمز پيروزي مردان بزرگ ورهبران انقلابهاي سرنوشت ساز، همين تسلط و سعه صدربوده است. نگاهي گذرا به زندگي پيامبرگرامي اسلام (ص)نشان مي دهد كه سعه صدر ودريادلي، يكي از رموز موفقيت آن حضرت بوده است. وقرآن نيز در سوره انشراح به اين نكته اشاره مي كند : ‹‹الم نشرح لك صدرك›› مديران وكارمنداني كه درپشت ميز نشسته اند بايد بدانند كه حل مشكل مردم بدست آنهاست، و مي توانند بارفتار وكردار اسلامي وسعه صدر مبلغ انقلاب باشند و اتاق اداره شان را مركز تبليغ كنند.اگر مي خواهيد كسي راكه به شما بدي كرده است بكوبيد،بااوباعطوفت ومهرباني برخوردكنيد وبه دست مكافاتش بسپاريد، مطمئن باشيد كه اگر بدي او زيادشد وازحد گذشت ، به جزاي عملش خواهدرسيد. درروايتي آمده است: ‹‹ احسن الي من اساء اليك فان المسيء يجزيه اساءته›› يعني: به كسي كه به توبدي مي كند خوبي كن، زيراآدم بد به جزاي عملش خواهدرسيد.
6) قاطعيت: منظور از قاطعيت ، تشخيص وظيفه ، تشخيص راه رسيدن به هدف، جديت در گفتار وايمان به پروردگار عالم است. اگر اين چهار صفت را داشته باشد قاطعيت دارد.
بنابراين اگركسي بخواهد كاري انجام دهد وبه هدف برسد، ابتدابايد هدف را درنظر بگيردوآن را به خوبي تشخيص بدهد، سپس راه آن را بيابدوبداندكه ازچه راهي بايد رفت. درمرتبه سوم بايد در گفتارخودجدي باشد؛ يعني گفتاروكردارش باهم بخواند وتنها شعارنباشد.درمرحله چهارم –وبلكه بايدگفت قبل ازهمه اينها- اميد به خداداشته باشدواورا پناه وپشتيبان خودبداند.اگر اخلاق پيامبران وزندگي ومبارزات آنان را مطالعه كنيد، درمي يابيدكه موانع زيادي داشته اند،اما ازميدان درنرفتندوسرانجام به هدفشان رسيدند؛ مثلا حضرت موسي(ع) زماني كه به رسالت مبعوث شد، هيچ ابزارمادي،نه لشكري، نه سلاحي، نه پولي ونه امكانات مادي ديگري دراختيارنداشت ؛ خودش بودبودوعصايي كه هنوزاژدها نشده بود. تنها عاملي كه موسي رابردشمن برتري داد وپيروزنمودوتمام گردنه هارا پشت سرگذاشت وتمام موانع وسدها را شكست همانا توكلش به خدابودو قاطعي وايستادگيش درراه هدف. امام حسين(ع) دردعاي عرفه مي فرمايد: ‹‹ خدايا!كسي كه تورايافت همهچيزدارد وكسي كه توراگم كرد هيچ ندارد.›
مرحوم استادشهيد مطهري هنگامي كه براي ملاقات با امام خميني به فرانسه رفته بودند درمصاحبه اي ازاوپرسيدندكه: دراين مرد(امام خميني) چه ديدي؟ گفته بود دراوچهار”آمن” ديدم: “آمن بهدفه”، “آمن بسبيله”، ” آمن بقوله”، ” آمن بالله تبارك وتعالي” . لذاهميشه ازخدامي گفت و مي گفت: ماكاره اي نيستيم، هرچه هست خداست، ماكاري نكرديم،خداكرد.ماوسيله اي بيش نيستيم، كارها همه به دست خداست.
7) صبرواستقامت: يكي ديگرازشرايط مديرومسئول، صبرواستقامت است. دنيارا بلا وگرفتاري احاطه كرده است.دنيا نيز همانند دريا يك روز آرام است،روزديگرش طوفاني است.مابايددرك كنيم كه :زندگي همرا بامشكلات است. دراداره ودراجتماع باسختي ها وگرفتاريهاي متعدد روبرو خواهيم بودوبايدآنهارايكي پس از ديگري حل كنيم.رسيدن به موفقيت وكمال، مرهون مشكلات است وتنها بدين وسيله مي توان به هدف رسيد. به قول حافظ:
نازپرورده تنعم نبردراه به دوست عاشقي شيوه رندان بلاكش باشد
ازديدگاه قرآن وروايات اهل بيت(ع) اگركسي بخواهد به كمال برسد بايد بامصيبتها ومشكلات دست وپنجه نرم كند.آري پروردگارعالم هركه رابيشتردوست داشته باشد،اورابامركب بلا زودتربه هدف وكمال وسعادت مي رساند.آري انسان باصبرواستقامت مي تواندعالم راتسخيركند نبايد فكركردافرادي كه براي مملكت وجامعه شان مايه ي افتخارشده اندازنظراستعدادنابغه بوده اند،هرگزچنين نيست بلكه بسياري ازاين دانشمندان ازلحاظ استعداد كمترازافراد متوسط بوده اند.
اگرصبرواستقامت شيعه نبود، ولايت وفقاهت همانندامروز سربلندنمي شد. مردم ايران دراثرصبرواستقامت وتحمل ناگواريها بود كه توانستند انقلاب اسلامي را به پيروزي برسانند. شما مسئولان ،مديران وكترمندان وكاركنان اداره وسازمانها كه حل مشكلات وگرفتاري هاي جامعه به دست شماست ،صبرواستقامت داشته باشيد ،ارباب رجوع را ازخودوانقلاب نرنجانيد.درست است كه توقعات بيجازياداست وكمبودهافراوان وراضي كردن مردم كاري بس مشكل است، اما ارباب رجوع مقصرنيست چراكه گرفتاراست، شماهم مقصرنيستيد چراكه بيش ازاين دراختيارتان نيست مسئولان بالاترازشما هم مقصرنيستند چراكه آنان نيزتمام تلاش خودرامي كنند.حرف اين است كه اگرارباب رجوع به خواسته اش نمي رسد با عصبانيت وخشونت بااوبرخوردنشودبلكه باخوشرويي ومنطق قانع شود وبا رضايت ازنزد شمابرگردد.
مديران و امتحان الهي
به فرموده قرآن تمام انسانها بايد امتحان شوند ودراين امتحان نمرات انسانها بررسي مي شودكه كدام يك نمره مردودي گرفته اند وكدام يك نمره ممتاز و قبولي .انقلاب اسلامي ما براي تمام مردم يك امتحان بود، براي روحاني ،اداري،نظامي،سياسيون ،كارگزاران غربال عجيبي بود.همان جمله اي كه اميرالمؤمنين (ع)فرمود:‹‹والذي بعثه بالحق لتبلبلن و لتغربلن غربلة›› بسياري ازمامردم ازعهده امتحان خوب برنيامديم،پروردگارعالم به وسيله اين انقلاب به ما فهماندكه چه كاره ايم.
انسان زماني به سعادت مي رسد كه برمصيبتها وسختي ها پيروز شودودربرابر آنها صبرواستقامت ورزدوخودرانبازد.معمولا انسانها درمواجهه بامشكلات دوگروه هستند: 1-افرادي كه صبور نيستندو استقامت ندارندوخودرامي بازند ودرنتيجه سقوط مي كنند. 2-گروه ديگر مصيبت وگرفتاري را لطف خداميدانند. ازديدگاه بزرگان علم اخلاق مصيبت ازالطاف خفيه خداونداست ومعتقدند:همان طوركه مال وقدرت وتمكن ازنعمتهاي بزرگ خداست ،مصيبت وبلا ومشكلات نيز از نعمتهاي اوست.
توضيح آنكه :لطف خداونددوقسم است: الف- لطف جلي: يعني نعمتهايي كه به انسانها مي دهد وآنان هم توجه به اين نعمتهادارندمثل پول ،رياست ،تمكن وقدرت ب- لطف خفي: يعني گرفتاريهايي كه به به نظرانسان بدبختي وبيچارگي است مثل مرگ فرزندو فقرونداري و…
ازديدگاه عرفا حتي جهنم نيزازالطاف خفيه است ؛ زيرا فردجهنمي رابهشتي مي كند، اگرجهنم نبود انسان لياقت بهشت رفتن پيدانمي كرد.پس بايد به جهنم برودومانندآن سنگ معدني دركوره چندين هزاردرجه اي ذوب شودتاكدوراتش گرفته شودوزمينه براي رفتن به بهشت بيابد.
نعمت ونقمت هردو وسيله آزمايش وامتحان انسان است.ازنظر امام علي(ع) رياست خوب است امابراي اثبات حق وازبين بردن باطل، براي اينكه باآن گره اي ازمشكلات مسلمانان بازشود. بنابراين آن رياستي بداست كه انسان را جهنمي كند، انسان رابه زمين بزند. نبايدغافل بودكه مشكلات وسختي ها همه مقدمه اين است كه انسان به كمال وفلاح برسد. اگرقرآن راباتأمل بخوانيم همين نكته رابه روشني ازآن درمي يابيم.مثلا خداوند دراين آيه شريفه كه درسه جاي قرآن تكرار شده است مي فرمايد: ‹‹ هوالذي ارسل رسوله بالهدي ودين الحق ليظهره علي الدين كله ولو كره المشركون›› يعني: اوكسي است كه پيامبرش راباهدايت ودين درست، فرستادتاآن را برهرچه دين است پيروزگرداند،هرچندمشركان خوش نداشته باشند. آري اين آيت الهي، نويد مي دهدكه دين اسلام بدست مظلومين ومستضعفين،جهاني خواهدشد.موفقيت هر انساني-ازجمله مديران وكارگزاران- درگرواين است كه بداننددرقاموس خلقت، امتحان وآزمايش وجوددارد واساسا خداوندمتعال، انسان رابه گونه اي آفريده استكه با امتحان به رستگاري مي رسد. حال كه چنين است بايد به مقام وموقعيتي كه دراختيار ماگذاشته به عنوان يك وسيله آزمايش وامتحان بنگريم وبكوشيم بابرنامه ريزي،عقلانيت وتوكل به خدا به مردم خدمت نماييم.اگر چنين كنيم ، اداره وسازمان خودرا به عبادتگاه تبديل كرده ايم، چراكه بزرگترين عبادت، خدمت به خلق خداست.
اهميت خردورزي واحتياط درمديريت
اعمال انسانها ازجهت تأثير دوقسم است: 1- افرادي كه گفتاروكردارشان به حساب خودشان گذاشته مي شود؛ مثلا اگركاسبي گران فروشي مي كند ومشتري اش كم مي شود ومردم ديگر به مغازه اش نمي روند،ودرجامعه به عنوان گرانفروش شناخته مي شود، كه گناه اين دسته ازمردم به خودشان برمي گرددوعكس العمل زيادي ندارد. 2- افرادي كه گفتاروكردارواعمالشان تنها به خودشان مربوط نيست مردم تنهابه خودآنان بدبين نمي شوند؛بلكه اين گروه باعث منفورشدن يك جمعيت مي شوند؛ مثلا اگر يك روحاني بدباشد، همه را به سوي بدي مي كشاند: ‹‹ اذافسدالعالم فسدالعالم›› عكسش نيز همين طوراست يعني اگريك روحاني خوب باشد درگسترش خوبي ها مؤثراست. مديران وكاركنان اداره هم اينگونه اند؛يعني رئيس يك اداره ومعاونش ويا بالاخره هركارمندي كه داراي ارباب رجوع است اگربدباشند وباارباب رجوع باخشونت وتكبربرخورد كنند، مردم اين بدي رابه حساب خودآنان نميگذارند بلكه به حساب انقلاب مي گذارندواينجاست كه كناه بسيار بزرگ مي شود.آن گناهي كه ازاين هم بزرگتراست اين كه كارشما به نام انقلاب تمام مي شود وباعث بدبيني مردم به نظام اسلامي مي شود ونتيجه آن اين است كه ايمان مردم به اسلام وانقلاب سست مي شود.بسيارنيكوست كه اين اصل را هرگز فراموش نكنيم :‹‹ كارخوب ازهركسي خوب است اماازتوخوبتراست وكاربد ازهركسي بداست وازتوبدتر چراكه تو امروز منسوب به انقلابي!››
اهميت دادن به شخصيت انسانها دربرخوردها
اسلام براي انسان اهميت بسيارقائل است ؛براي نمونه قرآن ،ارزش انسان را باتمامي انسانهاي روي زمين مساوي مي داندومي فرمايد: ‹‹ اگركسي انساني رابكشد مثل آن است كه تمام انسانها راكشته باشدوهمچنين اگركسي شخصي راكه درشرف مرگ است نجات دهد ،همانندآن است كه جهاني رازنده كرده باشد.›› اميرالمؤمنين(ع) پيرامون شخصيت انسان مي فرمايد: ‹‹ شرافت واحترام مؤمن ازاحترام كعبه ،بيشتراست.››رازاين برتري دراين است كه اگرانسان حركت كند وسيرتكاملي رابپيمايد، به جايي مي رسد كه حتي ملك مقرب الهي نيزنمي تواند به آنجابرسد.
چنانچه مولوي در باره معراج پيامبر(ص) چنين سروده:
گفت: جبريلا بيااندرپيم گفت:رو،رومن حريف تونيم
انسان مظهر اسماء وصفات حق شد وهمه آنها درآدم جلوه كرد.طبق آيات قرآن درجات وامتيازاتي كه خداوند به انسان ميدهد عبارتنداز: 1- درجه خليفة اللهي ‹‹ اني جاعل في الارض خليفة›› 2-امتيازودرجه ديگري كه قرآن براي انسان بيان مي فرمايداين كه :‹‹ ونفخت فيه من روحي فقعوا له ساجدين ›› يعني: وقتي ازروح خوددرانسان دميدم وانسان كامل شد به فرشتگان امرنمودم كه به آدم سجده كنيدهمگي سجده كردند مگرابليس كه به خاطرتكبرش سجده نكرد.(اين مطلب مي رساند كه خداوندبه انسان مي فرمايد: اي انسان! هركس باتومبارزه كند رانده درگاه من است وازديده ي من اومستكبراست.) 3- امتيازديگرانسان ،اينكه خداوند درآيه اي مي فرمايد: ‹‹ و سخر لكم مافي السموات ومافي الارض جميعا›› يعني: اي انسانها! هرآنچه درآسمان وزمين است براي شما آفريدم. 4- كرامت انساني وبرتري آن برموجودات ديگر امتياز ديگري است كه خداوندبه انسان داده است: ‹‹ لقدكرمنا بني آدم وحملناهم في البر والبحرورزقناهم من الطيبات وفضلناهم علي كثير ممن خلقنا تفضيلا ›› يعني: وبه راستي مافرزندان آدم را گرامي داشتيم وآنان رادرخشكي ودريا برمركبها نشانديم وازچيزهاي پاكيزه به ايشان روزي داديم وآنهارابربسياري ازآفريده هاي خودبرتري داديم. 5- واگذاري امانت الهي به انسان، امتيازديگري است كه خداوند به انسان عطافرموده است.شايدبتوان گفت كه اين موهبت ،بالاترين امتياز ودرجه اي است كه پروردگارعالم به انسان داده است: ‹‹ انا عرضنا الامانة علي السموات والارض والجبال فابين ان يحملنها واشفقن منها وحملها الانسان، انه كان ظلوما جهولا.›› يعني: ماامانت الهي وبارتكليف رابرآسمانها وزمين وكوهها عرضه كرديم ، پس ، ازبرداشتن آن سرباززدند وازآن هراسناك شدند،ولي انسان آن رابرداشت؛ راستي اوستمگري نادان بود.
مديران وكاركنان اداره ها وسازمانهابايدبدانند كه باچنين انسان وشخصيتي روبروهستند ؛ انساني كه خداوند متعال برروي او،بسيار سرمايه گذاري كرده است وهمه هستي راآفريده تا اوبه تكامل برسد. درواقع هركس درمواجهه باهرانساني بايدبداند كه با عصاره همه هستي، روبروست ووظيفه دارد تابا خدمتگذاري به او، زمينه تكاملش را فراهم سازد.اين همه تأكيدي كه اسلام درخصوص شخصيت انسان كرده ازآن روست كه اين موجود گل سرسبد هستي است ونبايدبارفتارهاي نسنجيده آن راروبه افسردگي بردوخشكاند.خدمت به چنين آفريده اي، خدمت به خدا وخلقت اوست.
نقش تهذيب درسامان دهي كارها
تهذيب عنصري كليدي وسرنوشت ساز در همه كارهاي آدمي است.به عبارت ديگر اساسي ترين ومحوري ترين كارانسان، تهذيب است.پيامبر اكرم(ص) وهمچنين تمام انبياي الهي آمده اند تاابتدامردم را مهذب كنند وسپس سطح معلومات آنان رابالاببرند.كه درميان مامصطلح است ‹‹ آموزش وپرورش››، ولي قرآن مي فرمايد: ‹‹پرورش وآموزش›› واين خودسازي وتهذيب وپرورش بسيارمهم است.قرآن كريم درخصوص فلسفه بعثت پيامبر(ص) مي فرمايد: ‹‹ هوالذي بعث في الاميين رسولا منهم يتلوا عليهم آياته ويزكيهم ويعلمهم الكتاب والحكمة›› يعني: اوست آنكس كه درميان بيسوادان فرساده اي ازخودشان برانگيخت تاآيات اورا برآنان بخواند وپاكشان گرداند وكتاب وحكمت به ايشان بياموزد.
كساني كه متصدي امورمردم ومسئول كره گشايي ازكارآنان هستند به تهذيب بيشترنيازدارند.آنان اگرخودساخته باشند بادل سوزي، دقت، همه جانبه نگري ووظيفه شناسي به كارها مي پردازند، اما اگرمهذب نبودند بابي تفاوتي، سهل انگاري، سطحي نگري وكاغذبازي بااموربرخورد ميكنند.اگركارمندي مهذب وپاكيزه وداراي قلب سليم باشد، بي هيچگونه دلسردي وبدون اينكه قوانين را پشت سربگذارد، وقانون شكني كند، مشكلات راحل مي كندوارباب رجوع را راضي وخشنودبه خانه مي فرستد. مردم اگربا چنين كارمنداني روبروشوند-اگرمشكلشان هم حل نشود-بازراضي اند،چراكه تلاش صادقانه وخالصانه آنهاراديده اند.امانت داري وحفظ اموال بيت المال ازمصاديق تهذيب است.معلمان واستادان ، عالمان ودانشوران بايدنفس خودراتهذيب كنند،كه اگر چنين شد، عالم اصلاح خواهدشد0بدين ترتيب نقش تهذيب درساماندهي صحيح كارها واداره امور جامعه روشن مي شود.
خدمتگذاري وآرامش
خدمت به مردم ازجنبه هاي مختلفي براي انسان مؤثراست؛ يكي ازآن جنبه ها آرامش روحي ورواني است؛ يعني كسي كه درانديشه گره گشايي ازكارمردم است وجدانش دائما اوراياري مي كندواكسيرآرامش رابه اوهديه مي دهد.ازنظر قرآن كسي رفاه وآسايش داردكه امنيت دل دارد: ‹‹ الذين آمنوا ولم يلبسوا ايمانهم بظلم اولئك لهم الامن وهم مهتدون›› يعني: كساني كه ايمان آورده وايمان خودرابه شرك نيالوده اند آنان راست ايمن وايشان راه يافتگانند. آرامش خاطر وآسايش وجدان براي يك كارمند ويامنصب دارآن است كه درپست وسمتي كه هست به خوبي انجام وظيفه كند.خدمتگذار مردم بودن وكارهاي آنان راسنجيده وصادقانه انجام دادن، سبب آرامش است.اين حالت روحي رادر همه انسانهاي خدوم به روشني مشاهده مي كنيم.خدمت به مردم ، خدمت به خداست وكسي كه به خدا خدمت كرد، درآرامش است.
حساب رسي ازمنصب داران درقيامت
ازنظرقرآن وروايات، درروزقيامت حساب خواص وافرادمنصب دار ومتنفذ غيراز حساب عموم مردم است، براي خواص پرونده جداگانه اي تشكيل مي شودوسخت گيريهايي كه به آنان مي شود به عوام وعموم مردم نمي شود.مردم عادي دربهشت ازنعمتهاي پروردگار استفتده مي كننداماحساب خواص اين نيست، خواص درصورت رستگاري جايشان اگرعندالله نباشدلااقل بهشت رضوان وبهشت عدن است، جاي اونزد پيغمبر اكرم(ص) است: ‹‹ ومن يطع الله والرسول فاولئك مع الذين انعم الله عليهم من النبيين والصديقين والشهداء والصالحين وحسن اولئك رفيفا›› يعني: وكساني كه ازخدا وپيامبراطاعت كنند، درزمره كساني خواهندبود كه خداايشان را گرامي داشته (يعني) باپيامبران وراستان وشهيدان وشايستگانند وآنان جه نيكو همدمانند.
انواع توبه
توبه سه قسم است: 1- توبه عموم مردم 2- توبه انبياء ، به خاطرترك اولي كه ازآنان سرمي زند، مانند توبه آدم، يونس، يعقوب و يوسف(ع) 3- توبه خواص كه توبه معصومين(ع) است كه آنان ازتوجه به غير خدا توبه مي كنند. مثلا اميرالمؤمنين(ع) وقتي غذا ميخورد يا اطفاي شهوت مي كردو…ازعالم وحدت به عالم كثرت مي آيد به همين دليل ازتوجه به غيرحق توبه مي كند وازخداوند طلب عفو وبخشش مي نمايد.
تجسم اعمال درقيامت
هرگونه كردارنيك وبدما به تناسب خود، صورت بندي مي شودوبراي هميشه باقي مي ماندوهمين است معناي تجسم اعمال؛ يعني عمل يك انسان خدمتگذار وصادق است كه بهشت رابراي اوايجادكرده است وعكس آن نيز درموردانسان گناهكارنيزصادق است.اين مبحث ازآن جهت برايكاركنان ادارات ومسئولان حائزاهميت است كه خاصيت كنترل كنندگي دارد؛ يعني هرمسئول وكارمندي مي فهمد كه تمامي كردارهايش ثبت وضبط مي شود ودرقيامت جلوچشمانش تجسم مي يابد.بنابراين اگراين نكته را متذكرشد،ديگرخطانمي كند، رشوه نمي گيرد وبه حيف وميل اموال مردم واختلاس نمي انديشد.
اقسام تجسم اعمال
تجسم اعمال سه قسم است: 1- دردنيا: يعني اگرافكار وسخن وكردار انسان صحيح والهي باشد سعادتمند و رستگاروعاقبت به خيرخواهدشدواگرملكات رذيله بوده وگفتاروكردارو اعمالش ناشايسته وغيرالهي باشد، شقاوت عاقبت به شري وآتش جهنم گريبانگيرش خواهدشد.قرآن كريم مي فرمايد: ‹‹ ومن يشرك بالله فكانما خر من السماء فتخطفه او تهوي به الريح في مكان سحيق›› يعني: وهركس به خداشرك ورزدچنان است كه گويي ازآسمان فروافتاده ومرغان شكاري اورا ربوده اند ياباداورا به جايي دورافكنده است. 2- تجسم اعمال به معناي دوم هم اين است كه: اگركسي اهل بهشت است، عمل اوست كه برايش بهشت پرنعمت شده است واگر كسي اهل جهنم است وماروعقرب اورااحاطه كرده، آن نيزهمان اعمال اوست.انسان دراين دنيا هرچه كشت كند، درعالم آخرت همان رابرداشت مي كند وخلاصه اينكه نعمتهاي بهشت اعمال خودانسانهاست. همچنين است آتش جهنم كه آن هم ساخته دست خودما است. پيامبراكرم(ص) مي فرمايد: ‹‹ الدنيا مزرعة الآ خرة›› يعني دنيا مزرعه آخرت است. 3- نوع سوم تجسم اعمال، تبديل عمل به موجودمتناسب باعمل است.يعني اعمال مابراي نا ملكه مي سازد، يعني گفتاروكرداروتخيل ها وافكارما برايمان ملكه مي سازد، آن ملكات وحالات هم براي ماهويت ايجادمي كند؛ يعني اگراعمال، گفتار، پنداروافكار كسي نيك باشد ملكه خير خواهي براي اودرست مي شودوبه طورخودكار آدم خيرخواهي مي شود.وبرعكس اگر گفتاروكرداركسي ظلم و جنايت باشد اين ظلمها حالت مي سازند يعني به طورناخودآگاه حالت درنده خويي وبدخويي پديدمي آيد.
بايدبكوشيم با خدمت به مردم وروان تركردن كارآنها، حالت ملكه خدمتگذاري درخودايجادكنيم ودرقيامت، اعمالمان به صورت نيكووپسنديده، مجسم شود.براي كارگزتران وكارمندان اندوختن زادوتوشه براي آخرت به اين است كه روندكارهاي اداري راسالم سازندوعناصرمخربي چون رشوه خواري، برخورداري ازامتيازويژه پارتي بازي، قانون شكني وسهل انگاري دركارمردم راازميان يردارند.دريك فضاي سالم اداري است كه مي توان به طورصحيح خدمت كرد.هرگامي كه دراينجا برداشته شود درواقع آجري ازبناي شخصيت وهويت خودرا ساخته ايم.
چبران كوتاهي وگناه (توبه)
خداوندراه بازگشت ازگناه وخطا رابراي همه ما بازگذاشته ومكرر ازبندگانش خواسته است كه به اين راه باز گردند وتنهاازاين طريق است كه نجات مي يابدوآن عبارت است از توبه. توبه يك تحول دروني وپشيماني ازگذشته است كه نه فقط گناهان انسان رانابودمي كندبلكه ثوابش ازهر عمل نيكي بيشتراست .دراسلام فضيلتي بالاترازتوبه نيست .خداوندمي فرمايد: اگركسي توبه كند وازگذشته بدش پشيمان شود وبه سوي خدابازگردد ناله وانابه كندوازگناهاني كه مرتكب شده درمقابل سرافكنده شود وقطره اشكي بريزد تمام گناهان بدي هايش نابود مي گرددبلكه به جاي آن ثواب واجرداده مي شود ‹‹ يبدل الله سيئاتهم حسنات ›› البته همان طوركه بالاترين وبافضيلت ترين عمل دراسلام توبه است، بالاترين گناه نيز يأس ونااميدي ازرحمت پروردگاراست. قرآن مي فرمايد: ‹‹ فلاتيأسوا من روح الله انه لاييأس من روح الله الا القوم الكافرين ›› يعني: ازرحمت خداوندمأيوس نشويد (چون اگركسي ازرحمت خداوندمأيوس شود گناهش به حدكفراست) ومأيوس نمي شوند ازرحمت خداوندمگر كافران.
انواع گناهان
گناهان دونوعند: 1- گناهاني كه مربوط به حق الله است. 2- گناهاني كه مرتبط باحق الناس هستند.
گناهان مربوط به حق الله نيزدوگونه اند: الف- گناهاني كه جبران پذير وقضاكردني نيست مگرباتوبه كردن ؛ مثل دروغ گفتن. ب- گناهاني كه جبران پذير وقضا كردني هستند مثل نمازوروزه و…
گناهان مربوط به حق الناس نيز دوگونه اند: الف- گناهاني كه مربوط به مال مردم است كه گناهش بسيار بزرگ است به حدي كه بايد به خداوندپناه ببريم چراكه خداوندقسم يادكرده است كه ‹‹ به عزت وجلالم سوگند ازمال مردم نخواهم گذشت.›› ب- گناهاني كه مربوط به شخصيت وآبروي افراداست؛ يعني گناهي كه باآن آبروي يك فردمحترمي ازبين رفته است؛ دراين صورت توبه هنگامي پذيرفته مي شود كه حلاليت بطلبيم وبه هرصورت ممكن، آبرووشخصيت اورااعاده نماييم.
انواع گناهان كبيره ازمنظرامام صادق(ع)
زراره مي گويد: رفتم خدمت امام صادق(ع) وعرض كردم: يابن رسول الله! گناهان كبيره رابرايم بشماريد، فرمودند: گناهان كبيره هفت تااست كه ازاين گناهان بزرگترنداريم: ا- كفربه خدا 2- قتل نفس 3- عاق والدين 4- خوردن ربا 5-خوردن مال يتيم 6- تعرب بعدالحجره( يعني انسان برودبه جايي كه نتوانددينش راحفظ كند.) 7- فرارازجنگ.
كاركنان ادارات بايدبدانند كه با هردوحق ، به ويژه حق الناس سروكاردارند.البته دررابطه باتوبه بايد اذعان داشت گه خداوند دردومورد توبه را قبول نمي كند: يكي توبه اي كه دم مرگ باشد وديگري مردن درحالت كفر.درروزقيامت عفو ورحمت وشفاعت براي غيركافروغير مشرك است، زيراآنان استعداد شفاعت ومورد عفوقرارگرفتن راندارند.
چراتوبه دم مرگ قبول نمي شود؟
هنگام مرگ پرده هابالا مي رودوشخص عملش رامي بيند، چنين كسي پشيمان است امانه ازگناه، بلكه اظهارپشيماني مي كندتاازمرگ خلاص شود واگراوراآزادكنند،بازهمان آدم اول است.قرآن مي فرمايد: ‹‹ قال رب ادجعون.لعلي اعمل صالحا فيماتركت كلاانها كلمة هوقائلها ›› يعني: مي گويد، پروردگارا! مرابازگردانيدشايدمن درآنچه انجام نداده ام كارنيكي صورت دهم.نه چنين نيست، اين سخني است كه او گوينده آن است.
درپايان دعايي ازپيامبر اكرم(ص) رابه عنوان حسن ختام مي آورم: ‹‹يامن يقبل اليسير ويعفو عن الكثير، اقبل مني اليسير واعف عني الكثير›› يعني: اي خدايي كه اعمال كوچك را قبول مي كني وازگناهان بزرگ مي گذري، ازمن اعمال كوچكم را بپذير وازگناهان بزرگم درگذر.
تلخيص كتاب اخلاق دراداره- تهيه كننده: مرضيه ذاكر