مکاتب اخلاقي سکولار در حوزه معناي زندگي، قصد دارند براي عمل به رفتارهاي اخلاقي و گذر از لذايذ محض و خودخواهيهاي مفرط ناشي از آن راهي را بهدست آورده و اهداف جديدي را در زندگي خود در نظر گيرند. اما آيا اهداف اخلاقي از عهده تبيين معنايي جامع و فراگير براي زندگي انسان برخوردار است يا نه؟
به عبارت ديگر آيا ميتوان زندگي انسان را بر اساس اهداف اخلاقي معنا کرد يا اين امر نيز داراي نواقصي است؟
چالشهاي فراروي مکاتب اخلاقي سکولار در تبيين معناي زندگي
1- ابهام: بانگاهي به مکاتب اخلاقي ميتوان به ابهامهاي غير قابل انکاري در مباني تشخيص افعال دست يافت.
2- نارسايي در حوزه عمل: از ديگر ويژگي هاي معنايي که شخص براي زندگي انتخاب ميکند، اين است که بايد شور و شوق هاي فرد براي زندگي و محرکهاي لازم براي انجام فعاليت هاي فردي و اجتماعي را تامين کند. اگر مکتبي تلاش دارد که اخلاق را به عنوان محور در زندگي اخذ کند، در صورتي موفق خواهد شد که بتواند آن را به صورت امري کاملا موثر و کارآمد در زندگي معرفي کند. اگر برخي از معيارها و ارزش ها به گونه اي معرفي شوند که نقش جنبي و نهايتا توصيه اي در زندگي داشته باشد، گر چه ممکن است مفيد باشد اما مسلما معناي زندگي بدان اطلاق نميشود. (1)
مکاتب اخلاقي با همه بيانگري که در عرصه اخلاق دارند اما از حد توصيه در زندگي فراتر نميروند. توصيه اي که انسان بر اثر آن به برخي از افعالي که احتمال خير بودن آنها هست، سوق داده ميشود که اين سوق يافتن با يافتن يک معناي محوري در زندگي متناسب نيست.
مکاتب اخلاقي که ديدگاه مستقلي از دين دارند علاوه بر ناتواني در ارائه محوري اخلاقي براي زندگي، بهگونه اي شخصي در تبيين و ارائه اهداف و انگيزه لازم براي انجام افعال اخلاقي قاصرند و اگر مکتبي از اين جهت ناتوان باشد، بدون شک در حد مکتبي تئوريک يا به تعبيري بهتر مکتبي خيالي، باقي خواهد ماند.
آندره ژيد فيلسوف و نظريه پرداز فرانسوي که در سال 1947م. بي اعتقادي خود به خدا را اعلام کرد و خواستار اخلاقي مستقل از مذهب شد، معتقد بود: «انسان بايد بياموزد بدون قدرت الهي سر کند… ما هنوز به اين نقطه نرسيده ايم. براي رسيدن به مرحله بي خدايي کامل تقواي بسيار زيادي لازم است و براي باقي ماندن در آن مرحله، تقوايي به مراتب بيشتر. اما آيا انسان نميتواند بياموزد که به کمک تقوا همان چيزي را که از خدا انتظار دارد از خودش متوقع باشد؟ با اين همه بايد به اين نقطه برسند و دستکم عده اي بايد اين راه را آغاز کنند و گرنه خواهيم باخت. در اين بازي غريبي که در زمين در جريان است تنها در صورتي برنده خواهيم شد که انديشه خدا و تسليم و تعبد، جايش را به تقواي انساني و شرف انساني بدهد».(2)
جملات فوق مبين آن است که ژيد نگران عدم پيروزي مکاتب اخلاقي اي است که در آن برخي ميخواهند مخاطبان بدون در نظر گرفتن مذهب، به بعضي بايسته ها و به تعبير ديني «تقوا» عمل شود. او معتقد بود شرف انساني تکيه گاه خوبي براي عمل به بايسته هاي مکاتب اخلاقي بوده و به اين وسيله ميتوان از تعبد و تسليم مورد ادعاي دين بي نياز شد. اما آيااين تکيه گاه، امري مطمئن براي عمل به فرامين اخلاقي شمرده ميشود؟ بهتر است براي امکان عملي نظرات ژيد ابتدا به رفتار و منش هاي اخلاقي خود وي مراجعه شود. به نظر ميرسد توصيه هاي او دستکم بايد براي خود وي ارزشمند باشد. با نگاهي به زندگي ژيد ميتوان فهميد که او حتي مثل ديگران از يک زندگي عادي برخوردار نبود و زندگي او مشحون از مسائل غير اخلاقي بوده است. فساد جنسي او به حدي بود که شرو مانع بيان آن بويژه درباره همجنس گرايي او ميشود. فساد اخلاقي او حتي در کتاب هاي او ظهور و بروز پيدا کرد و عده بسياري بر منحرف کننده بودن آثارش اذعان داشتند. ژيد با نوشتن کتاب آگر دانه بميري برفشارهاي اوليه و تنشهاي دوران جواني که احتمالا موجب همجنس گرايي او شد، سخن ميگفت. انديشمندان پاريس سبک کتاب را ستودند اما در مورد«اخلاقيات» نويسنده اظهار تاسف کردند.(3) سخن ژيد از آن جهت تعجب بر انگيز است که وي از تقواي برگرفته از شرف انساني سخن ميگويد و بعد از مدتي به گونه اي علني در ترويج فساد جنسي که حتي از سوي جامعه علميپاريس تاسف برانگيز اعلام ميشود، کتاب مينگارد. بنابراين يا شرف انساني و تقواي مورد نظر ژيد آن قدر فراخ است که شامل فسادهاي تاسف برانگيز او ميشود، يا امکان عملي
توصيههاي ژيد آ نقدر ضعيف است که او نميتواند دستکم به طور علني از انکار توصيه هاي خود صرف نظر کند. البته آنچه درباره ژيد و ديگر نظريه پردازان مطرح است بيش از آنکه يک استدلال باشد يک مويد است اما مويدي که ميتوان توسط آن، به سنجش ميزان تاثيرگذاري نظريه پردازي هاي اخلاقي در سطح جوامعي که خود بستر اين نظريه پردازي هاست، پرداخت.
از آنچه بيان شد ميتوان فهميد نوعي تلاش و کوشش بي امان در جهان وجود دارد که براساس آن آدمينميخواهد از امور ارزشمندي که در ناخودآگاه او وجود دارد، رها شود. او ميخواهد از اين امور ارزشمند دفاع کند و ميداند که از بين رفتن آنها عواقب خطرناکي براي بشريت به همراه خواهد داشت. اما صحبت اين است که باوجود تئوري هايي که هر يک، آدميرا به مسيري نامعلوم و دستکم، کم فايده سوق ميدهد، چگونه ميتوان به آن دغدغه ها پاسخ داد. در مرحله بعد سئوال ديگري قابل طرح است که آيا با وجود ضعف ها و تشتت ها ميتوان به معنايي دست يافت که انسان بتواند در سايه آن به هدفي اطمينان بخش دست يابد و براي آن با قوت و قدرت در زندگي تلاش نمايد يا نه؟
نگرش دين درخصوص رابطه اخلاق با معناي زندگي
اخلاق و ارزشهاي مبتني بر آن داراي ارزش و اهميت کم نظيري در مباني اسلام است. اين اهميت به حدي است که پيامبر گرامياسلام (ص) بعثت خود را در جهت تتميم و احياي آن قرار ميدهد: «إنّما بعثت للتمّم مکارم الاخلاق». (4) در اين رابطه به دو ويژگي مهم اخلاق در آموزههاي اسلامياشاره ميشود که به نظر ميرسد با تأمل در اين ويژگيها بتوان نمايي کلي و ملخص از نظر دين درباره مشکلاتي که در مکاتب اخلاقي وجود دارد، به دست آورد.
تدوين: با تامل در آموزه هاي اسلاميميتوان به گزاره هاي واضح و بدون ابهاميدست يافت که در متون ديني «تدوين» يافته است. در اين رابطه ميتوان به تعبيري که نسبت به قرآن کريم به عنوان معتبرترين متن قابل استناد آن استفاده شده، اشاره کرد. خداوند کتاب خود را به عنوان «تبياناً لکل شيء» (نحل، آيه 89) معرفي نموده است. به تعبير مفسران معني آيه اين است که هرچه در تامين سعادت انسانها سهم موثر دارد، در اين کتاب الهي بيان شده است. «اگر انجام کاري سبب فراهم نمودن سعادت بشر است، در اين کتاب آمده و اگر ارتکاب عملي مايه شقاوت بشر ميشود، پرهيز از آن به صورت دستوري لازم در آن تعبيه شده است».(5)
پي نوشتها:
1- تنظيم و تلخيصي از کتاب «معناي زندگي، تاملي بر ديدگاه دين و مکاتب بشري»، عليرضا موفق، انتشارات کانون انديشه جوان، 1388. جاويد ياري.
2- دورانت،ويل و آريل،تفسير هاي زندگي،ص234
3- همان، ص239.
4- بحار الانوار، ج 68، ص 382
5- جوادي آملي، تفسير موضوعي قرآن(قرآن در قرآن)، ج1، ص 221