يكى از لغزش گاههاى خطرناك براى مديران كه مىتواند مدير و مديريتيك نظام را به ضعف و تباهى بكشاند آن است كه مدير به جاى شايسته سالارى و انتخاب اصلح در انتخاب همكاران و مديران زير مجموعه، آگاهانه يا ناخودآگاه گرفتار روابط شخصى و باندى شود.
يكى از زمينههاى اين بلاى مهلك كه از منافذ شيطان به شمار مىآيد اين است كه انسان به طور طبيعى به افرادى كه با آنها وابستگى فاميلى، قبيلهاى، باندى، حزبى، و…دارد به اندازه تعلق خاطر، شيفتگى و محبت نسبتبه آنها، از ديدن واقعيات در مورد آنها كور مىشود: «حب الشىء يعمي و يصم» .
شيفتگى نسبتبه هر كس باعث مىشود كه انسان نواقص او را به طور طبيعى نبيند و كمالات او را فراتر از آنچه هستبپندارد و گاهى به آنجا مىرسد كه حتى زشتى و نقص او را كمال و زيبايى مىبيند و اين رشته سر دراز دارد.
با مرورى گذرا بر شيوه عملى حضرت اميرالمؤمنين (ع) در دوره خلافت و حكومت ظاهرى مىتوان دريافت كرد كه آن حضرت براى پيشگيرى از بليه خانمان سوز قبيله گرايى، عليرغم اين كه:
– در آن دوران ارتباطات قبيلگى و خويشاوندى نقش محورى را در روابط تشكيلاتى و حكومتى ايفاء مىكرد و اين وضعيت كاملا متعارف و جا افتاده بود.
– وابستگان حضرت امير (ع) در اوج شايستگى و توانمندى بودند.
– دست آن حضرت از نيروهاى قابل اعتماد و توانمند پر نبود و…
و اين همه اقتضا مىكرد كه حضرت اميرالمؤمنين (ع) از فرزندان و ساير خويشاوندانى كه به وفادارى و امانت دارى آنها اطمينان داشت در كار حكومتبهره گيرد اما هرگز هيچ يك از آنان را در مسئوليتهاى اجرايى و كارهايى كه شبهه بهره جويى از قدرت و امتيازات ظاهرى در پى داشت نگمارد و آنان را به ولايت و امارت بر مردم منصوب نفرمود زيرا هر چند اين كار مىتوانستبه ظاهر پايههاى حكومت او را اقتدار بخشد اما ولايت معنوى او را زير سؤال مىبرد و مىتوانست در آينده براى ديگران راه را هموار سازد تا اصاغر خاندان خويش را بر اكابر امت اسلام حاكم سازند و به آنجا منتهى شود كه خود مىفرمود:
«يستدل على ادبار الدول باربعة: تضييع الاصول و التمسك بالفروع و تاخير الافاضل و تقديم الاراذل; (1)
چهار چيز نشانه واژگونى دولت ها است (اعم از دولت اسلامى يا غير اسلامى) :
1 و 2- واگذاردن اصول و پرداختن به فروع (در مقام برنامهريزى و اولويتبندى كارها) 3 و 4- جلو انداختن فرومايگان و عقب راندن صاحبان فضل (در مقام اجرا و مديريت)
آرى اگر پيشوايان الهى در صحنه حكومت كمترين مجالى براى صدارت و وزارت خويشاوندان خود فراهم نساختند اما ميدانهاى جهاد و فداكارى را با عزيزترين عزيزان خويش مىگشودند، اگر محبوب ترين فرزندان و برادران آنان در هنگامه قدرت و مكنت در آخر صف بودند اما در بحبوحه ايثار و شهادت در اول صف قرار داشتند، از ليلة المبيت كه على در بستر خطر بجاى پيامبر خوابيد و فداكاريهاى بىنظير اميرالمؤمنين در طول حيات پيامبر گرفته تا پيشتازى على اكبر در روز عاشورا در شهادت قبل از بنىهاشم و بنىهاشم جلوتر از ديگران و حتى غلام سياه، جلوههاى روشنى از اين فصل فروزان در كتاب مديريت و رهبرى اسلامى است.
بهر حال ضمن اين كه ورع و اجتناب از مظان شبهه و تهمت و پيشگيرى از فروغلتيدن نظام اسلامى در گرداب روابط خانوادگى و قبيلهاى و باندى ايجاب مىنمايد كه حتى از خير احتمالى خويشاوندان چشم پوشى شود، مساله شايسته سالارى و انتخاب اصلح از مهمترين و سرنوشتساز ترين مسائل مديريت است كه عقل و شرع بر آن حكم قطعى دارند.
تعهد يا تخصص؟
همواره يكى از مباحث جدال برانگيز بعد از پيروزى انقلاب اسلامى اين بوده است كه از ميان تخصص و تعهد كدام يك مقدم است؟ شايد عمده دليل و ريشه اين جدال بىفرجام را بتوانيم در ابهام معنى تعهد جستجو كنيم اگر معنى لغوى تعهد را پيمان بستن بدانيم با اين اطلاق معلوم نيست تعهد به چه چيز و چه كس؟ تعهد به دنيا يا آخرت؟ تعهد به منافع شخصى يا تعهد نسبتبه كار و مسئوليت؟ تعهد به اين خط و آن خط يا…؟ پس يا بايد براى كلمه تعهد معنى خاص و تعريف شدهاى را معين كنيم يا آن كه براى تعهد پسوندى مانند الهى، دينى، مكتبى قرار دهيم يا آن كه از اين كلمه بگذريم و به جاى آن از تعبير تقوى كه كلمهاى شناخته شده در ادبيات دينى است و صدها آيه و حديث معتبر معنى و حدود و ثغور آن را تبيين كرده است استفاده كنيم.در اين صورت موضوع اين جدال منتفى مىشود و مساله تخصص همچون بسيارى از مسائل ديگر در قبال تقوى جاى خود را پيدا مىكند و معلوم مىشود كه اصولا تخصص در عرض تقوى نيست كه بحث تقدم و تاخر آن مطرح شود بلكه تخصص در طول و در دل تقوى نهفته است.زيرا از مهمترين معيارهاى تقوى اين است كه اگر انسان به خاطر فقدان تخصص و آمادگى همه جانبه، آمادگى و شايستگى لازم را براى به دوش گرفتن بار مسئوليتى نداشته باشد، هرگز نمىتواند آن مسئوليت را بپذيرد و در صورت پذيرفتن آن، فى الحال فاقد تقوى به حساب مىآيد و چنين مسئول و مديرى در اين حالت كلا فاقد تقوى محسوب مىشود و ديگر نوبتبه بحث تقدم تقوى بر تخصص نمىرسد و به تعبير ديگر در نظام شايسته سالار مديريت اسلامى هيچگاه به چنين فردى نه به خاطر عدم تخصص بلكه به دليل عدم تقوى نبايد مسئوليتى سپرده شود.
انتخاب اصلح
از اين بالاتر اين كه حتى در فرض احراز شايستگى بايد تحقيق شود تا از ميان شايستگان براى مسئوليت مورد نظر بهترين و شايستهترين آنها از جهت احراز شرائط برگزيده شود.
از پيغمبر اكرم (ص) نقل شده است كه فرموده:
«من استعمل عاملا من المسلمين و هو يعلم ان فيهم اولى بذلك و اعلم بكتاب الله و سنة نبيه فقد خان الله و رسوله و جميع المؤمنين; (2)
كسى كه كارگزار و مديرى را به كار گمارد در حالى كه مىداند در ميان مسلمانان فردى وجود دارد كه براى آن سئوليتشايستهتر و به قرآن و سنت آگاهتر است در اين صورت قطعا به خدا و رسول خدا و همه مؤمنان خيانت كرده است.»
در اين حديث اولا سخن از انتخاب فرد غير شايسته نيستبلكه فرض بر شايستگى منتخب است در حالى كه شخص شايستهترى وجود دارد.
ثانيا اولويت و برترى را با اعلميتبه قرآن و سنت آميخته كرده است زيرا كسى كه مىخواهد مدير نظام اسلامى باشد كسى است كه مىخواهد اسلام را در حوزه مديريتى خود پياده كند و طبيعى است كه لازمه عمل به اسلام آگاهى هرچه بيشتر به اسلام است و مديرانى كه از معارف واحكام و اخلاق اسلامى كم اطلاع و احيانا بيگانه هستند هرگز نخواهند توانست مجرى اسلام باشند و همان چيزى اتفاق مىافتد كه در بسيارى از حوزههاى مديريتى شاهد آن هستيم و متاسفانه عملكرد نامطلوب آنان گاهى به حساب خدا و پيامبر اسلام و نظام اسلامى ثبت مىشود و نه به حساب جهل و بيگانگى اين نوع مديران از اسلام و..
ثالثا چنين گزينشى را خيانتبه خدا و رسول خدا و مؤمنان برشمرده است آن هم نه فقط مؤمنان زير مجموعه آن مديريتيا بخشى از مؤمنان جامعه كه با آن حوزه مديريتى سر و كار دارند بلكه به «جميع المؤمنين» يعنى به همه مؤمنان خيانت كرده است زيرا هر گوشه از كشتى نظام اسلامى كه سوراخ شود تمام كشتى و همه سرنشينان آن را در معرض غرق شدن قرار مىدهد.
رابعا اگر چه به نظر مىرسد مرجع ضمير «هو يعلم» و فاعل فعل «خان» هر دو همان مقام مافوق و صادركننده حكم است اما شخص انتخاب شده يعنى خود مدير نيز اگر به برترى فرد يا افرادى بر خود آگاه باشد كه اين بار مسئوليت را بهتر و سالمتر از او مىتوانند به سر منزل مقصود برسانند و در جهت انتخاب اصلح تلاش نكند معلوم نيست از دائره اين خيانتخارج باشد.
خامسا مديران مافوق مجاز نيستند كه خود را در جهل و عدم اطلاع از مجموعه شايستگان نگهدارند و به استناد «هو يعلم» در حديث عدم علم خود را مبناى تصميم گيرى در انتصابات قرار دهند بلكه با توجه به ذيل روايت و اهميت و ضرورت اداء امانت در مسئوليت، موظف به تلاش براى كسب علم و آگاهى نسبتبه همه افرادى است كه شايستگى تصدى مسئوليت مورد نظر را دارند و در همين جا لزوم تشكيل بانك اطلاعات مديريت متناسب با حوزه مسئوليت مدير مافوق معلوم مىشود.در اين صورت مدير هرگز مجبور نخواهد بود كه فقط به اطلاعات شخصى و توصيهها و معرفى هاى موردى اتكاء و صرفا در دايره تنگ روابط شخصى و باندى تصميمگيرى كند و از راس هرم مديريت نظام گرفته تا پايينترين سطوح مديريت تا برسد به آخرين مشاغل كارشناسى و كارمندى بدون استفاده از بانك اطلاعاتى متناسب، هرگز امكان دستيابى به انتخاب اصلح امكانپذير نخواهد بود.البته چگونگى تشكيل بانك اطلاعات مديريت و ضوابط و معيارها و ضريبهاى مربوط به نمره هر يك از ويژگيهاى لازم و جمعبندى و معدلگيرى آنها از اهميت زيادى برخوردار است كه در جاى خود بايد مورد بحث و بررسى قرار گيرد.
در همين جا مناسب استبه اين نكته مهم نيز توجه كنيم كه در مديريت غربى و ماديگرا همواره به بهانه اين كه مفاهيمى مانند: ايمان، تقوى، ورع و…از كيفيات باطنى و درونى است و قابل اندازهگيرى نيستند، از وارد ساختن آنها در شرائط احراز مديريت طفره مىروند اما از نظر اسلام ضمن اين كه خود اين مفاهيم، تعريفهاى دقيقى دارند و به طور قطعى از معيارها و ملاكهاى اساسى براى احراز مديريت و رهبرى به شمار مىروند، با توجه به آثار برونى آنها از قابليت اندازهگيرى نيز برخوردارند.
زيرا اولا تمام باورها و صفات درونى، همواره منشا بروز رفتارهاى برونى متناسب با خود مىباشند و از كوزه همان برون تراود كه در او است و در همين راستا در قرآن و سخنان معصومين (ع) تمام آثار برونى هر يك از باورها و صفات احصاء و بيان شده است و به طور نمونه فقط در يك حديث كه حضرت اميرالمؤمنين (ع) از پيغمبر اكرم (ع) نقل فرموده است، يكصد و سه خصوصيت و اثر براى ايمان شمارش شده است.
ثانيا گرچه باورها و صفات درونى نسبتبه رفتارهاى برونى عليت تامه ندارند و گاهى ممكن استبا رياء و نفاق و تصنع، رفتارى ناهمگون با درون به نمايش گذاشته شود اما با توجه به رابطه اقتضائى بين درون و برون و گستردگى و تعدد آثار و علامتهاى برونى براى هر يك از كيفيتهاى درونى، ريا و نفاق كارايى خود را از دست مىدهد و خيلى زود به رسوايى مىانجامد.ضمن آن كه در آيات و روايات، نشانه هاى برونى نفاق و ريا نيز با دقت تبيين گرديده است.اشكال اساسى اينجا است كه ديگران براى اجرايى كردن نگرشهاى خود يك دنيا كار كردهاند ولى ما در عمده زمينهها و از جمله در همين مورد كارى نكردهايم.
سطح زندگى مديران
مديريت اسلامى اقتضا مىكند كه مديران از طبقه مرفه و ثروتمند انتخاب نشوند، زيرا معمولا افرادى كه در زندگى، رنج فقر و پا برهنگى را نچشيده باشند نمىتوانند به طور جدى به فكر مردم فقير و پابرهنه باشند كسى را تصور كنيد كه وصف دندان درد را شنيده باشد، در قياس با كسى كه فرزند دلبندش را نظاره مىكند در حالى كه از دندان درد به خود مىپيچد آيا اين دو نفر برداشتيكسانى از دندان درد دارند؟ و همين شخص را مقايسه كنيد با كسى كه خود گرفتار درد شديد دندان شود و اين درد را از بن دندان به شدت احساس كند; حال فاصله مورد اخير را با كسى كه از دور راجع به دندان درد مطلبى را شنيده يا خوانده است در نظر بگيريد; آن وقت فاصله بين مسئول مرفه و بىدرد را با مسئولى كه خود و نزديكانش رنج كشيده و درد آشنا هستند مىتوان تصور كرد.
با اين حال، اگر در موردى فرض كنيم فرد متدينى را كه واجد همه شرايط لازم براى مديريتباشد، اما خود با خانوادهاش از طريق كاملا مشروع و در نتيجه كار و تلاش حلال به تمكن و ثروت مشروع رسيده باشند; در اين صورت اگر چنين شخصى به مديريت گمارده شود، اين سؤال مطرح مىشود كه آيا باتوجه به تمكن و عدم نياز، او مىتواند از بيتالمال – آن هم در ازاى كار واجب – حقوقى دريافت كند؟ البته چگونگى بهرهمندى از اموال و سطح زندگى درحال مسئوليت او نيز جاى بررسى و تامل دارد.
آنچه از احاديث و سيره معصومين به دست مىآيد آن است كه مدير در دوره مديريت و در حال پذيرفتن مسئوليتبايد سطح زندگى خود را در هر صورت همسطح با زندگى مردم ضعيف تنظيم كند.
حضرت اميرالمؤمنين (ع) مىفرمايد:
«ان الله فرض على ائمة الحق ان يقدروا انفسهم بضعفة الناس كيلا يتبيغ بالفقير فقره; (3)
همانا خداوند بر پيشوايان حق واجب فرموده است كه خود را با مردم ضعيف هم اندازه كنند براى اينكه تهىدستى فقرا آنان را به هيجان و شورش نكشاند.»
در اين سخن روشنگر، نكات ذيل قابلتوجه و تامل است:
– فرض به معنى وجوب است، همانطور كه فريضه به معنى واجب است; در برابر نافله به معنى مستحب.
– فرض با «على» متعدى شده نه با «لام» ، لذا همسوى با معناى فرض، بر صبغه تكليفى سخن افزوده است.
– تعبير پيشوايان، همه مديران در سطوح مختلف را در برمىگيرد، زيرا هر مديرى متناسب با محدوده مديريت و مسئوليتخود مرتبهاى از امامت و رهبرى را به عهده دارد و جمعى از مردم – به عنوان كاركنان زيرمجموعه يا گيرندگان خدمت و حتى عامه مردم – چشم به او دوخته و به صورت مثبتيا منفى، تحت تاثير روش و منش او قرار دارند.
– كلمه ائمه «پيشوايان» ، به «حق» اضافه شده است كه مشخصا مديران در نظام حق اسلامى را موضوع حكم وجوب قرار داده است; با اين وصف اگر مديرى به اين امر واجب گردن ننهاد و سطح زندگىاش شبيه اغنيا و اقوياى جامعه بود، آيا از مدار «ائمةالحق» خارج نشده است؟ و هر نقطهاى خارج از اين مدار آيا جز باطل و ضلال چيزى مىتواند باشد، در حالى كه قرآن مىفرمايد: «و ماذا بعدالحق الا الضلال؟» (4) و در نتيجه چنين مديرى مىتواند مدير نظام اسلامى و مجرى اسلام باشد؟ ! …
– هم اندازه كردن خود «يقدروا انفسهم» با ضعفا از چه جهت موردنظر است؟ سخن امام (ع) مطلق است و معيشت، وسايل زندگى، خانه، خوراك، پوشاك و…را شامل مىشود.در عين حال، همه اين موارد نمودهاى بيرونى زندگى مدير است.آنچه در باطن مدير بايد شكل گيرد و رفتارهاى بيرونى، متاثر از آن شاكله درونى، به منصه ظهور برسد (5) آن است كه شخصيتحقيقى خود را در زمره ضعفا و مستمندان باور كند.خود را فراتر و بالاتر از آنها نبيند رنج آنها را در باطن وجودش لمس و آن را رنجخود احساس كند، خود را از فقرا و با آنها بداند، با آنها زندگى كند و همنشين باشد; همانگونه كه پيغمبر اكرم (ص) و اميرالمؤمنين (ع) اينگونه بودند و ضمن اينكه زندگى آنها در سطح زندگى محرومترين اقشار جامعه بود، انس و همنشينى آنها نيز با همين قشر بود.
يادآورى و بيان سطح زندگى و معاشرت و انس آنان با فقرا خود دو فصل جداگانه و مفصل را مىطلبد كه در اين مختصر فقط به گوشه كوچكى از اين ويژگى باشكوه اشاره خواهيم كرد.
– همگونى زندگى مديران با ضعفاى جامعه، دستاوردهاى فراوانى از قبيل تاثير در سازندگى معنوى و شخصيت انسانى مديران و رشد فضايل اخلاقى و محبوبيت نزد خدا و خلق خدا و پاداش اخروى و…را در پىدارد; همانگونه كه ترك اين فريضه الهى پيامدهاى منفى و خطرناكى را از جهات مختلف مادى و معنوى و دنيوى و اخروى به دنبال دارد، اما اينكه مولاى متقيان در اين سخن حكيمانه از نتايج مثبت معنوى اين فريضه سخنى نگفته و از ميان پيامدهاى منفى هم به موردى خاص پرداخته و آن را برجسته كرده است، بيانگر اهميت زياد اين مورد خاص مىباشد; زيرا اگر فقير زيرفشار طاقتفرساى فقر جانش به لب رسد و در عين حال زمامداران جامعه اسلامى را كه مدعى خدمتبه مردم هستند در ناز و نعمت و در نتيجه بىخبرى از ضعيفان مشاهده كند، از جا كنده مىشود.بدين ترتيب آنگاه كه بخش عظيمى از جامعه در اين وضعيت قرار گيرند و انبوهى از جمعيت و توده وسيعى از مردم با هم از جا كنده شوند و به هم بپيوندند، شورش فراگير و سيلآسايى پديد مىآيد كه همه چيز را درهم مىريزد و تمام كاخها را بر سر كاخنشينان خراب مىكند.اگر فقر به تنهايى فقير را در آستانه كفر قرار مىدهد، (6) با مشاهده تبعيض و كاخهاى برافراشته متمكنين بىدرد و زمامداران مرفه در نظام اسلامى، ممكن استبه نقطهاى خطرناكتر برسد.اين درحالى است كه اصل نهضت و پيروزى انقلاب و قوام و دوام نظام اسلامى همواره بر دوش همين قشر بوده است و از دست دادن آنان يعنى از دست رفتن همه چيز، كه چنين مباد!
قابل توجه است كه در راستاى همين توصيه ها و دستورالعملهاى مؤكد پيشوايان معصوم و سيره عملى آنان تمام علماى راستين و مراجع بزرگ، همواره در اوج ساده زيستى و همگون با مردم عادى زندگى مىكردند و بىگمان يكى از رموز محبوبيت آنان در بين تودههاى مردم همين ويژگى بود و خواهد بود كه نمونه آن زندگى امام بود.امام علاوه در زمان مرجعيتش در نجف اشرف از جهتخانه و سطح زندگى مثل مردم عادى و طلاب معمولى بود و در دوره رهبرى بعد از پيروزى انقلاب اسلامى نيز همانند توده مردم، با حداكثر رعايت صرفهجويى و قناعت زندگى كرد و علاوه بر آن، مرحوم شهيد حاج آقا مصطفى و مرحوم حاج احمد آقا را نيز چنان تربيت كرده و بر زندگى آنها نظارت داشت كه آنان نيز به همين گونه زندگى كنند. (7)
بررسى و تحرير اين ويژگى در علماء بزرگ و مراجع دينى كتاب مفصلى را مىطلبد و در اينجا به ذكر يك نمونه از قول مرحوم علامه شهيد مطهرى بسنده مىكنيم:
در شرح احوال استاد الفقهاء وحيد بهبهانى رضوان الله عليه مىنويسند: كه روزى يكى از عروسهاى خود را مشاهده كرد كه پيراهنى الوان از نوع پارچههايى كه معمولا زنان اعيان و اشراف آن عصر مىپوشيدند به تن كرده است.فرزندشان (مرحوم آقامحمد اسماعيل شوهر آن خانم) را مورد ملامت قرار دادند، او در جواب پدر اين آيه قرآن را مىخواند:
«قل من حرم زينة الله التي اخرج لعباده و الطيبات من الرزق؟» .
يعنى «بگو چه كسى زينت هايى كه خدا براى بندگانش آفريده و هم چنين روزيهاى پاكيزه را تحريم كرده است؟» ، ايشان جواب دادند من نمىگويم خوب پوشيدن و خوب نوشيدن و از نعمتهاى الهى استفاده كردن حرام است، خير در اسلام چنين ممنوعيتهايى وجود ندارد، ولى يك مطلب ديگر هست و آن اينكه ما و خانواده ما به اعتبار اينكه پيشواى دينى مردم هستيم وظيفه خاصى داريم ، خانوادههاى فقير وقتى كه اغنيا را مىبينند كه از همه چيز برخوردارند طبعا ناراحت مىشوند، يگانه مايه تسكين آلامشان اينست كه خانواده «آقا» در تيپ خودشان هستند; اگر ما هم در زندگى به شكل اغنيا درآئيم اين يگانه مايه تسكين آلام هم از ميان مىرود.ما كه قادر نيستيم عملا وضع موجود را تغيير دهيم لااقل از اين مقدار همدردى مضايقه نكنيم. (8)
پىنوشتها:
1) غرر الحكم.
2) بيهقى، ج10، ص18.
3) نهجالبلاغه دشتى/430
4) يونس/32
5) قل كل يعمل على شاكلته (اسراء84) 6) كادالفقران يكون كفرا.
7) گوشه هايى از ويژگيهاى امام در اين زمينه، در كتاب «در سايه آفتاب» به قلم نويسنده اين سطور، ذكر شده است.
8) سيرى در نهج البلاغه، ص229.
*منبع: http://www.p30forums.com/showthread.php?t=15938
Complete Guide to Ethics Management:
An Ethics Toolkit for Managers
Written by Carter McNamara, MBA, PhD, Authenticity Consulting, LLC. Copyright 1997-2008.
The profession of business ethics has long needed a highly practical resource that is designed particularly for leaders and managers — those people charged to ensure ethical practices in their organizations. Unfortunately, far too many resources about business ethics end up being designed primarily for philosophers, academics and social critics. As a result, leaders and managers struggle to really be able to make use of the resources at all.
Also, far too many resources about business ethics contain sensationalistic stories about businesses “gone bad” or prolonged preaching to businesses to “do the right thing”. These resources often explore simplistic ethical questions, such as “Should Jane steal from the company?” The real world of leaders and managers is often much more complex than that.
This guide is a straightforward and highly practical tool designed to help leaders and managers implement comprehensive ethics management systems in their workplaces — systems to deal with the complex, ethical issues that can occur in the day-to-day realities of leading and managing an organization.
For Web readers:
This free guidebook is about 20 pages long (8 1/2″ x 11″ pages). If you are reading the document on the World Wide Web, please wait until the document is fully loaded before attempting to link to its sections listed below. The best approach to using this guidebook may be to print it out for ongoing reference. The Free Management Library provides additional information about ethics and a great range of other free information about management. For a complete list of library topics, see http://www.managementhelp.org/topics.htm
Disclaimer:
The author, Carter McNamara, MBA, PhD, makes no warranty, express or implied, nor assumes any legal liability for accuracy, completeness, or usefulness of any information from this guide.
Another Tool to Effectively Infuse Ethical Principles:
If you are planning to infuse strong, ethical principles throughout your company or want to change the culture of your company, then you might take the advice of Bob Kniffin, Vice President of External Affairs, at Johnson and Johnson (J&J) company. The way that J&J handled an ethical issue (the “Tylenol scare” crisis) in the 1980s is probably one of the most inspiring and enlightening examples of how to successfully deal with a major ethical issue in business. Kniffin was one of the key players in helping J&J to handle the crisis so effectively. Kniffin said that it was not the J&J Credo (a form of a code of ethics) that helped J&J to handle the crisis so well. Rather, it was the ongoing “challenge sessions” that the company regularly held in order for each person to clarify their own perspective and commitment to the J&J Credo. Authenticity Consulting’s peer coaching groups are a powerful, yet straightforward, means to organize, facilitate and evaluate challenge sessions. For more information about the peer coaching groups, go to our publications site (http://www.authenticityconsulting.com/act-lrn/AC_pubs.htm) and consider the “Program Planning Kit”.