اشاره
حادثه كربلا يك صحنه نمايش اخلاق اسلامى است كه به اختصار به توضيح ارزشهايى نظير مروت، ايثار و فداكارى كه برجستگى بيشترى دارند مىپردازيم.
مروت
حسينعليهالسلام با دشمنان به شيوه پدرش علىعليهالسلام رفتار مىكرد. سيراب كردن آنان به هنگام تشنگى و پرهيز از ترور و غافلگيرى، نمونههاى روشنى از مروت است. حسينعليهالسلام نيز با اين كه از فسق و فجور و خباثتشمربن ذىالجوشن، و اهانت وى به حريم ولايت آگاه است پيشنهاد حمله ناگهانى سپاه خود را رد مىكند و مىگويد: «ما هرگز شروع به جنگ نمىكنيم ولو به نفع ما باشد.
ايثار
ايثار عاطقهاى است اخلاقى، انسانى و اسلامى كه در حادثه كربلا به اوج خود رسيد. از خودگذشتگى ابوالفضل العباسعليهالسلام در ننوشيدن آب تجسمى از ايثار بود. وى پس از دفع مزاحمان به شريعه فرات رسيد هنگامى كه مشك را از آب پر كرد با اين كه خود نيز تشنه بود به ياد تشنگى مولايش از نوشيدن آب منصرف شد. آن را ريخت و آنچه بر دلش گذشت، بر زبان جارى كرد ابوالفضل مظهر وفا بود. نمونه ديگر عمربن قروى انصارى بود كه خود را به هنگام نماز در برابر پيكانهاى كفار سپر اباعبداللهعليهالسلام قرار داد و از پا درآمد… وى در عين حال ترديد داشت كه وظيفهاش را انجام داده و به عهدش وفا كرده است.
مساوات
اصحاب حسينعليهالسلام تركيبى از آزادگان و بردگان آزاد شده بود و شيوه رفتار امام هم نسبتبه نقش آفرينان و ايثارگران يكسان بود رنگ، قوميت، موقعيت و نژاد آنان در نظر و قضاوت وى تاثيرى نداشت و مساوات حاكم بود چنان كه دو نفر از عده معدودى كه امام خود را به بالين آنان رسانيد برده آزاد شده بودند. «جون» يكى از آنها بود كه وقتى به شهادت رسيد امام خود را به بالين وى رسانيد و حشر او را با «ابرار» كه مقامى برتر از متقين است از خدا درخواست كرد «خدايا در آن جهان او را با «ابرار» محشور كن. ديگر مردى رومى است كه وقتى از اسب بر زمين افتاد اباعبداللهعليهالسلام خون را از جلو چشمانش پاك كرد و صورتش را بر صورت وى گذاشت. اين صورت بر صورت نهادن منحصر به همين غلام و فرزندش علىاكبر بود «فوضع خده على خده… متبسم الى ربه…» صحنه خونين كربلا متضمن پيامهاى اخلاقى، اجتماعى، توحيدى، اعتقادى، عرفانى، اندرزى و پرخاشگرى است كه با جانبازيهاى كمسالترين (طفل شيرخوار اباعبداللهعليهالسلام) تا كهنسالترين مرد (جابربن عروه غفارى) و زن (زوجه عبدالله بن عمر كلبى) تجسم پيدا كرد و هر يك عهدهدار نقشى بودند.» در آن روز هيچ كدام از اصحاب حسينعليهالسلام در برابر دشمن ضعفى از خود نشان ندادند، فرار نكردند و به سپاه دشمن نپيوستند.
فتواى حسین (ع) این است: آرى! در نتوانستن نیز بایستن هست (دکتر علی شریعتی)
براى او زندگى، عقیده و جهاد است. بنابراین، اگر او زنده است و به دلیل این كه زنده است، مسئولیت جهاد در راه عقیده را دارد.
انسان زنده، مسئول است و نه فقط انسان توانا. و از حسین، زندهتر كیست؟ در تاریخ ما، كیست كه به اندازه او حق داشته باشد كه زندگى كند؟ و شایسته باشد كه زنده بماند؟ نفس انسان بودن، آگاه بودن، ایمان داشتن، زندگى كردن، آدمى را مسئول جهاد مىكند و
حسین مَثَلِ اعلاى انسانیت زنده، عاشق و آگاه است.
توانستن یا نتوانستن، ضعف یا قدرت، تنهایى یا جمعیت، فقط شكل انجام رسالت و چگونگى تحقق مسئولیت را تعیین مىكند نه وجود آن را.”(حسین وارث آدم، مجموعه آثار ، صص 166 و 16719)
«بایستن» یعنى براى انجام دادن وظیفه مسئولیت دینى و شرعى، تلاش نمودن و تا حد توان براى پیشبرد آن، به تناسب زمان و شرایط، اقدام كردن. گویاترین كلام براى اداى این مفهوم، فرمایش
حضرت امام قدس سره است؛ ایشان در پیامى فرمودند:
“ما مأمور به اداى تكلیف و وظیفهایم، نه مأمور به نتیجه.”(صحیفه امام، ج 21، ص 284. )
این كه حسین فریاد مىزند – پس از این كه همه عزیزانش را در خون مىبیند و جز دشمن كینه توز و غارتگر در برابرش نمىبیند – فریاد مىزند كه:
« آیا كسى هست كه مرا یارى كند و انتقام كشد؟» «هل من ناصر ینصرنى؟ » ؛
مگر نمىداند كه كسى نیست كه او را یارى كند و انتقام گیرد؟
این «سؤال»، سؤال از تاریخ فرداى بشرى است و این پرسش، از آینده است و از همه ماست و این سؤال، انتظار حسین را از عاشقانش بیان مىكند و دعوت شهادت او را به همه كسانى كه براى شهیدان حرمت و عظمت قائلند، اعلام مىنماید.
مدیریت اسلامی در جامعه امروز نیازمند توجه به چه بخش هایی از حرکت سیاسی- الهی امام حسین (ع) است؟
(حجت الاسلام والمسلمین حمیدرضا سلیمانی)
امام حسین (ع) شخصیتی است که در دوران خود با یک بحران شدیدی چون بحران انحرافات اعتقادی و عملی مواجه بود. آن حضرت برای حل این معضلات راه هایی چون گفت و گو و تذکر را بکار گرفت و آخرین راهکاری را که ایشان به عنوان یک وظیفه مورد توجه قرار داد فدا کردن جان خویش در راه رسیدن به حق و حقیقت بود. این مدیریت یک مدیریت استثنایی است.
بسیاری از افراد تا آنجا می توانند در مدیریت موفق باشند که به خودشان آسیب نرسد اما امام حسین (ع) وقتی می خواهد اسلام را احیا کند، در این مسیر تمام هستی خود را فدا می کند. این نکته ای است که معمولا در مدیریت مادی نمونه و مشابهی ندارد.
مدیریت جامعی که با گفت و گو، صحبت و نصیحت آغاز می شود مدیریتی استثنایی و فوق العاده است به طوری که می بینیم حضرت بارها یزیدیان را مورد خطاب قرار دادند و می خواستند آنها را به نحوی به دامن اسلام بازگردانند. به طور مثال امام حسین (ع) حر بن یزید را که در جبهه مخالف بود مورد خطاب قرار می دهد یعنی آن حضرت از هر فرصتی استفاده می کند تا افراد را از گمراهی به سوی نور و سعادت راهنمایی کند؛ این شاهکار امام حسین (ع) در واقعه کربلا است. اما تنها به این نصیحت و پند و اندرز اکتفا نکردند و در این مسیر آنقدر به پیش رفتند تا با نثار خون خود و انفجاری از نور، آگاهی و بیداری را در همیشه تاریخ ایجاد کند و بر دل ظلمت ها و تاریکی ها بتازد.
نکته دیگری که در مدیریت امام حسین (ع) می تواند قابل توجه باشد. این است که آن حضرت در این حادثه هم عبادت و طاعت را به میدان می آورند هم عرفان و اخلاق را به نمایش می گذارند، هم شجاعت و ایثار را عرضه می کنند و هم در همه ابعاد مردانگی و مروت را رعایت می کنند که این همه اضداد در کنار هم در هیچ حماسه تاریخی دیده نشده است.
منبع: مدیریت علوی در رفتار حسینی
سید حسین علوی