یکی از لازمه های تفکر مدیریتی، دیدگاه سیستمی و کل نگر نسبت به مجموعه عوامل مؤثر بر سازمان است. نگاه مبتنی بر زنجیره ارزش(value chain)، یکی از مصادیق تفکر سیستمی در مدیریت تولید و عملیات است. زنجیره ارزش، کلیه عوامل دخیل در تولید یک کالا یا خدمت را به صورت یک زنجیره به هم پیوسته و تعاملی در بر می گیرد و البته توالی منطقی این عوامل نیز مورد توجه قرار می گیرد. با چنین نگاهی، وقتی یکی از انواع محصولات تولیدی مورد اقبال بازار مصرف قرار نمی گیرد، نه یک، بلکه مجموعه گسترده ای از عوامل مورد تأمل و بررسی قرار می گیرند.
یکی از آفتهای موجود در فرایند طراحی و توسعه واحدهای صنعتی در کشور ما، سهل انگاری در مطالعات مقدماتی، توجیهی و امکان سنجی صنایع است و البته چنین مشکلی در بسیاری دیگر از حوزه های مطالعاتی نیز قابل مشاهده است. به عبارت ساده در سازمانهای تولیدی ما، در بسیاری از موارد، عملیات، با مطالعات پشتیبانی نمی شوند. در واقع بیش از آنکه انجام مطالعات علمی و تجربی، پیش نیاز تصمیم گیری قطعی برای راه اندازی یک واحد تولیدی باشد، پس از نهایی شدن تصمیم سرمایه گذار، طرحهای توجیهی با یک رویکرد سهل انگارانه و تنها به دلیل الزامات اداری، تهیه می شوند، این در حالی است که سرمایه گذاران، بیش از هر کس دیگری نیازمند انجام چنین مطالعاتی هستند تا ریسک سرمایه گذاری خود را کاهش داده و ذهنیت واقعی تری از آینده کسب و کار مورد نظر پیدا کنند.
به عقیده نگارنده، مطالعات مقدماتی و امکان سنجی برای طرح ریزی واحدهای صنعتی، اساسی ترین و ابتدایی ترین گام تولید است که می توان آن را به عنوان زیربنای زنجیره ارزش و یا اولین حلقه این زنجیره در نظر گرفت، که البته از حیث تکرار پذیری با سایر حلقه های این زنجیره متفاوت بوده و در انواع امکان سنجی اولیه و امکان سنجی طرحهای توسعه انجام می شود. در نتیجه، عدم اجرا و یا اجرای نادرست این مطالعات، یکی از عواملی است که می تواند در بروز عارضه های بعدی در سازمانهای تولیدی، نقش داشته باشد.
منبع: خط تولید؛ میثم شهبازی