بازاريابی؛ مديريت تبليغات

اشاره:
در این مقاله ضمن تعریف از “ارتباطات اثربخش” راهکارهایی برای افزایش تاثیرات مثبت و سازنده تبلیغات اسلامی معرفی می‏شود

● ارتباطات اثربخش
از نظر اصطلاح مدیریتی «ارتباط اثربخش‏» ارتباطی است که در آن بین منظور ارسال کننده پیام و آنچه که گیرنده پیام، دریافت می‏کند تفاوتی وجود نداشته باشد; در حالی که در بسیاری از موارد، در انتقال پیام به مخاطب، میان آنچه مورد نظر فرستنده پیام است‏با آنچه که گیرنده دریافت می‏کند، تفاوت وجود دارد . از طرف دیگر، باید توجه داشت که اگر پیام، به حرکت و واکنش مناسب مخاطب، منجر شود، علامت اثربخش بودن آن پیام خواهد بود .
به نظر می‏رسد عواملی که ذیلا مطرح می‏شود، هم می‏تواند میزان تفاوت ذهنیت فرستنده پیام و گیرنده را کاهش دهد و هم انگیزه‏ای برای عمل مخاطب پیام باشد . و در یک کلام این عوامل می‏تواند تا حدود زیادی، تبلیغات و ارتباطات روحانیون را در جامعه، اثربخش و مؤثر کند:

1-  هماهنگی میان گفتار و عمل
اگر مبلغین، علاقه داشته باشند که مردم پیامهایی را که از طرف آنها تبیین می‏شود، به طور صحیح و مؤثر دریافت کنند و به آن جامه عمل بپوشانند; باید خود آنها، قبل از دیگران به محتوای کلامشان پایبند باشند . به عنوان مثال; اگر گوینده‏ای مخاطبین خود را به نظم و دقت در کارها سفارش کند، ولی خودش در عمل، انسان منظم و دقیقی نباشد; این دوگانگی در گفتار و عمل موجب می‏شود که افراد، ارزشی برای پیام و گفتار او قائل نشوند; اما پایبندی گوینده به نظم و دقت، آنها را علاقه‏مند به این دو خصلت می‏کند .
اساسا اشتباه برخی از روحانیون در این است که برای گفتن و نوشتن و دستورالعمل، بیش از اندازه ارزش قائل هستند و از آن انتظار دارند، و در نتیجه از گوش افراد، نیز بیش از اندازه انتظار دارند و فکر می‏کنند همین که معارف دین را از طریق سخنرانی یا کتاب، تشریح کردند و مردم آگاهی یافتند، جامعه اصلاح می‏شود; لذا هنگامی که در عمل، انتظار آنها محقق نشد، ناراحت می‏شوند و ناله و فغان می‏کنند و می‏گویند:

گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من           آنچه البته به جایی نرسد فریاد است

در حالی که واقعیت این است که سخن اگر از جان برون آید، لاجرم بر دل نشیند، وگرنه از گوش شنونده تجاوز نمی‏کند . علی علیه السلام می‏فرماید: «الکلمة اذا خرجت من القلب وقعت فی القلب واذا خرجت من اللسان لم تتجاوز الاذان; هنگامی که سخن از قلب خارج شود در قلب وارد می‏شود و هنگامی که [تنها] از زبان خارج شود از گوشها تجاوز نمی‏کند .»
آری اگر کلام، پیام روح انسان باشد و از دل برخیزد، در دل نفوذ می‏کند، ولی اگر پیام روح نباشد و فقط لفظی باشد که بر زبان جاری می‏شود، نمی‏تواند تاثیر عملی در وجود مخاطب ایجاد کند .
بررسی زندگی پیشوایان دین – که پیام الهی را برای مردم بیان می‏کردند – نشان می‏دهد که آنها نه تنها به محتوای پیام و گفتار خود عمل می‏کردند، بلکه در عمل نسبت‏به دیگران پیشقدم بودند، و به همین جهت‏بود که کلام و پیام آنها تا اعماق جان افراد نفوذ می‏کرد و قلب و احساسات بشر را تحت تصرف خویش در می‏آورد .
امیرالمؤمنین علیه السلام در کلام زیبایی، روش و سیره خود را اینچنین بیان می‏فرماید: «ایها الناس انی والله ما احثکم علی طاعة الا واسبقکم الیها ولا انهاکم عن معصیة الا واتناهی قبلکم عنها; ای مردم! به خدا سوگند من شما را به هیچ طاعتی وادار نمی‏کنم مگر اینکه خودم پیش از شما آن را انجام می‏دهم و شما را از معصیتی نهی نمی‏کنم مگر اینکه خودم پیش از شما از آن کناره‏گیری می‏نمایم .» (

2- خیرخواهی نسبت‏به مردم
یکی از عواملی که می‏تواند اثربخشی کلام گویندگان مذهبی را افزایش دهد، خیرخواهی و دلسوزی نسبت‏به افراد جامعه است; بر مبلغین لازم است در کنار تبلیغ معارف دینی، به مصالح و مشکلات مردم توجه داشته باشند .
برخی از روحانیون در موقع تنظیم سخنرانی خود، تنها نفع و مصلحت‏شخصی را در نظر می‏گیرند و اصلا خود را در فضای ناراحتیها و مشکلات مردم قرار نمی‏دهند و جالب اینکه انتظار دارند مخاطبین آنها موبه‏مو به سخنان آنها عمل کنند; در حالی که انسانی که گرفتار انواع و اقسام ناراحتی است، معمولا هیچ‏گونه تمرکزی برای شنیدن کلام دیگران ندارد، تا چه رسد به اینکه به آنها عمل کند .
اساسا اسلام، روابط بین مربی و مردم را به گونه‏ای می‏پسندد که کسی که نقش هدایت جامعه را به عهده می‏گیرد، براساس خیرخواهی و دلسوزی با افراد رفتار کند، و مردم، نیز براساس عشق و محبت، گوش جان به مربی خود بسپرند و در جاهایی که لازم است از او پیروی کنند . اگر روحانیون انتظار چنین عشق و محبتی را از مخاطبین خود دارند، باید هر چه بیشتر خیرخواه آنها باشند; زیرا همین خیرخواهی است که بذر محبت را در دل افراد می‏پاشد . حضرت علی علیه السلام این واقعیت را در یک جمله کوتاه اینگونه مطرح می‏فرماید:
النصیحة تثمر الود; خیرخواهی محبت را به ارمغان می‏آورد .

روحانی نمی‏تواند نسبت‏به مشکلات روحی و معنوی، و نیز گرفتاریهای مادی زندگی مردم بی‏تفاوت باشد . او بسان پدر در خانواده است; در نتیجه همان‏گونه که پدر نسبت‏به سرنوشت فرزندانش و روحیه و عواطف و ناراحتیهای آنها حساس است و تمامی هم خود را صرف رفع گرفتاریها و تامین نیازهای روحی و عاطفی آنان می‏کند; روحانی نیز باید در قبال مردم، احساس مسئولیت پدرانه داشته باشد و آنها را همچون فرزندان خود، مورد توجه قرار دهد و به امور آنها رسیدگی کند .
مسئله خیرخواهی مبلغین و رسیدگی به مشکلات افراد، بدین معنا نیست که روحانی صبر کند تا مشکلات بزرگی برای آنها پیش آید و آنگاه در جهت رفع آنها به یاری افراد بشتابد; بلکه توجه نمودن و رسیدگی کردن به مشکلات جزئی مردم، نیز این احساس را در آنها به وجود می‏آورد که روحانی به آنان علاقه‏مند است و توجه خاصی به تک‏تک افراد دارد، حتی گاهی یک دلجویی و احوالپرسی ساده می‏تواند تاثیر شگرفی در روحیه مردم بگذارد و آنها را جذب مسجد و جلسات مذهبی کند .
مردم باید احساس کنند که روحانی در غم و شادی آنها شریک است، مثلا هنگامی که جوان نجیبی برای تشکیل زندگی دچار نارسایی اقتصادی است، واقعا ببیند روحانی محل برای حل مشکل او به تکاپو می‏افتد، یا مثلا فرد دیگری که جویای شغل است، احساس کند که روحانی به فکر حل مشکل اوست . حقیقتا می‏توان ادعا کرد که یک روحانی دلسوز با مدیریتی قوی می‏تواند با صرف وقت نه چندان زیاد، توسط افراد خیر محل، قسمت قابل توجهی از این مشکلات اقتصادی، اخلاقی، خانوادگی و فرهنگی را برطرف کند، و از این رهگذر گذشته از اینکه به وظیفه اسلامی خود عمل کرده است، افراد جامعه را نسبت‏به روحانیت و دین خوشبین سازد .

۳- موقعیت ‏سنجی
مبلغان باید به این نکته توجه داشته باشند که در همه موقعیتها نمی‏توان با یک سبک و اسلوب سخن گفت; بلکه مدیریت تبلیغ اقتضا می‏کند که انسان گاهی پیام خود را به صورت شفاهی مطرح کند، در بعضی از شرایط، پیام کتبی مؤثر و اثربخش است، در برخی از موارد کلام باید حالت هیجانی و خطابی داشته باشد و گاهی برعکس، پیام به صورت موعظه و نصیحت می‏تواند تاثیرگذار باشد; حتی گاهی لازم است که پیام، آمیخته باملامت و توبیخ باشد .
«سرعت، حجم، طنین صدا و مکثهای سخنران، می‏تواند به درک نکات اصلی پیام کمک کند . با تاکید بر کلمات، مکث کردن قبل از بیان یک نکته، یا بالا بردن صدا به هنگام بیان یک مطلب، سخنران بر اهمیت آن نکته یا مطلب تاکید می‏کند .»
یک بررسی اجمالی نسبت‏به سخنان امیرالمؤمنین علیه السلام در نهج‏البلاغه – که حاوی پیامهای مختلف اخلاقی، عرفانی، اجتماعی، سیاسی و … است – نشان می‏دهد که ایشان با توجه به موقعیت‏شناسی، کلام خود را ایراد می‏کردند . آری آنجا که میدان، میدان موعظه و نصیحت است، آنگونه سخن می‏گوید که آنان که به سخن او گوش می‏کردند، سخت تحت تاثیر قرار می‏گرفتند، مواعظ وی دلها را می‏لرزاند و اشکها را جاری می‏ساخت . آنجا که عرصه، عرصه جهاد و مبارزه است، آنگونه سخن می‏راند که عشق به شهادت و مبارزه در راه خدا را در دل پیروان خود زنده می‏کرد، و همین‏طور در هر موقعیتی هماهنگ با آن ایراد سخن می‏کرد .

وارد شدن در این بحث‏به صورت همه جانبه و کامل، در حوصله این نوشتار نیست; ولی از باب نمونه – ضمن تبیین تفاوت موعظه با خطابه – برخی از سخنان موعظه‏ای و خطابی حضرت، با توجه به موقعیتهای متفاوتشان مطرح می‏شود:
خطابه برای تهییج و بی‏تاب کردن احساسات است و موعظه برای رام ساختن و تحت تسلط در آوردن آن . خطابه آنجا به کار می‏آید که احساسات، خمود و راکد است و موعظه آنجا ضرورت پیدا می‏کند که شهوات و احساسات، خودسرانه عمل می‏کنند . خطابه، احساسات غیرت، سلحشوری، عزت‏طلبی، مردانگی، کرامت، نیکوکاری و خدمت را به جوش می‏آورد و به دنبال آن، حرکت و جنبش را ایجاد می‏کند; ولی موعظه جوششها و هیجانهای بی‏جا را خاموش می‏نماید .
خطابه و موعظه، هر دو ضروری و لازم است . در نهج‏البلاغه از هر دو استفاده شده است . خطابه‏های مهیج امیرالمؤمنین علیه السلام در موقعی ایراد شده است که احساسات باید برافروخته شود و طوفانی به وجود آید و بنیادی ظالمانه برکنده شود، آنچنان که در جنگ صفین، در آغاز برخورد با معاویه، خطابه‏ای مهیج و آتشین ایراد کرد .

معاویه و سپاهیانش، پیش‏دستی کرده بودند و «شریعه‏» را گرفته بودند و کار آب را بر حضرت علی علیه السلام و یارانش دشوار ساخته بودند . حضرت تلاش کرد که از طریق مذاکره این مشکل را حل نماید; اما معاویه فرصت را غنیمت‏شمرد و تصاحب شریعه را موفقیتی برای خود تلقی کرد و از هر گونه مذاکره‏ای خودداری نمود . کار بر یاران علی علیه السلام سخت‏شد . اینجا بود که می‏بایست‏با یک خطابه حماسی و آتشین، طوفانی ایجاد کرد و با یک یورش دشمن را عقب راند . علی علیه السلام برای سپاهیان خود چنین خطابه سرود: «قد استطعموکم القتال، فاقروا علی مذلة وتاخیر محلة; او رووا السیوف من الدماء ترووا من الماء، فالموت فی حیاتکم مقهورین والحیاة فی موتکم قاهرین; [سپاهیان معاویه با بستن شریعه و تصرف آب] شما را به پیکار دعوت کرده‏اند; [اکنون دو راه در پیش دارید،] یا به ذلت و عقب‏ماندگی اقرار کنید یا شمشیرها را از خون [آن ستمگران] سیراب سازید تا از آب سیراب شوید; مرگ این است که زنده باشید اما شکست‏خورده و مغلوب، و زندگی آن است که بمیرید اما غالب و پیروز این پیام حماسی کار خود را کرد، خونها را به جوش و غیرتها را به خروش آورد . شب نشده «شریعه‏» در اختیار یاران علی علیه السلام قرار گرفت و یاران معاویه به عقب رانده شدند .

اما مواعظ امیرالمؤمنین علیه السلام در شرایط دیگری انجام یافته است، مثلا در شرایطی که بعد از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، فساد اخلاقی، دنیاپرستی، تنعم و تجمل‏پرستی در میان مسلمین راه یافت، عصبیتهای قبیله‏ای از نو جان گرفت، و تعصب عرب و عجم بر آن اضافه شد; در میان آن غوغای دنیاپرستی و حرص و آز و کامجوئی و تعصب، تنها فریاد ملکوتی موعظه‏ای که بلند بود، فریاد علی علیه السلام بود .
بر این اساس، مبلغین باید به موقعیتها و شرایط مختلف توجه داشته باشند; مثلا در صورتی که در جامعه روح تلاش و فعالیت از بین رفته است و تمایل به وابستگی به بیگانگان به وجود آمده است، روحانی باید با پیامها و روشهای مناسب، روح عزت‏طلبی، استقلال‏طلبی، خودکفایی و بی‏نیازی از بیگانگان را در کالبد جامعه بدمد و گاهی نیاز است که با موعظه و نصیحت، احساسات منفی به وجود آمده در جامعه را کنترل کند، و همین طور باید در هر شرایطی، به مقتضای آن عمل کند .

4- عوامل فیزیکی و ظاهری
یکی دیگر از عواملی که می‏تواند بر اثربخش بودن پیام، تاثیر بگذارد، مناسب بودن محیطی است که در آن، پیام ردوبدل می‏شود; مثلا اگر فضایی که سخنران برای مخاطبین در آن سخن می‏گوید، بسیار گرم یا بسیار سرد باشد، همین مسئله می‏تواند تمرکز افراد را برهم زند; در نتیجه نسبت‏به ارسال پیام و دریافت آن دچار مشکل می‏شوند . حتی شرایط ظاهری سخنران از قبیل: شکل و قیافه، آراستگی و نظافت و کیفیت تن صدای او می‏تواند در مؤثر بودن کلام او نقش داشته باشد .
یکی از دانشمندان در این زمینه می‏گوید: (عواملی نظیر اندازه اتاق، رنگ دیوارها و نوع و محل قرار گرفتن وسایل، می‏توانند بر نوع احساس ما و نحوه برقراری ارتباط توسط ما تاثیر بگذارند . به عنوان مثال، جادادن تعداد زیادی از افراد، در یک محل کوچک کار، می‏تواند موجب محدود شدن ارتباطات گردد .

همچنین او بر این باور است که «رنگها نیز بر اشخاص اثر می‏گذارند و بسیاری از مؤسسات بر این نکته تاکید زیادی دارند و آن را به کار می‏گیرند، به عنوان مثال; بیمارستانها استفاده از رنگهای مختلف را برای اتاقهای خود آزمایش می‏کنند، به این امید که تنوع رنگها موجب بهبود سریع بیماران یا تسکین درد آنها بشود . در بیمارستانها قطعات بزرگ تجهیزات پزشکی نظیر دستگاههای اشعه ایکس را به همان رنگ زمینه دیوارها رنگ‏آمیزی می‏کنند تا موجب هراس بیماران نشود . در رنگ‏آمیزی ملحفه‏ها و پتوها از رنگهای ملایم – صورتی، آبی و رنگهای روشن – استفاده می‏شود . به همین ترتیب، رنگهای روشن به کلاسهای درس افزوده می‏شود تا دانش‏آموزان، احساس نشاط و هوشیاری کنند .»

طبیعی است وقتی که فضا، رنگ، صدا و به طور کلی عوامل فیزیکی و ظاهری به گونه‏ای باشند که در افراد ایجاد خستگی، ناراحتی و افسردگی بکنند; در چنین شرایطی مخاطبین، آمادگی برای پذیرش کلام گوینده را به خوبی ندارند، و برعکس اگر این عوامل به شکلی ترتیب داده شوند که نشاط و انبساط روحی در افراد ایجاد کنند، آنها در موقعیتی قرار می‏گیرند که می‏توانند با حالتی مناسب و خوشایند، پیام گوینده را دریافت کنند، و این همان اثربخشی پیام است .
جالب این است که با مراجعه به متون اسلامی، مشاهده می‏شود که اسلام نسبت‏به همین امور ریز – که در نگاه ابتدایی خیلی سطحی و بی‏اهمیت‏به نظر می‏رسد – سفارش و تاکید کرده است، به عنوان مثال، می‏توان ادعا کرد که هیچ فرهنگ و مکتبی به اندازه اسلام سفارش به نظافت و بهداشت و مسواک کردن نکرده است; تا جایی که امام صادق علیه السلام برای ترغیب دیگران به بهداشت دهان می‏فرماید: «من اخلاق الانبیاء السواک; مسواک کردن، از اخلاق پیامبران است .»

برای دنیای امروز، این حرف خیلی جذاب و شنیدنی است، وقتی که می‏شنوند پیشوای شیعیان، امام صادق علیه السلام می‏فرماید: «کان رسول الله صلی الله علیه و آله ینفق علی الطیب اکثر مما ینفق علی الطعام; رسول خدا صلی الله علیه و آله برای بوی خوش (عطر زدن) بیشتر از خوراک، خرج می‏کرد .»
نظافت و بهداشت و استفاده از بوی خوش، علاوه بر نتایج فردی و اجتماعی که دارد، موجب برقراری ارتباطات سالم و اثربخش بین افراد جامعه می‏شود; از این‏رو پیامبران که رسالت اصلی آنهابرقراری ارتباط با مردم و ابلاغ پیام الهی به آنان بود، از نظر آراستگی ظاهر و نظافت‏به گونه‏ای بودند که افراد جامعه، رغبت و تمایل داشتند که در کنار آنها باشند و با آنها ارتباط برقرار کنند .
اساسا چیزهای ظاهری نظیر نظافت، پوشش مناسب، خوشبو بودن و صدای خوب می‏تواند جاذبه‏های زیادی برای مخاطب داشته باشد، و بر عکس، رعایت نکردن این مسائل می‏تواند حالت تنفر را در مخاطب ایجاد کند و حتی نسبت‏به خود پیام، او را بدبین و متنفر کند . شما تصور کنید، اگر یک مبلغ اسلامی با لباسی کثیف و چرکین و بدنی متعفن و بدبو، بخواهد پیام دین را به یک جوان پاکیزه و نظیف برساند، طبیعی است اگر سخنان این مبلغ از در و گهر هم باشد، آن جوان به سخنانش توجه نکند و ارزشی برای آن قائل نباشد .

متکلمین اسلامی می‏گویند: یکی از شرایط نبوت، این است که در پیغمبر نباید صفتی که موجب تنفر مردم بشود، وجود داشته باشد; اگر چه یک نقص جسمی باشد، با اینکه نقص ظاهری به کمال روحی انسان صدمه‏ای نمی‏زند; زیرا پیامبر باید از نظر ظاهری و جسمانی هم جذاب باشد و حداقل نفرت آور نباشد . (
شاید بتوان گفت; یکی از دلایلی که در آموزه‏های دینی، به رعایت کردن این عوامل ظاهری سفارش شده است، همین جاذبه‏های ارتباطی است، مثلا گفته شده است که امام جماعتی که زیباتر باشد مقدم بر دیگران است; زیرا او با این سمتی که عهده‏دار می‏شود به طور طبیعی با مردم ارتباط دارد، و در همین ارتباطات است که پیام دین را به دیگران انتقال می‏دهد; بنابراین هر اندازه قیافه او جاذبه بیشتری داشته باشد، افراد با توجه و تمایل بیشتری به سخن و بیان او گوش می‏کنند . یا اینکه سفارش شده است که قرآن را با صدای زیبا بخوانید; به دلیل اینکه هنگامی که این پیام آسمانی باصدای دلنشین و جذاب به گوش مخاطبین برسد، اثربخشی بیشتری خواهد داشت .

بنابراین بر مبلغین – که نقش اصلی را در ایجاد ارتباطات ایفا می‏کنند – لازم است که توجه کافی به این عوامل تاثیر گذار در انتقال پیام دین داشته باشند; بویژه آراستگی و نظافت ظاهری . البته مطلوب در نظافت و بهداشت این است که سر و صورت، دهان و بینی و موها و نظافت کفش و لباس، به گونه‏ای باشد که از یک سو، تحریک کننده و سبب حواس پرتی برای مخاطبین نباشد و از سوی دیگر، بتواند در پذیرش پیام دین و عمل به آن تاثیر بگذارد .
در خاتمه، این سلسله مقالات را با ذکر یک خاطره زیبای تاریخی به پایان می‏بریم . در تاریخ می‏خوانیم که امام رضا علیه السلام در تابستان روی حصیر، و در زمستان روی گلیم می‏نشست و لباس زبر و خشن می‏پوشید; ولی زمانی که می‏خواست در مقابل مردم ظاهر شود، برای آنها خود را آراسته می‏کرد .

نويسنده : محمدرضا فروغی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *