نویسنده: پری مقدس
امروزه در کنار سرمایه های انسانی، مالی و اقتصادی، سرمایه دیگری در سازمانها و جوامع، مطرح شده است با عنوان «سرمایه اجتماعی». این مفهوم، از مفاهیم نوین در جامعه شناسی است که ارتباط بسیار نزدیکی با سرمایه انسانی به عنوان مهمترین منبع سازمانها دارد. سرمایه اجتماعی، بستر بسیار مناسبی را برای بهره برداری و بهرهوری نیروی انسانی در سازمانهای مختلف فراهم میآورد. از سوی دیگر، بهره گیری از سرمایه های دیگر سازمانی نیز در پرتو این سرمایه امکان پذیر است و همین نکته بر اهمّیت این سرمایه در سازمان اشاره دارد.
برخی معتقدند این مفهوم به پیوندها و ارتباطها میان اعضای یک شبکه، به عنوان منبع با ارزش اشاره دارد که با خلق هنجارها و اعتماد متقابل، موجب تحقّق اهداف اعضا میشود. سرمایه اجتماعی، نقشی بسیار مهمتر از سرمایه فیزیکی (مادی) و انسانی در سازمانها و جوامع ایفا میکند و شبکه های روابط جمعی و گروهی، انسجام بخشِ میان «انسانها» و «سازمانها با انسانها» و «سازمانها با سازمانها» است. بدون سرمایه اجتماعی، سایر سرمایهها، اثر بخشی خود را از دست میدهد.
سرمایه اجتماعی بر سیما و ترکیب اجتماعی سازمان اشاره میکند که از طریق آن، ویژگیهایی همچون اعتماد، هنجارها و باورهای مشترک و نیز شبکه (برای بهبود قابلیتها و تسهیل هماهنگی در عمل) شکل میگیرد (رونالد بِرت). سرمایه اجتماعی را میتوان حاصل روابط مبتنی بر تفاهم و اعتماد بین کارکنان و مدیران سازمان دانست و آن را مجموع منابعی که در ذات روابط اجتماعی سازمان به وجود میآیند و زندگی اجتماعی را در سازمان، دلنشین تر و مطلوبتر میسازند، اطلاق کرد.
با استفاده از سرمایه اجتماعی میتوانیم متوجّه شویم که چرا یک سازمان یا مجموعه به صورت موفّقیت آمیز حرکت میکند و چرا سازمانی در مسیر شکست قرار دارد. سرمایه اجتماعی بر همکاری و هماهنگی نیروهای انسانی سازمان و هنجارهایی که همکاری و هماهنگی در سازمان را افزایش میدهند، تأکید دارد سرمایه اجتماعی بر مفاهیمی همچون : اعتماد، همکاری و روابط متقابل بین اعضای یک سازمان و گروه، تکیه و تأکید میکند.
در سازمانهایی که سرمایه های اجتماعی تشکیل شده است تخلفات اداری بیشتر مشهود است. کارکنان بی اعتنا به مسئولیتهای خود هستند تیمها و کمیته های کاری معمولاً «بدون نتیجه به پایان میرسند، فقدان روحیه رقابت و وجود دستورالعملهای متعدد و رسمی عدم اعتماد و ایجاد نهادهای موازی نظارتی و کنترلی و بازرسی از شاخصه های دیگر میباشد، شایعه پراکنی و ترور و تخریب اشخاص که ناشی از عدم اطمینان میباشد و بوروکراسی و دیوانسالاری از شاخصهای دیگر میباشد.»
در غیاب سرمایه اجتماعی، اثربخشی سایر سرمایهها از دست میرود و بدون سرمایه اجتماعی، طی کردن راههای توسعه و تکامل فرهنگی و اقتصادی، ناهموار و مشکل میشود.
عوامل متعددی هستند که منجر به تولید سرمایه اجتماعی میگردند که مهمترین آنها عبارتند از : خودباوری، اعتماد به نفس، کرامت نفس، احترام متقابل، اعتماد متقابل، ارتباطات، خلاقیت و نوآوری.
مدیرانی میتوانند مولد سرمایه اجتماعی باشند که بتوانند شعاع اعتماد را در سازمان خود گسترش داده کارکنان، ذینفعان (اعم از مشتریان و سهامداران، زنجیرههای تأمین، دولت و … ) احساس اعتماد نمایند ویژگیهای مثبتاندیش و ترویج آن، ایجاد روحیه همکاری بجای توسعه نقشهای کنترلکننده، سهولت دسترسی اطلاعات سازمان توسط ذینفعان از خصوصیات اصلی مدیران موفق در ایجاد سرمایه اجتماعی میباشند.
نشانههای ضعف سرمایه اجتماعی در سازمان
هرچه ذخیره سرمایه اجتماعی در سازمان بالا باشد، نیاز به تدوین قوانین و مقررات، ایجاد نهادهای اجرایی و نظارتی کاهش مییابد. به نظر میرسد مدیران از طریق شاخصها و عوامل زیر میتوانند درجه و میزان سرمایه اجتماعی در سازمان را تشخیص دهند؛ بدین معنا که هرچه میزان این عوامل در سازمان بالا باشد، سرمایه اجتماعی کمتر خواهد بود (لینا و برن، ۱۹۹۹، ص ۳).
دستورالعملها و بخشنامهها؛
نهادهای متعدد نظارتی و بازرسی؛
شایعه پراکنی؛
ترور و تخریب شخصیتها؛
تخلفات اداری؛
بیاعتنایی کارکنان به سازمان؛
شکست تیمها و کمیتههای کاری در سازمان؛
تمایل نداشتن کارکنان به یادگیری دانش روز و تسهیم دانش و اطلاعات؛
فقدان روحیه رقابتجویی در درون سازمان یا نسبت به رقبا؛
افزایش غیبت، مرخصی و. …
توانمندسازی کارکنان بر اساس تقویت و افزایش سرمایه اجتماعی در سازمانها استفاده از ظرفیتهای بالقوه در کارکنان است که در زمان حال از آن استفاده کامل نمیشود. از جمله دستاوردهایی که سازمانهای توانمند میتوانند در اثر بهکارگیری و تقویت سرمایه اجتماعی به دست آورند، شامل موارد زیر است:
تأمین رضایت مشتری و افزایش آن،
همسویی با نیازهای بازار،
افزایش رضایت شغلی در کارکنان،
افزایش احساس تعلق، مشارکت و مسئولیت در کارکنان،
تغییر طرز تلقی از اجبار به اختیار،
تعهد بیشتر کارکنان و بهبود کیفیت در کارها،
ارتباط بهتر کارکنان با مدیران و سرپرستان،
کاهش هزینه های عملیاتی و افزایش سودآوری سازمان،
افزایش کارایی فرایند تصمیم گیری،
بهبود مستمر در سازمان و افزایش بهرهوری،
خلق ابتکارات جدید و استفاده بیشتر از منابع فکری.