بررسی هوش معنوی و تأثیر آن بر کیفیت زندگی

نویسندگان: ساسان قاسمي – سميه محمدي

چکیده: چرا برخی ها دربرابر ناملایمات مقاوم ترند؟چگونه بعضی رهبران میتوانند بزرگترین فشارها را تحمل کنند؟چه میشود که برخی کمتر بیمار می شوند و طول عمر بیشتری دارند؟معنویت امری همگانی است و همانند هیجان، درجات و جلوه­ های مختلفی دارد؛ ممکن است هشیار یا ناهشیار، رشدیافته یا غیر رشدیافته، سالم یا بیمارگونه، ساده یا پیچیده و مفید یا خطرناک باشد.


واژگان کلیدی: هوش معنوی، سبک زندگی، هوش عقلانی، معنویت

مقدمه:

هوش معنوی در بردارنده نوعی سازگاری و رفتار حل مسأله است و فرد را در جهت هماهنگی با پدیده های اطراف ی اری می نماید. در سالمندی پرداختن به معنویات نسبت به سایر دوره های زندگی پر رنگ تر می شود.نتیجه‌های پژوهشی نشان میدهد که بین هوش معنوی و صبر، رابطه‌ی مثبت معنی‌داری وجود دارد، یعنی با افزایش هوش معنوی، میزان صبر بیش‌تری پیش‌بینی می‌شود. همچنین بین هوش معنوی و استرس ادراک شده، رابطه‌ی منفی معنی‌دار وجود دارد، یعنی با افزایش هوش معنوی، استرس ادراک شده‌ی کم‌تری پیش‌بینی می‌شود.

هوش معنوی چیست؟
هوش معنوی به ظرفیت‌ فرد برای درک بعد غیرمادی انسان و حرکتش به سوی خداوند اشاره دارد و شامل بصیرت داشتن، حفظ تعادل فکری و آرامش درونی می‌شود.هوش معنوی یا SQ به میزان استعداد یک فرد برای درک بعد غیر مادی انسان و میزان توانایی او در درک و حرکتش به سوی خداوند اشاره دارد و شامل توانایی حفظ تعادل فکری و آرامش درونی، هدایت شناختی انسان، داشتن عملکردی همراه با بصیرت و مهربانی می‌باشد. انسان به واسطه هوش بالای معنوی به سوال سازی در ارتباط با مسائل اساسی و مهم در زندگی ‌اش می‌پردازد تا به وسیله آن در زندگی خود تغییر ایجاد کند.این هوش در ارتباط با مسائلی است که ما به آنها اعتقاد داریم و نقش باورها، عقاید و ارزش‌ها را در فعالیت‌هایی که برعهده می‌گیریم، مدنظر قرار می‌دهد. در تعاریفی که دانشمندان از آن ارایه داده‌اند مفاهیم انعطاف پذیری در برابر تغییرات، درس گرفتن از شکست ها، داشتن معنا و هدف در زندگی، خلاقیت، نوآوری و توسعه خودآگاهی وجود دارد. هوش معنوی ظرفيت احساس، درک و توجه به والاترين قسمت‌های وجود خود، سایر انسان‌ها و جهان پيرامون می‌باشد و کمک می‌کند تا انسان به سوالات غایی درخصوص معنای زندگی و ارتباطاتش بین انسان و جهانی که در آن زندگی می‌کند پاسخ دهد و زمانی که فرد بتواند زندگی خود و تمام کارها و فعالیت‌هایش را با معنویت تلفیق کند در واقع هوش معنویش تبلور یافته‌است.

در طی دهه اخیر نظریه‌پردازان و صاحب‌نظران در باب هوش و یادگیري به این نتیجه رسیدند که علاوه بر دو هوش کلی و هوش هیجانی، جنبه دیگري از هوش نیز وجود دارد که کاملاً منحصر به انسان می‌باشد. در واقع امروزه گفته می‌شود که EQ ,IQ  پاسخگوي همه چیز نبوده بلکه انسان به عامل سومی هم نیاز دارد که هوش معنوي  SQ  نامیده می‌شود. (چرین2004) مفهوم هوش معنوي به طور جدی در سال ۲۰۰۴ به شکل آکادمیک ارائه گردید. به باور زوهر، هوش معنوي همان چيزي است كه قرن‌هاست به عنوان خرد از آن ياد مي‌شود. فرد با دستيابي به اين خرد مي‌تواند با درون خود ارتباطي عميق برقرار كند، ارتباطي كه باعث مي‌شود وي همه تضادهاي موجود در ذهنش را كنار بگذارد و به صلح و آرامشي دروني دست يابد. هوش معنوي يعني توانايي ديدن اين كه چه كسي هستيم و چه مي‌خواهيم. يعني شهامت پيش رفتن در مسيري كه با ويژگي‌هاي خاص ما هماهنگي دارد. يعني پذيرفتن و دوست داشتن خودمان و ديگران به همان شكلي كه به وجود آمده‌ايم.
هوش معنوی (SQ) برخلاف هوش عقلانی که کامپیوترها هم از آن بهره‌مندند و نیز هوش عاطفی که در برخی از پستانداران رده بالا دیده می‌شود، مختص انسان است. زوهار و مارشال هوش معنوی را یک بعد جدید از هوش انسانی معرفی کرده و به نظر آن‌ها “هوش نهایی” است و برای حل مسائل مفهومی و ارزشی استفاده می‌شود.
هوش معنوی زمینه‌ي تمام آن چیزهایی است که ما به آنها اعتقاد و باور داریم. سوال‌های جدی از کجا آمده ایم، به کجا می‌رویم و هدف هوش معنوی و مدیریت/ خصوصيات مديران باهوش را بشناسيداصلی از زندگی چیست؛ از نمودهای هوش معنوی است. تاثیر فوق‌العاده هوش معنوی بر متغیرهای مهم مدیریت همچون رهبری، انگیزش، خودکنترلی، قابلیت تغییر، ارتباطات، عملکرد و نیز ارتباطش با دیگر انواع هوش؛ سبب می‌شود معنویت و هوش معنوی به یک موضوع مهم در حوزه مدیریت و سازمان تبدیل شود.
مدیرانی که دیدگاه معنوی دارند، نسبت به تغییر، پذیراتر و به دنبال هدف و معنا برای سازمان خود هستند. این افراد از “ذهنیت وفور” برخوردار هستند یعنی باور دارند که منابع کافی برای همه وجود دارد و نیاز به رقابت نیست، در نتیجه افراد راحت‌تر به یک‌دیگر اعتماد می‌کنند. این گونه مدیران اطلاعات و کارشان را به مشارکت می‌گذارند و با همکاران و اعضای گروه‌شان هماهنگ می‌شوند تا به اهداف نهایی خود برسند.
افراد در سلسله مراتب سازمان‌هایی که گرایش معنوی دارند، برای توانمندسازی یک‌دیگر تلاش می‌کنند. در موقعیت‌های تعارض، از راهبردهای برد – برد استفاده می‌کنند. مدیر معنوی در برخورد با موقعیت‌ها به جای مداخله در امور، به ایجاد بصیرت می‌پردازد؛ به جای کنترل، اعتماد می‌کند و به جای مطرح کردن خود، “فروتنی” نشان می‌دهد.مدیر معنوی بر ارزش‌های اخلاقی مثل صداقت، درستی، آزادی و عدالت تاکید دارد. او هویت اخلاقی کارکنان خود را بهبود داده و تعهد عمیقی در آنان ایجاد می‌کند و بین آن‌ها روابط سازنده را حاکم می‌سازد. مدیر معنوی بر توسعه فردی، تصمیم‌گیری مشترک و کمک به خودشکوفایی تاکید دارد.اگر ارزش‌های اصلی‌اش مورد تهدید قرار گیرد، به جای تطبیق با عقاید و افکار دیگران، آن‌ها را به چالش می‌کشد تا به نتیجه والا برسد. مدیر معنوی اجازه نمی‌دهد مقام و موقعیت، ذهن او را درگیر سازد؛ زیرا ذهن همواره با این تهدید روبه‌رو است که توسط موقعیت‌ها و حاشیه‌های به ظاهر مهم به گروگان گرفته شود.مدیر معنوی به جای هدایت شدن توسط موقعیت، خودش موقعیت را خلق و هدایت می‌کند. امروزه روان‌شناسان بر این باورند که موفقیت نهایی یک سازمان بزرگ به هوش معنوی مدیران و کارکنان آن بستگی دارد هر چند که هوش عقلانی و هوش عاطفی نیز تا حدی این موفقیت را تضمین می‌کند.آن‌ها معتقدند تشویق معنویت در محیط کار می‌تواند منجر به افزایش خلاقیت، صداقت و اعتماد، حس تکامل شخصی، تعهد سازمانی، رضایت شغلی، مشارکت شغلی، اخلاق و وجدان کاری، انگیزش، عملکرد و بهره وری بالا شود. یک مدیر معنوی قادر می‌شود طوری سازمان خود را به موفقیت برساند که همه ارباب رجوع، کارکنان و افراد جامعه از آن “منتفع” شوند.

در واقع SQ اشاره دارد به مهارت‌ها، توانایی‌ها و رفتارهای لازم برای:
توسعه و حفظ ارتباط با منش غایی همه موجودات
كامیابی در جستجوی معنی زندگی
یافتن یك مسیر اخلاقی كه به هدایت ما در زندگی كمك نماید
درك معنویات و ارزش‌ها در زندگی شخصی و روابط بین فردی

معنویت در دیدگاه روانشناسان عبارت است از: ارتباط با وجود متعالی، باور به غیب، باور به رشد و بالندگی انسان در راستای گذشتن از پیچ­ و­خم­ های زندگی و تنظیم زندگی شخصی بر مبنای ارتباط با وجود متعالی و درک حضور دائمی وجود متعالی در هستی معنادار، سازمان­ یافته و جهتدار. این بعد وجودی انسان فطری و ذاتی است و با توجه به رشد و بالندگی انسان و در نتیجه انجام تمرینات و مناسک دینی متحول شده و ارتقا می یابد. محققان معتقدند داشتن هوش معنوی بالا با داشتن اطلاعاتی در مورد هوش معنوی متفاوت است. آنها بر این باورند که هوش معنوی شامل حس معنا و داشتن مأموریت در زندگی، حس تقدس در زندگی، درک متعادل از ارزش ماده و معتقد به بهتر شدن دنیا می­ شود. هوش معنوی است که برای حل مشکلات و مسائل مربوط به معنای زندگی و ارزش­ها مورد استفاده قرار می­گیرد و سؤال­هایی همانند «آیا شغل من باعث تکامل من در زندگی می­شود؟» و یا « آیا من در شادی وآرامش روانی مردم سهیم هستم؟» را در ذهن ایجاد می­کند. در واقع این هوش بیشتر مربوط به پرسیدن است تا پاسخ دادن، بدین معنا که فرد سؤالات بیشتری را مورد خود و زندگی و جهان پیرامون خود مطرح می­کند. همچنین قابل ذکر است که سؤال­های جدی در مورد اینکه “از کجا آمده ایم؟ ، به کجا می­رویم؟ و هدف اصلی زندگی چیست؟” از نمودهای هوش معنوی می باشند. این هوش ممکن است در قالب ملاک­های زیر مشاهده شود: صداقت، دلسوزی، توجه به تمام سطوح هشیاری، همدردی متقابل، وجود حسی مبنی بر اینکه نقش مهمی در یک کل وسیع­تر دارد، بخشش و خیرخواهی معنوی و عملی، در جستجوی سازگاری و هم سطح­شدن با طبیعت و کل هستی، راحت بودن در تنهایی بدون داشتن احساس تنهایی.

هوش معنوی
افرادی که هوش معنوی بالایی دارند، ظرفیت تعالی داشته و تمایل بالایی نسبت به هشیاری دارند. آنان این ظرفیت را دارند که بخشی از فعالیت­های روزانه خود را به اعمال روحانی و معنوی اختصاص بدهند و فضایلی مانند بخشش، سپاسگزاری، فروتنی، دلسوزی و خرد از خود نشان دهند.همچنین می­توان گفت هوش معنوی فهم مسایل دینی و استنباط­های درست فقاهتی را تسهیل مینماید. به علاوه هوش معنوی می­تواند در فهم مسایل اخلاقی و ارزش آنها به افرادی یاری نماید.
ویژگی­هایی که لازمه هوش معنوی هستند، احتمالاً در کنار توانایی­ها و فعالیت­های دیگری قرار دارند که عبارتند از: دعا کردن، تعمیق، رؤیاها و تحلیل رؤیا، باورها و ارزش­های دینی و معنوی، شناخت و مهارت در فهم و تفسیر مفاهیم مقدس و توانایی داشتن حالات فراروندگی. به عنوان مثال، بعضی از حقایق قدیمی همانند آزار نرساندن که فضایل اخلاقی را مورد توجه قرار می­دهند، ممکن است روش­هایی برای تقویت هوش معنوی مطرح باشند. همچنین مسائل معنوی ممکن است شامل مواردی از قبیل تفکر در مورد سؤالات وجودی مانند وجود زندگی پس از مرگ، جستجوی معنا در زندگی، علاقمندی به عبادت و تعمق مؤثر، رشد حس هدفمندی زندگی، رشد رابطه با خود، هماهنگی با قدرت برتر و نقش آن در زندگی خود باشد.البته به نظر می­رسد سن و جنسیت نیز در هوش معنوی اثرگذار باشند. در بسیاری از افراد پس از 35 سالگی تغییرات عمده­ای در ناخودآگاه صورت می­گیرد که ممکن است در روند معنویت و هوش معنوی تأثیرگذار باشند.

محققین اصول زیر را برای هوش معنوی عنوان کرده است:
_ شناخت و تصدیق هوش معنوی؛ یعنی باور داشتن به این مسأله که ما موجوداتی معنوی هستیم و زندگی جسمانی(در این جهان) موقتی است.
_ بازشناسی و باور یک موجود معنوی برتر(یعنی خداوند).
_ اگر خالقی هست و ما مخلوق هستیم، باید کتاب راهنمایی هم وجود داشته باشد.
_ لزوم شناسایی هدف زندگی (وجود چیزی که انسان را فرا می­خواند) و پذیرفتن این نکته که از نظر ژنتیکی بعضی از توانایی­ها کدگذاری شده­اند.
_ شناختن جایگاه خود در نزد خداوند (شخصیت فرد بازتاب فهم وی از خداوند است).
_ شناخت اصول زندگی و پذیرفتن این امر که برای داشتن زندگی موفق باید سبک زندگی و تصمیمات خود را مطابق این اصول شکل داد.

مؤلفه­ های هوش معنوی در اسلام
در فرهنگ اصیل اسلامی به طور ضمنی هوش معنوی مورد توجه فراوانی قرار گرفته است.عوامل مؤثر در هوش معنوی که در متون اسلامی تقوا و پرهیزگاری قلمداد شده است، به همراه تمرینات روزمره از قبیل تدبر در خلقت، تدبر در آفاق و انفس، روزه­ داری، عبادات، خواندن قرآن و تدبر صادقانه در آیات آن می­توانند نقش اساسی در تقویت هوش معنوی داشته باشند. آگاهی هشیارانه و سازگاری با وقایع و تجارب زندگی و پرورش خودآگاهی از جمله عوامل اصلی رشد هوش معنوی تلقی می­شوند. می­توان گفت بلوغ معنوی دید عمیق و گسترده­ای است که با آگاهی همراه است و شامل ارتباط زندگی درونی ذهن با زندگی بیرونی می­شود.

هوش معنوی و سلامت روانی
پژوهش­ها و بررسی­های مختلف نشان داده ­اند که میان معنویت و هدف زندگی، رضایت از زندگی و سلامت، همبستگی وجود دارد. در بررسی و تحقیقات انجام گرفته در مورد اثرات معنویت بر سلامت فرد، دیده شد که معنویت با بیماری کمتر و طول عمر بیشتر فرد همراه است. افرادی که دارای جهت­گیری معنوی هستند، هنگام مواجهه با جراحت، به درمان، بهتر پاسخ می­دهند و به شکل مناسب­تری با آسیب­ دیدگی و بیماری کنار می ­آیند و میزان افسردگی در آنها کمتر است. همچنین شواهد نشان می­دهند که تمرین­های معنوی افزایش­ دهندة آگاهی و بینش نسبت به سطوح چند­گانه هوشیاری (تعمیق) هستند و بر عملکرد افراد تأثیر مثبتی دارند. هوش معنوی ما را قادر می­سازد همه چیز را آنطور که هستند ببینیم. این هوش همان هوشی است که رهبران مشهور و محبوب جهان را هدایت کرده است. رهبران معنوی با داشتن این هوش میتوانند بزرگترین فشارها را تحمل کنند.

ویژگی‌های یک فرد با هوش معنوی بالا:
هدفمندی در زندگی
تعمق و تفکر در هستی
دارای قدرت مقابله با سختي ها، دردها و شکست ها
بالا بودن خود اگاهي در اين افراد (آگاهی از نقاط قوت و ضعف خود، تسلط بر فکر خود)
درس گرفتن از تجربيات و شکست‌ها
توانایی فرصت ساختن از دشواری‌های زندگي
اراده واختیاردرتشخیص و توانایی ايستادگی در برابر جمع و هم رای نشدن با عامه مردم
پرداختن به سجايای اخلاقی و اهميت دادن به آنها
توانمند بودن در خودداری و کنترل خويش
برخورداری از حس انعطاف پذيری بالا
فداکاری و از خودگذشتگی

و در نهایت یک فرد باهوش در این زمینه قادر است ارزش‌ها و کیفیت‌های معنوی را به نحوی به کار گیرد که منجر به ارتقای سلامت روحی و جسمی وی شود. از آنجا که هدف علم روان شناسی رهایی دادن انسان‌ها از دودلی، عدم اعتماد به نفس و پرورش شخصيت واحد و مستقل و آرام می‌باشد لذا پرورش هوش معنوی در انسان‌ها ازهمان دوران کودکی می‌تواند درصد بيشتری از اهداف روان شناسی را جامه عمل بپوشاند. از طرف دیگر رويکردهای معنوی به دانش و سلامت، اخيرا مورد تاکيد و توجه محققان و اساتيد قرار گرفته‌است و برخی از مطالعات تحقيقاتی به بررسي تاثير معنويت بر سلامت پرداخته و در کشورهای توسعه يافته، دانشکده‌های پزشکی، مواد آموزشی درباره مذهب، معنويت و سلامت را در محتوای درسی خود گنجانده‌اند.

رابطه هوش معنوی و هوش هیجانی
با آنکه هوش هیجانی و هوش معنوی به دو ظرفیت مختلف در انسان اشاره می‌کنند اما عقیده بر این است که این دو به یکدیگر وابسته هستند. هوش هیجانی ما را قادر می‌سازد تا بتوانیم احساسات خود را شناخته و آن را به صورت مطلوبی ابراز و اداره کنیم و در شناخت و درک هیجانات دیگران و دیدن چشم اندازشان به ما کمک می‌کند. باور بر این است که به حداقل، کمی هوش هیجانی نیاز است تا بتوان یک سفر معنوی را آغاز کرد. اما وقتی که رشد هوش معنوی آغاز شد، هوش عاطفی هم بسیار تقویت می‌شود، در واقع آنها به طور مثبت یکدیگر را تقویت می‌کنند. آنچه که بين هوش عاطفی و معنوی تفاوت قايل می‌شود اين است که هوش هیجانی ما را نسبت به حالت هیجانی گروه، رویدادها و ارتباطات حساس می‌سازد و هوشمندی معنوی به کشف عقل و حکمت در امر مسايل احساسی و شعوری می‌پردازد. هوش بالای معنوی به ما کمک می‌کند در حالی که آرامش بیرونی را بدون توجه به شرایط حفظ می‌کنیم بتوانیم به نحوی هوشمندانه و عاقلانه عمل کنیم. یک توانایی ذاتی در انسان است که مانند هر هوش دیگری می بایست رشد یابد. به عبارت دیگر همه ما با توانايی در تکامل این ظرفیت هوشی متولد می‌شويم اما گروه کمي از ما از آن استفاده می‌کنيم در حالی که بهره و سود آن بسيار است.

روانشناسان همچنین صفات زیر را برای افرادی که از این هوش برخور دارند نام می­برند:
*خودآگاهی
*مستقل بودن (شهامت)
*استقلال از محیط: شجاعت کلی برای انجام عمل برخلاف عرف رایج
*گفتن «چرا؟»
*قابلیت­ مواجهه با مشکلات وناملایمات و حتی به فرصت تبدیل کردن آنها
*خود کنترلی: توانمند بودن در خودداری و کنترل خویش
*انعطاف پذیری
*پرداختن به سجایای اخلاقی و اهمیت دادن به آنها
*درس گرفتن از تجربیات و شکست­ها
*خودجوش بودن
*درست اندیشیدن
*عدم فرار از میدان حوادث
*رهایی از لغزش­ها و دام­های شیطانی
*حسی که افراد را هدایت درونی می­کند

افراد با هوش معنوی کسانی هستند که می­دانند «چرا» انجام می­دهند و «چه چیزی» را انجام میدهند. همیشه بر اساس یک رسالت مشابه عمل می­کنند. آنها بر اساس خدمت­ رسانی به دیگران زندگی می­کنند. آنها دیگران را به خاطر چیزی سرزنش نمی­کنند و همواره مسوولیت بخشش خود و عملکردهایشان را می­پذیرند. برای رضایت داشتن از خودشان نیازی به تصدیق دیگران ندارند. از وابستگی به دیگران برای کسب ایمنی رها هستند، چون اعتقاد دارند ایمنی از خودشان است نه از بیرون. آنها کار را مکانی برای خلاقیت، اعتمادبه­ نفس و یادگیری، جایی که پول و پاداش، ثانویه است، می­دانند. آنها افراد محیط کار را به عنوان انسان­هایی با قوت، ضعف، نگرانی، نیازها و خواسته­ های خودشان در نظر می­گیرند، برای آنها روابط، همواره قبل از کار است. آنها از زندگی مادی دست نمی­کشند بلکه خواهان ایجاد تعادلی در زندگی مادی همسو با اهداف متعالی و معنوی خود هستند. همسر معنوی در برخورد با موقعیت­ها به جای مداخله در امور، به ایجاد بصیرت می­پردازد؛ به جای کنترل، اعتماد می­کند و به جای مطرح کردن خود، فروتنی نشان می­دهد.

کسب و کار و سرمایه های معنوی

يكي از مسائل مهم در حوزه كسب‌وكار موضوع سرمايه‌هاي معنوي است. در سال‌هاي اخير شواهد علمي فراواني مبني بر وجود هوشي با نام «SQ» يا هوش معنوي به دست آمده است. اين هوش در ارتباط با مسائلي است كه ما به آنها اعتقاد داريم و نقش باورها، عقايد و ارزش‌ها را در فعاليت‌هايي كه برعهده مي‌گيريم، مدنظر قرار مي‌دهد. محققان هوش معنوي را به شكل‌هاي متفاوتي تعريف كرده‌اند كه تمام اين تعاريف به مساله انعطاف‌پذيري در برابر تغييرات، درس گرفتن از شكست‌ها، داشتن معنا و هدف در كارها و فعاليت‌ها، خلاقيت، نوآوري و توسعه سازمان و خودآگاهي اشاره مي‌كنند. هوش معنوي زماني خود را نشان مي‌دهد كه افراد بتوانند زندگي خود و تمام كارها و فعاليت‌هايشان را با معنويت تلفيق كنند. در واقع هوش معنوي ظرفيتي است براي پرسيدن سوالات غايي درخصوص معناي زندگي، ظرفيتي است براي ارتباطات بين افراد و جهاني كه در آن زندگي مي‌كنند. اين هوش، توانايي به‌كارگيري ارزش‌ها و كيفيت‌هاي معنوي است؛ به‌طوري‌كه منجر به ارتقاي سلامت روحي و جسمي افراد شود. براي روشن‌تر شدن اين مفهوم ابتدا به تعريف انواع هوش مي‌پردازيم. هوش افراد به چهار نوع تقسيم مي‌شود:
PQ يا هوش جسماني يعني توانايي استفاده از اشيا و كنترل ماهرانه بدن كه بر اساس سيستم‌هاي عصبي مغز مشخص مي‌شوند. در واقع اين هوش ابتدايي‌ترين كانون توجه ما را به خود اختصاص مي‌دهد.

IQ همان هوش عقلاني است كه مربوط به مهارت‌هاي منطقي، حل مساله رياضي و مهارت‌هاي زبان شناسي افراد است كه بيش از ساير هوش‌ها به‌عنوان ملاك موفقيت آموزشي محسوب مي‌شود

. EQ يا هوش عاطفي يا هيجاني هوشي است كه به افراد كمك مي‌كند تا به مديريت و كنترل عواطف خود و ديگران بپردازند و تعيين كننده موفقيت حرفه‌اي و شخصي افرد است. اين هوش به افراد در برقراري ارتباط با ديگران كمك مي‌كند؛ اما آخرين لايه، مربوط به هوش معنوي يا SQ است كه برخلاف هوش عقلاني(IQ) كه امروزه در كامپيوترها هم مشاهده مي‌شود و نيز هوش عاطفي(EQ) كه در برخي از پستانداران رده بالا ديده مي‌شود، اين هوش مختص انسان است و براي حل مسائل مفهومي و ارزشي استفاده مي‌شود. SQ در ارتباط با تمام چيزهايي است كه ما به آنها اعتقاد و باور داريم و منجر به حفظ تعادل فكري و آرامش دروني و بيروني و عملكرد همراه با مهرباني و ملايمت مي‌شود. مي‌توان سطوح مختلف هوش را در يك هرم به صورت زير نشان داد:

اين هرم نشان‌دهنده اين مساله است زماني كه يك نوزاد به دنيا مي‌آيد ابتدا بر روي كنترل بدن خود؛ يعني PQ تمركز مي‌كند سپس مهارت‌هاي عقلايي و مفهومي او توسعه مي‌يابند(IQ) و تمركز اصلي در مدرسه بر روي همين نوع از هوش است؛ اما بعد از مدتي كه افراد پي بردند كه نياز به بهبود روابط عاطفي و ارتباط با ديگران دارند، هوش عاطفي پر رنگ مي‌شود و در نهايت SQ يا هوش معنوي زماني مورد توجه قرار مي‌گيرد كه فرد به جست‌وجوي معنا و مفهوم زندگي خويش مي‌گردد و از خود مي‌پرسد «آيا اين، همه آن چيزي است كه وجود دارد؟» هوش عاطفي و معنوي با هم در ارتباط هستند. در واقع افراد براي رشد موفق هوش معنوي خود به برخي از پايه‌هاي هوش عاطفي نيازمندند؛ به عبارت ديگر درجه‌اي از خود آگاهي عاطفي و همدلي پايه و اساس مهمي براي رشد هوش معنوي است كه منجر به آشكار شدن و تقويت آن مي‌شود و تقويت هوش معنوي نيز منجر به تقويت و رشد بيشتر هوش عاطفي مي‌شود.
مديراني كه از هوش معنوي قوي‌تري برخوردار هستند، نسبت به تغيير، منعطف‌تر بوده و به دنبال هدف و معنا براي سازمان خود هستند. اين افراد از ذهنيت وفور برخوردارند؛ يعني باور دارند كه منابع كافي براي همه وجود دارد و نياز به رقابت نيست. در نتيجه افراد در اين گونه سازمان‌ها راحت‌تر به يكديگر اعتماد مي‌كنند، اطلاعاتشان را به مشاركت مي‌گذارند، با همكاران و اعضاي گروهشان هماهنگ مي‌شوند، براي توانمند‌سازي يكديگر تلاش مي‌كنند و در موقعيت‌هاي تعارض از استراتژي‌هاي همكاري برد – برد استفاده مي‌كنند.

چند اصل براي تشخيص هوش معنوي وجود دارد كه شامل
1) خود آگاهي: آگاهي از آنچه باور دارم و آنچه عميقا به من انگيزه مي‌دهد.

2)زندگي در لحظه: باید همان لحظه ی زندگی را که در آنیم غنیمت بدانیم.

3) داشتن چشم‌انداز: اقدام براساس اصول و اعتقادات عميق.

4) كل‌گرايي: ديدن الگوهاي بزرگ‌تر، روابط و ارتباطات و داشتن احساس تعلق.

5) شفقت: داشتن احساس همراه با همدلي عميق.

6) تجليل از تنوع: ارزش نهادن به افراد به خاطر تفاوت‌هاي آنها.

7) استقلال داشتن: ايستادن در برابر جمعيت و ابراز عقايد خود.

8) تواضع: داشتن اين برداشت از مكان واقعي خود در جهان: «حس بودن يك بازيكن در يك نمايش بسيار بزرگ‌تر.»

9) گرايش به درخواست‌هاي اساسي همراه با پرسيدن سوال چرا؟: نياز به درك همه چيز و سپس رسيدن به پايين‌تر از آنها.


مراجع

Rezakhani S.D, Sharifi H.P, Delavar A, Shafiabadi A. University students’ stress sources. Journal of Thought and Behavior in Clinical Psychology. 2008; 3(9). 7-16. (Full Text in Persian)
Izadi Tameh A. A Comparison of the Effects of Teaching Patience, Problem Solving, and the Combined Method on Students’ Hardness. Journal of Military Psychology. 2010; 1(3). 59-72. (Full Text in Persian)
Sa’adati H, Lashani L. Spiritual Intelligence Relationship with Coping Strategies. Journal of Rehabilitation. 2012;12(4):75-81. (Full Text in Persian)
Hossein-sabet F. Effectiveness of patience training in anxiety, depression and happiness. PhD thesis, Tehran; University of Allameh Tabatabai.2007. (Full Text in Persian)
Maghsoodi S. The Effectiveness of Patience Training on the Character Strengths and Quality of life of Female Head of Household. Master thesis, Tehran; University of Allameh Tabatabai. 2013. (Full Text in Persian)
Yanga K, Mao X . A study of nurses’spiritual intelligence: A cross-sectional questionnaire survey . International Journal of Nursing Studies.2007;44: 999–1010.
Goodarzi K. Sohrabi F, Farrokhi N, Jomehri F. The Interactive Effectiveness of Spiritual Intelligence and Life Skills Training on Improving Attitudes of Students to Life Skills. Journal of Clinical Psychology Studies. 2010; 1(1):15-41. (Full Text in Persian)
Sohrabi F. Foundations of Spiritual Intelligence. Journal of Mental Health. 2008; 1(1):14-18. (Full Text in Persian)
Tee Suan Chin S, Ramanb K, Ai Yeowc J, Cyril Eze U. Relationship Between Emotional Intelligence And Spiritual Intelligence In Nurturing Creativity And Innovation Among Successful Entrepreneurs: A Conceptual Framework . Journal of Social and Behavioral Sciences.2012; 57: 261 –7.
Sohrabi F, Naseri S. Spiritual Intelligence And Its Evaluating Scales. Tehran: Avayenoor.2012. (Full Text in Persian)
Kaur D, Sambasivan M, Kumar N. Impact of emotional intelligence and spiritual intelligence on the caring behavior of nurses: a dimension-level exploratory study among public hospitals in Malaysia. Journal of Applied Nursing Research. 2015; 28(4): 293–8.
Abdollahzadeh H, Bagherpoor M, Boojmehrani S, Lotfi M. Spiritual Intelligence (Concepts, Measurement and Its Applications). Tehran: Psychometrics Publication. 2009. (Full Text in Persian)
Movahedi Y, Bayrami M, Movahedi M. The Role of Spiritual Intelligence in Perceived Stress, Anxiety and Depression of Lorestan Medical University Students (Iran). Journal of Babol University Medical Science. 2014;16(1): 56-62. (Full Text in Persian)
Beck R, McDonald A. Attachment to God: the attachment to God inventory, tests of working model correspondence, and an exploration of faith group differences. Journal of Psychol Theo . 2006; l.32(4):92-103.
Carson V.B. The relationship of spiritual well-being, selected Demographic variables, spiritual variables, health indicators, and AID related activities to hardiness in persons who were HIV+ or were diagnosed with ARC or AIDS. Doctoral Dissertation Abstracts International. 1990; 52(5-A). 1646.
Hauser S.T, Allen J.P. Overcoming Adversity in Adolescence: Narratives of Resilience. Journal of Psychoanalytic Inquiry. 2006;26(4):549-76.
Pargament K.I, Smith B, Koeing H. Religious coping with the Oklahoma City bombing: the brief RCOPE. Paper presented at the Annual Convention of the American Psychological Association,Toronto. 1996.
Werner E.E, Smith R.S. Vulnerable but invincible. A Longitudinal study of resilient children and youth. New York: McGraw-Hill.1982.
Khormaee F, Rahimi F, Gholipoor Z. Relationship between patience and spiritual intelligence and social intelligence in teenagers. 6th International Congress on Child and Adolescent Psychiatry. Tabriz: University of Medical Sciences. 2013. (Full Text in Persian)
Smith M. Spiritual quotient questionnaire: (SQQ). 2005, www.myskillsprofile.Com
Baezzat, F., Sharifzadeh, H. Relationship between spiritual intelligence and emotional intelligence with job stress in university employees. Quarterly Journal of Career & Organizational Counseling.2012;4(13): 55-68. ( Full Text in Persian)
Ghobari Bonab B, Salimi M, Seliani L, Nouri Moghadam S. Spiritual Intelligence. Journal of Andishe-e-Novin-e- Dini. 2007; 10: 125-47. (Full Text in Persian)
Khodabakhshi Koulaei A, Heydari S, Khosh Konesh A, Heydari M. Relationship between Spiritual Intelligence and Resilience to Stress in Preference of Delivery Method in Pregnant Women. The Iranian Journal Of Obstetrics, Gynecology and Inertity. 2013; 16(58). 8-15. (Full Text in Persian)
Sobhi Gharamaleki N, Porzoor P. A Comparison of Spiritual Intelligence and Emotional Intelligence of College Students and Religious Students. Journal of Culture In The Islamic University. 2014;2 (11). 297- 310. (Full Text in Persian)
Amani M, Shiri R, Rajabi S. The Role of Spiritual and Emotional Intelligence in Predicting of Students’ Forgiveness. Journal of Knowledge & Research in Applied Psychology.; 2014;15(1):73-80. (Full Text in Persian)
Sedighi Arfaee F,Yazd Khasti A, Nadi Ravandi M. Resiliency Rate Predictability Based on Spiritual Intelligence Among Students and Religion Researchers. Journal of Culture In The Islamic University. 2014;3(12):373-90. (Full Text in Persian)
Hashemi L, Jowkar B. Stud of Relationship Between Spiritual Transcendence and Resilience in Students. Journal of Educational Psychology Studies. 2011 ; 8(13): 124-42. (Full Text in Persian)
Lysne C.J, Wachholtz A.B. Pain, spirituality, and meaning making, what can we learn from the literature?. Journal of Religions. 2011;2(1):1-16.
Keshavarzi S,Yousefi F.The Relationship between Emotional Intelligence, Spiritual Intelligence and Resilience. Journal of Psychology. 2012;16(3):299-318. (Full Text in Persian)
Dadashikhas A, Asharlos V. The impact of spiritual intelligence of managers on government employees. Journal of Innovation and Creativity in Human Science. 2012;2(3): 97-135. (Full Text in Persian)

 

پاورقي‌ها

  Physical  Quotient
Intelligence Quotient
Emotional Quotient
Spiritual Quotient
Spontaneity

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *