تغيير قانون طبيعت است و بر آن اساس است که فردا با امروز متفاوت خواهد بود همان طور که امروز با ديروز فرق دارد. ساختار اجتماعي در معرض تغييرات بيوقفه است . گرچه افراد سعي در پايداري وثبات دارند و جوامع تخيل تداوم را در خود مي پرورانند ولي آن هرگر تحقق نمي يابد . اين خود يک حقيقت آشکار است که جوامع به عنوان يک پديده رو به تغيير در حال رشد انحطاط و تجديد هستند و طي گذشت زمان رنج ميبرند. تغييرات اجتماعي گرچه در تمام جوامع و تمامي ادوار اتفاق افتاده و ميافتد اما ميزان آن از جامعهاي تا جامعه ديگر متفاوت است . در جامعهاي اين تغييرات تحت شرايط خاص ممکن است سريع ولي در جامعه ديگر کند باشد . شناخت پيدا کرد نسبت به اين تغييرات خود در گروه مطالعه جهات ظهور و علل آن تغييرات است.
تحولات اقتصادي و اجتماعي صورت گرفته در جوامع مختلف ساختار اجتماعي آنها را دگرگون کرده است . به همين خاطر مديريت مناسبي نيز جهت اداره اين جوامع مورد نياز است . در حالي که جوامع به ويژه نقاط شهري در عصر حاضر با سرعت اعجابآوري گسترش مي يابند. دولت ها و نهادهاي برنامه ريزي اجتماعي نيز درتلاشند تا با اين نوع تغييرات اجتماعي و شرايط انفجاري جديد خود را تطبيق دهند انفجاري به اين معنا نيست که نسبت تقاضاها نيز در زمينه هاي مختلف در حال افزايش است . برنامهريزان و مديران اجتماعي مي بايست خود را به گونه اي تکميل و به هنگام نمايند تا به راحتي پاسخگوي نيازها و تغييرات باشند.
در اين زمينه مراکز دانشگاهي نقش عمده اي مي توانند به عهده داشته باشند به اين معنا که بسياري از نيازهاي اجتماعي و پاسخ گويي به تغييرات اجتماعي تا جايي که به تحقيقات و تکميل مديران شهري مربوط ميشود اينگونه وظايف عمدتاٌ به عهده مراکز دانشگاهي است .کادرسازي و تربيت نيروي متخصص عمدتاٌ درون دانشگاه ها صورت ميگيرد. به همين خاطر با توجه به وسعت تغييرات اجتماعي درون شهرها مراکز دانشگاهي نيز ميبايست به لحاظ کمي و کيفي تغيير کرده و سرمايهگذاري هاي لازم نيز در آنها اعمال شود.
ميزان و نسبت تغييرات درون جوامع به گونهاي است که مدل ها و روش هاي قديمي مديريت اجتماعي پاسخ وي اين قبيل تغييرات نيست صرفاٌ به اين خاطر که بسياري از جوامع طي 40 ساله اخير شاهد بيش از 5 برابر تغييرات بوده اند.
در چنين شرايطي مديران و برنامه ريزان ديروز به راحتي نمي توانند پاسخگوي مسايل و نيازهاي اجتماعي امروز باشند. در صورتي که مديريت مناسبي در جوامع عصر حاضراعمال نشود تنش ها و برخوردهاي اجتماعي ابعاد وسيع تري به خود ميگيرد . در صورتيکه مديريت اجتماعي _ فرهنگي مناسبي در زمينههايي چون بهداشت اشتغال توزيع مناسب امکانات، بي عدالتي هاي جنسي ( زن و مرد ) و … صورت نگيرد زمينة بسياري از بينظميها و اصطکاکهاي اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي فراهم ميآيد، از اين رو جهت احتراز چنين مخاطراتي، مديريت مناسب اجتماعي فرهنگي ضروري به نظر مي رسد.
تغيير يا به عبارتي دقيق تر تغييرات اجتماعي به عنوان يکي از موضوعات اساسي عصر جديد شناخته شده است. اين پديده خود پيچيدگي ها دارد ، توسعه، نوسازي، تغييرات فرهنگي و در مواردي تناقض ها و بن بست هاي اجتماعي فرهنگي يا روند فرهنگ سازي نيز صورت ميگيرد، يعني با دستيابي به زمينه هاي جديد فرهنگي، ابتکارات و نوآوريهاست که با بحران ميتوان تطبيق و سازگاري پيدا کرد. در مسير تغييرات اجتماعي، از طريق فرهنگ و به وسيله فرهنگ است که بشر شانس ماندگاري و بقا پيدا کرده است با فرهنگ تکامل يافته است و برتري خود را نسبت به ساير موجودات از همين طريق به دست آورده است .
پيدايش و گسترش زمينه هاي مختلف فن آوري نيز اشکالي از روابط اجتماعي جديد و الگوهاي فرهنگي جديد را به دنبال آورده است . اما ظهور و گسترش فن آوري خود نيز بستگي به مجموعهاي از عوامل اجتماعي و فرهنگي دارد. بنابراين، سهم عظيمي از تغييرات اجتماعي در عصر حاضر به دنبال پيدايش و انتقال فنآوري به وقوع پيوسته است.
طي نيم قرن اخير علم جامعهشناسي خود را هرچه بيشتر به تحليل و توضيح پديده تغييرات اجتماعي و توسعه اقتصادي مربوط کرده است، جرياني که به طور عيني در بسياري از جوامع به ويژه نقاط شهري مشاهده مي شود بسياري از جامعه شناسان طي دهه هاي اخير به ارزيابي و تحليل تغييرات اجتماعي پديد آمده، پرداخته اند . همين طور با کمي شدن جامعه شناسي و ايجاد شاخص هاي اجتماعي ـ اقتصادي و فرهنگي ، تغييرات اجتماعي پديد آمده قابل اندازهگيري شده است . از اين طريق ،آثار و پيامدهاي آتي نيز قابل پيشبيني شده است .
بر اساس يک فرضيه، پيشرفت و توسعه فرد تغييرات اجتماعي را به دنبال مي آورد. اينکلز (——) نيز عقيده دارد که پيشرفت و توسعه فرد ( مدرنيزاسيون)> پيشتاز نوسازي جامعه و تغييرات اجتماع است .اين بدان مفهوم است که مجموعه اي از نگرش ها> ارزش ها و احساسات جديد پديد آمده بين افراد و توسط آنها> خود تغييرات و الگوهاي جديد و گسترده اجتماعي را به دنبال مي آورد. اينکلز اشاره به رشد تعليم و تربيت ، محيط شهري و مسايل ارتباط جمعي > نظام بوروکراسي > موقعيت نظامي > صنعتي شدن و … دارد> که مجموعاٌ تغييرات اجتماعي را به دنبال مي آورند. اين عوامل در قالب علم جامعه شناسي مطالعه و تجزيه و تحليل مي شود.
گستره تغيير
هر جامعه اي داراي تاريخچه مربوط به خود است و تقريبا هيچ جامعه اي نيست که از آلوده شدن به تغيير در امان مانده باشد. در حالي که بعضي از تغييرات از درون و در چارچوب فرهنگ خودي است . بعضي ديگر محصول ابتکارات بيروني و خارجي است و به طور مستقيم يا غيرمستقيم از عوامل و عناصر بيروني الهام ونشأت مي گيرد. همين طور بعضي از تغييرات برنامه ريزي شده و هدفدار و بعضي ديگر برنامه ريزي نشده و بدون هدف هستند> بعضي از تغييرات يک بار اتفاق مي افتد و بعضي ديگر به کرات اتفاق مي افتد . بعضي از تغييرات اگرچه در يک بعد از فرهنگ ظاهر مي شود ولي در اجزاء ديگر اشاعه مي يابد> در حالي که بعضي تغييرات ديگر قابل اشاعه نيست> از اين رو آشنايي با طبيعت و چگونگي> محتوا > ميزان و جهت تغيير يا تغييراتي که در جامعه در حال وقوع است ضروري مي نمايد و از ديدگاه جامعه شناسان داراي اهميت و ارزش مثبتي است
تحليل مفاهيم تغييرات اجتماعي :
مفاهيم اساسي جامعه شناسي هر يک به عنوان علت و همچنين معلول ( پيامد) تغييرات اجتماعي قابل بررسي هستند. مثلاٌ الگوهاي ساختار اجتماعي چون اندازه جمعيت استاني تغييراتي در زندگي اجتماعي از نوع تراکم جمعيت در مراکز شهري را باعث مي شود. اين در حالي است که تغييرات در زندگي اجتماعي خود معلول پيشرفت هاي پيشين از نوع کشف دارو> درمان بيماري و .. است از طرف ديگر> بسياري ازتغييرات اجماعي خود به دنبال کنش هاي اجتماعي صورت گرفته است . مثلاٌ اختراع داروهاي کنترل مواليد خود به دنبال تحققات علمي> ( کنش هاي اجتماعي ) مخترعين مربوطه صورت گرفته است . فرهنگ نيز به عنوان منبع مهم تغييرات اجتماعي مطرح است . مثلاً اعتقادات و ارزش هاي غالب بر تصميم به داشتن يک > دو يا … فرزند > تغييراتي در اندازه جمعيت به وجود مي آورد که خود به تغييرات اجتماعي منجرمي شود. قدرت نيز به عنوان يک مفهوم اساسي در تغييرات اجتماعي نقش دارد. مثلاً افراد داراي قدرت بيشتر نقش بيشتري در ايجاد تغييرات اجتماعي دارند. بسياري از تغييرات اجتماعي ناشي از تلاش جهت دستيابي به قدرت است مثل حرکت هاي انقلابي در بسياري از جوامع رو به توسعه که طي آن بسياري از افراد به زمين براي کشاورزي و شرايط بهتر کاري دست مي يابند. يکپارچگي کارکردي نيز زمينه را براي تغييرات و وابستگي دروني اجزاء جامعه فراهم مي آورد.
نظريه هاي کلاسيک تغييرات اجتماعي
تغييرات اجتماعي در تمامي شئون زندگي اجتماعي اتفاق مي افتد و بر هر دو وضعيت يعني : کنش هاي اجتماعي متقابل ( روابط اجتماعي ) و ساختارهاي بزرگتر نهادهاي اجتماعي ما تأثير مي گذارند. مثلاً ملاحظه اين که پيشرفت هاي بنيادي و فن آوراند چه اندازه ساختار کار و اشتغال را تحت تأثير قرار داده است> خود به تغييرات اجتماعي برمي گردد. بعضي از ناظرين اجتماعي نيز عقيده دارند که در حال حاضر اغلب جوامع بشري در حال ورود به عصر جديدي از تاريخ هستند> و در آن جامعه به ساختارهاي جديدي دست مي يابد . همان طور که موتور محرکه و پيدايش ماشين> نيروي انساني وابسته به زمين و کشاورزي را کاهش دارد و آن را به کارخانه ها رهنمون ساخت> خودکار شدن ( اتوماسيون ) و الکترونيک ( راتيکس ) هم خود تغييري در تخصص ها به وجود آورد و طي آن نيروي انساني دوباره از کارخانه به دفتر و اداره و مراکز اطلاعاتي منتقل شد.
تغييرات اجتماعي و تغييرات فرهنگي
تغييرات اجتماعي
جامعه شناسان در خصوص تغييرات اجتماعي چهار سوال زير را مطرح مي نمايند:
1-نيروي محرکه عمده تغييرات اجتماعي چيست؟
2-آيا جهتي براي تغييرات اجتماعي وجود دارد
3-آيا علل و جهت تغييرات اجتماعي در تمامي جوامع بشري در همه جا و همه وقت يکسان است
4-پيامدهاي تغييرات اجتماعي چيست
5-به طور کلي تغييرات اجتماعي عبارت است از تحول و دگرگوني در الگوهاي رفتاري > فرهنگ و ساختار جامعه طي زمان .نظريه تکامل اجتماعي هربرت اسپنسر جامعه شناس انگليسي مبتني بر حرکت جوامع از ساده به پيچيده مويد تعريف فوق است.
جهاني شدن اقتصاد و سرعت تغييرات اجتماعي
از سه دهه پيش به اين سو بسياري از کشورهاي جهان موانع اقتصادي را از سر راه برداشته> ظرفيت هاي اقتصادي خود را گسترش داده و خود را به بازارهاي جهاني وارد کرده اند و اين خود به تغييرات وسيع در ابعاد مختلف اقتصاد منجر شده است . با جهاني شدن اقتصاد ( زمينه هاي مختلف اقتصاد مثل مواد اوليه > اطلاعات مربوط به نيروي انساني> حمل و نقل > وضعيت مربوط به ماليه> بازاريابي و … ) جوامع جهاني همگي با يکديگر داراي يک نوعه يکپارچگي يا وابستگي دروني شده اند (1993 : —) اين حرکت جامعه > جهاني را به يکديگر نزديک کرده و تغييرات سريع اجتماعي را به دنبال آورده است . انتقال و همه جايي شدن کالاهايي چون کوکاکولا> مک دونالدز> کداک و نظاير آن در جوامع مختلف جهان> زمينه هاي فرهنگي نزديک به يکديگر را به دنبال آورده است . اين جريان خود جهاني شدن فرهنگي را از طريق وسايل ارتباط جمعي> گردشگري > مهاجرت و پناهندگي و … تقويت کرده است . گسترش سيستم هاي ماهواره اي و شبکه هاي تلويزيوني جهاني نظريه دهکده جهاني مارشال مک لوهان مربوط به دهه 1960 را به اثبات مي رساند جرياني که در آن نزديک شدن فرهنگ ها به يکديگر اجتناب ناپذير است .
تغييرات اجتماعي در ايران
جامعه ايران نيز طي نيم قرن اخير سريعاً و از جهات مختلف رو به تغيير بوده است . اين تغييرات تحت تأثير عوامل مختلف صورت گرفته است . عواملي چون ارتباطات شهرنشيني> صنعتي شدن جامعه> گسترش آموزش و پرورش و … در اين حرکت نقش داشته است . عامل اقتصادي به عنوان مهم ترين و پرنفوذترين عامل تغييرات اجتماعي ايفاء نقش کرده است . اين عامل امروزه تحت عنوان فرآيند جهاني شدن يا تا جايي که به اقتصاد مربوط مي شود گسترش ارزش هاي اقتصادي ايفاأ نقش مي کند. مصرفي شدن جامعه> ورود کالاهاي مختلف به جامعه و يا توليد آنها در داخل کشور و … همگي تغييرات سريع و وسيعي را به دنبال آورده است . اين قبيل تغييرات اجتماعي تغيير در قشربندي اجتماعي تغيير در نظام رفتاري و ارزشي > تغييرات فرهنگي و .. را نيز به دنبال آورده است .
تغييرات اجتماعي طي نيم قرن اخير در سه دوره قابل بيان و مشاهده است
دوره اول از سال 1341 به بعد: به دنبال ايجاد تغييرات در قوانين مربوط به مالکيت ارضي مجموعه اي از تغييرات اجتماعي در کشور ظاهر شد> سساختار قشربندي اجتماعي تحت تأثير قرار گرفت مهاجرت هايي از روستا به شهر آغاز گشت و غيره.
دوره دوم از سال 1351 به بعد: به دنبال تغيير قيمت نفت و افزايش آن از حدود بشکه اي 2 دلار به حدود 11 دلار و روند افزايشي آن به تدريج> دوباره تغييرات سريع اقتصادي اجتماعي بين اقشار مختلف به ويژه جوامع شهري آغاز شد ساخت و ساز شهري عمران شهري و به طور کلي نوسازي اقتصادي اجتماعي آغاز شد که خود تغييرات وسيع اجتماعي را به دنبال آورد . طي آن مهاجرت هايي از روستا به شهر مصرفي شدن جامعه ورود نيروي انساني از بخش کشاورزي به بخش خدمات و صنعت آغاز شد و اين روند با سرعتي شتابان تا سال 1357 ادامه داشت . افزايش قيمت نفت دست يابي اقشار مختلف به درا»دهاي بيشتر بالا رفتن قدرت خريد و … تغييرات وسيع اجتماعي را در جامعه ايران به دنبال آورد . تلقيات الگوهاي رفتاري > روابط اجتماعي > نهاد خانواده و .. همگي به طور عميقي تحت تأثير قرار گرفتند که هنوز بسياري از آثار آنها در گروه هاي سني بالاتر جمعيت مشهود است
دوره سوم از سال1357 به بعد به دنبال ظهور انقلاب اسلامي مجموعه اي از تغييرات اجتماعي در جامعه ايران به تدريج پديدار شد بسياري از نگرش ها تغييرکرد روابط اجتماعي اشکال متفاوتي به خود گرفت اخلاقيات ارتقاء يافت روابط اقتصادي تغيير کرد و به طور کلي چارچوب هاي اجتماعي و فرهنگي جديد در جامعه پديدار شد . طي آن و به دنبال روابط جديد جمعيت در نقاط شهري و روستايي به شکل بي سابقه اي افزايش يافت و در نتيجه جمعيت کمتر از 15 ساله به حدود 43% افزايش يافت که خود پيامدهاي فرهنگي جديدي را به همراه داشته است و ….
تغييرات اجتماعي و مسايل اجتماعي
تغييرات اجتماعي در حالي که تغيير در شيوه زندگي تغيير در روابط اجتماعي شرايط متفاوت عاطفي و نگرش هاي نويني را به دنبال مي آورد متعاقباً پديده ها و مسايلي چون جنايت خشونت بحران در خانواده طلاق اعتياد فقر بي خانماني فساد اخلاقي بيماري هاي رواني الکليسم و نظاير آن را در بر دارد . کم و کيف چنين پديده هايي در جوامع مختلف متفاوت جلوه گر مي نمايد .
گسترش مسايل اجتماعي تا حد زيادي به توسعه اقتصادي و توسعه شهرنشيني مربوط مي شود. مواردي از اين نوع پيامدها چون بي ثباتي خانواده مفاسد اجماعي طلاق جنايت و نظير آن امروزه به طور عيني به دنبال تغييرات اجتماعي در روسيه و شرق اروپا قابل مشاهده است . اين پديده از ديدگاه جامعه شناسي قابل گسترش در ابعاد بين المللي نيز هست > مثلاً
حمل و نقل رو به گسترش مردم از طريق مهاجرت جهاني و مسافرت مسايل بهداشتي را از مرزهاي کشورها خارج مي کند. در اين خصوص بايد افزود که هيچ کشوري نمي تواند از بيماري هاي عفوني > ايدز و نظير آن در امان باشد .
مفاسد اخلاقي عصر حاضر در بعضي از جوامع در حال تسري به ساير جوامع نيز هست .
بسياري از مسايل اجتماعي ناشي از تغييرات اجتماعي از خارج هدايت و به جوامع ديگر تحميل مي شود. مثلاً انتقال و صادرات نيروي انساني ( زنان ) غيرماهر از شرق آسيا > هند و .. به ساير جوامع در شرايط عدم تأمين شغلي براي آنها> فقر و سوء استفاده هاي ناشي از آن > از جمله پديده هاي جديدي است که امروزه در بسياري از جوامع صورت مي گيرد.
بسياري از شهرهاي بزرگ چون نيويورک> لند> توکيو و … به خاطر بهره کشي غيرعادلانه از نيروي انساني > مورد انتقاد شديد جامعه شناسان قرار گرفته اند. چنين الگوهايي به راحتي قابل تسري به ساير جوامع نيز هست
از ديدگاه جامعه شناسي بسياري از مسايل اجتماعي ناشي از تغييرات اجتماعي قرن بيست و يکم به دنبال پديده رو به افزايش وابستگي جهاني صورت خواهد گرفت . در اين خصوص جامعه شناسان معروفي چون هربرت اسپنسر و اميل دورکين سالها قبل اشاره به گسترش تخصصي شدن و وابستگي درون جامعه داشتند که خود آسيب زاست و ان اين طور تعبير شده است که هنگامي که در يک قسمت عطسه صورت مي گيرد تمام قسمت احتمال گرفتار آمدن به سرماخوردگي را پيدا مي کند . در چنين شرايطي و با ترسيم سناريوي فوق رشد اقتصادي تحولي در انتظارت ظاهر شده پاسخ داده نشوند خود به عنوان مسأله اي نمود پيدا مي کند. از اين رو با ورود به قرن بيست و يکم در شرايط عدم پاسخ گويي به مسايل پديد امده مسايل بيشتري پديدار مي شود که علماي اجتماعي راه حل هاي مناسبي مي بايست نسبت به آنها ارايه دهند .
همان طور که تغييرات اجتماعي از جامعه اي به جامعه ديگر راه مي يابد مسايل اجتماعي نيز به دنبال آن به جوامع رو به توسعه راه مي يابد به گونه اي که نهايتاً خود به مسايل جوانان نيز منجر مي شود. بنابراين> دست اندرکاران امور برنامه ريزي و پژوهشگران مي بايست مسايل قرن آينده را هم به نحوي ترسيم و راه حل هايي را براي آنها در نظر بگيرند.
مسأله اجتماعي از کجا ناشي مي شود
تغييرات اجتماعي که دگرگوني در ساختارهاي اجتماعي > اقتصادي و فرهنگي به وجود مي آورد در موارد زيادي به مسأله اجتماعي منجر مي شود. مسأله اجتماعي به مثابه زخمي بر پيکر جامعه> يا پارگي در سازمان و ساختار اجتماعي به حساب مي آيد که کارکرد نامناسب (—* در جامعه را هشدار مي دهد و آن خود نياز به بهبود و درمان دارد. به طور خلاصه يک مسأله اجتماعي عبارت است از حقيقت اجتماعي ملموس> قابل شناخت و ناخواسته اي است که هرچه سريعتر مي بايست به آن پرداخته شود در غير اين صورت مسايل و زمينه هاي بيشتري را پديدار مي سازد . مثلاً افزايش بي رويه جمعيت افزايش جمعيت و کودکان زير 15 سال پدايش فقر و وابستگي بالا در جامعه و .. همگي پديده کار کودکان را در بسياري ازجوامع رو به توسعه به دنبال آورده است که خود جدايي از تحصيل افت تحصيلي > سوء رفتار با آنها> فقر > ضعف شرايط تربيتي و .. را در آنها بر جاي مي گذارد. اين وضعيت تسلسلي ادامه مي يابد و از اين نسل شايد نسل هاي پر مسأله تري در آينده به وجود مي آيد .
جامعه شناسان و علماي اجتماعي نقش مهمي در شناخت و ارزيابي مسايل اجتماعي دارند. اين قبيل ارزيابي ها و پژوهش ها در سطوح مختلف در جوامع صنعتي در حد وسيعي صورت گرفته است و در جاي خود ازگسترش دامه بسياي از مسايل اجتماعي جلوگيي به عمل آورده اند. پيش گرفتن سياست هاي اجتماعي مناسب و گسترش قانونمندي در جامعه خود نيز به پيشگيري از بروز مسايل اجتماعي کمک مي کند.
مسايل فرهنگي و تغييرات اجتماعي
ايران نيز مثل بسياري از جوامع رو به توسعه در عصر حاضر و به دنبال پيش گرفتن راه تحول اجتماعي و اقتصادي با بسياري از تناقض ها و مسايل پيچيده مواجه است . به طور کلي در تحول و انتقال از روش زندگي سنتي و نوين اين گونه مسايل به طور اجتناب ناپذيري نمود پيدا مي کند . از آنجا که توسعه اقتصادي خود مستلزم تصميمات و انتخاب هاي قاطع در مراحل و مقاطع مختلف است در موارد زيادي اين گونه اتفاق نمي افتد و تصميمات وانتخاب ها متناسب پيشرفت و تغييرات اجتماعي نيست که خود به بسياري از مسايل فرهنگي منجرمي شود. در شرايط تغييرات برنامه ريزي شده تمامي تلاش ها مي بايست بر اساس شرايط اجتماعي موجود صورت گيرد
فرهنگ ضرورتاً ابزار انطباق است و هيچ فرهنگي ثابت نيست بلکه در شرايط و تحت تأثير عامل زمان عناصري از آن تابع تداوم و تغيير است . ارزش هاي فرهنگي منعکس کننده هر دو نوع عنصر هستند. تغييرات اجتماعي> تغييرات فرهني را نيز همراه> قبل يا پس از تغييرات ارزشي ايجاد مي کند. به عبارت ديگر> جريان نوسازي> توسعه اقتصادي و تغييرات اجتماعي مسايل تضاد و همنوايي بين ارزش هاي سنتي و مدرن مي بايست مورد توجه نظام برنامه ريزي قرار گيرد.
نتيجه
شرايط نوين تغييرات اجتماعي > اقصادي و فرهنگي به همراه در آورده است> يعني تغييراتي که بدون وقفه اتفاق مي افتد و مجموعه اي از ارزشها ي نوين را با خود به همراه مي آورد. تغييرات اجتماعي در عصر حاضر جهات مثبت فراواني داشته چرخه اقتصادي را منظم تر با رونق تر و سرعت آن را بيشتر کرده است . امکانات بهداشتي بيشتري با خود به همراه آورده است که خود ميانگين اميد زندگي را افزايش داده است . تغييرات اجتماعي بسياري از توانايي هاي بالقوه نوع بشر را فعليت بخشيد است و به اشکال مختلف تنويز افکار را در قشرهاي مختلف اجتماعي موجب شده است . اين جريان در بسياري از جوامع شرايط تساوي يا نزديک شدن حقوق زنان و مردان را فراهم آورده و تنوع فراوان در زندگي نوع بشر به وجود آورده است . تغييرات اجتماعي مجموعه ارزش هاي فرهنگي و تربيتي را در سراسر جهان به هم نزديک کرده است و تحت عنوان کلي جهاني شدن اين روند با سرعت در زمينه هاي مختلف ادامه دارد. جهات منفي تغييرات اجتماعي سست شدن روابط عاطفي> سست شدن بنيان خانواده> از خود بيگانگي ( اليناسيون)> تضعيف اخلاقيات> مجموعه اي از فساد اجتماعي و .. را شامل مي شود. در اين که دقيقاً تغييرات اجتماعي > تغييرات فرهنگي را به دنبال آورده با بالعکس به طور صحيحي نمي توان قضاوت کرد و آن خود همان مصداق مرغ و تخم مرغ است!
* منبع: http://www.iranpress.ir/farhang/Template1/News.aspx?NID=179