توسعه سياسی از ديدگاه امام علی (ع)

گردآورندگان: مصطفي عاقلي – رخشا خسروجردی

مقـدمه : مباحث دين و سياست از مسائل بحث انگيز و مورد مناقشه اي هستند كه از دير باز مورد توجه انديشمندان و صاحب نظران بوده اند . عده اي متعقدند دين از سياست جداست چون سياست با فريب و نيرنگ توأم مي باشد در حالي كه دين در پي اخلاق و كمال انسان است و اين دو غير قابل جمعند . گذشته از ديگر اديان الهي ، آنچه از اسلام استنباط مي شود اين است كه اين دين نمي تواند از اجتماع بركنار باشد زيرا هدف اصلي آن ساختن اجتماعي تكامل يافته مي باشد كه حدود و قوانين الهي در آن اجرا گردند و اين امر بدون سياست ناممكن است . در نگرشي فراگير تر ، برخي متعقدند دين مانع رشد ، توسعه و پيشرفت بوده و حتي مخالف آن است ملتي كه پيشرفت و ترقي را مي طلبد بايد دين را از صحنه اجتماع خارج نموده ، و آن را فردي نمايد . اين نظريه ، همزمان با پيشرفت غرب و فردي شدن مذهب در آنجا ، از آزمون موفق بيرون آمد ، قوت گرفت و به همه اديان تعميم پيداكرد .
اگر چه اديان الهي وجوه مشترك فراواني دارند ولي در برخي از ابعاد ، اسلام باديگر اديان الهي و از جمله مسيحيت در غرب تفاوت ماهوي دارد . روشن است ديني كه انباشته از سنن غلط و خرافات اجتماعي بوده ، و دستمايه اي براي توجيه منافع فردي ، گروهي و طبقاتي باشد نه تنها پيشرفتي به بار نخواهد آورد ، بلكه موجب انحطاط و عقب ماندگي خواهد شد . اما ديني كه از معارف زلال الهي سرچشمه گرفته و در پي ساختن جامعه اي تكامل يافته بوده ، و انسان جايگاه اصلي را براي رسيدن به كمال دارا باشد
نه تنها موجب عقب ماندگي و انحطاط نيست كه خود محرك و عامل پيشرفت توسعه و تعالي و به نظر ما دين اسلام اينگونه است .
در تمام صفحات تاريخ اسلام نام علي ( ع ) هميشه همراه « عدل و عدالت » بوده و تمام نويسندگان و انديشمندان مسلمان و غيرمسلمان بر اين باورند كه حضرت علي ( ع ) به خاطر شدت عدالتش شهيد شده و تاريخ بشر تاكنون فردي عادل تر از ايشان به خود نديده است اين ميزان شهرت‌حضرت علي ( ع ) به عدالت بخاطر پافشاري و اصرار آن حضرت در سراسر زندگي خود و بخصوص سيره سياسي اش بر عدالت است . و ما در اين مبحث و مباحث آينده سعي كرده ايم عملكرد و شيوه هاي آن حضرت را استخراج و كالبدشكافي كنيم و چگونگي كاربرد آن را در نظامهاي سياسي قرن بيستم ، بيان نماييم ، گذشته از آراء و نظرات گوناگون در مورد مفهوم عدالت و تعاريف آن و به خاطر پرهيز از اين مناقشات علمي به حداقل تعريفي كه از مفهوم عدالت ارائه شده و همه برآن اتفاق نظر دارند بسنده كرده ، و آن را مفروض بحث خود قرار مي دهيم . در اين تعريف ، ر عدل عبارت است از اينكه هر چيز در جاي خودش قرار بگيرد و هر ذي حقي به حق خود برسد. » يعني هر چيز آن طور باشد كه « بايد » باشد و هر كاري آن طور انجام شود كه « شايسته » است به عبارت ديگر هر چيز و هركس به اندازه استحقاق و ظرفيتش بهره مند شود و به اندازه توانايي و ظرفيتش كار انجام دهد.
حضرت علي (ع) عدل را بر چهار شعبه مي داند كه دو شعبه از آن به ابعاد نظري و دروني انسان نگاه مي افكند و دو شعبه ديگر ابعاد عملي و بيروني را شامل مي شود:
« و عدل بر چهار شعبه است: بر فهمي ژرف نگرنده و دانشي پي به حقيقت برنده و نيكوداوري فرمودن و در بردباري استوار بودن.
رعايت عدالت بر هر انساني واجب است و اگر غير از آن عمل كند، در حق خود يا ديگران ظلم كرده است چرا كه حقي به ذي حق تعلق نگرفته، يا كاري به موقع انجام نيافته است.
گام اول عدالت در جامعه بشري
اگر در يك نگاه كلي مجموعه اي از انسانها را تصور كنيم كه در محلي به نام شهر يا كشور گردهم آمد و جامعه اي با بنيان نهاده اند، عدالت ايجاب مي كند كه داراي حاكمي باشند و مجموعه اي از قواعد و قوانين در آنجا جاري باشد تا جامعه بتواند به حيات خود ادامه دهد. حضرت علي (ع) ، دور نماي عدالت در يك مجموعه بشري به نام جامعه را اينگونه بيان مي فرمايند:
« حالي كه مردم را حاكمي بايد نيكو كردار يا تبه كار ، تا در حكومت او مرد با ايمان كار خويش كند و كافر بهره خود برد . تا آنگاه كه وعده حق فرا رسد و مدت هر دو در رسد . در سايه حكومت او مال
ديواني فراهم آورند و با دشمنان پيكار كنند و راهها را ايمن سازند و به نيروي او حق ناتوان را از توانا بستانند تا نيكو كردار روز به آسودگي به شب رساند و از گزند تبه كار در امان ماند .»
با روشن شدن مفهوم عدل ، مفهوم ظلم نيز به آساني قابل تبيين و درك است چون اين دو واژه نقيض هم بوده و وجود يكي ،به معني عدم وجود ديگري است . بنابراين هرجا عدل نباشد قطعاً ظلم است و بينابين اين دو وجود ندارد . تيرآهن مورد مثال ، با توجه به تمام شرايط محيطي و ساختماني ، يا دقيقاً در جاي خود نصب شده ، كه اين عدل است يا تخلف از قانون و سهل انگاري در نصب آن صورت گرفته ، كه به همان ميزان ظلم صورت گرفته است  .
ظلم و عقب ماندگي
به عقيده حضرت علي (ع) ، مهمترين عامل عقب ماندگي ، تشتت و انحطاط كشورها ظلم است . چون تمام امور از مسير اصلي و واقعي خود خارج شده اند . امام علي (ع) بدترين نظام سياسي را نظامي
مي داند كه در آن ظلم وجود دارد . و تنها راه حلي كه براي جوامع عقب مانده ارائه مي دهد ، برگشتن به راه عدالت است . با قبول اين دو مقدمه از ديدگاه علي (ع) براي رفع عقب ماندگي و رسيدن به مراحل رشد ، كمال و توسعه بايد نظام سياسي به عدالت بازگشته و تمام اجزاي آن و هركس و هرچيز در جاي واقعي خود قرار گيرد به عقيده حضرت علي(ع) با وجود ظلم در سطح نظام سياسي ، نه تنها جامعه
راه به سوي كمال ، رشد و توسعه نخواهد برد ، بلكه تمام امور دين و دنياي مردم آشفته گرديده و نظام جامعه از مسير خود منحرف مي شود . حضرت در مورد پيامدهاي سياست ظالمانه بني اميه مي فرمايد :
«به خدا كه برسركار بمانند تا حرامي از خداي را نگذراند جز آنكه آن را حلال شمارند  . و پيماني استوار نماند ، جز آنكه آن را بگسلانند . و خانه اي در دهستان و خيمه اي در بيابان نبود جزآنكه ستم آنان بدان رسد و ويرانش گرداند ، و بدرفتاري شان مردم آنجا  را بگريزاند . تا آنجا كه دو دسته بگريند : دسته اي كه براي دين خود كه از دست داده اند ، و دسته اي براي دنياي خويش كه بدان نرسيده اند ، و ياري يكي ديگري را چون بنده باشد به مولا ، اگر حاضر است راه او پويد واگر غايب است بد او گويد .»
اصل لياقت و شايستگي در نظام سياسي
به عقيده حضرت علي (ع) مساله توان ، لياقت و شايستگي افراد در نظام سياسي – كه جزئي از بحث عدالت است – مهمترين اصل براي اداره جوامع بشري است . حضرت براي پياده كردن اين اصل در جامعه و نظام سياسي خويش ، ابتدا از خودش شروع مي كند ، و به اين نكته مي پردازد كه آيا خودش لياقت رهبري جامعه اسلامي را داراست ؟ يا اينكه لايق تر از او ، براي اين امر وجود دارد . حضرت علي
(ع) قبل از خلافت به صدها دليل عقلي استدلال مي كند كه لايق ترين فرد براي حكومت است و گاهي به صورت پرسش و پاسخ و محاوره ، خطاب به مردم برتريهاي خود را مي شمارد و مردم پاسخ مثبت مي دهند . هنگام انتخاب او به خلافت نيز ، مردم و حتي كساني كه مايل نبودند حضرت علي (ع) به رهبري انتخاب شود مطلقاً اعلام كردند كه علي (ع) شايسته ترين و مناسب ترين فرد براي تصدي حكومت است  . و پس از انتخاب حضرت ، دشمنان او وحتي كساني كه با وي جنگيدند اقرار داشتند كه علي (ع) لايق ترين فرد براي رهبري جامعه است و هيچ عيبي در روش حكومت او و شخص ايشان وجود ندارد  . كساني كه شخصيت علي (ع) را مي شناسند ، به وضوح و يقين مي دانند كه اگر در جامعه آن روز فردي شايسته تر از علي (ع) براي حكومت پيدا مي شد حضرت بدون درنگ حكومت را به وي سپرده و خود كناره مي گرفت .
عدم حاكميت افراد نالايق و بي هويت
به همان اندازه كه حضرت علي (ع) تاكيد بر سپردن امور به دست افراد لايق و با كفايت دارد به همان ميزان نسبت به حاكميت اشخاص نالايق ، سست راي ، بي شخصيت و كم ظرفيت هشدار داده و ابعاد گوناگون اين فاجعه خطرناك را روشن مي نمايد . به عقيده امام علي (ع) :« هرگاه افراد پست حاكم شوند فضلاي زمان هلاك مي گردند .»
هلاك فضلا و دانشمندان به كشتن و ازبين بردن آنها نيست بلكه عدم توجه و بهره برداي از انديشه هاي روشنگرانه آنان ، هلاكتي به مراتب بدتر از كشتن و نابودي آنهاست . امام علي (ع) يكي از آفات حكومت و دولت را كه حتي ممكن است منجر به نابودي آن شود حاكميت افراد پست دانسته و مي فرمايد :
« رياست و حاكميت ناكسان فرومايه و كم سنان نوبه دولت رسيده‌، دليل انحلال و برگشتن دولتهاست .»
علي (ع) دليل برگشتن دولتها چهارچيز است :
1-    ضايع گذاشتن اصول
2-    تمسك به فروع
3-    مقدم داشتن مردمان پست و ناقابل
4-    مؤخر داشتن مردمان پست و ناقابل
براساس انديشه هاي فوق حضرت علي (ع) سفارش مي كند كه : « ناكس پست را بركسي كه شرف و حسب و نسب دارد ترجيح مده »

اصل نظارت و پاسخگويي
حضرت علي (ع) اعتقاد دارد كه در مجموعه نظام سياسي بايد كيفيت كاركاركنان سنجيده شده و به هر شخصي به ميزان لياقت ، شايستگي و كارايي او ، ارزش و اهميت داده شود ، اگر كار خارق العاده اي انجام شود بايد عامل اصلي ان مورد تشويق و ترفيع قرار گرفته و اگر كوچكترين تخلفي در هرسطح صورت پذيرد بايد عاملين آن تنبيه و مجازات شوند . بنابراين درنظام سياسي اجتماعي افراد برابر نبوده و برتري هركس ، به ميزان خلاقيت و شايستگي اوست  . در اين صورت ، افراد شايسته به كار خود و تلاش هرچه بيشتر دلگرم شده ، وتمام اجزاي سيستم ، كار ويژه هاي خود را به نحو احسن انجام خواهند داد و بتدريج مديريتهاي ضعيف كنار رفته ، و مديريتهاي قوي و باكفايت جايگزين خواهند شد . امام (ع) خطاب به مالك در مورد حكومتش مي فرمايد : « مباد نكوكار و بدكار در ديده ات برابر آيد كه آن، رغبت نكوكار را در نيكي كم كند و بدكردار را به بدي وادار نمايد .»
امام علي (ع) معتقد است كه در سراسر نظام سياسي از بالا تا پائين بايد كنترل دقيق به صورت آشكار و نهان انجام گيرد و ميزان و كيفيت كار افراد مورد ارزيابي قرار گرفته و كار مردم به بهترين نوع و در اسرع وقت رسيدگي شود:
«سعي درآنچه صلاح عامه مردم است از كمال سعادت است .»

الف ) برخورد با سهل انگاران و متخلفين
از آنجايي كه حضرت علي (ع) هرگونه رشد و پيشرفت جامعه را منوط به سلامت نظام سياسي جامعه و به خصوص نخبگان مي دانست ، در جهت حفظ اين سلامتي از هيچ كوششي فرو گذار نكرده و به كوچكترين تخلفي در سيستم اداري با ديده اغماض نمي نگريست . امام علي (ع) بطور مرتب طي نامه هايي ، رهنمودهاي لازم را به كارگزاران خود ارائه مي فرمود تا دچار لغزش و خطا نشوند و گاهي آنها را تهديد كرده و مورد عتاب قرار مي داد ، و تمام اينها براي جلوگيري از سهل انگاري وتخلف در نظام بود . امام علي (ع) در يكي از اين نامه ها به زياد ابن ابيه ، جانشين حاكم بصره مي نويسد :« ميانه رو باش و از زياده روي دست بردار ، و امروز ، فردا را به خاطر آر و از مال نگه دار چندانكه تو را كارساز است ، و زيادت را پيش فرست براي روزي كه تو را بدان نياز است .»

ب) رشوه، هديه
اگر چه قصد بررسي مصاديق تخلف و فساد را نداريم ولي نظر به اهميت و سابقه رشوه و هديه، به طور مختصر آن را از ديدگاه حضرت علي (ع) مورد بررسي قرار مي دهيم.
از معدوده مسائلي كه در نظامهاي سياسي جوامع بشري طي قرون متمادي وجود داشته و تاكنون به همان صورت، خود را حفظ كرده و در جوامع امروزي نيز از كارايي بالائي برخوردار است؛ همين مساله مي باشد. به عقيده علي (ع) رشوه موجب تباهي و گرايش به سوي باطل است و عامل آن نيز رهبران و كارگزاران سياسي هستند چون نخبگان و نظام سياسي اداري، حق مردم را ادا نكرده و مردم مجبور مي شوند حق خود را با رشوه بگيرند امام (ع) خطاب به اميران لشكر نوشت:
«اما بعد ، آنان كه پيش از شما بودند تباه گرديدند چون حق مردم را ندادند تا آن را به رشوت خريدند و به راه باطلشان بردند و آنان پيرو گرديدند.»
عموماً دادن رشوه يا هديه به خاطر بدست آوردن امتيازي است كه از پايمال كردن حقوق ديگران حاصل مي شود. به نظر امام (ع) ، سزاوار نيست چز 74= در نظام سياسي و سيستم اداره كشور فرد يا افرادي امور را به دست گيرند كه :
«به خاطر حكم كردن رشوت ستاند، تا حقوق را پايمال كند و آنچه را چنانكه بايد نرساند.»
برابري در مقابل قانون
به عقيده حضرت علي (ع) همه در مقابل قوانين يكسان بوده و از حقوق برابر برخوردارند، در برابر قانون، حزب، گروه، طبقه، لباس، ثروت و … نمي تواند موجب تبعيض و برتري افرادي بر افراد ديگر گردد، همين برابري در مقابل قانون و برخورداري از حقوق يكسان ، موجب شد كه بسياري از اشراف، متنفذين و بزرگان قبايل، از اطراف حضرت علي (ع) پراكنده شوند. مردم عادي برتر دانسته و در مقابل قانون از حقوق بيشتري برخوردار گردند. امام (ع) خطاب به مالك مي فرمايد:
« … و بپرهيز از مقدم داشتن خود، دراموري كه مردم در آن مساويند.»
در جامعه اي كه قانون فقط براي ضعيفان و بي پناهان اجرا شده واقويا، ثروتمندان، متنفذين ، نخبگان و … از آن مستثني باشند چنين جامعه اي الفاي توسعه و كمال را در نيافته است حضرت علي (ع) خطاب به عمربن خطاب فرمود:
« سه چيز است كه اگر آنها را حفظ كرده و بدانها عمل نمودي تو را از چيزهايي ديگر كفايت مي كند و اگر آنها را رها كني هيچ چيز ديگري ترا سود ندهد، عمر پرسيد آنها كدامند؟ فرمود: جاري كردن بر
خويش و بيگانه، حكم كردن بر اساس كتاب خدا در خشنودي و خشم و بخش كردن عادلانه
بين سرخ و سياه»
حاكميت گفتمان و پرهيز از خشونت
حضرت علي (ع) هيچگاه حاضر نبود در كاري كه به نوعي امكان حل مسالمت آميز آن وجود دارد به خشونت، جنگ و خونريزي متوسل شود. در صورتي كه قدرتمندان و صاحبان نيروي بازو- به خصوص در زمانهاي قديم- معمولاً با عقل و منطق چندان سر و كار نداشتند و در از بين بردن موانع راه خود از زور بهره مي گرفتند. علي (ع) علي رغم دارا بودن شجاعت و قدرت تا حد اعلاي آن در حل مسائل از زور استفاده نكرده و هميشه به حل منطقي و عقلاني مسائل و مشكلات مي پرد اختند بارها ياران امام (ع) در برابر مخالفين حكومت يا توهين كنندگان به آن حضرت دست به شمشير بردند و لي امام (ع) آنها را از اين كار منع كردند امام علي (ع) به فرزندش امام حسن (ع) فرمود:
«هرگز كسي را براي مبارزه دعوت نكن ولي هر گاه و را دعوت كنند فوري برو زيرا كسي كه دعوت به مبارزه كند ظالم است و ظالم از بين خواهد رفت.»
به نظر علي (ع)، نظام وحكومت بايد از هر گونه ظلم و ستمي پرهيز كرده و هيچگاه با تندي و خشونت با مردم مواجه نشود. امام (ع) ضمن نامه اي به زياد ابن ابيه حاكم فارس و شهرهاي تابعه نوشت:
«كار به عدالت كن و از ستم و بيداد پرهيز ، كه ستم رعيت را به آوارگي وادارد و بيدادگري شمشير را در ميان آرد.»
مشاركت مردم در تصميم گيري
حضرت علي (ع) يكي از اركان مهم حكومت و اداره جامعه را مشورت مي دانند، مشورت از نظر علي (/ع) تظارب آراء افكار و انديشه هاي موافق و مخالف است تا از ميان آنها صحيح ترين ، كامل ترين و بهترينشان استخراج گردد. به عقيده علي (ع) :
1-    مشورت، شريك شدن در عقل هاي ديگران است.
2-    هيچ پشتيبان و تكيه گاهي، مطمئن تر از مشورت وجود ندارد.»
3-    مشاوره هدايت است و كساني كه فقط به نظر خود عمل مي كنند دچار خطا مي گردند.
4-    هر كس از آراء و انديشه هاي گوناگون استقبال كند، موارد اشتباه فكر و انديشه خود را خواهد شناخت.»
حضرت علي (ع) به مالك اشتر مي فرمايد:
« و آن كس را بر ديگران بگزين كه سخن تلخ حق را به تو بيشتر گويد.»
نظام سياسي و مسائل مالي
در مورد ديدگاههاي حضرت علي (ع) در مورد امور مالي و بيت المال و چگونگي برخورد با اينگونه مسائل در نظام سياسي، سيره عملي آن حضرت، بهترين راهنما براي پي برد ن به نظريات آن بزرگوار در اين مورد است در اين مبحث يا پرداختن بيشتر به شيوه هاي عملي حضرت علي (ع) به تبيين ديدگاههاي او مي پردازيم
حضرت علي (ع) پس از رسيدن به حكومت، سياستهاي قاطع و سرسختانه اي در زمينه مسائل مالي در پيش گرفت اين سياست علي (ع) اگر چه براي توده مردم خوشايند و مطلوب بود ولي سران قريش و رؤساي امام (ع) را تحمل نكردند. امام (ع) در دومين روز حكومت خود، موضوع خود را چنين اعلام نمود:
« اي مردم! من يكي از شمايم، با هر يك از شما در حق و وظيفه برابرم روش كارم همان سنت پيامبر تان بوده و دستور او را به كار خواهم بست . بدانيد زمينهايي كه عثمان به تيول ‌( تملك ) بستگان خود در آورده  و اموالي كه به ناحق به اين و آن بخشيده است همه بيت المال بازگردانده خواهد شد بدرستي كه حق را هيچ چيز باطل نمي كند به خدا اگر چيزي از آن اموال را بيابم كه به مهر زنان يا بهاي كنيزكان رفته باشد آن را بر مي گردانم . همانا در عدل گشايشي است وآنكه عدل بر اوسخت باشد ستم را سخت تر يابد .
حضرت علي ( ع ) در تقسيم بيت المال نيز با رعايت حقوق عامه مردم ، همه را برابر مي دانست .
امام ( ع ) چند روز پس از قبول خلافت فرمود :
« مردم ! از آدم ابوالبشر فرزندي به عنوان غلام يا كنيز متولد نگرديد . تمام فرزندان او از روز نخست آزاده بودند ؛ لكن امروز به خاطر جهات و مقتضياتي … جمعي بنده و مملوك شما قرار گرفته اند . ….. قدري از اموال كه مربوط به مسلمين است نزد من جمع شده ، بايد در ميان شما از سياه پوست و سفيد پوست بردگان و آزادگان به طور مساوي تقسيم شود »
« فضيل بن جعد » مي گويد : « مهمترين عاملي كه باعث دست برداشتن عرب از حمايت علي ( ع ) گرديد مسائل مالي بود زيرا  علي (ع ) شريف را بر غير شريف و عرب را بر عجم برتري نمي داد و با روسا و امراي قبائل آن طور كه پادشاهان رفتار مي كردند رفتار نمي كرد و سعي نمي نمود كسي را به خود  متمايل كند در حالي كه معاويه بر خلاف اين عمل مي كرد از اين رو مردم علي (ع ) را ترك كرده به معاويه ملحق مي شدند »
محور بودن انسان در اقتصاد
يكي از مهمترين اهداف حضرت علي (ع ) درحكومتش ساختن جامعه اي با اقتصادي سالم ، در آمد بالا ، داراي عمران و آباداني بود كه مردم با برخورداري از رفاه نسبي به معنويات رشد كمالات و بالابردن سطح فرهنگ و آگاهي خود مي پردازند . در برنامه ها و شاخصهاي اقتصادي امام علي ( ع ) « انسان » بارزترين و مهمترين جايگاه را از آن خود ساخته است ، تمام برنامه ها در جهت رشد ، توسعه و كمال جامعه حول محور انسان و سعادت او مي چرخد كه بخشهاي اقتصادي آن را در اين مبحث مورد بررسي قرار خواهيم داد .
الف ) فقر و نقش آن در انحطاط جامعه
امام علي ( ع ) نمي پذيرد كه از نظر آماري درآمد سرانه كشور بالا باشد ولي گروهي از مردم در فقر زندگي كرده يا از امكانت تربيتي ، آموزشي ، بهداشتي و … محروم باشند . يا كشور از عمران و آباداني چنداني برخوردار نباشد به عقيده علي (ع ) « فقر بزرگترين مرگ است »
و شكي نيست كه يك جامعه مرده اي است كه هيچگونه تحرك و نشاطي در جهت رشد ، توسعه ، كمال و شكوفايي انديشه ها ندارد هاي علي (ع ) به فرزندش محمد حنفيه فرمود :
« اي پسرم ، از فقر بر تو ترسانم پس از آن به خدا پناه ببر كه فقر دين را زيان ( نقصان ) مي رساند و عقل را سرگردان مي نمايد و دشمني پديد مي آورد »
يكي از دلايل مذموميت فقر اين است كه شخصيت انسان را ضايع كرده و تحقير مي نمايد و انسان دچار صفات زشت اخلاقي شده و ممكن است به ستايش و چاپلوسي يا نكوهش بي مورد افراد بپردازد .
امام ( ع ) براي نجات از فقر به درگاه خدا پناه برده مي فرمايند :
« خدايا به توانگري آبرويم را نگاه دار و به تنگدستي حرمتم را ضايع مگذار تا روزي خواهم از بندگان روزيخوارت و مهرباني جويم از آفريدگان بدكردارت ، و به ستون كسي مبتلا شوم كه به من عطايي ارزاني داشته و به نكوهيدن آن كس فريفته گردم كه بخشش خو را از من بازداشته »
ب ) ماليات يا درآمد دولت
يكي از منابع درآمد دولت ماليات است هدف از گرفتن ماليات بهبود اوضاع اقتصادي و رسيدگي به نيازهاي جامعه است امام علي( ع )
« فقر را بلا و فراخي مال را يكي از نعمتهاي خدا »
مي داند امام علي (ع ) هميشه سعي مي كرد و مردم را از اين نعمت بهره مند ساخته تا سطح زندگي اقتصادي مردم بالا برود سپس با گرفتن ماليات از آنان ديگر نابسامانيهاي اقتصادي جامعه را اصلاح نمايد . بنابراين امام (ع ) بيشاز آنچه به گرفتن ماليات توجه نشان دهد به بهبود وضع مردم و بالا رفتن توليدات آنها توجه مي كرد . امام ( ع ) خطاب به مالك اشتر مي نويسد :
« و در كار خراج چنان بنگر كه اصلاح خراج دهندگان در آن است چه صلاح خراج و خراج دهندگان ، به صلاح ديگران است و كار ديگران سامان نگيرد تا كار خراج دهندگان سامان نپذيرد كه مردمان همگان هزينه خوار خراجند  و خراج دهندگان و بايد نگريستنت به آباداني زمين بيشتر از ستدن خراج خواهد و به آباداني نپردازد ، شهرها را ويران كند و بندگان را هلاك مي سازد و كارش جز به اندكي راست نيايد و اگر از سنگيني – ماليات – شكايت كردند …. بار آنان را سبك گردان چندانكه مي داني كارشان سامان پذيرد بدان »
ج ) تجارت و صنايع
بخشهاي تجارت و صنايع از ديگر بخشهاي مهم اقتصادي جامعه هستند كه امام ( ع ) توجه خاصي به آنها معطوف نموده است . امام (ع) بارزگانان و صنعتكاران را عامل منفعت و موجبات آسايش و راحي ملت مي داند . به عقيده امام (ع ) سيستم سياسي و تخبگان بايد اين دوگروه را  مورد توجه قرر داده ، آنها را كمك هدايت و به نيكي سفارش نمايند شايد معناي پيچيده تر سخن امام (ع ) اين باشد كه نظام سياسي بايد سياستهاي كلي و مسيرهاي اصلي تجارت و تكنولوژي را تعيين نموده و با برنامه ريزيهاي كلان جهت اين دو را به مردم نشان داده و آنها را تشويق و كمك نمايد . امام ( ع ) خحطاب به مالك
مي نويسد :
« … ديگر اينكه نيكي به بازرگانان و صنعتگران را بر خود بپذيرد و سفارش كردن به نيكي درباره آنان را به عهده گير … كه آنان مايه هاي منفعيتند و پديد آورندگان و سيلتهاي آسايش و راحت …. به كار آنان بنگر چه در آنجا باشند كه خود به سر مي بري يا در شهرهاي ديگر و با اين همه بدان كه ميان بازگرانان بسيار كسانند كه معاملتي بد دارند ، بخيلند ودر پي احتكارند سود خود را مي كوشند و كالا را به هر بها كه خواهند مي فروشند ؛ واين سود جويي و گرانفروشي زياني است براي همگان و عيب است بر واليان پس بايدت از احتكار منع نموده كه رسول خدا ( ص ) از آن منع فرمود و بايد خريد و فروش ، آسان صورت پذيرد و با ميزان هدل انجام گيرد با نرخهاي – رايج بازار – ( واقعي ) نه به زيان فروشنده و نه خريدار وآن كه پس از منع تودست به احتكار زند او كيفر ده و عبرت ديگران گردان ودر كيفر او اسراف مكن

محوريت رهبران
نخبگان سياسي گردانندگان و محورهاي اصلي نظام اجتماعي هستند به تناسب قانون اساسي هر كشور در راس آنها خليفه پادشاه رهبر يا رئيس جمهور قرار دارد . به عقيده حضرت علي (ع ) شخص اول كشور داراي نقش اساسي در نظام سياسي اجتماعي بوده و اوست كه با نظارت بر تمام امور هر كدام را به مسير خاص خود هدايت مي نمايد وقتي امام (ع ) خواست گروهي از مردم را براي يك نبرد كوچك با عده اي از دشمنان كه نظم بخشهايي از كشور را به هم زده و سلب امنيت كرده بودند بفرستند مردم سرپيچي كرده و با آوردن بهانه هايي كفتند اگر تو بيايي ما هم مي رويم حضرت فرمود :
« مرا نسزد كه شهر و سپاه و بيت المال را بگذارم و خراج زمين و قضاوت مسلمانان ونگريستن در حق طلبكاران را ناديده انگارم . آنگاه با دسته اي بيرون شوم و به دنبال دسته اي به راه افتم و چونان تيرناتراشيده و سوفار نانهاده كه درتيردان تهي .بود از اين سو به آن سو غلطم ، حالي كه من قطب آسيايم ، برجاي ايستاده ، و آسيا به دورم در گردش افتاده ، اگر از آن جدا شوم مدار آن بلرزد و سنگ زيرين آسيا از جاي بگردد‌،‌به خدا كه اين رايي خطاست‌– و بيرون‌شدن من در چنين حال نه سزاست …»
عمر در جنگ با روميان ، براي شركت در لشكر مسلمانان با حضرت علي (ع) مشورت كرد ، حضرت وي را از اين كار منع كرده و فرمود افراد كار آزموده و جنگ جو را بفرست . تو بايد به عنوان پناهگاه مسلمين همين جاباقي بماني . تا در صورت نياز ، بي پناهان به تو پناه آورند  . عمر براي شركت در جنگ با ايرانيان نيز با امام (ع) مشورت كرد ، حضرت به وي فرمودند : « جايگاه زمامدار در اين كار ، جايگاه رشته است كه مهره ها را به هم فراهم آرد و برخي را ضميمه برخي ديگر دارد . اگر رشته ببرد مهره ها پراكنده شود و از ميان رود و ديگر به تمامي فراهم نيايد . و عرب امروز اگرچه اندكند در شمار ، اما با يكدلي و يك سخني در اسلام نيرومندند و بسيار . تو همانند قطب بر جاي بمان و عرب را چون سنگ آسيا گرد خود بگردان  .»

2نگرش و انگيزه حاكمان از قدرت
يكي ازنكات مهم ديدگاه حضرت علي (ع) ، نوع نگرش نخبگان نسبت به مساله ، قدرت وحكومت است  . چه انگيزه اي موجب مي شود انسان خود را دچار زحمت ، مخاطره و انواع خطرات كرده تا به قدرت برسد ؟ آيا قدرت و حكومت را سفره گسترده اي مي بيند كه بايد تا حلقوم از آن خورده و حداكثر بهره برداري را بنمايد ؟ يا رياست را موجب حفظ سيادت و آقايي خود بر ديگران دانسته و به ارضاي غرائز نفساني و برتري طلبي هاي خود مي پردازد ؟ يا آن را وسيله اي براي انتقام از دشمنان و رقيبان ، و حاكميت بر آنان مي بيند ؟ حضرت علي (ع) در مورد حكومتهاي قبل از خود مي فرمايد :
« … اما يكي از كينه راهي گزيد و ديگري داماد خود را بهتر ديد و اين دوخت و آن بريد تا سومين به مقصود خود رسيد و همچون چارپا بتاخت و خود را دركشتزار مسلمانان انداخت و پياپي دو پهلو را آكنده كرد وتهي ساخت . خويشاوندانش با او ايستادند و بيت المال را خوردند و برباد دادند چون شتركه مهار برد و گياه بهاران چرد – چندان اسراف ورزيد – كه كار به دست و پايش پيچيده و پرخوري اور به خواري و خواري به نگونساري كشيده .»
حضرت علي (ع) ، پس از قبول حكومت نيز ، بي ارزشي آن را يادآور شده و انگيزه خود را از پذيرفتن حكومت ، چنين ذكر مي كند :
« به خدايي كه دانه را كفيد (شكافت ) و جان را آفريد ، اگر اين بيعت كنندگان نبودند و ياران حجت برمن تمام نمي نمودند و خدا علماء را نفرموده بود تا ستمكار شكمباره را برنتابند و به ياري گرسنگان ستمديده بشتابند ، رشته اين كار از دست مي گذاشتم و پايانش را چون آغازش مي انگاشتم و چون گذشته خود را به كناري مي داشتم و مي ديديد كه دنياي شما را به چيزي نمي شمارم و حكومت را پشيزي ارزش نمي گذارم .»

3وظايف و ويژگيهاي رهبران
به اعتقاد حضرت علي (ع) رهبران ومديران جامعه بايد داراي مجموعه اي از ويژگيها و خصوصيات باشند كه برخي از آنها در چارچوب وظايف قانونيشان مي گنجد و برخي ديگر از ويژگيهاي ضروري براي مديران جامعه است كه آنها از صفات كماليه  شخصيت والاي آنان سرچشمه مي گيرد . اينك به طور خلاصه به بيان اين وظايف و ويژگيها مي پردازيم .

الف )وظايف قانوني نخبگان
1 – پاسخگويي به مردم : به عقيده حضرت علي (ع) در يك نظام سياسي مطلوب ، رهبران استيضاح از خود را قانوني دانسته و هرلحظه براي پاسخگويي به مردم حتي در مورد كوچكترين مسائل ، آماده اند . اگر مردم كوچكترين بدگماني نسبت به حاكمان و انجام وظايف آنان بردند حاكمان بايد با پيشقدمي ، ميان مردم حاضر شده و به شبهات موجود پاسخ گفته و مسائل را روشن نمايند . علي (ع) خطاب به حاكم مصر مي فرمايد :
« واگر رعيت برتو گمان ستم برد عذر خود را آشكارا با آنان در ميان گذار و بااين كار از بدگماني شان در آر ، كه بدين رفتار ، خود را به – عدالت – خوي داده باشي و با رعيت مدارا كرده ، و با عذري كه
مي اوري بدانچه خواهي ، رسيده و آنان را به راه حق در آورده »
2- پاسخ حضوري به سئوالات و عرايض مردم: از ديگر وظايف رهبران و مديران اين است كه بايد در مجالس عمومي و با پاسخ مستقيم به پرسشهاي مردم به مسائل آنان رسيدگي نمايند. نكته مهم در اين فرمان علي (ع) كه براي مورد گذشته نيز صادق است اين است كه حاكم بايد هنگام حضور بين مردم، براي پاسخ به ابهامات آنان با پاسخگويي در مورد عملكرد خود، تمام محافظين، نگهبانان و نيروهاي امنيتي را از خود و از مجلس دور نمايد تا مردم بتوانند بدون كوچكترين ترس، احساس خطر و حتي لكنت زبان، سخنان خود را با حاكم در ميان گذارند. حاكم بايد در اينگونه مجالس، خود بزرگ بيني را از خود دور كرده ، درشتخويي، لحن تند و حتي اهانت آميز مردم را سعه صدر تحمل نمايد. فرمان امام (ع) چنين است:
« و بخشي از وقت خود را خاص كساني كن كه به تو نياز دارند خود را براي كار آنان فارغ دار و در مجلس عمومي بنشين و در آن مجلس برابر خدايي كه تو را آفريده فروتن باش و سپاهيان و يارانت را كه نگهبانانند يا تو را پاسبانان، از آنان باز دار ، تا سخنگوي آن مردم با تو گفتگو كند بي در ماندگي در گفتار، كه من از رسول خدا (ص) بارها شنيدم كه مي فرمود: « هرگز امتي را پاك از گناه نخوانند كه در آن امت بي آنكه بترسند و در گفتار در مانند، حق ناتوان را از توانا نستانند» و درشتي كردن و درست سخن نگفتن آنان را بر خود هموار كن و تنگخويي بر آنان و خود بزرگ بيني را از خود بران.»
3- حل مشكلات مردم: برخي از كارهاي مردم را معاونان و كارگزاران به دليل تنگ نظري يا هر علت ديگري حاصل نمي نمايند. به عقيده علي (ع) رهبران و مديران بايد ساعاتي از وقت روزانه خود را صرف حاجتهاي حل نشده مردم بنمايند.
4- منت نگذاشتن بر مردم: با وجود مسئوليت سنگيني كه حاكمان جامعه دارند، بايد با تمام وجود در خدمت مردم بوده، به مشكلات آنها رسيدگي كرده، و به درخواستهاي آنها پاسخ مناسب گويند. و حق ندارند اقدامات، رسيدگي ها و نيكيهاي خود را بزرگ شمرده، و به خاطر آن كوچكترين منتي بر مردم بگذارند. امام علي (ع) در اين مورد به آنان هشدار داده، مي فرمايد:
« و بپرهيز كه با نيكي خود بر رعيت منت گذاري كه منت نهادن ارج نيكي را ببرد و كار را بزرگ شمردن نور حق را خاموش گرداند»
ب) ويژگيهاي رهبران
1- ناظر دانستن مردم و آيندگان: نخبگان بايد بدانند مردم هميشه شاهد و ناظر عملكرد آنها هستند بنابراين نبايد در وظايف و حوزه مسئوليت خود، خود را به غفلت و نفهمي بزنند.
2- نظم گرايي: به عقيده حضرت علي (ع) در امور حكومت و مملكت داري، يك نظم منطقي بين برنامه ها، سياستگذاريها و اجراي آنها وجود دارد، كه اگر رعايت نشود نتيجه لازم به دست نمي آيد. به همين دليل حضرت علي (ع) به نخبگان سفارش مي كند كه پيش از آنكه موعد كاري رسيده باشد ، بايد از اقدام به آن خودداري كرد و هنگام فرا رسيدن زمان خاص هر كار ، نبايد در انجام آن سستي ورزيد. به
عقيده علي (ع) هر روزي اختصاص به كاري دارد و هر كاري بايد در روز خاص خود انجام گيرد. چرا كه فردا و فرداها ، اختصاص به كارهاي خاص خود دارند اين تقدم و تاخر منطقي در سياستگذاريها و اجراي آنها، از اصل مهم « نظم گرايي» نشات مي گيرد كه قانون خدشه ناپذير نظام آفرينش، و يكي از رموز موفقيت انسان در زندگي فردي  واجتماعي است علي (ع) در وصيت به فرزندش امام حسن (ع)
مي فرمايد:
« وصيت مي كنم شما را و فرزندان و اهلم و هر كسي را كه نامه ام بدو رسد، به تقواي الهي و نظم در كارهايتان»
3- متصف به علم و اخلاق عملي: نخبگان بايد  تمام ويژگيهايي را كه لازمه پيشرفت ، ترقي و تكامل است دارا باشند ، به عبارت ديگر، خود به مرحله اي از توسعه و كمال رسيده باشند. حضرت علي (ع) مي فرمايد:
« آن كه خود را پيشواي مردم سازد، پيش از تعليم ديگري بايد به ادب كردن خويش پردازد، و پيش از آنكه به گفتار تعليم فرمايد، بايد به كردار ادب نمايد ، و آن كه خود را تعليم دهد و ادب اندوزد، شايسته تر به تعظيم است از آن كه ديگري را تعليم دهد و ادب آموزد.»
به عقيده علي (ع) نخبگان بايد خود در عمل پيشگام باشند. قوانين را بايد ابتدا در مورد خودشان اجرا شده و اوامر و نواهي شان را قبلاً خود عمل كرده باشند. علي (ع) خطاب به مردم فرمود:
« اي مردم! به خدا من شما را به اطاعاي بر نمي انگيزم جز كه خود پيش از شما به گزاردن آن بر مي خيزم و شما را از معصيتي باز نمي دارم جز آنكه خود پيش از شما آن را فرو مي گذارد.»
4- پذيرش حقيقت: علي (ع) دو اصل مهم را براي نخبگان لازم مي داند:
دوم اينكه هنگام روشن شدن حقيقت، آن را پذيرفته و مطابق آن عمل نمايند. لجاجت و نپذيرفتن حقيقت ، آن را پذيرفته و مطابق آن عمل نمايند. لجاجت و نپذيرفتن حقيقت، از پيامدهاي خودخواهي انسان است كه از جهل و شخصيت پست انسان ريشه مي گيرد اين خصوصيت گذشته از اينكه براي هر انساني ناپسند است وجود آن در رهبران مي تواند زبانهاي و خيم و جبران ناپذيري بر جاي گذارد چون اثرات آن وارد تصميم گيريها در سطح كلان شده و روند رشد، توسعه و كمال را كند خواهد كرد. علي (ع) معتقد است كه حرف حق را هميشه و از هر كسي بايد پذيرفت.
5- نزديك ساختن افراد غير متملق به خود: به عقيده علي (ع) رهبران بايد مقدم ترين و نزديكترين افراد به خود را كساني قرار دهند كه در هر صورت حرف حق را هر چند تلخ باشد به آنها بگوينديعني امام (ع) صريحاً افرادي را كه باب ميل و خوشايند رهبران و مديران نيستند، در كنار آنها لازم مي داند، امام (ع) خطاب به مالك اشتر مي فرمايد:
« و آن  كس را بر ديگران بگزين كه سخن تلخ حق را به تو بيشتر گويد و در آنچه كني يا گويي و خدا آن را از دوستانش ناپسند دارد كمتر ياري ات كند.»
6-  محبت نسبت به مردم: حضرت علي (ع) معتقداست كه بايد نوعي محبت و رابطه عاطفي معنوي بين مردم و رهبران وجود داشته باشد و ايجاد اين محبت دردرجه اول از وظايف حاكمان است به تعبير امام (ع) و ايجاد اين محبت در درجه اول از وظايف حاكمان است به تغبير امام (ع) قلب حاكمان و مديران بايد سرشار از رحمت، لطف و محبت واقعي نسبت به مردم از هر دين و آيين باشد در اين صورت، يك رابطه صميمي و احساس يگانگي بين نخبگان و مردم ايجاد شده كه نگرش و انگيزه نخبگان نسبت به قدرت و حكومت و نگرش مردم نسبت به رهبران را دگرگون ساخته، جهت مي دهد.
« و مهرباني بر رعيت را براي دل خود پوششي گردان و دوستي ورزيدن با آنان را و مهرباني كردن با همگان، و مباش همچون جانوري شكاري كه خود نشان را غنيمت شماري ! چه رعيت دو دسته اند: دسته اي برادر ديني تواند و دسته ديگر در آفرينش با تو همانند.»
7- از بين بردن كينه ها و دشمني ها: امام (ع) معتقد است نخبگان نبايد هيچ كينه اي از مردم به دل داشته باشند امام (ع) به حاكم مصر مي فرمايد:
« گره هر كينه را كه از مردم داري بگشاي و رشته هر دشمني را پاره نما خود را از آنچه برايت آشكار نيست ناآگاه گير و شتابان گفته سخن چين را مپذير »
در اين صورت صفا و صميميت بين رهبران و مردم ايجاد شده و افراد چاپلوس و سخن چين كه همانند ويروسهاي پنهان سيستم را دچار اشكال مي كنند جايگاهي نخواهند داشت .
8- ايجاد حسن ظن : به نظر علي ( ع ) مردم و مديران بايد نسبت به همديگر حسن ظن داشته باشند و يكي از وظايف مهم رهبران اين است كه حسن ظن مردم نسبت به خودشان را برانگيزند . نخبگان بايد با عملكرد عالي نيكي به مردم، رفع مشقات ، رنجها ، حل مشكلات مردم و مجبور نساختن آنها در آنچه به عهده آنان نيست و غيره اين حسن ظن را در مردم به وجود آورند ، امام ( ع ) در اين مورد مي فرمايد :
« و بدان كه هيچ چيز گمان والي را به رعيت نيك نيارد چون نيكيي كه در حق آنان كند بارشان را سبك دارد و ناخوش نشمردن از ايشان آنچه را كه حقي در آن ندارد برآنان پس رفتار تو چنان بايد كه خوش گماني رعيت برايت فراهم آيد كه اين رنج دراز را از تو مي زدايد و به خوش گماني تو آن كس سزاوارتر كه از تو بدو نيكي رسيده و بدگماني ات بدن بيشتر بايد كه از تو بدي ديده »
9- عدم امر ونهي آمرانه : يكي از خصوصيات غير اخلاقي كه بين مدم و نخبگان فاصله ايجاد كرده و رهبران موظفند از آن دوري گزينند حالت آمريت است امام علي (ع ) خطاب به حاكم مصر مي فرمايد :
« مگو مرا فرموده اند و من مي فرمايم و اطاععت امر را مي پايم ( انتظار دارم ) چهاين كار دل را سياه كند و دين را پژمرده و تباه و موجب زوال نعمت است و نزديكي بلا و آفت »
مردم و زير دستان را وسيله ارضاي خودخواهي ها و جبران كمبود شخصيت خود قرار دادن نتيجه اي جز دوري و كينه بين حاكمان و مردم به دنبال نداشته ودر نهايت آفتي در جهت زوال و سقوط حكومت است به نظر علي ( ع ) رهبران و مديران حق ندارند خود را از مردم بالاتر دانسته به آنها امر و نهي آمرانه نمايند . بلكه آنا اشخاصي هستند كه مسوليت پذيرفته و موظف به اداي وظيفه هستند .
10- عدم دوري از مردم :   نخبگان نبايد از مردم دور بوده و جدا و بيگانه از مردم زندگي نمايند دوري حاكمان از بطن زندگي توده هاي مردم زيانهاي فراواني براي آنان و نظام سياسي به بار مي آورد بي اطلاعي از امور كشور دستيابي به اطلاعات دست دوم جهت دار و احتمالا نادرست ناملموس بودن با واقعيات از پيامدهاي اين دوري محسوب مي شوند .
حضرت علي ( ع ) در اين مورد مي فرمايد :
« وپس از اين همه فراوان خود را از رعيت خويش پنهان مكن كه پنهان شدن واليان از رعيت نمونه اي است از تنگخويي و كم اطلاعي دركارها و نهان شدن از رعيت ، واليان را از دانستن آنچه بر آنان پوشده است باز دارد پس كار بزرگ نزد آنان خرد به شمارآيدو كار خرد بزرگ نمايد . زيبا زشت شود و زشت زيبا و باطل به لباس حق درآيد و همانا والي انساني است كه آنچه را مردم از او پوشيده دارند نداند و حق را نشانه اي نبود تا بدان راست از دورغ شناخته شود ،و تو به هر حال يكي از دو كس خواهد بود يا مردمي كه نفس او در اجراي حق سخاوتمند است پس چرا خود را بپوشاني وحق واجبي را كه بر عهده توست نرساني ؟ يا كار نيكي
رانكني كه كردن آن تواني ؟ با به بازداشتن حق گرفتاري در اين صورت مردمان به زودي خود را از درخواست از تو باز دارند چه از بخشش نوميدند و چاره ندارند يا اينكه بيشتر نيازمندي مردمان بر تو رنجي ندارد ، چرا كه شكايت از تم ست و عدالت خواستن يا در معاملتي انصاف جستن »
4 رهبران و گروههاي فشار غير قانوني
به عقيده حضرت علي (ع) ممكن است رهبران تحت تاثير دو گروه قرار گيرند.
1- خويشان، نزديكان و اطرافيان
2- خواص و افراد صاحب نفوذ
اين افراد كه مي توان آنها را به عنوان «گروههاي فشار» نام برد معمولاً در نظامهاي سياسي وجود داشته و به صورت پنهان بر سياستگذاريها و تصميم گيريهاي نخبگان تاثير مي گذارند. طبيعي است اين تاثير در جهت منافع و ميل آنان بوده و با اهرمهاي فشار مخفي و آشكاري كه در اختيار دارند امور را از مسيرهاي اصلي خود خارج ساخته و در جهت منافع خود از آن بهره برداري مي نمايند. عملكرد اين گروههاي فشارعين بي عدالتي و پايمال كردن حقوق همه مردمي است كه چنين اهرمهايي دراختيار ندارند از ديدگاه علي (ع) در يك نظام سياسي مطلوب سياستگذاريها و تصميم گيريها آن طور كه شايسته است و قانون و شرايط قانوني ايجاب مي كند، انجام مي شود بنابراين، نه كساني كه قدرت، ثروت يا نفوذ بيشتري دارند مي تواند سياست را در جهت منافع خود سوق دهند، و نه كساني كه از قدرت و نفوذ محروم بوده و جزء طبقات پايين جامعه هستند، حقوقشان پايمال مي گردد.
از نظر علي (ع) خصوصيات اين گروه عبارتنداز:
1- در گرفتاريها و بلاها، از همه كمتر به ياري رهبران و مديران مي شتابند.
2- هنگام صلح، بار سنگين خد را به دوش نخبگان و نظام سياسي انداخته و از همه گران بارترند.
3- نسبت به عدالت از همه بي رغبت ترند
4- در برابر نعمتها و بخششها از همه ناسپاس ترند
5- در عذرپذيري سخت بوده و كمتر عذر مي پذيرند.
6- در سختيها و مشكلات كشور از همه ناشكيبا تر بوده، و صبر تحمل آنها بسيار ضعيف است.
نيرنگ و نقش آن در سياست
ديرزماني است نيرنگ و فريب چنان با سياست و حكمراني به هم آميخته است كه تصور جدايي آن دو و حتي موفقيت سياست بدون نيرنگ، غير ممكن به نظر مي رسد، تجربه تاريخي نشان مي دهد هر چه حاكمي مكارتر و فريبنده تر، ميزان موفقيت او در بقاء و ادامه حكومتش بيشتر بوده است البته در اينگونه حكومتها هدف فقط حكمراني و در دست داشتن قدرت است و حق و عدالت يارسيدگي به وضع جامعه جزءاهداف اصولي نبوده و گاهي در جهت ابقاء و ادامه حكومت انجام مي شد اين شيوه حكومت از ديدگاه اسلام مطرود و مردود است
حضرت علي (ع) در تمام برنامه هاي خود وتحت هيچ شرايطي حاضر نشد از شيوه هاي غير اخلاقي و غير انساني بهره بگيرد. اطرافيان و ياران حضرت علي (ع) بارها پيشنهاد كردند براي تحكيم پايه هاي حكومتش در مقابل ظلم و فساد معاويه واجراي عدالت، اشراف و متنفذين را گرامي داشته، يا به برخي از آنها مال و ثروتي واگذار كند. ولي امام (ع) به هيچ وجه حاضر به پذيرش اينگونه راهها نبوده و مي فرمود:
« آيا به من امر مي كنيد كه پيروزي را با ستم به دست آوردم»
اينكه رهبران نبايد براي اجراي عدالت به ظلم متوسل شده و براي اصلاح جامعه مرتكب فساد شوند امري بديهي و عقلاني است كه كمتر كسي به آن عمل مي نمايد ولي حضرت علي (ع) تا آخرين لحظه به آن عمل كرده و براي اجراي عدالت و اصلاح جامعه مرتكب هيچگونه بي عدالتي و فساد نگرديد. علي (ع) هنگامي كه از هيچ راهي نتوانست برنامه هاي اصلاحي خود براي رشد، كمال و توسعه جامعه بدوي و عقب مانده آن روز (به خصوص در بعد انساني و فرهنگي) را اجرا نمايد و از اصلاح مردم نااميد شد- علي رغم اينكه تلاش خود را ادامه مي داد فرمود:
« تنها چيزي كه مي تواند شما را اصلاح كند شمشير است اما من براي اصلاح شما خود را به فساد مبتلا نخواهم كرد.»
حضرت علي (ع) كاربرد مكر  حيله از سوي حاكم را علي رغم اينكه موجب دوام حكومت مي شود از حماقت و بي عقلي دانسته، مي فرمايد: « حاكمي كه مكر و حيله ياتكبر كند، از بي عقلي و حماقت خود در حكومتش پرده بر مي دارد.»
6 معنويت و تاثير آن بر نخبگان سياسي
هر انساني داراي مجموعه اي از خصوصيات شخصي است و جامعه پذيري او از اوان طفوليت تا آن زمان، آنها را شكل داده است تاثير اين خصوصيات شخصي در عملكرد فرد در تمام صحنه هاي فردي و اجتماعي و تصميم گيريها، امري انكار ناپذير است نخبگاني در سطح نظام سياسي كارايي بالايي دارند كه داراي شخصيتي متعادل، مهذب و داراي اعتماد به نفس باشند. اين امور كه ابعاد اخلاقي انسان را شامل مي شود با پرورش روح، نفس و شخصيت معنوي انسان ارتباط مستقيم داشته و تمام مكاتب الهي و غير الهي راهها و مراحل خاصي براي آن ذكر كرده اند.
به نظر علي (ع):
« قوي ترين مردم كسي است كه بيشترين تسلط را بر نفس خود داشته باشد و عاجزترين مردم كسي است كه از اصلاح خودش (نفسش) عاجز باشد.»
امام علي (ع) با اعتقاد به اينكه رهبران بايد با استعانت از خداوند بر مشكلات و دشواريها فايق آيند، خطاب به حاكم مصر مي فرمايد:
« و والي ، چنانكه بايد از عهده آنچه خدا بر او واجب كرده برنيايد، جز با كوشش و از خدا ياري جستن و خود را براي اجراي حق آماده نمودن، و شكيبايي در انجام كار، بر او آسان باشد يا دشوار.»
علي (ع) خطاب به مالك مي فرمايد:
« و براي آنچه ميان تو و خداست نيكوترين اوقات و بهترين ساعات را بگذار، هر چند همه كارها در همه وقت براي خداست، اگر نيت درست باشد و رعيت را از آن آسايش بود و بايد گزارد و اجباتي كه خاص خداست و در پي آني از آن جمله بود كه دينت را خالص مي گرداني، پس در بخشي از شب و روز تن خود را خاص پرستش خداگردان و آنچه را به خدا نزديكت كند به درستي به انجام رسان، بي هيچ كاهش و نقصان ، هر چند تو را دشوار آيد و تنت را بفرسايد.»
7 پرهيز از غرور، خودخواهي و خودپسندي
اين همه سفارش امام (ع) به خودسازي نخبگان، به خاطر ماهيت استحاله كننده و فسادانگيز قدرت  است، حضرت به رهبران هشدار داده كه مبادا قدرت و حاكميت آنها را مغرور كرده و به دور از عقل در منجلاب كبر و نخوت غرق گردند. در اين حالت امام (ع) عظمت خداوند را به ياد آنها آورده و مي فرمايد:
« و اگر قدرتي كه از آن برخورداري، نخوتي در تو پديد آرد و خود را بزرگ بشماري، بزرگي حكومت پروردگار را كه برتر از توست بنگر، كه چيست، و قدرتي را كه بر تو دارد و تو را برخود، آن قدرت نيست، كه چنين نگريستن سركشي تو را مي خواباند و تيزي تو را فرو مي نشاند و خرد رفته ات را به جاي باز مي گرداند.»
به همان ميزان كه صفات عالي اخلاقي و خودسازي نخبگان، در زندگي اجتماعي و تصميم گيريهاي سياسي تاثير داشته و نمود پيدا مي كنند؛ به همان نسبت صفات مذموم آنان، جامعه و نظام سياسي را به انحطاط و سقوط مي كشاند. به عقيده حضرت علي (ع) :
«چون والي را هواها گونه گون شود او را از بسياري عدالت باز دارد.»
يكي از عوامل مهم فساد نخبگان، خود مردم هستند گاهي تملق چاپلوسي و ظالم پروري در فرهنگ جامعه وجود داشته و افراد متملق و ستايشگر ، اطراف رهبران را مي گيرند. اين رهبران و مديران هستند كه بايد با دارا بودن فضايل اخلاقي ، ستايش و تمجيد را بد دانسته و چاپلوسان را از خود برانند تا در جامعه متملق و ستايشگر ، پرورش پيدا نكند.
معمولاً حاكمان از تمجيد و ستايش راضي بوده، و متلقين در اطراف آنان ، چنان به تعريف، ستايش و تملق گويي مي پردازند كه پس از مدتي و بتدريج چشم واقع بين نخبگان بسته شده و فساد قدرت در جان آنان رسوخ خواهد كرد كه ممكن است قدرت و عظمت خود را بي مانند يا دائمي تصور كنند امام (ع) در اين مورد خطاب به حاكمان مصر مي فرمايد:
«بپرهيز كه در بزرگي فروختن خدا را هم نبرد خواني و در كبريا و عظمت خود را همانند او داني كه خدا هر سركشي را خوار مي سازد و هر خودبيني را بي مقدار.»
8 زندگي مادي رهبران
حضرت علي (ع) معتقد است زندگي مادي و شخصي رهبران و مديران، بايد همانند زندگي ضعيف ترين مردم باشد امام علي (ع) مي فرمايند:
« بر رهبران حق است كه در خوراك و پوشاك ، همانند ضعيف ترين مردم رفتار نموده از هيچ چيز اضافي كه آنان قادر به تهيه آن نيستند برخوردار نباشند تا فقرا با ديدن رهبران، در آنچه هستند از خدا راضي باشند و ثروتمندان با ديدن آنان شكر و تواضعشان بيشتر شود.»
اگر زندگي رهبران همانند زندگي اقشار پايين جامعه باشد، بينش صحيح و اقع گرايانه از اجتماعي كه رهبري آن را به عهده دارند پيدا كرده و بيشتر به فكر تصميم گيريها و سياستگذاريهاي مي افتند كه مي تواند سطح مادي زندگي مردم را بالا برده و رفاه اقتصادي نسبي در جامعه ايجاد نمايد و اگر اجراي هيچ سياستي در جهت بهبود وضع اقتصادي مردم ممكن نباشد همانند بودن زندگي نخبگان با ضعيف ترين مردم، حداقل اين فايده را خواهد داشت كه تحمل فقر و مشكلات براي مردم آسان شده و تا حد زيادي از اثرات منفي رواني و فرهنگي آن مصون مي مانند حضرت علي (ع) در خطبه اي ديگر مي فرمايد:
« خداي تعالي به پيشوايان حق واجب گردانيده كه خود را با مردمان تنگدست برابر نهند تا اينكه فقير و تنگدست را پريشانيش فشار نياورده، نگران نسازد.»
امام علي (ع) خطاب به حاكم مصر مي فرمايد:
« و چون با مردمان نمازگزاري چنان گذار كه نه آنان را برماني و نه نماز را ضايع گرداني چه ميان مردم كسي بود كه بيمار است يا حاجتي دارد و گرفتار است من از رسول خدا (ص) آنگاه كه مرا به يمن فرستاد پرسيدم با مردم چگونه نماز گزارم؟ فرمود: در حد توانايي ناتوان آنان بگذار و بر مومنان رحمت آر.»
به نظر حضرت علي (ع) نخبگان حتي حق ندارند در ميهمانيها و بر سر سفره هاي رنگيني حاضر شوند كه گرسنگان جامعه در آن جايي ندارند و در فقر و بدبختي خود غوطه ورند. « عثمان ابن حنيف» حاكم بصره و يكي از ياران بزرگ و با وفاي علي(ع) بود وي در ميهماني يكي از اهالي بصره شركت كرده در حالي كه نه آن مال حرام بود و نه آن كار خلاف، امام (ع) خطاب به وي نوشت:
« اما بعد، پسر حنيف ، به من خر رسيده است كه مردي از جوانان بصره تو را بر خوابي خوانده است و توبدانجا شتافته اي خوردنيهاي نيكو برايت آورده اند و پي در پي كاسه ها پيشت نهاده، گمان نمي كردم تو ميهماني مردمي را بپذيري كه نيازمندشان به جفا رانده است و بي نيازشان خوانده .»
به عقيده علي ( ع ) اگر گرسنه اي در كشور وجود داشته باشد سزاوار است كه حاكم شب را سير نخوابد و به فكر او باشد از نظر علي ( ع ) حاكماني كه فقط به فكر دنيا بوده و در فكر شكم پرستي و ارضاي غرائز خود هستند هيچ فرقي با چار پايان نداشته و بايد روز قيامت در مقابل ملت خود پاسخگو باشند . علي ( ع ) كه نمونه انسان كامل و بهترين الگو براي نخبگان جامعه است در ادامه نامه فوق مي فرمايد :
« آگاه باش هر پيروي را پيشوايي است كه پي وي را پويد و از نور دانش او روشني جويد بدان كه پيشواي شما بسنده كرده است از دنياي خود به دو جامه فرسوده و دو قرصه نان را خوردني خويش نموده . بدانيد كه شما چنين نتوانيد كرد . ليكن مرا ياري كنيد به پارسايي و در پارسايي كوشيدن و پاكدامني و درستي ورزيدن كه بهخدا از دنياي شما زري نيندوختم و از غنيمتهاي آن ذخيرت ننمودم و بر دو جامه كهنه ام كهنه اي نيفزودم …. و من نفس خود را با پرهيزگاري مي پرورانم تا در روزي كه پر بيم ترين روزهاست در امان آمدن تواند و بر كرانه هاي لغزشهاي پايدار ماند و اگر خواستمي دانستمي چگونه عسل پالوده و مغز گندم و بافته ابريشم را به كار برم ليكن هرگز هواي من بر من چيره نخواهد گرديد و حرص مرا به گزيدن خوراكها نخواهد كشيد . چه بود كه در حجاز يا يمامه كسي حسرت گرده ناني برد يا هرگز شكمي سير نخورد و من سير بخوابم و پيرامونم شكمهايي باشند از گرسنگي به پشت دوخته و جگرهايي سوخته يا چنان باشم كه گوينده سروده :
درد تو اين بس كه شب سير بخوابي و گرداگرت جگرهايي بود در آرزوي پوست برغاله .
آيا بدين بسنده كنم كه مرا امير مومنان گويند و در ناخوشايندهاي روزگار شريك آنان نباشم ؟ يا در سختي زندگي – نمونه اي برايشان نشوم ؟ مرا نيافريده اند تا خوردنيهاي گوارا سرگرمم سازد چون پاي بسته كه به علف پردازد … دنيا! از من دور شو كه مهارت بر دوشت نهاده است گسسته و من از چنگالت به دور جسته ام و از ريسمانهايت رسته و از لغزشگاههايت دوري گزيده ام كجايند مهتراني كه به بازيچه هاي خود فريبشان دادي ؟ كجايند مردمي كه با زيورهايت دام فريب بر سر راهشان نهادي ؟ آنك در گورها گرفتارند و در لابه لاي لحدها ناپديدار . نفس خود را چنان تربيت كنم كه اگر گرده ناني براي خوردن يافتم شاد شود و از نان خورش به نمك خرسند گردد و مردم ( مردمك ) ديده ام را دست مي بدارم تا چون چشمه خشكيده آبي در آن نماند و اشكي كه دارد بريزاند آيا چرنده شكم را با چرا كردن پر سازد و بخفتد و گوسفند در آغل سير از گياه بخورد و بيفتد و علي از توشه اش خورد و آرام خوابد ؟ چشمش روشن باد ! كه پس از سالياني دراز چون چارپايي به سر برد رها ، يا چرنده اي سر داده به چرا »

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *