جامعه شناسي نهضت ها و ۷ عامل
بر اساس يکي از چند ديدگاه موجود در جامعه شناسي نهضت ها(۱) براي اين که انقلاب يا نهضتي در محيطي شکل بگيرد و به پيروزي نهايي نيز برسد، ۷ عامل بايد ايجاد شده باشد.
اول جامعه اي که قرار است انقلاب در آن شکل بگيرد، بايد بفهمد که مورد ظلم قرار گرفته است چرا که ممکن است در جامعه اي ظلم وجود داشته باشد اما مردم ندانند که مورد ظلم قرار گرفته اند، مانند مردم در جوامع جهان سوم پيش از آن که پرده از نقاب «استعمار» بيفتد.
«خواستن براي رهايي» عنوان دومين پارامتري است که بايد در آن جامعه ايجاد شود چرا که ممکن است مردم در جامعه اي بفهمند که مورد ظلم هستند اما به دليل ترس يا منافع يا کم ارادگي يا … به دنبال رهايي از ظلم نباشند.
انديشمندان علوم سياسي معتقدبه اين نظريه در تبيين سومين عامل بر اساس تحليل انقلاب کبير فرانسه و انقلاب اکتبر روسيه بر اين باورند که غير از فضاي عمومي حاکم بر جامعه، بايد حدود ۲۰ درصد از جامعه هوادار انقلاب باشند، براي آن که در موقعي که جريان انقلاب آغاز مي شود حضور فعال در صحنه داشته باشند.
چهارمين، پنجمين و ششمين عامل وجود رهبري نهضت، گروه محدود ولي فعال معتقد به انقلاب که براي آماده سازي شرايط تلاش مي کنند و شبکه ارتباطي که امکان هماهنگي بين رهبري نهضت را با گروه فعال ممکن مي سازد و هفتمين عامل «جرقه نهضت» نامگذاري شده است و اتفاقي محسوب مي شود که ممکن است کم اهميت تلقي شود، اما اگر به هنگام باشد (نه زودتر از شکل گيري کامل ديگر عوامل و نه ديرتر از موعد) باعث سيلان جريان انقلاب مي شود و با رهبري مدبرانه و همراهي هواداران نهضت به پيروزي مي رسد.
تطبيق با يک تجربه ملموس
براي اين که فهم بهتري از بحث داشته باشيم، مي توانيم عوامل مطرح شده را به خوبي در انقلاب اسلامي ايران که با آن مانوس هستيم، بيابيم. ريشه «فهميدن وجود ظلم» در مردم ايران به سال هاي دور بر مي گردد، اما تکميل اين عامل و شکل گيري ديگر عوامل با قيام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ آغاز شد و با فعاليت ۱۵ ساله عده اي «انقلابي فعال» که با «شبکه ارتباطي» حساب شده اي توسط حضرت امام خميني(ره) «راهبري و مديريت» مي شدند، جامعه ايراني براي «رهايي از ظلم» آماده شد و با مشتعل شدن «جرقه نهضت» که نامه توهين آميز رشيدي مطلق بود، هواداران انقلاب که حداقل ۲۰ درصد جامعه بودند به خيابان ها آمدند و با استقامت و تدبيرهاي هوشمندانه رهبري نهضت جامعه آماده براي رهايي را نيز به صحنه آوردند و انقلاب به سرمنزل مقصود رسيد.
نهضت جهاني حضرت مهدي(عج) و جامعه شناسي نهضت ها
پيش از اين وقتي نهضت جهاني حضرت مهدي را از منظر اين ديدگاه مطرح مي کرديم، مجبور بوديم تنها با بياني نظري اثبات کنيم که قيام جهاني حضرت مهدي نه تنها با همين قواعد بشري ممکن است بلکه جدا به خطا رفته ايم اگر فکر کنيم قرار است اتفاق ماوراءالطبيعه، خاص و عجيبي روي دهد تا شاهد پيروزي نهايي حق بر باطل در عرصه جهان شويم اما به نظر مي رسد با آن چه مردم در انقلاب هاي منطقه شاهد بودند، بتوان از مفاهيم نظري مطروحه در عرصه نهضت جهان شمول حضرت ولي عصر تصوري ملموس تر داشت.
اگر خودسوزي فردي جرقه اي شد براي به جريان افتادن اتفاقاتي که مدت ها در جهان اسلام در حال شکل گيري بود و در نتيجه جهان شاهد تغييرات شگرفي شد که سال هاي آينده نتايج واقعي آن عيني تر خواهد شد. آيا نمي توان جامعه جهاني آماده اي را تصور کرد که «ظلم» – به مفهوم تمام آن- را درک کرده است، «مي خواهد» از اين ظلم رهايي پيدا کند و از همه تئوري هاي موجود قطع اميد کرده است؟
اگر اسلام ناب بتواند الگويي نه نزديک بلکه حتي تا حدي شبيه جامعه ناب مهدوي به دنيا ارائه کند، و اگر «گروهي محدود ولي فعال» و توانا در ايجاد جريان هاي اجتماعي در نقاط مهم دنيا وجود داشته باشند، که يا باور به آخرين حجت الهي دارند يا آماده پذيرش چنين منجي پرجذبه اي هستند، آيا باز هم بعيد به نظر مي رسد که «جرقه اي» – که نمي دانيم چيست – جامعه جهاني را به حرکت عليه حاکمان ظالم جهان وادارد؟
چگونه يک روحاني با لباس رسمي شيعه يعني سيدحسن نصرا… علي رغم تصريح هاي رسمي و مکرر در شعار و بيانش مبني بر تبعيت محض از حضرت امام و آيت ا… خامنه اي بر اساس نظرسنجي ها به محبوب ترين چهره جهان عربي که عمدتا يا سني هستند يا مسيحي تبديل مي شود آيا چهره دلرباي آن انسان کامل نمي تواند دنيا را مجذوب و شيفته خود کند و در صورت آماده بودن ديگر شرايطي که ذکر شد با مديريتي خدامحور، ظالمان عالم را که علاوه بر ظلم هاي ماده اجازه سعادت و کمال را از اکثريت جامعه بشري سلب کرده اند، از صحنه گيتي حذف کند؟
تکليف ما به عنوان يک شيعه
پس با اين وصف تکليف ما به عنوان يک داعيه دار و عاشق حضرت ولي عصر روشن است؟ ما باور داريم که انبيا و امامان ما وارثي دارند و آن وارث در انتظار آماده شدن شرايطي است که بتواند آفتاب روشنگرش را از پشت ابر خارج کند و با مديريت مستقيم خود، قرن ها تلاش انبيا و اولياي الهي را با پياده شدن عدل جامع در جهان و براي تمام بشريت به سرانجام برساند. پس ما به عنوان يک شيعه واقعي تکليف داريم، در آماده سازي اين شرايط خود، منافع و خواسته هايمان را کنار بگذاريم و هر آنچه داريم براي رسيدن به اين مقصود هزينه کنيم. براساس آن چه ذکر شد غير از دعاي مستمر، جدي و اميدوارانه که تاثير مستقيم بر تحولات جهان و ديگر موارد دارد، از ۷ عامل لازم براي موفقيت نهضت جهاني حضرت مهدي (عج) مي توان در سه عامل تاثيرگذار بود.
۳ عاملي که مي توانيم موثر باشيم
ابتدا با رشد کمالات معنوي در خود و انجام وظيفه (آمنوا و عملوا الصالحات) و گسترش اين نگاه در فرزندان و ديگران (تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر)، در ساختن شبکه اجتماعي ياران مهدوي بعنوان چهارمين عامل لازم تلاش کنيم.
اما آنچه اهميت بسيار زيادي در آماده سازي شرايط ظهور دارد عوامل اول و دوم يعني فهميدن وجود ظلم توسط جامعه جهاني و خواستن براي رهايي است چراکه تا در جهان اشتياق پذيرش منجي وجود نداشته باشد امکان توفيق نهضت وجود ندارد، تا دنيا نداند نظام حاکم بر دنيا چگونه اجازه رشد عادلانه مادي را نمي دهد و تا مردم جهان نفهمند که از لذت هاي معنوي و آرامش هاي دنيوي ناشي از آن به دليل منافع اقتصادي عده اي دور مانده اند نمي توان خيزش جهاني را عليه سردمداران کار کشته حاکم بر نظام فعلي بين المللي ايجاد و به نتيجه رساند. حال مي رسيم به اين سوال که در ايجاد اين دو عامل که ما آن را «بيداري جهاني» مي ناميم چه کاري از دست ما برمي آيد؟
استدلال ها و تبيين اين جواب فرصتي مبسوط مي طلبد اما تجربه موفق نظريه ام القري که در سال ۶۳ براساس مباني حضرت امام ارائه شد و سال ها علي رغم هزينه ها و سختي ها بر آن پافشاري شد نشان دهنده درست بودن اين استراتژي است که براي بيداري جهاني مهمترين اقدام ارائه جمهوري اسلامي به عنوان الگويي مبتني بر تفکر شيعه است که ضمن آن که قواعد حاکم بر نظام هاي اقتصادي، سياسي و اجتماعي دنيا را به چالش مي کشاند و دنيا را نسبت به ظلم هاي مادي و معنوي موجود آگاه مي کند، مي تواند تصويري هرچند مبهم و حتي پرنقص اما در جهت پرکردن خلاء هاي واقعي جامعه جهاني ارائه کند. در اين صورت جهان «مي فهمد» و «مي خواهد» به راه حل ايده آل و آرماني آخرين حجت الهي که تا حدي شبيه به آن يعني جمهوري اسلامي را ديده و پسنديده مشتاقانه روي بياورد.
و باور به همين استراتژي است که باعث مي شود جامعه عاشق اهل بيت شيعه، اين همه نقص ها، ضعف هاو مشکلات اقتصادي و اجتماعي را ببيند اما تا زماني که جهت کلي نظام به صورت عيني در راستاي زمينه سازي ظهور است و جهان اسلام و جامعه جهاني را به انتظار منجي نهايي آماده تر مي کند، اعتقاد به کليت نظام پابرجا مي ماند و سختي ها، مشکلات و ضعف هاي حتي جدي منجر به انتقاد و ناراحتي باورمندان واقعي اهل بيت مي شود اما هيچ گاه باعث نمي شود تا منافع و رفاه خود را به هدف اصلي اسلام ترجيح دهند.
اين افراد وقتي به تاريخ تشيع و فداکاري هاي عظيمي که در اين راه صورت گرفته، نگاهي مي اندازند و هنگامي که مي بينند پافشاري رهروان امام خميني (ره) بر ادبيات و اصول عدالت خواهانه براي جهان، تا چه ميزان در فهماندن ظلم و خواستن براي رهايي جامعه بشري تاثير داشته است، سختي هايي که گاه توجيهي براي آن پيدا نمي شود را تحمل مي کنند و با استقامت اميدوارانه خود از خدا مي خواهند تا مصداق قومي شوند که به تعبير قرآن کريم «يحبهم و يحبونه» نه مشمول آن همه مردماني که از استقامت در راه دين خدا بازمانده اند «من يرتد منکم عن دينه». (2)
پي نوشت: