منبع: جام جم
از زماني كه مجامع بينالمللي، حقوق بشر را بهرسميت شناختند دير زماني نميگذرد. اين در شرايطي است كه اميرالمؤمنين عليهالسلام قرنها پيش از ظهور حقوق بشر در انديشه سياسي غرب، نسبت به اين حقوق در كردار و گفتار خود و امرايش توجه داشتهاند. حق حيات، توجه به آزاديهاي فردي، نقد دستگاه حاكم و تشكيل حزب و گروه. حق مالكيت فردي از جمله مضاميني است كه در بيانيهحقوق بشر قيد شده، اما سابقه آن را ميتوان در فرامين و خطابههاي حضرت علي(ع) يافت.
شهروندي اصطلاحي است كه از رابطه ميان فرد و دولت حكايت ميكند. رابطهاي كه قرنها در قالب تكليف فرد در برابر دولت جريان داشت، اما در پي تحولات عصر اخير دورهاي با تكيه بر حق داشتن شهروندان پيگيري شد و امروزه بر مبناي حق و تكليف توامان و دو سويه بررسي ميشود. چگونگي تبيين اين رابطه در انديشه اسلامي پرسشي است كه اين نوشته ميكوشد از منظري تاريخي به آن پاسخ گويد.
در تاريخ زمامداراني چون حجاج بن يوسف ثقفي را ميتوان يافت كه به صراحت هيچ حقي براي مردمان نميشناسد و رسما به صرف گمان افراد را مجازات ميكند و بيگناهان را به گناه ديگران دربند ميكشد.
اما گفتار و سيره اميرمومنان منطقي كاملا متفاوت را ارائه ميدهد. منطقي كه در آن نه بيگناهان مسوول قلمداد ميشوند و نه به صرف گمان كسي مجازات ميشود(الغارات، ج 1، ص 371). در انديشه امام رابطه مردم و دولت رابطهاي دوسويه و حق و تكليفي است اما علاوه بر آن حاكم را نيز به رفتاري اخلاقي در برابر مردم توصيه ميكند.
موضعگيريهاي حضرت در مساله خلافت، نگاه ايشان به نقش مردم در حاكميت، فرامين حكومتي از مهمترين بسترهايي هستند كه انديشه امام را در اين حوزه نمودار ميسازند. در اين ميان وقايع دوران حكومت ايشان نمونهاي آشكار از تعامل اين حقوق و تكاليف است.
امام در خطبهاي كه در صفين ايراد ميكند (خطبه216) در تاكيد بر حق متقابل و متناسب مردم و حكومت ميفرمايد: «خداوند به موجب ولايت امرتان براي من حقي بر شما قرار داده است و همانند آن براي شما حقي بر من و حق در مقام توصيف گستردهترين چيز است، اما در مقام عمل ضيقترين».
در همين خطبه حق ميان اين دو، بزرگترين فريضه الهي در بين حقوق ناميده شده است كه «تأمين آن موجب الفت و اعتماد متقابل مردم و حاكميت و نيز عزت دين در جامعه خواهد شد». در انديشه امام« مردم جز با صلاح حاكميت اصلاح نميشوند و حاكميت نيز جز با مستقيم و متعادل بودن مردم اصلاح نميشود. پس اگر مردم و حاكميت حق يكديگر را متقابلا تأمين و ادا نمودند، حق غالب و ارزشمند خواهد شد و پايههاي دين استوار و راههاي آن هموار و شاخصههاي عدالت در جامعه برقرار و ارزشها و سنتهاي ديني فراموش شده احيا ميگردد. در چنين شرايطي است كه روزگار خوبي براي مردم و اميد به دوام و بقاي حاكميت و قطع طمع دشمنان را به دنبال خواهد داشت». در بيانات ديگر حضرت ابعاد گوناگون اين حقوق متقابل را ميتوان شناسايي كرد.
الف) حق مردم بر حكومت
امام در نامهاي كه به مالك اشتر مينويسد(نامه53) و به موجب آن وي را پس از كشتهشدن محمد بن ابيبكر به فرمانداري مصر ميگمارد، او را توصيه ميكند كه «بايد محبوبترين كارها در نزد تو، كارهايي باشد كه با ميانهروي سازگارتر است و با عدالت دمسازتر و خشنودي رعيت را در پي داشته باشد.»
1. حق آزادي
زماني كه سرنوشت جنگ صفين به شورش جمعي از لشكريان امام رسيد، امام در نكوهش اين جماعت سخناني بيان داشت(خطبه 208) كه در بخشي از آن فرمودند: «شما زنده ماندن را دوست داريد و من حق ندارم چيزي را به شما تحميل كنم كه از آن اكراه داريد.»
2. حق مشورت در امور
در نامهاي كه امام به برخي از اميران سپاه خود مينويسد(نامه 50) حق ايشان ميداند كه جز احكام الهي كاري را بدون مشورتشان پيش نبرد و اين را حجتي براي اطاعت از فرمان خود ميداند.
3. حق دسترسي به اطلاعات
در نامه پيش گفته، امام آگاهي از امور جز در مورد اسرار نظامي را حق ياران خويش ميداند (نامه 50)
4. حق دسترسي به حاكم
از جمله توصيههاي امام به مالك اين است كه: براي كساني كه به تو نياز دارند، زماني معين كن كه در آن فارغ از هر كاري به آنان بپردازي. براي ديدار با ايشان به مجلس عام بنشين، مجلسي كه همگان بتوانند در آن حاضر شوند و براي خدايي كه آفريدگار توست، در برابرشان فروتني كن و امر كن كه سپاهيان و ياران و نگهبانان و پاسپانان به يك سو شوند، تا سخنگويشان بيهراس و بيلكنت زبان سخن خويش بگويد كه من از رسولالله(صليالله عليه و آله) بارها شنيدم كه ميگفت: پاك و آراسته نيست امتي كه در آن امت، زيردست نتواند بدونلكنت زبان حق خود را از قوي دستبستاند. (نامه 53)
در همين نامه روي پوشيدن از مردم را موجب تباهي در حكومت ميداند و ميفرمايد: «روي پوشيدنت از مردم به درازا نكشد، زيرا روي پوشيدن واليان از رعيت خود، گونهاي نامهرباني است به آنها و سبب ميشود كه از امور ملك آگاهي اندكي داشته باشند. اگر والي از مردم رخ بپوشد، چگونه ميتواند از رنجهاي آنان آگاه شود. آن وقت، چه بسيار مسائل بزرگي، كه در نظر مردم خرد آيد و بسا امر خردي كه بزرگ جلوه كند، زيبا، زشت و زشت، زيبا نمايد و حق و باطل به هم بياميزند. زيرا والي انسان است و نميتواند به كارهاي مردم كه از نظر او پنهان مانده، آگاه گردد.» (نامه 53)
5. حق دسترسي به دادگاه عادل
قاضي «بايد، از هر كس ديگر موارد شبهه را بهتر بشناسد و بيش از همه بهدليل متكي باشد و از مراجعه صاحبان دعوا كمتر از ديگران ملول شود و دركشف حقيقت، شكيباتر از همه باشد و چون حكم آشكار شد، قاطع راي دهد.» «چربزباني و ستايش به خودپسندياش نكشاند. از تشويق و ترغيب ديگران به يكياز دو طرف دعوا متمايل نشود.» (نامه 53) شناسايي و به كار گماردن چنين اشخاصي به اين امر خطير بيشك ناشي از حق مردمان در برخورداري از چنين قضاتي است؛ از همين روست كه امام ابوالاسود دؤلي را با اين استدلال كه: «ديدم كلام تو بر كلام متهم برتري و تسلط دارد» (مستدرك الوسائل، كتاب القضاء، باب 11 از ابواب آداب القاضي، حديث 6) از منصب قضاوت عزل فرمودند.
امام در عهد خود به مالك نوشتهاند: كرارا از پيامبر شنيدم كه ميفرمودند: «ملتي كه اقشار ضعيف نتوانند حق خود را از قدرتمندان بدون ترس و لكنت زبان بگيرند، هرگز به فلاح و سعادت نخواهند رسيد.» در همين سند است كه «شرافت خانوادگي و موقعيت اجتماعي كسي موجب آن نشود كه تو گرفتاري كوچك او را بزرگ شماري و برعكس موقعيت پايين و ضعيف كسي موجب نشود كه تو گرفتاري بزرگ او را كوچك شماري.» (نامه 53)
6. حق تامين اجتماعي
پيرمردي نصراني در ميان مردم گدايي ميكرد، حضرت فرمودند: «تا جوان و توانمند بود از او كار كشيديد و اكنون كه پير و عاجز شده است او را به حال خود رها كردهايد؟» و دستور دادند هزينه زندگياش از بيت المال تأمين شود.(وسائل الشيعه، كتاب الجهاد، باب 19 از ابواب جهاد العدو و ما يناسبه، حديث 1)
7. حق انتقاد و اظهار نظر
امام در ميان حاضران در صفين فرمودند:«گمان نكنيد كه تذكار حق بر من تلخ باشد و خود را بزرگتر از آن بدانم كه حقي به من تذكر داده شود، همانا كسي كه شنيدن حقي يا عرضه عدالت بر او سنگين باشد، عمل به عدالت براي او سنگينتر خواهد بود. پس مبادا از گفتار و تذكري حق يا ارائه مشورت عادلانهاي بر من دريغ كنيد.» (خطبه 216)
8. حق مساوات در منابع عمومي
شيوه عمل امام در تقسيم بيتالمال كه ميفرمودند: حق شما بر من اين است كه… بيتالمال شما را بهصورت كامل به مصرف شما برسانم(خطبه 34) و بر اين باور بود كه «حق شما بر من اين است كه… همه شما در پيشگاه من مساوي باشيد» مورد اعتراض اعراب سرشناس قرار گرفت. امام در پاسخ به معترضان فرمودند: «آيا از من ميخواهيد كه به وسيله ظلم و جور در پي پيروزي باشم، به خدا قسم هرگز چنين نخواهم كرد…» (خطبه126)
در روايتي آمده است كه آن حضرت فرمودند: اي مردم، فرزندان آدم هرگز غلام و كنيززاده نشدهاند، همه افراد مردم آزاد ميباشند… آگاه باشيد كه مقداري مال جمع شده است و ما آن را به طور مساوي بين سياه و سرخ تقسيم ميكنيم. مروان به طلحه و زبير گفت: مقصود و منظور علي كسي غير از شما نيست، حضرت به هركدام از آنها 3 دينار عطا كرد، به مردي انصاري نيز 3 دينار دادند، آنگاه غلام سياهي آمد و به او نيز 3 دينار عطا نمود، مرد انصاري به حضرت اعتراض كرد و گفت: اي اميرمؤمنان، اين مرد غلامي است كه ديروز آزادش كردم، سهم او را با من مساوي قرار ميدهيد؟! حضرت فرمودند: من در كتاب خدا نظر كردم، فضيلت و برتري براي اولاد اسماعيل نسبت به اولاد اسحاق نيافتم. (كافي،كتاب الروضه، ج 8، ص 69، حديث 26)
حضرت در خطبه 224 خود ماجراي سهم خواهي برادرش عقيل را بازگو ميكند و پاسخ سخت خود به وي را بيان ميكند.
9. حق دادرسي منصفانه
انصاف در رفتار با مردم بويژه در حوزه قضا امري مهم در سيره و گفتار امام است از اين رو به صراحت ميفرمايند: من كسي را با اتهام و ظن و گمان بازداشت و مؤاخذه نميكنم. (الغارات، ج 1، ص 371)
10. خيرخواهي
خيرخواهي حاكم براي مردم حقي است كه امام آن را در برابر مردم بر عهده خود ميداند و ميفرمايد: حق شما بر من اين است كه خيرخواه و نصيحتگر شما باشم. (خطبه 34)
11. رعايت منافع مردم
حق ديگري كه حضرت بر دوش خود ميبيند آن است كه همواره اموال و سرمايههاي مردم را بيشتر كرده و در جهت منافع ايشان هدايت كند. (خطبه 34)
12. حق تعليم و تعلم
يكي از مهمترين حقوقي كه از منظر امام بر عهده حاكم است كه بايد به آن عمل كند اينگونه بيان ميدارد: «حق شما بر من اين است كه راه نيكي را به شما بنمايانم و… شما را آموزش دهم تا نادان نمانيد و تربيتتان كنم تا فراگيريد.( خطبه 34)
ب) حق حكومت بر مردم
امام حقوق مردم و دولت را متقابل ميداند و ميگويد: آنگاه كه اين وظايف را انجام دادم، نعمت خداوند بر شما مسلم و حق اطاعت من بر شما لازم گردد و اين كه از فرمان من سرپيچي و در كارهايي كه انجام آنها به صلاح و مصلحت است كوتاهي نكنيد. و در درياهاي شدائد به خاطر حق فرو رويد. اگر اين وظايف را نسبت به من انجام ندهيد آن كس كه راه كج برود از همه نزد من خوارتر است، او را به سختي كيفر ميكنم و هيچ راه فراري نزد من نخواهد داشت. اين فرمان را از امراي خود بپذيريد و آمادگي خود را در راه اصلاح امورتان در اختيارشان بگذاريد. (نامه 50)
به اين ترتيب حق دولت خود را اين گونه به مردم گوشزد ميكند كه: «حق من بر شما اين است كه به بيعت خويش وفا كنيد و در حضور و غياب نظرهاي خيرخواهانه خويش را ابراز داريد و هنگامي كه شما را فرا ميخوانم اجابت كنيد و چون دستوري به شما ميدهم فرمان ببريد.» (خطبه 34)
ج) رفتار حاكم با مردم
علاوه بر توصيه به حقوق مردم، امام هم خود منشي اخلاقي را در مواجهه با مردم برميگزيند و هم فرمانداران و اميران خود را به اين شيوه ميخواند كه: «به انصاف رفتار كنيد، به مردم درباره خودتان حق بدهيد، در برآوردن حاجات مردم كم حوصلگي نكنيد، كه شما خزانه داران رعيت و نمايندگان ملت و سفيران پيشوايان ميباشيد، و هيچ كس را از حاجتش محروم نكنيد». (نامه51)
حضرت به مالك ميفرمايند: «مردم در كارهاي تو به همان چشم مينگرند كه تو دركارهاي واليان پيش از خود مينگري و درباره تو همان گويند كه تو درباره آنها ميگويي».(نامه 53)
1. مهرباني با مردم
توصيه امام به مالك اين است كه: مهرباني به رعيت و دوست داشتن آنها و لطف در حق ايشان را شعار دل خود ساز. چونان حيواني درنده مباش كه خوردنشان را غنيمتشماري، زيرا آنان 2گروهند يا همكيشان تو هستند يا همانندان تو در آفرينش. (نامه 53)
در فراز ديگري از عهدنامه آمده است: بدان اي مالك! هيچ وسيلهاي براي جلب اعتماد والي به رعيت بهتر از نيكوكاري به مردم و تخفيف ماليات و عدم اجبار مردم به كاري كه دوست ندارند، نيست، پس در اين راه آنقدر بكوش تا به وفاداري رعيت خوشبين شوي كه اين خوشبيني بار سنگين رنجآور مشكلات را از تو برميدارد، پس به آنان كه بيشتر احساس كردي بيشتر خوشبين باش و به آنان كه بدرفتاري نمودي بدگمانتر باش. (نامه 53)
2. پوشاندن عيبهاي مردم
عيبپوشي خصلت ديگري است كه امام هم بدان پايبند است و ديگران را به آن توصيه ميكند و در عهد خود با مالك امام ميفرمايد: از رعيت، آنان كه عيبجوترند از خود دور كن، زيرا مردم عيوبي دارند كه والي در پنهانداشتن آن از همه سزاوارتر است، پس مبادا آنچه بر تو پنهان است، آشكار گرداني و آنچه كه هويداست بپوشاني كه داوري در آنچه از تو پنهان است با خداي جهان است، پس چندان كه ميتواني زشتيها را بپوشان تا آن را كه دوست داري بر رعيت پوشيده ماند خدا بر تو بپوشاند. (نامه 53)
در تبيين همين مساله اما به شرح وظايف حاكم و تفكيك آن از كشف عيوب مردمان ميپردازند و به مالك گوشزد ميكنند: «در مردم عيبهايي است و والي از هر كس ديگر به پوشيدن آنها سزاوارتر است. از عيبهاي مردم آنچه از نظرت پنهان است، مخواه كه آشكار شود، زيرا آنچه به عهده توست، پاكيزه كردن چيزهايي است كه بر تو آشكار است و خداست كه بر آنچه از نظرت پوشيده است، داوري كند. تا توانيعيبهاي ديگران را بپوشان تا خداوند عيبهاي تو را كه خواهي از رعيت مستور بماند، بپوشاند». (نامه 53)
3. بخشش خطاها
چشمپوشي از تخلفات نيز راهكاري است كه در انديشه امام در مواجهه حاكم با مردم بايد به كار بسته شود. حضرت به مالك اشتر را اينگونه به اين مسير ميخواند كه: از آنها خطاها سر خواهد زد و علتهايي عارضشان خواهد شد و به عمد يا خطا، لغزشهايي كنند پس، از عفو و بخشايش خويش نصيبشان ده، همانگونه كه دوست داري خداوند نيز از عفو و بخشايش خود تو را نصيب دهد. (نامه 53)
4. رفع شبهات مردم
يكي از پايههاي حكومت استوار اسلامي اعتماد مردم به حاكم است، از اين رو امام بر حفظ اين مساله از طرق اخلاقمدار اصرار ميورزد و كارگزاران خود را به اين امر توصيه ميكند از جمله به مالك ميفرمايد: «اگر رعيتبر تو به ستمگري گمان برد، عذر خود را به آشكارا با آنان در ميانه، نه و با اين كار از بدگمانيشان بكاه، كه چون چنين كني، خود را به عدالت پروردهاي و بارعيت مدارا نمودهاي. عذري كه ميآوري سبب ميشود كه تو به مقصود خود رسيو آنان نيز به حق راه يابند.» (نامه 53)
http://www.jamejamonline.ir/papertext.aspx?newsnum=100842099698