چكيده:
از آنجا كه پويايي و تغيير مهمترين ويژگي محيط سازمانهاي امروزي است حفظ و بقاي سازمانها تنها در صورتي محقق ميشود كه همگام با تغييرات غيرقابل تصور اقتصادي، سياسي و اجتماعي محيطي، خود را در مسير تحول و توسعه بهبود بخشند. امري كه تحقق آن كاري بسيار مشكل، ظريف و حساس است و تنها با بكارگيري ايدههاي نوين و پذيرش و پرورش استعدادهاي خلاق و نوآور محقق ميشود. اگر انعطاف پذيري لازم در سازمانها براي مقابله با تغييرات محيطي و همچنين ذهنهاي داراي پيچيدگي لازم براي حل مسائل در سازمانها نباشد مسلماً توفيق و بهرهوري سازماني از بين خواهد رفت و سازمان از ميدان رقابت حذف ميگردد.
مقدمه:
با وارد شدن جهان به هزاره سوم اكثر مديران در انديشه ايجاد دگرگوني و تحول در شيوه اداره سازمان تحت مديريت خود برآمدهاند. هزاره سوم با مشخصههايي از قبيل؛ پيشرفت روزافزون فناوري، استقرار مدلهاي كيفيت فراگير (TQM) تغييرات سريع در نظامهاي اقتصادي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي، استفاده و بهرهگيري از منابع خارجي براي فرآيندهاي داخلي، ادغام و يكي شدن شركتها و از همه مهمتر ميدان رقابتي بيحد و مرز، نوعي از مديريت را طلب ميكند كه در آن سازمانها ميبايست با ايجاد انگيزه و آموزشهاي لازم در سرمايههاي انساني زمينه بروز خلاقيت و پرورش فكرهاي نوين را فراهم كنند. امروزه سازمانها در چنان محيط پويا و پرتلاطمي به فعاليت مشغولند كه اندكي درنگ و تعلل كافيست تا از صحنه رقابت حذف گردند. از اين رو مقوله خلاقيت و نوآوري از اهميت فراواني برخوردار گرديده است زيرا خلاقيت و نوآوري تنها راه نگهداري، تأمين و حفظ مزيتهاي رقابتي است.
سازمانهاي امروزي در خلاقيت و نوآوري به عنوان چيزي بيش از يك موضوع مورد علاقه خود مينگرند. در بيان ديگر سازمانها براي آنكه بتوانند فاصله خود را نسبت به رقبا حفظ كنند مجبورند در مقاطع زماني مختلف خدمات جديدي را به بازار عرضه كنند كه لازمه اين امر وجود فكرهاي پويا، خلاق و نوآور است پس بحث خلاقيت و نوآوري در سازمانهاي نوين امروزي ديگر بحث علاقه و تفريح نيست بلكه ضرورت و لازمهاي است براي حفظ پويايي و توان سازمان در برخورد با تهديدها و مخاطرات محيطي.
سازمانها براي ادامه حيات موفق خويش نياز به زندگي همراه با نوآوري دارند. نوآوري فرآيندي چند بعدي است كه تمام مقاطع سازمان را در بر ميگيرد. نوآوري از يك سو عامل شناساندن هويت سازمان به مشتريان است و از سوي ديگر رمز ادامه حيات موفق سازمانهاست. در هزاره سوم نوآوريها رشد فزايندهاي داشتهاند رشدي كه با كمك تكنولوژي پيشرفته غناي بيشتري به موضوع بخشيده است. در شرايط كنوني، كه الگوهاي كاري و فناوري در زمانهاي بسيار كوتاه در حال دگرگوني است، خلاقيت و نوآوري يك چاره نيست، بلكه يك ضرورت است، ضرورتي كه عدم توجه لازم و كافي به آن، لطمات جبران ناپذيري به دنبال دارد.
بهرهگيري از روشهاي جديد از طريق فكرهاي نوآور و خلاق:
همانگونه كه عنوان شد تنها راه بقاي سازمانها در محيط پرتلاطم و متغير امروزي، همگام شدن با تغييرات محيطي است. مقولهاي كه تنها از طريق خواست، انگيزش و خلاقيت نيروي انساني محقق ميشود. به بيان ديگر در محيط سياسي، اقتصادي و اجتماعي امروز كه سرعت تغييرات غيرقابل تصور و پيشبيني است، تنها سازمانهايي ميتوانند به ادامه حيات خود اميدوار باشند كه از سرمايههاي انساني پيشرو، خلاق، مبتكر و نوآور برخوردارند. عدم انطباق لازم با تغييرات محيطي انفعال و يا مرگ زودرس سازمان را به همراه دارد به همين علت سازمانهاي نوين امروزي اهميت فزايندهاي براي خلاقيت و نوآوري قائل ميباشند تا بتوانند از طريق فكرهاي نوين و جديد ضمن ايجاد تغييرات مناسب در راستاي تحولات محيطي به توسعه و بالندگي سازماني دست يابند. بدون شك نوآوري و خلاقيت، سنگ بنا و راهگشاي بهرهوري اقتصادي است و سازمانهايي كه توانستهاند در اين راستا اقدامات لازم را انجام دهند شاهد نتايج چشمگيري در برونداد و بازده خود هستند.
تغييرات سريع نيازهاي انسانها، سازمان را مجبور به بهرهگيري از روشهاي جديد و نوين نموده است، روشهايي كه تنها از طريق فكرهاي نوآور و خلاق ايجاد ميشود. با عنايت به مطالب فوقالذكر به نظر ميرسد تداوم حيات سازمانها به بازسازي، اصلاح و بهبود روشهاي كار و ايجاد و توليد خدمات و محصولات جديد و نو بستگي دارد. محيط پرتلاطم سازمانها و تنوع نياز انسانها اين موضوع را همواره يادآوري ميكند كه: «براي دستيابي به اثربخشي سازماني خلاقيت و نوآوري امري غيرقابل اجتناب است». از اين رو امروزه يكي از چالشهاي مهم مديران بكارگيري توانائيهاي ذهني براي ايجاد يك مفهوم يا فكر جديد است. چالشي كه ناشي از نقش حساس و مهم مديران در پرورش استعداد و توانايي خلاقيت و نوآوري منابع انساني ميباشد. به بيان ديگر مديران با رفتار و عملكرد خود ميتوانند افراد خلاق و نوآور بار بياورند و يا موجبات فرسودگي و ركود مغزها را فراهم نمايند. نظام مشاركت جو و فرهنگ مشاركتي در كنار آموزش و راهاندازي واحد تحقيق و توسعه و توجه به ملزومات ساختاري از مهمترين وظايف مديران براي ايجاد خلاقيت در منابع انساني است.
خلاقيت و نوآوري:
خلاقيت ايجاد يك ايده يا مفهوم جديد از طريق بكارگيري توانائيهاي ذهني و علت و سبب نوآوري است و بدون آن نوآوري صورت نميگيرد. در واقع خلاقيت «سنتشكن» است كه در آن روشهاي مورد استفاده قبلي زير سؤال ميرود. خلاقيت و نوآوري مختص افراد خاص نيست و تمام افراد ميتوانند در جهت آن كوشش نمايند.
دانشمندان معتقدند انسانها در هر سطح سازماني و در هر رده شغلي، قدرت خلاقيت، تفكر و انديشه دارند كه البته ميزان آن در انسانهاي مختلف متفاوت است. به بيان ديگر افرادي داراي خلاقيت بالاتر هستند كه از عوامل خاصي برخوردار باشند. «استيز» عواملي از قبيل؛
1- سلاست و رواني ادراكي
2- انعطاف پذيري ادراك
3- ابتكار
4- ترجيح دادن پيچيدگي نسبت به سادگي
5- استقلال رأي و داوري
را از مهمترين ويژگيهاي افراد خلاق ميداند. مطالعات رفتاري نشان ميدهد افراد خلاق از قدرت اعتماد به نفس بيشتري برخوردارند. مقاومت، سماجت، انرژي و همچنين ريسك پذيري آنها در كار نيز بالاتر است.
اغلب يافتههاي پژوهشي نشان ميدهد، خلاقيت با كوشش و پشتكار در بكارگيري مغز ارتباط بيشتري دارد تا با استعداد دروني افراد. از اين رو آموزشهاي خلاقيت باعث تقويت بروز آن ميشود.
آموزشهاي خلاقيت و نوآوري و تأثير آن در كارآيي:
در تحقيقاتي كه انجام شده است مشخص گرديده آموزشهاي خلاقيت 125% باعث افزايش كارآيي ميشود. مديران بايد بدانند كه اجزاي سيستمشان زنده و داراي افراد خلاق با نياز و انگيزههاي انساني هستند. سيستم كاري آنها يك ماشين با اجزاي مربوطه نيست و آنها بايد در جهت بهبود و توانايي يادگيري خود در راستاي خلاقيت و نوآوري تلاش كنند.
مدير بايد تحريك كند، انتخاب كند، واكنشهاي انطباقي را در ارگانيسمها تقويت كند تا استعداد و توانايي نوآوري را بهبود بخشد. در چنين وضعي عمدهترين مسائل سرانجام به انسانها و توانايي برخورد صحيح با آنها بر ميگردد. همچنان كه محيط سازماني (علم و تكنولوژي) پيچيدهتر ميشود، مسائل انساني و مديريت نيز پيچيدهتر ميشود. بنابراين اگر ما بايد با چالشهاي واقعي نوآوري (علم و تكنولوژي) روبرو شويم، نظام انساني ما نيز بايد متناسب با آن رشد كند. به عبارت ديگر مديران بايد «يادگيري نوآوري» را در سازمان ترويج دهند امري كه از طريق آموزش امكانپذير است.
آموزش، يكي از عوامل كمك كننده پرورش و بروز خلاقيت و نوآوري است. با آموزش ميتوان استعداد خلاقيت و نوآوري افراد را پرورش داد. تقويت ويژگيهايي از قبيل تحمل ريسك، كاهش كنترل بيروني، قبول ابهام، تحمل تضاد و افزايش ارتباطات همه جانبه بروز خلاقيت و نوآوري را تسهيل ميكند.
«خودانگيزشي» فيزيكي از عوامل مهم نوآوري است امري كه از طريق ايجاد همسويي بين هدفهاي سازماني و فردي حاصل ميشود. اگر ميان اهداف فردي و سازماني همسويي بوجود آيد و كاركنان تحقق هدفهاي خود را در گرو تحقق هدفهاي سازمان بدانند، انگيزش لازم را براي عملكرد بهتر و تفكر و تلاش بيشتر مييابند.
در سازماني كه خلاقيت و نوآوري عامل اصلي اثربخشي و بقاست بايد ساختار و فرهنگ متناسب و فراهم آورنده آن نيز فراهم باشد. به عبارت ديگر خلاقيت و نوآوري ساختار مناسب خود را ميطلبد و مديران بايد نسبت به آن توجه و آگاهي لازم را داشته باشند.
موانع خلاقيت و نوآوري:
مسلماً در مسير بروز خلاقيت و نوآوري نيروهاي سازماني موانعي بروز ميكند كه عدم توجه به آنها ممكن است تمركز ذهني افراد را برهم زده و زمينه بروز انديشههاي نوين و جديد را از بين ببرد. از اين رو در عصر جديد علوم رفتاري تلاش ميكنند شرايطي را فراهم سازند كه در آن ذهنهاي پيچيده و توانمند بتوانند به آناليز و تجزيه و تحليل مسائل بپردازند. امري كه عدم توجه به آن ميتواند موجب انفعال و هرز پتانسيلهاي سازماني شود و مسير پويايي و تحول و توسعه سازمان را مسدود سازد.
وابستگي و كمبود فكري، تمايل به همرنگي و همگوني، كمرويي، مقاوم نبودن، عدم دانش كافي، عدم تمركز ذهني و عدم انعطاف پذيري از مهمترين موانع خلاقيت و نوآوري است. مديران بايد بدانند آزاد ساختن توان خلاقيت و بكارگيري فكرهاي نو در گرو پيروزي بر موانع مذكور است كه البته پيروزي بر آنها چندان مشكل نيست اما نياز به زمان دارد.
نتيجهگيري:
سازمانهاي هزاره سوم براي ادامه حيات مستمر خود نيازمند همگامي و انعطاف در برابر تغييرات محيطي هستند.
امري كه تنها از طريق پويايي و خلاقيت ذهنهاي سازماني حاصل ميشود. از اين رو ايجاد زيرساختهاي اساسي براي پرورش و بروز فكرهاي نوين و خلاق امري حياتي است كه ضرورت آن غيرقابل انكار ميباشد. سازمانها بايد بتوانند در مقابل محركهاي محيطي از خود پاسخ مناسب نشان دهند تا بتوانند از اين طريق مزيتهاي رقابتي خويش را حفظ كرده و در ميدان رقابت باقي بمانند.
بكارگيري ايدههاي نوين و پذيرش و پرورش استعدادهاي خلاق و نوآور يعني؛ توانائي سازگاري بيشتر با محيط، پيچيدگي ذهني لازم براي حل مسائل، انعطاف پذيري در مقابل تغييرات محيطي، اثربخشي بالاتر، توانايي رقابتي بيشتر و يعني … تضمين بقاي سازمان در هزاره سوم.
منابع و مأخذ:
1- الواني، مهدي، مديريت عمومي، چاپ سوم
2- الكس، س.اسبورن، پرورش استعداد همگاني ابداع و خلاقيت ترجمه حسن قاسمزاده، انتشارات نيلوفر.
3- هنري منيتزبرگ، سازماندهي؛ پنج الگوي سازگار، ترجمه فقيهي و سابقي، مركز آموزش مديريت دولتي .
4- رضائيان، علي، مجله دانش مديريت، دانشكده علوم اداري و مديريت بازرگاني.
5- متين، حسن، مجله دانش مديريت، دانشكده علوم اداري و مديريت بازرگاني.
6- رضائيان، علي، اصول مديريت، انتشارات سمت.
7- حقيقي، محمدعلي، مديريت رفتار سازماني.
8-اينترنت