دگرگونی رسانه‌ها درتبليغات فرانوگرايی

نویسنده: علي خويه

پست­ مدرنيسم و يا به عبارتي پسانوگرايي، اصطلاحي براي توصيف گرايشهاي پس از دهه 1960 در عرصه معماري، هنر، ادبيات، فلسفه، فرهنگ و جامعه­شناسي است.
برخي نظريه‌­پردازان نيز آن را به جنبش ضد­­نوگرايي تعبيركرده­اند. يكي از عواملي كه پست مدرنيسم در جهان تبليغات، ارتباطات و بازاريابي، بويژه در مقوله دهكده جهاني با پيشرفت تكنولوژي كامپيوتر، وب و اينترنت، بر آن تاثير گذاشته است و بحثهاي بسيار زيادي درباره آن وجود دارد، رسانه­ها هستند. اين سبك يا جنبش، تمامي تفاوتهاي اصطلاحات، نمادها و فرهنگهاي سرزمين­هاي مختلف را در عصر اطلاعات، يكپارچه و متحد مي­گرداند. در عرصه بازاريابي و تبليغات سخن پست­مدرنيسم به طور خلاصه اين است كه نبايد خود را محدود به استفاده از ابزار­ها و امكانات و رسانه هاي رايج بازاريابي و تبليغات مدرن كرد، بلكه از تمامي ابزارها، امكانات و رسانه هاي سنتي و غير سنتي مي­توان بهره برد. در اين مطلب به طور خلاصه مطالبي درباره دگرگوني رسانه‌ها ارائه مي­شود تا متخصصان، مديران بازاريابي و تبليغات و علاقه‌مندان با توجه و تاكيد بيشتر بر اين مقوله و پژوهشهاي گسترده، درمورد بهبود هر چه بيشتر استراتژي­ها و تاكتيك­هاي بازاريابي و تبليغاتي خود موفقتر عمل كنند.

رسانه از ديروز تا امروز
براي‌ درك‌ رسانه بايد به هنر و شيوه هاي ارتباطي پيش‌ از تاريخ‌ و آشنايي‌ با نحوه‌ ظهور و منشا هنر در دوران‌ اوليه‌ پيدايش‌ بشر، يعني دوره‌ «پارينه‌ سنگي‌» (10000تا 40000 ق‌.م‌) باز گرديم‌. بشر نخستين‌ آنچه‌ را‌ در اطراف‌ خود مي‌ديد به‌ صورت‌ نقشهاي‌ انتزاعي‌ و شكلهاي‌ مجرد بر روي‌ ديواره ‌غارها ثبت‌ مي‌كرد. از آن زمان‌ تا زمان حاضر كه جهان وب و اينترنت بر عرصه­هايي از روزگار ما حكومت مي­كنند، هنر و تبليغات نقش‌ خود را به‌ عنوان‌ رسانه و انتقال دهنده پيامها‌ در زندگي‌ بشري‌ و علم ارتباطات ايفا مي‌كنند و در علوم ديگر مانند روانشناسي، جامعه شناسي،‌ اقتصاد و مديريت نيز همچنان ردپايي‌ از انواع رسانه­ها را مشاهده‌ مي‌كنيم‌. تاريخ حکومت رسانه ها از دوران پارينه‌ سنگي‌ و نوسنگي‌ و آغاز زندگي‌ بشر كه‌ انسان‌ به‌ تعقل‌ رسيده‌ و توانسته‌ دوران‌ پيرامونش‌ را با تصوير بنماياند و به‌ صورت‌ انتزاعي‌ درآورد، شروع‌ مي‌شود و با ايجاد سبكها و مكتبهاي‌ هنري‌ به‌ صورت‌ متمادي‌ ادامه‌ پيدا مي‌كند و به‌ دوره‌ معاصر كه‌ مربوط‌ به‌ بشر قرن‌ بيست‌ و يكم‌ و دوران پست­مدرنيته است‌، مي‌رسد. در طي‌ اين‌ دورانها هنر ويا به نوعي تبليغات به‌ صورت‌ كلي‌ در نقاشي‌، معماري‌، موسيقي‌، مجسمه‌ سازي‌، سينما، وب و … خلاصه‌ مي‌شود كه همواره‌ نقش‌ مهم‌ خود را بخوبي‌ در آن عصر ايفا كرده‌ و با ايجاد مكتب‌ها و ايسم‌ها به‌ عنوان‌ رسانه­ها‌يي‌ قوي‌ موجب‌ تحول‌ در نگرش‌ دوره‌ خود و حتي‌ دوره‌هاي‌ بعدي‌ شده‌اند. به نظر مك لوهان تمامي رسانه­ها بخصوص رسانه­هاي جديد، شكلهاي هنري هستند كه دنياي تازه­اي دارند و به چيزي وابسته نيستند.

نگرشي متفاوت به رسانه در تبليغات و بازاريابي
به‌ رسانه­ها ‌در طول‌ تاريخ‌، هميشه‌ با جنبه‌ ارتباطي و زيبايي‌­شناسي‌ نگاه‌ نشده‌، بلكه‌ در هر دوره‌ و هر مكان‌، ديدي‌ خاص‌ و‌ متفاوت‌ را دنبال‌ كرده است‌. مك­لوهان در جمله مشهوري اشاره مي­كند كه «رسانه تداوم جسم و تواناييهاي ماست» اين عبارت بيانگر اين باور است كه «ابزار ادامه نيروهاي جسماني ماست»؛ همانطور كه دوچرخه تداوم پا و كامپيوتر و اينترنت تدوام مغز آدمي است. رسانه­ها محتواي اصلي ادراك و توان فهم معنايي ما و در يك كلام پيام اصلي را تعيين كرده­اند. از اين روست كه مك­لوهان مي­گفت «رسانه پيام است» يعني رسانه ها تداوم پيامهاي ارتباطي و تبليغاتي در دنياي بازاريابي هستند.
يك از وظايف مهم رسانه، ارتباط است كه نقش مهمي در تبليغات و بازاريابي دارد. براي تجزيه و تحليل نقش ارتباطي رسانه مي­توان به نمودار ارتباطي كه ياكوبسن زبانشناس برجسته روسي پيش كشيده، مراجعه كرد:
يك فرستنده(شركت، سازمان يا شخص) پيامي(تبليغاتي و غير­تبليغاتي) را براي گيرندة پيام(مخاطب يا مشتري) مي­فرستد. اين پيام، زمينه­اي(اجتماعي، تاريخي، فرهنگي، روانشناسي، فلسفي يا بازاريابي) دارد كه به اين زمينه ارجاع مي كند. رسانه وسيله و ابزار انتقال پيام است. ولي اين مفهوم در دوران مدرنيسم با پيشرفت تكنولوژي، اطلاعات و فرهنگهاي جهاني و …به انحطاط كشيده مي­شود و در پست­مدرنيسم، براي آنكه بتواند به مسير اصلي خود بازگردد، دگرگون مي­شود. پست مدرنيته اساساً همان‌ دورانِ انحطاط‌‌ دنياي مدرن‌ است‌. در دنياي پست مدرن اين قالبها شکسته مي شود و از هر وسيله و ابزاري چه سنتي و چه مدرن به عنوان پيام و رسانه استفاده مي شود. در بازاريابي پست مدرنيسم هيچ مرزي بين پيام و رسانه وجود ندارد و گاهي پيام جاي رسانه و رسانه جاي پيام استفاده مي شود؛ به همين دليل برخي نظريه پردازان اشاره مي کنند که رسانه پيام است و برخي ديگر معکوس آن را مي گويند؛ يعني پيام رسانه است. در يکي از برنامه هاي بازاريابي يکي از شرکتهاي بزرگ، خود پيام تبليغات شرکت به صورتي طراحي و ساخته شده بود که بيانگر رسانه شرکت بود براي نمونه پيام تبليغاتي شرکت در قالب بسته بندي محصول ساخته شده بود و در همين قالب پشت کاميون هايي که اين محصولات را انتقال مي دادند، ارائه مي شد.

مرگ رسانه
«ژان‌ بودريار»، يكي‌ از نظريه­پردازن‌ اصلي رسانه‌ پست‌مدرن، مي‌گويد: «بشر، امروز قطعاً در وضعيت‌ پسامدرن‌ به‌ سر مي‌برد.» بودريار مشخصه‌ دوران‌ پسامدرن را گسستگي‌ ميان‌ تصويري‌ كه‌ رسانه‌ها و علوم‌ از جهان‌ ارائه‌ مي‌دهند، مي‌داند. او به همين دلايل مرگ رسانه­ها را اعلام مي­كند. رسانه­هايي كه در پوست مغز و استخوان مخاطبان بويژه با پيشرفت تكنولوژي اينترنت و وب، به طرز ناگواري جا گرفته و از اصل و ماهيت خود دور افتاده­اند. به همين علت بازاريابي و تبليغات كه وابسته به همين رسانه­هاست، دگرگون مي شود. در برنامه تبليغاتي(5M) كه كاتلر به آن اشاره مي­كند، يكي از تصميمهاي مهم هر برنامه تبليغاتي، رسانه است. در تبليغات پست­مدرن همانطور كه پيام واژگون مي­شود و ساختارشكني بر پيكره آن وارد مي­آيد، رسانه نيز كه در ارتباط بسيار نزديكي با پيام است نيز شالوده­شكني مي­شود. به گفته بودريار: «رسانه پيام است، اين هم به معناي مرگ پيام است و هم به معناي مرگ رسانه، چون ديگر رساننده نيست.»
وقتي كه بودريار نظريه مرگ رسانه را اعلام مي­كند، رسانه­هاي تبليغاتي نيز كاركرد تكراري و خسته­كننده دوران مدرن خود را از دست­ مي­دهند. در تبليغات پست مدرن هم نوع رسانه و هم كيفيت و كميت و هم كاركرد آن دگرگون مي­شود. در حقيقت يك نوع استفاده دادائيستي در رسانه­هاي تبليغاتي به وجود مي­آيد تا رسانه­ها معناي واقعي خود را پيدا كنند. براي نمونه بسياري از شرکتهاي اروپايي به جاي ساخت بيلبورد تبليغاتي براي رساندن پيام خود از ساختمانها، درختان و کف خيابانها به عنوان رسانه تبليغاتي محصول خود استفاده مي کنند و يا نمونه تبليغات شگفت انگيز ديگري که يکي از شرکتهاي توليد کننده کفش انجام داده بود و مفهوم دگرگوني رسانه ها را تاييد مي کند به اين صورت بود که براي رساندن پيام نرمي کفش هاي خود از تبليغات آدامس و از بسته هاي آدامس به عنوان رسانه، استفاده مي کرد و حتي براي مشتريان خود آدامس هديه مي داد و به جاي تبليغ کفشهاي خود بيشتر به تبليغ آدامس پرداخته است.

ويژگي رسانه ها در تبليغات پست مدرنيسم
در كل مي­توان ويژگيهاي رسانه­هاي تبليغاتي را در دوران پست­مدرن همانند ويژگيهاي آثار پست مدرن در قالبهاي زير بررسي كرد:
-1 عدم قطعيت: در رسانه­هاي پست مدرن نيز همه چيز نسبي است، چون رسانه ها به عامل بيروني چون مخاطب وابسته­اند. به طور يقين نمي­توان از آن به خاطر ذات خود استفاده كرد. براي نمونه حتما نبايد تيزري كه در تلويزيون پخش مي­شوند، صدا تصوير و حركت داشته باشد. در تيزرهاي پست مدرني که در تلويزيون ها پخش مي شوند گاهي هيچ صدا و حرکتي وجود ندارد. نمونه آن تيزر بي صداي يک شرکت توليد کننده ماشين لباسشويي است که براي يک لحظه مخاطب احساس مي کند مشکلي براي تلويزيون پيش آمده ،ولي هدف اين شرکت از ساخت اين تيزر بي صدايي ماشين لباسشويي خود است.
-2 پراكندگي: پراكندگي رسانه­ها در تبليغات پست­مدرن ظاهراً مشهود است. در تبليغات پست­مدرن از رسانه­هاي مختلفي كه ظاهرا بي­ربط به بازاريابي محصول است استفاده مي­كنند. براي نمونه تبليغ يك كالاي تخصصي پزشكي در تلويزيون. بويژه اين مسئله در سايت­هاي اينترنتي بسيار مشهود است و پراكندگي سايت و در هم برهم بودن چندين سايت در يكديگر از ويژگيهاي اين رسانه­هاي پست مدرن است كه البته در پس اين تفكر، فلسفه ظريفي وجود دارد كه توضيح آن خارج از حوصله مقاله است.
-3 عدم مركزيت: رسانه­ها در تبليغات پست­مدرن مركزيت و محوريت ندارند و از هر دري تبليغي را نشان مي­دهند. براي نمونه در ميان اخبار تبليغ بازرگاني پخش مي­شود يا در ميان تبليغات بازرگاني ناگهان فيلم پخش مي شود.
-4 شيرتوشير: استفاده از رسانه­هاي عجيب و غريب و يا استفاده از چيزهاي خنده­دار و طنزآلود در كنار رسانه­هاي تبليغاتي از ديگر ويژگيهاي اين سبك است. در اين سبك با يك استراتژي بازاريابي خاص تهاجمي ناگهان رسانه­ها شيرتوشير مي­شوند. براي نمونه اينترنت، تلويزيون مي­شود. يا از تلويزيون به جاي روزنامه استفاده مي­كنند.(زير­نويس­هاي تلويزيوني) براي نمونه در سايت­هاي اينترنتي، كنار هر سايت، محلي براي تبليغ كالاهاي ديگر ديده مي­شود يا از صفحه­هاي وب براي مكالمه و كنفرانس استفاده مي­شود.
-5 مشاركت: در رسانه­هاي پست­مدرن از مخاطبان به عنوان رسانه استفاده مي­شود و آنها را در امر رسانه­اي مشاركت مي­دهند. براي مثال از سايت­هاي شخصي افراد و از وبلاگ آنها براي تبليغ استفاده مي­كنند و يا مخاطبان را در رسانه­ها مشاركت مي­دهند يا از مخاطب به جاي رسانه استفاده مي­كنند. نمونه ديگر آن استفاده از افراد و مخاطبان در مسابقه هاي مرتبط با روابط عمومي و تبليغات يک محصول است.
-6 تركيب: پست­مدرنيسم ،اعتقاد به استفاده از هر چيزي و تركيب آنهادارد. هر چند ناسازگار و بي­ربط باشند. به همين علت در اين سبك از تركيب چندين رسانه­ با يکديگر استفاده مي شود. براي نمونه بيلورد تلويزيوني ترکيب دو رسانه بيلبورد و تلويزيون با يکديگر است.
*تدبیر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *