نویسنده: ولي الله رمضانی
یکی از بارزترین پدیده های علوم اجتماعی، در علوم انسانی روش انتقادی است. این روشها چه با نظامی فلسفی، جامعه شناسانه، انسان شناسی و… همگی، هم ضرروری هستند وهم آسیب پذیر. ضرروی هستند چون پویایی این روشها ومحتوای آنها را (علوم) تضمین می کنند و آسیب پذیرند چون خطر دگرگونی و گرایش به فرمالیسم را با خود به همراه دارند.
غالبا انسا نها کمتر از نقد رضایتمند اند واز این روی منتقدین همیشه با روی خوش مواجه نمی شوند. از سویی دیگر می بینیم که یکی از راههای اعتبار پذیری علمی، بویژه درعصر حاضر و در سنت مدرن، گرایش به همین روش های انتقادی است، آنهم درفضایی علمی ونه اخلاقی وارزشی، آنگونه که در کشمکش های سیاسی وژورنالیستی کمابیش قابل روئیت است. از این روی، عده ای تفسیر وتوضیح خود پدیده “نقد” پرداخته اند، بویژه درقلمرو ادبی که هم گسترده تر و هم نقد پذیر تراند… بهر حال خودِ بررسی تکنیک های نقد، بدون در نظر گرفتن اهمیت مثبت ومنفی بودنش، می تواند در علمی کردن بیشتر این جریان وفعالیت های این علوم نقش داشته و بستر کشمکش ها را متعادل تر و منطقی تر سازد. بنا بر این دراینجا تلاش می شود نمونه هایی از نقد معاصر برای علاقمندان ارائه گردند.
پیر بوردیو یکی از منتقدان بارز در علوم اجتماعی معاصر است در ذیل یک نمونه کاربردی از روش دست یابی به چنین نقدی ارائه می گردد. بوردیو در مقاله ” سیاست جهانی شدن ” ترجمه جناب پرویز صداقت درهمین پایگاه می نویسد:
«جهانی شدن به تقدیر نیست، سیاست است، از این رو، سیاست مخالفت با تمرکز قدرت و جهانی شدن، امکان پذیر است…» .
بوردیو مقاله خویش را با جمله مذکور شروع کرده است . یک ظرافت روش شناختی دراین جمله مشهود است. او برای نشان دادن مخالفت خود با آنچه به روند جهانی شدن مرتبط می گردد، دست به ابتکاری زیبایی می زند وآن این است که نخست با تعریفی نو از مفهوم جهانی شدن : یعنی سیاست دانستن آن، این دیدگاه را ضربه پذیر می کند. بوردیو عملا پدیده مورد نظر را: “جهانی شدن”، به جایگاهی هدایت می کند که آسیب پذیر است: یعنی “سیاسی بودن” و برای مقابل با آن، از ابزار وقالبی تخریبی بهره می گیرد، ابزاری که با تعریف خود هماهنگی و همخوانی داشته باشد: یعنی “سیاست مخالفت کردن” . بوردیو خوب می داند که اگر جهانی شدن را یک “تقدیر” بداند، بدین سهولیت قادر نیست تا بر آن یورش ببرد. یکی از شیوه های چنین برخوردانتقادی به یک پدیده، نخست، محدود کردن آن در بستر تحرکی و جنبشی آن است. چرا که امکان فرار و یا طرفه رفتن را از او سلب می کند ویا بطرز قابل ملاحظه ای کاهش می دهد. قلمرو و محدودیت سیاست به مراتب محدود تر از محدوده تقدیر است. نکته دیگر ابزاری است که برای درهم کوبیدن موضوع، معرفی می گردد. بوردیو در اینجا با طرح “تمرکز گرایی قدرت”، ابزار عینی و روشمندی معرفی می کند که از ویژه گی طبقه بندی برخوردار است. البته او آنجا که راه حل “عدم تمرکز گرایی” را معطوف به جبر گرایی ضمنی در عمومیت و عام بودنش (بین المللی بدون ) می کند، عملا از بُرّندگی ابزار خود، دراین نقد می کاهد. او راه حل خود را “سیاستِ سیاست زدایی” و یا “قدرت زدایی” می یابد. (قدرت نیرو های اقتصادی). بوردیو، هم از طریق اندیشه و هم عمل(که البته کمی شعار گونه می نماید)، سیاستی را مطرح می کند که هم به جنبش اتحادیه ای وسیاسی درمحدوده ها ومرزهای ملی وهم فراتر از دولت های ملی می تواند ارجاع داده شود. او در تحلیل خود از چگونگی و امکان شکل گیری نیرو های اقتصادی در سطح جهانی سخن می گوید و اینکه آنها دارای ابزارهایی هستند که درمقابل نیروهای سیاسی مقاومت می کنند… از سویی دیگر او به ذکر نیروهای سیاسیِ “مخالف جهانی شدن” که درتنوع فراوانی هستند و از برخی توانایهای مشتر ک بهر می بردند(ویژگیهای خانوادگی) می پردازد. او این نیرو ها و تواناییها را دارای سابقه ای تاریخی، جمع گرا و اشترا ک پذیر معرفی می کند( نمونه تجربه های کمونیستی). پس ویژگی اول آنها، نتیجه تجربه سنتی تحر ک سیاسی است. او ویژگی دوم این جنبش های اجتماعی را “روش قرار گرفتن اولیت ها” ذکر می کند(مسکن، اشتغال، بهداشت …). اینجا با نکته ای مهمی روبرو می شویم وآن توجه به ترتیبات و اولیت ها، دریک فرایند انجام وعمل است. او ویژگی سوم این جنبش ها را، “شیفتگی” نسبت به عمل مستقیم می بیند. چهارمین ویژگی را، “همبستگی نیروی محر ک” می نامد. (شبکه روابط مناسب برای تقسیم قدرت و منافع). در اینجا نظر مابه اهمیت وضرورت مطالعه شبکه های گروه های اجتماعی جلب می شود. بوردیو برای هر شبکه اهداف مشترک درنظر می گیرد. این اهداف می توانند در ا نواع گوناگون کوتاه مدت ودراز مدت مورد بررسی قرار بگیرند… تاکید بودیو بر ابزار اتحادیه ها، برای حل این مشکل جهانی شدن، با این مشکل اساسی روبروست که اتحادیه ها لزوما قدرتهای باثبات وبادوامی نمی توانند محسوب گردند. نخستین ضعف کاربردی آنها این است که درموارد بحران وانقلابی و یا کوتاه مدت با بعد وبُرد کوتاهی عمل می کنند. بنیاد تجمع نیروهای پایدار را باید در پدیده های بانفوذتری (مثل ادیان) جستجو کرد. چرا که دامنه نفوذ ادیان به محرک های صرف محدود نمی گردد بویژه زمانیکه که تجمع ها شدیدا، نیازمند تجدید نیروی فعال و جوان اند… بوردیو با تاکید بر گسترش پایدار شبکه ای جهانی سخن می گوید که ظهور ودام جنبش های اتحادیه ای را امکان پذیر می سازد. او در آرزوی طراحی یک نیروی سازمان یافته برای مقابله با جریان “جهانی شدن ” است . این به مانند جنگی می ماند که ما تمام انرژی خود را برای جمع آوری و انسجام نیرو بکار ببریم ولی برنامه شفاف و از پیش مطالعه شده ای برا ی مقابله با دشمن ارائه نکنیم و یا آن را به شرایط آتی موکول سازیم… اصولا بوردیو، چرا جهانی شدن را مورد انتقاد قرار می دهد؟ آیا جهانی شدن یک نوع بازگشت نوین به گذشته یکپارچه و محدود بسط است، (درحالیکه محدویت را در یک چشم انداز نسبیّت گرایی داراست)؟ آیا با نگاهی فلسفی، این بازگشتی به خویشتن است؟ یا این نفی آرزوهای دور ودرازی نیست، که در نگاه دینی به تعبیری، بشر را وادار به ایجاد فاصله ها کرده استد(مهاجرت) ؟ آیا جهانی شدن یک نوع بازگشت مسافران ومهاجرانی است که قرنهاست پراکنده بوده اند واز این پراکندگی وعدم امنیت حاصل از آن است به جان آمده اند؟ اگر این چنین است نقطه مرکزی ومحور این چرخش کجاست وحرکت بازگشتی ما رو به کدام سرزمین و مرکزی دارد؟ آیا واقعا جهانی شدن تابعی ازسیاست های مستور در قوانین اقتصادی است؟ موتور واقعی چنین حر کتی از کدامین منابع عینی یا پنهان ریشه گرفته است و به کدام سمت وسیاق درحرکت است وچه موانعی درمقابل خود می بیند و چگونه واکنشی دربرابر آنها از خود نشان داده است؟ آیا اصولا ما ناگزیر از جهانی شدنیم؟ آیا اگر این حرکت جهانی شدن را سد کنیم ، جایگزینی برای آن درنظر داریم؟ آیا تنها زبان اقتصادی دربرابر این پدیده لب به سخن گشوده است ویا می توان انتظار جهانی شدن به سبکی دیگر ودر قلمروی دیگر را داشت؟ …با ا ین وجود مسئله ای که ما را به خود متوجه می سازد این است که جهانی شدن نسیم یک تغییر است، تغییری بزرگ است که همه ما را به چالش می خواند.
*http://glo110.blogfa.com/post-319.aspx