عدم اطمینان یکی از ویژگیهای بارز هر محیط اقتصادی است. اساساً رویکرد شرکتها نسبت به ریسک تصمیمات، معاملات و قیمتهای بازار را تحت تاثیر قرار میدهد. تصمیمات درست و عاقلانه بر مبنای اطلاعاتی گرفته میشوندکه ریسک و شرایط عدم اطمینان را تشریح میکند و یا حداقل به شناخت آنها کمک مینماید. مهمترین جز یک سیستم اطلاعاتی در هر اقتصاد، گزارشگری مالی آن است. هنگامیکه یک شرکت، اطلاعاتی را در خصوص شرایط و عملکرد مالی خود به استفادهکنندگان بیرونی ارایه میدهد، خواسته یا ناخواسته اثر انواع ریسک بر شاخصهای ارزیابی، سود خالص و جریانات نقدی خود را جهتدهی میکند.
شاید بتوان گفت در سالهای اخیر آنچانکه باید، به مقوله گزارشگری مالی پرداخته نشده است. این در حالی است که باید توجه داشت بررسی چالشهای گزارشگری مالی، عامل اساسی رفع اختلاف نظرهای موجود بین وضعکنندگان استانداردهای حسابداری و مقرراتگذاران است. ضمناً این امر موجب میشود ساختار و محتوای گزارشات مالی نیز تبیین گردد و خلاصه اینکه نتیجه نهایی آن ارایه یک سیستم گزارشگری مالی است که با مفاهیم مدیریت ریسک و اصول اندازهگیری آن سازگار میباشد و زمینه را برای تصمیمگیریهای آگاهانه توسط استفادهکنندگان بیرونی فراهم میآورد.
به اعتقاد اکثر کارشناسان، داشتن یک استراتژی مناسب شامل ارکان زیر تا حدود زیادی میتواند به رفع اختلافنظر بین وضعکنندگان استانداردهای حسابداری و مقرراتگذاران کمک نماید.
1-تفکیک مفهوم بیطرفی از گرایش به سمت گزارشگری محافظهکارانه، بهعنوان یک هدف بلندمدت
عدم جانبداری در ارایه تصویری شفاف از شرایط و عملکرد مالی شرکت، هدف اصلی حسابداری است که میبایست در بلندمدت از مقوله تمایل به گزارشگری محافظهکارانه بهموجب برخی مقررات متمایز شود. به عبارت دیگر قاعدهمندی ابزارهای قانونی احتیاطآور نقطه شروع ارزیابیهایی است که مشمول محافظهکاری عمدی نمیشوند.
2- رفع برخی سو تفاهمات طی فرآیندی همسو با هدف اول
به این منظور مقرراتگذاران با توجه به ابزارهای کنترلی که در اختیار دارند، در مواجهه با بخشی از مفاهیم “ثبات مالی تغییرات در استانداردهای گزارشگری مالی” که غیـر قابل اجتناب هستند، سیاست بیطرفی را در پیش میگیرند.
3- اجماع بر سر گزارش اطلاعات غنیتر در مورد شاخصهای مالی شرکت البته این مهم در چارچوب رویههای حسابداری سنتی و با استفاده از گزارشگری وضعیت جاری شرکت از طریق صورتهای مالی (اطلاعات درجه یک) امکانپذیر نیست، بلکه میبایست برآوردهایی از ریسک (اطلاعات ریسک) و درصد عدم اطمینان هر یک از برآوردها (اطلاعات خطای اندازهگیری) نیز ارایه شود. تشریک مساعی بین وضعکنندگان استانداردهای حسابداری و نهادهای نظارتی علاوه بر بهبود مجموعه نهایی اطلاعات گزارش شده، ضمانت اجرایی آن را نیز در پی خواهد داشت.
در این مقاله بیشتر سعی شده است به رابطه بین حسابداری، مدیریت ریسک و اندازهگیری آن پرداخته شود. به این منظور قابلیتهای مختلف اندازهگیری ریسک و رابطه آن با تعیین ارزش بررسی میشود. همچنین از دو جنبه دیگر نیز به مساله خواهیم پرداخت. نخست آنچه که تحت عنوان بیطرفی شناخته میشود بطور مفصل مورد بررسی قرار میگیرد. اهمیت بحث بدان جهت است که نخستین اثر ریسک بر محاسبات ارزشگذاری به تفسیری که از مفهوم بیطرفی میشود، بستگی دارد. در ادامه به ارتباط بین ارزشگذاری بیطرفانه و قیمتهای بازار نیز پرداخته میشود.
از بُعد دیگر چالشهای موجود بین اندازهگیری ریسک و رویکرد جاری نسبت به گزارشگری مالی مورد بررسی قرار میگیرد. بویژه توجه خاص خواهیم داشت به امکانسنجی این مساله که آیا ممکن است استانداردهای حسابداری ارزشیابیها را تحریف کنند و یا اینکه صورتهای مالی شرکت را بهطور مصنوعی متورم نشان دهند؟ و یا حتی در نتیج? این آثار به انحا مختلف وضعیت اعتباری شرکت را تحت تاثیر قرار دهند.
نخست، در جهانی که مشخصه اصلی آن اطلاعات ناقص و هزینهبر است، ارزشیابی بهصورت منحصربهفرد و عینی قابل تعریف نیست. بهعنوان یک نتیجه مهم میتوان گفت مفهوم بیطرفی میبایست محتاطانه تفسیر شود. اصولاً در چنین شرایطی، ارزش بدست آمده مبتنی بر میثاقهای حسابداری اعم از اینکه در بازار مشاهده میشود یا خیر، ارزش بازار شرکت را تحت تاثیر قرار میدهد. بهعلاوه در بررسی اصول حسابداری نیز باید اثر متقابل عوامل اقتصادی مورد توجه قرار گیرد.
دوم، نقش اصول اندازهگیری ریسک در تعیین ارزش بسیار اساسی است. از آنجاکه ارزشیابی مستلزم پیشبینی است بنابراین باید ریسکهای ممکن اندازهگیری و قیمتگذاری شوند. حتی زمانیکه بحث پیشبینی در حسابداری سنتی نیز مطرح میشود، اندازهگیری ریسک اهمیت مییابد، مثل محاسبات مربوط به استهلاک وامها. بهعلاوه در سایر روشهای حسابداری مانند ارزش متعارف یا ارزش ویژه، نقش اندازهگیری ریسک گستردهتر است که این خود زمینهای برای پیشرفتهای آتی از قبیل عمیق شدن بازارها، توسعه و تنوع ابزارهای مالی جدید و نوآوریهای مالی میباشد.
سوم، اولویت دادن به قابلیت تایید در گزارشگری مالی بهویژه این امر هنگامی اهمیت مییابد که ارزیابی و سایر اطلاعات گزارش شده، با استفاده از مدلهایی پیشبینی شوند که مستقیما به قیمتهای بازار متکی نیست. خطا در برآوردهای یک مدل، بطور قابل توجهی به درصد خطای مدل و اشتباهات عمدی در گزارشگری مربوط میشود. قابلیت تایید، مهمترین معیار برای انتخاب یک رویه حسابداری از بین رویههای موجود است. اعتبار درونی و دقت نتایج مدلهای اندازهگیری نیز برای ارزیابی عملکرد و تعمیم آنها بسیار مهم است. بعلاوه تا زمانیکه مدیریت ریسک بعنوان محافظی در برابر اشتباهات عمدی گزارشگری از اهمیت خاصی برخوردار است، اصول اندازهگیری ریسک نیز نقش اساسی و مشابهی در امر ارزشگذاری دارد.
چهارم، اولویت دادن به مفهوم شفافسازی در گزارشگری مالی
اهمیت این مساله در عکسالعمل بازار نسبت به ارزیابی و اطلاعات ارایه شده است که بدون توجه به روش ارزیابی ممکن است تفسیر بهتری داشته باشد. در برخی رویکردها اهمیت شفافسازی به آسانی قابل درک است. بدینترتیب که قیمتهای بازار کاملا مات و شُبه برانگیزاند، و بطور کامل در برابر عواملی که آنها را تحریک میکند بیتوجه و خاموش میباشند. برای مثال، در چنین شرایطی این سوال مطرح میشود که آیا تغییر قیمتهای بازار انعکاس تغییرات در نرخ بهره است یا درجه اعتبار؟ بعلاوه بجز داراییهای قابل معامله در بازارهای پرعمق و نقدشونده در سایر موارد، تشریح خطای اندازهگیری در ارزش برآورد شده بسیار اهمیت دارد. این امر به سرمایهگذاران بالقوه بیرونی امکان میدهد همچون نهادهای نظارتی، کیفیت برآوردها را ارزیابی نموده و بر اساس آن در تصمیمات یا رفتارشان تجدید نظر کنند.
پنجم، ضربالمثل معروفی هست که میگوید نیاز باعث اختراع است. زمینههای بسیار مناسبی برای ایجاد هماهنگی بین ارزشیابیهای حسابداری و اقتصاد وجود دارد. البته عوامل زیادی نیز هستند که موجب اختلاف بین این دو نوع ارزشیابی میشوند. عواملی از قبیل مفهوم دارایی یا بدهی و تفاسیر آن، فلسفه وجودی اصول مختلف حسابداری (سیستمهای خاص و پیچیده) در قالب استانداردهای مختلف برای قابلیت تایید برآوردهای آتی. در هر حال بخشی از این اختلاف غیر قابل اجتناب و بخشی دیگر قابل رفع میباشد. توجه بیشتر به الزامات مدیریت ریسک، رهنمود مفیدی برای رفع این اختلاف است. مواردی مثل نحوه برخورد با سپردههای دیداری، خطمشی تمدید بیمه و محاسبات مربوط به استهلاک وام.
بنابراین راههای زیادی وجود دارد که مدیریت ریسک و اصول اندازهگیری آن بتوانند به رفع اختلاف نظرهای موجود بین وضعکنندگان استانداردهای حسابداری و مقرراتگذاران کمک کنند. نقش اصول اندازهگیری ریسک در گزارش اطلاعات مورد نیاز به منظور عملکرد مناسب بازارهایی که میبایست به اطلاعات ریسک و خطای اندازهگیری توجه خاص داشته باشند، بسیار اساسی است. همچنین اصول اندازهگیری ریسک عامل بسیار مهمی در اندازهگیری، قابلیت تایید و اثبات ارزیابیها است. مدیریت ریسک نیز بعنوان مرکز ثقل تهیه و وضع استانداردهای حسابداری، میتواند ابزاری مفید برای حذف شکاف بین ارزیابیهای حسابداری و اقتصاد باشد. بیش از دو دهه است که به موازات رشد بیسابقه بازارهای سرمایه، پیشرفتهای چشمگیری در اصول اندازهگیری ریسک رخ داده که سیستمهای مالی را متحول نموده است. چارچوبهای احتیاطآور هم تغییراتی داشتهاند و به نظر میرسد در آینده نزدیک، تحولات دیگری نیز در گزارشگری مالی بوجود آید.
http://www.daneshju.ir/forum/archive/t-45157.html