نویسنده: دکتر فریدون وردی نژاد
مقدمه:
«سيستم را مجموعه اي مرکب از گروهي از اشياء و روابط بين آنها و خواص آنها تعريف مي کنند» . البته اين تعريف گوياي آن ا ست که يک سيستم داراي خصوصيات ، عملکردها و يا مقاصدي مجزا از اشياء ، روابط و خوا ص موجود در درون آنست . منظور از اجزاء : « ساير قسمت ها و اشيائي است که تنوع نامحدود دارند مانند اتم ها ، ستاره ها ، توده ها ، استخوان ها …. و منظور از خواص ، ويژگي هاي اشياء هستند مانند شمارة الکترون ها يا حالت هاي انرژي افقي در اتم ها ؛ دما و فاصله از ستاره هاي ديگر در ستاره ها ؛ جابجايي ، لحظات اينرسي ، نيروي حرکت آني ، سرعت ، انرژي جنبشي و حجم در توده ها و … و منظور از روابط ، روابط بين اجزاء و سيستم است که آنها را به هم پيوند مي دهد . براي هر مجموعة مورد نظر از اشياء غيرممکن است که روابطي تعريف نشده باشد . براي مثال هميشه مي توان فاصلة بين دو شيء را به عنوان رابطه در نظر گرفت.
کلمات کلیدی :
ویژه – سیستم – سیستم بسته – سیستم باز
دسته بندی کلی سیستم ها
در يک نگاه کلي به رويکرد سيستمي از ديد دانشمندان عزبي سيستم ها به دو دستة باز و بسته تقسيم مي شوند .
سيستم هاي باز : « آنهايي هستند که با محيط خود در تعامل اند و ماده و انرژي و اطلاعات رد و بدل مي کنند » .
سيستم هاي بسته : « آنهايي هستند که با محيط رابطه و ارتباطي ندارند و سرانجام به نابودي کشيده مي شوند» .
از ديد ديگر سيستم هاي هدفدار : « سيستم هايي هستند که اگر تعادل و اوضاع مجموعه ايشان به هم بخورد مي توانند آنرا اصلاح کنند» .
و سيتم هاي بي هدف : « سيستم هايي هستند که در صورت مواجهه با تشتت و در هم ريختگي ، از بازگشتن به وضع تعادل عاجزند » .
از نگاه ديگر سيستم ها يا طبيعي اند يا مصنوعي اند يا سيستم هاي طبيعي موجوديتشان معلول برنامه ريزي و عملکرد آگاهانه انسان نيست و به 3 دسته تقسيم مي شوند:
1- دون ارگانيک ( از سيستم هاي اتمي تا ويروسي )
2- ارگانيک ( از سيستم هاي سلولي تا انساني)
3- فوق ارگانيک (از انساني تا جامعه ) و سيستم هاي مصنوعي که مصنوع دست بشرند
شامل 3 دسته مي شوند :
1- فيزيکي ( از ساده ترين ماشين ها تا دستگاه هاي الکترونيک )
2- انساني ( از کوچکترين گروه تا سازمان هاي عظيم ) و
3- فيزيکي ـ انساني (از سيستم هاي انسان ـ ماشين تا سيستم سازمان ـ فرد ) .
سيستم عالم و جهان هستي :
اکنون با داشتن پس زمينة ذهني هر چند مختصر از بينش ماتريستي غرب نسبت به سيستم ها بر آنيم تا سيستم هاي موجود در جهان شهود را از ديدي بالاتر ببينيم . براي شروع عالم جهان هستي را به عنوان بزرگترين سيستم موجود بررسي مي کنيم . از حيوانات و نباتات و جمادات که بگذريم و تنها انسان را مورد مطالعه سيستمي قرار دهيم خواهيم ديد انسان پاک ومستعد به عنوان input وارد سيستم عالم و دين مي شود و پس از طي پروسه اي معين ( ميزان عمر مشخص او ) از سيستم دنِيا به عنوان ouput خارج مي شود . پرواضح است عالم و هستي سيستمي بسيار بزرگ است که ما تنها پروسة دنيايي آنرا آنهم فقط در مورد انسان بررسي مي کنيم و به بررسي خرده سيستم هاي موجود در اين پروسه مي پردازيم .
بر اساس دلايل عقلي فراوان مثل برهان نظم ، برهان عليت و… ثابت مي شود که پيدايش جهان و ورود انسان در آن تصادفي نيست و يک مبداء توحيدي واحد دارد که آن هم خدا ، کاملترين موجود و داراي صفات بي شماري است . حکمت خدا اقتضا مي کند که اين سيستم هدفدار باشد و output آن پس از طي پروسه ، به کمال هدف خود در اين مرحله رسيده باشد و آمادة ورود به مرحلة بعد که همان معاد است شود .
انساني که ابتداي پروسه قرارمی گيرد استعداد بالقوه اي براي انجام هر کاري و انتخاب هر مسيري را دارد اما با انتخاب هر مسيري ، هدف سيستم عالم تحقق نمي يابد . بناي سيستم عالم بر رشد انسان است وانسانی که طالب صراط حق باشد و خواهان رشد حقيقي ، سيستم او را بر اساس استعدادهاي دروني و فطري به کمال خواهد رسانيد . ( در ادامه بحث بيشتر توضيح مي دهيم )
اما حکمت خداوند مقتضي است که انسانها به سمت هدف هدايت شوند . لذا انسان هايي کامل و راهنما براي هدايت فرستاده که ايشان حدود و ثقور اين مسير را هر زمان بنا به فهم مردم همان زمان ارائه کرده اند و برنامه جامع زندگاني را در قالب دين تبين کرده اند .
دين اسلام که متکامل ترين دين و جامع ترين روش زندگي است ، سيستمي صالح ، کامل وبهم پيوسته است و قرآن کريم کتاب خداست که بيان کنندة قواعد و قوانين اين سيستم الهي تحت عنوان سنت هاي خداست .
« فمن يعمل مثعال ذره خيراً يره »و « و من يعمل مثتعال ذره شراً يره » ( سوره زلزال ) بيان کنندة اوج دقت اين سيستم است .
چراکه هر input که شما به سيستم يک بدهيد يک output به شما مي دهد بسته به اينکه با اين عمل شما شمول کدام سنت و قانون الهي شده باشيد . براي روشن شدن بحث به چند مثال توجه کنيد .
خداونددر قرآن کريم سورة بقره آيه 40 مي فرمايد : اوفوا بعهدی اوفو بعهدکم: به عهد من وفا کنيد تا به عهد شما وفا کنم . عهد خدا چيست ؟ در آيه60 سوره يس مي فرمايد :
« الم اعهد اليکم يا بني ادم ان لاتعبد والشيطان انه لکم عدومبين » عهدبندگان اينست که بندگي شيطان را نکنند و عهد خدا اينست : «ادعوني استجب لکم » بخوانيدمرا تا اجابت کنم شما را (مومن-60) به بيان ديگر اگر input عدم بندگي شيطان و خواندن خداوند را وارد کرديد ، استجابت خداوند را نتيجه مي گيريد .
جالب اينجاست که دعا و استجابت خداوند ، خود مشمول خرده مستقيم ديگري نيز است و آن اينکه اين استجابت گاهي دنيايي است و گاهي اخروي . اگر اين مطلب را بپذيريد که حرکت سيستم در جهت کمال است ( که در آينده اثبات مي شود ان شاء ا …. ) واينکه انسان محاط اين سيستم است : بسيار دعا و خواستة بندگان هست که مخالف اين جهت رشد است و بعضاً بسياري از دعاهاي بندگان در نقاط مختلف در مقابل يکديگر است . بر اساس مصلحت ، سيستم راه کمال را انتخاب مي کند و دعاهايي که در اين جهت است در دنيا مستجاب مي شود اما اگر دعا باشرايطش انجام شده باشد آن دعاهاي ديگر نيز مستجاب شده منتها در آخرت به او اعطا مي شود .
سيستم عالم به گونه اي است که فردي که خود مي خواهد در صراط مستقيم هدايت حرکت کند ، اورا هدايت کند و اشتباهات سهوي او را جبران کند ” والله يهدي من يشاء” (بقره-142)“والذين جاهدوا فينا لنهديم سبلنا”(عنکبوت-69)
اگر قبول داريم خداوند حکيم است پس هدايت تک تک بندگان به دست اوست و او براي لحظة لحظة عمر او طوري برنامة هدايت مي چيند که به کمال مطلوب خود برسد . پس کوچکترين اتفاقات و حوادثي که فرد (فردی که طالب هدايت است ) در زندگي با آن مواجه مي شود در کمال او مؤثر است اما خود بايد به عنوان يک سيستم عمل کرده آن حادثه را تحليل کند. شايد در آينده در موضعي از اين مورد استفاده کند. شايد به خاطر عمل نيکي يا بدي بوده که گذشته انجام شده و شايد يک امتحان الهي است براي آنکه رفتار بنده در قبال آن به منصة ظهور برسد .
هر انساني در سيستم الهي منحصربه فرد است به اين معنا که استعدادها و شرايط خاص خود را دارد و موفقيت و رشد او نيز مخصوص خود اوست. اگرچه در ظاهر افراد بر اساس استعدادهاي کم يا زيادشان در جايگاه هاي اجتماعي پايين يا بالا قرار مي گيرند اما معيار واقعي مقايسة هر فرد ، استعدادهاي خود اوست يعني اگر توانسته باشد ظرف وجود را که قدر و اندازة شخصي دارد پر کند به کمال رسيده است وگرنه ، خير .
سيستم ، دائماً با سنت هاي خود افرادي که به بيراهه مي روند را به سمت صراط مستقيم هدايت پرکند يعني به وسيله همان پيامدهاي ناشي از سنت الهي که فرد مشمول آن شده مثل ضررهاي مالي ، عذاب هاي دنيايي ،امراض و…. تا فرد را متوجه خدا کند و هر بار به صراط مستقيم باز گرداند.
اسلام کلي به هم پيوسته است و نمي توان جزئي از آن را گرفت و نسبت به اجزاء ديگر آن بي اهميت بود خداوند در آيات 92-90 سوره حجر مي فرمايد :« کما انزلنا علي المقتسمين الذين جعلو القرآن عضين فوربک لنسئلهم اجمعين »
حضرت رسول (ص) در احاديث در تفسير آيه دوم فرمودند : « آنهايي هستند که به بعض کتاب ايمان آورده وبه بعض ديگر کفر ورزيدند »
در حديثي ديگر داريم از حضرت صادق (ع) که فرمودند : « پاية اسلام نماز ، زکات ، ولايت است که هيچ يک بدون آن دو ديگر درست نيست .
2- ايمان مجموعه اي :
اسلام يک مجموعة اعتقادي و منسجم و آئين حنيف و قيم وفطري است که ما را به ايماني مجموعه ای فرا خوانده : 4 آل عمران : « … يقولون امنا کل من عندربنا …»
152-150 نساء : « …… يقولون نؤمن ببعض و نکفر ببعض … اولئک الکافرون حقاً »
منظور از ايمان ، ايمان به همة احکام و مقررات اسلام است . در ثاني از جنبة ديگر نگاه کنيم ايمان خود مجموعه اي است متشکل از 3 قسمت عمده : باور ، قول و عمل ، که باز در نگاه سيستمي ايماني کامل است که هر 3 جنبه را دارا باشد .
نتيجه ايمان غير مجموعه اي :
1) چنين آدمي راه ناهماهنگي با جهان را پيش گرفته ، از جمع مؤمنين خارج است و به هدف نهايي « الي اللک المصير » نخواهد رسيد .
85-83 آل عمران
2) سفيد وکم خرد است و در دنيا و آخرت از نظر الهي افتاده . 130 بقره
3) از سيستم الهي هر افتاده و رشد ناموزوني مي کند . 179 اعراف
4) در خود دريغ دارد و اقوام به تاويل آيات طبق نظر خود کرده است . 7 آل عمران
5) ناکامي دنيا و عذاب آخرت 162-161 / 152-150 نساء
علت سرکشي اين افراد آنست که به دنيا و آخرت به ديد سيستمي نگاه نمي کنند .
تولد تئوري سيستم ها :
بعداز رنسانس و انقلاب صنعتي در غرب و بنا نهاده شدن مديريت علمي تبلور ، کارها رو به تخصص گرايي گذاشت . روش تحليلي گرايي قادر به حل موضوع سيستم ها نبود . در رياضيات معادلات حرکتي بيش از 3 جزء قابل حل نبود و در فيزيک اتم هاي پيچيده تر از هليوم قابل مطالعه. با بروز مشکلات کم کم تئوري سيستم ها در ساير شاخه هاي علوم به وجود آمد و پيشرفت کرد .
و پژوهندگان پديده ها را با تمامي اجزاء ديدند . اما اينان کار خود را از روبنا شروع کردند حال آنکه قاعدة مي بايست کار را از ريشه و بنياد آغاز کنند و سؤال اساسي اينکه آيا علاوه بر روند طبيعي مافوق طبيعت هم وجود دارد يا خير ؟
در نقد تئوري سيستم ها بر مبناي فکري غرب در مقدمه بايد بگوييم ؛ سيستم هاي باز وبسته اعتبار ري است نه مطلق و مجموعة جهان شامل اجزاء مادي و تدبير حرکت کمال جوياند همه يک کل به هم پيچيده و شامل خرده سيستم هاي فراوان و دقيق است .
نيز توانايي بازگشت به وضع تعادل که در نظر ايشان نشانة هدفمندي يک سيستم است ، چيزي است که تنها اززنده بودن و حرکت و ذات هدف جوي يک سيستم پا مي گيرد نه هدفمندي سيستم . اسلام هدفمندي سيستم را به مصير و غايتي مي داند که يک سيستم طبيعي از طريق سلسله مراتبي متشکل از خواست ها ، تحول ها ، تکامل ها ، ضرورت هاي آن بانی همگاني و سلسل روبه آن دارد .
با اين ديد هيچ مجموعه اي را نمي يابيم که هر گاه با تشتتي روبه رو شد نتواند به حال تعادل خود بازگردد .
در يک دسته بندي مجموعة عالم به 3 دسته غير مستقيم ها ، شبه سيستم ها و سيستم هاي کامل و تمام عيار تقسيم مي شوند . غير مستقيم ها توده هايي حساب نشده اند از اجزاء.. شبه سيستم ها؛ توده هايي حساب شده از اجزاءند . وسيستم هاي کامل و تمام عيار ، متشکل و منسجم از اجزايي متناسب ، هم سنخ و در رابطة اکمال متقابل اند .
در نگاه کلي ديگر سيستم ها يا انساني اند و يا الهي . سيستم هاي انساني نظير يک دستگاه ماشين في نفسه بي حرکت و بي هدف و مانند يک توده خاک بود و نبودشان يکسان است و تنها در ارتباط با انسان که خالقشان است مفهوم مجموعه بودن را پيدا مي کند و داراي حرکت و هدف مي شود و سيستم الهي ( طبيعي ) به خودي خود زنده ، متحرک و هدف جويند و به طور دائم از مبدأ فيض برخوردارند و قائم با اويند و وجودشان در گرو ارتباط و در سير کمال به سوي مراتبي برتر پيش مي روند .
تعريف سيستم :
1) سیستم عبارتست از مجموعة اجزاء متناسب و بالنسبه مهمي که با دو عامل بهم پيوستة مکانيکي و هدف گيري شده تحت شرايط مساعد ، به منظور انجام عملياتي مشخص و منظم بر روي چيزهايي معين به نام وارده ،در جهت بدست آمدن چيزهاي مشخص به نام صادره با يکديگر پيوستگي داشته و متشکل گرديده اند و تا زماني که تناسب و به هم پيوستگي اجزاء مذکور بر اثر عوامل داخلي يا خارجي از بين نرفته ( يا همچنان با تغيير و تحول شرايطي که سيستم در آن وجود دارد هماهنگ و همگام باشد ) مجموعه به حيات خود ادامه خواهد داد.
2) هر مجموعه از اجزايي متناسب ، هم سنخ و در رابطه اکمال متقابل تشکيل گرديده است که بين اين اجزاء روابطي بر اساس توحيد برخوردارند و از طريق رشد و سازندگي متقابل اجزاء رو به
مرتبه اي بالاتر از هدف توحيدي دارند .
اجزاء متناسب هم سنخ و در رابطة اکمال متقابل :
3) اجزای متناسب ,هم سنخ و در رابطه اکمال متقابل:
مجموعه هاي جهان بر اثر روابط توحيدي آنچنان هم بستگي و انسجام پيدا کرده اند که در هر مجموعه مي بينيم :
1) يک کل منسجم و واحد و يکپارچه است. به عبارت ديگر داراي هويت توحيدي است و هم مظهري ار اصل توحيد است و هم از اين اصل تبعيت مي کند يعني داراي عويت توحيدي پوياست به طوريکه به سوي هويت توحيدي برتر در حرکت است .
2) کلي است که در برترين اشکال و با تمام و جود بر انگيخته است و تشنة نيل به هويت توحيدي مرتبة بالاتر مي باشد به طوريکه مظهر و مجسمه اي از اصل بعثت است و هم در پيروي دائم از اين اصل مي باشد .
3) کلي است که از افراط و تفريط در هر لجظه به دو راست و در کل و جزئش هر چيزي در جاي خود و در نقطة ميانه قرار دارد يعني در مقام عدل به طوريکه مجموعه از هر نظر مجسمه اي از اصل عدالت است و مستمراً از اين اصل تبعيت مي کند .
4) کلي است که در موزون ترين و منسجم ترين و صالح ترين اشکال قرار دارد يعني اعدل است و در کانوني ترين نقطه از خط وسط قرار دارد . در حد خودنمونه کامل و تمام عيار تشکيل و تشکل و اسوه و پيشاهنگ است و به بيان ديگر مجسمه اي از اصل امامت است و پيرو دائمي اين اصل .
« لقد خلقنا الانسان في احسن تقديم » ( سوره تين-4 )
انسان در بهترين وجه خود آفريده شده است حتي اگر چه در دنيا در نازلترين مرتبه روحاني است و بايد به کمال خود برسد اما اين صورت ،احسن است و اين در مورد هر موجود ديگري نيز صادق است چون سيستم ، سيستم احسن است .
5) کلي است که با قرار داشتن در مرتبه اي از مراتب کمال خود ، همچنان در جهت معاد نهايي و مراتب برتري از کمال در حرکت است و دارندة اجل و مهلتي معين و نامبرده است . ( قدرمعلوم )
برخلاف نظرية عمومي مستقيم که بر 4 نکته اشاره دارد : 1- وحدت الگوي رشدي 2- وحدت الگوي رشد ابزار مناسبي براي شناسايي پديده ها 3- مدل سازي راه حل شناسايي شباهت بسياري از پديده هاست 4- هر سيستم اجزائي دارد اهميت اين اجزاء سلسله مراتب را مشخص مي کند . ؛
رابطه بر اساس توحيد را يک قاعدة عمومي سيستم معرفي مي کنيم. جهان مشهود و هر پديده آن مجموعه اي خاص است در سطح کل با دو جنبة حائل خلقـ امر ، ظاهر ـ باطن ، پوسته ـ محتوا ، خطر پيدا کرده وبه طوريکه جنبة ظاهري شامل اجزايي متناسب ، هم سنخ و در رابطة اکمال متقابل مي گردد و جنبة باطن مربوط به پيوستگي ، حيات و تدبير آن مي شود و پديده با پيروي از آئين فطرت که شالودة وجودش بر اساس آن استوار است رو به فطرهايي مسلسل و آن به آني داشته و به اين ترتيب در سوي الله که کمال مطلق است پيش مي رود .
1) جهان مشهودو هر پديده آن مجموعه اي خاص است :
الف) تعريف ما شامل جهان شهودو هر پديدة آن مي شود
ب) به هر کدام از آنها به عنوان يک مجموعه خاص مي نگرد
جهان مشهود واقعيتي به هم پيوسته است و از بي نهايت زير مجموعه ريز و درشت که در يک سلسله مراتب تشکيل و تشکل يافته اند تشکيل گرديده است . سلسله مراتبي که در پايين ترين مراتب آن نشأت گرفته و در مراتب بالاتر اجزاء با هم متشکل شده و مجموعه هاي بزرگتر و در نهايت جهان مشهود تشکيل داده اند .
جهان و هر پديدة آن مجموعه اي خاص است هر مجموعه با تمام ويژگي هاي مشترکش با ديگر مجموعه ها,از خصوصيات منحصر به فرد برخوردار است که نه زير سيستم ها و نه اجزاء تشکيل دهنده اش و مجموعه هاي بزرگتري که خود عضو آنهاست آن ويژگي ها را ندارد . به عنوان مثال آب ماده ايي است مرکب از 2 اتم (هيدروژن ) 1 اتم ( اکسيژن ) که با آنکه ترکيب دو ماده است و قابل تجزية مجدد به آنها ولي هيچ يک از ويژگي هاي آن ها را ندارد .
توضيح خلق و امر :
از ديد مادي گرايانه ، همه چيز سيستمي بسته و صرفاً متشکل از ماده و انرژي و اطلاعات است اما امر جزئي از واقعيت جهان است که با ديدگاه الهي, سيستم ها نسبت به اين جنبه بازند امرحقيقتي است که در جهان هستي ساري و جاري است و قوانين خاص خودرا دارد و همگي در جهت رشد بشر و شکل گيري حقيقت است اما هميشه با حساب هاي مادي جود در نمي آيد .
به عنوان مثال قرآن کريم فرموده : « ولا تجعل الله الکافرين علي المومنين سبيلا » بيان کنندة قاعدة نفي سبيل الله است يعني امر خدا به عنوان حقيقتي در عالم بر اين تعلق گرفته که کافران بر مومنان تسلط پيدا نکنند . چنانچه در جنگ بدر که تعداد کفار چندبرابر مؤمنين بود خداوند با کمک امدادهاي غيبي خود و فرشتگان الهي اوضاع را به نفع مؤمنان به پايان رسانيد . ( آل عمران )
از سویی امر خدا براين تعلق گرفته که سرنوشت اقوام تغيير نکند مگر به خواست خودشان ( ان الله لا يغير و ما بقوم حتي يغير و اما بانفسهم ) مي خواهيم بگوييم حق اين قوانين و سنت ها هم در کنارهم و در يک سيستم تعريف مي شوند و همه را بايد با هم ديد . مثلاً از کنار هم قرار دادن اين دو سنت متوجه مي شويم که سنت عدم تسلط کافران بر مؤمنان به شرط خواست خود مومنان است چنانکه در جنگ بدر اتفاق افتاد و گرنه هيچ تضميني ندارد . جنبة امر نيز در حد خود سيستمي باز است و در ارتباط با مشيت خدا که از آن نيرو مي گيرد و مشيت الهي هم همان وجود مطلق و منبسط است که ظهور اطلاقي ذات مقدس خداست .
دايرة آفرينش و مسير تکامل :
دايرة آفرينش تمام مخلوقات را در مرتبه اي از مراتب دربر مي گيرد و شامل 2 قوس نزول و صعود است .
مشيت الله
قوس نزولي قوس صعودي
هيولي (خميرمايه )
آغاز قوس نزول مشيت الهي هست و فيض وجود پس از صدور از منبع فياض ، در قوس نزول سير مي کند و مراتب گوناگوني را پشت سر مي گذارد و در هر مرتبه تعينات و حدود و قيودي خاص پيدا مي کند و قدم به قدم به پايين ترين نقطه قوس نزولي نزديک مي شود تا به هيولي مي رسد وسير صعودي در اينجا آغاز مي شود .
اول صورت امتداد جسماني را پيدا مي کند .
دوم دنياي طبايع عنصري را طي مي کند .
سوم عوالم جمادي ، نباتي و حيواني را سير مي کند.
وچهارم به عالم انساني مي رسد .
جهان شعور و آنچه با حواس ظاهر حس مي کنيم عالم خلق است و در دو طرف آن جهان باطن قرار دارد . يعني خلق به وسيلة امر دربر گرفته شده است . بعد از آن انسان بالقوه مراحل کمال را طي ميکند تا به تقرب خدا هر روز بيشتر برسد .
«و ما خلقت الجن و الانسان الا ليعبدون »(ذاريات-56)
امر خدا براين تعلق گرفته است که راه کمال و تقرب خدااز مسير عبادت او و فقط او مي گذرد و تنها انسان هايي به کمال و هدف سيستم الهي مي رسند که با اطاعت امر او تحت امر او قرار بگيرند .
امروزه با پيشرفت علوم ، نظريه سيستم ها به حدي از رشد رسيده اما از آنجا که هنوز زيربنا را قبول نکرده و به عالم امر راه پيدا نکرده باز ديدي تا حدي مادي دارد . به عنوان مثال تکامل در سيستم هاي زنده را در تعامل با محيط و از طريق 3 نوع واکنش اساسي مي داند :
1- تسليم و قبول 2- فرار 3- تسلط کامل يا ناقص
در واکنش اول به چارچوب تخصصي و در نهايت بن بست مي رسد و تنها واکنش سوم است که تکامل تقريباً نامحدودي را از طريق فرايندهاي يادگيري و پيچيدگي فراهم مي آورد البته به شرط سازگاري مساعد با شرايط جديد . اصل دوم کار نو نظم در بي نظمي را بيان می کند که هر سيستم بسته اي در جهت آشفتگي هر چه بيشتر تکامل مي يابد در صورتيکه کشفيات زيست شناسي نشان مي دهد که هر سيستم طبيعتاً به سوي ساختاري بسيار پيچيده پيش مي رود . نظريه تکامل با تاکيدبر روابط تعاملي بين سيستم و محيط امکان کنار گذاشتن اين تضاد ظاهري را فراهم مي آورد . بين فرايند حفظ سيستم ها و تکامل آنها اولاً گسستگي وجود ندارد . وثانياً حرکت مداومي در جهت ايجاد تعادل ـ تکامل بر حسب شدت مسائل پيش آمده و زمان موجود ، برقرار است . در اينچنين حالتي سيستم به طور لاينقطع از طريق تغييرات در ساختار دروني خود در وهلة اول از حالت تعادلي به سازگاري و سپس به يک جهش واقعي از نوع تکاملي پا مي گذارد .
تمام پديده ها و تمام جهان شهود چيزي نيست جز تعينات گوناگون هيولي يا ماده المواد که بوسيله دست نيرومند و پر برکت امر که واسطة فيض الهي است پرورده گرديده و آن اشکال و قدر و اندازه ها را پيدا کرده اند و باز همچنان مستمراً از همين طريق در دست پرورش رب العالمين قرار داشته و فيض الهي لاينقطع به سويشان در جريان است و در سير ضرورتي آن به آني در جهت الله که کمال مطلق است مي رود . علت ويژگي انحصاري هر مجموعه هم اينست که آن پديده مثل آب چيزي نيست جز جلوه از فيض وجود با وساطت عالم امر . يعني پيوستگي O ,H, H زائيده ميل ترکيبي دو عنصر است که از عالم امر نشأت مي گيرد .
فطر :
سيستم عبارت است از جهان شهود و هر پديده آن در سطح کل با دو جنبة حائل خلق ـ امر ، فطر پيدا کرده است. فطر يعني آفريدن ، آغاز و ايجاد ابتکاري است که منظور آن شکافتن و سر بر آوردن تکامل است . موجودات جهان بر پايه حرکت جوهري در سير صيرورتي مستمر و آن به آني قرار دارند ودر مراتب و مقاطع گوناگون ، پوستة موجوديت فعلي خود را که به لحاظ تکامل بالنسبه پست تر است , شکافته و به صورتي کاملتر سر بر مي آورد . اين همان امر است . فطرت به معني ملازمت و همگامي با کيفيت « ايجاد» و « وجود» بيانگر يک طريقه و يک آيئني است که با شالوده وجود انسان در انطباق کامل باشد . « فاقم وجهک للدين حنيفاً فطرت الله التي فطر الناس عليها » ( 30 روم )
جمع بندی
سورة فاطر حاوي سنت هاي بسيارزيادي از سنت هاي الهي است و بوا قع کسي که مي- خواهد در سيستم جهان هستي کامياب شود ، بايد از قوانين آن براي رشد خود در صراط مستقيم اگاه باشد . قرآن کريم کتابی جامع وسوره فاطر بویژه مبين ساير قوانين اين سيستم عالم هستي است چه خوب است که به آن تمسک جوییم .
« ياايها الناس انُ و عدالله حق فلاتغرنکم الحيوه الدنيا و لايغرنکم بالله الغرور » ( 5 فاطر )
وعده خدا حق است اما نبايد زندگي دنيايي شما را فريب دهد و نه اميد به رحمت خدا شما را غوطه ور در گناه سازد . ( قانون تعادل ) .
منابع :
قرآن کريم
جامعيت در نظر و عمل اسلامي ، سيد محمد حسيني سياه پوش ارديبهشت 62 .
نگرشي اجمالي بر انواع سيستم ها ، مؤسسه مطالعات بازرگاني .
نظريه سيستم ها ، دانيل دوران ، ترجمة دکتر محمد يمني .