نویسنده: ساناز خاکی نژاد
چکیده:
این مقاله بصورت خلاصه به ضرورت استفاده از مدیریت استراتژیک در برنامه ریزی یک سازمان جهت رسیدن به اهداف بلند مدت سازمان با یک برنامه مدون و بررسی مزایا و موانع و مشکلات موجود در مسیر اهداف از زوایای دید مختلف جهت پیشبرد اهداف متعالی سازمان و ارزیابی موقعیت ها ، فرصت ها و نقاط ضعف و قوت آن سازمان تا کید دارد.در ابتدا بحث با تعریف مدیریت استراتژیک آغاز و سپس به ضرورت استفاده از آن ، فرآیندها،تدوین استراتژی،اجرای استراتژی ،ارزیابی استراتژی و سپس به نحوه تکامل استراتژی طی چهار مرحله می پردازد. همچنین به اهمیت و جایگاه مدیریت استراتژیک در سازمان پرداخته و ویژگی های برنامه ریزی استراتژیک را بررسی می نماید. به پرسشهای مهم سازمان در اجرای برنامه ریزی استراتژیک پاسخ داده و گامهای رویکرد برنامه ریزی استراتژیک را مطرح میکند.در این مقاله فرآیند برنامه ریزی استراتژیک طبق نظریه برایسون شرح داده شده و مزایا و معایب برنامه ریزی استرتژیک نیز برشمرده شده است و در پایان با توجه به توضیحات ذکرشده شرحی بر تدوین برنامه ریزی استراتژیک،تعیین تاکتیک و آغاز عملیات ارائه داده است.
مقدمه:
یکی از جاذبه های رویکرد های مدیریتی رسیدن به سود بیشتر برای سازمان است. این مسئله خصوصا درباره مدیریت استراتژیک با تاثیر عمده ای که بر تدوین و اجرای برنامه دارد صدق میکند. با نگاهی دقیق به مفهوم استراتژیک می توان به ضرورت استفاده از آن پی برد و با توجه به تصمیمات سازمانی و بزرگ شدن سازمان ها لزوم بکارگیری برنامه ای جامع برای مواجهه با مسائل بیشتر از گذشته احساس می شود. مدیریت استراتژیک با تکیه بر ذهنیتی پویا ، آینده نگر ، جامع و اقتضائی راه حل بسیاری از مسائل سازمانها است. پایه این نوع مدیریت بر اساس میزان درک مدیران از شرکت های رقیب ،بازارها ؛ قیمت ها، توزیع کنندگان،دولت ها و تمام کسانی است که به نوعی با آن سازمان در ارتباط هستند که این مهم تعیین کننده موقعیت سازمان می باشد. پس مدیریت استراتزیک با بکارگیری شیوه های خلاقانه و نوآوری به سازمان ها می آموزد برای شکل دادن به آینده خود بصورت انفعالی عمل نکنند.
تعریف مدیریت استراتژیک چیست؟
مدیریت استراتژیک مجموعه تصمیم ها و اقدامات مدیریتی است که عملکرد بلند مدت یک شرکت را تعیین می کند.مدیریت استراتژیک عبارت است از بررسی محیطی (هم محیط خارجی و هم محیط داخلی) تدوین استراتژی، اجرای استراتژی، ارزیابی و کنترل. بنابراین مدیریت استراتژیک بر نظارت و ارزیابی بر فرصت ها و تهدیدهای خارجی در سایه توجه به نقاط قوت و ضعف یک شرکت تأکید دارد.
ضرورت استفاده از مدیریت استراتژیک
با نگاهی دقیق به مفهوم مدیریت استراتژیک میتوان به ضرورت استفاده از آن پی برد. با توجه به تغییرات محیطی که در حال حاضر شتاب زیادی به خود گرفته است و پیچیده شدن تصمیمات سازمانی، لزوم بکارگیری برنامهای جامع برای مواجهه با اینگونه مسائل بیشتر از گذشته ملموس میشود. این برنامه چیزی جز برنامه استراتژیک نیست. مدیریت استراتژیک با تکیه بر ذهنیتی پویا، آیندهنگر، جامعنگر و اقتضایی راه حل بسیاری از مسائل سازمانهای امروزی است. پایه های مدیریت استراتژیک بر اساس میزان درکی است که مدیران از شرکتهای رقیب، بازارها، قیمتها، عرضهکنندگان مواد اولیه، توزیعکنندگان، دولتها، بستانکاران، سهامداران و مشتریانی که در سراسر دنیا وجود دارند قرار دارد و این عوامل تعیینکنندگان موفقیت تجاری در دنیای امروز است. پس یکی از مهمترین ابزارهایی که سازمانها برای حصول موفقیت در آینده میتوانند از آن بهره گیرند «مدیریت استراتژیک» خواهد بود.
فرآیند مدیریت استراتژیک
فرآیند مدیریت استراتژیک را میتوان به چهار مرحله تقسیم کرد:
تحلیل وضعیت
تدوین استراتژی
اجرای استراتژی
ارزیابی استراتژی
تحلیل وضعیت
1-اهداف بلندمدت، مأموریت سازمان (علت وجودی و اینکه چه هستیم)، چشم انداز سازمان (چه میخواهیم باشیم)
2-تجزیه و تحلیل محیط داخلی و قابلیتهای سازمان
3-تجزیه و تحلیل محیط خارجی
تدوین استراتژی
در تدوین استراتژی باید ابتدا مجموعه استراتژیهای قابل استفاده را لیست کرده و سپس با استفاده از مدلهای مختلفی که در بحثهای مدیریت استراتژیک آمده است و با توجه به نتایج بدست آمده در تحلیل وضعیت که در مرحله اول آمده است استراتژی برتر را انتخاب میکنیم. در این مرحله باید مدیران میانی و حتی رده پائین سازمان را نیز مشارکت داد تا در آنها ایجاد انگیزش کند.
اجرای استراتژی
برای اجرای استراتژیها باید از ابزار زیر بهره گرفت:
1-ساختار سازمانی متناسب با استراتژیها
2-هماهنگسازی مهارتها، منابع و توانمندیهای سازمان در سطح اجرایی
3-ایجاد فرهنگ سازمانی متناسب با استراتژی جدید سازمان اجرای موفقیت آمیز استراتژی به همکاری مدیران همه بخشها و واحدهای وظیفهای سازمان نیاز دارد.
ارزیابی استراتژی
برای تعیین حدود دستیابی به هدفها، استراتژی اجرا شده، باید مورد کنترل و نظارت قرار گیرد. ارزیابی استراتژی شامل سه فعالیت اصلی میشود:
1-بررسی مبانی اصلی استراتژیهای شرکت
2-مقایسه نتیجههای مورد انتظار با نتیجههای واقعی
3-انجام دادن اقدامات اصلاحی به منظور اطمینان یافتن از این که عملکردها با برنامههای پیش بینی شده مطابقت دارند. اطلاعاتی که از فرایند ارزیابی استراتژی به دست میآید باید به گونهای باشد که عملیات و اقدامات را تسهیل نماید و باید کسانی یا واحدهایی را معرفی نماید که نیاز به اصلاح دارند.
نحوه تکامل مدیریت استراتژیک چگونه است؟
مدیریت استراتژیک طی چهار مرحله تکامل می یابد:
مرحله ۱) برنامه ریزی مالی اساسی: با هدف اهمال کنترل عملیاتی بهتر از طریق تلاش برای تأمین بودجه ها.
مرحله ۲) برنامه ریزی مبتنی بر پیش بینی : با هدف برنامه ریزی مؤثرتر به منظور کمک به رشد سازمان از طریق تلاش برای پیش بینی آینده فراتر از سال بعد.
مرحله ۳) برنامه ریزی با تأکید بر محیط خارجی سازمان (برنامه ریزی استراتژیک): با هدف تأمین خواسته ها، نیازها و سلایق بازارها و موفقیت در رقابت از طریق تلاش برای جا انداختن و اعمال تفکر استراتژیک.
مرحله ۴) مدیریت استراتژیک: با هدف کسب مزیت رقابتی و آینده ای موفق از طریق مدیریت تمام منابع.
جایگاه مدیریت استراتژیک
استراتژی (strategy) در اصل یک اصطلاح نظامی به معنای سنجیدن موقعیت خود و حریف و طرح نقشه برای روبروشدن با او در مناسبترین وضع است. اما به تدریج این اصطلاح یا به عبارتی فن نظامی، جایگاه مهمی در رهبری و مدیریت سیاسی و سپس اقتصادی پیدا کرد. در یک معنای ساده، استراتژی یعنی روش کلی برای رسیدن به هدف کلی. در جهان معاصر، مدیریت استراتژیک (strategic management) یکی از شاخههای مهم و راهگشا در حوزه مدیریت و رهبری قلمداد میشود. البته ورود این دانش و فن به کشور ما سابقه زیادی ندارد اما استقبال رو به رشد برخی از مدیران ـ بهویژه مدیران بخش خصوصی ـ از این دانش و فن، نشاندهنده ثمرات کاملاً ملموس و قابلبهرهبرداری از دانش مزبور میباشد. تاکنون تعاریف مختلفی از مدیریت استراتژیک ارائه شده، برخی گفتهاند: مدیریت استراتژیک، مجموعه تصمیمها و اقدامات مدیریتی است که عملکرد بلندمدت یک دستگاه را تعیین میکند؛اما به نظر میرسد کاربرد این نوع از مدیریت فراتر از تعریف فوق باشد. هماکنون، بهویژه در کشورهای توسعهیافته، مدیریت استراتژیک تا آنجا تکامل یافته است که نخستین ارزش و اولویت آن، کمک به یک سازمان برای فعالیت موفق در یک محیط پیچیده و پویا میباشد. امروزه بسیاری از سازمانها و حتی دولتها از این مدیریت به عنوان ابزاری توانا برای ایجاد و هدایت تغییرات موردنظر و یا مقابله با بحرانهای مخاطرهآمیز استفاده میکنند. صرفنظر از مدوّنشدن یا نشدن و به عبارتی دیگر رسمی یا غیررسمیبودن فرمولهکردن عملیات استراتژیک در یک سازمان، تحقیقات نشان داده است که عملکرد سازمانهایی که به مدیریت استراتژیک توجه دارند، به مراتب موفقتر از سازمانهای مشابهی بوده است که بدان بیتوجه بودهاند. بنابراین،این نوع از مدیریت، یک سازمان را برای مواجهه با محیط پیچیده خارجی و حتی داخلی، آماده میکند و توانمندی سازمانی ـ و رهبری ـ امکان پاسخگویی به تهدیدها و فرصتهای پیشبینیشده را بهوجود میآورد. بهرغم آنکه مدیریت استراتژیک یک دانش مهم به شمار میرود، یک فن و مهارت نیز قلمداد میشود که تنها مدیران مستعد و خلاّق و یا به عبارتی دارندگان بینش استراتژیک، از امکان بهرهگیری از آن برخوردار میگردند که ما از آنان به مدیران استراتژیساز تعبیر میکنیم.
برنامهریزی استراتژیک
برنامهریزی استراتژیک در بخش دولتی تاریخی طولانی دارد. واژهی استراتژیک از کلمهی یونانی (STRATEGO) مرکب از (STRATOS) به معنای ارتش و (EGO) به معنای رهبر گرفته شده است. با وجود این، برنامهریزی استراتژیک در بخش خصوصی توسعه یافته است. با آنکه رویکردهای برنامهریزی استراتژیک در بخش خصوصی تدوین شدهاند، میتوانند به سازمان-دهی دولتی و غیرانتفاعی و همچنین جوامع و دیگر نهادها کمک کنند. برنامهریزی استراتژیک را میتوان تلاشی منظم و سازمانیافته برای تصمیمگیری و مبادرت به اقدامات بنیادین تعریف کرد که به موجب آنها، مشخصاتی از قبیل ماهیت یک سازمان و نوع فعالیتهای آن مشخص خواهد شد. (تعریف OLSEN AND EADIE) در تعریفی دیگر برنامهریزی استراتژیک فرآیندی است در تجهیز منابع سازمان و وحدت بخشیدن به تلاشهای آن برای دستیابی به اهداف و رسالت بلندمدت با توجه به امکانات و محدودیتهای درونی و بیرونی. در یک تعریف دیگر برنامهریزی استراتژیک به معنای فرآیند بررسی موقعیت فعلی و مسیر آیندهی سازمان یا جامعه، تنظیم اهداف، تدوین یک استراتژی برای تحقق آن اهداف و اندازهگیری نتایج است. (تعریف (OSBORNE & GAEBLER) و تعریفی دیگر که برنامهریزی استراتژیک را برنامهریزی در مورد هدفهای بلندمدت سازمان و انتخاب فعالیت لازم برای تحقق آنها بیان میدارد. در اینجا تفاوتهای بین برنامهریزی استراتژیک (STRATEGIC PLANNING) و برنامهریزی تاکتیکی TACTICAL PLANNING)) بیان میشود. روشن است که برنامهریزی تاکتیکی و استراتژیکی تفاوتهایی با یکدیگر دارند، اما این تفاوت دارای مرزهای روشن نیست، زیرا آنچه که برای یک فرد تصمیم تاکتیکی است برای فرد دیگر ممکن است تصمیم استراتژیک باشد. به طوری که تشخیص تفاوت میان آنها یک امر نسبی است و نه مطلق.
با این وجود، بعضی از تفاوتها را میتوان به شرح زیر برشمرد:
* برنامهریزی تاکتیکی به طور کلی در سطوح میانی و پایهی سازمان انجام میگیرد در حالی که برنامهریزی استراتژیک در سطوح عالی شکل میگیرد
* در برنامهریزی تاکتیکی بیشتر بر منافع فعلی سازمان تاکید میشود در حالی که در برنامهریزی استراتژیک به منافع آینده توجه میشود. به بیان دیگر، دید برنامهریزی تاکتیکی کوتاه مدت و دید برنامهریزی استراتژیک بلندمدت است .
* در برنامهریزی تاکتیکی بیشتر روشهای کار تجربه شده و متکی به دستاوردهای گذشته مورد استفاده قرار میگیرد در حالی که در برنامهریزی جامع روشهای نو و تجربه نشده نیز پا آزمایش میشوند؛
* برنامهریزی تاکتیکی نسبت به برنامهریزی استراتژیکی مخاطرهی کمتری دارد
* تاکید برنامهریزی تاکتیکی بر کارایی است، در حالی که برنامهریزی استراتژیک به اثربخشی نظر دارد.
برنامهریزی استراتژیک سبب میشود که کارکنان در محدودهی زمان حال باقی نمانند و به افقهای دوردست توجه کنند.
برنامهریزی استراتژیک با محدودیتها و تنگناهایی همراه است ولی کاربرد صحیح آن دستاوردهای مثبتی برای سازمانها به دنبال دارد.
ویژگیهای برنامهریزی استراتژیک
«راسل اکاف» در مورد برنامهریزی سه ویژگی را بر میشمرد:
* برنامهریزی چیزی است که ما بیش از هر کار دیگر به آن مشغول هستیم؛ یعنی تصمیمگیری مبتنی بر پیشبینی است.
* برنامهریزی هنگامی لازم است که موقعیت مطلوب ما برای آینده، دربرگیرندهی مجموعهای از تصمیمات متکی بر یکدیگر باشد؛ یعنی با یک نظام تصمیمگیری مواجه هستیم.
* برنامهریزی فرآیندی است که سازمان را در ایجاد یک یا چند موقعیت دلخواه برای آینده که دستیابی به آنها دشوار به نظر میرسد، یاری میدهد.
ویژگیهای دیگری میتوان برای برنامهریزی استراتژیک برشمرد که به شرح زیر هستند:
* انعکاس ارزشهای حاکم بر جامعه
* توجه به سوال اصلی و اساسی سازمان
* تعیین چارچوبی برای برنامهریزی و تصمیمگیری مدیریت
* دید درازمدت و توجه به افقهای دورتر سازمان
* ایجاد پیوستگی و انجام در عملیات و اقدامهای سازمان در دورههای زمانی طولانی
* فراگیری برنامهریزی عملیاتی سازمان و جهتبخشی به آن.
دو پرسش مهم که سازمان در اجرای برنامهریزی استراتژیک با آنها روبهروست عبارتاند از:
1- فعالیت موسسه چیست؟
2- دلیل انجام این فعالیت چیست؟
برای پاسخ به سوال اول باید رسالت موسسه تعریف شود و پرسش دوم با انتخاب و تعیین اهداف موسسه مربوط پاسخ داده میشود.
رسالت
تعریف رسالت میتواند آنقدر کلی و مبهم باشد که در پایان معنای مشخصی را به ذهن نراند و یا تنها جنبهی تبلیغاتی عمومی داشته باشد و از ایده آلهایی سخن بگوید که دستیابی به آنها نامکن است. به عقیدهی “پیتر دراکر” نبود فلسفه وجودی به تنهایی مهمترین علت شکستهای بازرگانی است. رسالت یا ماموریت شامل تعریف روشنی از دامنهی فعلی و مورد انتظار کسبوکار در چند سال آینده است. رسالت یا ماموریت نشاندهندهی نوع کسبوکاری است که سازمان در آن فعالیت میکند. اعضای سازمان بدون داشتن چشمانداز موفقیت از چهگونگی تحقق رسالت سازمان آگاهی نخواهند داشت. به بیان دیگر رسالت، هدف سازمان و دلیل انجام وظایفی را که سازمان بر عهده دارد، مشخص میکند.
اهداف
اهداف خواستههای مشخصتری هستند که از ماموریت و بررسی محیطی ناشی میشوند عناصر استراتژی مدیریت رده بالاتر به اهداف پایینتر تبدیل میشوند. در مورد اهداف، بیان این نکته ضروری است که چون زمان و منابع محدود است، اولویت بعدی اهداف اهمیت بسیاری مییابد. در این زمینه مصالحه (TROD OFF) برای مثال بین سوددهی و سهم بازار یا سایر اهداف باید به طور کامل روشن باشد تا مهمترین اهداف سازمان به دست آید.
رویکرد برنامهریزی استراتژیک
برای طرح یک برنامهریزی استراتژیک میتوان سه گام اساسی را در نظر گرفت و بر اساس آن طرح استراتژیک را برنامهریزی و اجرا کرد. این سه گام عبارت است از:
* گام اول: جایگاه خود را به عنوان یک سازمان مشخص کنیم؛ (کجا هستیم؟)
* گام دوم: برنامهی ما برای آیندهی سازمان چیست؛ (به کجا می رویم؟)
* گام سوم: برای رسیدن به هدف یک رویکرد بنا کنیم و آن را به مرحله اجرا درآوریم.
* ویژگیهای گام اول: در این مرحله 5 تا 10 درصد وقت، صرف برنامهریزی میشود. به عبارتی در این گام، برنامهریزی نقش عمدهای ندارند. تنها، جایگاه و وضعیت کنونی سازمان تعیین میشود و مشخص میشود که سازمان در ابتدای کار در کجا قرار دارد.
* ویژگیهای گام دوم: برنامهریزی در این گام نقش مهمی به عده دارد و 40 تا 60 درصد وقت گروه را به خود اختصاص میدهد. کیفیت تصمیمات این گام بر کامیابی برنامهریزی استراتژیک تاثیر بسزا دارد.
* ویژگیهای گام سوم: در این مرحله نیز 49 تا 60 درصد وقت گروه صرف برنامهریزی میشود. همگام با این مرحله، گروه، استراتژیها را برای تحقق چشمانداز تدوین میکند. در طول اجرای گام سوم، گروه طراحی تاکتیکی را آغاز میکند که به تحقق طرح استراتژیک کمک خواهد کرد.
فرآیند برنامهریزی استراتژیک
الگوی برنامهریزی استراتژیک که فرآیند آن بررسی میشود، دارای 8 مرحله است و این الگو نسبت به الگوهای دیگر فهرستی مناسب از مواردی تهیه کرده است که ارایهی یک برنامهریزی استراتژیک را ممکن میکند (الگوی BRYSON).
مراحل فرآیند مورد نظر برایسون عبارت است از:
* آغاز فرآیند برنامهریزی استراتژیک و حصول توافق دربارهی آن
* تعیین و شناسایی دستور سازمانی
* روش به وجود آوردن رسالت و ارزشهای سازمانی
* ارزیابی محیط خارجی (فرصتها و تهدیدها)
* ارزیابی محیط داخلی (نقاط ضعف و قوت)
* شناسایی مسایل استراتژیکی که سازمان با آنها روبهروست
* تنظیم استراتژیها برای مدیریت مسایل استراتژیک
* برقراری دیدگاه سازمانی کارساز برای آینده
این هشت مرحله باید به اجرا، نتیجهگیری و ارزیابی منتهی شود. باید توجه داشت که نتیجهگیری و ارزشیابی در هر مرحله از فرآیند انجام شود.
مرحلهی اول) آغاز فرآیند برنامهریزی استراتژیک و حصول توافق بر سر آن:
هدف از این مرحله گفتوگو و جلب حمایت تصمیمگیرندگان کلیدی و رهبران فکری به منظور موفقیت برنامهریزی از سازمان هستند توافق به دست آمده باید کوششها، مراحل مرجع در طول فرآیند، شکل و زمانبندی گزارشها و نقش و وظایف اعضا را دربرگیرد.
* مدیران با به کارگیری برنامهریزی استراتژیک میتوانند پویایی سازمان را دو چندان کنند.
* برنامهریزی استراتژیک با تحلیل عوامل خطرساز محیطی راه حلهایی را برای رسیدن به هدف ارایه میکند.
مرحلهی دوم) تعیین و شناسایی دستور سازمانی:
دستورهای رسمی و غیررسمی که بر عهده سازمان گذارده میشود، بایدهایی هستند که سازمان با آنها روبهروست. سازمانهای معمولی به طور دقیق میدانند که چه کارهایی را باید انجام دهند و چه کارهایی را انجام ندهند.
مرحلهی سوم) روشن کردن رسالت و ارزشهای سازمان:
در این مرحله تعیین ماموریت سازمان و یا به عبارت دیگر علت وجود سازمان مشخص میشود؛ بدین معنا که چرا سازمان به وجود آمده است و برای تحقق چه چیزی تلاش میکند.
تعیین هدف، میتواند مقدار قابل توجهی از تضادهای غیرضروری در سازمان را از بین ببرد و به آسان ساختن مذاکرات و بهرهوری فعالیتها کمک کند. موافقت بر سر اهداف، زمینههایی را که سازمان در آنها با رقابت روبهرو خواهد شد، معین میکند. سازمان پیش از تدوین شرح رسالت خود باید گروههای تاثیرگذار را مورد بررسی و تجزیه و تحلیلی قرار دهد. تاثیرگذار، فرد، گروه یا سازمانی است که میتواند بر منابع و یا برونداد سازمان تاثیر بگذارد. به عنوان مثال تعدادی از تاثیرگذاران دولت، شهروندان، مالیاتدهندگان، اتحادیهها، گروههای دارای قدرت نفوذ و احزاب و از تاثیرگذاران سازمان غیرانتفاعی ارباب رجوع، کارکنان و تامینکنندگان منابع مالی اشاره کرد.
مرحله چهارم) ارزیابی محیط خارجی:
تیم برنامهریزی باید فرصتها و تهدیدها را به خوبی شناسایی و تعیین کند. مطالعهی محیط خارجی و ارزیابی آن برای بهتر شناختن فضایی است که در آن فعالیت میشود. روشن است که اگر محیط ثابت بود موضوع تاثیرات محیطی چندان با اهمیت نبود، اما امروزه تغییر به عنوان یک واقعیت انکارناپذیر قلمداد میشود و به همین دلیل شناخت عوامل تاثیرگذار خارجی بسیار مهم است.هدف اصلی در این مرحله شناخت فرصتها و تهدیدهاست. هر موقعیتی که به حرکت و پیشرفت سازمان کمک کند، فرصت و هر موقعیتی که در عملکرد سازمان مانع ایجاد کند، تهدید نامیده میشود.
مرحله پنجم) ارزیابی محیط داخلی:
بیشتر سازمانها اطلاعات بسیاری در مورد دروندادهای خود دارند اما در مورد استراتژی جاری خود چه به صورت کلی و چه بر مبنای کارکرد، نظر مشخصی ندارند. برای شناخت محیط داخلی سازمان باید از مزیت استراتژیک آن آگاه بود. تحلیل و تشخیص مزیت استراتژیک فرآیندی است که توسط آن بازاریابی، تحقیق و توسعه، منابع و کارکنان و سیستمهای اطلاعات مدیریت سازمان آزمایش میشود تا نقاط قوت و ضعف سازمان شناسایی شود.
مرحله ششم) شناسایی مسایل استراتژیکی سازمان:
مسایل و موضوعات استراتژیک باید در نتیجهی فعالیت بررسی محیطی ظاهر شوند. این موضوعات باید با نقاط ضعف داخل سازمان، تهدیدات خارج سازمان و یا فرصتهای آیندهی سازمان در نظر گرفته شوند. سازمان ممکن است خدمات و رویکردهای جدیدی در ارایهی خدمات پیشنهاد کند. موضوعهای استراتژیک باید به نوعی از موضوعهای روزمره متمایز شوند و فهرست آنها به عنوان تشکیلدهندهی پایههای استراتژیهایی به کار برده شوند که باید تنظیم و اجرا شوند.
مرحلهی هفتم) تدوین استراتژیها، برای مدیریت مسایل:
تنظیم و تدوین استراتژی که گاهی طرح اجرایی نامیده میشود، مرحلهای است که در آن موضوعهای استراتژیک استنتاج شده از مراحل قبلی به صورت اجرایی در میآیند. در این مرحله استراتژیهایی برای تحقیق اهداف عینی منتخب تنظیم میشوند و میتوان در عمل آنها را طرحهای اجرایی که نشاندهندهی مراحل اصلی، پاسخگوییها، ضربالاجلها و منابع مورد نیازجهت تحقیق اهداف عینی هستند، دانست.
مرحله هشتم) برقراری دیدگاه کارساز برای آینده
یک استراتژی کارساز باید با چند معیار مطابقت داشته باشد، از نظر فنی قابل اجرا و از نظر سیاسی مورد قبول گروههای تاثیرگذار کلیدی باشد و با فلسفه و ارزشهای محوری سازمان هماهنگ باشد. افزون بر این، استراتژی کارساز باید مسایل اخلاقی، معنوی و قانونی را نیز رعایت کند.
مزایای برنامهریزی استراتژیک
* یکی از مزایای برنامهریزی استراتژیک های بودن آن است. این نوع برنامهریزی جهت و مسیر فعالیتها و عملیات سازمان را مشخص میسازد و به عنوان راهنمای سازمان عمل میکند.
* جهتگیری آینده، اولویتها را مشخص میکند و تصمیمهای امروز را در پرتو پیامدهای آینده اتخاذ میکند.
* برنامهریزی استراتژیک نقش هماهنگکننده بین برنامههای عملیاتی سازمان را انجام میدهد و اقدامات واحدهای مختلف را در یک مسیر جهت میبخشد.
* با اوضاع و شرایطی که به سرعت دستخوش تغییر میشوند، به روشی کارساز برخورد و کار تیمی و تخصصی کارشناسی ایجاد میکند..
* برنامهریزی استراتژیک با نگرش بلندمدت، به پیشبینیهای آینده میپردازد و از این رو دارای اطلاعاتی است که برای اقدامات درازمدت مدیران مفید است.
* برنامهریزی و مدیریت استراتژیک خواهان بینش استراتژیک در سراسر واحدهای سازمانی و از جمله همهی سیستمهای اداری است و به جای اینکه عملی مکانیکی باشد نقش محوری افراد، گروهها و نفوذ فرهنگ سازمان را به رسمیت میشناسد.
محدودیتها
با وجود مزایای برشمرده شده برنامهریزی استراتژیک بسیاری از صاحبنظران نیز برنامهریزی استراتژیک را ناکارا و گاهی اوقات زاید میدانند و محدودیتهایی را در جهت کاربرد آن بیان میدارند که عبارت است از:
* بالا بودن هزینههایی که برای برنامهریزی مورد نیاز است و بیشتر سازمانهای کوچک امکان استفاده از آن را پیدا نمیکنند؛
* از نظر زمانی این نوع برنامهریزی نیاز به زمان طولانی دارد. سازمانها برای برنامهریزی باید مدتزمان زیادی وقت صرف کنند و مراحل مختلف این فرآیند را پشت سر نهند تا سیستم برنامهریزی استراتژیک بتواند شروع به کار کند.
* فرآیند برنامهریزی استراتژیک بیش از آنچه هست یا میتواند باشد، منطقی و تحلیلی ارایه شده است. طرح آن بیش از اندازه ذهنی است و نمیتواند پویاییهای اجتماعی- سیاسی کار در هر سازمان را به شمار آورد؛
* تصمیمگیری در مورد ماموریت و اهداف همواره ساده نیست و ممکن است معنایی نداشته باشد؛
* برنامهریزی استراتژیکی از نظر تخصصی نیاز به نیروی انسانی متخصص دارد که در دسترس همهی سازمانها نیست؛
* دسترسی نداشتن سازمانها برای رسیدن به اطلاعات جامع و به موقع در مورد محیط، تحولات و رویدادهای کلان محیطی؛
* ناآشنایی مدیران با مباحث مدیریت استراتژیک و برنامهریزی استراتژیک و بیاعتمادی آنها به برنامهریزی استراتژیک.
موانع و مشکلات طراحی برنامههای استراتژیک
در این زمینه اولین مشکلات عبارتست از موانع ایجاد و توسعه روند مدیریت استراتژیک در سازمانها که این فرآیند را از بنیان و پای بست با مشکل مواجه میسازند. دلایل گوناگونی وجود دارند که برخی از سازمانها تمایل چندانی به ایجاد و توسعه روندهای مدیریت استراتژیک از خود نشان ندهند که مهمترین آنها عبارتند از:
عدم آگاهی مدیریت سطح بالا نسبت به وضعیت واقعی سازمان
خودفریبی مدیران سطح بالا به طور جمعی درباره موقعیت سازمان
توجه مدیران به حفظ وضع موجود
درهم آمیختگی دشواریهای مشترک مدیریت سطح بالا و دشواریهای عملکرد روزانه
کامیابیهای گذشته سازمان
اشتباه تلقی کردن هر گونه تغییر در رابطه با هر چه در گذشته در سازمان انجام گرفته است
نارسایی در کاربرد وظایف فوری
تدوین برنامه استراتژیک
برنامهریزی استراتژیک را میتوان تلاشی منظم یا زمانبندیشده و سازمانیافته جهت مبادرت به اجرای عملیات استراتژیک که دربردارندة نحوه تحقق استراتژیها است تعریف کرد. در واقع یک برنامهریزی صحیح به ما امکان میدهد با یک ملاحظه منسجم و جامعنگر نسبت به تمامی امکانات مادی و معنوی یک سازمان و بسیج آنها جهت پیشبرد استراتژیهایی که ما را به دستیابی به اهداف رهنمون خواهد ساخت گام برداریم. اصولاً یک برنامه استراتژیک نمیتواند بدون اجرای مراحل پیشینی که به آنها اشاره شد، تدوین گردد. از ویژگیهای ذاتی این برنامه، ترتیب منطقی مراحل، هماهنگی عناصر سازمانی و تعریف جایگاه و نقش هریک و نیز زمانبندی و توزیع دقیق منابع است. برنامه میتواند به صورت کوتاهمدت، میانمدت و درازمدت تهیه شود. ولی در سازمان فرهنگی به اقتضای ماموریت کلان، تدوین برنامههای درازمدت کارساز خواهد بود. معمولاً در هر برنامهای مکانیزم کنترل و نظارت و شناسایی بهموقع موانع و رفع آن نیز پیشبینی میشود؛ چرا که منظورشدن ضمانتهای لازم برای اجرای برنامه در عملیات استراتژیک هیچگاه مورد غفلت نخواهد بود.
تعیین تاکتیک
علاوه بر برنامه، در یک عملیات استراتژیک نیازمند تاکتیکهای روزآمد میباشیم. گرچه تاکتیک عمدتاً بهعنوان یک اصطلاح نظامی به کار رفته، اما درواقع در این نوع از عملیات مکمل ضروری برنامه قلمداد میشود. برخی تاکتیک را روشگذار از هریک از مرحلهها و یا موانع تعریف کردهاند؛ چنانکه در جنگ، گرفتن تپة معینی اهمیت تاکتیکی دارد و یا در سیاست، به جلبکردن نظر یک طیف خاص در انتخابات و یا بهکاربستن شگردهای خاص برای مواجهه با رقیب تاکتیک گفته میشود. در عین حال، تاکتیک را باید اجمالاً به شگردها و روشهای خاص برای پیشبرد برنامه استراتژیک با مقتضیات زمان و محیط تعریف کرد که عمدتاً پس از تدوین برنامه مورد توجه استراتژیستها قرار میگیرد. برای نمونه، تاکتیکهایی که میتواند در برنامه جامع و استراتژیک تولید علم و نظریهپردازی مورد توجه ما قرار گیرد، قابل ذکر میباشد.
اجرای برنامه (آغاز عملیات)
پس از تدوین برنامه، عملیات آغاز میشود. گرچه معمولاً سازمانی که تا این مرحله با موفقیت پیش رفته، شانس زیادی برای اجرای موفقیتآمیز برنامه خود خواهد داشت، اما نباید فراموش کرد که بسیاری از سازمانهای فرهنگی پس از تدوین برنامه و صرف زمان و بودجة درخور توجه در این امر، بیتوجه به برنامه، همان روش سنتی گذشته را که به آن عادت کردهاند، پیش میگیرند و از پایبندی به برنامه سرباز میزنند. اجرای صحیح برنامه به عوامل متعددی وابسته است که در مراحل پیشگفته به آن پرداخته شد. کمترین غفلت از هریک از عوامل مزبور میتواند اجرای برنامه را با اختلال مواجه نماید. در سازمانهای فرهنگی کشور ما، اجرای عملیات استراتژیک، به جهت موانع بسیاری که در پیش رو دارد، بیشتر به یک انقلاب میماند که عزم و اراده راسخ مسئولان و مردم را میطلبد. در حال حاضر، بازسازی شورای محترم عالی انقلاب فرهنگی به عنوان مدیریت کلان امور فرهنگی کشور گام نخست در زمینهسازی برای یک عملیات استراتژیک فرهنگی بزرگ خواهد بود. در واقع، بهانه قراردادن فقدان بودجه و امکانات برای به تعویق انداختن ساماندهی امور فرهنگی کشور، نوعی فرار از واقعیتها تلقی میگردد؛ چرا که نگارنده معتقد است در صورتیکه بودجه و امکانات کشور براساس اولویتها ساماندهی شود، امکان ایجاد تحولات بزرگ همواره وجود خواهد داشت.
نتیجه گیری:
همه مباحث فوق باید ما را به این نتیجه برساند که بحث استراتژیک یا مدیریت استراتژیک چیست. با توجه به مسائل بیان شده نتیجه می گیریم که استراتژی نوعی برنامه ریزی مدیریتی است که می گوید سازمان چگونه حرکت کند تا به هدف تعیین شده دست یابد. استراتژی مجموعه ای سازگار از اقدامات است که با هم ترکیب خاصی از بایدها ونبایدها را برای کسب و کار ایجاد می کند. و در اینجا در نهایت تصمیم گرفته می شود که چه ترکیبی از بایدها ونبایدها انتخاب شود وبر اساس آن چه اقداماتی انجام شود که کنترل این مجموعه اقدامات مدیریت استراتژیک نام دارد.در این دیدگاه تعیین هدف چیزی جز استراتژی است پس مدیریت استراتژیک همان فرآیند تدوین استراتژی نیست بلکه تعیین هدف را نیز در خود جای می دهد که خود جزئی از مدیریت استراتژیک است. گفته شد که استراتژیک به معنای بلند مدت ،کلی، تصویر بزرگ و ذهنی تعبیر کرده اند، که به هر حال باید مدیریت را به عملکرد موفق برساند. پایگاه ویکیدیا می گوید موضوعی استراتژیک است که بگوید: الان کجائیم؟ به کجا می خواهیم برویم؟ چگونه به آنجا برسیم؟ تعیین جایگاه در محیط به علاوه آنچه برای رسیدن به آن لازم است، را مدیریت استراتژیک می گوئیم. برخی هم مدیریت استراتژیک را فرآیند تعیین اهداف و راه رسیدن به هدف می دانند. در نهایت از نظر ما مدیریت استراتژیک از اهداف مهم هر سازمان در دنیای امروزی جهت رسیدن به اهداف بزرگ و ایجاد توان رقابت در میان سازمان های رقیب می باشد.
مراجع
* الوانی، سید مهدی، مدیریت عمومی، نشرنی، 1376، چاپ دهم.
* براین کوبین، جیمز و منیزبرگ، هنری و جیمز رابرت، مدیریت استراتژیک، ترجمه محمد صائبی، مرکز آموزش مدیریت دولتی، 1376، چاپ دوم.
* رضاییان، علی، اصول مدیریت، انتشارات سمت، چاپ ششم، 1371.
* زاهدی، شمسالسادات و الوانی، سید مهدی و فقیهی، ابوالحسن، فرهنگ جامع مدیریت، انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی، چاپ دهم، 1379.
* صادقپور، ابوالفضل و مقدس، جلال، نظریه سازمان مدیریت و علم مدیریت، مرکز آموزش مدیریت دولتی، چاپ هفتم، 1374.
سيد صالحي، سيد رضا، بررسي موانع بكارگيري مديريت استراتژيك در شهرداري تهران، پايان نامه كارشناسي ارشد، دانشگاه امام صادق (ع)
نویسنده: ساناز خاکی نژاد
با راهنمایی دکتر شهباز براهویی
رشته: ارشد مدیریت بازرگانی گرایش بازاریابی
دانشگاه آزاد اسلامی واحد قشم
پاییز92