يكي از مهمترين دلايل استمرار خط امامت، تحكيم پايه هاي معرفت ديني در ميان امت اسلامي و تثبيت رهاوردهاي پيامبر خاتم(ص) و تفسير صحيح وحي به تناسب استعداد و نياز و شرايط گوناگون جامعه اسلامي بوده است.تاريخ امامت نشان دهنده اين واقعيت است كه هر يك از امامان در زندگي سياسي، اجتماعي و علمي خود شيوه خاصي را پيموده و اين به خاطر شرايط متفاوت و نيازهاي متنوع جامعه آنان بوده است. اين در حالي است كه اصول و اهداف و پيام اصلي آنان يكي بوده و كمترين تمايز و مغايرتي با يكديگر نداشته است.
از ويژگيهاي عصر امام رضا(ع)، گسترش و رواج مباحثات ميان اديان و مذاهب است؛ زيرا در آن عصر گرايش جامعه اسلامي و محافل علمي ديني به بحث و گفت وگو، نشان دهنده راهيابي مباحث مختلف فلسفي و كلامي به حوزه محافل اسلامي و همچنين رشد روحيه كاوشگري در ميان مسلمانان است.
از آنجا كه مأمون دستور به ترجمه كتب فلسفي يونان داده بود ، به جهت اهداي جوايز به مترجمان، بسياري از دانشمندان متوجه كتب فلسفه يونان شده و آنها را به زبان عربي ترجمه نمودند.همين امر سبب شد فلسفه يونان كه عمدتاً برگرفته از آراء و نظريات متوالي و افلاطون و ارسطو بود، وارد مباحثات آزاد ميان اديان و مذاهب گردد و محافل علمي اسلامي را دچار تحرك در مباحثات علمي نمايد. هر چند برخي معتقدند كه مأمون براي مقابله با افكار ائمه(ع) و هجمه قرار دادن مباني اعتقادي مسلمانان، دست به اين كار زد تا سرنوشت اسلام همچون مسيحيت دچار انحراف گردد. اما به هر صورت، استقبال اهل بيت(ع) از مباحث آزاد ميان اديان و حضور آنان در اين ميدان، نشانگر آن است كه آنان مباني اعتقادي اسلام را، داراي پايه هاي برهاني و عقلاني قوي دانسته و اعتقاد داشتند كه معارف دين با عقل و علم قابل دفاع بوده و هست.
امام رضا(ع) با اطمينان به حقانيت دين و واقع گرايي شريعت محمدي(ص)، ضمن استقبال از ژرفكاوي عقلي در مباحث ديني، همواره پرسشهاي ديني را ارج نهاده و پيروان خود را به تأمل و تدبر و مناظره و مباحثه علمي دعوت مي نمايند. بر همين اساس، امام رضا(ع) با حركت علمي همراه با عقلانيت و استفاده از فرصتها در مباحث و دانش سرشار خويش و با احاطه علمي بر مباني اديان و مذاهب ديگر، تحول علمي عظيمي در تاريخ اسلام ايجاد نموده اند. امام رضا(ع) در مواجهه با تغيير ظاهري علمي در جوامع اسلامي كه با ورود كتابهاي ترجمه شده فلسفي يونان انجام پذيرفته بود، با نوسازي قالبها و روشهاي مناظره و مباحثه، يك انقلاب علمي در عصر خويش ايجاد نمود.تلاش انديشمندان هر جامعه علمي مبتني بر اصول حاكم بر آن جامعه است و در واقع اين اصول است كه به دانشمند مي گويد مسأله چيست و بايد در قالب چه مفاهيم و اصطلاحاتي شكل بگيرد و با كدام اصول و نظريه ها سازگاري دارد، در چنين صورتي اگر انديشمندان نتوانند فضاي حاكم بر جامعه را كه بر اثر تحولات علمي و فرهنگي ايجاد شده است، مديريت نمايند و به آن پاسخ دهند، به لحاظ فكري و انديشه اي وضعيتي بحراني در جامعه ايجاد و چه بسا آرا و نظريات متزلزل و منحرف براي عوام و خواص مسأله انگيز مي شود.
در چنين مواقعي، بايد يك تفكر برتر از دانشمندان (كه در جامعه علمي واحدي به كار مشغولند) موجود باشد تا ضمن ايجاد انقلاب علمي، به مديريت افكار بپردازد و امام رضا(ع)، چنين كاري انجام داده است.وقتي تحول فكري و فرهنگي در جامعه اسلامي عصر امام رضا(ع) ايجاد شد، مسايل نويني جايگزين مسايل موجود گرديد و معيارها، مباني و روشها نيز تغيير كرد. بر همين اساس، برخلاف برخي از رهبران اديان و مذاهب كه پرسش را زمينه گسترش شبهات و مقدمه شك و بي اعتقادي مي دانستند و در مواجهه با آن دچار گسست فكري مي شدند، حضرت رضا(ع) با اطمينان از مباني ديني و بصيرت و آگاهي، به جاي نقل حكايت، به درك و درايت و با استقبال از تضارب آرا، به مناظره و مباحثه و طرح مسايل نوين دين شناسي مي پردازد.بزرگترين خدمت حضرت رضا(ع) به اسلام و مسلمانان اين بود كه ايشان با بينش ديني متكي بر قرآن و سنت، از منظر عقلانيت و خرد، معارف ناب الهي را به جامعه بخصوص انديشمندان انتقال داده و تشنگي روحاني آنان را سيراب نمودند.
مهمترين تلاش امام رضا(ع) ارايه تصويري روشن از معارف اسلامي و زدودن انحرافها و افسانه ها از دين بود.در عصر امام رضا(ع) جامعه اسلامي به شدت از ايده هاي صحيح ديني و الگوهاي ارزشي دور مانده بود كه علت آن ورود و نفوذ افكار و انديشه هاي متفاوت از اديان و آيينها و همچنين فلسفه يونان و هند به جامعه اسلامي بوده است.در چنين وضعيتي، حضرت رضا(ع) تنها از ملازمه عقلي استفاده نكرده، بلكه به فلسفه و حكمت بخشي از پديده هاي هستي و باورهاي ديني پرداخته اند.امام(ع) در مناظرات علمي خويش، تمام عناصر و پديده هاي موجود در عالم را با مباني توحيدي و معرفت ديني تحليل و بررسي مي كردند، لذا يكي از روشهاي امام در مناظرات و مباحثات، بهره گيري از آيات قرآن بود.ايشان با استدلال به قرآن، سخنان حق تعالي را سخن نهايي و ترديدناپذير مي دانستند، در مواردي هم افراد مناظره كننده از اديان ديگر بودند، حضرت با نگاهي هستي شناسانه و با بهره گيري از ملازمات عقلي در مناسبات زندگي بشري و فلسفه هستي، فرد مورد نظر را به سوي توحيد رهنمون مي كردند.
خلاصه اينكه، امام رضا(ع)، با نگرش عقلانيت توحيدي و در جهت استمرار خط امامت، در عصري كه اوج گسترش مباحثات كلامي و فلسفي بوده است، ضمن ايجاد دگرگوني در مباني فلسفي و هستي شناسانه برخاسته از تفكر بشر، با الهام از قرآن و روايات اهل بيت(ع) به تبيين اصول و اعتقادات اسلامي و تحكيم پايه هاي معرفت ديني پرداخته اند.
از ويژگيهاي عصر امام رضا(ع)، گسترش و رواج مباحثات ميان اديان و مذاهب است؛ زيرا در آن عصر گرايش جامعه اسلامي و محافل علمي ديني به بحث و گفت وگو، نشان دهنده راهيابي مباحث مختلف فلسفي و كلامي به حوزه محافل اسلامي و همچنين رشد روحيه كاوشگري در ميان مسلمانان است.
از آنجا كه مأمون دستور به ترجمه كتب فلسفي يونان داده بود ، به جهت اهداي جوايز به مترجمان، بسياري از دانشمندان متوجه كتب فلسفه يونان شده و آنها را به زبان عربي ترجمه نمودند.همين امر سبب شد فلسفه يونان كه عمدتاً برگرفته از آراء و نظريات متوالي و افلاطون و ارسطو بود، وارد مباحثات آزاد ميان اديان و مذاهب گردد و محافل علمي اسلامي را دچار تحرك در مباحثات علمي نمايد. هر چند برخي معتقدند كه مأمون براي مقابله با افكار ائمه(ع) و هجمه قرار دادن مباني اعتقادي مسلمانان، دست به اين كار زد تا سرنوشت اسلام همچون مسيحيت دچار انحراف گردد. اما به هر صورت، استقبال اهل بيت(ع) از مباحث آزاد ميان اديان و حضور آنان در اين ميدان، نشانگر آن است كه آنان مباني اعتقادي اسلام را، داراي پايه هاي برهاني و عقلاني قوي دانسته و اعتقاد داشتند كه معارف دين با عقل و علم قابل دفاع بوده و هست.
امام رضا(ع) با اطمينان به حقانيت دين و واقع گرايي شريعت محمدي(ص)، ضمن استقبال از ژرفكاوي عقلي در مباحث ديني، همواره پرسشهاي ديني را ارج نهاده و پيروان خود را به تأمل و تدبر و مناظره و مباحثه علمي دعوت مي نمايند. بر همين اساس، امام رضا(ع) با حركت علمي همراه با عقلانيت و استفاده از فرصتها در مباحث و دانش سرشار خويش و با احاطه علمي بر مباني اديان و مذاهب ديگر، تحول علمي عظيمي در تاريخ اسلام ايجاد نموده اند. امام رضا(ع) در مواجهه با تغيير ظاهري علمي در جوامع اسلامي كه با ورود كتابهاي ترجمه شده فلسفي يونان انجام پذيرفته بود، با نوسازي قالبها و روشهاي مناظره و مباحثه، يك انقلاب علمي در عصر خويش ايجاد نمود.تلاش انديشمندان هر جامعه علمي مبتني بر اصول حاكم بر آن جامعه است و در واقع اين اصول است كه به دانشمند مي گويد مسأله چيست و بايد در قالب چه مفاهيم و اصطلاحاتي شكل بگيرد و با كدام اصول و نظريه ها سازگاري دارد، در چنين صورتي اگر انديشمندان نتوانند فضاي حاكم بر جامعه را كه بر اثر تحولات علمي و فرهنگي ايجاد شده است، مديريت نمايند و به آن پاسخ دهند، به لحاظ فكري و انديشه اي وضعيتي بحراني در جامعه ايجاد و چه بسا آرا و نظريات متزلزل و منحرف براي عوام و خواص مسأله انگيز مي شود.
در چنين مواقعي، بايد يك تفكر برتر از دانشمندان (كه در جامعه علمي واحدي به كار مشغولند) موجود باشد تا ضمن ايجاد انقلاب علمي، به مديريت افكار بپردازد و امام رضا(ع)، چنين كاري انجام داده است.وقتي تحول فكري و فرهنگي در جامعه اسلامي عصر امام رضا(ع) ايجاد شد، مسايل نويني جايگزين مسايل موجود گرديد و معيارها، مباني و روشها نيز تغيير كرد. بر همين اساس، برخلاف برخي از رهبران اديان و مذاهب كه پرسش را زمينه گسترش شبهات و مقدمه شك و بي اعتقادي مي دانستند و در مواجهه با آن دچار گسست فكري مي شدند، حضرت رضا(ع) با اطمينان از مباني ديني و بصيرت و آگاهي، به جاي نقل حكايت، به درك و درايت و با استقبال از تضارب آرا، به مناظره و مباحثه و طرح مسايل نوين دين شناسي مي پردازد.بزرگترين خدمت حضرت رضا(ع) به اسلام و مسلمانان اين بود كه ايشان با بينش ديني متكي بر قرآن و سنت، از منظر عقلانيت و خرد، معارف ناب الهي را به جامعه بخصوص انديشمندان انتقال داده و تشنگي روحاني آنان را سيراب نمودند.
مهمترين تلاش امام رضا(ع) ارايه تصويري روشن از معارف اسلامي و زدودن انحرافها و افسانه ها از دين بود.در عصر امام رضا(ع) جامعه اسلامي به شدت از ايده هاي صحيح ديني و الگوهاي ارزشي دور مانده بود كه علت آن ورود و نفوذ افكار و انديشه هاي متفاوت از اديان و آيينها و همچنين فلسفه يونان و هند به جامعه اسلامي بوده است.در چنين وضعيتي، حضرت رضا(ع) تنها از ملازمه عقلي استفاده نكرده، بلكه به فلسفه و حكمت بخشي از پديده هاي هستي و باورهاي ديني پرداخته اند.امام(ع) در مناظرات علمي خويش، تمام عناصر و پديده هاي موجود در عالم را با مباني توحيدي و معرفت ديني تحليل و بررسي مي كردند، لذا يكي از روشهاي امام در مناظرات و مباحثات، بهره گيري از آيات قرآن بود.ايشان با استدلال به قرآن، سخنان حق تعالي را سخن نهايي و ترديدناپذير مي دانستند، در مواردي هم افراد مناظره كننده از اديان ديگر بودند، حضرت با نگاهي هستي شناسانه و با بهره گيري از ملازمات عقلي در مناسبات زندگي بشري و فلسفه هستي، فرد مورد نظر را به سوي توحيد رهنمون مي كردند.
خلاصه اينكه، امام رضا(ع)، با نگرش عقلانيت توحيدي و در جهت استمرار خط امامت، در عصري كه اوج گسترش مباحثات كلامي و فلسفي بوده است، ضمن ايجاد دگرگوني در مباني فلسفي و هستي شناسانه برخاسته از تفكر بشر، با الهام از قرآن و روايات اهل بيت(ع) به تبيين اصول و اعتقادات اسلامي و تحكيم پايه هاي معرفت ديني پرداخته اند.