علم، اخلاق و تربيت واژههايي هستند كه هر كدام در محدودة زندگي انساني كاربرد خاصي داشته و حكايت از حقيقت مهمي ميكنند. حال سؤال اين است كه آيا هر كدام از اينها داراي كارآيي مستقلّ از ديگري بوده و هيچ گونه ارتباطي بين آنها متصور نيست و يا اين كه داراي ارتباط تنگاتنگ و اثرپذيري متقابل ميباشند؟ قبل از طرح پاسخ اين سؤال بهتر است به تبيين معناي هر يك از اين واژهها بپردازيم و سپس وارد اين بحث شويم.
علم، مصدر فعل «عَلِمَ» و به معناي دانستن، دانش، آگاهي و معرفت است و هر چيزي ميتواند متعلّق آن واقع شود. «اخلاق» نيز جمع «خُلق» يا «خُلُق» است[1] و بر مجموعة «صفات روحي و باطني انسان و رفتاري كه در اثر آن صفات از او صادر ميگردد، اطلاق ميشود».[2] كه البته اين رفتار آيينه و انعكاس دهندة كيفيت آن صفات اعم از شايسته و ناشايسته ميباشد. و امّا واژة «تربيت» در اصل مصدر باب «تفعيل» از مادة «رَبَو»[3] و به معناي پرورش دادن ميباشد. واژة تربيت، واژهاي عام است و تمام اقسام پرورش، اعم از تربيت بدني تربيت عقلي و تربيت اخلاقي را در بر ميگيرد و بنابراين تربيت عقلي كه از راه تفكر و تعليم و تعلّم حاصل ميشود خود از مصاديق تربيت است. مراد از تربيت در عنوان اين بحث تربيت اخلاقي و به تعبير قرآن كريم تزكيه و تهذيب نفوس است.
رابطة علم و اخلاق و ميزان تأثير علم در تزكية اخلاقي:
اصل وجود ارتباط بين علم و اخلاق شايسته امري انكارناپذير است به طوري كه هر چه بر معرفت انسان نسبت به خوبيهاي صفت پسنديده و اعمال شايسته افزوده شود و از آثار زيانبار و پيامدهاي منفي اعمال زشت و صفات اخلاقي ناپسند بيشتر آگاه گردد، بيشك در تربيت اخلاقي او مؤثرتر است و او را به سمت اخلاق پسنديده بيشتر سوق ميدهد. زشتيها جاي خود را به زيباييها و بسياري از مفاسد اخلاقي جاي خود را به محاسن اخلاقي ميدهد. ذكر تعليم در كنار تزكيه و پرورش اخلاقي در آيات قرآن، كه در ادامه ذكر ميشوند، نيز نشان از وجود رابطة عميق ميان اين دو دارد. لكن سؤال اين است كه آيا اين مسئله كليّت دارد يا نه؟ در پاسخ به اين سؤال نظرات متفاوتي ابراز شده است كه ما به سه نظر مهم اشاره ميكنيم:
1. ارتباط مؤثر علم و اخلاق: گروهي معتقدند علم و حكمت سرچشمة اخلاق حميده است و رذائل اخلاقي معلول جهل و ناداني است و تنها راه براي مبارزه با رذائل اخلاقي و پيدايش فضائل، گسترش علم و دانش و بالا بردن سطح افكار جامعه است و «فضيلت» مساوي با «معرفت» است. زيرا هيچ كس آگاهانه به دنبال بدي و شر نميرود و اگر خوبي را تشخيص داد آن را رها نميسازد. برخي اين نظر را به سقراط نسبت دادهاند.
2. نفي وجود رابطه: برخي شايد مايل باشند كه بگويند دانش و هوشياري در افراد آلوده سبب ميشود كه جنايات خود را هوشيارانهتر انجام دهند و بنابراين رابطة ميان علم و اخلاق را منكر شوند.
3. وجود رابطه، نه به صورت كلي: انصاف اين است كه رابطة علم و اخلاق را نه به صورت كلي ميتوان انكار كرد و نه ميتوان به طور كامل اخلاق را معلول علم دانست؛ زيرا انسان موجودي است دو بعدي، يك بعد وجود او را علم و ادراك و آگاهي تشكيل ميدهد و بعد ديگر وجودش را اميال، غرائز و شهوات، حال گاهي با ميل و اختيار خود بعد اول را ترجيح ميدهد و گاهي بعد دوم را، و تجربة خارجي هم نشان ميدهد كه افراد آلودهاي بودهاند كه با واقف شدن برقبح عملشان و شناخت راه صحيح، از روش خود دست برداشتهاند و در مقابل افرادي هم بودهاند كه هر چند به حسن و قبح اعمال واقف و آگاهند، ولي با اين وجود دست از اخلاق سوء برنداشتهاند، زيرا صرف علم انسان را به سمتخوبيها سوق نميدهد. قرآن كريم نيز در سورة نمل به همين نكته اشاره دارد: «وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا»؛ (نمل، 14) آل فرعون آيات ما را از روي ظلم و سركشي انكار كردند، در حالي كه در دل به آن يقين داشتند. البته در موارد بسياري هم آگاهي بر زيانهاي اخلاق رذيله بازدارنده بوده و موجب پرورش الهي افراد جامعه ميشود.[4]
افزايش معرفت در دو سطح:
چنانچه مشخص شد افزايش سطح آگاهي و معرفت تأثير به سزائي در تزكية اخلاقي انسان دارد، لكن بايد توجه داشت كه هر علمي داراي اين اثر نيست بلكه افزايش معرفت در دو سطح است كه مؤثر در تربيت اخلاقي انسان است: 1. افزايش معرفت نسبت به زيانهاي فردي و اجتماعي رذائل اخلاقي، و فوائد فضائل اخلاقي؛ 2. بالابودن سطح معرفت به طور كلّي، يعني هنگامي كه معارف الهيه نسبت به مبدأ و معاد و احوال اولياء و انبياء و امور ديگري از اين قبيل، بالا برود، انسان نسبت به فضائل اخلاقي علاقمند و از رذائل متنفر ميگردد. بنابراين اين طور نيست كه دانشهايي چون رياضيات، فيزيك و… به طور مستقيم تأثير در تزكية اخلاقي بشر داشته باشند. اگر شخص با فراگرفتن اين دانشها به اسرار آفرينش بيش از پيش پي ببرد و اينها را مقدمهاي براي خداشناسي قرار دهد و خداپسندانه به كار گيرد. ناخودآگاه اين علوم نيز در تربيت اخلاقي او مؤثر واقع خواهند شد.
ميزان تأثير اخلاق شايسته در بهرهمندي از نور علم
همانطور كه افزايش معرفت تأثير مستقيم در تزكية اخلاقي انسان دارد، از طرف ديگر آراستن نفس به فضائل و صفات اخلاقي موجب گشوده شدن درهاي علم و حكمت بر قلب انسان خواهد شد. از اين روست كه حضرت علي ـ عليه السّلام ـ فرمودهاند: «دانش در دلهاي شما سرشته است؛ به آداب روحانيان (و ملكوتيان) متأدب شويد تا برايتان آشكار گردد.[5] بسياري از اخلاقيات ناپسند همچون غرور، خودپسندي، حسد وتعصّب بيجا نيز مانع بهرهمند شدن از علم و درك حقيقت ميشوند و در روايات ما اين امور از حجابهاي علم و حكمت به شمار آمدهاند.[6] از طرف ديگر اخلاق شايسته شرط استفاده صحيح و مفيد از علم نيز هست؛ زيرا چه بسا انسان علمي را در اختيار داشته باشد و به جهت بهرهمند نبودن از تربيت اخلاقي آن را در جهت به دست آوردن منافع شخصي و استعمار و استثمار ديگران به كار گيرد.
ارتباط تنگاتنگ علم، اخلاق و تربيت از لسان آيات و روايات:
آيات و روايات به طور شايسته بر وجود اين ارتباط دلالت دارند، كه آنها را به دو دسته ميتوان تقسيم نمود:
1. آيات رواياتي كه دلالت بر وجود ارتباط عميق بين علم و تزكية اخلاقي دارد، و سجاياي اخلاقي را از ثمرات علم ميداند.
2. آيات و رواياتي كه مفساد اخلاقي ناشي از جهل را تبيين ميكند.
دستة اول: درچهار آيه كريم تعليم و تزكيه توأم با يكديگر ذكر شده است، مراد از تزكيه همان تأديب و تربيت است كه به واسطة آن نفوس انساني از رذائل اخلاقي و اجتماع بشري از رفتارهاي زشت و ناشايست پاك ميشود. اين آيات عبارتند از:
1. «هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ»؛ (جمعه، 2) اوست خدايي كه در بين مردم امّي پيامبري از آنها فرستاد تا آيات وحي را بر آنها تلاوت نمدوه و آنها را تزكيه نمايد و كتاب خدا و حكمت را به ايشان بياموزد.
2. «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ»؛ (آل عمران، 164) خداوند بر اهل ايمان منت گذاشت كه رسولي از خودشان در ميان آنان برانگيخت تا آياتش را بر آنها تلاوت نموده و آنها را تزكيه نمايد و كتاب خدا و حكمت بياموزد.
3. «كَما أَرْسَلْنا فِيكُمْ رَسُولاً مِنْكُمْ يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِنا وَ يُزَكِّيكُمْ وَ يُعَلِّمُكُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ»؛ (بقره، 151) چنان كه رسول گرامي خود را فرستاديم كه آيات ما را براي شما تلاوت كند و شما را تزكيه نموده و كتاب خدا و حكمت را به شما بياموزد.
4. «رَبَّنا وَ ابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِكَ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُزَكِّيهِمْ»؛ (بقره، 129) حضرت ابراهيم ـ عليه السّلام ـ از خدا درخواست ميكند: خداوندا، در ميان فرزندان من پيامبري از خودشان بفرست، كه آيات تو را بر آنان تلاوت كند و به آنها كتاب و حكمت بياموزد و آنها را تزكيه نمايد.
در سه آية اول تزكيه بر تعليم و در آية چهارم تعليم بر تزكيه مقدم شده است. بنابر نظر مفسرين اين تقديم و تأخير اشاره به تأثير و تأثر متقابل اين دو در يكديگر دارد. برخي نيز گفتهاند: از آنجا كه هدف تعليم تزكيه است، در سه آية اول تزكيه را مقدم بر تعليم ذكر كرده است؛ از طرف ديگر چون تعليم در خارج و در مقام عمل مقدمة تربيت و تزكيه است در آية چهارم مقدم شده و ناظر به ترتيب خارجي آنهاست.[7]
در بيان گهرباري از حضرت علي ـ عليه السّلام ـ نيز بر مقدّمه و شرط لازم بودن علم براي تزكيه تصريح شده است: «لن يزكّي العمل حتّي يقارنهُ العِلمُ»؛[8] هرگز اعمال آدمي پاك نميشود مگراين كه با علم و معرفت همراه گردد.
البته ذكر اين نكته لازم است كه آيات فوق صرفاً بيان كنندة ارتباط تنگاتنگ تعليم علوم الهي و تزكيه ميباشند، لكن همانطور كه قبلا ذكر شد تربيت و تزكية اخلاقي بيتأثير در بهتر فراگرفتن و بهتر به كار بردن علوم رسمي نيز نميباشد.
دستة دوم: انسانهاي جاهل به خاطر عدم شناخت حقائق و مفاسد رذائل اخلاقي، در دام بسياري از زشتيهاي اخلاقي گرفتار ميشوند، در برخي از آيات و روايات به مواردي از آنها اشاره شده است:
1. حضرت علي ـ عليه السّلام ـ مي فرمايند: «الحرصُ و الشّرَهُ و البخل نتيجةُ الجهل»؛ حرص و طمع و بخل نتيجة جهل و ناداني است.[9]
2. جهل يكي از عوامل حسادت است: «قالَ هَلْ عَلِمْتُمْ ما فَعَلْتُمْ بِيُوسُفَ وَ أَخِيهِ إِذْ أَنْتُمْ جاهِلُونَ»؛ (يوسف، 89) در اين آية شريفه حضرت يوسف ـ عليه السّلام ـ جهل را از اسباب حسادت برادرانش معرفي مينمايد.
3. بيادبي از جهل سرچشمه ميگيرد: «قرآن مجيد در آية 4 سورة حجرات، بيشتر كساني را كه نسبت به مقام والاي پيامبر احترام لازم را رعايت نميكردند، افراد كم فكر و نادان ميشمرد. «إِنَّ الَّذِينَ يُنادُونَكَ مِنْ وَراءِ الْحُجُراتِ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ»؛ (نمل، 55) در اين آية شريفه انحراف و فساد اخلاقي قوم لوط توأم با جهل و ناداني شمرده شده است.
همچنين در آيات ديگري از قرآن كريم جهل از اسباب بيبند و باري جنسي، سوء ظنّ به ديگران، لجاجب و تعصّب كوركورانه، بهانه جوييهاي بيمورد و نفاق و دوروئي شمرده شده است و تمام اين آيات دلالت بر اين دارد كه اگر نور علم جاي خود را به تاريكي جهل بدهد، مقدار زيادي از مفاسد اخلاقي جاي خود را به فضائل اخلاقي خواهد داد.
مهدي رحيمي
[1] . المنجد في اللغة. ص 194، ذيل «خالق»، و ص 247، ذيل مادة «رَبَوَ».
[2] . اخلاق در قرآن، مكارم شيرازي، ج 1، ص 23، چ اول، مدرسه الامام علي بن ابيطالب ـ عليه السّلام ـ .
[3] . المنجد في اللغة. ص 194، ذيل «خالق»، و ص 247، ذيل مادة «رَبَوَ».
[4] . همان، ص 27 ـ 30.
[5] . الحقائق في محاسن الاخلاق، قرّة العيون، فيض كاشاني، ص 439، مكتبه اسلاميه، تهران، 1378 ق.
[6] . ر.ك: سيماي علوم و حكمت در قرآن و حديث، ص 85 ـ 100، چ اول، دار الحديث قم.
[7] . اخلاق در قرآن، ج 1، ص 19؛ ر.ك: مقالات آيت الله حسن زاده آملي، مقالة چهارم، تعليم و تربيت در اسلام.
[8] . غررالحكم، با شرح جمال الدين خوانساري، ج 5، ص 71، ح 7447.
[9] . غرر الحكم، ج 2، ص 28، ح 1694