میلاد حضرت مسیح(ع) بهانه خوبی است تا با بازخوانی تحلیلی نسبت به اعتقاد و عملکرد مسیحیان در دنیای امروز، چالشهای دستیابی به صلح و عدالت جهانی را شناخته و با اطلاعرسانی به مردم جهان بتوان به یکهتازی آشوبگری در جهان از سوی پرچمداران بازگشت مسیح(ع) پایان داد. سالروز میلاد حضرت مسیح(ع) به عنوان یکی از بزرگترین پیامبران الهی و شخصیتی، که در کتاب مقدس مسلمانان یعنی قرآن کریم از وی به «روحالله» تعبیر شده است، در بخش بزرگی از گستره جهان که به آیین مسیحیت تعلق دارند با برگزاری جشن و شادکامی همراه است.
البته هستند افرادی که دغدغه و نگرانیهایی نیز در زمینه اوضاع کنونی بشر در جامعه و جهان امروز داشته و بررسی نقش ادیان در کمک به انسانها در چنین شرایطی را بسیار حائز اهمیت میدانند، چراکه براساس شواهد و دلایل کافی پیروان دین مسیحیت در طول تاریخ بشر نژادپرستی و برتریجویی را نسبت به پیروان مذاهب دیگر مانند مسلمانان و یهودیان اعمال کرده و حتی با همنوعان مسیحی خود نیز به تکفیر، شکنجه، قتل و آدمسوزی روی میآوردند.
شکی نیست که هرکس فلسفهای برای زیستن دارد که نگرشها، کنش و واکنشهای او را سامان میدهد و این فلسفه وقتی به نوعی موقعیت اجتماعی و جمعگرایانه پیدا میکند به شکل آیین، دین و مذهب نمودار میشود، زیرا جماعتی را که به یک فهم مشترک رسیدهاند در کنار هم گرد میآورد و این گونه است که اخلاق دینی، احکام و آیینهای مبتنی بر آن فلسفه دینی را شکل داده و هنجارهای اجتماعی را پدید میآورند.
عدالتخواهی و صلحطلبی بر محور ادیان
بر این اساس باید دین را در عقلانیت بشر جستوجو کرد و شکی نیست که یکی از شاخصههای عقلانیت بشری، که به شکل مستقلات عقلانی شکل گرفته است، عدالت و برابری است، زیرا عقل حکم به حسن عدل و نکوهش ظلم کرده و در همین چارچوب است که عقلانیت انسانی در شکل حسن صلح و نکوهش تجاوز، خونریزی و جنگ خودنمایی میکند.
پس از منظر منصفانه، بیان این نکته ضروری است که همه ادیان و مذاهب به یک معنا بر محور عدالت و صلح شکل گرفته و جامعه را در این چارچوب مدیریت و هدایت میکنند، البته همین عقلانیت حکم میکند که انسان ظلمستیز بوده و به دفاع از مظلوم بپردازد.بنابراین عدالتخواهی، صلحطلبی و ظلمستیزی از سوی همه ادیان آسمانی ازجمله دین مسیحیت تأیید شده، ظلم و ستم را قبول نداشته و آن را تقبیح کرده است، اما تاریخ هزارساله اخیر قاره اروپا به عنوان مرکز و مقر مسیحیت نشان دهنده جنگ و خونریزی در این بستر بوده و این سوال را در اذهان متبادر میسازد که آیا مسیحیت براساس محبت و صلح استوار است؟
مسیحیت، دینی تاریخمند نه برآمده از تاریخ
دین مسیحیت یکی از ادیان مهم جهانی است که در سراسر دنیا، دارای بیش از دو میلیارد پیرو است، آغاز پیدایش این دین به بیش از 2000 سال پیش بر میگردد، مسیحیان خود را پیرو پیامبر الهی، حضرت مسیح(ع) دانسته و به این گروه «نصاری» نیز اطلاق میشود که آیاتی از قرآن کریم نیز در مورد حضرت مسیح(ع) و مسیحیان نازل شده است.
در واقع از نظر کارشناسان، مسیحیت یک دین تاریخمند است، یعنی به اعتباری در دل تاریخ شکل گرفته است، بدین معنا که شخصیتی به نام عیسی(ع)، مجموعه تعالیمی را بیان کرده که معمولاً اخلاقی بوده، اما دین شدن مسیحیت بر خلاف اسلام در طول زمان اتفاق افتاده است.
در اسلام، دین با مؤسس آن شکل گرفته و در دوران خود او به اکمال و اتمام رسیده، سپس در طول زمان، از سوی امامان توضیح و بسط داده شده است، اما در مسیحیت، دایره دین در زمان شخص مسیح(ع) بسته نمیشود، بلکه در دوران بعدی شکل دینی پیدا میکند، البته باید دقت کرد که این نکته به این معنا نیست که بگوییم مسیحیت برآمده از تاریخ است.همچنین اندیشمندان بر این باورند که مسیحیت در یک بستر رومی–یهودی شکل گرفته است، پیام عیسی(ع) در فلسطین متولد میشود که در آن زمان در دست روم بوده و به همین جهت ساختارهای درونی مسیحیت اشباع شده از میراث رومی مانند مفاهیم اُسقف و حجیت کلیسایی است.
کلیسای مسیحی و دولتها؛ تعامل یا تقابل
در دنیای امروز مسیحیت، مرز دولت و کلیسا، به خصوص در جوامع غربی کاملاً روشن و مشخص نیست، به ظاهر چنین به نظر میرسد که این رویارویی به نفع دولتها به پایان رسیده اما در واقع اهمیت برخی مسائل فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و شکلگیری جناحهای سیاسی جدید، سطح این رویارویی را به قالبهای جدیدی منتقل کرده که علاوه بر تعیین رابطه دولت و کلیسا، در زمینه ارتباط با جامعه و تبلیغ این آیین در میان مردم جهان نیز دارای تأثیر است.
در این زمینه نیز کارشناسان غربی بر این فرض اعتقاد دارند که رویکردهای سیاسی مسیحی در غرب نسبت به دولت، برخاسته از نوع تلقی آنها از سه شاخص عرفیشدن، سرمایهداری، و تجدّد بوده که لزوماً دلایل مذهبی ندارد، بلکه نوع دیدگاههای سیاسی در شکلگیری باورهای دینی مؤثر بوده است، بنابراین گرایش سیاسی اجتماعی کلیساها بر نحوه تفسیر آنها از متون مسیحی تأثیر مستقیم داشته است.
همچنین به نظر کارشناسان در جوامع اروپایی و ایالات متحده، نمیتوان بررسی سلوک مذهبی را دور و جدا از نگرشهای سیاسی انجام داد، چراکه مولفههای سیاسی، در تکوین باورهای اجتماعی جدید در میان صاحبنظران کلیسایی از پروتستان یا کاتولیک نقش داشته و در مورد آنها باورهای سیاسی و مذهبی با هم گره خوردهاند.
این فرضیه با این دیدگاه که معتقد است که امروزه مذهب در غرب هیچ ربطی به موضعگیریهای سیاسیاجتماعی فرد ندارد، تفاوت کلی داشته و به وجود رابطه معنادار میان نحوه تلقی سیاسی و نوع باورهای مذهبی در غرب قائل است.
همچنین از سویی دیگر نیز اندیشمندانی از قبیل «هانس کونگ»، مسیح را نوری میدانند که رای میلیونها انسان سراسر کره در جهتگیری، میزان و یک الگوی زندگانی جهت ارتباط با زنان و مردان همنوع، جوامع انسانی و در نهایت با خداوند بوده و امیدی به زنان و مردان بیشماری بخشیده که نام آنها در فهرست تاریخ هیچ کلیسایی نیامده اما مسیح(ع) را بهعنوان الگو برگزیده و از طریق وی پی به رستگاری خود و محتاج بودن به درگاه الهی برده، خشونت نمیورزند، گرسنه و تشنه عدالت، صلح جوی و بهخاطر عدالت در آزار هستند.
فرهنگ دینی، بسترساز صلح جهانی
امروز ضمانت صلح و آسایش جهانی در گرو مدیریت نخبگان و بزرگان ادیان شکل میگیرد نه دولتهای منفعتطلب چرا که مردم در مدار و حول رفتار فرزانگان خویش اندیشیده و عمل میکنند. فرهنگ، هویت و سنت در جهان امروز ما خاستگاه و ریشه هر تغییری بوده و در این زمینه نقش انکارناپذیر و حتی بیبدیلی را ایفا میکند، چراکه بدون شک همه ارزشهای بشری که براساس آنها مردم به زندگی خود مشغول هستند ریشه در چنین سنت معنوی و دینی جهانی داشته و دارد. تعامل و درک درست میان ادیان لازمه و نیاز ضروری امنیت، صلح و آرامش جهانی است. دین در سبک زندگی بشر و پیادهسازی صلح جهانی دارای نقش بیهمتایی است چراکه بسترهای عقلانی ادیان بشر را برای نزدیکی، گفتوگو و پذیرش اصول اساسی مانند عدالت و صلح فراهم میسازد.
همه ادیان الهی در رأس خود به نخبگانی از بشر تعلق داشته و دارند که هم در اوج عقلانیت انسانی بوده و هم فراتر از عقل بشری به عنوان فرستاده الهی با عقل کل هستی یعنی خداوند از طریق وحی ارتباط مستقیم داشتند، بنابراین این دین است که میتواند نقش محوری را در این زمینه ایفا کند.
سکولاریسم، چالش جدی مسیحیت در مدیریت صلح جهانی
از منظر تعالیم الهی دین همواره نزد خداوند اسلام بوده و این همان تسلیم امر خداوند بودن است که در آموزههای همه ادیان الهی مشترک بوده و هست، اما با وجود ستیزههای بسیار موجود در جهان امروز به میان آوردن سخن از صلح جهانی، اخلاق و عدالت به نوعی با دشواریهایی همراه است.
امروزه بهرهمندی از بزرگترین گستره جمعیتی مذهبی در جهان و در دست داشتن قدرت اجرایی و اعتقادی بسیاری از دولتهای بزرگ جهانی که نشان از نقش بسیار مهم این دین در برقراری صلح و مبارزه با ظلم و استبداد دارد، اما با وجود اشتراکات فراوان میان ادیان ابراهیمی، در تعارض با تعالیم حضرت مسیح(ع) به جنگ افروزی و تفرقه بین ادیان و مردم جهان با به راه انداختن تحریم، تهدید و جنگها پرداخته و جهانی را در راستای خواستههای شیطانی آخرالزمانی لابیهای مخفی به آشوب کشیده است.
با اشاره به نقش کلیساها در مقابل رویه در پیش گرفته شده دولتها در غرب، سه دیدگاه درمورد دولتها در نگاه کلیسا مورد بحث و نقد قرار میگیرد که دیدگاه نخست، جنبه تأییدمدارانه داشته و دولت سرمایهداری پیشرفته را مشروع میداند، اما دیدگاه دوم، برخورد اصلاحی دارد، یعنی خواستار برخی تحولات بنیادی در ساختار دولتها بوده ولی ارکان آن را رد نمیکند و دیدگاه سوم جنبه انکاری و مقابله داشته و نظامهای سیاسی غربی را از ریشه مورد نقد قرار میدهد.
سه مولفه رشد سرمایهداری، مدرنیته و سکولاریسم جوامع غربی، تفکر و عملکرد جریانهای مسیحی را کاملا تحت تاثیر قرار داده بهگونهای که آنها را به تجدید نظر در بساری از عقاید قبلی خود و تأیید اصول جامعه مدنی دولت مدرن کرده است، و در همین راستا کلیساهای مسیحی، امروزه در غرب خود را با واقعیت سیاسی و اهداف دولتها سازگار ساخته و با توجه به تغییر نقش دولتها در جوامع معاصر، کلیساها را نیز به فکر اصلاحات بیشتر انداخته است.
مسیح(ع)، پیشگام اقتدای بشریت به آخرین منجی
حکومت جهانی یک حلقه اتصالی بین ادیان میطلبد، در زمینه ارتباط مسیح(ع) با تشکیل حکومت جهانی صالحان درکنار منجی بشریت وعده داده شده در همه ادیان از نسل پیامبر آخرالزمان است. چون اکثریت بشر به دین این پیامبر اولوالعزم(مسیح علیهالسلام) معتقد هستند، خداوند متعال او را محل اتصال همه بشریت قرار داده است تا دین اسلام که آخرین پیام حق برای بشر است با اقتدای او به آخرین منجی متعالی شود.
پس حضرت مسیح علیهالسلام با اقتدای خود به حضرت مهدی(عج) در تشکیل صفوف مومنین به هماهنگی و یکپارچگی بشر میپردازد و حقیقت را برای صالحان کشف میکند همانطور ایمان اهل کتاب در آیه ۱۵۹ سوره نساء قبل از مرگشان در هنگامه ظهور به همین معنا است. از نگاه قرآن کریم تحریف اولیه از جانب نحوه سخن گفتن در مورد مسیح علیهالسلام است.چراکه آنها میگویند مسیح کشته شده است ولی قرآن آن حضرت را در آیه 158 سوره نساء، رفعهالله الیه معرفی میکند و علت این تفکر را شبهه میداند.
حلقه وصل مسیحیان با حجت آخرالزمان تحکیم مبانی دین متوقف بر تبعیت از رسولان الهی است و چون پیامبر اولوالعزمی غیر از حضرت عیسی(ع) تا پیامبر آخرالزمان نیست، پس تحکیم مبانی دین متوقف بر معرفی آن حضرت بوده چنانکه اهل کتاب خود معطوف به بیان انجیل از پیامبر هستند.درعصر حاضر نیز با وجود تغییر بسیاری از کتب آسمانی، با ظهور مسیح حرکتی رخ خواهد داد که منجر به نجات مسیحیت از خطرات میشود، چراکه دست تمام مسیحیان مورد ستم قرار گرفته را در دست حجت آخرالزمان قرار میدهد. ایجاد قسط و عدل براساس آیه ۲۹ سوره اعراف وظیفه همه انبیاء است. پروردگار سهم ویژهای برای حضرت مسیح قرار داده است زیرا پیروان حضرت محمد(ص) و پیروان حضرت عیسی(ع) که ۶۰۰ سال قبل از او میزیسته هماهنگ با هم به حضرت مهدی(عج) اقتدا خواهند کرد.
ظهور مسیح، تنها بهانهای مضحک برای جنگ و آشوب در جهان امروز
میتوان گفت که امروز پیوند میان مسیحیت انجیلی و یهودیت صهیونیست، که ناشی از نفوذ اندیشه یهود صهیونیسم در مسیحت بوده است، بیش از آنکه سیاسی باشد، بستری فرهنگی دارد که در عمق اعتقاد آنها به آینده و سرنوشت جهان نهفته و این باور نیز بر پایه الهیات آرماگدون و جنگ نهایی بین لشکر خیر و شر در غرب آسیا و شمال آفریقا استوار است.براساس اعتقاد پیروان این مکاتب، شرط ظهور دوباره مسیح بروز یک جنگ عالمگیر هستهای است و دنیا باید برای رسیدن به صلح نهایی هزینه این جنگ مقدس را بپردازد، آمریکا به همراه دولتهای غربی این نبرد را رهبری میکند که حق دارد مقدمات آن را فراهم کرده، پایگاههای خود در این منطقه را توسعه داده و از آن جهت که نقطه کانونی این نبرد را در فلسطین اشغالی میدانند، از رژیم صهیونیستی حمایت کند، همچنین در همین راستا عراق را اشغال، سوریه را در اختیار گرفته و ایران را تحت فشارسیاسیاقتصادی و محاصره نظامی قرار دهد.حال در انتهاء نکته حائز اهمیت این است که سردمداران یک جریان حکومتی سکولار ادعای زمینهسازی برای ظهور مسیحی را دارند که نه تنها یک سکولار نبوده، بلکه پیامبری الهی به شمار آمده که آنچه عملی میکند به یقین حکم الهی است که نشان میدهد هیچ وجه تشابهی میان منتظران مسیح با خود مسیج وجود ندارد.
سوال این است که حضرت مسیح که پیامبر صلح و رحمت است چگونه میتواند جنگها و اقدامات مملو از بیرحمی آمریکا و رژیم صهیونیستی در جهان به خصوص غرب آسیا را تأیید و تحمل کند که نیاز فطری بشر به منجی و حاکمیت عدل الهی و صلح جهانی را در لباس مذهب با پیوند جدانشدنی با قدرت در دست گرفته و با تشکیل مثلث زور، زر و تزویر به سوی هدفهای خاص خود جهت میدهند تا با حمله به کشورها و ایجاد جنگ و تفرقه بین ملل و ادیان مختلف، در واقع صلح و عدالت را به سخره گرفته و تنها بر اهداف خود تأکید ورزند؟
جایگاه حضرت عیسی در آخرالزمان
فرود آمدن حضرت روح الله، عیسی مسیح(علیه السلام) از آسمان، در آخرالزمان، مورد اتّفاق تمام مسلمانان است. بیشتر مفسّران این آیه را که می فرماید: «هیچ یک از اهل کتاب (تورات و انجیل) نیست مگر آنکه پیش از مرگ، به او (عیسی) ایمان آورد و او نیز روز قیامت به آن گواه باشد.» (سوره نساء، آیه 159) به همین معنا تفسیر کرده اند. علامه مجلسی این تفسیر را از امام باقر (علیه السلام) روایت کرده است که فرمودند:
«پیش از قیامت، (عیسی) به دنیا فرود آید و هیچ یک از ملت های یهود و مسیح نماند؛ مگر آنکه قبل از مرگ به او ایمان آورد و آن حضرت پشت سر مهدی (علیه السلام) نماز گزارد.» (بحارالانوار، ج 14، ص 530)
روایات فرود آمدن مسیح (علیه السلام) در منابع شیعه و سنّی فراوان است، از جمله این روایتِ مشهور از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که فرمودند:
«چگونه خواهید بود آنگاه که عیسی بن مریم در میان شما فرود آید و پیشوای شما از خود شما باشد.» (بحارالانوار، ج 52، ص 283.)
این روایت را جمعی از علمای اهل سنت، از جمله بخاری و دیگران درباره فرود آمدن عیسی آورده اند. (صحیح بخاری، ج 2، ص 256)
بر اساس روایات منابع حدیثی شیعه و اهل سنت، حضرت مسیح، پشت سر امام مهدی (علیه السلام) نماز می گزارد. از پیامبر اکرم ص نقل شده است: منّا مهدیُ الامهِ الذی یُصَلی عیسی خَلفَه. مهدی امت که عیسی پشت او نماز می گذارد از ماست. (مجلسی، بحارالانوار، ج 51، ص 91) و نیز نقل شده است: … و منكم القائم يصلّي عيسى بن مريم خلفه إذا أهبطه اللّه إلى الأرض من ذريّة على و فاطمة من ولد الحسين. از شما است قائم که از ذریه علی و فاطمه و از فرزندان حسین است و عیسی بن مریم (ع) پشت او نماز می گزارد هنگامی که خدا او را به زمین فرود می آورد. (مجلسی، بحارالانوار، ج 51، ص 77)
و هر سال به حجّ خانه خدا مشرف می شود. مسلمانان به همراه او به نبرد با یهود، روم و دجّال می پردازند. آن بزرگوار پس از چهل سال زندگی رحلت می کند و مسلمانان پیکر او را به خاک می سپارند. (نسخه خطی الفتن ابن حماد، صص 159-162)
در روایتی از اهل بیت (علیهم السلام) آمده است که امام زمان (علیه السلام) مراسم دفن او را به طور آشکار و در برابر دیدگان مردم برگزار می کند تا دیگر مسیحیان حرف های گذشته را درباره او بر زبان نیاورند و پیکر او را با پارچه ای که دستباف مادرش حضرت مریم (سلام الله علیها) است، کفن نموده، در قبر مریم (سلام الله علیها) در «قدس» به خاک می سپارند.
با توجه به آیه «قرآن» که: «هیچ کس نیست؛ مگر اینکه به او ایمان آورد.»
می توان گفت همه ملل مسیحی و یهودی پس از نزول مسیح به او ایمان می آورند. شاید فلسفه عروج او به آسمان و طولانی شدن عمرش برای ایفای نقش بزرگی است که در مرحله حساس و تاریخی ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر عهده می گیرد تا مسیحیان عالم که احتمالاً بزرگ ترین قدرت جهانی و جدّی ترین مانع برپایی حکومت و تمدن الهی حضرت مهدی (علیه السلام) اند، ایمان بیاورند.
از این رو، طبیعی است که با ظهور مسیح (علیه السلام)، جهان مسیحیّت خرسندی عمیق خود را با برپایی تظاهرات گسترده مردمی ابراز نماید و فرود عیسی (علیه السلام) را برای خود در برابر ظهور مهدی (علیه السلام) برای مسلمانان، موهبتی الهی پندارند و طبیعی است که حضرت مسیح (علیه السلام) از کشورهای مختلف آنان دیدار کند و خداوند نشانه ها و معجزه هایی را به دست او آشکار سازد و جهت هدایت تدریجی مسیحیان به اسلام در درازمدت اقدام نماید. در نتیجه، نخستین نتایج سیاسی فرود مسیح (علیه السلام) کاهش دشمنی حکومت های غربی نسبت به اسلام و مسلمانان و به گفته روایات، انعقاد پیمان صلح و آتش بس بین آنها و حضرت مهدی (علیه السلام) خواهد بود.
زمان ظهور حضرت مهدی و نزول حضرت عیسیآیا امام زمان و حضرت عیسی، همزمان، ظهور می کنند؟
از روایات موجود در این زمینه به دست می آید که بعد از ظهور حضرت حجة بن الحسن العسکری – ارواحنا له الفدا – حضرت مسیح (علیه السلام) از آسمان نزول خواهد کرد و در محضر آن حضرت حضور خواهد داشت. پیامبر اکرم (صلی الله علیه) میفرماید:
«لن تُهلک اُمَّةٌ انأ فی اولها و عیسی فی آخرها و المهدی فی وسطها»؛ (کشف الغمه، ج 2، ص 484)
امتی که من در اول، عیسی (علیه السلام) در آخر و مهدی (علیه السلام) در وسط آن باشیم هرگز به هلاکت نمیافتند.
این روایت صراحت بیشتری بر این مطلب دارد که ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) پیش از حضرت عیسی (علیه السلام) انجام میگیرد، بنابراین حضرت مهدی (عج) میانه امت پیامبر خواهد بود و منظور از وسط در روایت ذکر شده، ما قبل آخر است و میانه حقیقی نیست چون حضرت عیسی (علیه السلام) پس از حضرت مهدی (عج) خواهد آمد و حضور ایشان با حضور حضرت مهدی (عج) منافاتی نخواهد داشت. از این روایت استفاده میشود که حضرت عیسی (علیه السلام) وحضرت مهدی (عج) با هم ظهور نمیکنند بلکه نخست حضرت مهدی (عج) و سپس بعد حضرت عیسی (علیه السلام) ظهور میکنند. (یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، علیرضا رجایی، ص 211.)
مکان نزول حضرت عیسی
در شماری از روایت های ابن حماد از منابع اهل سنت، به اماکن متعددی به عنوان محلّ فرود عیسی (علیه السلام) اشاره شده است، از جمله «قدس شریف»، پل سفید بر دروازه «دمشق»، کنار مناره ای در محل دروازه شرقی دمشق و «دروازه لُدّ» در «فلسطین».از روایت طبرانی از منابع اهل سنت، استفاده میشود که مکان نزول حضرت مسیح در آخرالزمان، دمشق است. طبرانی به سند خود از رسولخدا صلیاللهعلیهوآله نقل کرده که فرمود:
«ینزل عیسی بن مریم عند المنارة البیضاء شرقی دمشق؛ عیسیبنمریم کنار مناره سفید قسمت شرق، در سرزمین دمشق فرود خواهد آمد».
ابنکثیر از دانشمندان اهل سنت، نیز میگوید: «… آنگاه مسیح بر زمین فرود میآید و محل فرود او کنار مناره سفید شرقی در دمشق؛ هنگام نماز صبح است». (الفتن و الملاحم ابنکثیر، ص۱۷۲.) اما نظر مشهور در نگاه شیعی، این است که حضرت مسیح، نخست در قدس، فرود می آید و پشت سر امام مهدی نماز میگذارد و سپس رهسپار «شام» و دیگر نقاط می شود.
حضرت عیسی، وزیر امام مهدی
در حکومتی که رهبری آن بهعهده حضرت مهدی علیهالسلام است، کارگزاران و مسئولان حکومت او نیز باید از بزرگان و نیکان امت باشند؛ لذا طبق آنچه در روایات آمده است، ترکیب دولت حضرت مهدی علیهالسلام را پیامبران، جانشینان آنان، تقواپیشگان و صالحان روزگار تشکیل خواهند داد.
در روایتی میخوانیم که حضرت عیسی علیهالسلام به حضرت مهدی علیهالسلام میگوید: «همانا من به عنوان وزیر فرستاده شدهام نه امیر و فرمانروا». (ملاحم، ابنطاووس، ص83؛ و الفتن، ابنحماد، ص160)
همچنین در روایتی آمده است که حضرت عیسی علیهالسلام، وزیر حضرت مهدی علیهالسلام و پردهدار و جانشین آن حضرت است. (غایةالمرام، ص697؛ و حلیةالابرار، بحرانی، ج2، ص620)
و نیز در روایتی دیگر آمده است: «… آنگاه عیسی فرود میآید و مسئول دریافت اموال حضرت قائم میشود و اصحاب کهف نیز در پشت سر او خواهند بود». (غایةالمرام، ص697؛ حلیةالابرار، بحرانی، ج2، ص620)
مدت عمر حضرت عیسی
از برخی روایات اهل سنت، استفاده میشود، حضرتعیسی علیهالسلام بعد از نزول به زمین، چهل سال عمر میکند و در این مدت، ازدواج نیز میکند، بعد رحلت فرموده و مسلمانان بر او نماز میگزارند:
۱. ابوهریره در حدیثی از رسول خدا نقل کرده که فرمود: «او مسیح چهل سال در روی زمین توقف خواهد کرد و بعد از وفاتش، مسلمانان بر او نماز میگزارند».
۲. عبداللهبنعمر از رسول خدا نقل کرده که فرمود: «عیسیبنمریم به زمین فرود میآید و ازدواج میکند و صاحب فرزند میشود».
در روایتی از اهل بیت (علیهم السلام) آمده است که امام زمان (علیه السلام) مراسم دفن او را به طور آشکار و در برابر دیدگان مردم برگزار می کند تا دیگر مسیحیان حرف های گذشته را درباره او بر زبان نیاورند و پیکر او را با پارچه ای که دستباف مادرش، حضرت مریم (سلام الله علیها) است، کفن نموده، در کنار قبر حضرت مریم (سلام الله علیها) در «قدس» به خاک می سپارند.
اسلام، دین حضرت عیسی
از برخی روایات اهل سنت، استفاده میشود که حضرت عیسی علیهالسلام بعد از فرودآمدن از آسمان، به شریعت اسلام عمل میکند، نه به شریعت خود.سمره از رسول خدا نقل کرده که فرمود: «عیسیبنمریم در حالی که تصدیقکننده به محمد و بر دین اوست نزول میکند، آنگاه دجال را به قتل میرساند…». (صحیح ابنحبان، ج۵، ص۲۲۳)
عنوان دقیق مقاله:
اخلاق، عدالت و صلح؛ قطعات گمشده پازل مدیریت مسیحایی جهان امروز/ چگونه صلح به نام مسیح(ع) مصلوب میشود؟
مناسبت انتشار:
به مناسبت میلاد پیامبر طلایهدار صلح جهانی
منبع:
پایگاه اطلاع رسانی بلاغ مازندران