نویسنده: رضا لاهیجی کارشناس ارشد صنعتی از دانشگاه تهران
ابداع خانوادهای قابل توسعه از مبلمان شهری
ابداع خانوادهاي قابل توسعه از مبلمان شهري كه اتصالات مشابه و پايه نگهدارنده مشترك داشته باشد، هدف سيستمهاي مبلمان يكپارچه است.
• ويژگيهاي چنين سيستمي ضمن ايجاد هماهنگي در اجزاي شهر موجب كاهش مصرف مواد، تقليل هزينههاي ساخت و كاهش ابعاد مي شود.
• تعريف پايه يا ستوني واحد كه مورد استفاده روشنايي و اسامي خيابان، علايم و زبالهدان و غيره باشد ميتواند از تكثير جزئيات اضافي بسياري در خيابان بكاهد. در حالي كه هم اكنون هر سازماني براي خود پايهاي تعبيه ميكند و فقط از قسمت محدودي از آن بهره ميجويد ضمن آنكه اتصالات نگهدارنده خاص خود و دهها ماده و رنگ ناهمگون ديگر را نيز به آن اضافه ميكند.
• يكپارچه سازي و اشتراك مداري در چنين مواردي نه تنها موجب هماهنگي بصري ميشود بلكه به هويت منطقهاي و شهري هم كمك ميكند.
• نكته ظريف در اين ميان وجه تمايز سيستمهاي يكپارچه با سيستمهاي چند منظوره است.
• در يك سيستم چند منظوره،محصول از ابتدا به اين قصد طراحي ميشود و احتمال دگرگوني در سيما و پيكره آن زياد است.
• اما در مبلمان يكپارچه لزوماً چنين هدفي دنبال نميشود. بلكه اجزاء و عناصر مورد نظر در صورت تطابق و حفظ پيوستگي ظاهري با عنصر ثابتي يكپارچه ميشوند.
توجه به هويت مكان
با رشد شهرها و حومهها، گرايشي افراطي در يك شكل كردن چهره شهري به وجود آمده است، به گونهاي كه اغلب تفاوت كمي در روحيه مبلمان نقاط مختلف شهر يا حتي گاهي ميان چند كشور ديده مي شود. حال آن كه هنوز هم جذابترين و به ياد ماندنيترين محلهها آنهايي هستند كه با شكل و شمايل ويژه و مختص به خود در خاطرهها جاي ميگيرند و شايد از همين روست كه در كوششهاي جديد براي نوسازي و ساماندهي شهرها به اين خصوصيات توجه بسيار مي شود.
• از ديدگاه طراحان، انتخاب و طراحي مناسب مبلمان شهري، حفظ هويت مكان و نمود بيشتر آن را ممكن ميسازد. اين برخورد در احياي مناطق تاريخي و سنتي بسيار موثر است
• اگر دخالت در شهر به تزيينات سطحي محدود نشود ، بايد ميان بافت اجتماعي و فضاي شهر توازني ايجاد كرد.
• آنگاه كه بافت اجتماعي مكاني تثبيت شده و در ميان ساكنانش مفهوم شهر نشيني، ريشهاي عميق دواند، ميتوان به ساختارهايي مكمل در سيما و منظر آن پرداخت و شرايط را براي حفظ محيط و رفاه اهالياش مهيا كرد.
• به اتكاي همين بافت اجتماعي تثبيت شده و ريشهدار ميتوان در مدت زماني كافي و با روشي پويا، خيابانهاي محله و شهر را به گونهاي مجهز كرد كه بازتاب فرهنگ آن باشد.
رنگ در محيط
گفتني در مورد انتخاب رنگ مناسب براي مبلمان شهر، بسيار است. رنگ پيش از بافت، فرم و مواد مصرفي دريافت ميشود و به همين دليل اثرش بيشتر است. ولي در اين ميان آنچه كه ضروري است، حركت منسجم تمامي عناصر يك طرح به سوي هماهنگي با محيط است.
• رنگ بايد جزئي از كل فرض شود، كلي كه به سوي وحدت و يكانگي رو دارد.
• همچنين عامل ديگر، در گزينش رنگ، كاربرد محصول است. رنگ نبايد براي دورهاي كوتاه و تنها به قصد جلب نظر رهگذاران به كار رود. به طور مثال ، ممكن است گزينش زبالهدانهايي به رنگ زرد روشن در ابتدا حتي با محيط هم هماهنگ باشد و انتخاب جالب وجسورانهاي به نظر برسد، اما به طور يقين بعد از شش ماه كه زبالهدان بارها از آدامسهاي جويده، كاغذهاي چسبناك شكلات و از اين قبيل خوراكيها پر و خالي شد و لكههاي مختلف رنگي گرد تا گرد آن را فرا گرفت، در آن انتخاب تجديد نظر ميشود. در اين باره برخي معتقدند كه وجود رنگهاي روشن بر پيكر مبلمان شهر در بسياري موارد باعث تشخيص سريع آنها از محيط ميشود و كيفيت و كميت استفاده از آنها را افزايش ميدهد. اين تفكري است كه بسياري را به گمراهي كشانده است. شهروند وظيفهشناس و مسئوولي كه تكليف خود را دربرابر محيط زندگي خويش ميداند، رنگ برايش تعيين كننده نيست. در عوض حتي با برجستهترين رنگها و ترفندهاي رنگارنگ نيز نميتوان از پرتاب زباله توسط آن كه مقيد به چيزي نيست در ميان سبزهها، خيابان و پياده رو جلوگيري كرد. شايد يكي از راههاي برخورد با اين معضل، اجراي قوانين موثرتر و ترويج فرهنگ شهرنشيني باشد، به جاي پيش افتادهترين راه، يعني تنوع رنگ محصول.
• در كنار رنگ عناصر، خود فضا نيز قابليتهاي بالايي براي تركيبهاي رنگي دارد.
• تشخيص يك رنگ در محيط به عواملي از جمله زمان ديدن، رنگ زمينه،رنگهاي ثابت و منابع نور طبيعي و مصنوعي بستگي دارد.
• قرمز و نارنجي رنگهايي هستند كه بيش از همه جلو ميآيند و به اصطلاح پيشآمدگي دارند. پرتوهاي ساطع شده از اين رنگها بر تمركز عدسي چشم تاثير ميگذارند و در شخص دوربيني ايجاد ميكنند.
• رنگهاي سبز و آبي، بر عكس چشم را نزديك بين ميكنند، چرا كه اين دو رنگ به عقب رفتن و عميق شدن تمايل دارند. زرد و ارغواني در اين خصوص خنثي هستند، نه پيش ميآيند و نه عقب مينشينند.
• به طور كلي رنگهاي گرم (قرمز، صورتي، زرد و نارنجي) در نخستين سالهاي زندگي انسان براي وي بسيار مهم هستند. در حالي كه در دوران بلوغ، آبي، قرمز و سبز غالب هستند.
• براي چيدمانهايي جسورانه و پويا، محيطهاي روشن، بهترين هستند و رنگهاي اصلي و غني در چنين فضاهاي درخشاني، بيشتر رايجند.
• براي محلهايي كه كارهاي فيزيكي و فكري در آن جا انجام ميشود، رنگهاي عميق و ملايم، انتخابهاي بهينه هستند. از توناليته بيشتر بايد در مناطق معتدل استفاده كرد. در مناطق استوايي، اين تدبير توفيقي به دنبال نخواهد داشت.
• سفيد خيره كننده است وبه سادگي كثيف ميشود. رنگ بسيار سفيد براي سطوح نبايد به كاررود.
• خاكستري با هر رنگي هماهنگي دارد. رنگهايي با رنگمايه كم براي محيطهاي فعال و پر جنب و جوش مناسب ترند. رنگهاي قويتر به منظور تاكيد و بر انگيختن به كار ميروند.
• ميان 16 تا 35 سالگي، رنگها دربهترين و دقيقترين وضع خود درك ميشوند. خردسالان و سالخوردگان مهارت كمتري در تفكيك و تشخيص رنگها دارند و براي سنين بالاي 55، سرعت تفكيك رنگها رو به وخامت ميگذارد.
• چنانكه در جامعه مورد نظر طراح،حدود سني استفاده كنندگان در دست است، نكات ياد شده بايد در نظر گرفته شوند.
• توجه به شرايط اقليمي منطقه مورد نظر براي طراحي و درك رنگهاي غالب ، در گزينش رنگ بسيار موثر است . برخي از مبلمان شهري مانند كيوسك تلفن و صندوق پست از استانداردهايي براي رنگ پيروي ميكنند كه رعايت آنها الزامي است.
بر اين اساس اگر طراح قصد دارد محصول را از محيط پيرامونش جدا سازد يا در آن ادغام كند، ميتواند از برخي پيشنهادهاي اين قسمت استفاده كند. در نهايت بهترين شيوهاي كه طراحان را از سنگيني گزينش رنگ مبلمان اندكي رها ميسازد، ارائه چند نمونه رنگ است تا با عنايت به محيط استفاده، هماهنگ ترين آنها برگزيده شود.