مقدمه
هركدام از ما، دو وظيفه داريم: يكي كاري است كه انجام مي دهيم و شغل مــا را تشكيل مي دهد و برايش حقوق و حق الزحمه دريافت مي كنيم و ديگري اينكه بايد تحقيق كنيم و دريابيم كه چگونه مي توانيم كار اول را بهتر انجام دهيم.
موضوع بحث حاضر در ارتباط با كار ديگريا وظيفه دوم مديران است. روشهاي مختلفي براي بهبود مديريت (وظيفه دوم) در سطح جهان ارائه مي شود. احتمالاً مديران سازمانهاي دولتي و غيردولتي ما، از بسياري از اين روشها آگاه بوده و بااستفاده از اين روشها تاكنون توانسته اند مديريت خود را بهبود بخشند. مطالب و پيشنهـــاداتي كه در اينجا ارائه مي شود براين باور استوار است كه بابرخورداري از معنويت، مديران خواهند توانست نه تنها بهره وري را در محيط كار يا سازمان خود بهبود بخشند، بلكه از آن مهمتر خواهند توانست به آرامش خاطر و رضايت باطن يا يك شادي زايدالوصف و طولاني دست يابند و محيطي فراهم كنند تا همكارانشان نيز از اين حالت برخوردار شوند. منظور از معنويت برخورداري از ارزشهاي والاي انساني است كه در زير به تعدادي از آنها اشاره شده است. – ايمان به خدا – عشق و محبت – احترام به موجودات – اعتماد به نفس – اميد به آينده – پذيرش ديگران – پشتكار – تحرك – تحمل – تقوي – تواضع – توكل – جوانمردي – خدمت – خوش بيني – خيرخواهي – رضايت – سپاسگزاري – شجاعت – صبر – صداقت – صرفه جويي – عدم وابستگي – فداكاري – گذشت – محدودكردن آرزوها – وفاي به عهد براي پـي بردن به اهميت اين ارزشهـــا بـه اختصار به بررسي هدف زندگي و راه رسيدن به اين هدف مي پردازيم.
فرضيه دانشگاه زندگي
مي توان زندگي انسان در روي زمين را مانند تحصيل در دانشگاه دانست – دانشگاه زندگي. اين دانشگاه حدود دوميليون سال پيش با تعداد بسيار كمي دانشجو تاسيس شد ولي تاكنون حدود 70 ميليارد دانشجو در آن تحصيل كرده اند. خداوند موسس و رئيس دانشگاه زندگي است. (1تا3 ) در اين دانشگاه هركس، بدون توجه به سن، جنسيت، رنگ پوست، محل تولد و يا زندگي و غيره يك دانشجو و همزمان با آن يك معلم بوده و تمام منابع طبيعي و ساير موجودات روي زمين به منزله كارمندان اين دانشگاه هستند كه به تحصيل اين دانشجو كمك مي كنند. دانشگاه زندگي براي فراگيري درس مهمي تاسيس شده است. درس مهم اين است كه بياموزيم و درك كنيم كه هركدام از ما تجلي زيبا و منحصر به فردي از خداوند هستيم و بپذيريم كه هريك از ما نقش بسيار مهمي را در نمايشنامه زيبا و پرهيجان خلقت بازي مي كنيم. درس بسيار مهم اين است كه بپذيريم و درك كنيم كه با خدا و هركس و هرچيز يكي هستيم، درك كنيم كه ساير انسانهاي روي زمين برادران و خواهران ما بوده و گياهان، حشرات و حيوانات در حقيقت قوم و خويشان ما هستند.
وقتي كه اين درس بسيار مهم را يادگرفتيم كه ما محصلان و كارمندان اين دانشگاه همگي در حقيقت صور مختلف و زيباي يك حقيقت و هستي يعني خدا هستيم و وقتي آموختيم كه بايد تمام افكار جدايي افكن را دور بيندازيم، آن وقت از اين دانشگاه فارغ التحصيل مي شويم. در دانشگاه زندگي هرواقعه اي كه برايمان رخ مي دهد به صورت درس تلقي كرده و هركسي را كه بااو در تماس هستيم به عنوان معلم و مدرس خود مي دانيم. (1تا3) آگاهي از وجود خدا تنها تفاوت واقعي بين موجودات: تمام موجودات صور خداوند هستند و در نمايشنامه عظيم و زيباي آفرينش نقش منحصر به خود را بازي مي كنند، ولي ميــزان آگاهي شان از اين حقيقت متفاوت است. ما آفريده شده ايم و در دانشگاه زندگي تحصيل مي كني تا اين آگاهي را بالا ببريم وجالب اينكه هرچه بر آن بيفزاييم شادتر مي شويم. هرچه آگاهي ما از وجود خدا در خود و در تمام موجودات بيشتر شود، بهتر و واضح تـــــر مي توانيم خدا را در همه كس و همه چيز ببينيم و صورت خدا را بهتر و كاملتر متجلي كنيم. پيامبران، امامان، عرفا و ساير بزرگان تصاوير واضح تر خداوندند تا فردي مثل من.
زمينه هاي اصلـي دروس دانشگاه زندگـي: زمينـه هاي اصلي دروسي كه بايستي فراگيريم تا بتوانيم از دانشگاه زندگي فارغ التحصيل شويم، يا به هدفي كه براي آن خلق شده ايم زودتر برسيم، در زير آمده است. معتقدم هرواقعه يا جريان زندگي درسي در يك يا چند زمينه يادشده در زير براي ما دربر دارد:
1 – صبر و بردباري در كليه امور 2 – توكل به خداوند 3 – پذيرش افراد آن طور كـــه هستند 4 – رضامندي و تسليم.
رابطه بين آگاهي و شادي: مي توانيم رابطه زير را بين شادي و آگاهي بنويسيم(4):
(1) H=h+cA كه A معرف آگاهي (از وجود خدا در خود و در همــــــه چيز)، H معرف شادي كل فرد، h معرف شاديهاي جزئي كه مثلاً در اثر پيشرفت در كار و مورد تجليل و قدرداني قرارگرفتن و غيره به دست مي آيد و c يك ضريب تبديل است. مـــا مي توانيم به سمت راست معادله توجه كرده و بگوييم كه ما در روي زمين هستيم كه آگاهي خود يا A را افزايش دهيم، يا به سمت چپ معادله (1) نگاه كرده و بگوييم كه: ما براي شادزيستن زندگي مي كنيم و اين حق ماست كه شاد باشيم. (5 تا 8) در حالي كه انسان براي شادزيستن آفريده شده ولي مي بينيم كه راه و روشي را كه او در زندگي خود انتخاب كرده نه تنها برايش شادي نيافريده بلكه زندگي او را با درد و رنج بسيار نيز همراه كرده است. علاوه بر آن، او با اعمال خود محيط زيست را كاملاً آلوده كرده و حيات خود و ساير موجودات را به خطر انداخته است. به طور خلاصه، انسان امروزي با مسائل عديده اجتماعي – اقتصادي – سياسي روبروست. ما مي توانيم دور وبر خود را نگاه كنيم و يا به اخبار ايران و جهان در رسانه ها توجه كنيم و ببينيم كه انسان امروزي با چه مسائل و مشكلات عديده اي روبروست. چرا اين مسائل اجتماعي – اقتصادي و زيست محيطي به وجود آمده اند؟ آيا مي توانيم اين مسائل را در تمام جهان يا دستكم در كشور خودمان ايران حل كنيم؟ يقين دارم شما خواننده عزيز نيز مانند من به اين مسائل فكر كرده ايد و به راه حل آنها انديشيده ايد. شما براي ايـــــن مسائل چه راه حلهايي را ارائه مي كنيد؟ آيا راه حل شما مي تواند شادي و خوشحالي را به تمام مردم دنيا ارزاني دارد و محيط زيست را هم براي انسانها و هم براي تمامي حيوانات و گياهان پاكيزه كند؟
در بررسيهاي علمي، پس از روشن شدن صورت مسئله، ابتدا پژوهشگر سعي مي كند فرضيه اي براي حل مسئله ارائه دهد. اين فرضيه بر حقايقي (از ديدگاه پژوهشگر) استوار است. من در رشته مهندسي مكانيك تحصيل كرده ام و از روش علمي در تحقيقات درازمدت خود استفاده كرده ام و در برخورد با يك مسئله اجتماعي نظير شادزيستن نيز راه ديگري جز برخورد و نگاه علمي نداشته ام. بنابراين، از تجارب خود در مهندسي مكانيك و رياضي استفاده كرده، در پي يافتن رابطه يا فرمولي بـــوده ام كه بيانگـر تمام عواملـي باشد كه به شادي انسان كمك مي كنند. ايـــــن رابطه، معـادله يا فرمول را رابطه شادي سنجي(HAPPINOMETRY EQUATION) مـــــي نامم. (5 تا 8) فرضيه اي كه مايلم با شما در ميان بگذارم بر پايه مشاهدات چندين ساله ام در ارتباط با ناراحتيها و نگرانيهاي مردم در بسياري از كشورهاي جهان استوار است. با ديدن اين غمها و ناراحتيها از خود مي پرسيدم كه چرا به وجود آمده اند و چه مي توان كرد تا آنها را رفع كرد يا تقليل داد.
فرضيه يا راه حل پيشنهادي بر اعتقادات و اصول زير استوار است:
۱ – انسان براي شادزيستن آفريده شده است؛
2 – به سبب جهالت و ناآگاهي، انسان راههاي اشتباهي را براي به دست آوردن شادي پيموده است.
3 – مـــردم از وضع كنوني زندگي خود و از راه حلهاي ارائه شده براي مسائل راضي نيستند زيرا هميشه به معلول توجه شده نه به علت؛
4 – مردم حاضرند راههاي جديدي را براي حل مسائل و زدودن غم و اندوه خود بيابند. آنها حاضرند پس از يافتن و برخورداري از شادي، راه و روش كسب شادي را به ديگران بياموزند و سرانجام جامعه اي شاد و خوشبخت به وجود آورند؛
5 – روشهــــاي دستيابي به شادي پايدار را مي توان به وسيله رسانه هاي جمعي و كلاسهاي درس به عموم مردم آموخت.
اينكه انسان به دنبال شادترزيستن برود امري فطري و طبيعي است. درواقع تمام فعاليتهاي روزمره او غير از آنچه كه براي تامين غذا، پوشاك و مسكن متعارف انجام مي دهد، به همين منظورند. تاكنون اكثر مردم دنيا براين باور بوده اند كه ثروت، شهرت و قدرت به آنان شادي مي بخشد. بسياري را مي شناسم كه سعي دارند با كسب مال و شهرت بيشتر شاد و خوشحال باشند و غالبـــاً وقتي به هدف خود مي رسند در مي يابند كه به جاي آزادي اسير ثروت و وابسته شهرت و مقامشان شده اند و شادتر از قبل نيستند. برعكس، اشخاص فقير و گمنامي را مي شناسم كه خيلي شادند. اكثر مردم ميان اين دو وضعيت قرار دارند واز امكانات مادي متفاوتي برخوردارند، اما گروهي شادند و گروهي غمگين. با مشاهده اين افراد دريافته ام كه فقر، گمنامي، ثروت، شهرت، مقام اجتماعي و قدرت هيچكدام نقشي در شادتركردن انسان بازي نمي كنند و خلاصه اينكه ثروت و شهرت و قدرت فقط مي توانند زندگي را آسانتر كنند. شادي به عوامل ديگري بستگي دارد.
اعتقاد راسخ دارم تلاشهايي كه انسان براي كسب ثروت، شهرت و قدرت كرده است تا به شادي و خوشحالي بيشتر دست يابد دليل اصلي تمام يا دستكم بيشتر مشكلاتي است كه بشرامروزي با آن روبروست. انسان به سبب اين تلاشها، در طول تاريخ آسيبهاي زيادي به خود و به محيط زيست رسانده است. البته ما بايد براي تامين غذا، پوشاك، مسكن و ساير نيازهاي جسماني خود فعاليت كنيم. ولي آسيبها از مرز تامين اين نيازها گذشته است. برخورداري از ثروت، شهرت و قدرت بسياري از اوقات داراي اثرات نامطلوب زير نيز هست:
1 – زياده روي و اسراف در مصرف منابع طبيعي كه باعث انواع آلودگيهاي محيط زيست مي شود.
2 – زياده روي و اسراف در غذاهاي چرب، شيرين و شور آماده كه مواد و ويتامينهاي مورد نياز بدن را ندارند و باعث بروز بيماريهاي بسياري مي شوند؛
3 – مصرف نوشابه هاي الكلي و اعتيادهاي ديگر كه عواقب و بدبختيهاي خاص خود را در بر دارند.
براي دستيابي به شادي پايدار لازم است انسان در اعتقاد، باور و روش زندگي خود تجديد نظر كند.
چه چيزهايي به انسان شادي و سرور واقعي مي بخشند؟ آيا دارايي، مكان زندگي و افرادي كه با آنان زندگي مي كنيد باعث شادي شما مي شوند يا حالت و وضعيت ذهني خودتان؟ شناسايي عـــواملي كه به شادي انسان كمك مي كنند: افراد مختلف تعاريف مختلفي از شادي دارند و سرور و خرسندي خود را مرهون چيزهاي كاملاً متفاوتي مي دانند ولي به نظــر من اكثر مردم توافق دارند كه شادي آرامش خاطر و رضايت باطن است. شادي آن كيفيت زندگي است كه همه آرزوي يافتنش را دارند و هركسي مي داند كه از آن برخوردار است يا نه. من و شما هردو مي دانيم كه شاد و خرسنديم يا نه. براي شناسايي عوامل متشكله و موثر بر شادي مايلم آنها را به سه گروه اصلي، يكي مثبت و دوتاي ديگر منفي تقسيم كنم. گروه مثبت مستقيماً به افزايش شادي كمك مي كند، درحالي كه دو گروه منفي از شادي و خوشحالي انسان كاسته، بررنج، غم، ناراحتي و افسردگي* او مي افزايد. گروه مثبت شادي (كه بعداً آنها را در رابطه اي با حرف (J) نشان خواهيم داد) شامل عوامل زير است:
1 – عشق و محبت 2 – اميد به آينده 3 – پيشرفت و موفقيت در كار 4 – خوش بيني 5 – خيرخواهي 6 – سپاسگزاري 7 – رضايت 8 – گذشت 9 – مورد قدرداني قرارگرفتن.
دو گروه منفي شادي يا عوامل غم و رنج و افسردگي عبارتند از: گروه ناراحتيهاي جسماني و گروه ناراحتيهاي عاطفي يا رواني. ناراحتيهـاي جسماني (كه بعداً آنهـا را در رابطـه اي با حرف (
F) مشخص خواهيم كرد) از اين قرارند:
1 – گرسنگي و سوء تغذيه؛
2 – درد و بيماري و ساير ناراحتيهاي جسماني.
شمار ناراحتيهاي عاطفي، احساسي يا رواني بسيار زياد است. شايد بتوان بيش از 50 رذيله اخلاقي را ذكر كرد كه از شادي كاسته و بر رنج، افسردگي و غم انسان مي افزايد. براي افزايش شادي لازم است اين رذايل را تقليل داده، سرانجام از خود دور كرد. براي كوتاه شدن بحث، عناصر مربوط به ناراحتيهاي عاطفي، احساسي و رواني را به 25 عامل زير محدود مي كنيم. به نظر من دفع رذائل اخلاقي ذكرشده به از بين بردن يا تقليل ساير رذايل اخلاقي كه در اينجا ذكر نشده اند كمك خواهد كرد. عناصر منفي شادي يا رذائل اخلاقي زير را (كه به ترتيب الفباء مرتب شده اند) در رابطه يا معادله اي كه در زير مطرح خواهيم كرد با حرف (E) نشان مي دهيم:
* آرزو (براي كسب ثروت، شهرت و قدرت) *اضطراب * انتقامجويي * بدخواهي * تحقير * تـــــرس * تنفر و كينه * توقع * حسادت * حرص و زياده خواهي * خشم * خشونت * خـــــــودپرستي * دلبســتگي * دلتنگي * دورويي * ستم * سرزنش * شهوت * عجله * عصبانيت * عيبجويي * غصه * نوميدي و ياس * وسواس.
استفاده از يك شادي سنج براي اندازه گيري شادي: براي ارزيابي شادي مي توانيم رابطه ساده زير را بنويسيم و تمام عوامل يادشده در قسمت قبل، يعني عوامل افزاينده يا كاهنده شادي را در آن بگنجانيم. اين رابطه، رابطه «شادي سنجي» نام دارد: (2) H=J-F-E مي توان براي عوامل تشكيل دهنده J، E,F و در رابطه شادي سنجي وزنهاي متفاوتي در نظر گرفت و از جدول شادي سنجي زير براي ارزيابي شادي روزانه خود استفاده كرد. (5 تا 8)
ضرورت صرف وقت براي كسب شادي: براي آنكه شادي خود را افزايش دهيم بايد طوري زندگي كنيم كه اندازه شادي تمام عمرمان بيشينه باشد. يعني حاصل جمع شاخصهاي فردي شاديمان حتي الامكان بيشتر و بيشتر شود. براي اينكه اين اندازه را به برترين پايه آن برسانيم به حكم ضرورت بايد از بذل وقت و كوشش دريغ نكنيم، درست همان طوري كه وقتي به دانشگاه مي رويم تا تحصيلات عاليتري را دنبال كنيم و به مدارج بالاتري دست يابيم از صرف وقت ناگزيريم. پرورش اعتقادات و باورهاي جديد: سه سنگتراش مشغول كار بودند. عابري از آنان سوال كردچه مي كنيد؟ سنگتراش اول پاسخ داد: همان طوري كه مي بيني، مشغول تراشيدن سنگ هستم. دومي پاسخ داد: برادر عزيزم كار مي كنم تا روزي خانواده ام را تامين كنم. سنگتراش سوم سرش را بلند كرد و با تبسمي بر لب و رضايتي عميق در دل پاسخ داد: مشغول ساختن مسجد و معبدي هستم. هر سه نفر يك كار انجام مي دادند ولي پاسخشــــان بستگي به اعتقاد و باورشان داشت. براي يكي، كار خسته كننده، براي ديگري وسيله امرار معاش و براي سومي كار باارزشي بود. هركاري مي تواند براي عاملش شريف و ارزشمند باشد به شرطي كه عامل، با ديد خلاق به آن بنگرد و ارزش تلاشهايش را درك كند. به ما باورانده شده كه با پول مي توان همه چيز را خريد و با قدرت به همه چيز دست يافت و سپس شاد و خوشبخت شد. اين اعتقاد علت اصلي همه بدبختيها و مشكلات، از جمله آلودگي محيط زيست، در طي زندگي انسان بوده است.
اعتقاد راسخ دارم كه براي دستيابي به شادي درازمدت بايد نظام اعتقادي مبني بر اصول زير را در پيش گرفته و در خود پرورش دهيم:
1 – ما آفريده شده ايم تا شاد باشيم: مي پذيرم كه دستيابي به حدي از شادي كه دلخواه من است امري است شخصي و وظيفه و مسئوليت آن بر عهده خودم است. علاوه بر اين مي پذيرم كه براي به دست آوردن شادي بايد تلاش كنم، زيرا هيچ چيز بدون تلاش به دست نمي آيد.
2 – در زندگي شاديهايي به مراتب عميقتر از لذات جسماني وجود دارند كه مي توانيم به آنها دست يابيم. اين كار نياز به صرف وقت و تلاش و نيز صبر و حوصله دارد.
3 – خداوند از طريق نظام عظيم و دقيق خلقتش و با كمال محبت و سخاوت زندگي تمامي موجودات روي زمين، از جمله زندگي مرا (برحسب اعتقاداتي كه داشته ام و تلاشي كه كرده ام) تامين كرده و باز هم خواهد كرد.
4 – لزومي ندارد نگران تامين نيازهاي زندگيم باشم ولي لازم است كه سعي و كوشش كنم و باور داشته باشم كه نظام خلقت نيازهايم را رفع خواهد كرد.
5 – از هيچ كس انتظاري ندارم. مي دانم كه نظام خلقت خداوندي از من همچون ديگران مراقبت مي كند.
6 – مي توانم بخشندگي و سخاوت جهان را بيشتر متوجه خود كنم و بياموزم كه چگونه بيشتر مشمول لطف وعنايت خداوندي شوم تا به شادي عميقتري دست يابم.
7 – اعتقاد دارم كه آنچه تاكنون برمن رفته نتيجه افكار، رفتار، خواسته ها و آرزوهاي خودم است كه در گذشته به عالم عرضه كرده ام.
8 – اعتقاد دارم كه آنچه تاكنون جهان يا نظام خلقت برايم فراهم كرده بهترين راه تامين منافع و سعادت درازمدت من بوده است.
9 – هميشه از نتايج اعمالم راضيم و گلايه اي ندارم.
10-سلامتي محيط زيست و سعادت و شادي تمام موجودات (بخصوص انسانها) بر شادي و حالات رواني من اثر مي گذارند، بنابراين، براي بيشينه كردن شادي خودم هم كه شده بايد براي شاديشان بكوشم.
انتخاب حرفه و شغل: هريك از ما براي امرار معاش به كاري مشغول هستيم. مي توانيم از خود بپرسيم كه آيا اين كاربه حال اجتماع مفيد است يا خير و آيا اين شغل بهترين خدمتي است كه مي توانيم بكنيم يا نه. شايد به فكر تغيير شغل خود بيفتيم و دنبال كار بهتري بگرديم. هدف ما از اين كار ممكن است دستمزد و درآمد بيشتر، فراگيري بيشتر يا فايده اجتماعي بيشتر باشد. همه اين انگيزه ها طبيعي هستند. اگر قرار باشد شغلي برگزينيد كه يكي از مزاياي فوق را در بر داشته باشد، كدام را انتخاب مي كنيد؟ آيا حاضريد شغلي را انتخاب كنيد كه فايده اجتماعيش بسيار بوده ولي مزاياي مالي چنداني نداشته، مجبور شويد خود و خانواده تان زندگي محقري را بگذرانيد و از رفاه كمتري برخوردار باشيد؟ چه خوب است اگر تنها معيارمان براي انتخاب شغل اين باشد كه بهتر و موثرتر به جامعه خدمت كنيم و فقط به قصد آمادگي براي چنين خدمتي تحصيل كنيم. نبايد نگران باشيم كه زندگي ما چگونه تامين مي شود زيرا نظام خلقت بر حسب باور و فعاليتمان، نيازهاي ما را تامين مي كند، بنابراين، فقط بايد وقت و هم خود را صـــرف خدمت بي ريا به مردم كنيم.
ارتباط ذهن و جسم: ذهن آدمي بسيار توانمند است. يقين دارم شما سرگذشتهايي را درباره اينكه ذهنيت، اعتقاد و باور يك بيمار بر بازيابي تندرستي يا در وخيمتركردن وضع او نقش داشته است شنيده ايد. ارتباط ذهن با جسم به تازگي مورد بررسي و بازنگري زيست شناسان و پزشكان قرار گرفته است. دلبستگي دانشمندان به كشف اين ارتباط از تعداد كتابهايي كه در چندسال گذشته نوشته شده پيداست. (9 تا 11) نگاهي به اين كتابها: دكتر ديپك چوپرا در مبحث ارتباط ذهن با جسم، در كتابش به نام تندرستي كامل: راهنماي كامل ذهن و بدن(9) مي گويد:هيچ كس ثابت نكرده است كه بيماري ضروري است. ما خود بيماري خويش را انتخاب مي كنيم ولي از اين انتخاب آگاه نيستيم. آرمان سلامتي كامل به تعادل كامل بستگي دارد. همه چيزهايـي كه مـي خوريم، مي گوييم، مي انديشيم، مي بينيم، انجام مي دهيم و احساس مي كنيم بر تعادل كلي ما تاثير مي گذارند. دكتر اليوت داچر در كتابش به نام مصونيت شناسي رواني – عصبي: برنامه نوين درمان ذهن و جسم(10)، پژوهشهاي جديد در زمينه ارتباط ذهن وجسم و روح را مرور و نتايج زير را استخراج كرده است:
به نظر مي رسد كه مغز با برگرداندن و ترجمه محتوي ذهن، نگرشها و دريافتهاي ما به تكانه هاي عصبي و شيمي حياتي (بيوشيمي) نقش مديريت مركزي را بازي مي كند. مغز از راه دستـگاه عصبي كه متشـكل از رشته عصـب هايي است كه از مغز به ساير اعضاي بدن امتداد مي يابند و نيز مواد شيميايي حياتي كه در سراسر بدن در گردشند با بدن ارتباط برقرار مي كند. دكتر داچر اضافه مي كند: ما اكنون مي پذيريم كه انسان مي تواند از راه نگرشها و افكارش باريكترين و دقيقترين جنبه هاي بيوشيمي و فيزيولوژي جسم خود را تنظيم كند. پس آدمي مي تواند به اختيار خود موجب توانايي يا ناتواني دستگاه حفاظتي بدن خويش شود و به همين ترتيب بر كاركرد ديگر دستگاههاي بدنش نيز تاثير بگذارد.
خانم دكتر لوئيزال هي در كتابش به نام شفاي زندگي(11) عوامل ذهني بيماريهاي جسماني را مورد بحث قرار مي دهد و براي غلبه بر آنها راههايي متافيزيكي پيشنهاد مي كند. دكتر هي معتقد است كه هر بيماري را الگوي ذهني خاصي به وجود مي آورد و تندرستي در صورتي حاصل مي شود كه الگوي ذهني ايجادكننده آن بيماري وارونه شود. او خود را مثال مي زند و از غلبه بر بيماري سرطان پيشرفته خود سخن مي گويد. دكتر هي سپس اضـــافه مي كند:اگر مي خواهيم سالم زندگي كنيم بايد شاد بينديشيم. هرچه از ذهن و زبان ما تـــراوش مي كند به همان سان به ما باز مي گردد. سخنان و انديشه هايتان را دگرگون كنيد، آنگاه دگرگوني زندگيتان را نظاره كنيد. راه مهار و كنترل زندگي به گزينش واژه ها و انديشه ها بستگي دارد. دكتر هيجدولي تدوين كرده است كه ارتباط بيماريهاي مختلف را با عوامل ذهني به وجودآورنده آنها نشان مي دهد. او دريافته است كه اين الگوهاي ذهني عامل بيشتر بيماريها هستند: عيبجويي، خشم، سرزنش و نارضايتي.(11) تقريباً همه عوامل بيماريزايي كه خانم دكتر هي در اين جدول آورده است تقريباً همانهايي هستند كه ما به عنوان عوامل ناشادي برشمرديم.
شادي و تندرستي ارتباط تنگاتنگي با يكديگر دارند، يعني اگر آدمي بخواهد شادتر باشد بايد عواملـــي را كه موجب ناشادي او مي شوند از بين برد يا به حداقل برساند. از سوي ديگر، اگر بخواهد تندرست باشد باز هم بايد زندگيش را از اين عوامل تهي كند. با رجوع به رابطه شادي سنجي (
H = J-F-E) ملاحظه مي كنيم كه با كم كردن و زدودن عوامل ناشادي (E) مي توانيم هم شادي خود را افزايش دهيم و هم تندرست بـــــــــاشيم. به طور خلاصه مي توانيم بگوييم: اگــــــر مي خواهيم سالم باشيم بايد شاد باشيم. اخيراً پژوهشگران دريافته اند كه كارآيي با شادي رابطه مستقيم دارد. سالها پيش پژوهشگران كشورهاي صنعتي دريافته بودند كه تنظيم ميزان روشنايي، دما، رطوبت نسبي، سرعت هوا، سروصداي اطراف و غيره بر افزايش كارآيي افراد در كارخانجات و ادارات اثر مستقيم دارند. كشف ارتباط شادي با كارايي دستيافت جديدي است. بنابراين: يك راه بسيار موثر در افزايش بهره وري در محيط كار استفاده از نيروي انساني شاد است.
معتقدم پيشرفت علمي، صنعتي و اقتصادي جوامع مرهون وجود سه خصلت صداقت (در گفتار، كردار و رفتار)، مراعات حقوق ديگران و پشتكار است. پرورش اين سه ارزش انساني مي تواند به كاهش و زدودن عوامل متشكله ناشادي و افسردگي (E) كمك كرده و انسان را شادتر كند. بنابراين، مي توان گفت كه پيشرفت علمي، صنعتي و اقتصادي جامعه نيز با شادي آن جامعه ارتباط مستقيم دارد. خلاصه اينكه: اگر مي خواهيم سالم باشيم و اگر مي خواهيم پيشرفت كنيم بايد شاد باشيم و در اين ميان پاكي هوا، برنامه غذايي و خوراك مناسب نيز حائز اهميت است.
خلاصه مراحل دستيابي به شادي: در اين بحث براي دستيابي به شادي رهنمودهايي ارائه و روشهايي را پيشنهاد كرديم. قسمتي از راه دستيابي به شادي، عشق ورزيدن و احترام گذاردن به طبيعت و محيط زيست و نيز ارج نهادن به همه موجودات است. اين روش زندگي متعادلي را ايجاب مي كند. بايد سقفي براي آرزوهاي خود قائل شويم، در مصرف انرژي و ساير منابع طبيعي صرفه جويي كنيم و آلودگي محيط زيست را كاهش دهيم. استمرار اين روش در زندگي، براي ما و جامعه، شادي پايدار به ارمغان خواهد آورد. در اينجا چكيده مراحل پيشنهادشده در اين بحث براي دستيابي به شادي فردي و اجتماعي ارائه مي شود. (براي استفاده بيشتر از قدرت تلقين، در بيان مطالب از ضمير اول شخص مفرد استفاده مي كنيم) (5 تا 8):
1 – مي پذيرم كه براي شادبودن زندگي مي كنم و مي پذيرم كه در زندگي شادمانيهايي وجود دارند كه از لذات جسماني بسي عميق ترند.
2 – مي پذيرم كه من خود به تنهايي مسئول شادي خود هستم و با نگرش مناسب و سخت كوشي مي توانم به آن دست يابم.
3 – مي پذيرم كه شادي و سعـــادت عميق را مي توان از راه عشق ورزيدن بي چشمداشت و خدمت بي ريا به دست آورد.
4 – بسته به علايق و استعدادهايم، كمر به انجام موثرترين و مهمترين خدمتــــي مي بندم كه مي توانم. وقتي براي كار يا حرفـــــه اي برنامه ريزي مي كنم، با كمال علاقه خود را براي خدمت موثرتر آماده كرده، مجسم مي كنم كه در آن كار و حرفه كاملاً موفق هستم.
5 – مي پذيرم كه نظام آفرينش بسيار سخاوتمند و كاملاً غني است و كليه نيازهاي مرا باتوجه به افكار و كوششهايم برآورده مي كند، پس من به هيچ كس نياز ندارم. هيچ گاه نگران معاش خود نيستم چون به خداوند تـــوكل مي كنم. او بـــه وسيله نظام آفرينشش زندگي مرا تامين مي كند.
6 – در خدمتي كه در پيش مي گيرم هرگز به ثروت، شهرت يا ثمره كارهايم نمي انديشم. فقط بي چشمداشت و بي ريا و در كمال عشق و محبت، خدمت مي كنم. اگر اين خدمت ثروت و شهرتي برايم به همراه آورد هرگز به آن دل نمي بندم، مغرور نمي شوم و از آن براي خدمت موثرتر و بيشتر استفاده مي كنم.
7 – از همه دانش و تواناييهاي خود براي بــرنامه ريزي و اجراي كاري كه مي خواهم انجام دهم استفاده مي كنم و نتيجه را هرچه باشد مي پذيرم و در همه حال راضي و تسليم رضاي خدا هستم.
8 – مي پذيرم آنچه بر سر من مي آيد و هر موقعيتي كه در آن قرار دارم، نتيجه افكار، اعمال، خواسته ها و آرزوهاي خود من در گذشته است كه نظام آفرينش با كمال قدرت، عشق و محبت برايم فراهم كرده است.
9 – مي پذيرم كه باتوجه به هدف زندگي، اين بهترين موقعيت ممكن براي پيشرفت معنوي و بيشنه شدن شادي من در تمام عمر است
10 – تنها به صفات نيك كساني مي انديشم كه ذهن مرا به خود مشغول مي كنند. فهرستي از اين صفات را آماده مي كنم تا هرگاه كاستيهاي آنها به ذهنم خطور كردند بتوانم به آن رجوع كرده، نيكي هاي آنها را ببينم. براي هركس و هرچيزي كه مي بينم يا به آن مي انديشم طلب خير مي كنم.
11 – از بين الگوهاي عشق، خدمت و تقوي يك يا چندنفر – چه از زندگان چه از درگذشتگان – را به عنوان استاد و مراد خود انتخاب كرده، با آنان از راه دل دائماً عاشقانه ارتباط برقرار مي كنم و به آنان مي انديشم و اجازه مي دهم كه فكرشان ذهن مرا مشغول كند. درباره استادان خود، بخصوص روش زندگي و گفته هاي آنان، بسيار مطالعه مي كنم و هروقت كه ذهنم دچار سردرگمي شد، به سوي آنان هدايتش مي كنم. هميشه به ياد استادان خود هستم.
12 – اكرام و احترام ديگران را در خود پرورش مي دهم و هيچ گاه به عمد به كسي يا چيزي آزار نمي رسانم. به همين سياق، حرمت محيط زيست را حفظ كرده، به آن آسيبي نمي رسانم. زندگي متعادلي در پيش مي گيرم، تا حد امكان در مصرف همه چيز قناعت مي كنم و اگر مقدور باشد آنها را دوباره به كار مي برم و براي بازيافت و يااستفاده مجدد به كارخانه توليدكننده مي فرستم. زندگي خيلي شيرين است اگر ما به افرادي كه در زندگيمان هستند و به جريانات و وقايعي كه برايمان رخ مي دهند به صورت فرصتهايي براي محبت و خدمت بي چشمداشت و فرصتهايي براي پرورش ارزشهاي انساني و حذف يا كاهش رذائل اخلاقي در خود نگاه كنيم.
استفاده از فرضيه هاي دانشگاه زندگي در مديريت
در ارتباط با مطالبي كه در فرضيه هاي دانشگاه زندگي و شادزيستن گفته شد و براي بيشينه كردن شادي مديران و همكارانشان و براي بهبود بهره وري در محيط كار، از مديران دعوت مي شود تابه نكات زير توجه كنند:(12)
1 – همكاران خود را صميمانه دوست بداريد و وظيفه اصلي خود را محبت ورزيدن به تمام افرادي كه با شما كار مي كنند بدانيد و شغل خود را فرصتي براي خدمتگزاري قلمداد كنيد.
2 – سعي كنيد بيشتر رهبري كنيد و كمتر مديريت. يك رهبر با ديد و نگرش وسيعي كه دارد مي گويد چه اموري را لازم است يا خوب است سازمان مربوطه انجام دهد. مدير بـــرنامه ريزي مي كند تا آن امور چگونه به بهترين نحو انجام شوند.
3 – بپذيريد كه شما با افكار و اعمال امروزتان فرداي خود را طراحي مي كنيد.
4 – آنچه را كه مي خواهيد به دست آوريد ابتدا آن را در ذهن خود ببينيد. توجه داشته باشيد كه براي موفقيت و دستيابي به يك چيز سه شرط لازم و كافي زير بايد برقرار باشند: خواستن، باورداشتن و تلاش كردن.
5 – نقش خود را در حوزه فعاليت خويش مانند نقش يك آرشيتكت در ساخت بناي يك ساختمان بدانيد. يك آرشيتكت ساختمان را ابتدا در ذهن خود مي بيند و سپس با كشيدن نقشه اين تصوير ذهني را به مهندسان و سازندگان ساختمان منتقل مي كند. او ساخت و عمليات ساختماني را از ابتدا تا انتها زير نظر دارد. آرشيتكت تمام مسئوليت خوبي و يا بدي ساختمان ساخته شده را مي پذيرد. بنابراين، نقش شما طراحي، هدايت و نظارت است نه به اصطلاح آوردن خاك و آجر و ساختن ديوار و غيره.
6 – براي سازمان و يا حوزه اي كه در آن فعاليت مي كنيد تعيين كنيد ماموريت يا رسالت (
MISSION) شما و سازمان شما چيست. اين رسالت را با مشورت با مديران ارشد خود و پس از بحث و گفتگوي فراوان با آنان، و پس از رسيدن به يك نظر واحد، تعيين كنيد.FF
7 – باتوجه به رسالت تعيين شده، از مديران ارشد خود بخواهيد تا با مشورت با كاركنان، رسالتي براي واحد خود تعيين كنند و شعار رسالت تعيين شده را در نقاط مختلف نصب كنند تا آن را هميشه به خاطر داشته باشند. اين شعار رسالت نيز بايد با نظر و توافق كليه كاركنان آن واحد تهيه شود.
8 – تعيين كنيد نقشهاي مهم شما در جهت رسالت تدوين شده چيست. سعي كنيد براي ايفاي اين نقشها اهداف و برنامه هاي كوتاه مدت، ميان مدت و دراز مدت داشته باشيد.
9 – به اموري بپردازيد كه در جهت رسالت تعيين شده قرار دارند و مهم هستند. اولويتها را تشخيص دهيد. وقت خود را صرف كارهاي كم اهميت نكنيد. (به گلهايي آب بدهيد كه مي خواهيد رشد كنند و شكوفا شوند. سعي كنيد به علفهاي هرزه آب ندهيد).
10 – بياموزيد كه در برنامه دراز مدت و در جهت شعار رسالت خود لازم است به چيزهايي نه و به چيزهايي آري بگوييد.
11 – سعي كنيد به اموري بپردازيد كه مستقيماً زير نفوذ شما قرار دارند و مي توانيد درباره آنها كاري انجام دهيد.
12 – اگر مي خواهيد رفتار اشخاص را تغيير دهيد، تصويري را كه از نقش خود دارند عوض كنيد.
13 – داراي ذهنيت فراواني باشيد، يعني بپذيريد كه نظام آفرينش بسيار سخي است و همان طــــور كه نيازهاي ديگران را برآورده مي كند، برحسب سعي و كوشش و اعتقاد و باورتان، نيازهاي شما را نيز تامين مي كند؛
14 – از پيشرفت و موفقيت ديگران شاد شويد.
15 – سعي كنيد با تفويض امور به همكاران و به وجودآوردن عشق و انگيزه در آنان و امكان خلاقيت و ابتكار براي همكاران، بهره وي سازمان خود را افزايش دهيد. لازم است در اين مورد انتظارات خود را از همكاران و مدت زماني را كه بايد كاري انجام شود معين كنيد و نتايج مورد نظر را مجسم كنيد و كاري كنيد كه همكاران نيز بتوانند آن نتايج را مجسم كنند.
16 – در مذاكرات خود با ديگران و براي عقد قراردادها و همكاري ها برنده/برنده فكر كنيد، يعني تمام افراد ذينفع برنده باشند. اين فلسفه جامع زندگي است.
17 – به جاي رقابت در محيط كار رفاقت ايجاد كنيد تا به جاي يك فرد تمام گروه برنده باشند.
18 – چنانچه در اجراي طرحي همه نمي توانند برنده باشند بهتر است آن طرح را رها كنيد.
19 – در مذاكرات خود سعي كنيد كه مسائل و نكات را از ديد طرف مقابل ببينيد و ابتدا به او گوش دهيد تا زماني كه او بپذيرد كه شما نقطه نظرات او را درك كرده ايد. سپس از طرف مقابل بخواهيد كه به شما گوش فرا دهد. سعي كنيد قبل از تجويز تشخيص دهيد.
20 – در نگرش برنده/برنده بايد چهار مرحله زير را درنظر گرفت:
الف – مسئله را از ديدگاه مقابل ببينيد و نيازها و نگرانيهاي او را حتي بهتر از خودش درك و بيان كنيد؛
ب – نگرانيها يا نكته ها و مسائل عمده و كليدي را مشخص سازيد؛
ج – معلوم كنيد كدام نتايج راه حلهاي مطلوب يا قابل قبول خواهند بود؛
چ – سايـــر راه حلها و امكانات تازه اي را كه مي توانند همان نتايج را ايجاد كنند مشخص سازيد.
21 – جوهر گوش فرا دادن ناشي از همدلي موافقت با طرف مقابل نيست. فقط عميقاً به او گوش مي دهيد تا حرف او را بفهميد، وضعيت او را درك كنيد و از چشم او به مسائل نگاه كنيد.
22 – در مذاكرات به طرف مقابل دقيقاً گوش فرا دهيد و در نهايت احترام ارتباط برقرار سازيد، آنگاه توانائيهاي خلاق خود را به كار ببريد تا راه حلهايي تازه وامكاناتي سرشار از منافع متقابل با نگرش برنده/برنده ايجاد شود.
23 – وقتي به مشكلي برمي خوريد افكار منفي به خود راه ندهيد و كلمات منفي بر زبان جاري نكنيد. سعي كنيد مشكل را برطرف كنيد.
24 – بپذيريد كه موقعيتي كه امروز در آن قرار داريد نتيجه اعمال و افكار گذشته خود شماست. شما با افكار و اعمال امروزتان آينده خود را طراحي مي كنيد. شما خود آرشيتكت خانه اي هستيد كه بعداً در آن زندگي خواهيد كرد. امروز آنچه را كه ديروز كاشتيد درو مــــي كنيد و فـــــــردا بذري را كه امروز مي كاريد.
25 – هرگز به انسانها به چشم وسيله و ابزار نگاه نكنيد و با آنان هميشه بااحترام و محبت رفتار كنيد. گوته مي گويد: باانسانها آنگونه رفتار كنيد كه مي توانند و بايد باشند تا بدان گونه شوند كه مي توانند و بايد باشند.
26 – قدرت خود را در توجه به نقاط ضعف ديگران به دست نياوريد
27 – بپذيريد كه آنچه در سر شما مي گذرد و باور داريد جهان شما را مي آفريند و نگرشي كه به امور داريد نشات گرفته از طرز تفكر يا شيوه عملكرد شماست.
28 – توجه داشته باشيد كه افراد، دنيــــا را نه تنها آن طور كه هست، بلكه آن طور كه آنــان هستند مـي بينند.
29 – سعي كنيد رفتارتان مبتني بر ارزشهاي والاي انساني باشد نه واكنشي به موقعيتها، اوضاع، شرايط و احتمالاً رفتار ناپسند ديگران. نسبت به ژرفترين ارزشها متعهد و در زندگي داراي تماميت (
INTEGRITYINTEGRITY) باشيد.
30 – يك عمل را بنويسيد كه اكنون آن را انجام نمي دهيد ولي اگر آن را به طور منظم و پيوسته انجام دهيد در زندگي حرفه اي تان تغييري مثبت و بسيار مهم مي گذارد. تعيين كنيد چگونه مي توانيد اين عمل را انجام دهيد.
31 – سعي كنيد با تكيه بر معنويت و تعاليم ديني، با برنامه غذايي و ورزش و تفريح مناسب به يك آرامش و رضايت باطن و شادي زايدالوصف دست يابيد و عمري پر از توكل و عاري از اضطراب داشته باشيد.
پي نوشت:
در اين جا كلمه افسردگي به معناي ناشادي، غم و رنج به كار رفته و برگردان لغت انگليسيMISERY است و با كلمه افسردگي (DEPRESSION) كه در روانشناسي به كار مي رود تفاوت دارد.
مي توانيد براي زندگي شخصي خود نيز، پس از مشاورت با اعضاي خانواده و موافقت كامل آنان، يك هدف و رسالت تعيين كنيد.
منابع مراجع:
1 – مهدي بهادري نژاد، دانشگاه زندگي، چاپ چهارم، 1381، انتشارات كاروان، تهران.
3 -MEHDI N.BAHADORI, LA UNIVERSIDAD DE LA VIDA, 1997, ERREPAR, BUENOS AIRES, ARGENTINA.
5 – مهدي بهادري نژاد، شادي و زندگي، چاپ سوم، 1382، انتشارات مديسه، تهران.
7 – MEHDI N.BAHADORI, AMA PARA SER FELIZ: EL SECRETO DE LA ALEGRIA DE VIVIR, 1995, EDAF, MADRID, SPAIN.
8 -MEHDI N.BAHADORI, http://www.happinometry. Com
9 -DEEPAK CHOPRA, PERFECT HEALTH: THE COMPLETE MIND/BODY GUIDE, 1991, HARMONY BOOKS, NEW YORK.
10 -ELLIOTT S. DACHER, PSYCHONEUROIMMUNOLOGY (PNI): THE NEW MIND / BODY HEALTHING PROGRAM, 1991, PARAGON HOUSE, NEW YORK.
12 – استفان كاوي، هفت عادت مردمان موثر، ترجمه گيتي خوشدل، 1382، نشر پيكان، تهران.