نويسنده : محمدرضا فروغی
تبلیغات سرمایه گذاری است
اشاره:
در این مقاله ضمن تعریف از “ارتباطات اثربخش” راهکارهایی برای افزایش تاثیرات مثبت و سازنده تبلیغات اسلامی معرفی میشود .
● ارتباطات اثربخش
از نظر اصطلاح مدیریتی «ارتباط اثربخش» ارتباطی است که در آن بین منظور ارسال کننده پیام و آنچه که گیرنده پیام، دریافت میکند تفاوتی وجود نداشته باشد; در حالی که در بسیاری از موارد، در انتقال پیام به مخاطب، میان آنچه مورد نظر فرستنده پیام استبا آنچه که گیرنده دریافت میکند، تفاوت وجود دارد . از طرف دیگر، باید توجه داشت که اگر پیام، به حرکت و واکنش مناسب مخاطب، منجر شود، علامت اثربخش بودن آن پیام خواهد بود .
به نظر میرسد عواملی که ذیلا مطرح میشود، هم میتواند میزان تفاوت ذهنیت فرستنده پیام و گیرنده را کاهش دهد و هم انگیزهای برای عمل مخاطب پیام باشد . و در یک کلام این عوامل میتواند تا حدود زیادی، تبلیغات و ارتباطات روحانیون را در جامعه، اثربخش و مؤثر کند:
1- هماهنگی میان گفتار و عمل
اگر مبلغین، علاقه داشته باشند که مردم پیامهایی را که از طرف آنها تبیین میشود، به طور صحیح و مؤثر دریافت کنند و به آن جامه عمل بپوشانند; باید خود آنها، قبل از دیگران به محتوای کلامشان پایبند باشند . به عنوان مثال; اگر گویندهای مخاطبین خود را به نظم و دقت در کارها سفارش کند، ولی خودش در عمل، انسان منظم و دقیقی نباشد; این دوگانگی در گفتار و عمل موجب میشود که افراد، ارزشی برای پیام و گفتار او قائل نشوند; اما پایبندی گوینده به نظم و دقت، آنها را علاقهمند به این دو خصلت میکند .
اساسا اشتباه برخی از روحانیون در این است که برای گفتن و نوشتن و دستورالعمل، بیش از اندازه ارزش قائل هستند و از آن انتظار دارند، و در نتیجه از گوش افراد، نیز بیش از اندازه انتظار دارند و فکر میکنند همین که معارف دین را از طریق سخنرانی یا کتاب، تشریح کردند و مردم آگاهی یافتند، جامعه اصلاح میشود; لذا هنگامی که در عمل، انتظار آنها محقق نشد، ناراحت میشوند و ناله و فغان میکنند و میگویند:
گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من
آنچه البته به جایی نرسد فریاد است
در حالی که واقعیت این است که سخن اگر از جان برون آید، لاجرم بر دل نشیند، وگرنه از گوش شنونده تجاوز نمیکند . علی علیه السلام میفرماید: «الکلمة اذا خرجت من القلب وقعت فی القلب واذا خرجت من اللسان لم تتجاوز الاذان; هنگامی که سخن از قلب خارج شود در قلب وارد میشود و هنگامی که [تنها] از زبان خارج شود از گوشها تجاوز نمیکند .»
آری اگر کلام، پیام روح انسان باشد و از دل برخیزد، در دل نفوذ میکند، ولی اگر پیام روح نباشد و فقط لفظی باشد که بر زبان جاری میشود، نمیتواند تاثیر عملی در وجود مخاطب ایجاد کند .
بررسی زندگی پیشوایان دین – که پیام الهی را برای مردم بیان میکردند – نشان میدهد که آنها نه تنها به محتوای پیام و گفتار خود عمل میکردند، بلکه در عمل نسبتبه دیگران پیشقدم بودند، و به همین جهتبود که کلام و پیام آنها تا اعماق جان افراد نفوذ میکرد و قلب و احساسات بشر را تحت تصرف خویش در میآورد .
امیرالمؤمنین علیه السلام در کلام زیبایی، روش و سیره خود را اینچنین بیان میفرماید: «ایها الناس انی والله ما احثکم علی طاعة الا واسبقکم الیها ولا انهاکم عن معصیة الا واتناهی قبلکم عنها; ای مردم! به خدا سوگند من شما را به هیچ طاعتی وادار نمیکنم مگر اینکه خودم پیش از شما آن را انجام میدهم و شما را از معصیتی نهی نمیکنم مگر اینکه خودم پیش از شما از آن کنارهگیری مینمایم .»
2- خیرخواهی نسبتبه مردم
یکی از عواملی که میتواند اثربخشی کلام گویندگان مذهبی را افزایش دهد، خیرخواهی و دلسوزی نسبتبه افراد جامعه است; بر مبلغین لازم است در کنار تبلیغ معارف دینی، به مصالح و مشکلات مردم توجه داشته باشند .
برخی از روحانیون در موقع تنظیم سخنرانی خود، تنها نفع و مصلحتشخصی را در نظر میگیرند و اصلا خود را در فضای ناراحتیها و مشکلات مردم قرار نمیدهند و جالب اینکه انتظار دارند مخاطبین آنها موبهمو به سخنان آنها عمل کنند; در حالی که انسانی که گرفتار انواع و اقسام ناراحتی است، معمولا هیچگونه تمرکزی برای شنیدن کلام دیگران ندارد، تا چه رسد به اینکه به آنها عمل کند .
اساسا اسلام، روابط بین مربی و مردم را به گونهای میپسندد که کسی که نقش هدایت جامعه را به عهده میگیرد، براساس خیرخواهی و دلسوزی با افراد رفتار کند، و مردم، نیز براساس عشق و محبت، گوش جان به مربی خود بسپرند و در جاهایی که لازم است از او پیروی کنند . اگر روحانیون انتظار چنین عشق و محبتی را از مخاطبین خود دارند، باید هر چه بیشتر خیرخواه آنها باشند; زیرا همین خیرخواهی است که بذر محبت را در دل افراد میپاشد . حضرت علی علیه السلام این واقعیت را در یک جمله کوتاه اینگونه مطرح میفرماید:
النصیحة تثمر الود; خیرخواهی محبت را به ارمغان میآورد .
روحانی نمیتواند نسبتبه مشکلات روحی و معنوی، و نیز گرفتاریهای مادی زندگی مردم بیتفاوت باشد . او بسان پدر در خانواده است; در نتیجه همانگونه که پدر نسبتبه سرنوشت فرزندانش و روحیه و عواطف و ناراحتیهای آنها حساس است و تمامی هم خود را صرف رفع گرفتاریها و تامین نیازهای روحی و عاطفی آنان میکند; روحانی نیز باید در قبال مردم، احساس مسئولیت پدرانه داشته باشد و آنها را همچون فرزندان خود، مورد توجه قرار دهد و به امور آنها رسیدگی کند .
مسئله خیرخواهی مبلغین و رسیدگی به مشکلات افراد، بدین معنا نیست که روحانی صبر کند تا مشکلات بزرگی برای آنها پیش آید و آنگاه در جهت رفع آنها به یاری افراد بشتابد; بلکه توجه نمودن و رسیدگی کردن به مشکلات جزئی مردم، نیز این احساس را در آنها به وجود میآورد که روحانی به آنان علاقهمند است و توجه خاصی به تکتک افراد دارد، حتی گاهی یک دلجویی و احوالپرسی ساده میتواند تاثیر شگرفی در روحیه مردم بگذارد و آنها را جذب مسجد و جلسات مذهبی کند .
مردم باید احساس کنند که روحانی در غم و شادی آنها شریک است، مثلا هنگامی که جوان نجیبی برای تشکیل زندگی دچار نارسایی اقتصادی است، واقعا ببیند روحانی محل برای حل مشکل او به تکاپو میافتد، یا مثلا فرد دیگری که جویای شغل است، احساس کند که روحانی به فکر حل مشکل اوست . حقیقتا میتوان ادعا کرد که یک روحانی دلسوز با مدیریتی قوی میتواند با صرف وقت نه چندان زیاد، توسط افراد خیر محل، قسمت قابل توجهی از این مشکلات اقتصادی، اخلاقی، خانوادگی و فرهنگی را برطرف کند، و از این رهگذر گذشته از اینکه به وظیفه اسلامی خود عمل کرده است، افراد جامعه را نسبتبه روحانیت و دین خوشبین سازد .
۳- موقعیت سنجی
مبلغان باید به این نکته توجه داشته باشند که در همه موقعیتها نمیتوان با یک سبک و اسلوب سخن گفت; بلکه مدیریت تبلیغ اقتضا میکند که انسان گاهی پیام خود را به صورت شفاهی مطرح کند، در بعضی از شرایط، پیام کتبی مؤثر و اثربخش است، در برخی از موارد کلام باید حالت هیجانی و خطابی داشته باشد و گاهی برعکس، پیام به صورت موعظه و نصیحت میتواند تاثیرگذار باشد; حتی گاهی لازم است که پیام، آمیخته باملامت و توبیخ باشد .
«سرعت، حجم، طنین صدا و مکثهای سخنران، میتواند به درک نکات اصلی پیام کمک کند . با تاکید بر کلمات، مکث کردن قبل از بیان یک نکته، یا بالا بردن صدا به هنگام بیان یک مطلب، سخنران بر اهمیت آن نکته یا مطلب تاکید میکند .»
یک بررسی اجمالی نسبتبه سخنان امیرالمؤمنین علیه السلام در نهجالبلاغه – که حاوی پیامهای مختلف اخلاقی، عرفانی، اجتماعی، سیاسی و … است – نشان میدهد که ایشان با توجه به موقعیتشناسی، کلام خود را ایراد میکردند . آری آنجا که میدان، میدان موعظه و نصیحت است، آنگونه سخن میگوید که آنان که به سخن او گوش میکردند، سخت تحت تاثیر قرار میگرفتند، مواعظ وی دلها را میلرزاند و اشکها را جاری میساخت . آنجا که عرصه، عرصه جهاد و مبارزه است، آنگونه سخن میراند که عشق به شهادت و مبارزه در راه خدا را در دل پیروان خود زنده میکرد، و همینطور در هر موقعیتی هماهنگ با آن ایراد سخن میکرد .
وارد شدن در این بحثبه صورت همه جانبه و کامل، در حوصله این نوشتار نیست; ولی از باب نمونه – ضمن تبیین تفاوت موعظه با خطابه – برخی از سخنان موعظهای و خطابی حضرت، با توجه به موقعیتهای متفاوتشان مطرح میشود:
خطابه برای تهییج و بیتاب کردن احساسات است و موعظه برای رام ساختن و تحت تسلط در آوردن آن . خطابه آنجا به کار میآید که احساسات، خمود و راکد است و موعظه آنجا ضرورت پیدا میکند که شهوات و احساسات، خودسرانه عمل میکنند . خطابه، احساسات غیرت، سلحشوری، عزتطلبی، مردانگی، کرامت، نیکوکاری و خدمت را به جوش میآورد و به دنبال آن، حرکت و جنبش را ایجاد میکند; ولی موعظه جوششها و هیجانهای بیجا را خاموش مینماید .
خطابه و موعظه، هر دو ضروری و لازم است . در نهجالبلاغه از هر دو استفاده شده است . خطابههای مهیج امیرالمؤمنین علیه السلام در موقعی ایراد شده است که احساسات باید برافروخته شود و طوفانی به وجود آید و بنیادی ظالمانه برکنده شود، آنچنان که در جنگ صفین، در آغاز برخورد با معاویه، خطابهای مهیج و آتشین ایراد کرد .
معاویه و سپاهیانش، پیشدستی کرده بودند و «شریعه» را گرفته بودند و کار آب را بر حضرت علی علیه السلام و یارانش دشوار ساخته بودند . حضرت تلاش کرد که از طریق مذاکره این مشکل را حل نماید; اما معاویه فرصت را غنیمتشمرد و تصاحب شریعه را موفقیتی برای خود تلقی کرد و از هر گونه مذاکرهای خودداری نمود . کار بر یاران علی علیه السلام سختشد . اینجا بود که میبایستبا یک خطابه حماسی و آتشین، طوفانی ایجاد کرد و با یک یورش دشمن را عقب راند . علی علیه السلام برای سپاهیان خود چنین خطابه سرود: «قد استطعموکم القتال، فاقروا علی مذلة وتاخیر محلة; او رووا السیوف من الدماء ترووا من الماء، فالموت فی حیاتکم مقهورین والحیاة فی موتکم قاهرین; [سپاهیان معاویه با بستن شریعه و تصرف آب] شما را به پیکار دعوت کردهاند; [اکنون دو راه در پیش دارید،] یا به ذلت و عقبماندگی اقرار کنید یا شمشیرها را از خون [آن ستمگران] سیراب سازید تا از آب سیراب شوید; مرگ این است که زنده باشید اما شکستخورده و مغلوب، و زندگی آن است که بمیرید اما غالب و پیروز این پیام حماسی کار خود را کرد، خونها را به جوش و غیرتها را به خروش آورد . شب نشده «شریعه» در اختیار یاران علی علیه السلام قرار گرفت و یاران معاویه به عقب رانده شدند .
اما مواعظ امیرالمؤمنین علیه السلام در شرایط دیگری انجام یافته است، مثلا در شرایطی که بعد از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، فساد اخلاقی، دنیاپرستی، تنعم و تجملپرستی در میان مسلمین راه یافت، عصبیتهای قبیلهای از نو جان گرفت، و تعصب عرب و عجم بر آن اضافه شد; در میان آن غوغای دنیاپرستی و حرص و آز و کامجوئی و تعصب، تنها فریاد ملکوتی موعظهای که بلند بود، فریاد علی علیه السلام بود .
بر این اساس، مبلغین باید به موقعیتها و شرایط مختلف توجه داشته باشند; مثلا در صورتی که در جامعه روح تلاش و فعالیت از بین رفته است و تمایل به وابستگی به بیگانگان به وجود آمده است، روحانی باید با پیامها و روشهای مناسب، روح عزتطلبی، استقلالطلبی، خودکفایی و بینیازی از بیگانگان را در کالبد جامعه بدمد و گاهی نیاز است که با موعظه و نصیحت، احساسات منفی به وجود آمده در جامعه را کنترل کند، و همین طور باید در هر شرایطی، به مقتضای آن عمل کند .
4- عوامل فیزیکی و ظاهری
یکی دیگر از عواملی که میتواند بر اثربخش بودن پیام، تاثیر بگذارد، مناسب بودن محیطی است که در آن، پیام ردوبدل میشود; مثلا اگر فضایی که سخنران برای مخاطبین در آن سخن میگوید، بسیار گرم یا بسیار سرد باشد، همین مسئله میتواند تمرکز افراد را برهم زند; در نتیجه نسبتبه ارسال پیام و دریافت آن دچار مشکل میشوند . حتی شرایط ظاهری سخنران از قبیل: شکل و قیافه، آراستگی و نظافت و کیفیت تن صدای او میتواند در مؤثر بودن کلام او نقش داشته باشد .
یکی از دانشمندان در این زمینه میگوید: عواملی نظیر اندازه اتاق، رنگ دیوارها و نوع و محل قرار گرفتن وسایل، میتوانند بر نوع احساس ما و نحوه برقراری ارتباط توسط ما تاثیر بگذارند . به عنوان مثال، جادادن تعداد زیادی از افراد، در یک محل کوچک کار، میتواند موجب محدود شدن ارتباطات گردد .
همچنین او بر این باور است که «رنگها نیز بر اشخاص اثر میگذارند و بسیاری از مؤسسات بر این نکته تاکید زیادی دارند و آن را به کار میگیرند، به عنوان مثال; بیمارستانها استفاده از رنگهای مختلف را برای اتاقهای خود آزمایش میکنند، به این امید که تنوع رنگها موجب بهبود سریع بیماران یا تسکین درد آنها بشود . در بیمارستانها قطعات بزرگ تجهیزات پزشکی نظیر دستگاههای اشعه ایکس را به همان رنگ زمینه دیوارها رنگآمیزی میکنند تا موجب هراس بیماران نشود . در رنگآمیزی ملحفهها و پتوها از رنگهای ملایم – صورتی، آبی و رنگهای روشن – استفاده میشود . به همین ترتیب، رنگهای روشن به کلاسهای درس افزوده میشود تا دانشآموزان، احساس نشاط و هوشیاری کنند .»
طبیعی است وقتی که فضا، رنگ، صدا و به طور کلی عوامل فیزیکی و ظاهری به گونهای باشند که در افراد ایجاد خستگی، ناراحتی و افسردگی بکنند; در چنین شرایطی مخاطبین، آمادگی برای پذیرش کلام گوینده را به خوبی ندارند، و برعکس اگر این عوامل به شکلی ترتیب داده شوند که نشاط و انبساط روحی در افراد ایجاد کنند، آنها در موقعیتی قرار میگیرند که میتوانند با حالتی مناسب و خوشایند، پیام گوینده را دریافت کنند، و این همان اثربخشی پیام است .
جالب این است که با مراجعه به متون اسلامی، مشاهده میشود که اسلام نسبتبه همین امور ریز – که در نگاه ابتدایی خیلی سطحی و بیاهمیتبه نظر میرسد – سفارش و تاکید کرده است، به عنوان مثال، میتوان ادعا کرد که هیچ فرهنگ و مکتبی به اندازه اسلام سفارش به نظافت و بهداشت و مسواک کردن نکرده است; تا جایی که امام صادق علیه السلام برای ترغیب دیگران به بهداشت دهان میفرماید: «من اخلاق الانبیاء السواک; مسواک کردن، از اخلاق پیامبران است .»
برای دنیای امروز، این حرف خیلی جذاب و شنیدنی است، وقتی که میشنوند پیشوای شیعیان، امام صادق علیه السلام میفرماید: «کان رسول الله صلی الله علیه و آله ینفق علی الطیب اکثر مما ینفق علی الطعام; رسول خدا صلی الله علیه و آله برای بوی خوش (عطر زدن) بیشتر از خوراک، خرج میکرد .»
نظافت و بهداشت و استفاده از بوی خوش، علاوه بر نتایج فردی و اجتماعی که دارد، موجب برقراری ارتباطات سالم و اثربخش بین افراد جامعه میشود; از اینرو پیامبران که رسالت اصلی آنهابرقراری ارتباط با مردم و ابلاغ پیام الهی به آنان بود، از نظر آراستگی ظاهر و نظافتبه گونهای بودند که افراد جامعه، رغبت و تمایل داشتند که در کنار آنها باشند و با آنها ارتباط برقرار کنند .
اساسا چیزهای ظاهری نظیر نظافت، پوشش مناسب، خوشبو بودن و صدای خوب میتواند جاذبههای زیادی برای مخاطب داشته باشد، و بر عکس، رعایت نکردن این مسائل میتواند حالت تنفر را در مخاطب ایجاد کند و حتی نسبتبه خود پیام، او را بدبین و متنفر کند . شما تصور کنید، اگر یک مبلغ اسلامی با لباسی کثیف و چرکین و بدنی متعفن و بدبو، بخواهد پیام دین را به یک جوان پاکیزه و نظیف برساند، طبیعی است اگر سخنان این مبلغ از در و گهر هم باشد، آن جوان به سخنانش توجه نکند و ارزشی برای آن قائل نباشد .
متکلمین اسلامی میگویند: یکی از شرایط نبوت، این است که در پیغمبر نباید صفتی که موجب تنفر مردم بشود، وجود داشته باشد; اگر چه یک نقص جسمی باشد، با اینکه نقص ظاهری به کمال روحی انسان صدمهای نمیزند; زیرا پیامبر باید از نظر ظاهری و جسمانی هم جذاب باشد و حداقل نفرت آور نباشد .
شاید بتوان گفت; یکی از دلایلی که در آموزههای دینی، به رعایت کردن این عوامل ظاهری سفارش شده است، همین جاذبههای ارتباطی است، مثلا گفته شده است که امام جماعتی که زیباتر باشد مقدم بر دیگران است; زیرا او با این سمتی که عهدهدار میشود به طور طبیعی با مردم ارتباط دارد، و در همین ارتباطات است که پیام دین را به دیگران انتقال میدهد; بنابراین هر اندازه قیافه او جاذبه بیشتری داشته باشد، افراد با توجه و تمایل بیشتری به سخن و بیان او گوش میکنند . یا اینکه سفارش شده است که قرآن را با صدای زیبا بخوانید; به دلیل اینکه هنگامی که این پیام آسمانی باصدای دلنشین و جذاب به گوش مخاطبین برسد، اثربخشی بیشتری خواهد داشت .
بنابراین بر مبلغین – که نقش اصلی را در ایجاد ارتباطات ایفا میکنند – لازم است که توجه کافی به این عوامل تاثیر گذار در انتقال پیام دین داشته باشند; بویژه آراستگی و نظافت ظاهری . البته مطلوب در نظافت و بهداشت این است که سر و صورت، دهان و بینی و موها و نظافت کفش و لباس، به گونهای باشد که از یک سو، تحریک کننده و سبب حواس پرتی برای مخاطبین نباشد و از سوی دیگر، بتواند در پذیرش پیام دین و عمل به آن تاثیر بگذارد .
در خاتمه، این سلسله مقالات را با ذکر یک خاطره زیبای تاریخی به پایان میبریم . در تاریخ میخوانیم که امام رضا علیه السلام در تابستان روی حصیر، و در زمستان روی گلیم مینشست و لباس زبر و خشن میپوشید; ولی زمانی که میخواست در مقابل مردم ظاهر شود، برای آنها خود را آراسته میکرد .