مديريت آرم تجاري (Brand Management)، برنامهي كاربردي تكنيكهاي بازاريابي يك محصول خاص، خط محصول و يا آرم تجاري است. هدف از اين نوع مديريت، افزايش ارزش محصولات براي مشتريان و در نتيجه كسب حق امتياز براي آن محصولات است. بازاريابان، به آرم تجاري به عنوان وعدهاي مينگرند كه دربارهي كيفيت مورد انتظار مشتريان از محصولات به آنها داده شده است.
اين امر ممكن است باعث افزايش ميزان فروش شود. همچنين با مديريت علامت تجاري، توليد كنندگان ميتوانند محصولات را با قيمت بالاتري به فروش رسانند. ارزش آرم تجاري با ميزان سود حاصل براي توليدكنندگان سنجيده ميشود. اين امر ناشي از تركيبي از افزايش ميزان فروش و افزايش هزينههاست.
يك آرم تجاري خوب بايد:
1) از لحاظ قانوني قابل پشتيباني باشد.
2) تلفظ آن ساده و روان باشد.
3) به خاطر سپردن آن آسان باشد.
4) شناسايي و تشخيص آن كار دشواري نباشد.
5) توجه افراد را جلب كند.
6) مزاياي استفاده از محصول را در خود داشته باشد.
7) پيام محصول و يا شركت توليد كننده را به همراه داشته باشد.
8) موقعيت محصول را در ميان محصولات رقيب مشخص سازد.
هزينهي يك آرم تجاري خوب، بيش از هزينهي ساير محصولات عادي ديگر است. يك علامت تجاري اقتصادي اغلب بخشهاي منعطف بازار را در برابر قيمت مورد هدف قرار ميدهد. يك علامت تجاري رقابتي و جنگجويانه براي مقابله با تهديدهاي رقابتي ايجاد ميشود. زماني كه يك علامت تجاري براي چند محصول متعدد به كار برده ميشود، به عنوان يك آرم تجاري خانوادگي شناخته ميشود. وقتي كه تمامي محصولات يك شركت، هر كدام داراي نام تجاري مجزايي براي خود هستند، به آرم تجاري منفرد مشهور ميشودند.
زماني كه شركتي از يك آرم تجاري به همراه آرم تجاري ديگري كه پيش از اين به كار گرفته ميشده براي معرفي محصول و يا خط محصول جديدي استفاده كند، به يك اهرم تجاري مشهور ميشود. زماني كه فروشندگان بزرگ، محصولات را از توليد كنندگان خريداري ميكنند، نام تجاري خود را بر روي آن محصولات قرار ميدهند كه به آن، آرم تجاري خصوصي ميگويند. علامتهاي تجاري خصوصي ممكن است با نام اصلي كه توليد كنندگان براي محصولات در نظر ميگيرند، تفاوت زيادي داشته باشند.
انطباق آرم تجاري به كاهش تعداد علامتهاي مخصوص هر شركت ميانجامد. برخي از شركتها تلاش ميكنند تا آرمهاي تجاري بيشتري را براي محصولات متعدد و گوناگون خود ايجاد كنند. آنها اين كار را انجام ميدهند تا ميزان فضاي اختصاصي آرمهاي تجاري رقيب را كاهش دهند. اما از آن جايي كه ممكن است اين اقدام، استراتژي مناسبي نباشد، بنابراين بسياري از شركتها تصميم ميگيرند تا ارتباطي منطقي ميان نامها تجاري گوناگون خود برقرار سازند.
بسياري از مديران نام تجاري خود را محدود به اهداف و مسايل مالي ميكنند. آنها مسايل استراتژيك را با اين تصور كه مسئوليت آن بر عهدهي مدير ارشد است، ناديده ميگيرند. اكثر مديران نام تجاري، خود را محدود به اهداف كوتاه مدت ميكنند، زيرا بستههاي محصولات آنها براي مدتي كوتاه و محدود طراحي شدهاند. بايد اهداف كوتاه مدت را گامي مهم به سوي اهداف بلند مدت به حساب آورد.
در شركتهايي كه داراي متنوع سازي محصولات هستند، ممكن است هدف از ايجاد برخي از نامهاي تجاري با ساير نامها مغايرت پيدا كند و يا بدتر از آن ممكن است اهداف شركت با نيازهاي نام تجاري مغاير باشند.
همچنين لازم است مدير نام تجاري از استراتژيهاي مديريت ارشد اطلاع داشته باشد. چنانچه مديريت شركت قصد داشته باشد از بازاريابي بلند مدت استفاده كند، به كارگيري جريان پرداخت هزينهها به صورت كوتاه مدت، اشتباه بزرگي خواهد بود.
بسياري از مديران نام تجاري در زمان هدف گذاري، اهدافي را در نظر ميگيرند كه عملكرد واحد خودشان را نسبت به كل سازمان بهبود ميبخشند.
ناشر : همكاران سيستم |